وبلاگ

توضیح وبلاگ من

رابطه انگیزش و خلاقیت با عملكرد شغلی دبیران مقطع متوسطه اول شهرستان كنگاور

بررسی و شناخت عوامل مؤثر بر عملکرد شغلی یکی از برنامه‌های مهم آموزش‌وپرورش در بخش کلان محسوب می‌شود. تا از این طریق عوامل مرتبط با آن مانند جذب آموزش‌وپرورش و حفظ دبیران به شکل بهتری توسط وزارت آموزش‌وپرورش برنامه‌ریزی و اجرا شود. ( سید جوادی، 1381)

 

متغیرهای زیادی وجود دارد که عملکرد شغلی را در دبیران تحت تأثیر قرار می‌دهند. در این بررسی انگیزش و خلاقیت متغیرهایی هستند که رابطه آن‌ها با عملکرد شغلی موردبررسی قرار می‌گیرد.

 

انگیزش ازجمله متغیرهای مهم و اساسی جهت افزایش عملکرد لازم در دبیران در سیستم آموزشی کشور می‌باشد در وسیع‌ترین سطح، مفهوم انگیزش شغلی می‌تواند در طبقه جای گیرد.

 

قدیمی‌ترین دیدگاه، انگیزش را به‌عنوان یک ویژگی یا مجموعه‌ای از ویژگی‌های شخصیتی تلقی می‌کند. در این دیدگاه، انگیزش به تفاوت‌های فردی در صفاتی که به رفتار کاری و عملکرد شغلی مربوطند، اشاره دارد. مشکل اساسی این دیدگاه، حیطه گزینش کارکنان علاقمند به انگیزش شغلی، مشخص کردن انگیزش و نیز ارزیابی دقیق تفاوتهای فردی در ارتباط با آن می باشد. طرفداران این دیدگاه معتقدند که تفاوت‌های فردی در عملکرد شغلی اغلب بر اساس انگیزش متداول و معمول تبیین می‌گردند( ارشدی، 1386)

 

جونز(1995) انگیزش را مجموعه‌ای از نیروهای انرژی‌بخش می‌داند که از درون و نیز ورای هستی شخص سرچشمه می‌گیرند تا آغازگر رفتار مربوط به کار باشد و شکل، جهت، شدت و مداومت آن را تعیین نماید. به اعتقاد فرانکو، نبت، کانفرواستوبلیس (2004) انگیزش وقتی وجود دارد بین اهداف فرد و اهداف فرد همسویی وجود داشته باشد.

 

انگیزش یکی از ابزارهای مهم برای تولید مؤثر و کارآمد و خلق محیط کاری مثبت و اجرای موفقیت‌آمیز برنامه‌ها عنوان می‌شود. دبیران بدنه اصلی هر مدرسه را تشکیل می‌دهند و مسلماً در سیستم، از برنامه‌ها، فعالیت‌ها و تجهیزات و مواد بیشتر اهمیت دارند. آموزش دانش آموزان و ارتقای بهداشت و درمان جامعه مؤثر واقع شود تا به این وسیله از بروز جامعه بیمار و غیرمولد در آینده پیشگیری شود.(غفاری)

 

وجود تنش نارضایتی شغلی دبیران می‌تواند تهدید کند، سلامت جسمی و روانی کیفیت زندگی و همین‌طور مانع دستیابی به اهداف توسعه فردی و اجتماعی باشد. فقدان انگیزش در کاهش میزان حضور در محل کار و کمیت و کیفیت کار تأثیر دارد. در یک پژوهش نامشخص بودن آینده، فقدان برنامه صحیح و امنیت شغلی عوامل تأثیرگذار در کاهش انگیزش معرفی‌شده است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پروژه دانشگاهی

 

عواملی چون جالب بودن کار، قدردانی، حقوق کافی، شرایط کاری مناسب و ماهیت کاری در افزایش انگیزش شغلی دبیران مؤثر قلمداد شده‌اند. همچنین نتایج مطالعات روی دبیران در محیط‌های آموزشی نشان می‌دهد  کمبود حقوق و دستمزد، نداشتن امنیت شغل، عدم استقلال شغلی و منابع ناکافی، به‌عنوان عوامل مرتبط با نارضایتی شغلی و ایجاد استرس بیان‌شده است . اگرچه ارتباط بین انگیزش دبیران و موفقیت دانش آموزان به اثبات نرسیده است، ولی رابطه مثبت آن به عملکرد شغلی دبیران به اثبات رسیده است. (غفاری)

 

یکی دیگر از تئوری‌های انگیزش شغلی، تنوری دو عامل هرزبرگاست. او معتقد است که انگیزش تحت تأثیر عوامل محرک انگیزش عوامل درونی یا (ذهن فرد) و عوامل بهداشتی (عوامل خارجی) است.

 

عوامل محرک انگیزش یا ذهنی از انجام کار ناشی می‌شوند و موجب رضایتمندی فرد شده و به‌عنوان پاداش‌های درونی یا ذهنی محسوب می‌شود که برای افزایش انجام کار ضروری‌اند همانند موفقیت، پیشرفت و قدردانی درحالی‌که برای تأمین و فقط سلامت سازمان، شناسایی عوامل یا خارجی عمدتاً با محیط و زمینه شغل ارتباط دارند و کارکنان را در سازمان ابقا می‌کند که شامل خط و مشی و مقررات و شرایط محیط کار حقوق و دستمزد، روابط شخصی باهم ردیفان و امنیت شغلی می‌شوند.

 

مطالعات بسیاری درباره تأثیر عوامل انگیزش (ذهنی) و بهداشتی بر انگیزش و رضایت شغلی کارکنان صورت گرفته است که در مواردی اهمیت بیشتر عوامل ذهنی بر عوامل بهداشتی یا خارجی را تأیید کرده‌اند که مطابق نظر هرزبرگ است و در مواردی اهمیت عوامل خارجی را بیان کرده‌اند.

 

یکی از وظایف مهم مدیران در سازمان‌ها، شناسایی استعدادهای بالقوه کارکنان خود و فراهم کردن زمینه‌های رشد و شکوفایی آنان است که زمینه تحقق هدف مهم و اساسی ارتقای بهره‌وری را نیز فراهم می‌کند. به‌عبارت‌دیگر شناخت مسائل انگیزش کارکنان جهت بهبود عملکرد و افزایش بهره‌وری سازمان بسیار حائز اهمیت است. همچنین کسب چنین شناختی می‌تواند به بهبود کاربرد و منابع انسانی سازمانی کمک شایانی کند و در جلوگیری از مقاومت کارکنان در مقابل تغییرات، کاهش محدودیت در بازده و مبارزه با ستیز و مجادله کاری کارکنان با یکدیگر کمک کند و به ایجاد یک سازمان سودآور منتهی شود.

رابطه بین ارزیابی میزان استرس رویدادهای زندگی وتیپ شخصیت دربیماران مبتلا به ام اس

بدون تردید، درتاریخ تمدن بشری، مهمترین جستجوی انسان، تلاش برای شناخت واقعیت خودش بوده است. توسعه علوم مختلف انسان شناسی و ناگزیر هستی-شناسی، نتیجه همین کنکاش بی پایان و بی انجام بوده و هست. حتّی میتوان پذیرفت پیشرفت بسیاری از علوم دیگر نیز، مستقیم یا غیرمستقیم وابسته به میزان توفیق آدمی در درک بهتر ساختار حیرت انگیز و خارق العاده خویش میباشد. رسیدن به آرامش و اطمینان و دوری از افسردگی و اضطراب واسترس از اساسی‌ترین نیازهای سرشتین آدمی و از دیرباز جزو مسائل اساسی بشر بوده‌ است. همین مسئله موجب شده تا در ادیان و آیین‌های کهن بشری، ضمن تشریح علل آرامش روحی و روانی، راهکارهایی برای پاسخ به این نیاز اساسی بشر ارائه شود.  ( روث وكوهن،1986).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

امروزه هر چند مردم از لحاظ جسمی فعالیتهای زیادی دارند، ولی اکثر فعالیتهای بدنی آنها معمولا فعالیتهای سالمی نیستند،مثل دویدن با سرعت برای رسیدن به اتوبوس و… بیشتراین فعالیتها جزء فعالیتهای سالم بشمار نمی‌روند و در نتیجه در اغلب اوقات موجب ایجاد استرس در فرد می‌شوند.استرس شایعترین مشکل جوامع بشری است که می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. بیشترین آن،خود تحمیلی است. درجامعه‌ی‌ امروزی ما یکی از شایعترین بیماریهای تهدیدکننده‌ی سلامتی است و رقمی درحدود ٧٠٪ مراجعات به پزشکان راتشکیل می‌دهد و این مشکل استرس، فشار و فرسایش بدن، به هنگامی است که با محیط پیوسته در حال تغییر سازگار شویم. چنین تغییراتی آثار جسمانی و هیجانی بر ما می‌گذارد و می‌تواند احساسات مثبت یا منفی ایجاد کند. اثرات استرس ما را ناگزیر به عمل می‌کند و چشم انداز مهیج جدیدی برای ما به ارمغان می‌آورد.آثار مثبت آن باعث کمک به ما درراستای حفاظت از خود می شود.آثار منفی استرس احساس بی اعتمادی ، طرد ، خشم و افسردگی می‌آفریند که این احساسات به نوبه خود به مشکلاتی مانند سردرد ، ناراحتی معده ، ، بی‌خوابی ، فشار خون بالا ، بیماری قلبی واعصاب و… می‌انجامد.مرگ یک عزیز ، تولد یک کودک ، ارتقای شغلی یا ایجاد یک رابطه جدید استرس به دنبال می‌آورد. چون این تغییرات ما را مجبور به سازگاری مجدد با زندگی خود می‌کند. سازگاری با شرایط متغیر، بسته به نوع واکنش ما می‌تواند آسیب زا باشد.در اکثر اوقات افراد پراسترس دارای شیوه زندگی نادرستی هستند، تغذیه ناسالم دارند، برنامه ریزی مناسب ندارند و اغلب اوقات سرشان بی‌خود و بی‌جهت شلوغ است که این نیز می تواندآسیب رساننده باشد. در مجموع ،استرس در دنیای مدرن اجتناب ناپذیر است و برای همۀ افراد پیش می آید. گاهی این استرس بیش از حد قابل انتظار است یا به صورت مزمن و دائمی وجود دارد که باعث تنش شدید فرد می شود و بر عملکرد او تأثیر می گذارد. در این موارد استرس مضر خواهد بود و نتایج منفی آن بر کیفیت زندگی، افزایش احتمال ابتلا به بیماری های جسمی یا تشدید بیماری ها یی مانند بیماری دیابت دیده می شود. (شاه منصوری ویکی پدیا،دانشنامه ازاد،1390)

 

هاوسلیتر ، برون و جاكل اذعان دارند كه میلین زدایی فیبرهای عصبی نه تنها بر كاركرد سیستم های حسی و حركتی اثر می گذارد، بلكه ممكن است موجب نشانه ها و علائم آسیب شناختی روانی شود.ام اس یکی از شایعترین بیماریهای مغز و اعصاب بوده و در حدود ۵٠٠٠٠ نفر در ایران و١۴۵٠ نفر در کرمانشاه به آن مبتلا هستند.و عمدتا در بالغین جوان بروز میکند. این بیماری از نظر بالینی با درگیری قسمتهای مختلف سیستم اعصاب مرکزی در زمانهای مختلف مشخص میگردد.بدین شرط که دیگر اختلالات عمل چند کانونی سیستم اعصاب مرکزی رد شده باشد. بیشترین میزان بروز بین٢٠-۴٠ سالگی است و زنان تقریبا دوبرابر مردان مبتلا میشوند.بیشتر آسیب این بیماری به ورید ها یا سیاهرگها است.این ضایعات در ماده سفید نخاع و مغز و در عصب بینایی دیده میشود.متأسفانه علت این بیماری مشخص نیست و هنوز ژن خاصی برای این بیماری مشخص نشده است، اما استعداد ارثی و اختلال در سیستم ایمنی فرد به دلایل نامشخص و عوامل زیست‌محیطی، نژادی، ویروس‌هایی که قبلاً به بدن فرد وارد شده است، واکسن‌های غیراستاندارد و استرس نقش مؤثری در ابتلا به این بیماری دارد. (شولتز،1389)

پایان نامه های دانشگاهی

 

 

استرس های روحی و جسمی ، چه بصورت مزمن و چه بصورت حاد وناگهانی ، ممکن است سبب تاثیر دراین بیماری شوند. چنانچه مطالعات نشان می دهند . شایعترین استرس های روحی شامل طلاق ، سوگواری ، خشم ، شکست عاطفی ، و شغلی می باشند. (دکتر اشلی.ب .هارت ، 1383 ).

 

اتیولوژی ام اس معلوم نیست و یک اختلال چند عاملی پیچیده است که در آن عوامل محیطی در افراد از نظر ژنتیک مستعد با هم تعامل می کنند.شواهدی که از نقش عوامل ژنتیک در رویداد ام اس حمایت می کنند، عبارتند از:تجمع خانوادگی ، استعداد ابتلای کمتر در نژادهای غیر سفید پوست، رویداد زیاد هاپلوتیپهای خاص در بین موارد ام اس، رویداد زیادتر بیماری در اروپای شمالی نسبت به افراد بومی همان مناطق جغرافیایی، عدم وجود موارد ام اس زیادتر در فرزندخوانده گان مبتلایان به ا م اس(١٢-١۴). ام اس به احتمال زیاد ناشی از تعامل بین یک عامل محیطی و یک پاسخ ایمنی شناختی نسبت به یک عامل مشخص ژنتیک است. (عزیزی، جانقربانی، حاتمی١۳٨٩).

 

شخصیت، که تقریباً جامع تمام مباحث روان شناسی عمومی است، نه تنها مورد بحث روان شناسان، جامعه شناسان، انسان شناسان قرار گرفته است، بلکه فیلسوفان و حتی بعضی از دانشمندان دیگر نیز به مطالعه ی آن پرداخته اند. استرس با تیپ های شخصیتی و عملکرد فرد رابطه داشته و یکی از مولفه های موثر بر روان ، ایمنی و آسودگی افراد است.

 

روانشناسان سلامت نیاز روز افزون به تمركز بر اندازه گیری وسیع تر وضعیت سلامت،نسبت به آمار صرف مرگ ومیر و میزان ابتلا به بیماری را دریافته است.یكی از اندازه گیری هایی كه مورد پذیرش بیشتری قرار می گیرد اندازه گیری رویدادهای زندگی است.رویداد زندگی به قضاوت ادراك شده فردی در مورد اینكه چقدر از زندگی خود راضی است اشاره می كند و این امر ممكن است شباهت كمی به وضعیت سلامت جسمی واقعی آنها داشته باشد.تحقیقات نشان می دهند،در آنچه كه رویداد زندگی را تشكیل می دهد نه تنها تفاوت های فردی وجود دارد،بلكه تفاوت های بین فرهنگی نیز مؤثرند.این امر موجب می گردد كه اندازه گیری رویدادهای زندگی چالش انگیز شود.(سزابو و همكاران،1997).

 

 بنا به مطالب بالا، مسئله این تحقیق این است که آیابین استرس رویدادهای زندگی وتیپ شخصیت دربیماران مبتلا به ام اس ارتباط وجوددارد؟

 

 1-3  اهمیت و ضرورت انجام پژوهش

 

با پیشرفت علم و مشخص شدن بسیاری از بیماریها‏، دیدگاههای نوینی در راستای درمان به وجود آمده است كه دارای مشخصات، ملاك‌ها و معیارهای متفاوتی نسبت به دوران گذشته است. در جهان كنونی مشخص شده است که بسیاری از بیماریها از یكدیگر تأثیر می پذیرند.در عرصه جدید، افكار یا به تعبیر بهترمسائل روحی روانی به عنوان یك عامل تأثیرگذار شناخته شده و در برنامه‌ریزی­های درمان منظور می‌گردند. در نتیجه تحولات وپیدایش بلوغ علمی بیشتر، شناخت روان ومهار مسائل تنش زایی که از ان نشات می گیرندنسبت به گذشته كاملاً تغییر یافته ومورد توجه می باشد. ارتباط میان بیماریهای جسمی و روحی همواره بخش عمده ای ازمطالعات جدید را به خود اختصاص داده ودر علم روانشناسی امروزه همواره روح وروان ومسائل مربوط به ان،بعنوان مهمترین بخش مورد توجه هستند.در این تحقیق سعی بر بررسی وتشریح عوامل موثر بربیماریهای جسمانی را داریم.تا بتوانیم با زیرکی بیشتری مسائل پیرامون خودرا مورد بحث قرار دهیم.

 

 از نظر کاربردی این پژوهش می تواند راهکارهای کاهش استرس را به متخصصین آموزش دهد تا بتوانند به دور از هرگونه تنیدگی و استرس به درمان بیماران ام اس بپردازند همچنین به خود بیماران ام اس نیز در جهت کاهش استرس و بهبود عملکرد درمان کمک می کند .

 

 از نظر بنیادی نیز به افزایش دانش روانشناسی وبهبود کل فرایند درمان درمان بیماران ام اس منجر شود.

رابطه بین خودتوصیف گری بدنی و مهارت های ارتباطی با رضایت زناشویی معلمان زن متاهل

خانواده مهمترین نهاد اجتماعی در جوامع انسانی است كه تكوین و پرورش شخصیت افراد در آن شكل می‌گیرد. برای اینكه خانواده بتواند كاركردهای اصلی خود را به خوبی ایفا نماید، لازم است امنیت و آرامش در كانون آن رخنه كند. واقعیت این است كه در فرآیند چرخه زندگی خانواده مسایل و مشكلاتی بوجود می‌آید كه آرامش آن را هر چند برای مدت كوتاهی سلب می‌كند (ریتزر،2003). در این میان افزایش طلاق نیز از مسائل مهمی است كه پژوهشگران اجتماعی را بیشتر متوجه مسئله رضایت مندی زناشویی می‌كند. از همین رو است كه از دهه 1990 تا به حال نسبت به دهه‌های قبل، این مسئله، توجه تعداد زیادی از محققین، در رشته‌های مختلف و با اهداف گوناگون را به خود جلب كرده‌است(براد بری و همکاران ،2004). رضایت‌مندی زناشویی پیامد توافق زناشویی  است و به صورت درونی احساس می‌شود. اصطلاح توافق زناشویی، رابطة مناسب زن و شوهر را توصیف می‌كند. در رابطه با توافق بالا، هر دو زوج به گونه‌ای رفتار، تصور و ادارك می‌كنند كه گویا نیازها و انتظار‌هایشان برآورده شده و چیزی وجود ندارد. كه در روابطشان خلل ایجاد كند. در ازدواج بدون توافق زناشویی مشكلات موجود میان زوجین به حدی بالاست كه آنها را از احساس برآورده شدن نیازها و انتظارات باز می‌دارد. اغلب زوج‌ها، جایی بین این دو انتها قرار دارند و زمینه‌هایی از توافق و نبود توافق را تجربه می‌كنند.(حیدری،1385). رضایت‌مندی زناشویی حالتی است كه طی آن زن و شوهر از ازدواج با یكدیگر و با هم بودن احساس شادمانی ورضایت دارند.(میر احمدی زاده،1382). اغلب رضایت‌مندی زناشویی را به صورت نگرش‌ها یا احساسات كلی فرد راجع به همسر و رابطه‌اش تعریف می‌كنند. یعنی رضایت‌مندی زناشویی یك پدیده درون‌فردی و یك برداشت فردی از همسر و رابطه است. چنین تعریفی از رضایت‌مندی زناشویی بیانگر آن است كه رضایت‌مندی یك مفهوم تك بعدی و مبین ارزیابی كلی فرد دربارة همسر و رابطة اوست(فرح دوست،1386). شناخت عوامل مؤثر در روابط زناشویی، مهار و مدیریت آن یكی از روش‌های درخور توجه در حل مشكلات زناشویی و رسیدن به رضایت از زندگی زناشویی به شمار می‌رود.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

1-2- بیان  مساله

 

 رضایت زناشویی موضوعی است که توجّه مشاوران و روانشناسان خانواده را به خود معطوف کرده است. بعضی از پژوهش گران رضایت زناشویی را به عنوان کیفیت رابطه زناشویی در نظر گرفته اند. این احساسات ذهنی میتواند به عنوان رضایت تلقی شود، و به عنوان تداوم رفتارهای واقعی و یا ویژگی های ازدواج مورد توجّه قرار گیرد (فقیر پور، 1383). بک (1967) معتقد است در زمینه رضایت زناشویی برداشت زن و شوهر از رفتار همدیگر بیش از رفتار حائز اهمیّت است. فردی که رضایت زناشویی بالایی داشته باشد نسبت به زندگی اش نگرش مثبتی دارد و برعکس اگر فردی از زندگی زناشویی اش ناراضی و ناخشنود باشد، نگرش منفی به زندگی و خود در او شکل می گیرد. ارتباط و مهارتهای ارتباطی در زندگی انسانها، بخصوص در زندگی زناشویی اهمیت فراوان دارد و مانند بستری است که سایر ابعاد زندگی زناشویی را در بر می گیرد. مشکلات ارتباطی شایعترین شکایتی است که زوج های جویای کمک بیان می کنند(شیرالی نیا، 1387). مهارتهای ارتباطی  شامل مهارتهای متفاوتی هستند، به عنوان مثال، توانایی گوش دادن فعالانه به عنوان یک مهارت اساسی در روابط بین فردی همواره مورد توجه بوده است(امین چهارسوقی، 1381). پژوهش های زیادی نشان می دهند که آموزش  مهارتهای ارتباطی و اصول صحیح برقراری ارتباط به همسران، سازگاری آنها را در زندگی زناشویی افزایش می دهند و موجب رشد و تکامل احساسات و ارزش های خانواده می شود.

 

تصور از خود همان خود ادراك شده است یعنی یك نقطه نظر عینی از مهارت ها، خصوصیات و توانایی ها یی كه  فرد از خود دارد(پاپ و مک هال ، 1988). کش و استرچان (2002) تصور از بدن را به احساسات شخصی در رابطه با بدن و ظاهر فیزیکی مربوط می دانند. بحث در رابطه با تصور از بدن بیشتر به سمت بررسی نارضایتی از بدن پیش رفته است ( هوانگ، نورمن، زابینسکی، کالفاز  و پاتریک ، 2007).  برخی از مطالعات نشان داده اند که احساسات منفی درباره بدن با عاطفه منفی، عزت نفس پایین و آسیب پذیری به افسردگی مرتبط می باشند. پژوهشگران در مطالعه ای به این نتیجه رسیدند که تصور ناراضی کننده درباره بدن با رضایت پایین از روابط رومانتیک و سازش کلی روان شناختی مرتبط است و این عوامل باعث کاهش رضایت از زندگی می شود(ادمان وهمکاران ، 2005). تصویر بدنی در برگیرنده اطلاعات، احساسات و ادراکات آگاهانه و غیر آگاهانه شخص در مورد بدن می باشد. این تصویر از زمان تولد شکل گرفته و همزمان با رشد فرد کامل شده و در طی مراحل زندگی فرد تغییر می کند. تغییر تصویر ذهنی بدن در پی تغییرات قابل مشاهده در بدن می تواند تاثیر زیادی روی شخصیت و رفتار فرد داشته باشد. این تصویر ذهنی عامل اساسی در تعیین چگونگی تعامل فرد با دیگران محسوب می شود. تصویر منفی از بدن می تواند منجر به احساسات منفی درباره شکل بدن شود و به عنوان یک عامل خطر و نگهدارنده در آسیب شناسی روانی ذکر شده است(ادمان و همکاران، 2005). با توجه به موارد گفته شده  این پژوهش درصدد پاسخ به این سوال هست که آیا بین خود توصیف گری بدنی و مهارت های ارتباطی با رضایت زناشویی معلمان زن متاهل رابطه وجود دارد؟

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق

 

   رابطه زناشویی یکی از صمیمی ترین و خصوصی ترین انواع ارتباط انسانی و از نیازهای فطری بشر است. داشتن رابطه با همسر، می تواند سرچشمه احساس آرامش، حمایت و لذت برای هر کس باشد و این در حالی است که همین رابطه گاهی می تواند به منشا اضطراب، احساس ناکامی و نارضایتی تبدیل شود. زمانی که دو نفر با سلایق و نیازهای مختلف در کنار هم قرار می گیرند، دوام و کیفیت زندگی به دانش، مهارت و هنر هر یک از آنها در تحکیم این ارتباط بستگی دارد( دیو ، 2008). یکی از جوانب بسیار مهم یک نظام زناشوئی، رضایتی است که همسران در ازدواج تجربه می کنند (تانی گوچی  و همکاران ، 2006). اما آمار طلاق که معتبرترین شاخص آشفتگی زناشوئی است، نشانگر آن است که رضایت زناشوئی به آسانی قابل دستیابی نیست (رزن گراندن  و همکاران ،2004)؛ چه از یکسو در همان هفته ها و ماههای اول

پایان نامه های دانشگاهی

 ازدواج ، عدم توافق های جدی ایجاد می گردد که چنانچه حل نگردند، می توانند رضایت و ثبات این رابطه را تهدید کنند (تالمن  و هسیا، 2004).  همچنین مشکلات زناشویی با کاهش بهره وری شغلی، بروز مشکلات جسمانی و روانی و ضعف عملکرد سیستم ایمنی  ارتباط دارد(گلاسر ،2000).  یکی از مهم ترین عوامل مشکل ساز در زمینه رضایت زناشویی، ارتباط می باشد. ارتباط فرآیند اصلی در روابط زناشویی است و عبارتند از فرآیندی كه زن و شوهر به صورت كلامی و غیركلامی درقالب گوش دادن، مكث، حالت چهره با یكدیگر به تبادل احساسات و افكار می پردازند(شیرالی نیا و همکاران، 1387) موضوع ارتباطات در روابط زناشویی به قدری مهم است كه بیش از 90% زوجین آشفته ناتوانی در برقراری ارتباط را به عنوان یك مسئله مهم در روابط خود مطرح كرده اند(خسروی، 1386).

Efficiency بهره وری

    اصطلاح تصویر بدنی اولین بار به وسیله شلدر (1920) به عنوان تصویر ذهنی، از بدن و جسمان و نحوه ی ظهور آن در نظر خودمان تعریف شد. این تعریف دارای دو بعد ادراکی و نگرشی است(گلسون و فریک، 2006). یکی از شایع ترین مشکلات روانشناختی زنان، وجود نقص در تصویر بدن است. ظاهر فیزیکی قسمت مهمی از تصویر بدنی است، زیرا اولین منبع اطلاعاتی است که دیگران برای تعاملات اجتماعی با فرد، از آن استفاده می کنند  بنابراین، این عامل نقش اساسی در تعیین باورها و رفتارها درباره بدن فرد، بازی می کند. اثرات روانشناختی تصویر بدنی شامل عوامل ادراکی، تحولی و فرهنگی_اجتماعی است(ریردان  و کاف، 1997). تصویر ذهنی بدنی از سه مفهوم اصلی واقعیت بدن، یعنی بدن فرد آنگونه که هست، بدن ایده آل، یعنی بدنی که فرد آرزومند آن است و بدن نمایشی، یعنی بدنی که فرد نمایش می دهد و از دو دسته واکنش تعدیل کننده شخصی یعنی شیوه های سازگاری و شبکه حمایت اجتماعی تشکیل شده است (پرایس، 1993). تحقیقات مختلف نشانگر حساسیت بسیار بالا و آسیب زای زنان و دختران نسبت به تصویرذهنی بدنی تصویر بدنی، بازنمایی درونی ظاهر بیرونی فرد است که ابعاد ، میباشد (تامسون و هاینبرگ، 1994). اهمیت تصویر بدنی و ، جسمانی و ادراکی و نگرش نسبت به آنها را در برمی گیرد (پارزینسکی ، 1990) جذابیت ظاهری در بین زنان و نوجوانان بیشتر از سایر اقشار جامعه است (محمدی و سجادی نژاد،2007).

 

1-4- اهداف تحقیق

 

اهداف پژوهش؛ در این تحقیق به شرح زیر دنبال شده است:

 

هدف اصلی:

 

بررسی رابطه بین خودتوصیف گری بدنی و مهارتهای ارتباطی با رضایت زناشویی معلمان زن متاهل.

 

اهداف فرعی:

 

1- بررسی رابطه بین خودتوصیف گری بدنی با رضایت زناشویی در معلمان زن متاهل.

 

 2- بررسی رابطه بین خودتوصیف گری بدنی با مهارتهای ارتباطی در معلمان زن متاهل.

 

3_ بررسی رابطه بین مهارتهای ارتباطی با رضایت زناشویی در معلمان زن متاهل.

 

4- تبیین رضایت زناشویی معلمان متاهل زن با خود توصیف گری بدنی و مهارت های ارتباطی

 

1-5-  سوالات تحقیق

 

بر اساس مسئله تبیین شده سوالات در تحقیق حاضر به شرح زیر است:

 

سوال اصلی:

 

آیا بین خودتوصیف گری بدنی و مهارت های ارتباطی با رضایت زناشویی معلمان زن متاهل رابطه وجود دارد؟

 

سوالات فرعی

 

 

    • آیا بین خودتوصیف گری بدنی با رضایت زناشویی معلمان زن متاهل رابطه وجود دارد؟

 

    • آیا بین خودتوصیف گری بدنی با مهارتهای ارتباطی معلمان زن متاهل رابطه وجود دارد ؟

 

  • آیا بین مهارتهای ارتباطی با رضایت زناشویی معلمان زن متاهل رابطه وجود دارد ؟

 

4-آیا خود توصیف گری بدنی و مهارت های ارتباطی میزان رضایت زناشویی را در معلمان متاهل زن تبیین می کند؟.

رابطه بین ساز و کارهای دفاعی و سبک‎های مقابله با رضایتمندی زناشویی

ازدواج با بحران‎های دائمی‎سر و کار دارد. بطوریکه معضل اختلالات زناشویی بیشتر از هر طبقه تشخیص روانپزشکی دیگر دلیل مراجعه مراجعان به مراکز مشاوره است. زن و مرد به دلایل متعدد لاجرم می‎بایست مسائل و مشکلات بسیاری را در‎ایجاد و حفظ و بقای زندگی زناشویی و روابط نزدیک و صمیمانه با‎یکدیگر تجربه کنند. آمار بالای طلاق در‎ایران و در جهان نشانه بارز مشکلات زناشویی است. در بررسی مشکلات زناشویی دیدگاههای مختلف و پژوهش‎های متعددی ارائه شده است. در‎اینجا‎یک دسته بندی کلی از آسیب‎های ازدواج ارائه می‎گردد:

 

 

  • آسیبهای درون فردی 2) آسیبهای بین فردی 3) آسیب‎های فرافردی

 

آسیب‎های درون فردی، منبعث از ویژگی‎های شخصیتی، مشکلات روحی-روانی و ساختار جسمانی-و برخی عادات ناپسند فرد است. آسیب‎های بین فردی، مشکلاتی است که در‎یک موقعیت تعاملی و در روابط بین زوجین‎ایجاد می‎شود. برخی ازاین عوامل از باورها، دیدگاهها و برخی ویژگی‎های شخصیتی هر‎یک از زوجین نشأت می‎گیرد که به خودی خود مشکل ساز نیست بلکه در تفاوت با ویژگی‎های همسر نمایان می‎شوند. آسیب‎های فرافردی:به مشکلاتی اشاره دارد که از عوامل محیطی و خارج از رابطه زوجین نشأت می‎گیرند ولی بر رابطه زناشویی تأثیر منفی مستقیم‎یا غیر مستقیم دارد. ماحصل کلام‎اینکه نباید به ازدواج فقط به عنوان‎یک قرارداد قانونی و شرعی که به دنبال آن وظایفی برای زن و مرد‎ایجاد می‎شوند نگاه کرد. بلکه باید به ازدواج به عنوان سکوی پرواز بسوی کمال و رهایی از منیت‎ها و معنا‎یافتن تبلور عشق و دوستی نگریست. در‎این صورت حفظ‎این گوهر ارزشمند اهمیت دارد از‎این رو باید در راه شناخت عوامل آسیب زا برای زندگی زناشویی گام برداشت تا بتوان به موقع از وخیم تر و پیچیده تر شدن مشکلات خانوادگی و زناشویی پیشگیری نمود (رحمت اللهی و همکاران، 1385). با توجه به مطالب بیان شده سازه‎های روانشناختی در پیدایش نارضایتی زناشویی نقش بسزایی دارند.‎یکی از سازه‎هایی که در پژوهش حاضر به آن پرداخته خواهدشد، سازوکارهای دفاعی است. سازوکاردفاعی‎یک کنش روانشناختی می‎باشد که میان آرزوها، نیازها، عواطف و تکانه‎های فرد از‎یک سو و بازداری‎های درونی شده و واقعیت‎های بیرونی از سوی دیگر میانجی می‎شود. فرض اصلی نظریه روان تحلیلی از آغاز متمرکز بر ماهیت خود فریبی فراگیر انسان بوده است. از نقطه نظر روان پویشی، هرعمل شناختی به خودی خود شکلی از نظم دهی عاطفی است. بر‎این اساس دفاع، تقلای ناهشیار انگیخته شده‎ای تعریف می‎شود که هیجان دردناک را به حداقل و هیجان لذت بخش را به حداکثر می‎رساند. در حقیقت، از وجود انسان دفاع می‎کنند و تعادل او را برقرار می‎نمایند. شخصی که‎این مکانیسم‎ها را نداشته باشد، در مقابل فشارها و محرومیت‎های زندگی کاملا بی دفاع است و قادر به استقامت در مقابل مسائل عاطفی و اجتماعی نیست) محمدپوریزدی و همکاران، 1388).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

سازه دیگری که در پژوهش حاضر به آن پرداخته خواهد شد، راهبردهای مقابله‎ای می‎باشد. راهبردهای مقابله‎ای مجموعه‎ای از تلاش‎های

پروژه دانشگاهی

 شناختی و رفتاری فرد است که در جهت تعبیر و تفسیر و اصلاح‎یک وضعیت تنش زا به کار می‎رود و منجر به کاهش رنج ناشی از آن می‎شود و دامنه وسیعی از افکار و اعمالی را شامل می‌شود که افراد هنگام مواجهه با شرایط فشارزایی درونی‎یا بیرونی به کار می‎برند. لازاروس و فولکمن (1984) دو شکل کلی از مقابله را تعیین کردند که عبارتند از مقابله مسئله مدار ومقابله هیجان مدار. در مقابله مسأله مدار، پاسخهای هیجانی و رفتاری افراد در جهت مدیریت یا تغییر منابع استرس به كار برده می شوند. در مقابله هیجان مدار افراد، راهبردهایی را به كار می برند كه پریشانی هیجانی آنها كه با موقعیتهای استرس زا در ارتباط است را مدیریت نموده‎یا کاهش می‎دهد از سوی دیگر‎اندلر1 و پارکر2 (1994) سه زمینه اصلی رفتارهای مقابله‎ای مساله مدار، هیجان مدار و اجتنابی را معرفی نمودند) کورباسون و همکاران2002).

 

پژوهش در مورد تاثیر برخی از سازه‎های روان شناختی مانند سازوکارهای دفاعی و راهبردهای مقابله‎ای که در بین اشکال گوناگون آسیب شناسی روانی میانجی می‎شوند در سازگاری روانشناختی مورد نظر قرار گرفته‎اند. هم چنین ارتباط میان سلامت روانی، سازوکارهای دفاعی، پالایش و راه‎های مقابله‎ای (اریکسون و همکاران، 1996؛به نقل از نظام زاده، 1387) بررسی شده است. پژوهشگران دریافته‎اند که سلامت روانی با چگونگی به کارگیری سازوکارهای دفاعی پذیرفته شده مانند پیش بینی، پالایش، شوخ طبعی وفرونشانی ارتباط داردبه طور کلی راه‎های مقابله‎ای و سازوکارهای دفاعی سبب کاهش آسیب پذیری در موقعیت استرس زا می‎شوند (میلی، 2001 ؛به نقل ازنظام زاده، 1387).

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

در تمام زندگی‎های زن و شوهری اختلافاتی از کوچک تا بزرگ وجود دارد که برخی از اختلافات هر چند کوچک متاسفانه به طلاق ختم می‎شود. بیشتر اوقات ویژگی‎های فردی باعث اختلاف می‎شوند و گاهی هیچ کدام از طرفین حاضر نیست که به خاطر حفظ بنیان خانواده خود را تغییربدهد. اگر ازدواج را قراردادی بین دو شخص برای زندگی مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دائم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ می شود. جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحا طلاق می گویند (آزادی و همکاران، 1389). آمار طلاق در کشور روز به روز رو به افزایش است و‎این معضل بزرگ اجتماعی پایه‎های خانواده را فرو می‎ریزد و به گونه‎ای که در هیچ زمانی مانند حاضر بشر دچار انحلال کانون خانواده و آثار سوء ناشی از آن نبوده است. طبق آمار رسمی‎سازمان ثبت احوال در سال 1390 تعداد142841مورد طلاق در کشور به ثبت رسیده است که در مقابل آن 874792مورد ازدواج به ثبت رسیده است.‎این رقم نشان دهنده افزایش روزافزون آمار طلاق در کشور می‎باشد. . بر اساس آمار قوه قضائیه درتهران روزانه 2 هزار نفر به مراکز قضایی خانواده مراجعه می‎کنند که در‎این میان 500پرونده قضایی با موضوع طلاق تشکیل می‎شود. براساس آمار ارائه شده طلاق در کشور ما سیری صعودی را طی میکند. لذا پژوهشگر درصدد بررسی عوامل موثر بررضایت زناشویی زوجین برآمده است. در حقیقت پژوهشگر حاضر بر آن است تا سهم سبک‎های دفاعی و راهبردهای مقابله‎ای را بر رضایت زناشویی زوجین مورد بررسی قرار دهد.

رابطه بین مهارت‎های ارتباطی، هوش هیجانی و هوش معنوی در دانشجویان

سال‌ها قبل، هوش شناختی و چگونگی سنجش آن موردتوجه اكثر متخصصین در جهان بود؛ اما در دهه‌ی کنونی در تمامی محیط‌های کاری به‌ویژه سازمان‎های آموزشی، هوش هیجانی به‌عنوان پارادایم فکری اکثر متخصصین منابع انسانی گردیده است؛ به‌طوری‌که  اظهار می‌دارند 80 درصد موفقیت‌های افراد در سرکار به هوش هیجانی آن‌ها وابسته است و تنها 20 درصد آن به بهره هوشی مربوط می‌شود. با این حساب، هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعه گسترده‌ای از مهارت‌ها و خصوصیات فردی را در برگرفته و معمولاً به آن دسته مهارت‎های درون فردی و بین فردی اطلاق می‌گردد که فراتر از حوزه مشخصی از دانش‌های پیشین، چون هوشبهر و مهارت‎های فنی یا حرفه‌ای است (سبحانی نژاد،1387).

تصویر توضیحی برای هوش هیجانی

صاحب‌نظران نیز، هوش هیجانی را با توجه به ویژگی‎ها و کارکردهای آن به‌صورت زیر تعریف کرده‎اند، هوش هیجانی مهارتی است که دارنده آن می‌تواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل کند، از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد، از طریق همدلی، تأثیر آن‌ها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه‌ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد (خائف الهی و دوستار، 1383). یا اینكه هوش هیجانی شامل آگاهی داشتن نسبت به عواطف و چگونگی ارتباط و تعامل این عواطف با بهره هوشی می‌باشد؛ یعنی فردی که می‌خواهد در زندگی خود موفق بوده و جزء بهترین افراد باشد باید از عواطف و احساسات خود و دیگران آگاه بوده و از عواطف استفاده منطقی ببرد (کایرستد، 1999).

 

گلمن (1998) نیز هوش هیجانی را در چهار قالب دسته‌بندی نموده است: 1-خودآگاهی 2- خود مدیریتی 3– آگاهی اجتماعی 4- مدیریت روابط. او بیان می‌کند که چهار عنصر ذکرشده در دو مهارت اصلی قابلیت فردی و قابلیت اجتماعی پدیدار می‌شود که قابلیت فردی روی فرد تمرکز دارد و به دو قسمت خودآگاهی و خود مدیریتی تقسیم می‌شود و قابلیت اجتماعی که روی روابط فرد با دیگران تمرکز می‌کند و به آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط تقسیم می‌شود (استایز و بران، 2004).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

درهرحال هوش هیجانی را می‌توان به‌کارگیری قابلیت‌های هیجانی خود و دیگران، در رفتار فردی و گروهی برای کسب حداکثر نتایج تعریف كرد. ازنظر ویزینگر هوش هیجانی استفاده هوشمندانه از عواطف است. به این صورت که شما آگاهانه از عواطف خود استفاده می‌کنید و رفتار و تفکرات خود را در جهت اهداف خود هدایت می‌کنید تا به نتایج جالب‌توجهی دست‌یابید (ویسنگر، 1998).

 

ازنظر سالووی و مایر اصطلاح هوش هیجانی به‌عنوان شکلی از هوش اجتماعی شامل توانایی در کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و توانایی تمایز قائل شدن بین آن‌ها و استفاده از این اطلاعات به‌عنوان راهنمایی برای فکر و عمل فرد به کارمی‌رود (چرنیس، 2000).

 

یکی دیگر از ابعاد هوش تحت عنوان «هوش معنوی» جزو عرصه‌هایی است که پژوهش‌های چندان منسجم و نظام‌مندی در جهت شناخت و تبیین ویژگی‌های آن و همچنین اثرات آن صورت نپذیرفته است. هوش معنوی عبارت است از مجموعه‌ای از ظرفیت‌های ذهنی انطباقی که بر جنبه‌های غیرمادی و متعالی  و امنیت استوار می‌شوند. به‌ویژه آن‌هایی که در ارتباط با ماهیت هستی فرد، تعالی و حالت‌های اوج گرفته  هوشیاری باشند. در عمل این فرایندها با توجه به توانایی‌شان در تسهیل شیوه‌های منحصربه‌فرد حل مسئله، استدلال انتزاعی، کنار آمدن با مشکلات زندگی و انطباقی تقسیم‌بندی می‌شود (کینگ، 2007).

 

داشتن هوش معنوی در زندگی می‌تواند باعث رشد و شکوفایی انسان شود افرادی که هوش معنوی بالایی دارند، ظرفیت تعالی داشته و تمایل بالایی نسبت به هشیاری دارند. آنان این ظرفیت رادارند که بخشی از فعالیت‌های روزانه خود را به اعمال روحانی و معنوی اختصاص بدهند و فضایلی مانند بخشش، سپاسگزاری، فروتنی، دلسوزی و خرد از خود نشان می‌دهند (ایمونز،2000).

 

هوش معنوی ذهن را روشن و روان انسان را با بستر زیربنایی وجود مرتبط می‌سازد، به فرد کمک می‌کند تا واقعیت را از خیال (خطای  حسی) تشخیص دهد. این مفهوم در فرهنگ‎های مختلف به‌عنوان عشق، خردمندی و خدمت مطرح است (وگان، 2004).

دانلود مقالات

 

 

اسمیت (2003) در مطالعه‌ای نشان داد که هوش معنوی لازمه سازگاری بهتر با محیط است و افرادی که از هوش معنوی بالاتری برخوردارند تحمل آنان در مقابل فشارهای زندگی بیشتر  بوده و توانایی بالاتری را در جهت سازگاری با محیط از خود بروز می‌دهند. معنویت موجب می‌شود که انسان با ملایمت و عطوفت بیشتری به مشکلات نگاه کند و سختی‌های زندگی را بهتر تحمل کند و به زندگی خود پویایی و حرکت بدهد (الکینز و کاوندیش،2004) و همچنین معنویت باعث افزایش قدرت انعطاف‌پذیری و خودآگاهی و سازگاری فرد با محیط می‌شود درنتیجه کمبود معنویت در زندگی، می‌تواند انسان را دچار سردرگمی، پوچی و انعطاف‌ناپذیری کندو مانع از این می‌شود که فرد در زندگی بتواند به‌درستی تصمیم‌گیری کند و با مشکلات خود به‌درستی کنار بیاید (مک شری و همکاران، 2002).

 

شواهد پژوهش‌های به‌طورکلی از ارتباط مثبت و معنادار هوش هیجانی با شاخص‌های مختلف سازش یافتگی اجتماعی، نظیر رفتار مناسب اجتماعی، همدلی افراد با یکدیگر و گشودگی در برابر احساس‌ها (سیاروچی، چان و کاپوتی، 2000؛ مه یر، کاروسو و سالووی 1999)، عدم تعامل منفی با دوستان (براکت، مه یر و وارنر 2004). برقراری ارتباط مثبت با دیگران و رضایت از این ارتباط (لوپز، سالووی و استراس، 2003)، گرم بودن و احساس همدردی با دیگران (کنستانتین و گینور، 2001). پذیرش دیدگاه همدلانه و توانایی خود نظارت گری در موقعیت‌های اجتماعی (شات و دیگران 2001) خبر می‌دهد. هوش هیجانی می‌تواند چارچوب مناسبی برای بررسی سازش یافتگی اجتماعی و عاطفی افراد در مهارت‎های ارتباطی آن‌ها محسوب شود، (سالووی، مه یر و کارسو، 2002) و در ایجاد روابط بین فردی و کیفیت آن نقش داشته باشد، (گلمن، 1995، سارنی، 1999؛ لوپز، براکت، نزلت، شوتز، سلین و سالووی 2004).

 

در این رابطه می‌توان گفت مهارت‎های ارتباطی بخشی از مهارت‎های زندگی هستند (پورشریفی، بهرامی و طایفه، 1385). بخش عمده‌ای  از مهارت‎های اجتماعی را روابط بین افراد و به بیان دقیق‌تر مهارت‎های ارتباطی افراد تشکیل می‌دهند. درواقع اجتماعی شدن هر فرد دستاوردهای مهارت‎های ارتباطی است که قبلاً آموخته است (چاری، 1385)؛ و توفیق در اکثر حوزه‌های زندگی از طریق توانایی ایجاد ارتباط قابل پیش‌بینی است. در متون پژوهشی مفهوم مهارت‎های ارتباطی به‌صورت‌های گوناگون تعریف‌شده است، ماتسون (1990) معتقد است که مهارت‎های ارتباطی رفتارهایی است که تحول آن‌ها می‌تواند بر روابط بین افراد از یک‌سو و بهداشت روانی آن‌ها و نیز عملکرد مفید و مؤثر در اجتماع از سوی دیگر مؤثر باشد. اشنایدر، رابین و لدینگهام نیز مهارت‎های ارتباطی را به‌عنوان وسیله ارتباط بین فرد و محیط، تعریف می‌کنند و معتقدند این وسیله برای شروع و ادامه یک ارتباط سازنده و سالم باهمسالان، به‌عنوان بخش مهمی از بهداشت روانی، مورداستفاده واقع می‌شود.

 

زیمباردو مهارت‎های اجتماعی و ارتباطی را برای ایجاد سازمان‌دهی و حفظ یک رابطه انسانی لازم می‌دانند. (چاری، 1385). این مهارت‌ها مشتمل بر مهارت‎های فرعی یا خرده مهارت‎های مربوط به «مهارت‎های کلامی»، «مهارت‎های شنودی» و «مهارت‎های بازخوردی» است که اساس مهارت‎های ارتباطی را تشکیل می‌دهد (چاری و فداکار، 1384). این مهارت‌ها از چنان اهمیتی برخوردارند که نارسایی آن‌ها می‌تواند بااحساس تنهایی اضطراب اجتماعی، افسردگی، حرمت خود پایین و عدم موفقیت‌های شغلی و تحصیلی همراه باشد (یوسفی،1385).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

بنابراین مسئله اساسی پژوهش حاضر این است که آیا بین مهارت‌های ارتباطی، هوش هیجانی و هوش معنوی رابطه وجود دارد؟

 

1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش

 

آنچه ضرورت انجام پژوهش حاضر را برای پژوهشگر تبیین می‌کند این است که با توجه به اینکه دانشجویان هر جامعه دسترنج معنوی و انسانی آن جامعه بوده و از سرنوشت سازان فردای کشور خویش‌اند با پیشرفت صنعت و فن‌آوری جدید و مشکلات مربوط به آن اختلالات و بیماری‌های روانی همانند مشکلات جسمانی و روانی، افزایش چشمگیری یافته و ازآنجاکه سلامت قشر دانشجو اهمیت فراوانی دارد، لازم است که مسائل عاطفی و روانی این قشر عظیم جدی تلقی شود و مورد رسیدگی قرار گیرد. اهمیت معنویت برای زندگی انسان‎ها خاصه برای دانشجویان با توجه به اینکه آن‌ها به دنبال هدف، معنا و هویت در زندگی خود هستند و ازآنجاکه در این دوره قدرت تصمیم‌گیری، آرامش درونی، خودآگاهی، سازگاری اجتماعی و اخلاقی برای آن‌ها دارای اهمیت است، این مسئله باعث شده که تقویت مهارت‌های ارتباطی، هوش هیجانی و هوش معنوی برای دانشجویان اهمیتی دوچندان داشته باشد، زیرا که با تقویت معنویت دانشجویان می‌توانند معنای زندگی خود را به‌درستی درک کرده و زندگی هدفمندی را داشته باشند و به‌منظور برقراری ارتباط با جامعه و اهمیت کنترل عواطف و هیجانات بررسی ارتباط این سه مؤلفه ضرورت و اهمیت پژوهش در این زمینه بیش‌ازپیش برای پژوهشگر آشکار می‌گردد.

 

و آنچه ضرورت کاربردی انجام پژوهش حاضر را تبیین می کند این است که تاکنون پژوهشی با این عنوان صورت نپذیرفته است ازاین‌رو پژوهش حاضر برای پر کردن خلاء پژوهشی در این حیطه انجام شده است.

 
مداحی های محرم