بیماری اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی بیماری های مزمن و ناتوان کننده ای هستند که میتوانند منجر به افت پیش رونده در ارتباطات اجتماعی (انزوای اجتماعی) و شغل شوند و اکثر حوزه های زندگی فرد را کاملاً متأثر نمایند. شیوع مادام العمر بیماری اسکیزوفرنیا حدود 1 درصد است و در کلیه جوامع و مناطق جغرافیایی دیده میشود (کاپلان و سادوک، 2003). شیوع مادام العمر اختلال دو قطبی نوع I هم در حد 1 درصد است که مشابه اسکیزوفرنیا است (کاپلان و سادوک، 2003).
مراقبین چنین بیمارانی اغلب فشارهای زیادی را در سازش با علایم بیمار خود تجربه میکنند. افزایش فشار مراقبین عواقب متعددی از جمله انزوای خانواده، قطع امید از حمایت های اجتماعی و مراقبت ناکافی از بیمار و در نهایت رها کردن بیمار و تشدید پدیده بیماران روانی بی خانمان را در پی خواهد داشت (بیگلو همکاران، 1994). فشار بالا در مراقبان همراه با سطح بالایی از هیجانهای ابراز شده (HEE) احتمال عود و بستری مجدد را اقزایش میدهد (بولزلاف و همکاران، 1998). افزایش فشار بر مراقبان باعث کاهش سطح سلامت روانی و افزایش احمال بروز اختلالات روانی در آنها میشود به گونه ای که در برخی مطالعات اختلالات روانی در 41 درصد مراقبان گزارش شده است. (صالح، 1994 به نقل از ملکوتی و همکاران، 1376).
افسردگی، اضطراب، اختلالات انطباقی و نورآستونی از موارد شایع این اختلالات است. بالا بودن فشار در مراقبان به نوبه خود باعث شدت یافتن بیماری در دوره حاد و نیز علایم باقی مانده در مرحله کنترل بیماری میگردد (پرلیک و همکاران، 2001). در بررسی ای که توسط وب و همکاران در سال 1997 صورت گرفت نشان داده شده است که چندین فاکتور روی مراقب بیمار روانی در رابطه با مراقبت از وی موثر است که شامل برآورد شناختی مراقب، راهبردهای مقابله ای و حمایت اجتماعی میباشد. همین طور بررسی رابطه بین این فاکتورها و فشار ذهنی و تندرستی مراقبین نشان داده است که سطوح بالای فشار ذهنی (سابجکتیو) با موارد زیر ارتباط دارد: 1- فرکانس بیشتر رفتارهای علامتی مثبت و منفی 2- تمایل به بکارگیری راهبردهای مقابله ای مبتنی بر حل مسأله در مواجهه با رفتارهای علامتی منفی 3- تمایل به بکار نگرفتن راهبردهای مقابله ای مبتنی بر حل مسأله در برخورد با رفتارهای علامتی مثبت.
فالون و همکاران (1986) دریافتند که مراقبینی که از رویکردهای مسأله مدار استفاده میکنند فشار کمتر و سازگاری بیشتری از خود نشان میدهند. در کشور ما برای مراقبت از بیماران روانی شدید و مزمن خانواده نقش محوری ای را ایفا میکند و با توجه به تدوین برنامه ساماندهی بیماران روانی در برنامه توسعه، ارزیابی عوامل فشارزا در مراقبین ایرانی و نقش سبک های مقابله ای آنها میتواند در برنامه ریزی ملی بهداشت روانی مفید واقع گردد. از طرف دیگر با توجه به کمبود پژوهشها در این خصوص پژوهش حاضر میتواند اهمین بسزایی در این زمینه داشته باشد اما هنوز سوالات زیادی مطرح است که پاسخی به انها داده نشده است از جمله این که آیا فشار در همه به یک اندازه است؟ (در شرایط برابر) و آیا نژاد، فرهنگ، سن و جنس در فشار میتواند تأثیر قابل ملاحظه و قابل اندازه گیری ای داشته باشد و آیا در مراقبین ایرانی هم همان فاکتورهای ذکر شده موثر است؟
1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق
مشهورترین تعریف سلامت در نظامنامه سازمان بهداشت جهانی به شرح زیر صورت گرفته است. سلامت حالت كامل آسایش و كامیابی زیستی، روانی و اجتماعی است و صرف فقدان بیماری و معلولیت (ناتوانی) سلامت نیست ابعاد مثبت و منفی این تعریف بوسیله داونی و همكاران (1996) مورد ملاحظه قرار گرفته است.
در قسمت اول این تعریف آنها اعتقاد دارند كه سلامت به مثابه یك مفهوم مثبت نگریسته میشود (كیفیت مثبت: آسایش و بهزیستی) در قسمت دوم تعریف سلامت در بعد منفی به مثابه فقدان بیماری و معلولیت نگریسته میشود با در نظر گرفتن هر دو بعد، تعریف این مطلب را میرساند كه سلامت حقیقی هم شامل پیشگیری از نابهنجاری و بیماری (مثل ناخوشی، زخم، بیماری) و نیز ارتقای سلامت مثبت است كه این امر (ارتقای سلامت مثبت) خیلی مورد غفلت قرار گرفته است.
خانواده جایگاه مهمی در رشد شخصیت افراد دارد. اغلب افراد دچار مشکلات مختلف شخصیتی و روانی که فاقد بهداشت و سلامت روانی هستند از خانوادههای ناسالم برخاستهاند. از اینرو در تامین بهداشت روانی افراد خانواده جایگاهی مهمی دارد و ضروری است راهکارهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده شناسایی و به مرحله اجرا گذارده شود. در این راستا ضروریست عواملی که مخل بهداشت روانی خانوادهها هستند شناسایی و روشهای مقابله با آنها توصیه گردد. روشن است عدم تامین بهداشت روانی خانواده، تلاشهای فردی برای رسیدن به اهداف و پیشرفتهای فردی و اجتماعی را با مانع روبرو خواهد ساخت.
مراقبین و خانواده ها، نقش مراقب اولیه بیماران روانی مزمن بر عهده دارند و شناسایی فاکتورهای فشارزا و درک نیازهای آنها از اولویت بالایی برخوردار است و تجربیات استرس زای فراوانی که در امر مراقبت این بیماران تجربه میکنند آنها را مستعد ابتلای به اختلالات روانی میکند. از طرف دیگر مدل استرس – مقابله – بیماری بر نقش راهبرد مقابله ای بین استرس و بیماری تأکید میکند (گری، 2002). بنا بر این شناسایی راهبردهای مقابله ای که با احساس فشار کمتر و پیامدهای منفی آن همراه اند ضروری به نظر میرسد و با آموزش این راهبردها
میتوان باعث ارتقای سلامت روان مراقبین گردید. با بررسی متن معلوم گردیده که میزان فشار با بکار گیری سبک های مقابله ای مسأله دار کاهش یافته و راهبردهای مقابله ای هیجان مدار غیرموثر اند و یا میزان فشار را افزایش میدهند. این پژوهش جهت بررسی مقایسه ای میزان فشار در مراقبین بیماران مزمن اسکیزوفرنیک در مقایسه با بیماران مزمن دوقطبی و راهبردهای مقابله ای آنها طراحی گردیده است.
1-4 اهداف تحقیق
اهداف کلی:
تعیین میزان فشار وارده بر مراقبان بیماران مزمن اسکیزوفرنی و بیماران مزمن دوقطبی و ارتباط آن با راهکارهای مقابله ای.
اهداف جزیی:
- تعیین میزان فشار وارده بر مراقبان بیماران مزمن اسکیزوفرنی.
- تعیین میزان فشار وارده بر مراقبان بیماران مزمن دوقطبی.
- سنجش فشار (عینی– ذهنی) وارده بر مراقبین بیماران مزمن اسکیزوفرنی.
- سنجش فشار (عینی – ذهنی) وارده بر مراقبین بیماران مزمن دوقطبی.
- شناخت رابطه بکارگیری هر کدام از راهبردهای مقابله ای با میزان فشار در مراقبین ببیماران مزمن اسکیزوفرنی.
- شناخت رابطه بکارگیری هر کدام از راهبردهای مقابله ای با میزان فشار در مراقبین ببیماران مزمن دوقطبی.
1- 5فرضیه های تحقیق
- بین بکارگیری راهبردهای مقابله ای متمرکز بر مسأله و فشار (وارده بر مراقبین اسکیزوفرنیک مزمن رابطه وجود دارد.
- بین بکارگیری راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و فشار وارده بر مراقبان اسکیزوفرنیک مزمن رابطه وجود دارد.
- بین بکارگیری راهبردهای مقابله ای کمتر مفید و غیرموثر و فشار وارده بر مراقبان اسکیزوفرنیک مزمن رابطه وجود دارد.
- بین بکارگیری راهبردهای مقابله ای متمرکز بر مسأاله و فشار وارده بر مراقبان دوقطبی مزمن رابطه وجود دارد.
- بین بکارگیری راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و فشار وارده بر مراقبان دوقطبی مزمن رابطه وجود دارد.
- بین بکارگیری راهبردهای مقابله ای کمتر مفید و غیرموثر و فشار وارده بر مراقبان دوقطبی مزمن رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد.
- آیا فشار مراقبین بیماران اسکیزوفرنیک از مراقبان بیماران دوقطبی بیشتر است؟
- مراقبان بیماران مزمن اسکیزوفرنیک چه میزان فشار را تجربه میکنند؟
- مراقبان بیماران مزمن دوقطبی چه میزان فشار را تجربه میکنند؟
- کدام یک از منابع فشار (عینی – ذهنی) مراقبان بیماران مزمن اسکیزوفرنیک برجسته تر است؟
- کدام یک از منابع فشار (عینی – ذهنی) مراقبان بیماران مزمن دوقطبی برجسته تر است؟
1-6 تعریف اصطلاحات و واژه ها
- فشار مراقب: تأثیر منفی ناشی از زندگی کردن با یک بیمار روانی مزمن است و این تأثیر در واقع بر روی مراقب میباشد. این فشار به دو دسته عینی و ذهنی تقسیم میشود. دسته اول شامل تأثیرات مشهود مثل از دست دادن درآمد و شغل میباشد و دسته دوم شامل تأثیرات روانی منفی بر روی مراقب است (وب و همکاران، 1997). در پژوهش حاضر شامل نمره ای است که فرد در مقیاس فشار وارد بر خانواده (FBIS) به دست میآورد.
- راهبرد مقابله ای: به معنای مدارا کردن، کنار آمدن و برخورد موفقیت آمیز با مشکل تعریف شده است (فرهنگ جامع روانشناسی – روانپزشکی، پورافکاری، 1373) و بر چهار دسته تقسیم گردیده است. شامل روش مقابله ای متمرکز بر حل مسأله، روش مقابله ای هیجان مدار، روش مقابله ای کمتر مفید و روش مقابله ای غیر موثر. در پژوهش حاضر دو نوع آخر (کمتر مفید و غیر موثر) یکجا ارزیابی شده و به صورت روش کمتر مفید – غیر موثر نام برده شده است. راهبرد مقابله ای شامل نمره ای است که فرد در چک لیست مهارت های مقابله ای کارور، اسکیر و وینتراب (1989) به دست میآورد.
- بیمار اسکیزوفرنیک مزمن: بیماری است که بر اساس ملاک های تشخیصی DSM. 5تشخیص فوق را توسط روانپزشک دریافت نموده و بیش از دو سال از شیوع بیماری وی گذشته باشد.
- بیمار دوقطبی مزمن: بیماری است که بر اساس ملاک های تشخیصی 5-DSM این تشخیص را توسط روانپزشک دریافت کرده و بیش از دو سال از شیوع بیماری وی گذشته باشد.
- مراقب: کسی است که در خانواده اطرافیان بیشترین سهم را در مراقبت از بیمار دارد که میتواند شامل پدر، مادر، همسر، فرزند، خواهر، برادر و یا فرد دیگری باشد و در این پژوهش به عنوان مراقب محسوب میگردد.
فرم در حال بارگذاری ...