وبلاگ

توضیح وبلاگ من

اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری بر مولفه های شناختی در کاهش نا امیدی و افسردگی

 
تاریخ: 27-11-99
نویسنده: فاطمه کرمانی

امروزه سوء مصرف مواد مخدر با کاهش کیفیت زندگی، افزایش میزان مرگ و میر، تقلیل ارزش های اجتماعی و اخلاقی و افزایش رفتارهای مجرمانه، یکی از مهم ترین موضوعات مرتبط با سلامت است (بکر، سالیوان، تترالت، دسی و فیلین،2008).  

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

مصرف کنندگان مواد از اختلالاتی مانند اختلالات شخصیتی، جنسی، اضطرابی، افسردگی و اختلالات جسمی رنج می برند که در این میان وجود افسردگی بارزتر است. در سال های اخیر توجه خاصی به درمان روان شناختی یکپارچه ی اختلال افسردگی همراه با اختلال مصرف مواد شده است.(هسین،2002) افسردگی با ایجاد علایمی چون درماندگی مانعی در مقابله با ترک اعتیاد و بهره گیری از منابع مقابله ای موجود محسوب می شود. این مسئله در حالی مطرح می شود که نتایج برخی پژوهش ها نشان می دهند درمان اختلالات خلقی همراه با اعتیاد ممکن است شروع و عود مجدد را کاهش دهد.( کویلو، برادی و سونه،2005؛ سارا، رزماری، مارتین و رازنو،2008؛ فستیمونز، وادیا و جونز،2007). در این میان از بین رویکردهای روانی-اجتماعی که در زمینه ی درمان سوء مصرف مواد ارزشیابی شده اند، درمان های شناختی- رفتاری حمایت تجربی بسیار بالایی به دست آورده اند (کتلین،2002). در این رویکرد درمانگر به مراجع کمک می کند تا افکاری را که برانگیزنده ی نگرش مثبت به مواد مخدر است را باز شناسد و افکار غیر منطقی و باورهای غلط را تغییر دهد. بنابراین با توجه به چرخه ی اعتیاد و مداخلات مختلف درمانی، باید با استفاده از روش های آموزشی در نگرش های معتاد تغییر ایجاد شود تا او بتواند به مراحل مختلف که باعث تغییر نگرش وی می شود وارد شده و موفق به ترک مواد شود، زیرا بازگشت مجدد افراد به سمت اعتیاد به دلیل تأثیرات عوامل شناختی و موقعیتی است و در این میان نقش عوامل شناختی مهم تر است(شکوهی، امیرآبادی،صفوی، مهدی و وکیلی،1391). اعتقاد بر این است که گروه درمانی در بیشتر اختلالات روانی مؤثر است. زیرا فرد در گروه نحوه ی برخورد خود را با اجتماع می بیند و این امر باعث رشد بینش و بصیرت او می شود، ضمن این که تجارب جدید برای برقراری ارتباط با دیگران را یاد می گیرد، با افراد جدید آشنا شده،احساس قدرت می کند و اعتماد به نفس وی بالا می رود(جنتی، عظیمی و محمودی،1382). امروزه گروه درمانی به عنوان درمان انتخابی وابستگی به مواد دارای توان بالقوه برای حمایت و مواجهه ی بیمار با اختلال و به چالش کشیدن بینش اعضا پیرامون مسایل فردی و شخصیتی است (خانتازیان،1999).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

درمان نگه دارنده ی متادون(MMT) یکی از درمان های طولانی مدت (حداقل یک دوره ی دو ساله) با هدف کاهش آسیب مواد مخدرمی باشد، به این معنی که بیمار مصرف مواد مخدر را متوقف کرده و داروی متادون را به جای آن مورد استفاده قرار می دهد. این دارو در اشکال قرص های 40، 20و 5 میلی گرمی به صورت محلول در هر سی سی موجود می باشد که متناوب با نوع ماده ی مصرفی و شرایط جسمی بیمار مقدار آن مشخص می شود و سپس روند بهبود بیمار در طول زمان بررسی می شود( فرهودیان و همکاران،1390).

 

به اعتقاد پژوهشگران با وجود نرخ بالای همبودی اختلالات افسردگی و مصرف مواد و تعامل آن ها با یکدیگر، نقش بازدارنده ی اختلال افسردگی در بهبود از مصرف مواد، روان درمانی های ارایه شده برای مصرف مواد اختلالات خلقی همراه را به ندرت در نظر گرفته اند و همین مسئله مداخله های انجام گرفته در حوزه ی اختلالات مصرف مواد را کم اثر ساخته عود مکرر را در این بیماران در پی داشته است. این مسئله در حالی است که شواهد نشان می دهند که درمان اختلالات خلقی همراه می تواند سوء مصرف مواد را کاهش دهد(کئلو، برادی و سونه،2005)

 

بدین سان مسئله ی اصلی در این پژوهش این است که گروه درمانی شناختی- رفتاری تا چه حد می تواند از طریق تأثیر بر مؤلفه های شناختی از قبیل افکار خودآیند منفی و پذیره های ناکارآمد در کاهش وسوسه و بهبود افسردگی و ناامیدی در افراد وابسته به مواد افیونی تحت درمان MMT مؤثر باشد.

 

1-2      ضرورت مسئله

 

براساس جدیدترین اعلام نماینده ی دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد در ایران، کشور ما دارای دومین مقام در شیوع مصرف مواد مخدر است و براین اساس مسئله اعتیاد را از مرحله ی هشدار و زنگ خطر گذرانده و ضرورت تلاش سریع تر برای درمان این پدیده ی اجتماعی را طلب می کند(دلئو، 1390؛ به نقل از شکوهی، امیرآبادی، مهدی و وکیلی،1391). در بین افرادی که برای درمان وابستگی به مواد مخدر از جمله مواد شبه افیونی مراجعه می کنند، سایر اختلالات روانی شیوع بالایی دارند و در برخی مطالعات، میزان اختلالات روان پزشکی همزمان در بین معتادان، 50% گزارش شده است. در این میان، علایم افسردگی در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد یا وابستگی به مواد شایع است.(سادوک،2008، ترجمه ی رضایی،1390)، اگر چه در مورد رابطه ی اعتیاد و افسردگی آچو و وینزیت(1996) معتقدند که در معتادان دارای نشانه های افسردگی، اغلب تعیین این که آیا حالت خلقی به عنوان پیامدی از مصرف دارو به شمار می رود و نشانه های محرومیت را بازنمایی می کند و یا این که یک بیماری روانی اولیه محسوب می شود، دشوار است. اما چیزی که مشهود است این نکته می باشد که ترکیب اعتیاد و افسردگی درمان را دشوار می سازد، چون وقتی فرد احساس درماندگی، ناامیدی یا غمگینی می کند، مقابله با اعتیاد او کار دشواری است که نیاز به مداخلات چند جانبه دارد(گودرزی،1380). افسردگی هم چنین می تواند نشان از درماندگی و ناامیدی در معتادان باشد که این امر می تواند به واسطه ی فعال کردن چرخه ی افکار ناکارآمد و معیوب در مصرف کنندگان مواد، مانعی برای انجام رفتارهای مؤثر برای مبارزه با اعتیاد و یا بهره گیری از منابع مقابله ای موجود در سوء مصرف کنندگان مواد محسوب شود.(آبرامز ویائورا،1987؛به نقل از سارال و همکاران،2008) تاکنون شیوه های درمانی متعددی از درمان های دارویی، درمان های روان کاوی، رفتاردرمانی و غیره برای بیماران مبتلا به اعتیاد صورت گرفته است اما هر یک از این شیوه ها تا حدی تأثیر گذار بوده اند و لغزش و بازگشت مجدد سوء مصرف مواد را به همراه داشته اند. به نظر می رسد که مشکل عمیق تر باشد و چیزی در جایی از درون فرد وی را در حالت مصرف مجدد قرار دهد. جانسون و همکاران (2004)  طی پژوهشی دریافتند که شواهدی در ارتباط با باورهای افراد مبتلا به اختلال در حوزه ی سوء مصرف الکل و داروها وجود دارد که آن ها را در چرخه ی مصرف مجدد و لغزش قرار می دهد(جانسون،2004). پژوهش ها  نشان می دهد که گروه درمانی شناختی- رفتاری و درمان نگه دارنده ی متادون در درمان اختلالات افسردگی و اضطراب همبود با سوء مصرف مواد مؤثرند.(قدسی و ماکسول ،1990؛ اتو، پاوزر و فیشمن،2005؛ اسپادا، نیک و ویک، مونتا و ایرسون،2006؛ پورنقاش تهرانی، 1378؛ رسولی آزاد، قنبری هاشم آبادی و طباطبایی،1388).

 

درمان نگه دارنده با متادون یک رویکرد شناخته شده جهت درمان وابستگی به مواد اپیوئیدی و به خصوص کاهش آسیب است (سادوک،2008؛رضایی، 1382).متادون با جلوگیری از بروز علایم محرومیت و کاهش اشتیاق(وسوسه) برای مصرف و متوقف نمودن گیرنده های اوپیوئیدی در درمان اعتیاد به مواد افیونی مؤثر واقع می شود(فاگینو و همکاران،2003) از آن جا که لغزش بیماران تحت درمان نگه دارنده با متادون موجب مشکلات عدیده ای از قبیل ادامه ی رفتارهای پرخطر و انتقال عفونت ها به جمعیت عمومی، مسمومیت، ارتباط با مواد فروشان، عدم ماندگاری در درمان و دست نیافتن به اهداف درمانی می گردد، توجه به لغزش و کاهش آن به وسیله ی مداخلات روان شناختی ضروری است.(اصلی نژاد، مشکی، علیمردانی وتوکلی زاده،1392).

 

درمیان رویکردهای روانی-اجتماعی که زمینه ی سوء مصرف مواد ارزشیابی شده اند درمان شناختی- رفتاری به خصوص به شیوه ی گروهی حمایت تجربی بسیار بالایی به دست آورده اند (شکوهی، امیرآبادی، صفوی، مهدی و وکیلی،1391).براساس نظریه ی شناختی- رفتاری وابستگی به مواد مخدر مانند سایر رفتارها، متشکل از یک رشته رفتارهای آموخته شده است که از طریق تقلید از الگوها در اثر پی بردن به نتایج ماده ی مخدر استفاده شده، مانند کاهش اضطراب و افسردگی، تسکین درد، کاهش خلق منفی و بالا بردن توانایی معاشرت اجتماعی آموخته می شود. بنابراین مهم ترین هدف درمان آن است که پیش آیند های مهم را شناسایی و روش های مؤثر تسلط بر آن ها را برای گسیختن رابطه با مواد به مراجع آموزش دهد. هم چنین، در این درمان بر شیوه های مدیریت خلق منفی و اضطراب و کنترل خشم تأکید می شود.(مارلات و اون،2001).

 

بنابراین پژوهش حاضر با در نظر گرفتن این پیش فرض که گروه درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری با تأثیر بر مؤلفه های شناختی از قبیل افکار خود آیند منفی ، پذیره های ناکارآمد و طرح واره های ناسازگارانه باعث کاهش معنی دار وسوسه و بهبود افسردگی  و ناامیدی در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل می شود، به بررسی تأثیر درمان گروهی شناختی- رفتاری در بین مصرف کنندگان مواد افیونی تحت درمان MMT پرداخته است.

 

1-3      اهداف پژوهش

 

 

1-3-1  هدف کلی پژوهش

 

هدف کلی این پژوهش دستیابی به شواهد تجربی در مورد اثر بخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری بر مؤلفه های شناختی وابستگی به مواد مخدر در کاهش وسوسه، افسردگی و ناامیدی در این افراد است.

 

1-3-2  اهداف ویژه ی پژوهش

 

برای نیل به هدف اصلی و کلی، پژوهش حاضر می کوشد تا جنبه های زیر را مشخص نماید:

 

 

    • تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری بر کاهش مؤلفه های شناختی افراد وابسته به مواد افیونی از جمله افکار خودآیند منفی، پذیره های ناکارآمد و طرح واره های ناسازگار.

 

    • تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری بر کاهش وسوسه در افراد وابسته به مواد افیونی.

 

    • تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری بر کاهش افسردگی در افراد وابسته به مواد افیونی.

 

  • تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری بر کاهش نا امیدی در افراد وابسته به مواد افیونی.

 

1-4      اهداف کاربردی

 

هم چنین این پژوهش هدفهای کاربردی زیر را تعقیب می نماید:

 

 

    • تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری به منظور استفاده از آن در کاهش مؤلفه های شناختی افراد وابسته به مواد افیونی و از آن طریق کاهش وسوسه، افسردگی و ناامیدی در این افراد به منظور تعمیم این برنامه به سایر گروه ها از بیمارانی که مولفه های شناختی معیوب و آسیب رسان دارند.

 

    • آموزش درمان شناختی- رفتاری به افراد شرکت کننده در این پژوهش به منظور تسهیل در رفع تنش ناشی از حوادث احتمالی پیش آمده در آینده و یا افکار ناراحت کننده ی پردازش نشده در این پژوهش.

 

  • اقدام به گروه درمانی شناختی- رفتاری برای گروه کنترل که فقط مشاوره ی معمول کلینیک را دریافت کرده، بعد از انجام پس آزمون، در صورت وجود علایم.

 

1-5      فرضیه های پژوهش

 

پژوهش حاضر به بررسی فرضیه های زیر می پردازد:

 

فرضیه ی یکم : گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنادار افکار خودآیند منفی در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.

 

فرضیه ی دوم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دار پذیره های ناکارآمد در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.

 

فرضیه ی سوم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دارطرح واره های ناسازگار در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.

 

فرضیه ی چهارم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دار افسردگی در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.

 

فرضیه ی پنجم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دار نا امیدی در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.

 

فرضیه ی ششم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دار وسوسه در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.

 

1-6      تعریف نظری و عملی متغیرها

 

 

1-6-1  گروه درمانی شناختی- رفتاری

 

الف- تعریف نظری

 

عبارت است از مجموعه روش های گروهی حاصل از تکنیک های تلفیق شده از دو رویکرد شناخت درمانی و رفتار درمانی که عمدتاً بر اساس نظریه های بک و الیس پایه گذاری شده اند. این مدل درمانی یکی از کارآمدترین مدل ها درباره ی تغییر رفتار و برداشت فرد از رویدادهاست. مخصوصاً اهمیتی که در آن به جنبه های رفتاری و عملی به شکل تکلیف خانگی، یادداشت برداری، تمرین عملی، خودبازنگری، ذهن ورزی، سنجش و عینی سازی در ارزیابی و درمان داده می شود و سازمان بندی مناسبی که در طراحی و اجرای برنامه ی

پروژه دانشگاهی

 درمانی آن وجود دارد در گسترش قابلیت های کاربردی آن در افراد مختلف و متناسب با شرایط مختلف فرهنگی و اجتماعی تأثیر داشته است (قاسم زاده،1380).

 

ب- تعریف عملی

 

در این پژوهش منظور از گروه درمانی شناختی- رفتاری، پروتکل درمان شناختی- رفتاری مایکل فری به صورت گروهی است. که در طول ده جلسه ی یک ساعته (60 دقیقه ای) برای یک گروه 17 نفره (گروه آزمایش) اجرا می شود.

 

1-6-2  وابستگی به مواد افیونی

 

الف- تعریف نظری

 

وابستگی به مواد افیونی(اپیوئیدی) شایع ترین نوع گرایش به اعتیاد می باشد. مواد افیونی شامل طبقه ای از ترکیبات هستند که از ریشه ی گیاه خشخاشبه دست می آیند و از جمله ی آن ها می توان به تریاک، مرفین، هروئین اشاره نمود (رزنهان و سلیگمن، 1995؛سید محمدی، 1390).

 

ب- تعریف عملی

 

در این پژوهش شامل کلیه ی افرادی است که از لحظه ی ورود به درمان، وابسته به مواد افیونی شامل تریاک، شیره، کراک، هروئین، متادون غیر قانونی تشخیص داده شده اند ( طبق تست مورفین و مصاحبه ی انفرادی).

 

1-6-3  MMT

 

الف- تعریف نظری

 

از نظر لغوی به معنای درمان نگه دارنده با متادون است. این دارو اثراتی مشابه مورفین ولی با طول اثر بلندمدت تر دارد و یکی از برنامه های متداول برای درمان وابستگی به هروئین است که عبارت است از دادن جایگزین های هروئین، یعنی داروهایی که از لحاظ شیمیایی شبیه هروئین هستند(آگونیست ) و می توانند جایگزین هوس بدن به آن ماده شوند (اشتراین و همکاران،1994).

 

ب- تعریف عملی

 

در این پژوهش شامل مراکزی است که از درمان نگه دارنده ی متادون جهت درمان افراد وابسته به مواد مخدر استفاده می کنند.

 

1-6-4  وسوسه

 

الف- تعریف نظری

 

وسوسه  یا اشتیاق به مصرف را می توان عامل ایجاد علایم ترک روانی و جسمانی دانست.وسوسه را می توان یک وضعیت روان شناختی طلب مواد دانست که انگیزه ی مصرف مواد را ایجاد می نماید (بادگر و همکاران، 2006).

 

ب- تعریف عملی

 

در این پژوهش  شامل نمراتی است که از اجرای پرسش نامه ی عقاید وسوسه انگیز (CBQ) رایت (2003) به دست می آید.

 

1-6-5  افسردگی

 

الف- تعریف نظری

 

حداقل 5مورد از علایم زیر همزمان در یک دوره ی دو هفته ای وجود داشته باشد و تغییری در کارکرد قبلی باشد؛ حداقل یکی از علایم یا 1. خلق افسرده یا 2.بی علاقگی و بی لذتی.

 

این علایم عبارت اند از خلق افسرده در اکثر اوقات روز تقریباً در تمام روزها، کاهش واضح علاقه مندی یا لذت بردن از همه ی فعالیت ها، کاهش یا افزایش وزن، کاهش یا افزایش اشتها، کم خوابی یا پرخوابی، سراسیمگی یا کندی روانی-حرکتی در تقریباً همه ی روزها، احساس خستگی یا از دست دادن انرژی تقریباً در تمام روزها، احساس بی ارزشی یا احساس گناه، کاهش قدرت تفکر و تمرکز، افکار عود کننده درباره ی مرگ. این علایم از نظر بالینی رنج و عذاب چشمگیری ایجاد کرده باشد  یک اختلال دیگر یا بیماری جسمی و یا مصرف مواد و یا داغ دیدگی توجیه بهتری برای این علائم نباشد.(سادوک و سادوک،2007)

 

بایستی توجه داشت که وابستگی به مواد مخدر طبق نتایجی که پژوهش ها به دست آورده اند، همایندی بسیار بالایی با افسردگی دارد. لذا در این پژوهش دارا بودن معیارهای تشخیص اختلال افسردگی بر اساس متن بازنگری شده ی چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی است و صرفاً ممکن است خلق افسرده یا برخی علایم همراه را شامل باشد.

 

ب- تعریف عملی

 

منظور از افسردگی در این پژوهش نمره ای است که فرد در BDI-ɪɪ به دست می آورد.

 

1-6-6  ناامیدی

 

الف- تعریف نظری

 

ناامیدی عبارت است از این انتظار که اتفاقات مطلوبی نخواهد افتاد و پیامدهای بسیار ناراحت کننده ای رخ خواهند داد و این که این موقعیت را هم نمی توان تغییر داد که خود به تنهایی می تواند دلیلی برای علایم افسردگی باشد.(شمس، هاشمیان و شفیع آبادی، 1386)


فرم در حال بارگذاری ...

« اثربخشی درمان شناختی – رفتاری به شیوه گروهی بر کاهش علائم اضطراباثربخشی مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی بر فعالیت طرح­واره­های ناسازگار اولیه »