نرخ ارز از جمله موضوعاتی است که به دلیل تأثیرپذیری از و تأثیرگذاری بر بسیاری از متغیرهای اقتصادی، حجم زیادی از مطالعات تجربی در اقتصاد بینالملل را به خود اختصاص داده است. تنوع و امکان بسط مباحث نرخ ارز و بررسی ارتباط آن با متغیرهای نظیر سرمایهگذاری، تجارت خارجی و رشد اقتصادی، سبب گردیده تا کاوشهای نظری و تجربی بسیاری در این زمینه صورت گیرد. مروری بر مطالعات رشد اقتصادی ایران، حاکی از طیف گستردهای از مطالعات انجام شده در دورههای زمانی مختلف و با روشهای متفاوت است امّا پژوهشهای مربوط به برآورد نرخ ارز واقعی، اندازهگیری نااطمینانی آن و نیز رابطهی آن با عملکرد اقتصاد کلان سابقهی چندانی در داخل کشور ندارد.
در زمینهی کاربردهای شبکههای عصبی در پیشبینی متغیرهای مختلف نیز تحقیقات و مطالعات گستردهای در شاخههای علوم مختلف صورت گرفته است. همچنین مطالعاتی نیز به مقایسهی بین روشهای خطی و غیرخطی در پیشبینی مسائل مختلف انجام شده است.
در این بخش به ذکر نمونههایی از مطالعات انجام گرفته، پرداخته میشود.
2-2- مطالعات داخلی
مقالهای که توسط مرادپور اولادی، ابراهیمی و عباسیون(1385) نوشته شده، اثر نوسانات نرخ ارز را بر سرمایهگذاری بخش خصوصی مورد بررسی قرار داده است. در این مقاله نرخ ارز و سرمایهگذاری بخش خصوصی و روند تغییرات آنها برای دورهی زمانی 1383- 1353 برای ایران در نظر گرفته شده است. نتایج این تحقیق نشان از تأثیر معنادار و منفی نااطمینانی نرخ ارز واقعی بر سرمایهگذاری بخش خصوصی دارد. در مطالعهای مشابه که توسط عسگری(1387) صورت گرفته، اشاره شده است که بررسی ارتباط نرخ واقعی ارز و نوسانات آن با صادرات بخش صنعت در اقتصاد ایران بعنوان ارتباط دهنده اقتصاد ملی با اقتصاد جهانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. از این رو، این مقاله به ارزیابی اثر نوسانات نرخ واقعی ارز بر صادرات بخشهای منتخب صنعتی به تفکیک کدهای دو رقمی ISIC (کدهای 32، 35 و 37) در طی دوره (4)1385- (1)1352 و برآورد میزان تأثیرپذیری صادرات این بخشها از نوسانات نرخ واقعی ارز در بلندمدت و کوتاهمدت و شبیهسازی شوک در نوسانات نرخ ارز بر صادرات صنعتی میپردازد. نتایج عبارتند از: 1-در بلندمدت نوسانات نرخ ارز واقعی بر صادرات بخش صنایع نساجی، پوشاک و چرم(کد 32) اثر منفی دارد. 2-در بلندمدت نوسانات نرخ ارز واقعی بر صادرات بخش صنایع شیمیایی و زغال سنگ، لاستیک و پلاستیک(کد 35) اثر منفی دارد. 3-در بلندمدت نوسانات نرخ ارز واقعی بر صادرات بخش صنایع تولیدات فلزات اساسی(کد 37) اثر منفی دارد. همچنین هدف اصلی از مقالهای که توسط کازرونی و رستمی(1386) گردآوری شده، بررسی اثرات نامتقارن نوسانات نرخ ارز بر تولید واقعی و قیمت در ایران میباشد. در این مقاله برای بررسی اثرات شوکهای نرخ ارز، در مرحله اول با استفاده از فیلتر هودریک -پرسکات، شوکها را به صورت شوکهای پیشبینی شده و پیشبینی نشده نرخ ارز تجزیه شدهاند. در مرحلهی بعد تأثیر آنها بر روی تولید واقعی و قیمت، بررسی شده است. نتایج برآورد حاکی از اثرات نامتقارن نوسانات نرخ ارز بر تولید واقعی و قیمت میباشد و شوکهای پیشبینی شده و پیشبینی نشده نرخ ارز به صورت متفاوت از هم بر روی تولید واقعی و سطح قیمتها تأثیر میگذارد به طوری که شوکهای پیشبینی شده نرخ ارز بیشتر از شوکهای پیشبینی نشدهی آن، تولید واقعی را دچار نوسان میکند. در مورد قیمت نیز عکس این حالت مصداق دارد. کازرونی و دولتی(1386) در تحقیقی مشابه به بررسی رابطهی بین نااطمینانی نرخ ارز واقعی و سرمایهگذاری بخش خصوصی در ایران برای دورهی زمانی 1381-1340 پرداختهاند. در این راستا، ابتدا شاخص نااطمینانی نرخ ارز ناشی از نوسان نرخ ارز واقعی از طریق الگوی واریانس ناهمسانی شرطی اتورگرسیو تعمیمیافته(GARCH) محاسبه گردیده و به عنوان متغیر جایگزین نااطمینانی نرخ ارز واقعی در نظر گرفته شده است. آنگاه به منظور به دست آوردن رابطهی بین نااطمینانی نرخ ارز واقعی و سرمایهگذاری بخش خصوصی، الگوی پویای خودتوضیح با وقفههای توزیعی(ARDL) بکار گرفته شده است. نتایج تخمین حاکی از منفی بودن اثر نااطمینانی نرخ ارز واقعی بر سرمایهگذاری بخش خصوصی در کوتاهمدت و بلندمدت است.
2-3- مروری بر مطالعات داخلی شبکهی عصبی در حوزهی اقتصاد
در مورد مطالعات داخلی که در زمینهی استفاده از شبکه عصبی برای پیشبینی صورت گرفته، میتوان به مقالهای که توسط اصفهانیان و امینناصری(1387) گردآوری شده، اشاره کرد. در این مقاله با استفاده از شبکهی عصبی به پیشبینی کوتاهمدت قیمت نفت خام پرداخته شده است. در این تحقیق با استفاده از یادگیری هدایت شده یک مدل شبکهی عصبی برای پیشبینی ماهیانهی قیمت نفت خام، توسعه داده شده است. مشابهاً در مقالهای که توسط پورکاظمی، افسر و نهاوندی(1384) انجام گرفته، تقاضای اشتراک گاز شهری خانگی شهر تهران با استفاده از روش خطیARIMA و روش غیرخطی شبکههای عصبی فازی بررسی و از لحاظ شش معیار، کارایی آنها مقایسه شدهاند. نتایج این تحقیق بیانگر این است که شبکههای عصبی فازی در تمامی شش معیار، عملکرد بهتری نسبت به روشARIMA داشته است. در مطالهای مشابه که توسط کرباسی، اثنیعشری و عاقل(1386) انجام گرفته، با استفاده از مدل شبکه عصبی به پیشبینی و مدلسازی اشتغال بخش کشاورزی در ایران با استفاده از متغیرهای پولی و مالی طی سال 1384-1338 پرداخته شده است. همچنین ابریشمی، مهرآرا، احراری و میرقاسمی(1388) در مقالهای از شبکه عصبی به عنوان ابزاری با قابلیت بالا در مسیریابی و تشخیص روندهای غیرخطی و پیچیده، به ویژه با تعداد مشاهدات محدود، برای الگوسازی و پیشبینی رشد تولید ناخالص داخلی به قیمت ثابت در ایران استفاده کردهاند. علاوه بر این طیبی، آذربایجانی و بیاری(1388) با توجه به اهمیت پیشبینی قیمت محصولات پروتئینی از جمله تخم مرغ، در تحقیقی قیمت این محصول را با استفاده از روش ARCH و شبکههای عصبی مصنوعی برای افقهای زمانی یکماهه، ششماهه و دوازدهماهه پیشبینی کردهاند. در این راستا این فرضیه که شبکه عصبی مصنوعی در پیشبینی قیمت تخم مرغ کارایی بیشتری از روش ARCH دارد، بررسی شده است. دادههای مورد استفاده شامل متغیر قیمت تخم مرغ و دوره مورد مطالعه شامل سالهای 1385-1371 است. نتایج نشان میدهد که شبکههای عصبی مصنوعی در بیشتر افقهای زمانی پیشبینیهای دقیقتری در مقایسه با روش ARCH ارائه میکند. از این رو استفاده از روشهای پیشبینی قیمتی که عمدتاً متکی بر شبکههای عصبی مصنوعی است میتواند به تأثیر سیاستگذاری قیمتی و حتی تنظیم بازار از طریق پیشبینی نوسانهای مختلف، کمک کند.
2-4- مطالعات خارجی
دوماک و شابسیژ (1999) در تحقیقی به بررسی رفتار نرخ ارز و رشد اقتصادی کشورهای مصر، اردن، مراکش و تونس پرداختهاند. بررسیهای تجربی نشان میدهد که انحراف نرخ ارز تأثیر منفی بر رشد اقتصادی دارد. بعلاوه نتایج به اهمیت دیگر عوامل مؤثر بر رشد، خصوصاً رشد سرمایه و رشد جمعیت اشاره میکند. همچنین گرینوی، نلر و ژانگ (2008) با استفاده از دادههای بنگاههای تولیدی در بریتانیا، اثرات نااطمینانی نرخ ارز را روی تصمیمات برای ورود به بازار صادرات و کشش صادرات را آزمون کردهاند. نتایج نشان میدهد که نااطمینانی نرخ ارز اثر کمی روی مشارکت بنگاهها در صادرات دارد امّا اثر معناداری روی کشش صادرات داشته است. هروارتز و وبر (2007) در مطالعهای با عنوان نااطمینانی نرخ ارز و رشد تجاری، مدلهای خطی و غیرخطی را مقایسه کردهاند. در این مقاله آمده است که تقریباً همهی کارهای تجربی، یک رابطهی خطی را بین دو متغیر نااطمینانی نرخ ارز و رشد تجاری در نظر میگیرند و سپس به برآورد آن میپردازند و امکان وابستگی غیرخطی بین نااطمینانی نرخ ارز و تجارت را نادیده میگیرند. به علاوه، به طور گسترده از مدلهای رگرسیونی برای پیشبینی استفاده میشود. در این مقاله اثر نااطمینانی نرخ ارز روی صادرات و واردات منطقهای چندجانبه برای 15 کشور صنعتی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج از وجود رابطهی غیرخطی بین نااطمینانی نرخ ارز و رشد تجاری حکایت دارد. در مقالهای مشابه که توسط بوم، کاگلایان و بارکولاس(1999) فراهم شده، اثرات موقتی و دائمی انحرافات اجزای نرخ ارز را روی سوددهی بنگاه بررسی شده است. در این مقاله اشاره شده که انحرافات اجزاء نرخ ارز، نرخ رشد سوددهی بنگاه را نامعین کرده است امّا این اثرات قابل پبشبینیاند. یک انحراف دائمی(موقتی) در اجزاء نرخ ارز از روند عمومی نرخ ارز، منجر به تغییرات عمده(جزئی) در نرخ رشد سوددهی بنگاه میشود. بنابراین منبع و سرچشمهی ناپایداری در نرخ ارز در آنالیز اثرات آن اهمیت مییابد. همچنین رویز(2005) اثرات تورم و نااطمینانی نرخ ارز را روی فعالیتهای واقعی اقتصاد آزمون کرده است. با استفاده از مدل GARCH، میزان انحرافات نرخ ارز محاسبه شده است. نتایج پیشنهاد میکند که نااطمینانی در مورد نرخ ارز هیچ اثری روی تولید یا صادرات نداشته است و تنها نااطمینانی در مورد تورم است که روی تولید اثر منفی داشته است. بعلاوه هدف از مقالهای که توسط بکر و هال (2004) نوشته شده این است که نقش نااطمینانی نرخ ارز را روی سرمایهگذاری مستقیم خارجی در برنامهی تحقیق و توسعه صنایع در بریتانیا با استفاده از یک مدل اقتصاد سنجی، بررسی کند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که افزایش در ناپایداری نرخ ارز دلار-یورو گرایش به جابجایی سرمایهگذاری روی برنامهی تحقیق و توسعه از منطقهی اروپا به بریتانیا دارد. در مقالهای مشابه که توسط بارل، هال و گوتسچاک(2004) نوشته شده رابطهی بین نااطمینانی نرخ ارز و جایگاه سرمایهگذاری مستقیم خارجی ایلات متحده آمریکا در اروپا را مورد بررسی قرار داده است. در این تحقیق سرمایهگذاری ایلات متحده آمریکا در بریتانیا و قارهی اروپا، در قالب هفت صنعت برآورد شده است. نتایج نشان میدهد که سرمایهگذاری ایلات متحده آمریکا در اروپا گرایش به ریسک گریز بودن دارد و در نتیجه در صورت وجود ناپایداری نرخ ارز از میزان سرمایهگذاری آن کاسته میشود. در این مقاله عنوان شده که شواهد قویای وجود دارد که نشان میدهد بریتانیا نسبت به منطقهی اروپا برای سرمایهگذاری ایلات متحده آمریکا ترجیح داده میشود. زیرا یک افزایش در همبستگی بین نرخ ارز استرلینگ- دلار گرایش به انتقال سرمایه ایلات متحده آمریکا از منطقهی اروپا به بریتانیا دارد. همچنین بوم و کاگلایان(2008) در مقالهای تحت عنوان ناپایداری جریانات تجارت بینالمللی و نااطمینانی نرخ ارز، نشان میدهد که شواهد تجربی گردآوری شده از دادههای کشورهای اروپایی، دیگر کشورهای صنعتی و کشورهای جدیداً صنعتی شده، روی دورهی زمانی 2006- 1980، حکایت از آن دارد که نااطمینانی نرخ ارز یک اثر مثبت و معنادار روی ناپایداری جریانات تجاری دوجانبه دارد. یک واحد افزایش انحراف استاندارد در نااطمینانی نرخ ارز منجر به 8 درصد افزایش در ناپایداری تجارت میشود. این اثرات روی جریان تجاری برای کشورهای صنعتی و کشورهای جدیداً صنعتی شده، متفاوت است. بر خلاف یافتههای اولیه، این مقاله همچنین پشنهاد میکند که نااطمینانی نرخ ارز حجم جریانات تجاری را در هیچ کدام از کشورهای صنعتی و کشورهای جدیداً صنعتی شده، تحت تأثیر قرار نمیدهد. در مقالهای که توسط چوو، شلدون و مککریستون(2002) نوشته شده، با توجه به جریانات تجارت دو جانبه در بین کشورهای توسعهیافته در دورهی زمانی 1995- 1974، اثر نااطمینانی نرخ ارز را روی رشد تجارت بخش کشاورزی در مقایسه با دیگر بخشها بررسی کرده است. نتایج نشان میدهد که نااطمینانی نرخ ارز، اثر منفی معناداری روی تجارت بخش کشاورزی در این دوره داشته است. به علاوه، اثر منفی این نااطمینانی روی تجارت بخش کشاورزی در مقایسه با دیگر بخشها، معنادارتر بوده است. در مقالهای مشابه، هالی(1995) اثر نااطمینانی نرخ ارز را روی کارایی صادرات بررسی کرده است. در این مقاله محقق دو کار را انجام داده است: اول، آزمون کرده است که چطور نااطمینانی نرخ ارز میتواند روی هر دو مورد عرضه و تقاضا برای صادرات اثر کند. سپس او با استفاده از مدل ARCH تعمیم یافته(GARCH)، نوسانات نرخ ارز را معرفی میکند. نتایج پیشنهاد میکنند که نااطمینانی نرخ ارز روی عرضهی صادرات اثر گذار است امّا اثر معناداری روی تقاضای صادرات ندارد. همچنین هایاکاوا و کیمورا(2009) تأثیر ناپایداری نرخ ارز را روی تجارت بینالملل در شرق آسیا مورد مطالعه قرار داده است. نتایج به طور خلاصه عبارتند از: اول، تجارت بینالمللی در شرق آسیا توسط ناپایداری در نرخ ارز، نسبت به دیگر مناطق به طور جدی تأثیر میپذیرد و کاهش پیدا میکند. دوم، یک بخش مهمی از تجارت که کاهش مییابد تجارت کالاهای واسطهای در شبکههای بینالملل تولید هست، که کاملاًًًًًً نسبت به ناپایداری نرخ ارز در مقایسه با انواع دیگر تجارت حساس است و بخش مهمی از تجارت شرق آسیا را به خود اختصاص داده است. سوم، اثر منفی ناپایداری بزرگتر از هزینه تعرفهها و کمتر از هزینههای مربوط مسافت در شرق آسیا میباشد. در مقالهای مشابه که توسط آریز، اسنگ و اسلوتج(2008) نوشته شده است به طور تجربی اثر ناپایداری نرخ ارز واقعی را روی جریانات صادراتی هشت کشور آمریکای لاتین به طور فصلی برای دوره 2004- 1973 بررسی کرده است. نتایج اصلی این مطالعه نشان میدهد که افزایش در ناپایداری نرخ ارز واقعی و نااطمینانی نرخ ارز، اثر منفی معناداری روی تقاضای صادرات در کوتاهمدت و بلندمدت در هر یک از هشت کشور آمریکای لاتین داشته است. دوربک(2008 ) اثر ناپایداری نرخ ارز را روی وضعیت اقتصادی مناطق شرق آسیا بررسی میکند. شرق آسیا توسط تولیدات پیچیده و شبکههای توزیع، مشخص شده است که امکان تفکیک تولیدات بین کشورهای منطقه بر پایه مزیت همکاری را میدهد. این شبکهها سودهای کارایی بزرگی را ایجاد کردهاند. ناپایداری نرخ ارز، توسط افزایش نااطمینانی، ممکن است سودهای منطقهای ناشی از فروپاشی مرزها را کاهش دهد. این مقاله معرفی میکند شواهدی را که ناپایداری نرخ ارز جریان تجاری اجزاء الکترونیکی در شرق آسیا را کاهش داده است. اجزاء الکترونیکی بزرگترین جزء از کالاهای واسطهای تجاری در این شبکهها میباشد. این نتایج اشاره میکند که سیاستگذاران بایستیی این مسئله را بررسی کنند که چگونه میتوان نرخهای ارز را در این منطقه به منظور محیا کردن یک بستر مناسب و باثبات در شرق آسیا برای شبکههای تولید، تثبیت کنند. بعلاوه مقالهای که توسط آریستوتلس(2001) نوشته شده است، اثر ناپایداری نرخ ارز و نظامهای ارزی را روی صادرات انگلیس به آمریکا با استفاده از دادههای مربوط به دوره 1999- 1889 بررسی کرده است. یافتههای تجربی بیان میکنند که هیچ یک از متغیرهای ناپایداری نرخ ارز و اختلاف
نظامهای ارزی، اثری روی حجم صادرات برای دورهی مورد بررسی نداشته است. هال و همکاران(2005) رابطهی ناپایداری نرخ ارز و کارایی صادرات را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند. در این مقاله اشاره شده است که مطالعاتی که بین اقتصادهای نوظهور و دیگر کشورهای توسعهیافته، تفاوت قابل نشدهاند، به نتایجی از اثرات منفی و معنادار ناپایداری نرخ ارز روی تجارت رسیدهاند. در این مقاله اثرات ناپایداری نرخ ارز را روی صادرات برای 10 اقتصاد نوظهور و 11 کشور توسعهیافته دیگر که در طی دوره مورد بررسی جزء اقتصادهای نوظهور قرار نداشتند، بررسی شده است. در این تحقیق از مجموعه دادههای پانل برای دورهی سهماه نخست 1980 تا سه ماه آخر 2006 برای اقتصادهای نوظهور و سهماه نخست 1980 تا سه ماه آخر 2005 برای دیگر کشورهای توسعهیافته، استفاده شده است. نتایج بررسیها برای یازده کشور توسعهیافته مشابه نتایج دیگر مطالعات صورت گرفته در این زمینه میباشد. در مقابل، نتایج برای اقتصادهای نوظهور، اثر منفی و معنادار ناپایداری نرخ ارز روی صادرات برای این کشورها را نشان نمیدهد. یافتهها پیشنهاد میکند که بازارهای باز سرمایه در کشورهای نوظهور ممکن است اثر منفی نوسانات نرخ ارز روی صادرات را کاهش داده است. همچنین در مقالهای که توسط باگلا، بکچتی و حسن(2006) گردآوری شده است، با به کارگیری یک شاخص مناسب برای نرخ ارز واقعی که در آن نرخ ارزهای دوطرفه برای بخشهای وابسته به صورت وزنی میباشند، نتیجه شده است که ناپایداری نرخ ارز واقعی اثر معناداری روی رشد درآمد سرانه دارد. همچنین نتایج نشان میدهند که این اثر(هزینه ناپایداری) میتواند با یک اثر منفی و معنادار روی رشد، ناشی از اتخاذ یک نظام نرخ ارز ثابت مطابق باشد. در مقالهای که توسط رحمان و سرلتیس(2009) نوشته شده است با استفاده از روش حداکثر درست نمایی با اطلاعات کامل اثر نااطمینانی نرخ ارز را روی صادرات بررسی کردهاند. شاخصی که میزان نااطمینانی نرخ ارز را محاسبه میکند، انحراف استاندار شرطی از خطای پیش بینی تغییر در نرخ ارز، میباشد. در این مقاله اثرات نااطمینانی نرخ ارز روی صادرات از هم تفکیک شدهاند و همچنین مورد آنالیز قرار گرفته شده که چطور صادرات به شوکهای نرخ ارز واکنش نشان میدهد. سپس مدلی با استفاده دادههای ماهیانه برای آمریکا روی دورهای که نظام نرخ ارز شناور حاکم بوده(از 1973)، برآورد شده است. نتایج نشان میدهد که نااطمینانی نرخ ارز یک اثر منفی و معنادار روی صادرات آمریکا داشته است. همچنین سان و همکاران(2002) در مقالهای به بررسی اثر نااطمینانی نرخ ارز روی تجارت جهانی گندم پرداختهاند. در این مقاله میزان ناپایداری نرخ ارز در کوتاهمدت و بلندمدت محاسبه شده و با یکدیگر مقایسه شدهاند. هر دو میزان ناپایداری نرخ ارز، اثرات منفی روی تجارت جهانی گندم را، با اثری حتی بزرگتر در بلندمدت، ارائه دادهاند. چن(2004) رابطهی بین نوسانات نرخ ارز واقعی و شوکهای پولی را آزمون کرده است. در این مقاله، از مدل VAR و از دادههای بلندمدت مربوط به آمریکا و بریتانیا در دورهی 1995-1889 استفاده شده است. بر طبق تجزیه واریانس، در این مقاله اشاره شده که شوکهای پولی میتواند نزدیک به 50 درصد از واریانس نرخ ارز واقعی را در دوره بلندمدت تحت بررسی، توضیح دهد. مشابهاً کمپل و لپام(2002) رابطهی بین نوسانات نرخ ارز واقعی و تجارت خردهفروشی صنایع در مرز آمریکا و کانادا بررسی کردهاند. در این مقاله اشاره شده که مصرف کنندگانی که در نزدیکی مرز آمریکا و کانادا زندگی میکنند میتوانند هزینههایشان را بین این دو کشور تغییر دهند، بنابراین نوسانات نرخ ارز میتوانند به عنوان شوک تقاضا عمل کند. با استفاده از دادههای سالیانه، اثر نرخ ارز واقعی روی تعداد بنگاهها و متوسط اشتغال آنها در مناطق مرزی برای چهار صنعت خردهفروش برآورد شده است. در سه مورد از چهار صنعت، ملاحظهشده است که بنگاههای عامل به طور همزمان و یا با یک وقفه یکساله عکسالعمل نشان دادهاند. در مقالهای مشابه که توسط چئونگ، لو و پودیونسکی(2004) نوشته شده است اثر ناپایداری نرخ ارز را روی جریانات تجاری دو جانبهی آمریکا و بریتانیا بررسی کرده است. در این مقاله اشاره شده که از مدل ARCH تعمیمیافته(GARCH) برای اندازهگیری نااطمینانی نرخ ارز استفاده شده است و به عنوان متغیر جایگزین برای نااطمینانی نرخ ارز واقعی در نظر گرفته میشود. نتایج این تحقیق نشان میدهد که نااطمینانی نرخ ارز یک اثر منفی و معنادار از نظر آماری روی واردات آمریکا از بریتانیا داشته است. همچنین بوم و کاگلایان(2007) اثر ناپایداری نرخ ارز روی حجم و ناپایداری صادرات دوطرفه را مورد مطالعه قرار داده و به طور تجربی، با ملاحظهی جریانات تجاری واقعی دو جانبه برای مجموعهی وسیعی از کشورها روی دورهی 1998- 1980 پرداختهاند. در این مطالعه متغیرهای جایگزین برای ناپایداری جریانات تجاری و نرخ ارز واقعی، بعد از بررسیهای موشکافانهی خصوصیات سری زمانی این متغیرها در نظر گرفته شده است. مشابه یافتههای تئوریهای اولیه و مطالعات تجربی، نتایج اولیهی این بررسی نشان میدهد که اثر نااطمینانی نرخ ارز روی جریانات تجاری، نامعین است. نتایج ثانویهی نشان میدهد که ناپایداری نرخ ارز یک اثر مثبت و معنیداری روی ناپایداری جریانات تجاری دوطرفه دارد. مقالهای که توسط ازترک و همکارش(2006) نوشته شده است اثر ناپایداری نرخ ارز روی صادرات کشور ترکیه با توجه به مدل همانباشتگی، به صورت ماهیانه روی دورهی 2002-1989 آزمون کردهاند. نتایج مهم این مطالعه نشان میدهد که افزایش در ناپایداری نرخ ارز واقعی یا مشابهاً نااطمینانی نرخ ارز، یک اثر منفی معنادار روی تقاضای صادرات اعمال میکند. همچنین آزید، جمیل و کوثر(2005) اثر ناپایداری نرخ ارز را روی محصولات تولید شده در اقتصاد کشور پاکستان بررسی میکند. در این مطالعه بعد از معرفی مختصر تئوریهای پایهای و تحقیقات تجربی، رابطهی بین این دو متغیر برآورد شده است و از الگوی واریانس ناهمسانی شرطی اتورگرسیو تعمیمیافته(GARCH) برای محاسبهی نااطمینانی نرخ ارز استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که ناپایداری نرخ ارز اثر معناداری روی تولید ندارد. در مقالهای مشابه احمد(2009) به طور تجربی به بررسی تأثیر ناپایداری نرخ ارز روی رشد صادرات دو جانبه پرداخته است. برای برقرار کردن رابطهی تجربی بین ناپایداری نرخ ارز و اثر آن روی رشد صادرات، تکنیک تصحیح خطا و مدل همانباشتگی با توجه به دادههای دورهی زمانی 2008- 2003 مورد استفاده قرار گرفته است. با توجه به بررسیهای صورت گرفته، نتایج نشان میدهد ناپایداری نرخ ارز یک اثر منفی و قابل توجه در کوتاهمدت و بلندمدت روی صادرات دو جانبه با شرکای تجاری مهم دارد. همچنین در مقالهای که توسط اشنابل(2008) نوشته شده، ناپایداری نرخ ارز و رشد در اقتصادهای باز کوچک منطقهی یورو مورد مطالعه قرار گرفته است. در این مقاله آمده که بعد از معرفی یورو در ژانویه 1999، پایداری نرخ ارز در منطقهی یورو در حال افزایش است. این مقاله اثر پایداری نرخ ارز را روی رشد اقتصادی برای 41 اقتصاد باز کوچک بررسی میکند و از تجارت بینالمللی، تحرکات بینالمللی سرمایه و ثبات اقتصادی به عنوان مهمترین مجراهای اثر گذاری پایداری نرخ ارز روی رشد، یاد شده است. برآوردهای پانل حاصل از این مطالعه آشکار میکند که رابطهی قوی منفی بین ناپایداری نرخ ارز و رشد اقتصادی وجود دارد.
فرم در حال بارگذاری ...