تعارض بین فردی به عنوان، نوعی تعامل كه در آن اشخاص تمایلات، دیدگاهها و عقاید متضادی را بیان میكنند، تعریف میشود كه بعضی محققان آن را رخدادی عادی در زندگی زناشویی میدانند(كلین، پلیزنت، وایتون و ماركمن، 2006). تعارض زناشویی، ناشی از واكنش نسبت به تفاوتهای فردی بوده و زمانی كه آنقدر شدت یابد كه احساس خشم، خصومت، كینه، نفرت، حسادت و سوء رفتار كلامی و فیزیكی در روابط آنان حاكم شود و به حالت ویرانگر درآید، حالتی غیر عادی است(کالین و سوگوک ،2009). تعارض همیشه، منفی نیست، بلكه روشی كه زوجها برای مدیریت تعارض خود به كار میبرند، ممكن است بر رابطه تأثیر منفی داشته باشد(گاتمن و سیلور ، 1999). زوجینی كه میتوانند تعارضات موجود در رابطه را با به كارگیری روشهای مثبت و استفادة كمتر از تعاملات منفی مدیریت كنند، فضایی ایجاد میكنند كه در آن فرصت بیشتری برای خودافشایی و توافق در مورد مشكلات خانواده وجود خواهد داشت (جوهانسون، 2003). تعارض زناشویی میتواند بر حیطههای مختلف زندگی افراد موثر باشد از جمله میتواند رضایت زناشویی افراد را تحت تاثیر قرار دهد.
رضایت زناشویی فرآیندی است که در طول زندگی زوجها به وجود میآید و شامل چهار حیطه جاذبه بدنی، جنسی، تفاهم، طرز تلقی و سرمایه گذاری میباشد. کرنی و کومبز(2000) رضایت زناشویی را توافق زن و شوهر در مورد اموری که ممکن است مسائل حادی به بار آورد، علاقه و فعالیت های مشترك، ابراز علاقه علنی مکرر و اعتماد متقابل، شکوه و شکایت اندك، شکایت نادر از احساس تنهایی و رنجش تعریف کردهاند(رجبی، سروستانی، اصلانی، 1392). روچ و همكاران(1998) رضامندی زناشویی را به صورت نگرشها یا احساسات كلی فرد نسبت به همسر و رابطهاش تعریف میكند. رضامندی زناشویی یك پدیده درون فردی و یك، برداشت از همسر و رابطه است و هنگامی به كار میرود كه واحد تحلیل فرد است و هدف تجزیه و تحلیل، نگرشهای ذهنی افراد بجای نشانههای عملی درباره همسر و رابطهشان است. چنین تعریفی از رضامندی زناشویی نشانگر آن است كه رضامندی یك مفهوم تك بعدی و مبین ارزیابی كلی فرد نسبت به همسر و رابطهاش است(زندی پور و مومنی جاوید، 1390). به اعتقاد كومار(2009) ادراك شخص، نقش مهمی در احساس شخص نسبت به همسرش دارد و تفكر مثبت بویژه در مورد روابط با همسر، به سطوح بالاتری از رضایت زناشویی میانجامد. زوجینی که دارای تعارض هستند علاوه بر اینکه ادراکشان از زندگی زناشویی تغییر می کند، نگرش نسبت به خودشان نیز دچار خلل می شود.
زوجهایی که از لحاظ مشکل ارتباطی نقشها، پاسخدهی عاطفی، مشارکت عاطفی، کنترل رفتار و کارایی عمومی در سطح پایینتری قرار دارند نه تنها سلامت روانی آنها در معرض آسیب قرار دارد بلکه احساس خودکارآمدی در آنها را نیز به مقدار زیاد کاهش مییابد . بندروا (2003) معتقد است: حس خودکارآمدی میتواند نقش مهمی در رویکرد و نگاه فرد به اهداف، تکالیف و چالشهایش داشته باشد (ابوالقاسمی، فلاحی و بابایی، و همکاران، 1391). بنابراین میتوان گفت افرادی که به دلایلی از جمله تعارضات زناشویی، رویکرد و نگاهشان به خود و توانمندیهایشان و همچنین به زندگی زناشویی و همسر دچار خلل شده معنای زندگیشان نیز تغییر میکند.
بنا به تعریف رکر (2000) معنای زندگی عبارت است از: ادراك نظم، انسجام و هدف در هستی و دنبال كردن اهداف ارزشمند و نیل به آنها همراه با حس رضایتمندی. با توجه به تعریف ركر (2000) میتوان به ماهیت موقتی این سازه پی برد. فرصت برای یافتن معنا از تولد تا مرگ در خلال گسترهای از موقعیتهای منحصر به فرد زندگی رخ میدهد (گرابر،2004). این موقعیتهای زندگی فرصتهایی را برای یافتن معنا در لحظه فراهم میسازند و به شرایط خاصی همچون سلامتی، محیط فیزیكی، وضعیت اقتصادی اجتماعی، میراث فرهنگی یا هرگونه شرایط خاص انسان مدرن امروزی وابسته نیستند. یافتن معنا یك صفت محسوب می شود و نه حالت و میتوان آن را در هر موقعیتی كشف كرد (نادی و سجادیان، 1391). بامیستر(1991) معتقد است هنگامی فرد میتواند احساس كند كه از یك زندگی معنادار برخوردار است كه چهار نیاز او به معنا، ارضا شده باشد. این چهار نیاز عبارتند از:
- هدفمند بودن جهت زندگی
- احساس كارآمدی و كنترل
- برخوردار بودن از مجموعهای از ارزشها كه بتواند به وسیله آن ها كنشهایش را توجیه كند.
- وجود یك مبنای با ثبات و استوار برای داشتن نوعی حس مثبت خود ارزشمندی(بامیستر و نیومن،1991).
ونگ (1998) معنا را به عنوان یك سازة فردی و فرهنگی مبتنی بر نظام شناختی تعریف كرده است كه انتخابهای فردی، فعالیتها و اهداف را تحت تأثیر قرار میدهد و زندگی را وقف هدفمندی، ارزشهای فردی و رضایتمندی میكند . فرد ممكن است معنا را از منابع مختلفی كسب كند . براساس نظریة نیمرخ معنای شخصی ونگ(1998) این منابع ممكن است از طریق ارتباطات، دین، تعالی فردی، پذیرش شخصی، صمیمیت و رفتار منصفانه تحقق یابد(ونگ، 1998).
برخی از روانشناسان مانند آلپورت (1954)، فرانكل (1972)، و مازلو(1962) وجود معنا در زندگی، را به عنوان مهمترین عامل مؤثر بر كنشهای روانشناختی مثبت میدانند. یافته های پژوهشی متعددی نشان دادهاند كه وجود معنا در زندگی عنصری اساسی در بهزیستی روانی – عاطفی است و به صورت سیستماتیكی با ابعاد گوناگونی از شخصیت، سلامت جسمی و ذهنی، سازگاری و انطباق با استرسها و اختلالات رفتاری ارتباط دارد (اسكنل و بكر، 2006 ).
معنادرمانی از جمله روشهایی است که میتواند به افراد در یافتن معنای زندگی و داشتن ادراکی بهتر و رضایتی بیشتر از خود و زندگی خود داشت. معنادرمانی با در نظر گرفتن گذرایی هستی و وجود انسانی به جای بدبینی و انزوا، انسان را به تلاش و فعالیت فرا میخواند و بیان میدارد كه آنچه انسان ها را از پای درمیآورد، رنجها و سرشت نامطلوبشان نیست بلكه بیمعنا شدن زندگی است كه مصیبتبار است . اگر رنج را شجاعانه بپذیریم تا واپسین دم، زندگی معنا خواهد داشت و معنای زندگی میتواند حتی معنی بالقوه درد و رنج را نیز در برگیرد . فرانكل میگوید در دنیا چیزی وجود ندارد كه به انسان بیشتر از یافتن “معنی ” وجودی خود در زندگی یاری كند (فرانکل، ترجمه صالحیان و میلانی، 1386). معنادرمانی از نظر شكل، به درمانهای كوتاهی چون درمان آدلری نزدیكتر است . معنادرمانگران گرچه اغلب به صورت صمیمانه و مقبول در باره موضوعات فلسفی بحث میكنند، برای اینكه درمانجو را متقاعد سازند كه نگرشی آگاهانهتر و مسئولانهتر به خلاء وجودی كند، به شیوههای مختلف او را مواجهه میدهند، و برایش دلیل و برهان میآورند. نوشتههای مربوط به درمان نشان میدهند كه فنون درمانی، علاوه بر مواجهه دادن و تعبیرها، به مقدار زیادی به قانع سازی و استدلال نیز متكی هستند (بروچسکا، ترجمه سید
محمدی، 1381). به نظر میرسد که این شیوه بتواند بر تغییر شرایط زندگی و رضایت افراد از خود و همسر و در کل رضایت از زندگی زناشویی موثر باشد. با توجه با این امر پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثر بخشی معنادرمانی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، طراحی گردیده است.
1-3- ضرورت و اهمیت موضوع پژوهش
از آنجایی که تعارض بین همسران سلامت روان اعضای خانواده تهدید کرده و باعث مشکلات مختلف در خانواده میگردد و همچنین بنیان خانواده را سست میکند، بررسی و شناسایی عوامل موثر برآن به منظور پیشگیری و کاهش از تعارض ضرورت مییابد. وقتی همسران تمایلی به رابطه با هم ندارند کمتر میتوانند مسایل مربوط به خانواده را مورد بررسی قرار داده و در نتیجه مشکلات آنها هر روز بیشتر از قبل میشود. تعارض بین همسران کیفیت زندگی و رضایت زناشویی را نیز کاهش میدهد . ناراضی بودن از زندگی زناشویی نگرش افراد به تواناییهای خود را نیز دچار خلل میکند، فرد احساس نا کارآمدی میکند. اهداف زندگی تغییر میکند و تعارضات بیشتر میشود و از آنجایی که این مشکلات بنیان خانواده را سست کرده و افراد خانواده را دچار مشکلات روانی و متعاقب آن جسمانی میکند؛ ضرورت دارد که پژوهشهای بیشتری در این حیطه انجام شود.
1-4- اهداف پژوهش
هدف اصلی:
تعیین میزان اثر بخشی معنادرمانی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان
اهداف فرعی:
1- تعیین میزان اثر بخشی معنادرمانی بر رضایت زناشویی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان
2- تعیین میزان اثر بخشی معنادرمانی بر خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان
1-5- سوالات پژوهش
سوال اصلی:
آیا معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است؟
سوالات فرعی:
1- آیا معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است؟
2- آیا معنادرمانی گروهی بر خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است؟
1-6- فرضیههای پژوهش
فرضیه اصلی:
معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است.
فرضیههای فرعی:
1- معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است.
2- معنادرمانی گروهی بر خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است.
1-7- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها
تعریف مفهومی متغیرها
تعارض زناشویی: تعارض زناشویی، ناشی از واكنش نسبت به تفاوتهای فردی بوده و زمانی كه آنقدر شدت یابد كه احساس خشم، خصومت، كینه، نفرت، حسادت و سوءرفتار كلامی و فیزیكی در روابط آنان حاكم شود و به حالت ویرانگر درآید، حالتی غیر عادی است(کالین وسویکوک،2009). تعارض در روابط وقتی بروز میکند که رفتار یک شخص با توقعات شخص دیگر جور در نیاید (دیویس،ترجمه بهاری، 1382).
معنادرمانی گروهی: رویكردی فلسفی است كه با انسان و دنیای او سر و كار دارد . این رویكرد نوعی نگرش نسبت به تعدادی از مفاهیم است مانند زندگی و مرگ، امید و ناامیدی ، رابطه و انزوا بودن و نبودن، گزینش آزادانه، آگاهی و مسوول شدن نسبت به خود و دیگران، تعالی خویشتن و جستجوی معنا در دورهای از زندگی كه با مرگ نزدیك روبرو است (بریت بارت و همکاران، 2004).
رضایت زناشویی: رضایت زناشویی عبارت است از حالتی که طی آن زوجین از ازدواج با هم و از بایکدیگر بودن احساس شادمانی و رضایت دارند (محمودی،1387).
خودکارآمدی عمومی: خودکارآمدی عبارست است از باور افراد به تواناییهایشان در اعمال کنترل بر عملکرد خود و بر رویدادهای محیطی است. (بندورا، 2001 به نقل از فیست و فیست، ترجمه سید محمدی، ١۳۸۶).
فرم در حال بارگذاری ...