امروزه، توسعه و بهبود فرایندهای تجاری محور اصلی توسعه اقتصادی هر کشور محسوب میشود و برخورداری از سهم قابل قبولی از تجارت جهانی هدف مدنظر دولتهای جهان است(حسینی، 1382 :42).
صنعت بیمه در ایران به رغم اینکه بیش از 7 دهه قدمت دارد و تلاش های زیادی جهت توسعه آن صورت گرفته است هنوز جایگاه مناسبی ندارد و عرضه گسترده بیمه های الکترونیکی به منظور ارتقاء و بهبود سطح رفاه اجتماعی- آنگونه که شایسته است- با توجه به وجود ظرفیت ها و قابلیت ها گسترده در کشور با موانع بسیاری روبرو می باشد (کهزادی، 1383: 15).
نقش و اهمیت جایگاه صنعت بیمه به عنوان یک صنعت حمایت کننده بر هیچ کس پوشیده نیست. از سوی دیگر افزایش رقابتها در بازار صنعت بیمه، اکثر مدیران این صنعت را به فکر چاره اندیشی برای حضور ماندگار در عرصه کسب و کار انداخته است(اسماعیلی، 1373: 4).
واکنش سازمان های مختلف از جمله شرکت های بیمه در قبال توسعه فناوری اطلاعات بسیار متنوع بوده و طیف وسیعی از دیدگاه ها را از نفی کامل تأثیر آن، تا واکنش های شتابزاده در برابر تحولات ناشی از این فناوری در بر می گیرد. ولی آنچه اهمیت دارد پذیرفتن این واقعیت و درک صحیح از میزان تأثیر آن بر کسب و کار سازمان و داشتن برنامه راهبردی برای استفاده از این فرصت ها و دفع تهدیدات است (مظلومی و همکاران، 1389: 97).
استفاده از تجارت الکترونیکی موجب کاهش چشمگیر هزینه های معاملاتی، دسترسی آسان به اطلاعات، افزایش درصد فروش، بالارفتن قدرت انتخاب مصرف کنندگان، کاهش و حذف محدودیت های بازار، افزایش تعداد عرضه کنندگان کالاها و در نهایت افزایش توان رقابت و رقابتی شدن بنگاه ها، بخش ها واقتصاد ملی می شود.اثر بخشی و کارایی تجارت الکترونیکی در بخش های مختلف اقتصاد الکترونیکی همانند بانکداری الکترونیکی، گمرک الکترونیکی، بورس الکترونیکی و … موجب پیدایش تحولات عمده ای هم در نگرش ها و هم در روش های ارائه خدمات در صنعت بیمه شده است (کاظمی و همکاران، 1387: 25).
امکانات حاصل از استفاده از فناوری اطلاعات نه تنها موجب پیدایش دیدگاه های جدید در خصوص نحوه مناسب تر تأمین خدمات مورد نیاز مشتریان گردیده است، بلکه افق های تازه ای در زمینه ارایه خدمات نوین بیمه ای و بکارگیری شیوه های جدید تجارت در ارایه خدمات سنتی بیمه ها گشوده است.کاربرد اینترنت و فناوری اطلاعات در تولید و توزیع خدمات بیمه ای، بیمه الکترونیکی است که یکی از زیر
مجموعه های تجارت الکترونکی محسوب می شود که همگام با توسعه اینترنت بسط و گسترش یافته و استفاده از آن در سالهای اخیر در کشورهای مختلف مرسوم شده است.اثر بخشی و کارایی تجارت الکترونیک در بخش های مختلف اقتصاد الکترونیک در بخشهای مختلف اقتصاد الکترونیکی همانند بانکداری الکترونیکی، … موجب پیدایش تحولات مهمی هم در نگرشها و هم در روشهای ارائه خدمات در صنعت بیمه شده است. امکانات حاصل از استفاده فناوری اطلاعات نه تنها موجب پیدایش دیدگاه های جدید در مورد نحوه تأمین مناسبتر خدمات مورد نیاز مشتریان شده بلکه افق تازه ای در زمینه ارائه خدمات نوین بیمه ای و بکارگیری شیوه های جدید تجارت در ارائه خدمات سنتی بیمه ها گشوده است (مظلومی و همکاران، 1389: 127).
از دلایل انتخاب این موضوع استفاده از تجارت نوین الکترونیکی به عنوان یکی از ابزارها و شاید مهمترین ابزار رشد تجاری و همچنین گسترش فرهنگ بیمه که متأسفانه در کشور ما توجه شایانی به این مسئله نشده است است. بررسی پژوهشگرحاکی است که علیرغم اهمیت موضوع، پژوهش جامعی در خصوص بررسی نقش بازاریابی الکترونیکی در گسترش فرهنگ بیمه انجام نشده است لذا پژوهشگر درصدد است تا با انجام این پژوهش نقش بازاریابی الکترونیکی در گسترش و فرهنگ بیمه را بررسی و با استفاده از تجارب موجود و مطالعات صورت گرفته یک طرح کلی و البته اجمالی که حاوی مشکلات اساسی و نیز راهکارهای رفع موانع توسعه بازاریابی الکترونیکی برای گسترش فرهنگ بیمه باشد، ارائه نماید و امیدوار است که نتایج حاصل از آن مورد استفاده برنامه سازان بیمه ای قرار گیرد. در این تحقیق سعی می شود که تأثیر بازاریابی الکترونیکی بر گسترش فرهنگ بیمه شرح داده شود و بازاریابی الکترونیکی را به عنوان متغیروابسته و بیمه به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است و تلاش می شود در این تحقیق به این مسئله مورد تحلیل قرار گیرد که آیا بازاریابی الکترونیکی بر گسترش فرهنگ بیمه تأثیر گذار است یا خیر؟ و آیا در کشورمان برنامه ریزی جامعی در این خصوص صورت پذیرفته یا خیر؟
بیمه یک نهاد اقتصادی است که نقش مهمی در حیات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشورها دارد هم اکنون صنعت بیمه در مقایسه با دیگر بخش های صنعتی و خدماتی، فناوری تجارت الکترونیکی تأثیر بسیار محدودی بر صنعت بیمه داشته است (فلاحتی،1384: 77).فراگیر نبودن استفاده از گسترده از اینترنت و دسترسی محدود به آن و وجود نگرش سنتی حاکم بر فرهنگ سازمانی جامعه از جمله موانع بازدارنده بازاریابی الکترونیکی در صنعت بیمه است (برومیده واعرابی،1385 :56 ). در میان صنایع مختلفی که بازار کسب و کار خود را از طریق مجازی توسعه داده اند جای خالی صنعت بیمه احساس می شود زیرا اگر به این مسأله یعنی بازاریابی الکترونیکی در صنعت بیمه اهمیت داده نشود صنعت بیمه دچار آسیب جدی خواهد شد (حسینی،1389: 62). با عنایت به اینکه دنیای امروز به سرعت در جهت حرفه ای شدن حرکت میکند و موفقیت در هر رشته ای در امور اقتصادی در گرو حرفه ای بودن و حرفه ای فعالیت کردن است. فعالیت بازار بیمه، هم به عنوان واسطه ی مالی و هم به عنوان تهیه کننده ی حواله ی پرخطر و پرداخت غرامت، رشد اقتصادی را با پذیرش خطرات متفاوت به منظور مدیریت کارآمد ترویج می دهد. این فعالیت انباشتگی سرمایه ی جدید را تقویت خواهد کرد و پس اندازهای داخلی را در سرمایه گذاری های تولیدی متحرک می سازد. بازاریابی یک فرایند اجتماعی است که بوسیله ی آن افراد و گروهها به هر آنچه که نیاز داشته از طریق ایجاد، پیشنهاد و مبادله ی آزادانه ی محصولات و خدمات اعتباری به دیگران دست می یابند. امروزه در اقتصادهای نوین، بعد از بانکداری، بیمه مهمترین بخش شمرده میشود كه در هم تنیده شده و مکمل یکدیگر هستند و از عملکرد هم حمایت میکنند. بیمه مسئله جدید و مهمی است که مناقشههای بسیاری را پدید آورده است. با توجه به عدم استفاده گسترده از بازاریابی الکترونیکی در بیمه اهمیت تحقیق در این مسئه دو چندان و نیز با توجه به اینکه هم اکنون عصر اطلاعات و فناوری است ضرورت این تحقیق بیشتر احساس می گردد چرا که این پژوهش موثر بودن بازاریابی الکترونیکی را برای آحاد جامعه روشن خواهد نمود و اطلاعاتی در زمینه کاربرد بازاریابی الکترونیکی و تأثیر گذاری آن در گسترش فرهنگ بیمه خواهد داشت و نتایج حاصل از این پژوهش می تواند برای دفاتر بیمه، وزارت بازرگانی و وزارت بازرگانی می تواند موثر واقع گردد.تحقیق حاضر می کوشد با بررسی اهمیت صنعت بیمه و همچنین بازاریابی الکترونیکی به ارائه راهکارهایی در جهت گسترش فرهنگ بیمه از طریق بازاریابی الکترونیکی بپردازد. همچنین جذابیت این موضوع از نظر محقق و با توجه به گسترش فناوری در جهان و بررسی تأثیر آن بر بیمه که از نظر مردم بیمه پشتوانه خوبی برای آنها محسوب می گردد و علاقه مندی به تحقیق و تفحص در این باب ضرورت انجام این تحقیق را دو چندان نمود. البته نتایج به دست آمده از این تحقیق بسیار سازنده بوده و می تواند مورد استفاده همه آحاد و مسئولین بیمه در این خصوص قرار گیرد.
توجه به روند رشد فناوری اطلاعات و همچنین اهمیت بیمه در زندگی هر شخص هدف اصلی این تحقیق بررسی نقش و تأثیرگذاری بازاریابی الکترونیکی در گسترش فرهنگ بیمه در کشور می باشد.
نتایج این تحقیق می تواند مورد استفاده شرکت های بیمه، پژوهشگران بیمه، دانشگاه ها ، اساتید،
دانشجویان و … قرار گیرد.
تعیین عوامل توانمند ساز جامعه در گسترش فرهنگ بیمه
تعیین راهکارهای اجرایی برای گسترش فرهنگ بیمه
تعیین میزان تأثیر بازاریابی الکترونیکی در گسترش فرهنگ بیمه
در یك محیط رقابتی، ارتباطات مؤثّر، نقش بسیار مهم و حیاتی را در استراتژی بازاریابی بازی میكند، بازاریابی مدرن نیازمند به برقراری ارتباط مؤثّر با مشتریان است. (لاولاك، 1999) حلقه ارتباط با مشتری، ترفیعات است. در محیطهای رقابتی، مدیران به ابزارهای آمیخته بازاریابی نیازمند هستند. یكی از مهمترین این ابزارها، پیشبرد فروش است، كه انواع متنوع آن در صنایع مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. در دهه 1980 استفاده از ابزارهای پیشبرد فروش شروع به رشد كرد و در اواخر دهه، هزینه پیشبرد فروش نسبت به تبلیغات پیشی گرفت. ولی با این وجود تحقیقات دانشگاهی بسیار كمی در این زمینه انجام شده است. (پتی، 2001: 286-290)
پیشبرد فروش یكی از مهمترین عناصر ارتباطات بازاریابی است كه شامل فعالیتها و تكنیكهایی متفاوت با فروش شخصی، تبلیغات و روابط عمومی میباشد. بسیاری از شركتها در طول دهه اخیر بیش از 70 % بودجه ارتباطات بازاریابی خود را به پیشبرد فروش اختصاص دادهاند.(توكلیزاده، 1384: 1) پیشبرد فروش شامل ابزارهای متنوعی است از جمله: مسابقه و بازیها- لاتاریها- هدیهها و پیشكشها- اشانتیونها و نمونهها – نمایشگاهها- كوپنها (تخفیف پیش از خرید) – تخفیف بعد از خرید یا پس دادن بخشی از پول- اعتبارهای كم بهره- میهمانیها و پذیراییها – كالاهای مجانی یا خیلی ارزان- پاداش به مشتریان وفادار (پیشبرد وفاداری) و غیره. پیشبرد فروش یك پیشنهاد خاص بازاریابی است كه فایده و سودی بیش از ارزش درونی كه یك مشتری از شرایط فروش یك كالا یا خدمت برخوردار شده، ارائه نموده و تاثیر سریعی بر فروش میگذارد. ( ویلیامز، 1995)
پیشبرد فروش توانایی جذب مشتریان جدید و نگهداری مشتریان وفادار را دارد و اگر شما به عنوان یك سازمان علاقمند به نگهداری مشتریان فعلی خود هستید باید در برنامه بازاریابی خود، جایی برای پیشبرد فروش در نظر بگیرید. پیشبرد فروش یك روش بسیار عالی برای نگهداری مشتریان فعلی و دادن پاداش به آنها برای تداوم و استمرار رابطهشان با سازمان شما است. موارد استفاده پیشبرد فروش در صنعت خدمات نیز رو به رشد است چرا كه اكثریت سازمانهای خدماتی نیازمند برقراری ارتباط با مشتریانشان میباشند. (وایت، 2003)
بالا رفتن سطح انتظارات مشتریان و انتقال قدرت تصمیمگیری از ارائه دهندگان خدمات به مشتریان، میدان رقابت را تنگتر نموده و بقا را برای سازمانهای بزرگ و كوچك دشوار ساخته است. پرداختن به مشتریان، نیازها و خواستههای ایشان و مهمتر از آن یافتن راهی برای پاسخگویی به آنها، موضوعاتی هستند كه ذهن مدیران و نظریه پردازان را به خود معطوف داشته است. امروزه پارادایم مدیریت آمیزه بازاریابی در حال سست شدن است و نگرش جدیدی پا به عرضه دانش بازاریابی میگذارد، كه بازاریابی را از دو دیدگاه اصلی مورد بررسی قرار میدهد. دیدگاه اول همان مدیریت آمیخته بازاریابی به عنوان یك مسئولیت وظیفهای و سنتی است. بازاریابی معاملاتی به عنوان یك نگرش كوتاه مدت كه فقط روی معاملات فعلی تمركز دارد، تعریف میشود. در دیدگاه دوم، بازاریابی رابطهمند میباشد كه هدف، تمركز همه جانبه بر مشتریان كلیدی در سرتاسر سازمان است. (پینی و همكاران، 1998)
بازاریابی رابطهمند، هنر كسب و كار امروز است. برای حفظ مشتریان كلیدی(سودآور) موجود، مهارت در ایجاد ارتباط صحیح با مشتری ضروری است. تئوری بازاریابی كلاسیك، عمدتاً به انجام معامله توجه داشت و به حفظ مشتریان اهمیتی نمیداد. اما با گسترش رقابت و اشباع شدن بسیاری از بازارها و تغییرات پیوسته در محیط و تركیب جمعیت، شركتها با این واقعیت روبهرو شدند كه امروزه دیگر مانند گذشته شركتها با یك نظام اقتصادی رو به گسترش و بازارهای در حال رشد روبهرو نیستند. امروزه هر مشتری ارزش ویژه خود را دارد و اینك شركتها برای به دست آوردن سهم بیشتری از بازار ثابت یا رو به كاهش باید مبارزه كنند، بنابراین هزینههای جذب مشتریان جدید رو به افزایش نهاده است. (سفیانیان، 1386: 16-1)
ابرات و روسل بر این باور بودند كه حفظ مشتریان موجود برای سودآوری بلند مدت حیاتی است و در كانون توجه فلسفه بازاریابی رابطهمند قرار دارد. حفظ و تقویت روابط با مشتریان در ایجاد و حفظ مزیت رقابتی در بازار نقش حساسی ایفا میكند. محققان بین مبادلات گسسته و رابطهای، تمایز قایل میشوند. مبادلات رابطهای به عنوان مقدمهای برای مبادله میباشند و انتظار برای همكاریهای آتی، جایی كه
بین گروهها روابط پیچیده شخصی و رضایتمندیهای غیراقتصادی در طول زمان شكل میگیرند. (فیلای و شرما، 2003: 651-643)
بنابراین در این پژوهش با توجّه به جامعهی مورد مطالعه(شرکت قند اسلام آباد غرب) سعی شد تا نقش بازاریابی رابطهمند با پیشبرد فروش مورد مداقه و بررسی دقیقی قرار گیرد. در تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به این سوال هستیم که: رابطه بین بازاریابی رابطهمند و پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب چیست؟
اهمیت و ضرورت این تحقیق كسب شناختی جامع و عمیق در ارتباط با بازاریابی رابطهمند (جلب اعتماد، تعهد، حفظ رابطه متقابل با مشتری و توجه به نیازها و ارزشهای مشترك) و ارتباط میانها آنها با پیشبرد فروش(یکی از چهار آمیخته بازاریابی) در شرکت شرکت قند اسلام آباد غرب میباشد. درك روابط میان عوامل بازاریابی رابطهمند و ارتباط میانها آنها با پیشبرد فروش موجب افزایش اثربخشی و درنتیجه اطلاعات ارزشمند برای سازمان میشود.
از طرفی، تحقیق و بررسی، قبل از پیادهسازی یک تئوری، بیانگر اهمیت مسأله جهت جلوگیری از هرگونه ضرر و زیان مادی و معنوی برای سازمان و اعضا بوده و ارائه پیشنهادهایی منتج از آن و منطبق با شرایط سازمان مدنظر، اهمیت آن را دو چندان میکند. مخصوصاً در مورد بازاریابی رابطهمند و پیشبرد فروش که اهرم پیشبرنده در هر سازمانی محسوب میشوند.
1- تعیین وضعیت بازاریابی رابطهمند در شرکت قند اسلام آباد غرب.
2- تعیین وضعیت پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
3- تعیین نقش بازاریابی رابطهمند با پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
1-4-2 اهداف فرعی
1- تعیین رابطه بین جلب اعتماد مشتریان( اعتمادسازی) با پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
2- تعیین رابطه بین داشتن تعهد(تعهد به خدمت) با پیشبرد فروش در شرکت قند اسلام آباد غرب.
3- تعیین رابطه بین حفظ رابطه متقابل با مشتریان (كیفیت ارتباطات) با پیشبرد فروش در شرکت قند
Relationship Marketing
Promote Sales
Lovelock
Peattie
Williams
Payne, et al
Abratt & Russell
Pillai & Sharma
دانش از مصدر دانستن به معنای دانندگی ، دانایی و علم و فضل است . مخلوطی از تجارب، کمیتها و اطلاعات بافتاری منظم است که قالبی برای ارزیابی و یکپارچه کردن و هماهنگسازی تجارب و اطلاعات ایجاد می کند. دانش یک ادراك و فهم است که از طریق تجربه ، استدلال، درك مستقیم و یادگیری حاصل می شود(برزین پور ،1389، ص 118) و با ویژگی های بدیع و پویای خود، امکان پاسخگویی به ویژگی های محیط های جدید را فراهم می سازد. دانش دارایی غیر ملموس است که در اقتصاد جدید از دارایی سنتی مهمتر است. دانش، به عنوان ترکیبی از اطلاعات به همراه تجربه، مفهوم ، تفسیر و بازتاب تعریف شده است (فیض آبادی ، 1390، ص 6).
مدیریت دانش، مدیریتاست آگاهانه و فعال در ایجاد انتشار و استفاده از دانش برای رسیدن به اهداف استراتژیک.
ایجاد سیستم های مدیریت دانش یكی از مهمترین راه كارهای بهبود سطح دانش در هر سازمانی شمرده می شوند.
ایجاد سیستم مدیریت دانش موثر یكی از عوامل كلیدی در بهبود فرآیندهای كسب و كار است. عوامل زیادی با مدیریت دانش در ارتباط هستند که یکی از این عوامل رهبری دانش مدار می باشد .(Sanchez De Pablo and Donate, 2015)
دیزلر در سال 2001 رهبری را به عنوان راهی برای الهام بخشیدن به دیگران به کار سخت برای به انجام رساندن کارهای مهم دانسته است. رهبری در نتیجه شامل تعریف یک رویکرد مدیریت روشن نسبت به کارکنان و تشویق آنها را به دنبال رهبر برای رسیدن به اهداف شرکت است ایشان اضافه کردند که رهبری متشکل از چند عنصر مختلف است که عبارتند از سبک رهبری، انگیزش و ارتباطاتRibiere& sitar,2003)). رهبری در سازمانهای دانش به خصوص مربوط به زمانی است که کارگران دانش را درک کرده و رهبران به طور فعال درگیر و متعهد به حمایت از دانش و فعالیت های یادگیری باشند (et all, 2004 DeTienne).
علاوه بر این، رهبران دانش به جای ترویج رفتارهای منفی که انتقال دانش، به اشتراک گذاری، و برنامه رابه خطر اندازد، (Lakeshman,2009) باید برای شناسایی تلاش های خود و همکاران تلاش کنند. (& sitar ,2003,P44 Ribiere). رهبران دانش مدار باید توسعه و طرح کانال مدیریت دانش را برای هر دو اکتشاف دانش و بهره برداری دانش اماده باشند. علاوه بر این، آنها باید بهترین شیوه های مدیریت دانش را در شرکت از طریق یک سبک رهبری مدیریت دانش ، که شامل انگیزه، ارتباطات، و نیروی انسانی موثر است را ترویج دهند .
به طور کلی، رهبری دانش مدار باید ترکیبی از رفتار رهبری دانش ایجاد مدیریت دانش ، انتقال، ذخیره سازی، و برنامه در داخل شرکت حرکت کند. شامل ارتباطات روشن در مورد انتظارات از کارکنان دانش و اهداف شرکت، همراه با عناصر انگیزشی (Ribiere& sitar,2003) در وهله اول، رهبران باید به عنوان مشاور عمل کنند به طوری که کارکنان شرکت را قادر به تشخیص نحوه کار و مدیریت دانش به حصول
اطمینان از اینکه این عمل به ارتباطات کمک می کند. ارتباطات امری ضروری است برای رهبران که به وضوح نشان دهند انتظارات کارکنان با توجه به از بین بردن موانع ارتباطی نسبت به کاری که می کنند (Schermerhorn,2012). تاکید بر اهمیت مدیریت دانش بدون مدیران کارکنان که از مدیریت دانش استفاده نمی کنند از اهمیت برخوردار نخواهد بود (DeTienne et al.,2004 (
محقق به دنبال پاسخگویی به این سوال می باشد که آیا رهبری دانش مدار بر مدیریت دانش در کتابخانه های استان گیلان تاثیر دارد.
امروزه سازمان ها به دلیل ماهیت عصری که در آن به سر میبرند تفاوت های بسیار زیادی با سازمان های گذشته دارند. ویژگی برجسته سازمان های قرن بیست و یکم مسئولیت پذیری ، خودگردانی ، خطر پذیری و ناپایداری است. شاید محیط آینده محیط آرامی نباشد اما محیط بسیار انسانی است. عملکرد سازمانی نه تنها نیازمند بهره برداری از دانش موجود است بلکه نیازمند کشف حوزه های جدید دانش برای خلق فرصتهای جدید در سازمان می باشد .
مدیریت دانش ، مدیریتی است آگاهانه و فعال در ایجاد، انتشار و استفاده از دانش برای رسیدن به اهداف استراتژیک. شرکت ها و سازمان هایی که امروزه از برتری دانش به عنوان یک مزیت رقابتی بهره مند اند ، ممکن است در آینده رقبایی پیدا کنند چرا که این رقبا ممکن است قادر به فراگیری دانش در حوزه های مشابه باشند. برای پیاده سازی صحیح فرایند های مدیریت دانش و جلوگیری از به هدر رفتن هزینه ها ، باید نگاهی مثبت به این مقوله داشت و در کنار شناخت درست و برنامه ریزی جامع ، با استفاده از تجارب دیگر سازمان هت به نتایج مطلوبی دست یافت. (اخوان ، 1389 ، ص6) . نظر به اینکه رهبری دانش مدار بر تولید ، کاربرد و تسهیم یادگیری و دانش و اندیشه در سازمان تاکید دارد، اخیرا بیان نقش رهبری در مدیریت دانش شروع شده است. رهبری دانش حاکی از تغییر چشمگیر چالش های فرا روی مدیران طی سال های اخیر است. امروزه کاملاً محتمل است که هیچ عاملی به اندازه ارزش آفرینی نمی تواند منشأ تغییرات و تحولات بنیادین در یک سازمان گردد. (گلمن 2000 ، ص78 ) .
ضرورت مطالعه حاضر نقش ضعیف مدیریت دانش مدار در اداره کتابخانه های عمومی استان گیلان می باشد ، و اینکه چگونه می توانیم با رهبری دانش مدار در اجرایی کردن فرآیند مدیریت دانش در این اداره تاثیر گذار باشیم. روش انجام این مطالعه نیز انتخاب متغیر های مناسب با توجه به توسعه دانش کاربردی در حوزه خاص است و داده های مورد نیاز تحقیق نیز بصورت میدانی و از طریق پرسشنامه جمع آوری می شوند.
– سنجش رهبری دانش مدار بر مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
– سنجش رهبری دانش مدار بر ایجاد مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
– سنجش رهبری دانش مدار بر تسهیم مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
– سنجش رهبری دانش مدار بر ذخیره مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
– سنجش رهبری دانش مدار بر به کار گیری مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان گیلان
یکی از مهمترین بحثهای مدیریت یک واحد انتفاعی، مدیریت سرمایه در گردش آن واحد انتفاعی است که نقش قابلتوجهی در رشد و بقای واحد انتفاعی ایفا میکند مدیریت سرمایه در گردش در دو گروه مدیریت دارائیهای جاری و مدیریت بدهیهای جاری تقسیم میشود . ایجاد تعادل در دارائیهای جاری و بدهیهای جاری از اهمیت خاصی برخوردار است بهطوریکه تصمیمگیری در مورد یکی بر روی دیگری تأثیر زیادی میگذارد. در اداره امور سرمایه در گردش یک واحد تجاری استراتژیهای گوناگونی وجود دارد که از تلفیق استراتژی دارائیهای جاری و استراتژی بدهیهای جاری حاصل میشود . مدیریت سرمایه در گردش واحد تجاری در شرایط مختلف باید استراتژیهای مناسبی را برای شرکت انتخاب نماید تا بتواند به نحو کارآمد دارائیهای جاری و بدهیهای جاری را اداره نماید و تأمین مالی اقتصادی صورت گیرد و بدین طریق بازده شرکت را بالابرده و ثروت سهامداران را حداکثر نماید . به عبارتی ارزش زایی مدیریت سرمایه در گردش بسیار حائز اهمیت است. (رهنمای رود پشتی و کیائی،1387).
در اقتصاد پر چالش کنونی با فشارهای فزاینده محیطی و منابع خارجی محدود,داراییها و بدهیهای جاری در قالب سرمایه در گردش بنگاههای اقتصادی از اهمیت زیادی برخوردار است و مدیریت بهینه آن در بنگاهها میتواند بهعنوان یك مزیت رقابتی محسوب شود.
گونداولیبر این باور است که امروزه شرکتها راههای جدیدی را برای رشد و بهبود عملکرد مالی و کاهش ریسک جستجو میکنند و در این راستا سرمایه در گردش بهعنوان منبعی مهم برای بهبود عملکرد مالی به شمار میآید.هاووتیس نیز بر این باور است که مدیریت سرمایه در گردش فعال یک نیاز اساسی برای توانایی شرکتها جهت سازگاری در یک اقتصاد پر چالش است و هدف آن برقراری یک تعادل حساس بین حفظ نقدینگی برای پشتیبانی از عملیات روزانه و حداکثر سازی فرصتهای سرمایهگذاری کوتاهمدت میباشد.( فتحی و توکلی ,1388)
مدیریت سرمایه در گردش نقش اساسی را در عملکرد روزانه واحدهای تجاری ایجاد میکند. بنابراین مدیریت سرمایه در گردش یك عنصر مالی مهم شرکت میباشد بهطوریکه تأثیر مستقیمی بر نقدینگی و سودآوری هر موسسهای دارد (Rehman &Nasr,2007)
شرکتها میتوانند سرمایهگذاری در سرمایه در گردش خود را به حداقل برسانند یعنی یك سیاست جسورانه را در پیش گیرند و یا اینكه یك سیاست محافظهکارانه را انتخاب كنند، بنابراین مدیریت شركت مجبور است قبل از انتخاب سیاست سرمایه در گردش خود در مورد موازنهی ریسك و بازده تصمیمگیری نماید. حداقل كردن سرمایهگذاری در سرمایه در گردش (سیاست تهاجمی) ممكن است بهطور مثبتی بر روی سودآوری شركت تأثیر بگذارد . از سوی دیگر سرمایهگذاری سنگین در سرمایه در گردش (سیاست محافظهکارانه) نیز ممكن است منجر به سودآوری گردد .در كل میتوان اینچنین استدلال كرد كه سیاستهای سرمایه در گردش جسورانه، اگرچه ریسك زیادی را
نیز دارا میباشد در مقایسه باسیاستهای سرمایه در گردش محافظهکارانه دارای سودآوری بیشتری است و شرکتها باید از طریق موازنه ریسك و بازده كه شالودهی تمام تصمیمگیریهای مالی است، سیاستهای سرمایه در گردش مناسب را اتخاذ نمایند.(حسینی ، 1389)
واحدهای انتفاعی با بهکارگیری راهبردهای گوناگون در ارتباط با مدیریت سرمایه در گردش میتوانند میزان نقدینگی شركت را تحت تأثیر قرار دهند. این راهبردها میتواند بر میزان خطر و بازده آنها اثرگذار باشد(زهدی،1389)
در مورد اهمیت موضوع سرمایه در گردش ،برخی از مطالعات نشان میدهد که حجم زیادی از دارایی شرکتها در سرمایه در گردش سرمایهگذاری شده است . موضوع دیگر در مقوله سرمایه در گردش و وجه نقد در خلق ارزش و مازاد بازده سهام این است که اگرچه سرمایه در گردش معمولاً به اختلاف بین دارایی جاری و بدهی جاری اطلاق میشود،اما وجه نقد موجود در سرمایه در گردش،وجه نقد محدودشده تلقی میگردد و نمیتواند برای بازده سرمایهگذاریها به کار گرفته شود (فخاری،1392)
اهمیت روزافزون مدیریت سرمایه در گردش باعث شده است که این موضوع بهصورت یکرشته تخصصی مدیریت مالی درآید .در شرکتهای بسیار بزرگ ،تعدادی مدیر اجرایی متخصص حضور دارند که تماموقت و انرژی خود را منحصراً صرف اداره سرمایه در گردش میکنند .دلایل اهمیت این موضوع به شرح زیر است :
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیتهای واحدهای انتفاعی موجب گردیده که راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش مدنظر قرار گیرد .واحدهای انتفاعی با بهکارگیری راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش میتوانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند.این راهبردها میزان خطر و بازده آنها را مشخص میکند . بهطورکلی مدیران اداره واحدهای انتفاعی یا خطرپذیر هستند و یا اینکه خطر گریز هستند که به تعبیری محافظهکارانه عمل مینمایند.( رهنمای رودپشتی و همکاران ،
Veena Gundavelli
2 Nicholas Havoutis
Profitability
یکی از مهمترین برنامهها و مباحثی که همواره، از سوی دولتها مطرح شده است تلاشی برای ایجاد میلیونها فرصت شغلی جدید و مهار نرخ بیکاری بوده است. هر چند تلاش دولتها و سرمایهگذاریهای صورت گرفته در این بخش بر کسی پوشیده نیست اما آن گونه که طرحهای دولت بر روی کاغذ مشکل بیکاری جوان را در کشور حل کرده است، در عمل محقق نشده و کشور همچنان با بیکاری گسترده به ویژه در میان فارغ التحصیلان دانشگاهی مواجه است.
در این گذار باتوجه به تأكیدات صورت گرفته در سند برنامه چهارم، سند چشمانداز و اصل 44 بخش تعاونی جایگاه ویژهای یافته است كه در خود قابلیت ایجاد مشاغل جدید را داراست، ولی مسأله این است كه صرف تأكید بروی تعاونی شغل ایجاد نمیشود و بایستی سیاستها و راهكارهایی به منظور تشویق افراد برای سرمایهگذاری و مشاركت درنظر گرفته شود تا توسعه و اشتغالزایی تعاونیها در چارچوب برنامههای توسعه ملی قرار گیرد(سازمان مدیریت و برنامه- ریزی کشور، 1382). پس مسأله اصلی نبود چشمانداز روشنی از برنامه اقدامات در زمینه اشتغالزایی در تعاونیهاست، آیا با توسعه تعاونیها و گسترش آنها اشتغال ایجاد میشود؟ جواب این سوال روشن است و مطالب زیادی در این زمینه نگاشته شده است و همه این موارد تأكید براین دارد كه هر اقدامی كارآفرینانه نیست.
یافتهها نشان می دهد تمامی شركتها به تعاونی كارآفرین نیاز ندارند. بعضی از شركتها كسبوكار خود را به نحو احسن و مؤثر و برنامهریزی شده به پیش میبرند، اما بعضی دیگر به یك شوك و القای خلاقیت نیاز دارند. خصوصاً اگر در محیطهای ناآرام و محیطهایی كه دچار تغییرات سریع و آنی شدهاند كار كنند، زیرا چنین محیطهایی غیرقابل پیشینی هستند و برنامهریزی برای آنها مبهم است (شین،2000). خودباوری، ریسکپذیری، انگیزه پیشرفت، خلاقیت و … از ویژگیهای کارآفرینی در بخش تعاونی است، ولی گروهی از کارشناسان حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم دولت را عامل مهمی در موفقیت کارآفرینان در بخش تعاونی کشورهای درحال توسعه میدانند (لاک و همکاران، 2003). برخی معتقدند که برای ارتقاء توانمندی، دولت باید كمبود نقدینگی و سرمایه کارآفرینی در بخش تعاونی را مورد توجه قرار دهد و به نحو مقتضی این مشكل را حل كند. بسیاری از کارشناسان بر لزوم اجرای برنامههای آموزشی و مشاورهای دولت برای قابلیت آفرینی در میان کارآفرینان بخش تعاونی و هدایت آنان در مسیر کارآفرینی تأکید بهعمل آوردهاند. ولی گروهی از کارشناسان معتقدند که حمایتهای مستقیم دولت به صورت کمکهای مالی بهصورت وامهای کمبهره و بلندمدت، برای توسعه کارآفرینی در کارآفرینی بخش تعاونی ضروری است (هیسریج و همکاران، 2002). برخی نیز معتقدند که نقش دولت برای توسعه کارآفرینی به حمایتهای مالی محدود نمیشود و اجرای همزمان سیاستهای مناسب آموزشی و فرهنگی، اصلاح و تسهیل قوانین مرتبط با کسب و کار، برای پرورش و حضور نیروهای کارآفرین ضروری است (شین، 2000). مطالعات تجربی نشان میدهد، که وامهای دولتی با نرخهای بهره ارزان یا سبب شکلگیری شرکتهای صوری میگردد که در عمل وجود خارجی ندارند، و یا به تأسیس شرکتهای ضعیفی منجر می شوند که عموما قادر به ادامه کار نیستند، بهعلاوه پرداخت وامهای كم بهره و با اقساط بلندمدت، و تأمین تسهیلات بیمه سرمایهگذاری و… از سوی دولت، بدون تلاش در جهت ارتقاء آگاهی عمومی نسبت به استعداد و توانمندی کارآفرینان در عرصههای مختلف اجتماعی – اقتصادی، در بسیاری موارد به هدر دادن منابع است (پیرس، 2003). بررسی سیاست كارآفرینی در کشورهای گوناگون نیز نشان میدهد که استراتژیهای توسعه کارآفرینی در این کشورها بیشتر بر خدمات مشاورهای، تكنولوژی، حمایتهای اطلاعاتی، پیوندهای درونبخشی، ظرفیتسازی علمی، وام و اعتبارات و آموزش قرار دارد(ملیتو،1380). از نظر كورنوال و پرمن(1990)، ویژگیهایی كه قادر بوده مانع از تدوین یك استراتژی كارآفرین در تعاونی گردد به سه دسته عوامل محیطی، عوامل داخلی تعاونی و عواملی كه هم در نتیجه محیط خارجی و هم ساختاری و فرایندهای سازمانی هستند میباشد. برخی از صاحب نظران این عوامل را در كمبود رقابت، وجود مراجعین مختلف، مسئولیتپذیری عمومی و اهداف تعاونی میدانند. از سوی دیگر تعاونیها نسبت به سازمانهای انتفاعی امكان كمتری برای حضور در بازار دارند. این امر و عدم رقابت در بازار باعث عدم تمایل آنها به كاهش هزینهها، فعالیت اثربخش و اجرای مؤثر طرحها میگردد. بدون نیروهای رقابتی و بدون توجه به مناسب بودن ایدههای جدید، دلیل اندكی برای نگران بودن درباره از دست دادن اهداف وجود خواهد داشت و علاوه برآن برای كارآفرینی نیز دلیل چندانی وجود نخواهد داشت.
بسیاری از تعاونیها باید رضایت چندین گروه از جمله مشتریان، مالیاتدهندگان، سیاستگذاران، مراجع مختلف دولتی، گروههای ذیربط و دیگران را برآورده سازند. بدلیل بحث و مناظره عمومی كه همواره وجود دارد، برای مدیریت تعاونی دشوار است كه به تصمیمی دست یابد كه ناشی از ارزیابی جامع از استراتژی جایگزین باشد و صلاحیتهای یك استراتژی كارآفرینی رابه هنگام انتخابهای استراتژیك، ارزیابی كند. همچنین در بیشتر کشورها اهداف توسط بخش دولت تدوین میگردد. این اهداف باید توسط قانونگذاران خارج از سازمان تدوین شوند كه حد و مرز مدیریت سازمان را تعیین میكنند. بهعلاوه از آنجایی كه ممكن است چندین گروه خارج از تعاونی، در تعیین مقاصد و اهداف دخیل باشند، لذا اغلب تعابیر مختلفی از این پرسش صورت میگیرد كه منافع عمومی در چیست؟ تعاونی باید در چه جهتی عمل كند؟ انتخاب یك استراتژی كارآفرینی توسط مدیریت یك سازمان غیرانتفاعی دشوار است، زیرا تعابیر چندگانهای از اهداف و مقاصد سازمانی وجود دارد(مقیمی، 1381).
باتوجه به تحقیقات انجام شده در خصوص تشکیل تعاونیها در کشورهای مختلف، اشتغالزایی در سطوح محلی، افزایش درآمد، توسعه کاربریهای صنعتی و تجاری و توزیع جغرافیایی بازارها (کورتنی ، 2002)، جلوگیری از افزایش قیمت محصولات (هیسریج و همکاران، 2002)، کاهش هزینهها و توسعه بخش روستایی، توزیع بهینه کالاها و خدمات، پل ارتباطی بین شهر و روستا، صنعت و کشاورزی، تولیدکننده و مصرفکننده و رونق کشاورزی و بسیج و تخصیص عادلانه منابع، ایجاد تنوع در اقتصاد روستایی، بسترسازی لازم به منظور افزایش ثروت روستائیان و تسهیل توزیع کالاهای تولیدی صنعتی از پیامدهای توسعه و گسترش کارآفرینی در تعاونیها است(کبیری،1383).
براساس آمار وزارت تعاون، کار و امور اجتماعی تعداد كل تعاونیهای گردشگری فعال در كشور 177 تعاونی فعال و 112 تعاونی غیرفعال است. استانهای مازندران، گیلان، اردبیل، خوزستان، قم و هرمزگان استانهایی هستند كه هم از نظر تعداد تعاونی فعال و هم غیرفعال در سطح كشور در ردههای اول قرار دارند. بیشترین تعداد و سهم از تعاونیهای كل كشور در استانهای توسعهیافته و كمترین آنها در استانهای كمتر توسعه یافته است. از مجموع 177 تعاونی فعال 70 تعاونی در استانهای توسعهیافته، 68 تعاونی در استانهای درحال توسعه و 39 تعاونی در استانهای كمتر توسعه یافته واقع شدهاند ( فرزین، 1384).
راهبردهای توسعه تعاونیهای گردشگری را میتوان در بازاریابی داخلی و خارجی،تعاونیهای بازاریابی یك جاذبه خاص، تعاونیهای اماكن تفریحی عمومی، تعاونیهای بازاریابی توسط آژانسها، هتلها، مراكز تفریحی و نهادهای محلی جهت حضور در بازارهای خارجی، تشكیل تعاونیهای ارائه خدمــات اقامتی و تورگردانی، تقویت ائتلاف بین بخشهای حملونقل و گردشگری، ایجاد تعاونیهای گردشگری بهمنظور حفظ محیطزیست و توسعه منابع اكوتوریسم، ایجاد تعاونیهای گردشگری روستایی در حوزههای صنایع دستی، ایجاد تعاونیهای گردشگری كشاورزی، تشكیل تعاونیهای گردشگری ورزشی، تشكیل تعاونی برای ایجاد مناطق نمونه گردشگری، تشكیل تعاونیهای مقصد توسط شوراهای شهر و روستا جهت تقویت تلاشهای بازاریابی برای مقصد و تشكیل تعاونی برای اداره موزه ها و سایت موزهها دانست.
براین اساس، مسئله اصلی تحقیق حاضر نقش عوامل مرتبط با توسعه كارآفرینی در تعاونیهای گردشگری و رتبهبندی آنها باتوجه به بسترهای فعلی فعالیت تعاونیها و نقاط قوت و ضعف، همچنین چالشهای موجود بصورت راهكارهای سیاستی، هدایتی، نظارتی و حمایتی خواهد بود. از آنجا که جامعه آماری این تحقیق استان مازنداران میباشد نتایج این تحقیق برای استان مازنداران که دارای جاذبههای توریستی متعدد و ظرفیتهای گردشگری بالقوه میباشد بسیار مفید واقع میگردد و در واقع با گسترش تعاونی های گردشگری در این استان امید است که ابزاری توانمند برای افزایش درآمد این استان ایجاد گردد و نقش عمدهای را در توانمندسازی مردم محلی استان مازندران و توسعه منابع انسانی و تنوع بخشی و رشد اقتصادی و همچنین خلق فرصتهای شغلی در آن استان را ایفا نماید.
به خاطر تغییرهای بنیادی صورت پذیرفته در اقتصاد جهانی از سال 1970 به بعد با محوریت تشدید رقابت جهانی، افزایش میزان عدم اطمینان و رشد در بخش بندی بازار و پیشرفت تكنولوژیكی، یعنی اتوماسیون منعطف و منجر به انتقال فعالیتهای اقتصادی از سازمانهای بزرگ به كوچك، توسعه کارآفرینی الزامی است (خانکا، 2003). با تزلزل بازارهای تولید انبوه در دهه هفتاد، مرگ تولید انبوه اتفاق افتاده و بهبود و انعطافپذیری در روند تولید میسر شده است، وقوع چنین تغییراتی در مسیر توسعه تكنولوژیكی منجر به این امر گردیده كه مقیاس بزرگ، قابلیتهای اقتصادی خود را از دست بدهد (کورتکو و همکاران، 2001). از طرف دیگر، عوامل مؤثر بر حركت به سمت
شركت های كوچك در قالب ادله دوگانه فوق خلاصه نگردیده و عوامل دیگری نیز در این بین مؤثر بودهاند (لاک و همکاران، 2003):
براین اساس پذیرش این حقیقت كه جهان در یك دوره تخریب سازنده یا خلاق بسر میبرد امكانپذیر خواهد بود. از طرف دیگر باتوجه به ماهیت اقتصادی- اجتماعی فعالیت تعاونیها و نیازمندی به حركت تعاونیها بشكل همزمان در حوزههای كارآفرینی شركتی و اجتماعی و همچنین عدم جاذبه كارآفرینی اجتماعی جهت بخش خصوصی(در غالب موارد)، میبایست به نوعی، تقویت این بخش صورت پذیرد. باید توجه داشت كه فعالیت غیرهدفمدار و غیرهدایت شده در روند تأسیس تعاونیها(تاكنون) نیز سبب شده تعاونیها از قابلیت و قدرت كافی جهت فعالیت رقابتی در مقابل بخش خصوصی برخوردار نبوده و توسعه كارآفرینی در این حوزه، فواید عدیده درون سازمانی مرتبط با تعاونیها و تقویت منابع ملی را به دنبال خواهد داشت. بطور خلاصه در بعد نظری یا تئوریك، با تأكید و محوریتدهی به اصول بهرهوری، میتوان اقدام به تبیین ضرورت و اهمیت پرداختن به طرح حاضر جهت بخش تعاون در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و مدیریتی، در سطوح خرد و كلان، در قالب برنامههای كوتاه، میان و بلندمدت(حتی استراتژیك بخش تعاون) و هماهنگسازی فعالیتهای درون، بین و فرابخشی نمود.
علاوه بر موارد فوق، با توجه به تأكیدات بهعمل آمده در برنامه چهارم توسعه كشور بر بهرهوری، توسعه و تقویت كارآفرینی در بخش تعاون، بستر را جهت تحققپذیری این مهم فراهم ساخته و همچنین زمینه را جهت انطباق خروجی بخش تعاون (تأثیر 25 درصدی بر اقتصاد ملی تا افق 1404) فراهم خواهد ساخت. از بعد قانونی نیز نگاهی هرچند اجمالی به سند برنامه چهارم توسعه، افق 1404 سند توسعه بخشی وزارت تعاون، قانون تعاون و مواردی همانند گویای اهمیت پرداختن به مباحث كارآفرینی در بخش تعاون است.
علاوه بر ضرورتهای نظری و قانونی در اهمیت و ضرورت توسعه کارآفرینی شرایط موجود در این استان ضرورت توجه به بحث کارآفرینی را جدی تر نموده است. باتوجه به اهمیت بخش گردشگری در استان مازندران و اینکه رشد این بخش به عنوان بستری برای كسب اهداف توسعه میباشد و همچنین وجود معضل بیکاری در این استان و در بخش گردشگری و با اشاره به این موضوع که تعاونیها میتوانند بهعنوان جایگاهی برای ایجاد اشتغال باشند و باتوجه به ماهیت کارآفرینی که میتواند به عنوان راهکاری برای ایجاد فرصتهای شغلی باشد، لذا ضرورت و انجام این تحقیق که سعی در نقش عوامل مرتبط با توسعه کارآفرینی و همچنین رتبه بندی آن را دارد گامی در جهت بهبود مشکلات بوده و ضرورت مییابد. علاوه بر موارد ذکر شده می توان اهمیت و ضرورت این تحقیق را از ابعاد زیر مورد بررسی قرار داد:
لازم به ذکر است که از نتایج این تحقیق تعاونیهای گردشگری، استانداری مازندران، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سازمان توسعه گردشگری و نهادهای مرتبط با گسترش گردشگری و تعاونیها و همچنین دانشجویان کارآفرینی می توانند بهره ببرند.
هدف اصلی تحقیق عبارت است از نقش عوامل مرتبط با توسعه کارآفرینی در تعاونیهای گردشگری استان مازندران .اهداف فرعی این تحقیق عبارت است از:
Shinn
Luc
Hisrich
Pearce
Cornwall & Periman
Courtney
Khanka
Kuratko