بر کسی پوشیده نیست که خانواده مهم ترین رکن هر اجتماعی را دارد. هر خانواده برای خود نظام و قوانینی را دارا می باشد. قسمتی از این قواعد و قوانین از نسل های قبلی منتقل می شود و قسمتی حاصل نگرش های جدید والدین و نوع ارتباطات آنها می باشد(ثنایی، 1387). والدین همواره به گونه ئی هشیار یا ناهشیار وام دار والدین خود هستند و تلاش می کنند نگرش ها و عقاید آنها را در خانواده های که تشکیل داده اند بکار گیرند(بوزورمینی ناگی و اسپارک، 1973). روابط نامناسب والدین موجب شكل گیری رفتارهای اجتماعی نامناسب ناخواسته ای در فرزندان می گردد كه سهم عمده ای در چگونگی روابط آنان با دوستان و همسالانشان و به طور كلی نحوه پاسخ های آنان به موقعیت های مختلف اجتماعی خواهد داشت(برانجی و همکاران، 2009). مطالعات زیادی اثرات سبک های حل تعارض را بر جنبه های مختلف فرزندان بررسی کرده اند. تحقیقات گذشته تعارضات بین فردی را مخرب دانسته و كاهش این تعارضات را به عنوان روشی مدیریتی مد نظر قرار داده اند. اما اخیراً رویكردهای حل مسأله به تعارضات بین فردی، شیوه هایی چون توافق بیشتر، توازن قدرت، رویكردهای خلا ق به حل مسأله و تسهیل تغییرات را مدنظر قرار داده اند(مک فارلند، 1992؛ به نقل از یزدان پناه و همکاران، 1392).
مطالعات زیادی اثرات سبک های حل تعارض را بر جنبه های مختلف روانی و اجتماعی فرزندان بررسی کرده اند. سیفرت و شوارز(2011) نشان دادند كه رفتارهای ناسازگارانه فرزندان در رابطه سبك های منفی حل تعارض و درون سپاری و برون سپاری مسائل به عنوان متغیر میانجی عمل می كند. نتایج كار آنان دلایلی ارائه داده است كه سبك های حل تعارض ناسازگاری اجتماعی فرزندان را پیش بینی می كند. شودلیچ و كامینگز(2007) در بررسی خود نشان دادند كه كاهش احساس امنیت در خانواده به عنوان مكانیزمی عمل می كند كه از طریق آن برخی سبك های تعارض منفی، سازگاری فرزندان را تحت تأثیر قرار می دهند. ریاحی و همکاران(1392) در پژوهش خود گزارش کردند که بین به سلامت روان مادران و مشکلات رفتاری فرزندان ارتباط مثبت و معنادار وجود دارد. بختیارپور و همکاران(1392) در بررسی خود نشان دادند که بین افسردگی و رضایت زناشویی مادران و مشکلات رفتاری دختران ارتباط مستقیم وجود دارد. همچین خانجانی و همکاران(1392) در مطالعه خود نشان دادند که ابعاد شخصیت مادران با اختلال های برونی سازی و درونی سازی دختران مرتبط است.
همانطور که بیان شد تعارضات و مشکلات والدین تاثیر مستقیم بر جنبه های روانی و اجتماعی فرزندان دارد. یکی از جنبه های که به نظر می رسد فرزندان را تحت تاثیر قرار دهد، تصمیم گیری های آنان برای ازدواج باشد. کسانی که در خانواده ی اصلی خویش با تجریه های منفی همچون تعارض و جر بحث های والدین روبه رو بوده اند مسلما با آنهایی که در خانواده های با نگرش های مثبت و بدون تعارض بوده اند بسیار متفاوت اند(وامپلر و همکاران، 2003). گذشته از یادگیری رفتار تعارض آمیز از والدین، درگیر شدن فرزندان در اینگونه روابط تعارض آمیز می تواند پایه ئی برای اختلاف ها زناشویی آنان در زندگی مشترک آینده شان باشد(ثنایی و ذاکر، 1387). ازدواج از امور اساسی انسانی است. تصمیم ی که برای ازدواج گرفته می شود بسیار حائز اهمیت است، چرا که زندگی دوم فرد را شکل می دهد. روی این تصمیم گیری، مسایل بسیار مختلفی تاثیر گذار است. به نظر می رسد تعارضات والدین یکی از موضوعات بسیار نزدیگ با نحوه تصمیم گیری برای ازدواج است. تعارضات والدین می توانند بر جنبه های شناختی و رفتاری فرزندان تاثیر گذار باشد. کودکانی که در خانواده های با والدینی که همواره در حال تعارض هستند ، بزرگ می شوند در محیط های اجتماعی و مناسبت های اجتماعی توانایی برقرار و انجام رفتارهای مناسب را ندارند. این فرزندان ممکن در آستانه ازدواج نتوانند ارتباط های مناسبی را با دیگران داشته باشند. از طرفی شاید دختران بنا به شرایط روحی و روانی بیشترین تاثیر را از تعارضات والدین می گیرند. دختران در چنین شرایطی معمولا دچار ناراحتی های عاطفی می شوند که این ناراحتی های عاطفی می تواند دید آنها را نسبت به ازدواج و زندگی آینده تغییر دهد. با توجه به مطالب مسئله ای که این پژوهش بدنبال پاسخگویی به آن است اینست که رابطه تعارض والدین بر نگرش فرزندان دختر به ازدواج چگونه است.
- ضرورت و اهمیت پژوهش
خانواده به عنوان نخستین محیط اجتماعی که کودک در آن قدم می گذارد، نقش اساسی در پدیدآیی ویزگی های فردی و اجتماعی وی دارد. در این میان نقش پدر و مادر در شکل گیری این خصوصیات غیر قابل انکار است. تنها یك سوم ازدواجها 16 سال پس از شكلگیری، هنوز دست نخورده و رضایتمندانه ادامه دارند. درباره اینكه چرا با گذشت زمان تغییراتی در رابطه زناشویی رخ میدهد، برخی نظریهپردازان به تحولات ارتباطی زوجین اشاره میكنند و برخی آن را به رگههای شخصیتی و مهارتهای ارتباطی نسبت میدهند كه فرد با خود وارد رابطه جدید میكند. از آنجایی كه طلاق والدین خطر طلاق را در فرزندان افزایش میدهد (گرچه تمام طلاقها به دنبال یك رابطه تعارضآمیز طولانی بین زوجین پیش نمیآیند و بسیاری از ازدواجهای دست نخورده نیز دچار تعارضات مزمن هستند) و احتمال انتقال بین نسلی آن مطرح میشود، باید احتمال مشابه را برای اختلافات زناشویی نیز آزمود(پسندیده، 1392). مطالعاتی كه تاكنون انجام شده بیشتر به صورت مقطعی و بنابر نظر افراد در مورد ازدواج خود و والدینشان صورت گرفته است. اشخاصی كه از نارضایتی والدین خود در ازدواج میگویند از ازدواج
خود نیز مشكلات بیشتری را به خاطر میآورند، گرچه این امر میتواند به دلیل تاثیر عواطف منفی انسانها در یادآوری ایشان از خاطرات گذشته (تخمین فراتر از واقعیت) باشد(رضایی و همکاران، 1393). دسته دوم از مطالعات پیشنهاد میكند كه بالغینی كه در كودكی در معرض مشاهده خشونت میان والدین خود بودهاند، اكنون در روابط صمیمانه خود بیش از دیگران قربانی میشوند و یا پرخاشگری فیزیكی نشان میدهند. از آنجا كه خشونت نمادی از مشكلات زناشویی است در عین حال میتواند تاییدی بر انتقال بین نسلی آن باشد(احمد وند و همکاران، 1393). مطالعات دیگر تاثیر طلاق والدین را بر كیفیت روابط زناشویی فرزندان سنجیدهاند، در برخی از این مطالعات فرزندان طلاق ازدواج خود را ناشادتر، پرمشكلتر و جدایی را محتملتر ارزیابی كردهاند، گرچه در مطالعات دیگر این رابطه تایید نشده است. این عدم ثبات در نتایج بدست آمده ممكن است ناشی از این واقعیت باشد كه طلاق همیشه متعاقب اختلافات شدید صورت نمیگردد و بسیاری از ازدواجهای پرتعارض نیز سالها ادامه پیدا می كنند. بنابراین طلاق نمیتواند نشانگر كاملی از كیفیت ازدواج والدین باشد(گاتمن، 199؛ به نقل از صالحی، 1393). تعارض بین والدین با تعداد زیادی از مشكلات رفتاری كودكان و الگوی مشكلزای بین فردی در آینده آنان همراه بوده است كه این موارد با كیفیت ازدواج نیز رابطه منفی پیدا میكنند. چگونگی رفتار بین فردی والدین، وجود یا عدم وجود رفتار بین فردی گرم و حمایتگر فرزندان آنان را در ارتباطات عاشقانه پیشبینی میكند. به نظر میرسد تاثیر این رفتار جدا از نوع رابطه والد- فرزند میباشد(خانجانی و همکاران، 1392).
از طرفی مخالفت و تعارض، در هر رابطه ای از جمله رابطه زناشویی امری اجتناب ناپذیراست و علرغم تلاش والدین برای حفظ فرزندانشان از تعارض، کودکان بطور روزمره با تعارض والدین والدین مواجه می شوند(دیویس و کامینگ، 1994؛ گریچ و فینچام، 1990). تحقیقات نشان داده است که سبک های حل تعارض والدین در سازگاری نوجوانان نقش مهمی را دارد( برانجی، و دورن، وندر والک و میوز،2009). یزدان پناه و همکاران در بررسی های خود نشان دادند که تعارضات والدین تاثیر مستقیمی بر نوجوانان دارد(1391). از طرف دیگر یکی از رویداد های مهم زندگی هر فردی ازدواج است. اساس انتخاب همسر آینده کاملا به نگرش های افراد وابسته است. در ازدواج های که رابطه زن وشوهر با یکدیگر تعارض آمیز است، ارتباط والد- فرزندی مناسبی نیز وجود نخواهد داشت. از این رو فرزندانی که در این خانواده ها بزرگ می شوند دارای نگرش های متفاوتی نسبت به ازدواج و زندگی مشترک می باشند که ممکن است مانع از داشتن یک زندگی موفق و آرام در آینده شود(باوم، 2003). نابسامانی خانوادگی در یک نسل ممکن است نابسامانی در نسل های بعدی را نیز رقم بزند. طبق رویکردهای مختلف نگرش های والدین به فرزندان منتقل می شود. طبق رویکردهای روان درمانی این نگرش ها از طریق ذهن ناهشیار به فرزندان و رفتارهای آنان منتقل مشود(فریمو، 1991). طبق رویکردهای شناختی نگرش های والدین به فرزندان از الگوهای شناختی منتقل میشود(الیس، 1997). اثرات طلاق و تعارضات زناشویی با توجه به سن کودک و جنسیت او متفاوت است و کودکان پسر و دختر در و اکنش به طلاق و تعارضات زناشویی با یک روش پاسخ نمیدهند و با هم فرق دارند تا جایی که پسران در مقایسه با دختران اثرات تخریبی کمتری را تجربه میکنند که این مسئله بیشتر به خاطر بار فرهنگی و اجتماعی جامعه است ولی دختران با توجه به اینکه از ساختار هویتی متفاوتی برخوردارند در جامعه ایرانی دختران از جایگاه شأن متفاوتی برخوردارند در مجموع طلاق و تعارضات زناشویی بر آنها تأثیرات منفی بیشتری دارد و دختران به خصوص در سنین دبستانی که به بلوغ میرسند طلاق والدین و تعارضات والدین را معادل شکست در زندگی خود و ازدواج آینده خود تصور میکنند(شفیعی، 1393).
کودکانی که والدینشان در هنگام کودکی آنها اغلب دعوا مو مشاجره های شدید دارند کمتر از نظر هیجانی احساسی امنیت یا احساس مورد حمایت بودن می کنند. ناامنی هیجانی شامل مواردی همانند آشفته بودن کودکان، یا برون ریزی هیجانی مانند پرخاشگری یا زدن در حین تعارض، یا گزارش احساس رنج و نگرانی به خاطر دعوای والدین است. کودکانی که از نظر هیجانی کمتر احساس امنیت دارند مشکلات روانی بیشتری دارند(رضوی، 1393). یکی از موضوعاتی که به نظر می رسد تعارضات زناشویی بر آن تاثیر داشته باشد، نگرش به ازدواج در فرزندان است. با توجه به اینکه طبق مطالعات تعارض والدین بیشتر بر نوع نگرش در دختران تاثیر میگذارد (شفعی، 1393) این پژوهش با هدف بررسی تاثیر تعارض والدین بر نگرش فرزندان دختر به ازدواج انجام پذیرفت.
- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف اصلی
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه تعارض والدین با نگرش دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی شهر کرمانشاه در سال 94 بود.
1-4-2- اهداف فرعی
- تعیین رابطه تعارض والدین با نگرش انتخاب به همسر در دختران
- تعین رابطه تعارض والدین بر نگرش غیر منطقی به انتخاب همسر در دختران
- تعیین تعارض والدین بر نگرش منطقی به انتخاب همسر در دختران
- فرضیه های پژوهش
- بین تعارض والدین با نگرش انتخاب به همسر در دختران رابطه وجود دارد.
- بین تعارض والدین بر نگرش غیر منطقی به انتخاب همسر در دختران رابطه وجود دارد.
- بین تعارض والدین بر نگرش منطقی به انتخاب همسر در دختران رابطه وجود دارد.
- تعارض والدین، نوع نگرش به انتخاب همسر در دختران را پیش بینی می کند.
فرم در حال بارگذاری ...