اساسی تحقیق
بروز تغییرات سریع در اوضاع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و غیره در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی، استراتژیهای سازمانی چه در سطح شرکت[1]، چه در سطح کسب و کار[2] و چه در سطح وظیفهای[3] به شدت متحول شده و متحول خواهد شد. تحت چنین شرایط متغیر و پیچیده و متحولی ادامه بقا و ارائه عملکرد اثربخش از سوی سازمانها مستلزم مشارکت کارکنان[4] در امور سازمانهاست . به اعتقاد پریستون و پست[5] انقلاب اول در مدیریت، سلسله مراتب سازمانی، انقلاب دوم جدایی مالکیت از مدیریت بود و اکنون مشارکت به عنوان سومین و مهمترین انقلاب در مدیریت مطرح شده است و به اعتقاد بنیس[6] مهمترین چالشهای سازمانی در این دوره از زمان عبارت است از جهانیشدن، تغییر سریع تکنولوژی و از همه مهمتر توانمندسازی و درگیر کردن و مشارکت کارکنان در امور سازمان است. (مشبکی، 1377، ص 13)
براساس نظریه پیچیدگی هنگامی که هم محیط و هم سازمان دارای رفتار پیچیده باشند روش استبدادی و تمرکزگرا آنقدر آسیبپذیر و ناکارامد میشوند که نمیتواند بقای سازمان را در بلند مدت تضمین کنند و به عبارت دیگر نظامهای پیچیده مستلزم مشارکت هوشمندانه تمامی افراد ذیربط در سازمان است.
از طرف دیگر مدیریت منابع انسانی از دهه 1990 به بعد، هم از ویژگی کارمداری و هم انسانمداری برخوردار است. این ویژگی تأکید بر این دارد که استراتژیهای منابع انسانی باید در تار و پود سازمان تنیده شود و حصول اهداف آن سازمان را مورد حمایت قرار دهد. اما ویژگی مذکور در عین حال این واقعیت را به رسمیت میشناسد که با افراد نمیتوان همانند منابع دیگر معامله کرد. مدیران درگیر با مسائل مدیریت منابع انسانی در واقع همه مدیران باید درکی عمیق از ارزشهایی، حاصل بکنند که کارکنان را هدایت و با انگیزه سازند که یکی از راههای انگیزشی برای کارکنان، مدیریت مشارکتی است. (آرمسترانگ، ترجمه ابیلی و موفقی، 1380، ص 50)
افزون بر پنجاه سال از آغاز تحقیق و بررسی درباره اهمیت مشارکت کارکنان در امور سازمان میگذرد، طی این دوره زمانی هریک از محققان و دانش پژوهان براساس نوع ارتباط و با علایق خویش، مقوله مشارکت کارکنان در امور سازمانی را مورد مطالعه قرار دادهاند و در این تحقیقات برخی از عوامل و متغیرهای سازمانی که به نوعی برمشارکت کارکنان در امور سازمان مؤثر بودهاند، مورد تحقیق و بررسی قرار گرفتهاند.
حال در این تحقیق همانطور که از عنوان آن مشخص است، ارتباط و نقش استراتژیهای منابع انسانی در میزان مشارکت کارکنان مورد تبیین قرار میگیرد که البته در تبیین این ارتباط از مدل چهار استراتژی منابع انسانی دیوید هیوسی[7] یعنی استراتژی وظیفه مدار[8]، توسعهای[9]، تحول آفرین[10] و الگو مدار[11] استفاده خواهد شد. (Hussey, 1996, p.870)
مشارکت کارکنان در امور سازمانها، طی چند دهه اخیر به طور قابل ملاحظهای گسترش و عمومیت یافته است. تحقیقات به عمل آمده بیانگر آن است که بسیاری از سازمانهای بزرگ هر کدام به نوعی از شیوههای مشارکت کارکنان استفاده میکنند. مقایسه سازمانهای سنتی با سازمانهایی که از شیوه مشارکتی استفاده کردهاند حاکی از آن است که در سازمانهای برخوردار از شیوه مشارکت، ترک خدمت و جابجایی کارکنان کمتر، عملکرد افراد بیشتر، نگرش نسبت به کار مثبتتر و اثربخشی سازمانی بالاتر است.
تحقیقات محدودی که داخل کشور صورت گرفته بیشتر اثرات مشارکت کارکنان را مورد بررسی قرار دادهاند بنابراین پرداختن به چنین موضوعی که مباحث تأثیرگذار بر مشارکت کارکنان را مورد بررسی قرار میدهد، حائز اهمیت است.
از طرف دیگر این تحقیق ضرورت در نظر گرفتن مشارکت کارکنان در تدوین استراتژیهای منابع انسانی را به سازمانها نشان خواهد داد.
تحقیقات چندی در زمینه مشارکت کارکنان در داخل و خارج کشور انجام شده است که از آن جمله میتوان به پایان نامه سراج الدین محبی که با عنوان بررسی ارتباط بین ساختار سازمانی و مشارکت کارکنان در شرکت سهامی لاستیک دنا در سال 1386 انجام گرفته، اشاره کرد. همچنین تحقیق دیگری در سال 1380 توسط عبدالصمد خدامی تحت عنوان «بررسی امکان اجرای نظام مدیریت مشارکتی در شرکت سهامی بیمه ایران» انجام شده است. البته تحقیقات دیگری در این زمینه انجام شده است که در اینجا به ذکر همه موارد پرداخته نمیشود و به این مقوله به صورت مفصل در ادبیات تحقیق اشاره خواهد شد. اما به طور کلی در زمینه ارتباط بین استراتژیهای منابع انسانی با مشارکت کارکنان در داخل کشور تحقیقی صورت نگرفته است.
جنبه جدید بودن موضوع و هدف تحقیق حاضر بیشتر در این مورد است که در تحقیقات صورت گرفته تا به حال مفاهیم مشارکت کارکنان، مزایا آن، تاثیر آن بر خروجی های سازمان و …. بوده است. اما در این تحقیق به استراتژی هایی از سوی واحد منابع انسانی اشاره می شود که این استراتژی ها خود انگیزاننده هایی برای مشارکت کارکنان خواهد بود. بر این اساس در این تحقیق بر آنیم تا به نوعی تاثیرگذار ترین استراتژی که باعث بر انگیخته شدن مشارکت کارکنان می شود را شناسایی و راهکارهایی را بر اساس نتایج بدست آمده پیشنهاد دهیم.
1- تبیین ارتباط و نقش و تاثیر استراتژیهای منابع انسانی بر مشارکت کارکنان
2- پیشنهاد و ارائه استراتژی منابع انسانی متناسب با آن سازمان
1- آیا بین استراتژی های منابع انسانی و مشارکت کارکنان در سازمان ارتباط وجود دارد؟
2- وضعیت مشارکت کارکنان در سازمان صدا و سیمای مرکز تا چه انداره است؟
الف) فرضیه اهم: استراتژی منابع انسانی تاثیر مثبت و معناداری بر میزان مشارکت کارکنان دارد.
ب) فرضیات فرعی:
1- استراتژی وظیفه مدار تاثیر مثبت و معناداری بر میزان مشارکت کارکنان در سازمان دارد.
2- استراتژی توسعهای تاثیر مثبت و معناداری بر میزان مشارکت کارکنان دارد.
3- استراتژی تحول آفرین تاثیر مثبت و معناداری بر میزان مشارکت کارکنان دارد.
4- استراتژی الگومدار تاثیر مثبت و معناداری بر میزان مشارکت کارکنان دارد.
انسان محتاج به جامعه، جامعه نیازمند قانون و استقرار قانون منوط به وجود ضمانت اجراهاست. ابتداء مجازاتهای بدنی ضمانت اجرای نقض بسیاری از مقررات بود.بتدریج افکار تازه با احتیاجات نوین وضع کیفرها را تغییر داد به نحوی که از خشونتهای قبلی تا حدی کاسته شد. متعاقب آن فکر ایجاد مجازاتهایی اثربخش با توجه به نوع جرم ارتکابی و سایر عوامل دیگر مورد توجه قرار گرفت و کیفرها تنوعی چشمگیر یافتند. با این تنوع، تفکرات اصلاحی، دیگر گزینش بی ضابطه کیفرها را برای هر جرمی نمی پذیرد. ازاین میان امروزه جزای نقدی به عنوان ضمانت اجرای بسیاری از جرائم و حتی در نقش مجازات جانشینی میدان عمل وسیع و اهمیت شایانی یافته است؛ زیرا از یک سو نهایتاً با اجرای آن دولت منتفع می شود و از سوی دیگر به عنوان ضمانت اجرای بر هم زدن نظم عمومی ابزاری است در دست مقنن که نقش کیفری خود را در میان دیگر مجازاتها ایفاء می کند. چنین طبع دوگانه ای که خاص جزای نقدی است، مباحث زیادی را در بین حقوقدانان برانگیخته، بطوری که حتی در ماهیت آن تشکیک شده است. همین امر باعث گردیده که بسان سایر مجازاتها بی اختلاف و مناقشه اعمال و اجراء نگردد. از اینرو گاه اهداف و اصول مسلم حقوق کیفری نیز در ارتباط با اعمال و اجرای این کیفر نادیده گرفته شده است. حتی با آن به چهره ای متفاوت از سایر مجازاتها در برخورد با نهادهای حقوقی حقوق کیفری از قبیل تعدد، تکرار، تخفیف و تعلیق . . نگریسته شده است. سرانجام اجرای آن طریق عادی و روند طبیعی را طی نکرده بطوری که بازداشت بدل از جزای نقدی در صورت عدم پرداخت جانشین آن شده و توسل به مفاهیم حقوق مدنی در اجرای این مجازات نقش بارزی پیدا کرده است.
علت انتخاب موضوع
چندی است قانونگذار ما گرایش ویژه ای به گزینش جزای نقدی به عنوان ضمانت اجرای بسیاری از جرائم داشته است. به نحوی که با نگاهی اجمالی به قوانین تازه تصویب، فزونی این کیفر بر سایر مجازاتها مشاهده می شود. با این وجود، قانونگذار مقررات حاکم بر آن را بیان
نداشته است. اگر چه مواردی در این خصوص به طور پراکنده در لابلای قوانین جزائی دیده می شود؛ اما این مقررات ابهام و اجمال حاکم بر این مجازات را از حیث اعمال و اجرای آن نمی زداید. جدای از قوانین، نویسندگان کتب حقوق جزائی نیز یک یا چند صفحه را بیشتر اختصاص به این موضوع نداده اند. چند مقاله ای هم که در این خصوص راجع به پاره ای از مباحث آن انتشار یافته، غالباً در زمان لازم الاجراء بودن قانون مجازات عمومی 1304 بوده است. از این میان رساله دکتری آقای بهروز تقی خانی که تحت عنوان « مجازات غرامت در حقوق ایران » در زمان لازم الاجراء بودن قانون مذکور نوشته شده است، با وجود جامع بودن در زمان خود، تغییر مکرر قوانین کیفری صیغه ای تاریخی به آن داده است.
روش تحقیق
روش این تحقیق همانند غالب تألیفات حقوقی روش کتابخانه ای است. با این توضیح که علاوه بر استفاده از قوانین که شالوده عمده این تحقیق را تشکیل داده است، هر جا که لازم بوده به رویه قضائی، بخشنامه ها و آئین نامه ها استناد شده است. از نظریه علمای حقوق نیز حسب جایگاه خود در منابع حقوقی برای تفسیر و توضیح درست قوانین مربوطه و آگاهی بر معنای حقیقی قانون استفاده شده است. بطوری که سعی گردیده با بهره گیری از منابع موجود، سراسر این تحقیق از توصیف و تحلیل خالی نباشد.
به هر حال، در سازمان دهی این تحقیق، مباحث به سه بخش تقسیم شده است:
بخش نخست تحت عنوان کلیات، به پنج فصل تقسیم گردیده است. در فصل اول له تعریف، ماهیت و خصائص جزای نقدی پرداخته شده است. مزایا و معایب این کیفر همچنین شیوه های رفع معایب آن موضوع فصل دوم را تشکیل می دهد در فصل سوم به اقسام این کیفر اشاره شده و فصل چهارم، اهداف و اصول حاکم بر جزای نقدی بررسی شده است. ضرورت تفکیک این نجازات از دیگر موضوعات ما را بر آن داشت تا فصل پنجم اختصاص به مفاهیم مشابه جزای نقدی داده شود.
در بخش دوم تحت عنوان عنوان عوامل موثر در تعیین جزای نقدی به تأثیر نهادهای حقوق کیفری بر این مجازات پرداخته شده است، بطوری که فصل اول به تشدید جزای نقدی، فصل دوم به احتساب بازداشت قبلی و تخفیف این کیفر اختصاص یافته است. تعلیق و تبدیل حبس به جزای نقدی نیز به ترتیب فصل سوم و چهارم این بخش را تشکیل داده اند.
اجرای جزای نقدی و عومل موثر در آن عنوان بخش سوم را تشکیل می دهد. این بخش که شامل دو فصل می باشد، ابتداء مباحثی از قبیل مقامات صلاحیتدار اجرای این کیفر، نحوه وصول جزای نقدی و بازداشت بدل از جزای نقدی مطرح گردیده است، آنگاه از عوامل موثر در جزای نقدی به عواملی از قبیل فوت و جنون محکوم علیه اشاره شده است.
ابهامات گوناگونی در زمینه عوامل موثر بر رضایت زناشویی وجود دارد که اینگونه ابهامات را به راحتی نمیتوان مرتفع ساخت. با این وجود، در شناسایی عوامل موثر در رضایت زناشویی میتوان به رویکردهای متفاوتی توجه نموده و سازه رضایت زناشویی را از ابعاد گوناگون بررسی نمود. یکی از این ابعاد که در هالهای از ابهامات قرار دارد به ویژگیهای شخصیتی و عوامل مذهبی در رضایت زناشویی معطوف است.بنابراین، با توجه به اینکه ابهامات گوناگونی در زمینه اثرات ویژگیهای شخصیتیو عوامل مذهبی در رضایت زناشویی وجود دارد و به خوبی نمیتوان به شناسایی وضعیت رضایت زناشویی زنان و مردان ویا زوج و زوجه دست یافت تحقیق حاضر به عنوان گام مقدماتی در راستای پاسخگویی به ابهام فوق بوده و مسئله تحقیق را در حیطه خلأ نظری دانش عنوان میکند. ادبیات مربوط به حوزه هوش مورد مباحثه است، عدم توافق متخصصان حوزه در تعریف مفهوم و ابعاد تشکیل دهنده و روش اندازه گیری هوش است. مفهوم هوش دردهه های گذشته متغیر و بر طبق ارزش های رایج در هر دوره دیدگاهی که سنجش درباره هوش اتخاذ کرده وسیله برای اندازه گیری آن به کار می برد، هم چنان در حال تغییر است (شلکتون و پلیمز[1]،1984،ترجمه کریمی وجمهری،1376). یکی ازعواملی که موجب تفاوت هایی در تعریف های هوش و نحوه ابراز آن شده تأثیرات فرهنگی است. در تمامی مراحل تحول فرد بین عوامل ارثی و محیطی تعامل برقرار می شود و رفتار فرد نتیجه تمامی تماس های او با محیط زیر سلطه فرهنگی خاص که مشخصاً در آن، پرورش یافتهاند تنیده می شود. پس تأثیرات فرهنگ در میزان آزمون منعکس خواهد شد. ساخت آزمون به کل مستقل از تأثیرات فرهنگ بیهوده است، هر فرهنگ یا خرده فرهنگی موجب رشد برخی استعدادها و سرکوب استعدادهای دیگر می شود. هدف فعلی سنجش های بین فرهنگی تهیه آزمون هایی است که به تجارب مشترک میان فرهنگ ها استوار است(آناستاری[2]، 1975؛ ترجمه بهرامی، 1383).برای آنکه جامعه ای سالم و کارآمد داشته و افراد انسانی در آن سرشار از شوق و نشاط همراه با انگیزه و هدف در زندگی باشند ممکن است برخورداری از یک گرایش روحی از رفتار ناسازگارانه و نامطلوب تر جلوگیری کند. امروزه مطالعات مربوط به معنویت با مفهوم هوش عمیقاً گره خورده و بررسی و تحقیق در این حوزه از مفاهیم چالش برانگیز می باشد به گونه ای که بسیاری از نظرپردازان معاصر، هوش را در قالب روحی تعریف می نماید. اگرچه واژه هوش روحانی ظاهراً آشنا به نظر میرسد، اما واقعیت آن است که چنین علمی هنوز برای بسیاری از افراد ناشناخته است این خود نشان از پیچیدگی بشر و ذهن و اندیشه او دارد (ابراهیمی، 1389).ماهیت و مؤلفه و نحوه ابراز هوش روحانی تحت فرهنگ، با توجه به تفاوت های افراد در ویژگی های شخصیتی- علاقه مندی زمینه ای واعمال مذهبی/ روحانی- مهارت وظریفت های وابسته به هوش روحانی متفاوت است. هوش روحانی به عنوان یک ویژگی آشکار جهانی دیده می شود که به طور بالقوه درهمه گروه های مذهبی نمایان است و نحوه ابراز آن در بین گروه ها و بافت های مذهبی و روحانی مختلف، متفاوت است (امونز[3]، 1999؛ مک هاوک[4]، 2003). هوش روحانی همان توانایی است که به افراد قدرت تحقق رویاها و تلاش و کوشش برای بدست آوردن آن رویاها را می دهد. این هوش زمینه تمامی آن چیزهایی است که وی به آنها معتقد است و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزشها را در فعالیت هایی که به عهده می گیرید، دربر می گیرد. هوش با آن سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی ومهم در زندگی می پردازد و باعث تغییر در زندگی خود می شود. با استفاده از هوش روحانی به حل مشکلات با توجه به جایگاه معنا و ارزش آن مشکلات می پردازد. با آن به کارها و فعالیت معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن به معنای عملکرد فرد آگاه می شود و در می یابد که کدامیک از اعمال و رفتارهایش از اعتبار بیشتری برخوردارند و کدام مسیر در زندگی اش بالاتر و عالی تر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازد (ابراهیمی، 1386). علاقه و توجه روان شناسان به حوزه دینی و معنویت باعث پیدایش مفاهیم جدید در ادبیات روان شناسی شده است اما جامعه دانشگاهی ایران با این مفهوم جدید آشنایی کمتری دارند. بنابراین پژوهش حاضرتلاش برای بررسی ارتباط بین هوش معنوی با ویژگیهای شخصیتی و شیوههای فرزندپروری دارد.در زمینه متغیرهای مرتبط با هوش معنوی، میتوان به ویژگیهای شخصیتی و شیوههای فرزندپروری اشاره نمود که با باورهای دینی یا مذهبی بودن و به خصوص هوش معنوی مرتبط است. در زمینه ویژگیهای شخصیتی افراد به صراحت میتوان مطرح نمود، افراد با ویژگیهای متفاوت، رفتارهای متعددی را نیز در برخورد با موقعیتهای محیطی از خود بروز میدهند؛ یا افرادی که از لحاظ شخصیتی باثبات بوده و رفتارهای خاصی را نشان میدهند با افرادی که از لحاظ شخصیتی بیثبات بوده و رفتارهای گوناگونی را بروز میدهند، به گونه متفاوت عمل کرده و هوش معنوی در آنها نیز به مراتب متفاوت است. ابهامات گوناگونی پیرامون ارتباط بین هوش معنوی، ویژگیهای شخصیتی و رضلیت زناشویی وجود دارد. عدهای از کارشناسان خانواده، مددکاران اجتماعی و بخصوص روانشناسان اجتماعی، از جمله کورت لوین[5] که پدر روانشناسی اجتماعی آمریکا نام گرفته، معتقد است که عدم تغییر و تحول در زندگی و پیروی از بیمسئولیتی و بیتعهدی، منجر به بروز حالتهایی متفاوت میشود(حمیدی و صداقت، 1391).عدهای دیگر از روانشناسان شخصیت بیان میکنند چنانچه موقعیتهایی که یک زوج باید در زندگی با آن مواجه شوند، بسیار پراضطراب و پرفشار باشند، روابطشان مخرب میشود. اما وجود آن دسته از افرادی که با وجود مشکلات طبیعی به زندگیشان ادامه میدهند و روابطشان نه تنها تضعیف نشده بلکه تقویت هم میشود، نشان میدهد که همیشه مسائل محیطی به تنهایی مطرح نیستند، بلکه به چگونگی درک فشار توسط افراد نیز بستگی دارد؛ این افراد از هوش معنوی بالایی برخوردارند (معلمی، بخشانی و رقیبی، 1389).به عبارت دیگر، انتظاراتی که از افراد میرود، از ارزشهای فرهنگی و تجربههای فردی سرچشمه میگیرد و همیشه به عنوان جزئی از اعتقادات شخصی است. وقتی افراد رفتارهای متفاوتی را از خود نشان میدهند، گویی توقعات، جانی تازه میگیرند و این توقعات که ناشی از تعامل بین هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی میباشد، از هر زمان دیگری نیرومندتر میگردند. تعامل هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی، منجر به بروز رفتارهای متفاوت میشود؛ به خصوص اگر انتظارات، ناکام مانده و موجب سرخوردگی شود (معلمی، بخشانی و رقیبی، 1389).بنابراین، میتوان اینگونه عنوان نمود که هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی، رابطه معنوی با یکدیگر را نشان داده و حتی ارتباط نزدیکی با رضایت زناشویی دارند. پژوهشهای متعددی نیز در این زمینه صورت گرفته است که در حیطه رابطه بین ارزشهای مذهبی و هوش معنوی انجام شده که مطرح میکند که هوش معنوی و تعامل آن با ویژگیهای شخصیتی منجر به بهبود رابطه بین فردی در خانواده میشود. همچنین، مطرح شده است که باورهای مذهبی منجر به حل تعارضات زناشویی شده و میتواند باعث رشد و تحول نگرشهای مذهبی گردد که در نهایت، احساس رضایت زناشویی را افزایش و تعارضات زناشویی را کاهش دهد (هادیتبار، نوابینژاد و قدسیاحقر، 1390).با این وجود، هنوز هم ابهامات گوناگونی در زمینه ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی وجود دارد که به عنوان منبع اصلی و خلاء نظری محسوب میگردد که پژوهشگر را بر آن داشته تا با بررسی ارتباط بین متغیرهای فوق، بتواند پس از تعیین ارتباط بین سه متغیر مذکور، میزان تأثیر هر یک از متغیرها را بر روی یکدیگر تعیین نماید. بنابراین، سؤال اصلی تحقیق به این شرح مطرح میشود که: آیا بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی رابطه معنیداری وجود دارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
هوش معنوی قدرت تحولآفرینی دارد. این هوش در صدد تغییر موقعیت خود و خلق موقعیت جدید میباشد. پس به یک موقعیت خاص محدود نمیشود و اجازه میدهد تا موقعیت را تحت کنترل درآورد و فرایند را تحت کنترل موفقیت قرار داد. روح طبیعتاً ذهنی و شخصی است، در حالی که هوش جهت حل مسائل عینی و در دنیای بیرون است. بنابراین، معنویت ذهنی وهوش عینی است، در نتیجه هوش روحانی، جنبه های ذهنی روحی را با کاربرد عینی هوش ترکیب کرده است. در واقع هوش معنوی، دنیای درون و بیرون را به هم متصل میکند و معنایی فراتر از روح دارد (ساغروانی، 1389)هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و در حیطه شهودی و متعالی دیدگاه خود به زندگی میگردد. شایان ذکر است که مطالب بسیاری در متون دینی ما در باب هوش معنوی و مؤلفههای آن وجود دارد که شاید تنها تفاوت عناوین این مطالب باعث غفلت و عدم تعمق شایسته و کافی در مورد آنها گردیده است (کوئینک[6]،
2002).یکی از مفاهیمی که در نتیجه توجه پژوهشگران به این حوزه مطالعاتی مطرح گردیده است، ارتباط بین هوش معنوی با متغیرهای دیگری همچون ویژگیهای شخصیتی و متغیرهای خانوادگی همچون رضایت زناشویی است؛ چرا که هوش معنوی از یک منظر، سازگاری و انطباق فرد در محیط زندگی روزمره و از طرف دیگر، احساس و تجربههای معنوی را در زندگی انسان تداعی میکند و این قابلیت را دارد که همچون ساز وکاری برای برخورد و یافتن راه حل برای مشکلات وسختیهای زندگی به کار رود (احمدی، 1385). به دلایلی جامعه ایران و ادبیات دانشگاهی آشنایی کمی با این بعد و واژه دارند و این واژه مفهوم جدیدی در روانشناسی میباشد، لذا ضروری است، ارتباط متغیر مذکور با دیگر متغیرها بر روی افراد مختلف از جامعه صورت پذیرد. بنابراین، با توجه به اهمیت رشد و پرورش مهارتهای اجتماعی و تواناییهای شناختی در جوانان، به عنوان فرایندی پویا که عوامل بسیاری میتوانند در آن دخیل باشند، مطرح میشود که رضایت زناشویی، یکی از مهمترین و ضروریترین مسائلی است که میتواند در مهارتهای اجتماعی و همچنین تواناییهای شناختی از قبیل هوش معنوی و هوش شناختی مؤثر واقع شود و یا حتی در شکلگیری آن نقش بسزایی را ایفا نماید. از طریق اجرای اینگونه تحقیقات بستر مناسبی برای شناسایی عوامل مناسب در رضایت زناشویی پدید میآید و به راحتی میتوان ماهیت این سازه را مدنظر قرار داد. اینگونه تحقیقات بعنوان اقدامات اولیه در راستای بررسی رضایت زناشویی و پس از آن ارایه راهکارهای روانشناختی در زمینه ارتقاء سطح کمی و کیفی دانش نسبت به حیطه رضایت زناشویی با تاکید بر ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی است.از اینرو، رضایت زناشویی میتواند از عوامل گوناگونی همچون رشد اجتماعی و مهارتهای اجتماعی و به خصوص هوش معنوی تاثیر بگیرد که شخصیت نیز در این میان بیتاثیر نیست. تحقیق حاضر نیز با توجه به ضرورت ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی تدوین شده است. بنابراین، میتوان مهمترین فایده تحقیق حاضر را شناسایی ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی مطرح نمود. در نهایت، اهمیت تحقیق حاضر ایجاب میکند تا به بررسی ارتباط بین متغیرهای ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان داننشگاه آزاد اسلامی پرداخته شود.
1-4- اهداف تحقیق
الف) هدف اصلی
– تعیین رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان
ب) اهداف فرعی
– تعیین رابطه بین ویژگیهای شخصیتی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان
– تعیین رابطه بین هوش معنوی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان
-تعیین قدرت پیشبینی رضایت از زندگی از طریق ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی
1-5- فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی
– بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی دانشجویان رابطه وجود دارد.
فرضیه های فرعی
– بین ویژگیهای شخصیتی با رضایت زناشویی دانشجویان رابطه وجود دارد.
– بین هوش معنوی با رضایت زناشویی دانشجویان رابطه وجود دارد.
– ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی قدرت پیشبینی رضایت زناشویی را دارند.
ذهنیت یعنی برداشتی که ما ازمحیط پیرامون خود داریم وبراساس این ایده افکار باآن برخورد می کنیم ودربرخورد با آنها نقشه هایی طرح می کنیم ودرذهن داریم . ذهنیت فلسفی دانشی است که ماباتوجه به آن به ایده وافکار خود سمت وسو بدهیم. فلسفه که از اول کلمات یونانی «فیلو»
و«سوفیا»برداشته شد به معنی دوستداردانایی است ودوستدار دانش کسی است که به کنجکاوی دراموری که به نوعی برای مامجهول می باشد تلاش می کند. باتوجه به این دیدگاه می توانیم بگوییم که فلسفه ام العلوم دانشهای رفتاری وانسانی است وحتی بعضی از رشته های ریاضی وفیزیک
وعلوم پایه ازاین دانش تاثیر پذیرفته اند فلسفه به تبیین محتویات دانشها یابه زبان گویاتربه حلاجی دانشها می پردازدوبه هرفردی که دررشته خاصی مشغول است کمک می کند ومتناسب باآن رشته مسائلش راحلاجی می کند مثلا درمورد هستی شناسی جهان را باتوجه به دیدگاهها ی مختلف بررسی می کند درمورد انسان شناسی هم همینطور به تبیین مسائل آن می پردازدوبه هر نوعی درهمه رشته ها دخالت دارد.درمورد کارآیی معلمان هم ذهنیت فلسفی به افکارآنهاسمت وسو می دهد چگونگی برخورد بادانش آموزان ٬همکاران ٬اولیا دانش آموزوکسانی که درامرتربیت دخالت دارندیاری می رساند به قول این جمله معروف که« اعمال مازاییده افکار ماست»یعنی هرعملی که ماازخودمان ارائه می دهیم بادستورات مغزکه به اعضای ما میدهد آن عمل تشکیل میشود واعمال مانشان دهنده شخصیت ماست.دیگران باتوجه به اعمال ورفتار می دانند که ما چطور آدمی هستیم وماراباتوجه به اعمالمان درتیپ های شخصیتی تقسیم بندی می کنند وباتوجه به اعمالمان بامابرخورد می کنند .هدف از این تحقیق ارائه راه حل هایی است که بعضی ازمعلمان دربرخورد خودبادیگران دچارمشکل میشوند ونمی توانند آنطور که درشان کارشان است بادیگران برخورد کنند ومشکل دیگراین است که بعضی ازمعلمان٬ ازذهنیتی که اعمال آنان رامی سازد آگاهی کافی ندارد.
اهمیت و ضرورت مسئله
امروزه دراکثرکشورهای جهان مسولان برای رسیدن به اهداف بلندمدت خود آرمانهایی را ترسیم می کنند که اگر منطقی و درزمان حال فکر کنیم می بینیم این آرمانها درظاهردست نیافتنی هستند اماامروزه کشورها باشعارهای ارمان گرایی می خواهند کشوررابه سمتی هدایت کنند که اگرچه به آن آرمانها نرسند اما حداقل به آنهانزدیک باشند واین امرخودرادربخش آموزش وپرورش یک کشور بیشترنمایان می کند چونکه پایه واساس پیشرفت یک کشور به آموزش همه جانبه افرادآن بستگی دارد.درکل آموزش وپرورش یک کشورازاهمیت ویژه ای برخوردار است که سکاندار پیشرفت آن جامعه رابرعهده دارد.باید اهداف آرمانی کشوررابه حدی رساند که ازهمه استعدادهای افراد یک کشور بیشترین بهره رابرد واین هدف مهم به چگونگی نگرش مسولان یک مملکت درمورد این آرمانهاوبخش آموزش وپرورش کشور بستگی داردوبه چگونگی ذهنیت فلسفی درمدیران ومعلمان آموزشی که این امر رابرعهده دارند.البته این فلسفه نگری بایدمطابق با اصول وقواعد ویا فرهنگ یک جامعه باشد تامدیران نسبت به آینده وفرآیند برنامه ریزی آموزشی خودبتواند کاری بکنند.اهمیت وضرورت این مسئله تاآنجاست که اگرمعلمان ومدیران وکسانی که درامر آموزش وپرورش یک کشور دخالت دارند نتوانند
ذهن خودرابه کاربیندازند.درآرمانهایی که برای نظام کشورشان طراحی شده است درراه رسیدن به آنها موفق باشند وطبیعی است که درآن موقع کشور ازهرنظری دچار اسیب خواهد شدوطبیعی است که کشورهایی که خواهان سلطه بردیگران هستند برفرهنگ وذهن جوانان آن مملکت تسلط می یابند وحتی ممکن است تمامیت ارضی آنهاراتهدید کنند واهداف خودرادر جامعه پیاده کنند ودراین جاست که کشورباازدست دادن نیروهای جوان ومستعد خودبامشکلات عدیده ای روبه روخواهد شد.
اهداف کلی
هدف ازاین تحقیق بررسی ذهنیت معلمان دربرخورد بادیگران ودانش آموزان وچگونگی برخورد باآنها ونقشه های ذهنی آنان دربرخورد بامشکلات است.
اهداف جزئی
انتظار می رود این تحقیق بتواند:
1- ذهنیت فلسفی را توضیح داده وآنرا تشریح کند.
2- رابطه ذهنیت معلمان و کارآیی آنان رابیابد وبه بیان بپردازد.
3- نقشه های ذهنی معلمان رادربرخورد با مسائل بیان کند.
4- با ارائه نظرات مختلف مکاتب فلسفی درباره ذهن فلسفی ٬آنرا توضیح داده ومعایب هریک راروشن کند.
5- بااستفاده ازذهنیت معلمان روابط بین فردی راتوضیح دهد.
انتخابات مهمترین راهکار عملی شدن دموکراسی و معیاری برای ارزیابی جایگاه و میزان نقش آفرینی مردم در نظامهای سیاسی امروزی است. انتخابات به معنی چارچوب و ابزاری که از طریق آن ارادهی مردم در شکلگیری نهادهای سیاسی و تعیین متصدیان اعمال قدرت سیاسی به ظهور میرسد و از این طریق مردم در عرصههای تصمیمگیری اجرا و نظارت، نقش آفرینی میکنند.[1]
استقرارحقوقی و سیاسی انتخابات در شکل نهایی آن در قرن هفدهم و هجدهم با پذیرش نظریه نماینده سالاری و ایجاد رژیم های نمایندهای متعاقب ظهور نظریه حاکمیت ملی انجام پذیرفت و در بسیاری از کشورها ارادهی مردم پایه و اساس و منشاءقدرت دولت شناخته شد و به تبع آن اصل حاکمیت و استقلال ملی تا مدتها سر راه دخالت جامعه بینالمللی در تنظیم رابطهای میان دولت و ملتها به شمار میرفت[2]
گواینکه پذیرش اصل برگزاری انتخابات ضامن تجلی اراده واقعی مردم میباشد. به واقع ترفندهای بسیاری وجود دارد که با دست یازیدن به آنها دولت ها میتوانند بر ارادهی واقعی مردم سرپوش نهند و نتیجهی انتخابات را به نفع خویش رقم زنند. از همین جا اهمیت نظارت بر انتخابات معلوم میشود.
رایگیری از مردم اگر به گونهای صحیح صورت پذیرد میتواند بیانگر خواست واقعی آنها باشد. از نظر حقوق عمومی مهم این است که انتخابات آینه تمام نمای اراده مردم باشد. امانتداری کامل آراء در آن رعایت گردد.امروزه اصل برگزاری انتخابات به عنوان بستر تجلی اراده آزاد واقعی مردم در قوانین اساسی اغلب کشورها به رسمیت شناخته شده و یکی از مسلمات و ضرورتهای اولیه جوامع مردم سالار به شمارآمده است.
اعلامیه جهانی حقوق بشرکه در سال 1948 بلا فاصله پس از جنگ جهانی دوم صادر گردیده مقرر داشت که انتخاب نهادهایی که برگزیده مردم باشند اساس مدیریت امور عمومی است. این اصل کلی دموکراسی عملی متعاقباً در چندین سند جهانی یا منطقهای بارها مورد تایید قرارگرفته اکنون تردیدی در این نیست که انتخابات ادواری و واقعی سنگ بنای دموکراسی است.
در نظام جمهوری اسلامی ذیل عنوان کلی جمهوریت بر مشارکت مردم و حضورشان در عرصههای مختلف تاکید شده است. اصل 56 قانون اساسی حق تعیین سرنوشت را به عنوان یک منشاء حاکمیت و قدرت سیاسی به رسمیت شناخته شده در این راستا اصل ششم قانون اساسی اظهار داشته که در جمهوری اسلامی ایران ادارهی امور کشور به اتکای آرای عمومی است.
قانون اساسی وظایف و مسئولیتهای سنگین و حساس را بر عهده شورای نگهبان قرار داده که در یک جمله کوتاه میتوان گفت از مهمترین رسالتهای شورای نگهبان به مقتضای اصل 99 قانون اساسی نظارت بر انتخابات است.
ب )علت و انگیزه انتخاب موضوع:
با عنایت به مباحثی که در چندین سال اخیر در خصوص مسئله نظارت شورای نگهبان و وزارت کشور مطرح گردیده و موضوع مذکور موجبات مناقشات سیاسی و بحثهای مطبوعاتی زیادی را فراهم کرده است و زمینه ایجاد ذهنیتهای متفاوت پیرامون چگونگی نظارت شورای نگهبان و آیا اینکه نظارت مزبور استصوابی یا اطلاعی است و یا ازنوع دیگر میباشد بوجود آمده است و طرفداران هر یک از نظریات، نظریه خویش را صحیح و نظریات دیگری را نادرست میدانند.
به هرحال مجموعه دلایل بیان شده و همچنین مسائلی که در چندین سال اخیر پیش آمده این انگیزه و اشتیاق را در اینجانب ایجاد کرده تا با نگاهی بی طرفانه مسئله مزبور را به بحث و بررسی کشانده و با نگرشی حقوقی، تحقیقی جامع و مفید را به دور از موضعگیریهای سیاسی تبلیغاتی جهت بهرهبرداری صاحب نظران، محققین و دوستداران این موضوع فراهم نمایم.
پ– ضرورت پژوهش
ضرورت انجام این تحقیق از آنجا ناشی میشود که نظارت بر انتخابات نقش بزرگی در مهار کردن قدرت، تعبیر شده است، و ابزاری است که به وسیله آن میتوان اراده شهروندان را در شکل گیری نهادهای سیاسی و تعیین متصدیان اعمال اقتدار سیاسی مداخله داد. لذا انجام این تحقیق بیان نقاط ضعف و قوت مقررات موجود و ارائه راهکارهای مناسب جهت رفع خلاءهای قانونی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.
ت- فرضیه
اهمیت نظارت بر انتخابات در قوانین اساسی کشورها مورد توجه قرار گرفته و در بیشتر موارد سعی بر آن شده است که نهاد ناظر متشکل از افرادی باشد که در نتایج انتخابات ذینفع نباشند. در این خصوص، بیشترین توجه بر این است که قوه مجریه به خاطر ذینفع بودن از نتیجه انتخابات اولاً در مقام نظارت مذکور قرار نگیرد و ثانیاً در مقام مجری انتخابات توسط نهاد «ناظر» تحت نظارت و کنترل قرار گیرد. و به گونهای باشد که نظام سیاسی بر اساس گزینش و انتخاب آگاهانه و فعال شهروندان تأسیس شود. لذا فرضیات رساله فوق بشرح ذیل میباشد:
1-نظارت بر انتخابات بر اساس نظام مردم سالار و پاسخگو یی دولت قابل توجیه است.
2-مدیریت نظارت بر انتخابات باید کار آمد، شفاف، مردمی و قانونمند باشد.
3- قلمرو نظارت شورای نگهبان باید بر اساس اصول و قواعد شایستهای صورت گیرد.
ث- سوال اصلی و فرعی :
بدون تردید یکی از بزرگترین ابتکارات بشر برای افزایش میزان مشارکت مردم در تعیین سرنوشتشان انتخابات دمکراتیک است و برگزاری انتخابات نیز برعهده قدرت اجرایی کشورها میباشد و قهراً به علت داشتن امکانات اجرایی امکان نفوذ در انتخابات و متوجه کردن آراء مردم به سمت و سویی خاص را دارد.
بدین جهت، این مسئله همیشه ذهن قانونگذاران اساسی را به خود مشغول کرده و آنان را وادار کرده تا در این خصوص تمهیداتی را بیندیشند و بدین لحاظ سپردن انجام این امر به نهادی خارج از قوای اجرایی یا حداقل سپردن اختیارات وسیع نظارت بر امر انتخابات به نهادهای مزبور از جمله این تمهیدات است، که در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران این وظیفه خطیر و حساس به نهاد شورای نگهبان سپرده شده است.
اما دراین خصوص سوالات، شبهات و ابهامات فراوانی مطرح که مهمترین سوالات مزبور به شرح ذیل می باشد:
1ـ مبانی نظری موجه ساز نظارت بر انتخابات چیست؟
2- مدیریت کارآمد نظارت بر انتخابات از چه ساختار مطلوبی تبعیت می نماید؟
3- نظام حقوقی نظارت بر انتخابات در کشور از چه نقاط قوت و ضعفی بر خوردار است؟
4- حوزه وقلمرو صلاحیت شورای نگهبان و وزارت کشور درنظارت بر انتخابات چگونه تعیین میشود؟
سوالات فرعی :
1ـ ضرورت نظارت بر انتخابات توسط شورای نگهبان چیست ؟
2 ـ مبانی و قواعد شایسته نظارت کدامند؟
3ـ نظام حقوقی نطارت بر انتخابات از چه ماهیتی بر خوردار می باشد؟
4ـ چه مراحلی از انتخابات تحت نظارت شورای نگهبان می باشد؟
5ـ مدیریت اجرایی بر انتخابات در ایران چگونه سازماندهی شده است؟
6ـ مدیریت نظارت بر انتخابات در ایران چگونه سازماندهی شده است؟
ح – ضرورت پژوهش
ضرورت انجام این تحقیق از آنجا ناشی میشود که نظارت بر انتخابات نقش بزرگی در مهار کردن قدرت، تعبیر شده است، و ابزاری است که به وسیله آن میتوان اراده شهروندان را در شکل گیری نهادهای سیاسی و تعیین و متصدیان اعمال اقتدار سیاسی مداخله داد. لذا انجام این تحقیق بیان نقاط ضعف و قوت مقررات موجود و ارائه راهکارهای مناسب جهت رفع خلاء های قانونی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.
خ- هدف پژوهش
هدف کلی این رساله معرفی الگویی مطلوب از نظارت بر انتخابات است که حقوق سیاسی شهروندان و جابجایی قدرت بر اساس اراده واقعی مردم، پاسداری از حقوق انتخاباتی شهروندان و افزایش اعتبار، حسن اجرای قوانین و مقررات، جلوگیری از بروز تخلفات وجرایم و ثبات سیاسی و نهادینه کردن نظارت عمومی بر حکومت و بهبود اعتماد و اطمینان عمومی از صحت فرایند انتخابات میباشد.
ج – روش پژوهش
در مطالعه و بررسی این رساله از روش ترکیبی، توصیفی و تحلیلی استفاده میشود و جهت بررسی مسأله، فرضیه و پرسشهای پژوهش از شیوه کتابخانهای و استفاده از منابع مکتوب نظیر کتب، مقالات، پایان نامهها، پژوهشها، اسناد، قوانین و مقررات از روش ترکیبی و مطبوعات و اینترنت مدد گرفته میشود.
1- بزرگمهری، مجید، بررسی تطبیقی نظامهای انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران وجمهوری فرانسه ( مرکز اسناد انقلاب اسلامی ،زمستان 85)،ص 11
2ـ قاضی، سید ابوالفضل ، حقوق اساسی ونهادهای سیاسی ،( تهران ،نشر میزان،چ دهم ،1383) ص ص 579و578