نگرش فلسفی به علم، هنر، دین، تاریخ و تعلیم وتربیت سبب پیدایش دانش های جدیدی تحت عنوان فلسفه علم، فلسفه دین وفلسفه تعلیم وتربیت شده است(گلستانی، 1378) .
این نظریه که فلسفه وتعلیم وتربیت با یکدیگر ارتباط دارند، یقیناً نظریه ی جدیدی نیست، دست کم از زمان افلاطون، بسیاری از فیلسوفان برجسته به مسائل تربیتی پرداخته اند.
از آنجا که فلسفه بطور سنتی، ماهیت واقعیت، معرفت وارزش را تحت بررسی قرار داده است، پس با تعلیم وتربیت روابط آشکاری دارد (فرمهینی فراهانی، 1384). «فلسفه آموزش و پرورش یکی از دانشهای میان رشته ای است که با دو قلمرو «فلسفه» و«آموزش وپرورش» در ارتباط است» (نلر، 1377: 1). در واقع ترکیبی است از دو رشته واز اقسام فلسفه های مضاف به حساب می آیدکه با روش عقلانی به تبیین واثبات مبادی تصوری وتصدیقی تعلیم وتربیت میپردازد (بهشتی، 1385).
«فلسفه» و«تعلیم وتربیت» از همان ابتدا چالش برانگیز بوده است. مثلاً یکی از چالشهای مطرح در مورد آن این است که فلسفه یک حوزه نظری وتئوری محض است وتعلیم وتربیت یک حوزه کاربردی وعملی می باشد که کنار هم قرار گرفتن این دو باید تبیین شود (میرزامحمدی، 1386) .
تعلیم وتربیت یا همان آموزش وپرورش از مسائل اساسی زندگی انسان است که باید هدف ومقصدی داشته باشد. جوامع انسانی به هنگام طرح وسامان بخشیدن سازمان آموزش وپرورش، مجموعه هدفهایی را معین می سازند که نشانه جهت یابی واتخاذ موضع نظری از جانب یک جامعه در مورد مسائل اساسی معنوی ومادی، فرهنگی وتربیتی واجتماعی واقتصادی است. این جریان همانا پرداختن به فلسفه آموزش وپرورش است که در زمان ما در سرلوحه قوانین تربیتی کشورهای جهان به صورت سیاست فرهنگی وتربیتی درج شده است ( نلر، 1377). تعلیم وتربیت حوزه وسیعی دارد وهر جامعهای با توجه به ارزش ها وفرهنگ خود نظام تعلیم وتربیت را پایه گذاری می کند.
فلسفه تعلیم وتربیت بطور رسمی مربوط به قرن بیستم است اما استفاده از فلسفه در پاسخ گویی به مسائل ناشی از آموزش وپرورش مدرسهای، موضوع جدیدی است (کامینسکی، 1988). که وظیفه آن، تجزیه وتحلیل وتوضیح هرگونه فعالیت تربیتی است که نظام اجتماعی معین انتخاب کرده است وبررسی انتقادی هدف ها وروش هایی است که در فعالیت هایی تربیتی مورد استفاده قرار می گیرند. پس فلسفه آموزش وپرورش فقط جنبه نظری ندارد که دور از عمل تربیت باشد ونقش موثری در کیفیت آن ایفا نکن1د بلکه ارزشها، هدف ها وروش های آموزش وپرورش را با توجه به فرهنگ ونیازمندی های فرد وجامعه مورد تحلیل قرار می دهد وبراساس یافته های روانشناسی وآموزش وپرورش جدید، معلمان را در عمل تربیتی راهنمایی می کند (بنی سی و دوایی، 1387).
آموزش وپرورش همواره بعنوان رکن اساسی جامعه وزمینه بوجود آوردن رشد وپیشرفت برای یک نظام وکشور تلقی می گردد. انسانها از دیرباز آموخته اند که با یکدیگر در تعامل بوده وارتباط داشته باشند تا از این طریق بتوانند مشکلات زندگی خود را حل نمایند واز آنجا که علم پیشرفت نموده این ارتباط در ابعاد گوناگون گسترش یافته وجنبه بین المللی یافته است وداشتن ارتباط جهانی واز طرفی رسیدن به پیشرفت در مورد نظام آموزشی مستلزم مطالعه نظام آموزش وپرورش کشورهای دیگر ودستیابی به نوآوریها وروشهای آنها دارد ضرورت بررسی فلسفه تعلیم وتربیت کشورها را مشخص می گردد.
اما با وجود مطالعات بسیاری که در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت انجام گرفته است این بحث هنوز جای کار بسیار دارد خصوصاً وقتی که مقایسه فلسفه تعلیم وتربیت چند کشور در پژوهشها چندان مورد توجه قرار نگرفته، در این راستا چندین پژوهش انجام شده است که بطور اختصار ذکر می شود.
بهشتی(1385) در مقاله علمی-پژوهشی با عنوان «فلسفه تعلیم وتربیت در جهان امروز»، فلسفه تعلیموتربیت را از دو منظر: 1- «دیدگاههای فیلسوفان در باب تعلیم وتربیت» 2- «یک رشته تحصیلی» بررسی نموده است. لطفآبادی(1386) نیز در مقاله پژوهشی خود با عنوان «رویکردی نو به فلسفه تعلیم وتربیت» بیان نمود که: اگر تعلیم وتربیت ما بر فلسفهای روشن ورهاییبخش متکی باشد، کودکان ونوجوانان وجوانان ایران خواهند توانست در مورد دیدگاههای متفاوت ودر مورد معنای زندگی خود در محیط محلی وملی وجهانی، بهدرستی بیندیشند ومهارتهای خود را برای زندگی انسانی گسترش دهند. میرزامحمدی(1390) در مقاله علمی پژوهشی با عنوان «بررسی ونقد رویکردهای پژوهش تطبیقی در فلسفه تعلیم وتربیت»، مشکلات فلسفه تعلیم وتربیت تطبیقی ونگاههای مختلف در پژوهشهای تطبیقی را مطرح نموده وسپس به دو رویکرد تاریخی وپدیدارشناختی در پژوهش های تطبیقی فلسفه تعلیم وتربیت اشاره داشته ورویکرد سومی را که ترکیبی از دو رویکرد پیشین است مورد تایید قرار داده است. شعبانی ورکی ومحمدی چابکی(1387) درمقالهای پژوهشی تحت عنوان «تاریخ فلسفه تعلیم وتربیت در ایران» به این یافته رسیدند که با وجود انتشار آثار بسیار در زمینهی فلسفه تعلیم وتربیت در ایران، فیلسوفان تربیتی کشورمان بیشتر به سودآوری فلسفه برای معلمان ودانشآموزان گرایش داشتهاند. ولی باید فهم مبانی فلسفی تعلیم وتربیت ونه صرفاً بهبود عمل آموزش باید در کانون توجه متخصصان این رشته قرار گیرد.الیاس (1382) در مقاله خود با عنوان «فلسفه تعلیم وتربیت قدیم ومعاصر» به بیان خلاصهای از تاریخچه فلسفه تعلیم وتربیت ورابطه بین فلسفه وتعلیم وتربیت میپردازد.
بررسی پژوهشهای ذکر شده نشان میدهد با وجود مطالعات گستردهای که پیرامون فلسفه تعلیم وتربیت صورت گرفته، به آن در زمینه مقایسه کشورهای مختلف توجه چندانی نشده است واین درحالی است که ضرورت آن امروزه بخوبی آشکار گردیده است.
«از طرفی فلسفه آموزش وپرورش به فرایند آموزش وپرورش در جامعه جهت می دهد وهرگونه فعالیت تربیتی در یک جامعه وقتی سود بخش وموثر خواهد بود که بر فلسفه روشن مبتنی باشد» (مغنیان، 1384 :183). خصوصاً در جوامع امروزی که روز به روز شاهد پیچیدگی هر چه بیشتر وتخصصی شدن امور هستیم آموزش مهارتها وتخصصهای لازم برای بهتر زیستن وفعالیت در چنین عرصه های پویا ومتحول، یکی از ارکان اصلی هر نظام اجتماعی به شمار می رود. شکل گیری عصر اطلاعات و توسعه روابط بین کشورها وملت ها وپیدایش اشکال جدید آموزش نظیر آموزش مجازی واز راه دور، سیاستگذاری دقیق آموزشی وبرنامه ریزی در سطوح وحوزههای مختلف نظام آموزشی را به یکی از سرنوشت سازترین حوزه ها مبدل نموده است (نگاهداری، 1384). همه موارد ذکر شده بنحوی برگرفته از فلسفه تعلیم و تربیت است که، ضرورت وجایگاه مطالعه فلسفه تعلیم وتربیت کشورهای مختلف را برای ما مطرح می نماید.
از آنجا که نظام آموزشی هر کشور برگرفته از فلسفه تعلیم وتربیت آن به عنوان عنصری جهت دهنده است لذا بنظر می رسد در کنار مطالعه آموزش وپرورش کشوها، بررسی فلسفه تعلیم وتربیت آنها امری لازم واجتناب ناپذیر است. بنابراین در این تحقیق سعی شده که ابعاد گوناگون نظام آموزشی وفلسفه تعلیم وتربیت کشورهای مختلف مورد توجه قرار گیرد واز تجارب آموزشی آنها در بهینه سازی نظام آموزشی کشور استفاده شود ولی این مطلب هرگز به این مفهوم نبوده که باید در فلسفه تعلیم وتربیت به تقلید کورکورانه از کشورهای دیگر بپردازیم بلکه برای بهره گیری مفید از آنها باید آن را با شرایط نظام آموزشی کشورمان منطبق سازیم وسپس راهکارهای مناسب برای بهبود نظام آموزشی کشورمان را از دل آنها بیرون بکشیم. در این راستا این تحقیق در پی پاسخ به این سوالات است که جایگاه ونقش فلسفه تعلیم و تربیت در کشور ایران نسبت به کشورهای دیگر چگونه است وچگونه می توان با مطالعه فلسفه تعلیم وتربیت کشورهای دیگر، راهکارهایی جهت بهبود نظام آموزشی ایران در جهت مطلوب ارائه نمود؟
1-2 اهمیت وضرورت تحقیق
1-2-1فواید نظری تحقیق
1)آگاهی از جایگاه فلسفه تعلیم وتربیت در کشور ایران
2) آگاهی از فلسفه تعلیم وتربیت کشورهای مختلف وجایگاه آن در نظام آموزشی
3) توسعه دانش وچهار چوب نظری پیرامون فلسفه تعلیم وتربیت
1-2-2فوایدکاربردی تحقیق
1)برای انجام تغییرات در وضع موجود دستگاههای تربیتی کشور به ما کمک می نماید.
2) می تواند برای استفاده سیاستگذاران وتصمیم گیرندگان در حوزه عمل منبع اصلی بهرهگیری قرارگیرد.
3)به علت نقش جهت دهی فلسفه در فرایندهای مختلف آموزشی از جمله تدوین اهداف، روشها وارزشیابی، کمک می نماید.
4)به معلمان واساتید در زمینه اتخاذ روشهای گزینش فلسفه تعلیم وتربیت صحیح کمک نماید.
1-3 اهداف تحقیق
1-3-1 هدف کلی:
آشنایی با جایگاه و نقش فلسفه تعلیم وتربیت کشورهای مختلف در نظام آموزشی آنها وبهره گیری از تجربیاتشان متناسب با جمهوری اسلامی در آموزش وپرورش کشور ایران
1-3-2 اهداف جزیی:
1)جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت کشور انگلستان
2) جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت کشور آمریکا
3) جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت کشور ژاپن
4) جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت کشورآفریقای جنوبی
5) جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت کشور ایران
1-4 سوالات تحقیق
1-4-1 سوال اصلی:
فلسفه تعلیم وتربیت در نظام آموزش وپرورش کشورهای منتخب چه نقش وجایگاهی دارد؟
1-4-2 سوالات فرعی:
- جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت در نظام آموزش وپرورش کشور انگلستان چگونه است؟
- جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت در نظام آموزش وپرورش کشور آمریکا چگونه است؟
- جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت در نظام آموزش وپرورش کشور ژاپن چگونه است؟
- جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت در نظام آموزش وپرورش کشور آفریقای جنوبی چگونه است؟
- جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت در نظام آموزش وپرورش کشور ایران چگونه است؟
1-5 تعریف اصطلاحات متغیرهای تحقیق
1-5-1 فلسفه:
لغت فلسفه، لفظی یونانی میباشد که از دو کلمه «فیلو» و«سوفیا» ترکیب یافته است فیلو به معنای دوستدار وسوفیا به معنای دانش می باشد از این رو فلسفه به معنی دوستداری دانایی است. بنابراین در تعریف فلسفه وبنیاد آن فلسفیدن میتوانیم بگوییم: «فلسفیدن حالتی از زندگانی است که رنگ ممتاز آن توجه به شناسایی است وفلسفه نتیجه حالت فلسفیدن است» (نقیبزاده ، 1387: 14-10).
1-5-2 فلسفه تعلیم وتربیت:
فلسفه آموزش وپرورش، یکی از رشتههای مستقل معرفت است که از ماهیت، مبانی، مفروضات واهداف آموزش وپرورش وطرق تحقق اهداف بحث می کند (اسمیت،1370). فلسفه آموزش وپرورش در دو معنا به کار می رود، نخست در معنای ژرف وگسترده که همان رو کردن به پرسشهای بنیادی است درباره انسان، تکامل وسرنوشت او است. در این معنا هر فلسفه ای که تکیه آن بر انسان است میتوانیم گونه ای فلسفه تربیت بشماریم. این فلسفه گسترده شمرده میشود چون همه دورههای زندگانی را در برمیگیرد واز طرفی ژرف است زیرا همانا روکردن به حقیقت «انسان» و«بودن» است. اما آنچه فلسفه آموزش وپرورش نامیده می شود بیشتر جنبهای است از فلسفه که به آموزش وپرورش در معنی محدود ورسمی می پردازد. در این معنی کار آن بیش از هرچیز سنجش آموزش وپرورش سازمان یافتهای است که مقصد آن آماده کردن نوآموزان است برای زندگانی. به همین دلیل پرسشهای آن بیشتر درباره برنامه، هدف روش وبنیادهای فهمیدنی آنها است (نقیب زاده،1387).
1-5-3 نظام آموزشی:
«مجموعهای از عناصر آموزشی است که با هم تعامل دارند ودر جهت رسیدن به اهداف مشخصی با یکدیگر همکاری دارند که هرنظام آموشی دارای ابعاد: درون داد، فرایند وبرون داد است»(فرمهینی فراهانی،1384: 32).
1-6تعریف عملیاتی
1-6-1جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت:
در این تحقیق منظور از جایگاه فلسفه تعلیم وتربیت، اهمیتی است برای آن در نظام آموزشی قائل میشوند که براساس آن فلسفه تعلیم وتربیت جهت دهنده است یا به عنوان صافی (فیلترلینگ) در نظر گرفته میشود. نقش فلسفه تعلیم وتربیت شامل: تأثیر آن بر روی هدف، محتوا وبرنامه درسی، ارزشیابی وروش تدریس در نظام آموزشی میباشد.
– Kaminsky-1988
2- Elias
فرم در حال بارگذاری ...