به طور کلی ما از نظر خصوصیات شخصیتی وابسته به دو تیپ A و B هستیم. افرادی که ویژگیهای شخصیتی مانند: استبداد، حمایت کننده، احساساتی، تحمل ابهام، دلواپسی، نیاز شدید به پیشرفت، خشونت، پرانرژی، رقابت جو، جاه طلب، بی حوصله و ستیزه جو و … را دارا هستند، به عنوان تیپ A مطرح می شوند. روانشناسان شخصیت تیپ A را به عنوان افراد پیچیده احساساتی تعریف می کنند که در کسانی می توان مشاهده نمود که همواره در یک حالت تهاجمی در کشمکش هستند و برای رسیدن به هدف با افراد و عوامل دیگر مقابله می کنند. و در مقابل شخصیتهایی که آرام ، صبور و میانه رو هستند، به عنوان تیپ B مطرح می شوند (ویسی، 1379).
شخصیت C:اگر شما ظاهرتان مثل تیپ B اما درون تان سرشار از خشم، خصومت، رقابت جویی، احساس فوریت زمانی و سایر خصوصیات تیپA باشد، آن وقت روان شناسان به شما می گویند تیپ C. در واقع، شما دارید همه چیز را به اصطلاح می ریزید توی خودتان تا ظاهر آرام تان را حفظ کنید. روان شناسان به افراد تیپ C پیشنهاد می کنند به جای این که خشم خودشان را سرکوب کنند، آن را بیرون بریزند و برای این که آرام شوند از فنون ریلکسیشن استفاده کنند.
چابکی به معنای توانایی پاسخگویی و واکنش سریع و موفقیت آمیز به تغییرات محیطی است. همانند تولیدکنندگان، سایر سازمانها و موسسات ناچارند که برای رقابت در قرن بیست و یکم به دنبال چابکی باشند چرا که سازمانهای مدرن با فشار فزاینده ای جهت یافتن راههای جدید رقابت کارآمد در بازار پویای جهانی مواجه هستند . چابکی، توانایی سازمان برای عرضه محصولات و خدمات با کیفیت بالا را ارتقا داده و در نتیجه عامل مهمی برای بهره وری سازمان میشود (دولت مدلی ، 8:1387).
یک سازمان چابک، با اتفاقات و تغییرات ناگهانی، به سادگی از پا در نمی آید.یک سازمان چابک، سریع السیر، سازگار و قدرتمند است و به تغییرات ناگهانی، فرصت های جدید بازار و نیازمندی های مشتری پاسخ سریع می دهد. سازمان چابک برای درک و پیش بینی تغییرات محیط کسب و کار طراحی شده و در این راستا به ساختار بندی خود می پردازد (جعفر نژاد و شهائی ، 151:1386).
اصولا چابکی سازمانی شناسایی موفق مبانی رقابت، انسجام منابع و اقدامات مناسب در محیط دانش و دارای تغییرات سریع به وسیله فراهم کردن محصولات و خدمات مشتری پسند است (اصولی، 1386: 5).
از نظر دولت مدلی؛ واژه چابک بیانگر سرعت و قدرت پاسخگویی هنگام مواجهه با رویدادهای داخلی و خارجی سازمان است. سازمان چابک برای درک و پیش بینی تغییرات محیط کسب و کار طراحی شده به ساختار بندی خود می پردازد. از عوامل اساسی که باعث ایجاد و ارتقای چابکی سازمان است می توان آگاهی، انعطاف پذیری و بهره وری را نام برد (دولت مدلی ، 1:1387).
چابکی نتیجه هشیار بودن نسبت به تغییرات، به صورتی همه جانبه (تشخیص فرصتها و چالشها ) هم در محیط داخلی و هم در محیط خارجی است و با وجود قابلیتی شایسته در استفاده از منابع برای پاسخگویی به این تغییرات در زمان مناسب و به شکلی انعطاف پذیر و مربوط که سازمان نیز توانایی اجرای آن را داشته باشد، صورت مؤثری به خود می گیرد (برانزچیدل، سورش، 2009).
یک سازمان چابک، با اتفاقات و تغییرات ناگهانی، به سادگی از پا در نمی آید.یک سازمان چابک، سریع السیر، سازگار و قدرتمند است و به تغییرات ناگهانی، فرصت های جدید بازار و نیازمندی های مشتری پاسخ سریع می دهد. سازمان چابک برای درک و پیش بینی تغییرات محیط کسب و کار طراحی شده و در این راستا به ساختار بندی خود می پردازد (جعفر نژاد و شهائی ، 151:1386).
اصولاً چابکی سازمانی شناسایی موفق مبانی رقابت، انسجام منابع و اقدامات مناسب در محیط دانش و دارای تغییرات سریع به وسیله فراهم کردن محصولات و خدمات مشتری پسند است (اصولی، 1386: 5).
به زعم دولت مدلی واژه چابک بیانگر سرعت و قدرت پاسخگویی هنگام مواجهه با رویدادهای داخلی و خارجی سازمان است. سازمان چابک برای درک و پیش بینی تغییرات محیط کسب و کار طراحی شده به ساختار بندی خود می پردازد. از عوامل اساسی که باعث ایجاد و ارتقای چابکی سازمان است می توان آگاهی، انعطاف پذیری و بهره وری را نام برد (دولت مدلی ، 1:1387).
لذا محقق در این پژوهش رابطه ای میان تیپ های شخصیتی با چابکی سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی را مورد بررسی قرار داده است؟
1-3- اهمیت و ضرورت
همزمان با شروع قرن 21 دستیابی به موفقیت و بقا سازمان مشکل تر می شود و این واقعیت ناشی از ظهور عصر تجاری جدیدی است که تغییر یکی از خصوصیات اصلی آن است. این وضعیت موجب بازنگری اساسی در اولویتهای سازمانی، دیدگاه استراتژیک، قابلیت بقا و روشها شده است. درجهان امروز بیشتر تاکید بر قابلیت سازگاری با تغییر در محیط سازمانی است و یک روش پیش کنشی برای درک نیازهای مشتری و بازار، متدهای تازه همکاری مانند سازمانهـــای مجــــازی است. پارادایم ظاهرشده، تـــولید چابک است که در مفهوم یک گام به جلو و ایجاد معانی جدید برای عملکرد بهتر و موفقیت در تجارت بوده و درعمل نیز رویکردی استراتژیک در تولید و درنظر گرفتن شرایط جدید محیط سازمانی است. پاسخ به تغییرات و درنظر گرفتن مزیت آنها از طریق استفاده استراتژیک از متدها و ابزارهای تولیدی و مدیریتی، مفاهیم محوری و اساسی تولید چابک هستند(شریفی و ژانگ، 1999).
همچنین به دلیل اهمیت چابکی در سازمان و نقش تیپ شخصیتی بر این مولفه (چابکی)، لذا پرداختن به رابطه میان این دو متغیر بسی حائز اهمیت است. و می تواند سازمان را در برنامه ریزی میان مدت و دراز مدت برای افزایش چابکی کارکنان و به تبع آن موفقیت سازمان یاریگر باشد.
در گذشته، این عقیده وجود داشت که چابکی، پاسخگویی و انعطاف پذیری بوسیله فناوریهای بسیار پیشرفته همچون تولید یکپارچه کامپیوتری به دست می آید. اما، تحقیقات اخیر نشان می دهند که انعطاف پذیری در تولید بیشتر وابسته به افراد است تا به فناوری(دادگر،1392).
گرایش سازمانهای امروزی به مقوله چابکی منجر به درک این نکته شده است که چابکی نمی تواند بدون مهارت و دانش نیروی کار به وجود آید. بسیاری از محققین معتقدند که چابکی نیروی کار مزایایی همچون بهبود کیفیت، خدمات بهتر به مشتری، تسریع در منحنی یادگیری و توسعه اقتصادی را به دنبال دارد(ایروانی وکریشنامورتی،2012).
نظریه پردازان مدیریت عمومی بر بعد انسانی چابکی در قالب مدیریت کیفیت جامع (اغلب بدون بررسی جنبه های محاسباتی فنی- انسانی چابکی) توجه دارند. مناسب ترین مجموعه ادبیات مربوط به ارتباط میان انسانها، سازمانها و تکنولوژی، همان رویکرد فنی- اجتماعی است. تقریباً پنجاه سال پیش، نقش سیستم های فنی- اجتماعی برای اولین بار در مطالعات مؤسسه تاوی استوک مورد برسی قرار گرفت که به روشنی نقش و ارزش انسانها در سیستم های تولیدی را نشان داد(شهائی،1385).
در قدم نخست، لازم است بدانیم تغییر بهعنوان اصلیترین نیروی محرک چابکی، چه حوزههایی را در برمیگیرد و ظرفیتهای لازم جهت مواجهه با آن ها کدامند؟ گفتنی است پدیده تغییرات، عاملی است که از قدیم بوده و چیز جدیدی نیست. اما امروزه سرعت فزایندهای به خودگرفته است و معماری سازمانی چابک، بیشتر از اینکه به اندازه سازمان ارتباط داشته باشد، به میزان تلاطم و تغییرات در سازمان و محیط بستگی دارد. این عامل، سازمانها را ملزم به تغییر در اولویتها، دیدگاهها و رسالت استراتژیک در بازار رقابتی نموده و باید منجر به بهبود انعطافپذیری و مسئولیتپذیری گردد تا سازمان محکوم به فنا نشود. صاحبنظران مدیریت، حوزههای اصلی تغییرات را به دو طبقه “تغییرات محیطی” و” تغییرات سازمانی” تقسیم کرده اند. تغییرات محیطی شامل: بازارها (رشد و معرفی محصولات جدید و کوتاه شدن عمر محصولات) رقابت (بهواسطه فشار هزینه ها، جهانی شدن بازارها و…) نیاز مشتریان (کیفیت، زمان کوتاهتر تحویل و…) تکنولوژی(از قبیل رشد سیستمهای سختافزاری و نرمافزاری) و عوامل اجتماعی(فشارهای کار، زندگی و…) میگردد. تغییرات سازمانی، سه حوزه نیازمندیهای سازمان، تکنولوژی و افراد را در بر می گیرد(شهائی ورجب زاده،1385). طبقهبندی دیگری که از نگاه “استیفن رابینز” صورت گرفته 6 زمینه را شامل ود که عبارتند از: ماهیت نیروی کار، تکنولوژی، ضربههای اقتصادی، رقابت، روند اجتماعی و سیاستهای جهانی ظرفیتهای لازم، جهت مواجهه با تغییرات توان شناسایی تغییرات و پاسخگویی سریع به آن ها که به قدرت (پاسخگویی/ واکنش)موسوم است، نخستین ظرفیت لازم جهت رویارویی با تغییرات، سپری کردن بحرانهای احتمالی و یا حتی تبدیل آن ها به فرصتها میباشد. دیگر ظرفیت لازم، امکان دستیابی به مزیت رقابتی در بازار و نیز تحقق کارا و موثر اهداف و رسالتهاست که منجر به ارتقاء توان رقابتی سازمان خواهد شد. اهرم دیگری که به توان پردازش فرایندها و دستیابی به اهداف گوناگون با امکانات یکسان اشاره دارد، اهرم انعطاف/ قدرت پذیرش، نام دارد که از ظرفیتهای ضروری سازمان برای مواجهه با تغییرات بهشمار میرود و بالاخره ظرفیت(سرعت /چابکی) یک مجموعه که به توان انجام فعالیتها در کوتاهترین زمان ممکن اشاره دارد(آقایی،1391).
در محیط های کسب و کار متغیر امروزی، نیروی کار چابک با عدم اطمینان روبروست و انتظار می رود تا پاسخ سریعی به رویدادهای غیر منتظره بدهد. همچنین از نیروی کار چابک انتظار میرود تا به طور کارا در هرگونه فعالیت مشارکتی ای (همچون تیم های چند وظیفه ای، سازمان های مرتبط، یا سازمانها مجازی) همکاری داشته باشد(راون ونمبهارد،2013).
براساس یک بازنگری از تقاضاها در تولیدات ناب و چابک، پلونکا در سال ۱۹۹۷ برخی از مهمترین ویژگی های نیروی کار چابک را بدین قرار تعیین کرد: ۱) گرایش به یادگیری و پیشبرد خود، ۲) توانایی حل مشکل، ۳) راحت با تکنولوژی، ایده ها و تغییرات جدید، ۴) توانایی بیان ایده های جدید و مبتکرانه، و ۵) پذیرش مسئولیتهای جدید(پلونکا،1997).
گوناسکاران در سال ۱۹۹۹ ویژگی های نیروی کار چابک را بدین صورت تعریف کرد: نیروی کار آشنا با فناوری اطلاعات، انجام کار گروهی، مذاکره، استراتژیهای تولیدی پیشرفته و تکنولوژیها، کارکنان دارای اختیار، نیروی کار چندوظیفه ای، نیروی کار آشنا به چندین زبان و تیمهای خودکار(گوناسکاران،1999).
براساس بازنگری ادبیات سازمانهای چابک، برو وهمکاران (2002)، شاخصهای اولیه از نیروی کار چابک را بدین صورت تعیین نمودند: پاسخگو نسبت به تغییرات محیط خارجی، الگوبرداری از مهارتهای دیگران، سرعت در بهبود مهارتها، سرعت انطباق پذیری با محیط کار جدید، سرعت ارزیابی اطلاعات، سرعت تغییر در فناوری، کاربرد تکنولوژیهای سیار، محیط کار مستقل، دستیابی به اطلاعات سیار، تکنولوژیهای مشارکتی، تیمهای مجازی، به اشتراک گذاشتن اطلاعات و قدرت و اختیار دادن به کارکنان(برو وهمکاران،2002).
هوپ و وان اوین(2009) بیان نمودند که کارکنانی که چندین دوره آموزشی را گذرانده اند، می توانند چابکی نیروی کار را تضمین کنند، زیرا این کارکنان قابلیت انعطاف پذیری دارند و میتوانند در هر زمان به هر جایی که لازم است منتقل شوند. نیروی کار که دارای چندین مهارت است، در مقابل دامنه بیشتری از وظایف، کاراتر عمل می نماید و خطاهای او کمتر می باشد. آموزش چندگانه و تنوع وظایف میتواند عملکرد را بهبود بخشد(هوپ و وان اوین،2009).
از آنجایی که، دنیای پیچیده امروز، عصر تداوم لقب گرفته است، رشد سریع و تکاملی دانش فنی و تکنولوژی و گسترش بازار مصرف، مجال استفاده از تجارب و راه حل های گذشته را از آدمی ربوده است. دیگر تجارب و راه حل های گذشته، برای مسائل جاری و آینده سازمان ها کارگشا نیستند. باید به شیوه ای دیگر اندیشید و به دنبال راه کارهای جدیدی بود تا بتوان کالاها و خدمات را با همان کیفیتی که مشتری می خواهد ارائه کرد. یافتن روش های خلاقانه پاسخگویی به محیط متلاطم امروزی و دستیابی به موفقیت سازمان ها نیازمند استفاده از روش های نوین و نگرشی جدید به سازمان است(آقایی،1391).
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف اصلی
بررسی رابطه میان تیپ های شخصیتی با چابکی سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج
1-4-2- اهداف فرعی
بررسی رابطه میان تیپ A با چابکی سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج
بررسی رابطه میان تیپ B با چابکی سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج
بررسی رابطه میان تیپ C با چابکی سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج
1-6- فرضیه های تحقیق
1-6-1- فرضیه اصلی
میان تیپ های شخصیتی با چابکی سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج رابطه معناداری وجود دارد.
1-6-2- فرضیه های فرعی
1-7- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
1-7-1- تعاریف نظری
چابکی سازمانی: به باور شریفی و ژانگ(2001) چابکی به معنای توانایی هر سازمانی برای حسگری، ادراک و پیش بینی تغییرات موجود در محیط کاری است. چنین سازمانی باید بتواند تغییرات محیطی را تشخیص داده، به آن ها به عنوان عوامل رشد و شکوفایی بنگرد. آن ها در جایی دیگر چابکی را توانایی فائق آمدن بر چالش های غیرمنتظره برای رویارویی با تهدیدهای بیسابقه محیط کاری و کسب مزیت و سود از تغییرات به عنوان فرصتهای رشد و پیشرفت تعریف میکنند(شریفی وژانگ،2001).
برایان ماسکل(۲۰06) چابکی را توانایی رونق و شکوفایی در محیط دارای تغییر مداوم و غیرقابل پیش بینی تعریف میکند. از این بابت، سازمان ها نباید از تغییرات محیط کاری خود هراس داشته، از آن ها دوری کنند؛ بلکه باید تغییر را فرصتی برای کسب مزیت رقابتی در محیط بازار تصور کنند.
تیپ A: افرادی که دارای تیپ شخصیتی A هستند، بسیار رقابت جو، کمال گرا و احساس نسبت به زمان هستند. به همین دلیل است که معمولاً افرادی که دارای چنین تیپ شخصیتی هستند، معمولاً در حال انجام کار و یا پروژه ای هستند.گفته می شود افراد تیپ شخصیتی A در زمانی از زندگی خود احساس ناامنی و عقب ماندن داشته اند، به همین دلیل در همه حال در پی جبران گذشته هستند. آنها می خواهند هرچه سریعتر به اهداف خود برسند و پیشرفت کنند. اگر مدتی بیکار بنشینند و کاری انجام ندهند، خیلی زود احساس عذاب وجدان به سراغ آنها می آید. بزرگترین مشکل افراد این گروه، داشتن استرس بیش از اندازه است. آنها معمولاً کارهای زیادی برای انجام دادن دارند، به همین دلیل هم گاه از ترس اینکه نتوانند این کارها را به موقع انجام دهند، دچار استرس زیادی می شوند.
تیپ شخصیتی B : افراد این گروه درست برعکس گروه قبل، بسیار آرام و خونسرد هستند. به ندرت می توان افراد این گروه را دچار استرس و نگرانی کرد. گذر زمان برای آنها اهمیت چندانی ندارد. بیکار بودن و استراحت کردن برای آنها خوشایند است. افراد گروه B نیز کمال گرا و به دنبال پیشرفت هستند، اما به اندازه گروه A رقابت جو نیستند. اغلب افراد این گروه کارهای خود را در آخرین لحظات انجام می دهند. اما بالاخره آن کار را انجام می دهند. این همان کاریست که افراد گروه A از آن بیزارند و آن را به ندرت انجام می دهند. از آنجا که افراد این گروه خیلی در قید و بند زمان نیستند، معمولاً کارهای خود را بدون استرس انجام می دهند.
تیپ شخصیتی C: افراد تیپ شخصیتی C عاشق جزئیات هستند و همیشه دوست دارند نحوه کارکرد اشیا مختلف را کشف کنند. به همین دلیل افراد این گروه برای کارهای فنی بسیار مناسب هستند. افراد گروه C هیچ گاه به دنبال تحمیل عقاید شخصی خود به دیگران نیستند و حتی اگر از امری خوششان نیاید سعی می کنند آن را تحمل کنند. به همین دلیل هم هست که گاه دچار استرس و در مواقعی هم دچار افسردگی می شوند. افراد دارای تیپ شخصیتی C در مقایسه با افراد گروه A و B بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی هستند. این افراد دوست دارند کارهای خود را به خوبی انجام دهند. به همین دلیل هم معمولاً کار کردن با دیگران برایشان سخت است و دوست دارند خودشان به تنهایی کارهایشان را انجام دهند. افراد این گروه معمولاً درون گرا، مستقل و باهوش هستند.
1-7-2- تعاریف عملیاتی
چابکی سازمانی: میانگین نمرهای است که هر یک از آزمودنیها از پرسشنامهی که در این زمینه توسط شریفی و ژنگ (1999) تهیه شده به دست آوردهاند این پرسشنامه شامل 16 سؤال میباشد، گزینههای سؤالات مدرج و از طیف 5 درجه لیکرت میباشد.
تیپ A: نمرهای است که هر یک از آزمودنیها از پرسشنامهی که در این زمینه توسط گنجی (1380) تهیه شده به دست آوردهاند این پرسشنامه شامل 25 سؤال میباشد، اگر نمرات بالاتر از 13 باشد گرایش به تیپ شخصیتی A وجود دارد.
تیپ شخصیتی B : نمرهای است که هر یک از آزمودنیها از پرسشنامهی که در این زمینه توسط گنجی (1380)تهیه شده به دست آوردهاند این پرسشنامه شامل 25 سؤال میباشد، اگر نمرات بین 0 تا 5 باشد گرایش به تیپ B وجود دارد.
تیپ شخصیتی C: نمرهای است که هر یک از آزمودنیها از پرسشنامهی که در این زمینه توسط گنجی (1380) تهیه شده به دست آوردهاند این پرسشنامه شامل 25 سؤال میباشد، اگر نمرات بین 6 تا 12 باشد گرایش به تیپ C وجود دارد.
H. Sharifi, Z. Zhang
کشور ما ایران یکی از کشورهایی است که دارای سابقه و فرهنگ کار تیمی است. در ساختار اجتماعی سنتی ما بویژه در اجتماعات روستایی و عشایری که قرن ها ستون های بنای اجتماعی بودهاند، بسیاری از کارها به شکل تیمی و با همکاری انجام شده است (سنجقی و همکاران، 1390). اما فرهنگ و نگرش کار تیمی تا حدی که پاسخگوی نیازهای کنونی باشد قوام نیافته است در کار تیمی الگوی رفتار خود را باید بر پایه انتظار خویش از رفتار اعضای تیم بنا کنیم، و خصوصیات کاری و فردی هر کدام از اعضاء تیم، مبنای کار تیمی می باشد. بر این اساس می توانیم به اعضای تیم خود کمک کنیم و صرفنظر از میزان استعداد خود، اعضای مؤثرتری باشیم (جعفرزاده کرمانی، 1391).
امروزه سازمان های مختلف اعم از صنعتی، بازرگانی، غیر انتفاعی و دولتی برای بقاء و دوام حیات نیازمند تجدید نظر در تحول سازماندهی کارها و تقسیم وظایف میان اعضاء و کارکنان خود هستند (نئو، 2012). برای برخورد مؤثر با اوضاع و احوال متغیر محیطی، لزوم بسیج توان، دانش، مهارت و تخصص تمامی کارکنان بیش از پیش احساس می شود. از این رو ساختارهای تیمی و سازمان هایی که محور اصلی فعالیت خود را بر مبنای کارهای تیمی قرار داده اند ظهور کرده اند. سازماندهی کارها به شکل تیمی، مستلزم شناخت و آگاهی از اصول و مبانی کار تیمی است (حسین قلی زاده و میرکمالی، 1389).
بنابراین امروزه بسیاری از مطالعات پژوهشگران علم مدیریت در راستای افزایش اثربخشی و کارآمدی فعالیتها، به سمت تیمهای کاری سوق یافته است. تشکیل تیمهای کاری کارامد و تعریف پروژههای مختلف برای تیمها، با توجه به توان و تخصص آنها، اصلی گریزناپذیر در مدیریت و کنترل فرایندها و فعالیتهای کاری است (لیانگ و همکارانش ،2010).
مفهوم کار تیمی در حقیقت آنقدر ساده است که اغلب مردم فهم آن را بسیار عادی می پندارند. و همین مسئله که آنها با این فرض، کار تیمی انجام می دهند مشکل ساز است چرا که آنها در اصل کار گروهی انجام می دهند (سنجقی و همکاران، 1390). به طور معمول هر کس تجربهی حضور در یک جلسه و ایفای نقش در آن و یا مواجهه با یک گروه جدید از همکاران و انجام کار جمعی را داشته است اما اینها صرفاً مثال هایی از گروه های کاری اند. شاید در مواردی مفهوم زیر برای کار گروهی و تیمی مصداق پیدا کند (مسعودیان و همکاران، 1390).
تیم به یک گروه دو یا چند نفر که به طور مستقیم با یکدیگر تعامل کرده و دارای مهارتهای مکمل هستند گفته می شود که مقصد واحدی دارند، به اهداف عملکردی مشترک متعهدند، رهیافت واحدی نسبت به مسائل دارند و نسبت به آن همگی پاسخگو هستند. در تعریف فوق سه نکته وجود دارد: 1- حداقل دو نفر بایستی حضور داشته باشند. 2- اعضا باید به طور منظم تعامل برقرار کنند تا کارهایشان به صورت هماهنگ انجام شود. 3- دارای هدف مشترک باشند (مومنی، 1384: 23).
تسهیم دانش به عنوان یک فرآیند سازمانی، نقش پایهای در ایجاد ایدههای جدید و فرصتهای تجاری خلاق بازی میکند. همه مزایای دانش به اشتراک گذاشته شده مؤثر، از کارکنان درگیر بوسیله عملکردشان و همین بهبود مالی، بازاریابی و سایر خروجیهای سازمان به طور مؤثری باعث برقراری ارتباط میشود (لیانگ و همکارانش،2010).
گوردون (2013)، چنین بیان میدارد، اگرچه شواهد تجربی برخی از پویاییهای پیچیدهای از اشتراک دانش را در سازمان آشکار کرده است تحقیقاتی هستند که شرح میدهند چگونه اشتراک دانش در محیطهای سازمانی وجود دارند. در کل یک درک عمومی عمیق از اشتراک دانش درون تیمها مطلوب است؛ زیرا طراحی تیمی به طور وسیعی بوسیله سازمانها سازگار شده است. فعالیتهای کاری و طراحیهای شغلی ائتلافی نیازمند کارگروهی هستند بنابراین درک اینکه چگونه عوامل مرتبط با تیم رفتارهای اشتراک دانش فردی را تحت تاثیر قرار میدهند اساسی است.
ادبیات موضوع نشان میدهد که جو تیمی یک ساختار ترکیبی از سه بعد همبستگی، اعتماد و نوآوری است (بوک، 2005). همبستگی و اتحاد به تصورات از یک حس با هم بودن در میان اعضا اشاره دارد و به عنوان جذب اعضا به سمت تیم تعریف میشود.که میتواند به عنوان یک نیروی فیزیکی که افراد را کنار هم نگه میدارد، مورد توجه قرار میگیرد. احساس همبستگی و اتحاد به ارتقاء تمایل اعضای تیم به مراقبت یا کمک به یکدیگر تمایل دارد. آنها تمایل بیشتری دارند با یکدیگر اشتراک دانش داشته باشند.
اعتماد در محیط تیمی به عنوان تمایل افراد به پذیرفتن آسیب پذیری بر اساس انتظار اعتماد به نفس، شایستگی هم تیمی، صداقت و خیرخواهی تعریف شده است. ارتباطات اثربخش در محیطی که اعتماد و تعهد رایج است رخ میدهد (پاولو، 2007). اعضای تیم با اعتماد قویتر با تمایل بیشتری به طور پیوسته و هماهنگ با هم همکاری میکنند.
هسیو، ین و چانگ (2007)، تسهیم اشتراک دانش فردی به عنوان یک رفتار اجتماعی به ناچار در معرض افزایش تاثیرات اجتماعی افراد دیگر است. به نقل از لیانگ و همکارانش (2010) محیط اجتماعی یک منع مهمی از اطلاعات است که افراد جهت ساختار واقعی و تصورات فرموله شده، نگرشها و رفتار استفاده میکنند. در حالی که شبکههای اجتماعی میتوانند روی رفتارهای فردی تاثیر بگذارند. تحقیقات پیشین در روانشناسی اجتماعی نشان دادهاند که تاثیرات اجتماعی قویی در تیمهای کاری رخ میدهد زیرا افراد دوست دارند با تیمهای کاریشان به طور نزدیکی احساس هویت کنند بنابرای تمایل دارند تا با هنجارهای تیم خود را سازگار کنند. لیانگ و همکارانش (2010) دریافتند که جو تیمی تصورات فرد، اعتقادات هنجاری و استفاده از تکنولوژی را تحت تاثیر قرار میدهند.
به نقل از بوک (2005)، نوآوری در یک تیم به درجهای که تغییرات و خلاقیت به طور فعالی درون تیم تشویق و یا پاداش داده میشوند اشاره دارد. تیمهای نوآور روی یادگیری، جریان اطلاعات باز، ریسک پذیری منطقی تاکید دارند. اعضای چنین تیمهایی نوآوری را بهبود میدهند و یک حمایت عملی برای نوآوریهای مقدماتی همکاران فراهم میکنند. در نتیجه افراد در یک محیط تیمی نوآور بیشتر برای ایدههای خلاق و جدید نسبت به افرادی که نوآور نیستند توانا سازی میشوند.
کیفیت و توانمندی نیروی انسانی، مهمترین عامل بقاء و حیات سازمان بوده و این نیروی انسانی توانمند است که سازمان توانمند را به وجود میآورد. و به همین دلیل، محوری ترین تلاش مدیران در نوآفرینی، تمرکززدایی و حذف دیوانسالاری در سازمان ها بایستی به توانمندسازی کارکنان معطوف گردد. توانمند کردن افراد موجب میشود تا مدیران و سازمان سریعتر و با اتلاف منابع کمتر به اهداف خود نائل شوند و کارکنان نیز، سازمان و شغل را از آن خود دانسته و از کار کردن در آن به خود ببالند (لیانگ و همکارانش ، 2010).
یکی از مهمترین و مؤثرترین راهکارهای توانمندسازی کارکنان، تشویق و توسعه کار تیمی و ایجاد همافزایی از این طریق است که این امر با حرکت سازمانها به سوی استفاده از رویکرد فرآیند محور و مدیریت فرآیندهای سازمان اهمیت بیشتری یافته است. چرا که با استفاده از این رویکرد، ساختار سازمانی، نحوه تقسیم وظایف و نقش سرپرستی در سازمانها با آنچه در سازمانهای سنتی و ساختارهای سلسلهمراتبی وجود داشته است کاملا تغییر یافته است. رهبر با تفویض اختیار و قدرت بیشتر به کارکنان، دادن استقلال و آزادی عمل به آنان، فراهم نمودن جو مشارکتی، ایجاد فرهنگ کار تیمی و با حذف شرایطی که موجب بیقدرتی کارکنان شده است، بستر لازم را برای توانمندی افراد فراهم میکند (هسیو و دیگران،2007).
در این پژوهش سه بعد همبستگی و اتحاد، نوآوری و اعتماد به عنوان معیارهایی از جو تیمی با این استثنا که تنها تاثیر نگرش فرد به اشتراک دانش نیستند استفاده میشوند. اما رفتار اشتراک دانش واقعی را تسهیل میکند. محقق قصد دارد بیان کند که جو تیمی مطلوب و توانمندسازی میتواند محیطی را که اشتراک دانش را تشویق میکند ایجاد کند. بنابراین در این پژوهش به دنبال بررسی تاثیر جو تیمی و توانمندسازی بر تسهیم دانش بین کارکنان شهرداری چرام به این سوال پاسخ خواهد داد که: آیا جو تیمی و توانمندسازی بر تسهیم دانش کارکنان تأثیرگذار است یا نه؟
1-3- اهمیت و ضرورت
امروزه بسیاری از مطالعات پژوهشگران علم مدیریت در راستای افزایش اثربخشی و کارآمدی فعالیتها، به سمت تیمهای کاری سوق یافته است. تشکیل تیمهای کاری کارآمد و تعریف پروژههای مختلف برای تیمها، با توجه به توان و تخصص آنها، اصلی گریزناپذیر در مدیریت و کنترل فرایندها و فعالیتهای کاری است (لیانگ و همکارانش،2010). البته این نوع چینش وظیفهای در فضایی میسر است که پروژهها و فرایندهای کاری، مستقل از یکدیگر و یا با حداقل وابستگی به هم هستند. وابستگی هر چه بیشتر فرایندها باعث طولانی شدن زنجیره تکمیل کار و بزرگ شدن تیم کاری است. تا حدی که تلقی تیم کاری به آن کمی دور از ذهن میشود، اما هر قدر این زنجیره فعالیت، کوتاهتر باشد معنای تیم کاری قویتر و استوارتر در ذهن نقش میبندد. تمرکز و توجه بر اثربخشی و کارامدی تیمهای کاری، مستلزم داشتن روحیه کار تیمی است. به نحوی که اعضاء یا عناصر تشکیلدهنده تیمهای کاری بتوانند کار تیمی و فعالیت تیمی انجام دهند، نحوه تعامل و فعالیت هر یک از اعضاء در موفقیت یا عدم موفقیت آن تیمها مؤثر و سرنوشتساز است، بنابراین پیش از تشکیل و راهاندازی تیمهای کاری باید فرهنگ کار تیمی را در فضای سازمانی نهادینه کرد (مسعودیان و همکاران، 1390).
اثر قابل ملاحظه فرهنگ کار تیمی و کار گروهی، آنقدر اهمیت دارد که دانشمندان علم مدیریت آن را لازمه دست یافتن به قابلیتهای محوری پایدار (مزیت رقابتی پایدار) در فضای رقابتی دنیای امروز میدانند تغییرات دنیای پرتلاطم امروز و عرصه شدید رقابتی و ناپایدار آن، شرایط را برای بقای سازمانها به نحوی تعیین کرده که تکیه بر مهارتهای کاری کارمندان و کارکنان سازمانها را گریزناپذیر کرده است و توانایی کار تیمی را جزء لاینفک آن مهارتهای فردی میداند (لیانگ و همکارانش،2010). نهادینه کردن تیمهای کاری بوسیله ترویج فرهنگ کار تیمی، قابل انجام است. این کار با آموزش و تقویت اصول کار تیمی حاصل خواهد شد. بنابراین دانستن این اصول و معیارها و تبیین، تشریح و به کار بستن آن تا جایی که در ذهن و جان کارکنان، کارمندان و مدیران سازمانها ملکه شود، مهمترین راه دستیابی به تیمهای کاری کارامد و اثربخش است. هیو و همکاران (2007)، یافتند که ارتباطات اجتماعی بر مبنای اعتماد یک تاثیر مهم بر نگرش افراد به اشتراک دانش دارد.
کار تیمی روز به روز اهمیت بیشتری پیدا میکند و تیمهای کاری بیشتری تشکیل میشوند. در سازمانهای مختلف، هنگامی که افراد با یکدیگر بهتر کار میکنند، دستاوردها نیز از لحاظ کمی و کیفی بهتر میشوند. در نهایت باید دانست که تیم، مجموعهای از افراد است که هریک پایهای از ارکان فعالیت تیمی را به دوش میکشند (نئو،2012). آنچه هر عضو از تیم باید انجام دهد، این است که سهم وظیفهای خود در تیم را به نحو احسن و اکمل انجام دهد و تیم را برای رسیدن به اهداف نهاییاش به جلو براند و از سویی با هوشمندی نسبت به آفات و موانع موفقیت تیمی، موضعی مناسب بگیرد و یکپارچه با کمک دیگر اعضای تیم، اعتماد، تعهد، مسئولیتپذیری و حرکت به سوی اهداف تیمی را تقویت کند. و این میتواند خود دلیل مهمی برای انجام چنین پژوهش هایی در کشور ما باشد. در این راستا با توجه به اینکه شاید چنین تحقیق در کشور ما جزء اولینها در این زمینه باشد محقق تصمیم به بررسی تاثیر جو تیمی و توانمندسازی بر تسهیم دانش کارکنان گرفت تا شاید گامی در بهبود رفتارهای تیمی و اشتراک دانش بین اعضای تیم ها برداشته شود.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف اصلی
این پژوهش جهت بررسی رابطه جو تیمی و توانمندسازی با تسهیم دانش کارکنان انجام خواهد شد
1-4-2- اهداف فرعی
1-5- سؤال تحقیق
1-6- فرضیه های تحقیق
1-7- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
1-7-1- تعاریف نظری
جو تیمی : جو تیمی عبارت است از جوی که در آن گروهی از افراد که در جهت رسیدن به هدفی مشترک با یکدیگر همکاری میکنند (لاو،2012).تیم عبارت از یک گروه دو یا چندنفره از افراد است که به طور مستقیم با یکدیگر تعامل برقرار نموده و به منظور رسیدن به اهداف، کارها را هم آهنگ می کنند(کاسترو،2013).تیم گروه کوچکی از افراد است که دارای مهارت های مکمل هستند و به هدف مشترک، اهداف عملکرد و رویکردی که خود را در مقابل آن پاسخگو می دانند، متعهد هستند(تامپسون،2011).
تسهیم دانش : تسهیم دانش فرایندی است که از آن طریق افراد به تبادل دوجانبه دانش خویش با یکدیگر پرداخته، دانش فردی به دانش سازمانی تبدیل و به طور بالقوه به وسیله این فرایند فرصت برای یادگیری تجربه های جدید و فرصتی برای تمرین و به اجراگذاشتن تجربه ها، مهارتها و توانایی ها فراهم می شود (یو،2013).
توانمندسازی : ” تواناسازی، یعنی آزاد کردن نیروهای درونی افراد، برای کسب دستاوردها، شگفتانگیز و تکنیکی است برای افزایش بهرهوری از راه بالا تعهد کارکنان نسبت به سازمان و به عکس” (پورکیانی و پورمرادی، 1389: 21). “توانمندسازی، فرایند مداومی است که بوسیله عواملی مثل فرهنگ سازمانی و تمرینهای مدیریتی که خودکارایی کارمندان را افزایش میدهد، تعریف میشود” (یه و لین، 2012).کوکانن و دیگران (2011) 3 بعد برای توصیف توانمندسازی تعریف کردند: پیامدی، رفتاری، ذهنی. توانمندسازی رفتاری به احساس کنترل که کارمند بر محیط کاری خود توسط عملیاتش بدست میآورد مربوط میشود مثل خودرأیی. توانمندسازی ذهنی به توانایی کارمند به نشان دادن ایده و نظراتش که از آن ها در محیط کاری حمایت میکند مربوط میشود. توانمندسازی پیامدی به احساس کارمند به چگونه ترس میتواند بر نتایج کارش تأثیر بگذارد مربوط میشود. شلتون (2012)، توانمندسازی را حرکت از نظام تصمیمگیری سلسله مراتبی توسط مدیران به نظام کاهش سلسله مراتب کنترل و تصمیمگیری توسط ردههای پایین تعریف میکند.
1-7-2- تعاریف عملیاتی
جو تیمی: میانگین نمرهای است که هر یک از آزمودنیها از پرسشنامهی که در این زمینه توسط لیانگ و ایکسیو، برادلی (2010) تهیه شده به دست آوردهاند این پرسشنامه شامل 8 سؤال میباشد، گزینههای سؤالات مدرج و از طیف 5 درجه لیکرت میباشد.
نگرش به اشتراک دانش: میانگین نمرهای است که هر یک از آزمودنیها از پرسشنامهی که در این زمینه توسط لیانگ و ایکسیو، برادلی (2010) تهیه شده به دست آوردهاند این پرسشنامه شامل 3 سؤال میباشد، گزینههای سؤالات مدرج و از طیف 5 درجه لیکرت میباشد.
رفتار تسهیم دانش : میانگین نمرهای است که هر یک از آزمودنیها از پرسشنامهی که در این زمینه توسط لیانگ و همکاران ،2010تهیه شده به دست آوردهاند این پرسشنامه شامل 3 سؤال میباشد، گزینههای سؤالات مدرج و از طیف 5 درجه لیکرت میباشد.
توانمندسازی رهبری: میانگین نمرهای است که هر یک از آزمودنیها از پرسشنامهی که در این زمینه توسط لیانگ و همکاران ،2010تهیه شده به دست آوردهاند این پرسشنامه شامل 18 سؤال میباشد، گزینههای سؤالات مدرج و از طیف 5 درجه لیکرت میباشد.
و پیش شرط حل مشکلات کارکنان توسط مدیران نیز می باشد .(بروس ، 1990)
تصمیمات ، مشکلات و استرس و زمان ، معمولاً توسط دیگران برای ما مدیریت می شوند و کسب کنترل بر روی این موارد ، مستلزم مدیریت بر خود می باشد .( ایونسون،1992)
فلسفه پرورش مدیران ، افزایش اثربخشی مدیران و شکوفایی استعدادهای مشخص مدیران است . بالندگی مدیر شخصی است و نباید انتظار داشت از طرف سازمان ترتیب یابد . هرمدیری ملزم است مدام خود را در این زمینه بالنده گرداند . (امیرکبیری، 1374)
هرکس خود را دقیقاٌ شناخته باشد و از خود کاملاٌ استفاده نماید نه تنها موفق خواهد بود ، بلکه خوشنود نیز خواهد بود . کلید دستیابی به اهداف مدیریت ، مدیریت بر خود است . (بنیس،1994)
در نهایت می توان ادعا داشت با توجه به اینکه داشتن سازمانهای سالم از اهداف راهبردی هر مدیری می باشد و با توجه خاص به الگوی جامع مدیریت بسیجی که شامل کسب مهارتهای مدیریت بر خود به ضرورت مدیریت و فرماندهی می باشد ، می توان ادعا نمود که در سازمانهایی که مدیران آن خویشتن را مدیریت نموده اند ، سلامت سازمانی نیز وجود خواهد داشت .
1-5: فرضیه های تحقیق :
فرضیات فرعی:
1-6 : مدل تحقیق :
الف) مدل مفهومی خودمدیریتی بر مبنای ادبیات مدیریت و سیره عملی امام خمینی (ره)
ب) مدل مفهومی سلامت سازمانی بر مبنای مدل دکتر فیشر
ج) مدل مفهومی مدیریت بسیجی بر مبنای نظر پژوهشگر
د) مدل عملیاتی تحقیق
این فصل به دو بخش مبانی نظری و پیشینه پژوهش تقسیم می شود. در بخش مبانی نظری به بررسی ابعاد رضایت شغلی و دیدگاه های مختلف در این زمینه می پردازیم و سپس به ببررسی ابعاد فرسودگی شغلی و بررسی آن از دیدگاه های مختلف می پردازیم و در بخش دوم به بررسی پیشینه پژوهش خواهیم پرداخت
کارکنان از طریق نقش میانجی سرمایه روانشناختی
2-2 مبانی نظری
2-2-1 رضایت شغلی
رضایت شغلی، مجموعه ای از احساسات و باورهاست که افراد در مورد مشاغل کنونی خود دارند. رضایت شغلی یکی از عوامل مهم در موفقیت شغلی است; عاملی که موجب افزایش کارایی و نیز احساس رضایت فردی می گردد. رضایت شغلی یعنی دوست داشتن شرایط ولوازم یک شغل، شرایطی که درآن کارانجام می گیرد و پاداشی که برای آن دریافت می شود.
با توجه به مطالب مزبور، می توان گفت: «رضایت شغلی » یعنی احساس خرسندی و خشنودی که فرد از کار خود می کند و لذتی که از آن می برد و در پی آن، به شغل خود دل گرمی و وابستگی پیدامی کند.«رضایت شغلی » حالتی مطبوع، عاطفی و مثبت حاصل از ارزیابی شغل یا تجارب شغلی است; مفهومی دارای ابعاد، جنبه ها و عوامل گوناگون که باید مجموعه آن ها را در نظر گرفت.از جمله این عوامل، می توان به صفات کارگر و کارمند، نوع کار، محیط کار و روابط انسانی کار اشاره نمود.
فیشر (V.E.Fisher) و هانا (J.V.Hanna) رضایت شغلی را عاملی درونی می دانند و آن را نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط اشتغال می انگارند; یعنی اگر شغل مورد نظر، لذت مطلوب را برای فرد تامین کند، او از شغلش راضی است.در مقابل، چنانچه شغل موردنظررضایت ولذت مطلوب رابه فردندهد، دراین حالت، اوازکارخودمذمت می نماید و درصدد تغییر آن برمی آید.
به نظر هاپاک “رضایت شغلی” مفهومی پیچیده و چندبعدی است و با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد.تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمی شود، بلکه ترکیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب می گردد که شاغل در لحظه معینی از زمان، از شغلش احساس رضایت کند و به خود بگوید که از شغلش راضی است وازآن لذت می برد.
از تعاریف ارائه شده درباره «رضایت شغلی » ، چنین برمی آید که این مفهوم بیانگر احساسات و نگرش های مثبتی است که شخص نسبت به شغلش دارد.وقتی گفته می شود که کسی از رضایت شغلی سطح بالایی برخوردار است; یعنی به طور کلی، شغلش را دوست می دارد، برای آن ارزش زیادی قایل است و به گونه ای مثبت به آن می نگرد و در یک کلام، از احساس خوب و مطلوبی نسبت به آن برخوردار است.
2-3 عوامل رضایت شغلی
محققان مدت هاست در جست وجوی تعیین علل اساسی رضایت از شغل در سازمان و اداره هستند.تاکنون آن ها توانسته اند به رشته ای از عوامل ثابت و مرتبط با ضایت شغلی دست یابند، اما دست یابی به یک الگوی جامع تجربی تحقق نیافته است. می توان به اختصار به چند عامل که در این زمینه از اهمیت بیش تری برخوردارند، اشاره کرد.پورتر (W. Porter) و استیرز (M.Steers) به چهار عامل ذیل اشاره کرده اند:
1- عوامل سراسری سازمان; یعنی متغیرهایی که به طور وسیع در مورد بیش تر کارکنان صدق می کند; مثل حقوق و فرصت های ارتقا
2-عوامل بلافصل محیط شغلی; متغیرهایی که گروه های شغلی را تشکیل می دهد; همانند شیوه سرپرستی و کیفیت روابط با همکاران، شرایط کار و محل کار
3-عوامل محتوایی یا فعالیت های بالفعل شغلی; مانند قلمرو شغل (میزان تنوع، استقلال ومسؤولیت) و وضوح نقش
4-عوامل فردی; ویژگی هایی که یک فرد را از دیگری متمایز می سازد; همچون سن، سنوات خدمت و شخصیت (اعتماد به نفس، عزم و بلوغ.
لاک (E. A. Locke) مهم ترین عوامل مؤثر بر رضایت شغلی را چنین خلاصه می کند:
1) کار پر مخاطره ذهنی که فرد می تواند با موفقیت با آن سازگار شود (موفقیت در سازگاری با کار
2) علاقه فردی به خود شغل که هر قدر علاقه فرد به شغل بیش تر باشد میزان رضایت او بیش تر خواهد بود
3) کاری که از نظر جسمانی بیش از حد خسته کننده نباشد (هر قدر فرد بیش تر خسته شود، رضایتش کم تر خواهد بود و هر قدر کم تر خسته شود میزان رضایتش بیش تر خواهد بود
4) پاداش برای علمکرد، منصفانه، آموزنده و منطبق با خواست فرد باشد
5)شرایط کار که با نیازهای فیزیکی سازگار باشد و به اهداف شغلی کمک کند
6) احساس احترام به نفس از سوی شاغل; او هر قدر از سوی دیگران نسبت به خود بیش تر احساس احترام کند، میزان رضایتش بیش تر خواهد بود
7) عواملی که در محیط کار، نیاز به ارزش های شغلی را تسهیل می کند; از قبیل افزایش حقوق و ترفیع.
انصاف و عدالت در پرداخت نیز با رضایت شغلی ارتباط دارد.هر قدر انصاف و عدالت در پرداخت بیش تر و بهتر رعایت شود، میزان رضایت شغلی بالاتر است و هر قدر میزان رضایت بیش تر باشد، عملکرد کارگر و کارمند نیز بالاتر می رود.همچنین رضایت شغلی به وسیله پرداخت پاداش و تشویق کردن نیز بالا می رود.نگرش های فرهنگی، خدمات درمانی و تسهیلات رفاهی در بالا بردن میزان رضایت شغلی دخالت دارند.
جورج و جونز چهار عامل اساسی را در میزان و سطح رضایت شغلی مؤثر می دانند:
1.شخصیت و صفات شخصیتی; 2.ارزش ها; 3.موقعیت کار و شغل; 4.تاثیر اجتماعی.
هر یک از این عوامل اساسی چهارگانه، با زیرمجموعه های آن در شکل (1) منعکس شده است:
برخی دیگر نیز برای رضایت شغلی ده عامل را ذکر کرده اند: ایمنی و بهداشت کار، ساعات کار و نوبت کاری، امنیت شغلی و پیشرفت کار، برخورد عادلانه در محل کار و میزان جذب کارکنان در سازمان، مشارکت کارکنان و کارمندان در تصمیم گیری، محتوای کار و تحقق ظرفیت های کاری کارمندان و کارکنان، تغییرات در سازمان کار، پاداش کافی و عادلانه، مسؤولیت اجتماعی، کار و خانواده و فراغت.
وودمن (W. Woodman) و هل ریجل (Don Hellriegel) در کتاب خود، در بحث عوامل مؤثر بر رضایت شغلی، به این عوامل اشاره می کنند: صفات کارگر و کارمند، نوع کار، محیط کار، و روابط انسانی کار.
شرتزر (Bruce. E. shertzer) عوامل ذیل را در رضایت مندی شغلی مؤثر می داند: حقوق، امنیت کاری و ثبات شغلی، شرایط کاری خوب، امکان پیشرفت و ترقی، و روابط انسانی.
کورمن این عوامل مؤثر را به دو دسته تقسیم می کند:
1- عوامل محیطی; مثل سطح شغل، محتوای شغل، رهبری ملاحظه کار، دست مزد و فرصت های ترفیع
2- عوامل شخصی; مثل سن، سطح تحصیلات و جنسیت.
هر قدر شغل از لحاظ سطح، مسؤولیت، استقلال و تنوع بالاتر باشد، مطلوب تر است، هر چند به نسبتی که فرد در سطح بالاتری قرار داشته باشد (بر حسب تحصیلات، توانایی ها و مانند آن) ، سطح لازم این خصوصیات برای کسب خشنودی باید بالاتر باشد
همان گونه که ملاحظه می شود، صاحب نظران بسیاری به ذکر عوامل مؤثر در رضایت شغلی پرداخته اند.با نظری اجمالی به نوشته های اینان، چنین به نظر می رسد که بسیاری از این عوامل مشترک می باشد.بنابراین، در جمع بندی، این عوامل را می توان چنین ذکر کرد:
1- عامل اجتماعی (ناشی از جامعه و محیطی که فرد در آن زندگی می کند و نشانگر سطح فرهنگ و دیدگاه های مورد قبول جامعه اوست; مانند میزان ارزش و مقام اجتماعی کارگر و کارمند
2- نفس کار (عامل محتوایی کار که مربوط به ذات کار می باشد و از احساس علاقه به شغل مورد نظر ناشی می شود
3- محیط کار (هر عاملی که با محیط کاری و فضای کاری سر و کار دارد; مثل ساختمان فیزیکی محل کار و آب و هوا
2-4 آثار وجود رضایت شغلی
آگاهی از نتایج مهم رضایت از شغل به اندازه شناخت آنچه موجب رضایت می شود، اهمیت دارد.این نتایج عبارت است از:
الف – رضایت و ترک خدمت
رضایت از شغل و ترک خدمت با یکدیگر رابطه دارند.وروم (V. H. Vroom) پی برد که دامنه همبستگی بین این دو متغیر در بررسی های گوناگون، از 25% – تا 42% – است.سپس پورتر و استیرز در پانزده بررسی، پی بردند که همبستگی میان رضایت و ترک خدمت 25% -است. (21) بازنگران قرن اخیر، که به بررسی رابطه بین رضایت شغلی و رها کردن شغل پرداخته اند، گزارش می دهند که بین این دو یک رابطه منفی برقرار است; یعنی اگر کارکنان از شغل خود راضی باشند، کار خود را رها نخواهند کرد و اگر از شغل خود راضی نباشند، به رها کردن شغل خود مبادرت می ورزند.لاک در سال 1976 نیز گزارش تقریبا مشابهی ارائه داد. (22)
[12] . Sur
مدیریت زنجیره تأمین سبز طیف گسترده ای از تولید در طراحی محصول تا بازیافت یا از بین بردن را شامل میشود. مشابه چرخه حیات محصول است و مدیریت چرخه عمر محصول از برنامه ریزی تا طراحی ساخت و پشتیبانی و دفع ادامه دارد. سبز کردن زنجیره تأمین، فرایند در نظر گرفتن معیارها یا ملاحظات زیست محیطی در سرتاسر زنجیره و مدیریت بازیافت و مصرف مجدد برای افزایش میزان بهرهوری مصرف انرژی و منابع همراه با بهبود عملکرد کل زنجیره است. علاوه بر بخش طراحی و ساخت، بخش خرید میتواند تبدیل به یک عامل مهم برای تغییر درخصوص طرحهای زیست محیطی در زنجیره باشد. زنجیره تأمین سبز بر روی محیط زیست تأثیر مثبت دارد و با به کارگیری دستورات آن ضایعات را کم کرده و در نهایت سود را بالا برده و صنایع قادر خواهند بود از این قابلیتها به عنوان مزیت رقابتی در بازار استفاده کنند. (جوریان و خواهنده، 1391)
توسط دولت و ملت روی بازار سبز باید تمرکزی ویژه اعمال شود و مشتریان به خرید کالا و اجناس با برچسب زیست محیطی تشویق شوند. دولت میتواند با وضع قوانین ویژه و سوق دادن تقاضاها به سمت تولید پاک و تشویق تولیدکنندگان به تولید سبز و ارائه الگوی مصرف بهتر برای مصرف کنندگان نقش بهتری را ایفا کند (مصرف پایدار). همچنین تولیدکنندگان میتوانند از تکنیکها و ابزارهایی مانند تولید پاک، کاهش آلایندگی، فناوری زیستگرا و بهرهوری استفاده کنند (تولید پایدار). (داوری نیکو، 1388)
فشارهای داخلی و خارجی به عنوان پیش نیازی برای محرکههای زنجیره تأمین سبز (مشوقها و الزامات) شناخته شدهاند. حمایت و تعهد مدیریت ارشد، سیاستهای محیطی، ارتباط مؤثر با سازمانها و تأمین کنندگان، تقاضای مشتریان، قوانین دولتی و استانداردهای وضع شده به عنوان محرکههای زنجیره تأمین سبز میباشند. در نهایت فشارها و محرکهها، عملکرد زنجیره تأمین سبز را در قالب عملکردهای زیست محیطی، اقتصادی، عملیاتی و سازمانی تحت تأثیر قرار می دهند.
در نهایت نیاز به این بررسی وجود دارد که اثر فشارهای داخلی و خارجی و محرکههای زنجیره تأمین سبز بر عملکردهای زنجیره تأمین سبز چگونه است؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
ضرورت تئوریک مبتنی بر مدل تحقیق است که با انجام این تحقیق مشخص میشود که در صنایع و سازمانها میتوان از زنجیره تأمین سبز استفاده بهینهتری نمود و با اجرای صحیح و کامل عوامل زنجیره سبز و محرکههای آن و رعایت قوانین و الزامات زیست محیطی، بر عملکردهای زنجیره سبز اثر مثبت و افزایشی داشته باشد که به رویکردی پیشگیرانه برای بهبود عملکرد زیست محیطی تبدیل شده و مسئولیت کامل یک شرکت را نسبت به محصولاتش از مرحله استخراج و تهیه مواد اولیه تا محصول نهایی و زباله بر عهده میگیرد. سازمانها و صنایع دولتی و خصوصی در ایران از نتایج این تحقیق میتوانند جهت افزایش راندمان انرژی و کاهش آلایندگی و صرفه جویی در منابع و اجزای لجستیک معکوس که برای محصولات برگشتی نه تنها هزینههای موجودی و حمل ونقل را کاهش میدهد بلکه باعث افزایش وفاداری مشتری نیز میگردد.
ضرورت کاربردی پژوهش با توجه به جامعه آماری پژوهش میباشد، این تحقیق در صنایع تولیدی پتروشیمی و شرکت نفت شهر شیراز انجام شده و منحصر به شرکتهای مربوطه فعال در این صنعت میباشد و با توجه به سابقه فعالیتهای صنایع انتظار میرود یافتههای حاصل از این تحقیق بتواند به عنوان یک نمونه ای بارز از روند زیست محیطی صنعت در کل کشور باشد. مواردی که زمینه ساز انجام این پژوهش میباشد: تأثیر فراوان موفقیت سیستم های مدیریت زنجیره تأمین سبز در افزایش کارآیی و اثربخشی در سازمانها و صنایع، عدم وجود تحقیقات کافی در زمینه موضوع پژوهش در کشور، عدم وجود مدلی جهت تعیین ارتباط بین فشارها و محرکههای زنجیره سبز با عملکردهای آن.
1-4- روش تحقیق
این تحقیق جهت استفاده در سازمانها و صنایع تولیدی انجام میگیرد. از لحاظ هدف تحقیق، پژوهش حاضر کاربردی است و به لحاظ طبقه بندی بر مبنای روش توصیفی- پیمایشی و همبستگی است. در مرحله ایجاد مدل و جمعآوری دادهها از روش توصیفی-پیمایشی و در مرحله تست فرضیات تحقیق از روش همبستگی استفاده میشود.
1-5- اهداف تحقیق
این پژوهش به منظور رسیدن به اهداف زیر انجام شده است:
1- بررسی رابطه بین فشار داخلی و فشار خارجی زنجیره تأمین سبز
2- بررسی رابطه بین فشار داخلی و محرکههای زنجیره تأمین سبز
3- بررسی رابطه بین فشارخارجی و محرکههای زنجیره تأمین سبز
4- بررسی رابطه بین محرکههای زنجیره تأمین سبز و عملکرد زیست محیطی
5- بررسی رابطه بین محرکههای زنجیره تأمین سبز و عملکرد اقتصادی
6- بررسی رابطه بین عملکرد زیست محیطی و عملکرد اقتصادی
7- بررسی رابطه بین عملکرد زیست محیطی و عملکرد عملیاتی
8- بررسی رابطه بین عملکرد زیست محیطی و عملکرد سازمانی
9- بررسی رابطه بین عملکرد اقتصادی و عملکرد عملیاتی
10- بررسی رابطه بین عملکرد اقتصادی و عملکرد سازمانی
11- بررسی رابطه بین عملکرد عملیاتی و عملکرد سازمانی
1-6- فرضیات تحقیق
فرضیات تحقیق به شرح زیر می باشند:
1- رابطه معناداری بین فشار داخلی با فشار خارجی زنجیره تأمین سبز وجود دارد.
2- رابطه معناداری بین فشار داخلی با محرکه های زنجیره تأمین سبز وجود دارد.
3– رابطه معناداری بین فشار خارجی با محرکه های زنجیره تأمین سبز وجود دارد.
4- رابطه معناداری بین محرکه های زنجیره تأمین سبز با عملکرد زیست محیطی وجود دارد.
5- رابطه معناداری بین محرکه های زنجیره تأمین سبز با عملکرد اقتصادی وجود دارد.
6- رابطه معناداری بین عملکرد زیست محیطی با عملکرد اقتصادی وجود دارد.
7- رابطه معناداری بین عملکرد زیست محیطی با عملکرد عملیاتی وجود دارد.
8- رابطه معناداری بین عملکرد زیست محیطی با عملکرد سازمانی وجود دارد.
9- رابطه معناداری بین عملکرد اقتصادی با عملکرد عملیاتی وجود دارد.
10- رابطه معناداری بین عملکرد اقتصادی با عملکرد سازمانی وجود دارد.
11- رابطه معناداری بین عملکرد عملیاتی با عملکرد سازمانی وجود دارد.
1-7- قلمرو تحقیق
1-7-1- قلمرو موضوعی: این تحقیق به بررسی متغیرهای فشارهای داخلی و خارجی با زیرمجموعه الزامات قانونی، فشار مصرف کننده، مسئولیت اجتماعی و فرهنگی، فشار رقبا (فشارها به عنوان پیش نیازی برای محرکهها میباشند) و متغیر محرکه های زنجیره تأمین سبز با زیر معیارها یا شاخص های خرید سبز، طراحی سازگار با محیط زیست، لجستیک معکوس و متغیر عملکردهای زنجیره تأمین سبز که شامل عملکرد زیست محیطی، اقتصادی، عملیاتی و سازمانی میباشد، میپردازد.
1-7-2- قلمرو زمانی: تحقیق به صورت مقطعی در بازه زمانی تیر ماه تا دی ماه 1393 انجام گرفته است.
1-7-3- قلمرو مکانی: پژوهش انجام شده در صنایع پتروشیمی و شرکت پالایش نفت در شهر شیراز میباشد.
1-8- جامعه آماری
این پژوهش جهت استفاده در سازمانها و صنایع تولیدی انجام میگیرد. از بین صنایع بزرگ کشور که در زمینه زنجیره تأمین سبز اقدام کردهاند، در این تحقیق از مدیران و کارشناسان ارشد در 3 صنایع تولیدی، 1. مجتمع پتروشیمی 2. شرکت پالایش نفت 3. شرکت ملی نفت شهر شیراز (شامل 150 نفر) جهت جمع آوری اطلاعات استفاده میشود.
حجم نمونه و روش نمونه گیری
روش نمونه گیری در این پایان نامه به صورت نمونه گیری تصادفی ساده می باشد.
با توجه به جدول کرجسی و مورگان که از فرمول کوکران با تعداد اعضای جامعه مشخص (150 نفر) استخراج شده است، لذا با توجه به تعداد اعضای جامعه مقدار نمونه را 108 میدهد.
1-9- ابزار و روش گردآوری دادهها
روش گردآوری اطلاعات پژوهش حاضر از دو بخش تشکیل شده است که عبارتند از:
1- مطالعات کتابخانه ای: برای بررسی ادبیات موضوعی تحقیق به طور عمده از کتب، مقالات و منابع لاتین و فارسی حاصل از جستجو در اینترنت و صنایع و کتابخانهها استفاده شده است.
2- تحقیقات میدانی: به منظور جمع آوری اطلاعات موردنظر و سنجش متغیرهای تحقیق از پرسشنامه استفاده شده است. از ابزار مصاحبه با افراد متخصص در زمینه تحقیق نیز استفاده شده است.
1-10- روش تجزیه و تحلیل دادهها
در این پژوهش جهت تجزیه و تحلیل دادهها و آزمون فرضیات از مباحث آماری توصیفی و استنباطی استفاده شده است. آمارهای توصیفی شامل جداول فراوانی میانگین میباشد و در سطح استنباطی نیز از مدلهای معادلات ساختاری شامل تحلیل عاملی تاییدی و تحلیل مسیر استفاده شده است. نرم افزارهای مورد استفاده جهت تجزیه و تحلیل دادهها، در بخش آمار توصیفی نرم افزار SPSS 20 و در بخش آمار استنباطی LISREL 8.8 میباشد.
1-11- تعریف واژهها و اصطلاحات
1- فشارهای داخلی و خارجی زنجیره تأمین سبز
– تعریف نظری:
این فشارها به عنوان پیش نیازی برای محرکه های زنجیره تأمین سبز (مشوقها و الزامات) شناخته شدهاند.
(Lee, et al., 2013)
– تعریف عملیاتی:
با توجه به سؤالات پرسشنامه، قسمت فشار داخلی، از شماره سؤال 1 تا 4 میباشد و قسمت فشار خارجی از شماره سؤال 1 تا 7 به طور کلی مربوط به معیارهای الزامات قانونی؛ فشار مصرف کننده؛ مسئولیت اجتماعی و فرهنگی؛ فشار رقبا میباشد.
2- محرکههای زنجیره تأمین سبز: شامل 3 مورد؛ خرید سبز، طراحی سازگار با محیط زیست، لجستیک معکوس میباشد.
– تعریف نظری:
2-1- خرید سبز: به معنی اضافه نمودن جنبههای زیست محیطی به معیارهایی از قبیل قیمت و کارایی در هنگام تصمیم به خرید است که هدف نهایی آن کاهش اثرات زیست محیطی در یافتن منابع و افزایش بهرهوری منابع است. میزان آگاهی مشتری از مسایل زیست محیطی بر تصمیم خرید سبز آن تأثیر میگذارد. (نخعی و خیری، 1391)
2-2- طراحی سازگار با محیط زیست: شرح کامل زیست محیطی و سلامت انسان و ایمنی محصول را در روند کسب مواد اولیه، تولید و توزیع درنظر گرفته شود و هدف آن جلوگیری از آلودگی در منبع است. طراحی برای محیط زیست، طراحی محصولات و فرایندها با هدف کاهش مصرف مواد اولیه و انرژی مصرفی و مواد مضر محیط زیست، جهت استفاده مجدد، بازسازی و بازیافت مجدد محصولات، آموزش طراحان
در خصوص استفاده از روشهای طراحی سبز و انتخاب مواد اولیه با هدف بهینه سازی مصرف انرژی میباشد. (خداوردی و همکاران، 1390)
2-3- لجستیک معکوس: از جمله استراتژی مدیریت زنجیره تأمین سبز، استراتژی بر پایه حلقه بسته است که دربرگیرنده موضوع لجستیک معکوس است به عبارتی موادی که غیرقابل استفاده یا فاقد کاربرد برای مصرف کننده هستند دارای ارزش بوده و با اندکی اصلاح میتواند مجدد وارد زنجیره تأمین شوند.
(گنجعلی و همکاران، 1392)
– تعریف عملیاتی:
با توجه به سؤالات پرسشنامه، قسمت محرکههای زنجیره تأمین سبز، از شماره سؤال 1 تا 8 به طور کلی مربوط به معیارهای خرید سبز، طراحی سازگار با محیط زیست، لجستیک معکوس میباشد.
3- عملکردهای زنجیره تأمین سبز: شامل 4 مورد؛ عملکرد زیست محیطی، اقتصادی، عملیاتی و سازمانی میباشد.
– تعریف نظری:
3-1- عملکرد زیست محیطی: عبارت است از مجموعه عملیات شرکت که همگام و سازگار با محیط زیست بوده و این عملکرد عمدتاً از طریق معیارها و مقیاس های تعیین شده توسط نهادها و آژانسهای مربوطه اعم از کشوری و بین المللی اندازه گیری میشود. نتایج مدیریت یک سازمان از جنبههای زیست محیطی آن است. در سیستم های مدیریت زیست محیطی نتایج بایستی قابلیت اندازه گیری بر مبنای خط مشی، اهداف کلان و اهداف خرد زیست محیطی سازمان را دارا باشند. (سحابی و همکاران، 1392)
3-2- عملکرد اقتصادی: حول دو محور کارآیی و امنیت اقتصادی متمرکز میشود. در این نگرش، کارآیی اقتصادی به فرآیندی از عملکرد اقتصاد اطلاق میشود که حداکثر ستانده با استفاده از هر مقدار مفروضی از دادهها قابل حصول باشد و امنیت اقتصادی، تأمین حداکثر سطح رفاه عمومی برای کلیه سطوح افراد و طبقات جامعه بیان میگردد. (مفید نخعی و سرور، 1393)
3-3- عملکرد عملیاتی: شاخصهای هزینه، کیفیت، تحویل و انعطاف پذیری در محیط زیست مشهورترین موارد عملکرد عملیاتی محسوب میشوند. هزینهها عموما شامل هزینههای نگهداری و سفارشات معوق و هزینههای اسقاط است. کیفیت شامل درگیری تأمین کنندگان در امر بهبود مستمر و به کارگیری سیستمهای مدیریت کیفیت جامع است. عملکرد تحویل شامل سرعت و قابلیت اطمینان میباشد که سرعت، میزان پاسخ دهی به مشتری و زمان توسعه یک محصول و زمانی که محصول آماده ارائه به بازار میشود و قابلیت اطمینان، به توانایی یک کارخانه در عمل به تعهداتش در موعدهای تحویل خاص مربوط میشود. انعطاف پذیری در زنجیره تأمین به عنوان توانایی سیستم در تطبیق خود با نواسانات ایجاد شده در حجم و زمان بندی از جانب تأمین کنندگان و صنعتگران و مشتریان است. (چینی فروش و شیخ زاده، 1389)
3-4- عملکرد سازمانی: عملکرد در لغت یعنی حالت یا کیفیت کارکرد. عملکرد سازمانی یک سازه کلی است که بر چگونگی انجام عملیات سازمانی اشاره دارد و فرایند تبیین کیفیت اثربخشی و کارایی اقدامات گذشته است. عملکرد به دو جز تقسیم میشود: کارایی که توصیف کننده چگونگی استفاده سازمان از منابع در تولید خدمات یا محصولات است و اثربخشی که توصیف کننده درجه نیل به اهداف سازمان است این اهداف در قالب در دسترس بودن و کیفیت تبیین میشوند. (دیلمی معزی و همکاران، 1391)
– تعریف عملیاتی:
با توجه به سؤالات پرسشنامه، قسمت عملکردهای زنجیره تأمین سبز، از شماره سؤال 1 تا 6 مربوط به عملکرد زیست محیطی، شماره سؤال 7 تا 9 مربوط به عملکرد اقتصادی؛ شماره سؤال 10 تا 11 مربوط به عملکرد عملیاتی؛ شماره سؤال 12 تا 16 مربوط به عملکرد سازمانی میباشد.
1-12- ساختارکلی پایاننامه
این تحقیق در پنج فصل به شرح زیر تنظیم شده است:
فصل اول: در این فصل پرداختن به تبیین موضوع تحقیق، اهمیت ضرورت، اهداف، فرضیهها وتعریف واژههای متغیرهای تحقیق مدنظر قرار گرفته است.
فصل دوم: در این فصل به ادبیات، مبانی نظری و پیشینه تحقیق پرداخته شده است.
فصل سوم: در این فصل به روش تحقیق، جامعه آماری و حجم نمونه مورد تحقیق، معرفی ابزارهای جمعآوری اطلاعات، روایی و پایایی پرسشنامه پرداخته شده است.
فصل چهارم: در این فصل، اطلاعات از طریق پرسشنامه و تجزیه و تحلیل دادهها برای تدوین مدل ارائه شده قرار گرفته است.
فصل پنجم: در آخرین فصل این تحقیق، پس از بیان نتایج و یافتهها و برداشتهای حاصل از تحلیلها و محدودیتهای تحقیق، ارائه پیشنهاداتی به محققان آتی عنوان شده است.