وبلاگ

توضیح وبلاگ من

موضوع: "بدون موضوع"

اثر الکتروشوک بر انواع توجه شنیداری بیماران اختلال­های خُلقی

اختلال­های خلقی اغلب مزمن و عود کننده می­باشند، شیوع آنها در طول زندگی برای اختلال افسردگی اساسی حدود 15% وبرای اختلال­های دوقطبیI حدود 1% است. بدلیل شیوع گسترده اختلال­های خُلقی و مشمول شدن تعداد بسیاری از مبتلایان به اختلال­های روانی، تلاش­های گوناگونی برای درمان آن در هر دوره تاریخی با توجه به بار علمی و تجربی انسان صورت گرفته است (سادوک و سادوک، 2002).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

در قرن بیستم بررسی و پژوهش در زمینه اختلال­های خُلقی شروع شده، نظریه­ها و فرضیه­های فراوانی در مورد پیدایش، شکل­گیری و انواع آن ابراز گردیده و در پی آن روش­های درمانی گوناگونی مطرح شده است از جمله: انواع روان­درمانی­ها خصوصا رفتاردرمانی  شناختی، چندین طبقه از داروهای ضدافسردگی و الکتروشوک است (کلسی، نمروف و نیوپورت، 2006).

 

الکتروشوک، درمانی زیستی است که با ایجاد تشنجی خفیف و با عبور جریان ضعیف الکتریکی در ناحیه­ای از سر انجام می­شود. الکتروشوک از سال 1938 برای مبتلایان به اختلال­های خلقی که نسبت به درمان مقاوم بودند، همچنین برای افرادی که میل به خودکشی یا دیگرکشی و علائم بارز بی­تابی یا بهت داشتند، به صورت درمانی انتخابی درآمد (فیدا و همکاران، 2009) و امروزه گزارش می­شود حدود 10% بیماران بستری با تشخیص افسردگی اساسی الکتروشوک دریافت می­کنند ( متیو و همکاران، 2008).

 

پژوهش­های بسیاری در رابطه با اثربخشی الکتروشوک انجام شده است، مثل فراتحلیلی که توسط انجمن مطالعاتی الکتروشوک انگلستان (2003) انجام شد. در این فراتحلیل گزارش شد الکتروشوک واقعی موثرتر از الکتروشوک ساختگی است و همچنین گزارش اثربخشی چشمگیر الکتروشوک نسبت به دارو درمانی ارائه شد.

 

 

  • هدف­های پژوهش

 

1-4-1- هدف کلی

 

 

  • تعیین اثر الکتروشوک بر توجه شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی

 

2-4-1– هدف­های اختصاصی

 

هدف­های اختصاصی این پژوهش عبارتند از:

 

 

    1. تعیین اثر کوتاه­مدت الکتروشوک بر توجه انتخابی شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی

 

    1. تعیین اثر کوتاه­مدت الکتروشوک بر توجه تقسیم­شده شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی

 

    1. تعیین اثر بلندمدت الکتروشوک بر توجه انتخابی شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی

 

  1. تعیین اثر بلندمدت الکتروشوک بر توجه تقسیم­شده شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی
  2. دانلود مقالات

  3.  

 

51  سؤال­های پژوهش

 

 سؤال­های این پژوهش عبارتند از:

 

 

    1. آیا الکتروشوک بر توجه انتخابی شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی در کوتاه­مدت تأثیر دارد؟

 

    1. آیا الکتروشوک بر توجه تقسیم­شده شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی در کوتاه­مدت تأثیر دارد؟

 

    1. آیا الکتروشوک بر توجه انتخابی شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی در بلندمدت تأثیر دارد؟

 

  1. آیا الکتروشوک بر توجه تقسیم­شده شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی در بلندمدت تأثیر دارد؟

 

 

 

 

  • متغیرهای پژوهش

 

متغیر وابسته: توجه شنیداری انتخابی، توجه شنیداری تقسیم­شده

 

متغیر مستقل: الکتروشوک

 

متغیر مقوله­ای: گروه افراد مبتلا به اختلال­های خلقی دارای دو سطح دریافت کننده الکتروشوک و دریافت نکننده الکتروشوک

 

1-6-1- تعریف­های مفهومی متغیرها

 

توجه شنیداری انتخابی: توجه شنیداری انتخابی سطحی از توجه است که به ظرفیت حفظ تکالیف شناختی و رفتاری، در هنگام مواجه شدن با محرکات مزاحم یا رقیب اشاره دارد (تسورت، اسپونگ و استو، 2007)

 

توجه شنیداری تقسیم­شده: توجه شنیداری تقسیم­شده بالاترین سطح توجه است و اشاره به توانایی پاسخ دادن به شکل خودانگیخته به چندین تکلیف در یک زمان دارد (همان منبع).

 

الکتروشوک: الکتروشوک، درمانی زیستی است که با ایجاد تشنجی خفیف و با عبور جریان ضعیف الکتریکی در ناحیه ای از سر انجام می شود (فینک، 2001).

 

 

    1. 1. sadock

 

    1. 2. kelsey

 

    1. nemeroff

 

  1. newport

 

. Fink

 

. Baldwin

 

. Oxlad

 

. cognitive behavior therapy

 

. Faedda

 

. Mattews

 

. Uk ect review group

 

. simulated

 

. tsourtos

 

. spong

 

. stough

بررسی اثربخشی درمان ذهن­ آگاهی بر نشخوارفکری

وابستگی به مواد یا اعتیاد به مواد مخدر در همه­ی مشاغل، سطوح تحصیلی و طبقه­ی اقتصادی، اجتماعی دیده می­شود و به افراد و اقشار خاصی اختصاص ندارد. با توجه به شیوع بالای وابستگی به مواد و دشواری­های درمان آن، تلاش برای شناسایی عوامل خطر ابتلا به این مشکل در جمعیت­های مختلف بسیار ضروری است.

عکس مرتبط با اقتصاد

در جهان پیشرفت زیادی در درک چرایی شیوع مصرف مواد مخدر و یافتن مناسب­ترین راه پیشگیری و درمان­های آن ایجاد شده است.

 

دلایل مختلفی برای گرایش به انواع مواد مخدر وجود دارد. برخی افراد برای پذیرفته شدن در جامعه به سمت مواد می­روند و برخی دیگر سعی می­کنند خود را رشد یافته­تر و بزرگتر جلوه دهند و برخی برای تسکین خود به مواد پناه می­برند (ابوالقاسمی و همکاران، 1388).

 

پژوهش­های بالینی متغیرهای گوناگونی را به عنوان پیش­بینی کننده­ی وابستگی به مواد مخدر شناسایی کرده است، که به 4 دسته تقسیم می­شوند: (Newcomp and Richardson, 2004)

 

 

    1. محیط فرهنگی اجتماعی

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

    1. عوامل بین شخصی

 

    1. عوامل روانی-رفتاری

 

  1. عوامل زیستی- ژنتیکی

 

مصرف مواد به متغیرهای روان شناختی دیگری از جمله احساس ناامنی و سبک­های دفاعی ناکارآمد نیز بستگی دارد.

 

زینالی و همکاران (1386)، در مطالعه­ای که با هدف بررسی زمینه­های پیش اعتیادی معتادان و مقایسه­ی آن با افراد غیرسالم انجام دادند، به این نتایج دست یافتند که وجود زمینه و استعداد ویژه برای قبول و مصرف مواد مخدر ضروری است و اینکه زمینه­های پیش اعتیادی معتادان نظیر خصوصیات شخصیتی، روابط خانوادگی، شیوه­ی زندگی و عقاید آنها به­طور معناداری متفاوت از افراد سالم است.

 

با مطالعه­ی پژوهش­های گذشته به نظر می­رسد که متغیرهایی از جمله هیجان­خواهی، پرخاشگری، ابراز وجود و افسردگی ممکن است رابطه­ی نزدیکی با گرایش به مواد داشته باشد (زرگر و همکاران، 1387).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

یکی از مواردی که به عنوان پیش­بینی کننده­ی وابستگی به مواد مخدر در نظر گرفته می­شود ابراز وجود می­باشد. در اصل یکی از مهارت­های زندگی، مهارت ابراز وجود کردن می­باشد که به معنای ابراز عقاید، احساسات و افکار، به صورت شایسته و به گونه­ایست که به هیچ کس، بی­احترامی روا نداریم و حق کسی را نیز ضایع نکنیم. ابراز وجود باعث افزایش عزت نفس، بیان منطقی افکار و احساسات، کاهش اضطراب، بهبود مهارت­های اجتماعی- ارتباطی و ملاحظه حقوق دیگران و در عین حال گرفتن حق خود شده و در نهایت منجر به افزایش میزان رضایت از زندگی و شادکامی می­شود (مرادپور و همکاران، 1392).

 

بنابراین ابراز وجود یک مهارت آموخته شده است نه یک صفت که یک فرد یا دارای آن است، یا از آن بهره­مند نیست. لذا یک برنامه صحیح آموزشی ابراز وجود قادر است دید افراد را نسبت به خودشان تغییر دهد، اعتماد به خود را در آنها تقویت کند و روابط بین فردی را بهبود بخشد (Lin et al., 2004).

 

ضرورت مسئله

 

آثار و نتایج زیانبار و مخرب فردی، اجتماعی و فرهنگی سوءمصرف، وابستگی و اعتیاد به مواد سبب شده است  تا بیماران سوء مصرف مواد و کادر درمانی جامعه برای پیشگیری، ترک و جلوگیری از مصرف مواد اقدام کنند. بر این اساس، متخصصان بهداشتی و مؤسسات آموزشی و درمانی نظریه­ها، مدل­ها، راهکارها و فنون مختلفی را در پیشگیری و درمان سوء مصرف مواد و پیشگیری از عود، ابداع، آزمایش و تجربه کرده­اند.

 

گزارش شده است که اکثر افرادی که برای سوء مصرف مواد مراجعه کرده­اند پس از ترخیص از درمان دچار عود مصرف مواد شده­اند (Patapis and Lynch, 2006).

 

با وجود این، هنوز شیوه درمان قطعی برای آن یافت نشده است. حتی پس از آن که فرد وابسته، مصرف مواد مخدر را برای مدتی طولانی قطع کند، نیز نمی­توان امیدوار بود که مصرف مواد را از سر نگیرد. از این جهت عود مصرف مواد یکی از معضلات اصلی درمان افراد دچار سوءمصرف مواد است. به منظور مقابله با مصرف مواد مطالعات مختلفی انجام شده است و جمع­بندی­های به دست آمده از این مطالعات نشان می­دهد که اثربخشی درمان­های نگهدارنده­ی دارویی، بدون مداخله­های روانی اجتماعی با عود مصرف مواد زیادی همراه است.

 

یکی از رویکردهای مداخلات روانی، کاربرد ذهن آگاهی در جلوگیری از عود مصرف مواد است

 

Witkiewitو همکاران (2005)، با ترکیب تحقیقات بیش از دو دهه بر پیشگیری از بازگشت به عنوان درمان وابستگی به مواد با فنون موجود بر پایه ذهن­آگاهی، مداخله جدید شناختی رفتاری را برای، اختلال­های مصرف مواد با نام پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی پیشنهاد کردند .

 

بنابراین، پیشگیری از عود بر پایه ذهن آگاهی، درمان رفتاری جدیدی است که فنون پیشگیری از بازگشت شناختی رفتاری سنتی

دانلود مقالات

 (پیشگیری از بازگشت) را با مراقبه ذهن آگاهی برای درمان اختلالات مصرف مواد ترکیب می­کند. از این تلفیق به عنوان موج سوم رفتار درمانی یاد می­کنند. از نظر کابات-زین هدف ذهن­آگاهی حالتی تغییر یافته از هوشیاری نیست، بلکه حالتی از خود مشاهده­گری بدون ارزیابی و توجه به واقعیت حال حاضر است (Greeson, 2009).

 

بنابراین با توجه به اثربخشی و جدید بودن این شیوه درمان و از آنجایی که بخشی از مراجعه کنندگان به مراکز خدمات مشاوره­ای را معتادان تشکیل می­دهند و اغلب از انواع مشکلات روانی و جسمی، از قبیل افسردگی و اضطراب شکایت می­کنند، براین اساس، ما توجه خود را به تبیین­های روان شناختی معطوف کرده، درصدد ارتقای سلامت معتادان خود درمانجو برآمدیم. با توجه به اطلاعات فوق، این مسأله برای پژوهشگر مطرح شد که آیا روش درمان شناختی ذهن­آگاهی بر روی نشخوار فکری و ابراز وجود در افراد معتاد تحت درمان با متادون مؤثر است؟

 

1-4- اهداف پژوهش

 

 

    1. بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر روی نشخوار فکری در افراد معتاد تحت درمان با متادون

 

  1. بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر روی ابراز وجود در افراد معتاد تحت درمان با متادون

 

1-5- فرضیه های پژوهش

 

 

    1. آموزش ذهن آگاهی بر روی نشخوار فکری در افراد معتاد تحت درمان با متادون مؤثر است.

 

  1. آموزش ذهن آگاهی بر روی ابراز وجود در افراد معتاد تحت درمان با متادون مؤثر است.

 

1-6- تعریف اصطلاحات، مفاهیم کلیدی و متغیرها

 

 

1-6-1– ابراز وجود

 

تعریف مفهومی

 

منظور از ابراز وجود، توانایی ابراز خویشتن به صورت صریح و مناسب، ارج نهادن به احساس و فکر خود و شناخت نقاط قوت و ضعف خویشتن می­باشد، پس ابراز وجود به معنی احترام گذاشتن به خود و دیگران است. یعنی این که عقاید، افکار، باورها و احساسات ما و دیگر افراد از نظر اهمیت برابرند (هرمزی­نژاد و همکاران، 1379).

 

تعریف عملیاتی

 

در این پژوهش ابراز وجود، نمره­ای است که از پرسشنامه ابراز وجود به دست می­آید.

 

 

 

1-6-2- نشخوارفکری

 

تعریف مفهومی

 

نشخوار فکری به عنوان افکاری مقاوم و عود کننده تعریف می­شود که گرد یک موضوع معمول دور می­زند. این افکار به طریق غیر ارادی، وارد آگاهی می­شوند و توجه را از موضوعات مورد نظر و اهداف فعلی منحرف می­سازند (Joormann, 2006).

 

تعریف عملیاتی

 

در این پژوهش نشخوار فکری، نمره­ای است که از پرسشنامه نشخوار فکری به دست می­آید.

 

 

 

1-6-3 ذهن آگاهی

 

تعریف مفهومی

 

براساس نظر Kabat-zinn (1990)، ذهن آگاهی کیفیتی از هشیاری و به معنای توجه به لحظه کنونی، توجهی  هدفمند و بدون قضاوت می­باشد. بدون داوری است. در حضور ذهن فرد می­آموزد که در هر لحظه از حالت ذهنی خود آگاهی داشته و توجه خود را به شیوه­های مختلف ذهنی خود متمرکز نماید. ذهن آگاهی با بسیاری از مؤلفه­های سلامت روان و بهزیستی روانی، توانایی سازش و عملکرد هیجانی، و کاهش احساس درد خصوصاً در موارد بیماری­های جسمانی همراه است.

 

تعریف عملیاتی

 

در این پژوهش آموزش ذهن آگاهی، آموزشی است که طی هشت جلسه بر روی بیماران دیابتی اجرا شده است (بر اساس بسته آموزشی که در پیوست آمده است).

 

 

 

 

 

. comorbidity

اثربخشی روایت درمانی برافسردگی زنان خانه دار

افسردگی رایج ترین اختلال روانی است و به تازگی روبه افزایش است. اختلال افسردگی به دلیل گسترش و شیوع فراوانی که در میان مراجعان روان پزشکی در روان شناسی دارد، سرماخوردگی روان پزشکی نامیده می شود(سلیگمن، 1385. (خلق افسرده و فقدان علاقه و لذت، از علا یم کلیدی افسردگی بشمار می روند. فرد افسرده ممکن است اظهار کند که احساس غم، یاس، پوچی و بی ارزشی می کند. برای بیمار خلق افسرده غالبا کیفیتی ویژه دارد که با غمگینی معمولی متفاوت است. برخی از بیماران آن را یک درد روحی توان فرسا توصیف می کنند. بیماران افسرده  گاهی از ناتوانی برای گریه کردن شکایت می کنند، علامتی که با بهبودی بیماری از بین می رود. تقریبا همه ی  بیماران افسرده از کاهش انرژی که منجر به بروز تکمیل تکالیف، اختلال در کار تحصیلی و حرفه ای و کاهش انگیزه برای انجام طرح های تازه می شود، شکایت می کنند (سادوک،1386).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

اهمیت و ضرورت انجام تحقیق 

 

علم روان شناسی در دهه های اخیر شاهد ظهور الگوها و شیوه های درمانی رو به رشدی بوده است که در درمان فردی و خانواده تحول ایجاد کرده و آن را به مسیرهای جدیدی سوق داده است. تعدادی از این شیوه های درمانی، بازتاب پدید ه هایی هستند که دیدگاه پسامدرن نامیده می شود. متفکران این دیدگاه معتقدند که دانش و شناخت امری نسبی و وابسته به بافت آن است و نظام اعتقادی ما صرفاً منعکس کننده سازه های ذهنی – اجتماعی هستند که ما درباره دنیای خود خلق می کنیم.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

اهمیت استفاده از روایت در جنبش های روان درمانی از آنجا مشخص می شود که فرمول بندی های روایی گوناگونی در انواع درمان های روان پویای,سیستمی,شناختی وسازه گرا مورد استفاده قرار گرفته اند.

 

ولی همچنان که گفتیم اگر روایت را ضمن آنکه یک ابزار بالینی است راهی برای فهم تجربه انسان بنامیم. آن را در قالب روایت درمانی مطرح نموده ایم white,2000)،).

 

از آنجا که خانواده نخستین سازمان اجتماعی است که فرد در آن زندگی می کند، پس کانونی است که می تواند فشارهای روانی وارد شده بر اعضای خود را کاهش دهد واز آن جا که مادران نقشی مؤثر در تربیت فرزندان دارند، روایت درمانی می تواند به عنوان روشی سریع و عمیق در درمان افسردگی و سلامت روان زنان جامعه اثری مثبت داشته باشد؛ پس دست یابی به جامعه ای سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده است.

 

با توجه به پژوهش های انجام شده در داخل و خارج از کشوربررسی های مختلفی چون اثربخشی روایت درمانی گروهی بر نگرانی از بدریختی بدن، اثر بخشی روایت درمانی بر میزان تمایل به بخشودگی در زنان، اثر بخشی گروه درمانی تلفیقی به شیوه تصمیم گیری دوباره و روایت درمانی بر کنترل عواطف، مقایسه روایت های زندگی افراد افسرده و مضطرب با افراد عادی، مقایسه تأثیر روایت درمانی و رژیم درمانی بر شاخص تصویر بدن زنان، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به طور کلی و در اکثر تحقیقات نشان می دهد که روایت درمانی نسبت به سایر روشهای درمانی تأثیر مثبت بیشتری داشته است. اما پژوهشهایی که دقیقاً منطبق با موضوع تحقیق حاضر، به بررسی تأثیر روایت درمانی بر زنان و به ویژه زنان خانه دار بپردازد، یافت نشد و همانطور که اشاره شد، با توجه به اهمیت نقش زنان خانه دار در ساختن خانواده و به دنبال آن جامعه ای سالم، به نظر می رسد که انجام تحقیق با موضوع بررسی تأثیر روایت درمانی بر افسردگی زنان خانه دار دارای اهمیت می باشد و علاوه بر پر کردن خلأ های علمی موجود و بستر سازی برای تحقیقات آینده نتایج این تحقیق می تواند ضرورتهای کارکردی به منظور برنامه ریزی، سیاستگذاری و آموزش و مشاوره در این زمینه را یاری رساند.

 

 

 

 

 

1-4 اهداف پژوهش

 

 

 

1-4-1 هدف کلی

 

بررسی تأثیر روایت درمانی بر افسردگی زنان خانه دار افسرده.

 

 

 

1-4-2 اهداف ویژه

 

تعیین اثر روایت درمانی بر میزان افسردگی زنان خانه دار بر حسب سن آنان.

 

تعیین اثر روایت درمانی بر میزان افسردگی زنان خانه دار بر حسب تحصیلات آنان.

 

1-5 فرضیه‏ های تحقیق

 

1-5-1 فرضیه کلی

 

 

  1. اجرای روایت در مانی بر میزان افسردگی زنان خانه دار تأثیر دارد؟

 

1-5-2 فرضیه های ویژه

 

 

    1. اجرای روایت در مانی بر میزان افسردگی زنان خانه دار بر حسب سن آنان تأثیر دارد؟

 

  1. اجرای روایت در مانی بر میزان افسردگی زنان خانه دار بر حسب تحصیلات آنان تأثیر دارد؟

 

 

 

پایان نامه های دانشگاهی

 

 

1-6 متغیرها(اصطلاحات یاواژه های پژوهش)

 

نامگذاری متغیرها

 

متغیر مستقل:روایت درمانی

 

متغیر وابسته:افسردگی

 

متغیر کنترل:شهرابرکوه-سال1393

 

 

 

1-7 تعریف متغیرها

 

 

 

1-7-1تعاریف نظری متغیرها

 

تعریف نظری روایت درمانی: روایت درمانی فرآیند کمک به افراد برای غلبه بر مشکلات از طریق درگیر شدن در گفتگوهای درمانی میباشند. این گفتگو ها شامل بیرونی سازی مشکل استخراج پیامد های یگانه پررنگ کردن نقشه ی جدید و اتصال آن به گذشته وآینده ,با استفاده از تکنیک های درمانی خاص می باشد در این رویکرد درمان براساس نقل روایت ها و داستان های زندگی یک شخص از زبان خود شکل می گیرد،که درواقع این فرآیند درمان روایتی شامل گفتن روایت ها ,گوش دادن دقیق پرسش کردن,دوباره گفتن و دوباره شنیدن وباز سازی داستان ها با همکاری مراجع ومشاوره می باشد روایت های شخصی جدید,معانی جدید و برداشت های تازه ای از واقعیت می شوند white,2000)).

 

تعریف نظری افسردگی:واژه «افسردگی» به تجربه ی حالت ناشادی گفته می شود که تحمل آن دشوا است این حالت افسردگی توأم با اضطراب ویژگی اصلی تعریف بالینی افسردگی نیز هست (منشی طوسی،1371).

 

 

 

1-7-2تعاریف عملیاتی متغیر ها

 

تعریف عملیاتی روایت درمانی: مجموعه کاملا متمرکزی از فنون مداخلاتی که برای اولین بار توسط White & Epston  (1990) با طرفداری از نظریه ی گفتگو براساس داستان ها مطرح گردیده است.هدف از این مداخلات آن است که به خانواده کمک شود تا یک مشکل توان فرسا و دشوار را برونی کنند.

 

این رویکرد به اعضای خانواده کمک می کند که جر وبحثشان را در این باره کاهش دهند که مشکل مال کیست وراجع به حل مشکل وارد گفتگو شوند.

 

دراین پژوهش اطلاعات مورد نیاز از طریق بیمارانی که به مراکز درمانی و مشاوره وبهزیستی مراجعه کرده اند را از طریق دوره متنی بر روایت درمانی بدست آمده است.

 

تعریف عملیاتی افسردگی: ابزار سنجش افسردگی در این تحقیق پرسشنامه ی افسردگی بک نسخه ی2 (BDI-II) است.

 

پرسشنامه افسردگی بک ویرایش دوم (BDI-II) شکل بازنگری شده پرسشنامه افسردگی بک است که جهت سنجش شدت افسردگی تدوین شده است2000) Brown ,Steer, (Beck,. فرم تجدید نظرشده پرسشنامه افسردگی بک در مقایسه با فرم اولیه بیشتر با  DSM-IV همخوان است. علاوه بر آن ویرایش دوم این پرسشنامه، تمامی عناصر افسردگی را بر اساس نظریه شناختی افسردگی نیز پوشش می دهد.

 

این پرسشنامه همانند ویرایش نخست از 21 ماده تشکیل شده است و با این تفاوت که 4 ماده از ویرایش قبلی را نداشته و به جای آنها ماده های دیگری در پرسشنامه افزوده شده اند. همچنین در این پرسشنامه  دو ماده (ماده های 16 و 18) به گونه ای ویرایش شده اند که به شدت افسردگی بیشتر حساس باشند.

 

این پرسشنامه در جمعیت 13 سال به بالا قابل استفاده است.

 

 

1-Narrative therapy

 

2- Winslade& Monk

 

 

 

 

 

 

1-Sadok

 

2-Sadok

 

 

 

1-post-moderm

زوج درمانی گروهی بربهبود رضایت زناشویی

عمده آزمایه‌های سنجش رضایت پس از ازدواج در سراسر دنیا نشان می‌دهند پس از عبور زندگی مشترک از مرز هیجانات اولیه و ورود به عرصه متلاطم زندگی روزمره، نوعی افت رضایت‌مندی از کیفیت عاطفی، اجتماعی یا جسمانی زناشویی مشاهده می‌شود (بولینگ و هیل، 2005). چنین افتی بخصوص با حضور فرزندان و مشکلاتشان و افزایش تعهدات و چالش‌های زندگی جدی‌تر نیز می‌گردد (استتس، 2004؛ به نقل از غلامعلیان و احمدی، 1387). از سوی دیگر، بهداشت روانی نسل‌های جامعه در گرو تامین بهداشت روانی خانواده به عنوان یک کانون مملو از محبت و آرامش برای تحول در رشد استعدادهاست که هرگونه آسیبی به آن، نسل آینده را از آثار سوء خود مصون نخواهد گذاشت و سازمان‌های اجتماعی زیادی را درگیر خود خواهد ساخت. خانواده یک نظام اجتماعی زیربنایی است که نابسامانی سازمان یا گسیختگی آن را می‌توان به‌عنوان شکستن واحد خانوادگی یا گسیختگی خانواده و متعاقباً پایه‌های زندگی اجتماعی مطرح کرد و بنابراین بررسی عوامل تاثیرگذار بر آن از اهمیت بسزایی برخوردار است (آخرتی، ‌1386).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

رضایت زناشوئی یکی از عوامل موثر در ثبات و پایائی خانواده‌ها و در عین حال بهداشت روانی همسران و فرزندان است. میزان رضایت از رابطه زناشویی موضوعی محوری و کلیدیست که هر زوج پس از سال‌های تثبیت ازدواج ناگزیر با آن مواجهه می‌شوند (سامانی، 1386). رضایت از زندگی زناشویی به احساس عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن و یا مرد است وقتی که همه جنبه‌های مشترک زندگی‌شان را در نظر بگیرند (الیس،2004). همچنین شواهد فراوانی گویای آن است که زوج‌ها در جامعه امروزی برای برقراری حفظ و ارتباط صمیمی و درک احساسات از جانب همسرانشان با مشکلات فراوانی درگیرند. در حقیقت این معضل سبب پریشانی در روابط زناشویی شده است (یوسفی و سهرابی،1390). یک تحول مهم در این جهت، این است که تا قبل از دهه هفتم قرن بیستم، تحقیقات انجام شده در خصوص خانواده، به طور عمده حول محور طلاق و اثرات روانی اجتماعی آن بر اعضای خانواده متمرکز بود، ولی از این دهه به بعد، توجه محققین به مسئله نارضایتی از زندگی زناشویی و راه‌های افزایش احساس رضایت و شادکامی از زندگی مشترک معطوف شد (سلیمانیان، 1387).

 

رضایت یک فرد از زندگی زناشوئی به منزله رضایت وی از خانواده محسوب می‌شود و رضایت از خانواده به مفهوم رضایت از زندگی بوده و در نتیجه تسهیل در امر رشد و تعالی و پیشرفت مادی و معنوی جامعه خواهد شد (غلامعلیان و احمدی، 1387). بنابراین با توجه به اهمیتی که روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و حتی همه مذاهب به خانواده و ارتباط زناشویی موثر می‌دهند و اینکه تشکیل خانواده جایگاهی برای نارضایتی نیست، بررسی روش‌ها و مداخلاتی که بر رضایت‌مندی زناشویی زوجین تاثیر می‌گذارد، از اهمیت بالایی برخوردار است.

 

یکی از عواملی که می‌تواند بر رابطه زناشویی و متعاقباً رضایت زناشویی افراد تاثیر بگذارد سبک دلبستگی آن‌ها می‌باشد. دلبستگی از مفاهیم اساسی در نظریه بالبی(1989) است. وی معتقد است که دلبستگی نیازی نخستین محسوب  می‌شود و از هیچ نیاز دیگری مشتق نشده است (کریس، روبرت و میرجام، 2009). بالبی (1989) در قلمرو  دلبستگی بر دو نکته مهم تاکید می‌کند: اول اینکه کودک از نظر ژنتیکی برای واکنش‌های مرتبط با دلبستگی آمادگی دارد و دوم اینکه رفتار دلبستگی متحول می‌گردد. دلبستگی به طور کلی به پیوند میان افراد اطلاق می‌شود و افراد برای ارضای نیازهای عاطفی خود به یکدیگر تکیه می‌کنند (فینی، 1999)، اما در روانشناسی تحولی به پیوند عاطفی که بین نوزاد و مادر پدید می‌آید، دلبستگی اطلاق می‌شود (برک، 1387). بالبی (1989) معتقد است که دلبستگی از زمان نوزادی شروع شده و در طول زندگی ادامه می‌یابد و نقش مهم و اساسی در تحول کودک دارد؛ وی معتقد است که دلبستگی در طول زمان دارای ثبات است، روابط بعدی فرد را برای همسالان و دوستان پیش بینی می‌کند و اهمیت اساسی در سلامت روانی افراد دارد.

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

پری (2006؛ نقل از آمبر و کارول، 2009) در تعریف دلبستگی به مفهوم پیوند اشاره می‌کند و معتقد است که  در اصل، پیوند فرایند شکل دهی یک دلبستگی است. به عبارت دیگر پیوند مجموعه رفتارهائی است که منجر به ارتباط عاطفی قوی بین دو نفر (دلبستگی) می‌شود. وی همچنین می‌گوید دلبستگی امن و سالم زمانی اتفاق می‌افتد که مادر محبت خود را نسبت به فرزند نشان دهد و توانائی برقراری همدلی داشته باشد. این کودکان آزادانه از مادر خود فاصله می‌گیرند و دور می‌شوند، ولی پیوسته موقعیت مادر خود و محل استقرار او را زیر نظر دارند؛ وقتی دیگران او را بغل می‌کنند، پاسخ مثبتی نشان می‌دهد و وقتی او را زمین می‌گذارند شادمانه بازی خود را ادامه می‌دهند. دلبستگی ایمن جنبه مهمی از رشد اجتماعی- هیجانی است که کودک از مادرش به عنوان پایگاه امن برای کشف دنیا استفاده می‌کند (آمبر و کارول، 2009).

 

این‌گونه استنباط می‌شود که مدل‌های دلبستگی با طرحواره‌های شناختی قدیمی یا عقاید ما در مورد خودمان و دیگران ارتباط نزدیک دارند و بر تعاملات بین فردی اثر گذاشته و از آن‌ها تأثیر می‌پذیرند. با وجود اینکه مدل‌های دلبستگی به عنوان ویژگی‌های فردی درنظر گرفته می‌شوند؛ اینگونه فرض می‌شود که احتمالاً مردم در روابط خاص، سطوح متفاوتی از امنیت را تجربه می‌کنند (حمیدی، 1386). همچنین این احتمال وجود دارد که این مدل‌ها تحت تاثیر تجربیات حاصل از روابط ویژه دستخوش تغییر شوند. به عبارت دیگر تجربیات افراد در روابط خاص می‌تواند منجر به تغییر الگوی دلبستگی شود (فیروزی، 1380).

 

در زمینه‌ مداخلات درمانی به منظور بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی زوجینی که درگیر تعارضات زناشویی هستند، تلاش‌های متعددی در حیطه روان‌درمانی انجام شده و به ثبت رسیده است. در حال حاضر دیدگاه‌های نظری متعددی با رویکردهای متفاوت به دنبال تبیین و حل تعارض‌های زناشویی و بهبود رابطه عاطفی زوجین هستند. رویکردهایی از قبیل زوج درمانی مبتنی بر روان‌تحلیل‌گری، درمان نظام‌های گسترده خانواده بوئن، زوج درمانی تجربی، زوج درمانی رفتاری شناختی، زوج درمانی راهبردی، زوج‌درمانی یکپارچه‌نگر، زوج درمانی هیجان محور و … به ارائه مبانی و روش‌هایی جهت جلوگیری از بروز طلاق و تحکیم پیوند زناشویی پرداخته اند و هریک موفقیت‌های چشم‌گیری در این زمینه کسب کرده‌اند (روشنی، 1390).

 

از مولفه‌های ضروری مداخلات مفید برای بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی در زوجینی که به مشکلات زناشویی برخورده‌اند، آموزش مهارت‌های ارتباطی، توجه به پویایی‌های درون فردی و بین فردی، مشخص نمودن نقش‌های متعارض و موازی در زوجین، توجه به فرایندهای رشدی، تعدیل انتظارات و ابراز احساسات ناخوشایند می‌باشد. با اندک تأملی در باب خصوصیات لازم برای درمان‌های اثر‌بخش بر بهبود رضایت زناشویی زوجین متعارض، به نظر می‌رسد که روش زوج‌درمانی گروهی یک پارچه‌نگر می‌تواند بر بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی این افراد موثر باشد. زوج درمانی یکپارچه نگر، رویکرد درمانی گسترده‌ای است که در حل مشکلات ارتباطی زوج‌ها به عوامل میان فردی و درون فردی به طور همزمان توجه می‌کند (خمسه، 1388). زوج درمانی یکپارچه‌نگر برمبنای تئوری نظام عمومی خانواده، تئوری رشد بزرگسال و سرانجام تئوری دلبستگی به وجوده آمده است. این رویکرد تا حدودی نیز تحت تاثیر تئوری رفتاردرمانی و تئوری روابط موضوعی قرار دارد. خانواده درمانی روابط موضوعی ترکیبی از نظریه روان پویایی رابط موضوعی و درمان سیستم‌های خانواده است. از جنبه نظری، این تجربه به تفسیرهایی منجر می‌شود که احتمالاً مؤثرتر عمل می‌کند زیرا اعضای خانواده ارتباط کامل‌تری با یکدیگر برقرار نموده و احساس درک شدن را تجربه می‌کنند. این رویکرد اولین رویکردی است که عملکرد فرد، فرآیند‌های ناخودآگاه و تعاملات زناشویی را با یکدیگر ترکیب کرده است (کریستنسن، جیکوب‌سون و بابکوک، 1995). در این رویکرد به منابع بین نسلی و مرکزیت روابط تأکید می‌شود. اعتقاد بر آن است که روابط میان زوجین، نه تنها از شخصیت منحصر به فرد آن‌ها تأثیر می‌گیرد، بلکه در سیستمی بزرگ‌تر، تحت تاثیر روابط خانوادگی قرار دارد که فرزندان، والدین و گروه‌های اجتماعی را نیز شامل می‌شود. همچنین این رویکرد بر روابط میان زوجین و تعاملات میان آن‌ها با والدین خود و نقش هریک از زوجین در این روابط تأکید می‌کند (جکوبسون و همکاران،2000). مزیت عمده رویکرد‌های یکپارچه‌نگر زوج درمانی فهم بیشتر رفتار انسان است که انعطاف پذیری درمان را زیادتر کرده است. تأکید هم بر عامل‌های درون روانی و هم بر عوامل برون روانی در ارتباطات زوج است؛ به طوری که هر کدام می‌تواند قلمرویی مجاز داشته باشد (دی‌میدجیان، مارتل و کریستنسن،2002؛ نقل از خمسه، 1388).

 

با در نظر گرفتن مطالب فوق پژوهش حاضر در پی بررسی اثر‌بخشی زوج‌درمانی گروهی با رویکرد یک‌پارچه‌نگر بر بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی زوجین متعارض می‌باشد.

 

 

 

اهمیت و ضرورت تحقیق

 

با توجه به رشد روز افزون پدیده طلاق در جامعه ایرانی و همچنین اثرات نامطلوب روانی، اجتماعی و اقتصادی این رخداد ناخوشایند، انجام پژوهش در حوزه حوزه رضایت‌مندی زناشویی تا اندازه زیادی می‌تواند در از پیش پا برداشتن ابهامات راهگشا بوده و گامی بسوی جدی‌تر گرفتن مسئله روبه رشد تعارضات زناشویی در جامعه ایرانی باشد. از سوی دیگر با شناخت و معرفی مداخلات موثر بر رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی، می‌توان در سطوح مختلف مداخله کرد. میزان ازدواج‌های با خطر بالا را کاهش داد، بر رضایت و شادکامی ازدواج‌های موجود افزود و از بعضی ناسازگاری‌ها پیشگیری به عمل آورد و از این طریق، از بسیاری از نابسامانی‌های خانوادگی که منجر به هدر رفتن نیروهای عظیم انسانی می‌شود جلوگیری کرد (بهاری و همکاران،1390).

عکس مرتبط با اقتصاد

پروژه دانشگاهی

 

 

 

اهداف تحقیق

 

1- بررسی اثربخشی زوج‌درمانی گروهی یک‌پارچه‌نگر بر بهبود رضایت زناشویی زوجین متعارض.

 

2- بررسی اثربخشی زوج‌درمانی گروهی یک‌پارچه‌نگر بر بهبود سبک دلبستگی زوجین متعارض.

 

 

 

فرضیه‌های‌ تحقیق

 

فرضیه‌های اصلی

 

1ـ زوج درمانی گروهی بارویکرد یکپارچه نگرموجب بهبود رضایت زناشویی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل می‌شود.

 

2ـ زوج درمانی گروهی با رویکرد یکپارجه نگر موجب بهبود  سبک دلبستگی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل می‌شود.

 

فرضیه‌های فرعی

 

الف: زوج درمانی گروهی یکپارچه نگر موجب بهبود سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل میشود.

 

ب: زوج درمانی گروهی یکپارچه نگر موجب بهبود سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل می‌شود.

 

 

 

تعاریف نظری متغیرها

 

رضایت زناشویی: رضایت زناشویی به معنای سازش بین انتظارات فرد از زندگی زناشویی و آنچه که به طور واقعی در زندگی‌اش تجربه می‌نماید می‌باشد. این رضایت‌مندی همواره با احساس خشنودی و لذت همراه است (گی زیبر، 2005؛ نقل از یاوری کرمانی، 1387). رضایت زناشویی یک متغیر نگرشی است و بنابراین از خصوصیات فردی زن و شوهر محسوب می‌شود. طبق تعریف فوق، رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذت‌بخشی است که زن و شوهر از جنبه‌های مختلف روابط زناشویی دارند (یاوری کرمانی، 1387).

 

سبک‌های دلبستگی: دلبستگی به طور کلی به پیوند میان افراد اطلاق می‌شود و افراد برای ارضای نیازهای عاطفی خود به یکدیگر تکیه می‌کنند. روانشناسی تحولی پیوند عاطفی را که بین نوزاد و مادر پدید می‌آید دلبستگی می‌نامد (برک، 1387). رفتار دلبستگی به تقرب و نزدیک شدن به نگاره دلبستگی اطلاق می‌شود و پیوند دلبستگی به جنبه عاطفی این رابطه اشاره دارد. این پیوند الزاماً دو سویه نیست، بلکه رابطه‌ای است که بین یک فرد با شخص دیگری برقرار می‌شود (آمبر و کارول، 2009). انواع سبک‌های دلبستگی عبارتند از: سبک دلبستگی ایمن و سبک دلبستگی ناایمن (دوسوگرا/ اضطرابی، اجتنابی).

 

زوج‌درمانی گروهی با رویکرد یک‌پارچه‌نگر: زوج درمانی یکپارچه‌نگر، رویکرد درمانی گسترده‌ای است که در حل مشکلات ارتباطی زوج‌ها به عوامل میان فردی و درون فردی به طور همزمان توجه می‌کند (خمسه، 1388). زوج درمانی یکپارچه‌نگر برمبنای تئوری نظام عمومی خانواده، تئوری رشد بزرگسال و  سرانجام تئوری دلبستگی به وجوده آمده است. این رویکرد تا حدودی نیز تحت تاثیر تئوری رفتار درمانی و تئوری روابط موضوعی قرار دارد (کریستنسن، جیکوبسن و بابکوک، 1995).

 

Bowling &  Hill

 

Stence

 

Bowlby

 

Chris, Robbert & Mirjam

 

Feeney

 

Berk

 

Parry

 

Amber & Carole

 

Christensen, Jacobson & Babcock

 

Dimidjian

 

Martel

تاثیر آموزش­های فرزند پروری در بهبود عملکرد کودکان

زندگی خانواده نقش اساسی در حفظ سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی کودکان و والدین دارد. خانواده اولین و مهم‌ترین بافت اجتماعی را برای رشد انسان فراهم می سازد. در جریان رشد طبیعی هر کودک یک رشته تغییرات شناختی، عاطفی و اجتماعی را شاهد هستیم. تقریبا همه کودکان در طول رشد و در جریان سازگاری با این تغییرات دچار مشکلاتی می‌شوند و استرس و تعارضی را که به دنبال می‌آید، می‌تواند به مشکلات رفتاری-عاطفی و یادگیری در آن‌ها بینجامد. اکثر مشکلات رفتاری کودکان منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده به‌ویژه والدین می‌باشد. به عبارت دیگر وجود مشکلات رفتاری کودک به منزله روابط معیوب اعضای خانواده با یکدیگر است و با روش‌های تربیتی نادرست والدین و تعاملات معیوب آن‌ها با فرزندان ارتباط دارد (روشن بین، 2006).         با توجه به اینکه خانواده یک نظام اجتماعی است که اختلال در هریک از اعضاء آن، کل نظام را مختل می کند و این نظام مختل شده به نوبه خود اختلالات مربوط به اعضاء را تشدید کرده و مشکلات جدیدی ایجاد می کند (روشن بین، 2006).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

اهمیت و ضرورت انجام پژوهش

 

هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر آموزشهای فرزندپروری در بهبود عملکرد کودکان فزون کنش تحت درمان با نروفیدبک می باشد، برنامه های گروهی فرزندپروری یکی از روشهای آموزش والدین است که برای این منظور مورد استفاه قرار گرفته است. این برنامه مهارتهای مدیریت را به والدین آموزش می دهد تا جایگزین فرزندپروری ناکارآمد و استبدادی شود. همچنین این برنامه نگرش های والدین را مورد توجه قرار داده و سعی در جهت اصلاح آنها دارد (ترنر و همکاران، 2002).    علی رغم نتایج مثبت کاربرد اصول شرطی سازی عامل از طریق تقویت فعالیت الکتروفیزیولوژیکی مطالعات گروهی کنترل شده کمی برای تعیین اثربخشی نروفیدبک صورت گرفته است. اکثر گزارشات اثربخشی نروفیدبک به صورت موردی بوده و عملکرد یک بیمار در ابعادی نظیر هوش، مهارت های تحصیلی و مقیاس های درجه بندی رفتار، قبل و بعد از نروفیدبک تحلیل شده است. مطالعات موردی عمدتا به نتایج مثبتی منتهی شده اند و پژوهش های کنترل شده بیشتری لازم است تا کفایت این درمان را مشخص سازد (ناش، 2000).

 

نروفیدبک موجب کاهش معنادار نشانه های شناختی و رفتاری می گردد. نروفیدبک اثربخشی معادل درمان دارویی دارد که موجب بهبودهایی در توجه، سرعت و دقت گردیده است. بنابراین با توجه به موارد اشاره شده، پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به این پرسش است که آیا آموزشهای فرزندپروری در بهبود عملکرد کودکان فزون کنش تحت درمان با نروفیدبک موثر می باشد یا نه؟

 

 

 

1-4- اهداف پژوهش

 

1-4-1- هدف اصلی پژوهش

 

هدف اصلی این پژوهش، بررسی تاثیر آموزشهای فرزندپروری در بهبود عملکرد کودکان فزون کنش تحت درمان با نروفیدبک است.

 

1-4-2- اهداف جزیی

 

 

    • تعیین میزان تاثیر آموزش مهارتهای فرزندپروری بر روی مشکلات سلوک کودکان دارای اختلال

 

    • تعیین میزان تاثیر آموزش مهارتهای فرزندپروری بر روی مشکلات توجه و تمرکز (یادگیری) کودکان دارای اختلال

 

    • تعیین میزان تاثیر آموزش مهارتهای فرزندپروری بر روی مشکلات تکانش گری کودکان دارای اختلال

 

    • تعیین میزان تاثیر آموزش مهارتهای فرزندپروری بر روی روان تنی کودکان دارای اختلال

 

  • تعیین میزان تاثیر آموزش مهارتهای فرزندپروری بر روی اضطراب کودکان دارای اختلال
  • دانلود مقالات

  •  

 

1-5- فرضیه‏ های پژوهش

 

 

    • آموزش مهارتهای فرزندپروری باعث کاهش مشکلات سلوک کودکان دارای اختلال می شود.

 

    • آموزش مهارتهای فرزندپروری باعث کاهش مشکلات توجه و تمرکز (یادگیری) کودکان دارای اختلال می شود.

 

    • آموزش مهارتهای فرزندپروری باعث کاهش مشکلات تکانش گری کودکان دارای اختلال می شود.

 

    • آموزش مهارتهای فرزندپروری باعث کاهش روان تنی کودکان دارای اختلال می شود.

 

  • آموزش مهارتهای فرزندپروری باعث کاهش اضطراب کودکان دارای اختلال می شود.

 

 

 

1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی واژه ها:

 

1-6-1- تعاریف مفهومی

 

نروفیدبک: نروفیدبک نوعی رویکرد توانبخشی در درمان ADHD-ADD است و هدف آن، بهنجارسازی پایدار رفتار بدون وابستگی مداوم به داروها یا رفتار درمانی است (باراباس و باراباس، 1996).

 

آموزش فرزندپروری: یکی از انواع برنامه های آموزش مدیریت کودکان است که برای والدین اجرا می شود. این برنامه چندسطحی و براساس جهت گیری پیشگیرانه و در راستای راهبردهای حمایت از خانواده توسط ساندرز و همکاران ایجاد شده است و برای والدین کودکان 12-2 ساله به کار برده می شود که دارای 5 سطح است که با نزدیک شدن به سطوح بالاتر، شدت مداخلات افزایش می یابد (ساندرز و همکاران ، 2003؛ ساندرز، 2003).

 

بیش فعالی/ نقص توجه: اختلال بیش فعالی « ADHD» مجموعه علائمی است با محدودیت میزان توجه که با سطح رشد فرد ناهماهنگ است و به ضعف تمرکز، رفتار ناگهانی، بیش فعالی منجر می شود. مشخصه اصلی این اختلال وجود الگوی پایدار فقدان توجه یا بیش فعالی تکانشگری است که درمقایسه با افرادی که در همان سطح ازرشد قرار دارند شدیدتراست (سادوک و سادوک، 2005).

 

سبک های تربیتی: باوم ریند (1991) سبک های تربیتی را شامل رفتارهای متنوع بهنجار و طبیعی می داند که والدین به منظور کنترل و اجتماعی کردن کودکانشان بکار می برند (تقی زاده طبسی، 1385)

 

سبک تربیتی مقتدرانه :  “والدین مقتدر درخواست کنندگی بالا و پاسخ دهندگی بالا دارند”. والدینی که این شیوه را در پیش می گیرند به فرزندان خود استقلال و آزادی فکری می دهند و آنها را تشویق می کنند و نوعی محدودیت و کنترل را نیز برآنها اعمال می دارند. در خانواده هایی با والدین مقتدر اظهار نظر و ارتباط اخلاقی وسیع در تعامل کودک و والدین وجود دارد و گرمی و صمیمیت نسبت به کودک در سطح بالاست (ماسن وهمکاران، 1368)

 

– Authoritive

 

2-Authoritian

 

3-Permissive

 

4-Neglecting

 

-Attention Deficit Hyperactinity

 

– Sadock, Sadock

 

– Kring, Davison

 

-Goldman

 

– Turner

 

– Nash

 

 

 

 
مداحی های محرم