ارتباطات انسانی و روابط بین فردی مؤثر، اساس و شالودۀ هویت و کمال انسان است و مبنای اولیۀ پیوند وی با دیگران را تشکیل می دهد و موجب شکوفایی افراد و بهبود کیفیت روابط می شوند (وود، ترجمه فیروزبخت، 1379). بسیاری از اختلالات روانشناسی با نداشتن مهارتهای اجتماعی و ارتباطی همراهند و کسانی که بدلیل انواع بیماری های روانی بستری شده اند کاستیهای
عمدهای در مهارتهای ارتباطی نشان میدهند (هارجی و همکاران، ترجمه بیگی و فیروزبخت، 1379). براساس نتایج تحقیقات انجام یافته، بهزیستی افراد به توانایی آنها در همسویی با دیگران بستگی دارد، ویلسون (1987) اظهار میدارد که مهمترین عامل مؤثر بر شادکامی، همانا ارتباط موفقیت آمیز با دیگران است. در بررسیهای لونتال (1968)، والد (1970)، روبنستاین و شیور (1982) معلوم شده است که روابط خوب با سلامت روانی همبستگی دارد. بررسیهای ویلنت (1977)، شیور و روبنستاین (1979)، کوهن و ویلیس (1985)، حاکی است که حتی روابط خوب با سلامت جسمانی نیز رابطه دارد (بک و جونز، 1973).
در این راستا، یکی از اختلال هایی که اگرچه منشا عصبشناختی یا ژنتیکی دارد ولی نباید از اهمیت خانواده و محیطی که هم اختلال و هم بچه در آن رشد میکنند، غافل شد؛ میتوان به اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه اشاره کرد بهویژه، هنگامیکه این اختلال به عنوان فرایندی تعاملی مطرح شود نقشهای خانواده و والدین مهم تر میشوند.
اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه دارای سه نشانه ی عمده شامل بی توجهی، تکانشگری و فزون کنشی است، این اختلال معمولا در اوایل زندگی شروع میشود، یعنی نشانههای آن معمولاً پیش از 7 سالگی ظاهر می شوند، این نشانهها بیشتر در خانه، مدرسه، موقعیتهای اجتماعی آشکار میگردند (انجمن روان پزشکی آمریکا، به نقل از پورافکاری، 1380).
این اختلال که اولین یا دومین اختلال شایع در دورهی کودکی و نوجوانی است، برای بسیاری از دانش آموزان مشکلهای قابل توجهی ایجاد میکند و بر عملکرد شناختی، اجتماعی، هیجانی و خانوادگی آنان و سپس در بزرگسالی بر عملکرد شغلی و زناشویی آها تأثیر می گذارد.
آموزش مهارتهای زندگی به والدین دارای کودکان ADHD به عنوان یک عامل مداخله برسبک فرزندپروری وسلامت روان آن ها موثر می باشد. بخش عمده ای از پرورش صحیح عقل و عاطفه كه پایه اساسی سعادت انسان راتشكیل می دهد بر عهده والدین می باشد كه باید از كودكی شروع شود(رحیم زاده، 1381).به عقیده گزل والدینی كه در دوره نوزادی با هشیاری پاسخگوی نیازهای كودك بوده اند بعدها به طور طبیعی به بی همتا بودن علایق و توانایی های كودك حساسیت نشان خواهند داد و كمتر تمایل دارندكه انتظارات و آرزوهای خود را به كودك تحمیل نمایند (کرین ویلیام، ترجمه، خوی نژاد و رجایی، 1386). شیوه های تربیتی والدین نقش مهمی در رشد و نمو روانی- اجتماعی نوجوانان،ارتباطات خانوادگی، موفقیت های تحصیلی، توانایی تصمیم گیری و اعتماد به نفس آنان ایفا می نماید (رحمانی ،1387). حمایت مناسب كودك توسط والدین وگرمی و اقتدار آنها با نتایج مثبت در نوجوانی رابطه مستقیم دارد (ویلینگ، 2005).برخی اولیاء نسبت به فرزندان خود بسیار توجه می كنند وكودك در سالهای متمادی به بلوغ كامل اجتماعی نخواهد رسید. اگر چه حمایت از كودك ضروری به نظر میرسد، اما برای رعایت اعتدال گاهی لازم می شود كه او را در بن بست تنها بگذارند تا خود راه چاره ای پیدا كند. در مقابل كسانی كه دركودكی مورد تحقیر و كم محبتی و بی احترامی واقع شده و یا در محیطی مملو از اختلاف پدر و مادر، محرومیت و ناكامی رشد می كنند در جوانی افرادی ستیزه جو و ناسازگار بوده و همواره در معرض ارتكاب جرم و جنایت، فرار از منزل، بیماری جسمی و روانی، یاس و نارضایتی (رحیم زاده، 1381)، اختلال عاطفی، خودكشی، مصرف سیگار و مشروبات الكلی و مشكلات جنسی قرار دارند (هاکنبنی، 2007). نظارت و كنترل بخشی از فرآیند تربیت فرزندان توسط والدین است كه تعیین كننده شیوه فرزند پروری می باشد (احمدی، 1387).كه طبق دسته بندی بامریند دریكی از سبك های فرزند پروری دیكتاتوری، مقتدر و سهل گیرانه قرار می گیرد. والدین دیكتاتور معمولاً دارای تعامل سرد همراه با كنترل زیاد با فرزندان هستند، در حالی كه والدین مقتدر كنترل همراه با رابطه گرم و پاسخگویی به فرزندان را شیوه خود می دانند. در مقابل والدین سهل گیر از فرزندان خود انتظارات اندكی داشته و هیچگونه كنترل و پاسخگویی هم نسبت به آنان
ندارند(رحمانی، 1387).
با توجه به این که خانه و خانواده اولیه مرکز آموزش اخلاقی، تربیتی، اقتصادی، مذهبی، هنری و بهداشتی انسان است، عدم توجه والدین به سالم سازی محیط روانی وعاطفی کودکان و نوجوانان و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد آنان را با کمبودهای عاطفی و مشکلات روانی گوناگون روبرو میسازد و احتمال این که این کودک در آینده به اختلالات رفتاری و روانی، عصیان های جوانی، فحشا واعتیاد دچار شود افزایش مییابد. لذا هدف پژوهش پاسخ به این سؤال است که آیا آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و سبک های فرزند پروری والدین کودکان مبتلا به ADHD تاثیر دارد؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
در دهه گذشته، توجه والدین،معلمان و درمانگران بر اختلال نارسایی توجه/فزون جنبشی معطوف شده است.کودکان دارای این اختلال مشکلات رشدی قابل ملاحظهای مانند توجه، بیقراری و فزون جنبشی (انجمن روان پزشکی آمریکایی،1994) نشان میدهند.اختلال نارسایی توجه/فزون جنبشی نوعی نارسایی پیچیده و مشکلآفرین است که تعداد زیادی از بچهها را دچار مشکل میکند.اگرچه اختلال نارسایی توجه/فزون جنبشی بهعنوان نوعی اختلال عصبشناختی یا ژنتیکی در نظر گرفته میشود، اهمیت خانواده و محیطی که هم اختلال و هم بچه در آن رشد میکنند باید توجه گردد. بهویژه، هنگامیکه این اختلال به عنوان فرایندی تعاملی مطرح میشود نقشهای خانواده و والدین مهمتر میشوند. شیوههای فرزندپروری عاملی تعیینکننده و فراگیر است که در رشد و آسیبشناختی روانی کودکان نقش مهمی دارد.همچنین بحث کردن در مورد زمینههای مشکلات بچهها بدون در نظر گرفتن نگرشهای والدین،شیوههای رفتار و تربیت تقریبا ناممکن است.کودکان خردسال،بیشتر اوقات خود را با خانواده و والدینشان سپری میکنند و در اکثر موارد از آنها تأثیر میگیرند. سبك فرزندپروری والدین در دوران مختلف كودكی به منظور تعلیم و تربیت فرزندان برچگونگی تكامل شخصیت آنان تاثیرگذارمی باشد(میرزایی و همکاران، 1388).
بنابراین کمک به کودکان، در رشد و گسترش مهارت های مورد نیاز برای زندگی مطلوب و ایجاد یا افزایش اعتماد به نفس در برخورد با مشکلات ضروری به نظر می رسد. در این راستا از جمله آموزش موثر وسازنده، آموزش مهارت های زندگی می باشد. آموزش مهارت های زندگی به مجموعه ای از توانایی هایی گفته می شود که زمینه سازگاری رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورد و این توانایی، فرد را قادر میسازد که ضمن پذیرش مسئولیتهای اجتماعی خود، بدون لطمه زدن به خود و دیگران بتواند به شکل موثری با خواست، انتظارات و مشکلات روزانه در روابط بین فردی روبرو گردد (کریم زاده و همکاران، 1388). اهمیت و ضرورت آموزش مهارتهای زندگی زمانی مشخص میشود که بدانیم آموزش مهارتهای زندگی موجب ارتقای تواناییهای روانی – اجتماعی می گردد این تواناییها فرد را برای برخورد موثر با کشمکشها و موقعیتهای زندگی یاری می بخشند و به او کمک میکنند تا با سایر انسانهای جامعه، فرهنگ و محیط خود مثبت و سازگارانه عمل کند و سلامت روانی خود را تامین نماید بدین ترتیب، تمرین مهارتهای زندگی موجب تقویت یا تغییر نگرشها، ارزشها و رفتار انسان می گردد (ناصری، 1384). «در نتیجه با پدیدآمدن رفتارهای مثبت و سالم بسیاری از مشکلات بهداشتی قابل پیشگیری خواهند بود. بنابراین با توجه به اهمیت مهارتهای زندگی با اهداف گوناگون پیشگیری و ارتقاء سطح سلامت روانی ضرورت آموزش این گونه مهارتها به والدین کودکان مبتلا بهADHD برای ما آشکار میشود.
اهداف تحقیق
الف- اهداف کلی
1-بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی برسلامت روان و سبک های فرزندپروری والدین کودکان مبتلا به ADHD.
2-ارائه رهنمودها و پیشنهادهای لازم به دست اندرکاران.
ب- اهداف جزئی
1-بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر سلامت روان والدین کودکان مبتلا به ADHD.
2-بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی برسبک های فرزند پروری والدین کودکان مبتلا به ADHD.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی ه
فرم در حال بارگذاری ...