انرژی برق به عنوان قلب تپنده تمدن بشری به حساب میآید. از زمان کشف جریان برق تا کنون این انرژی ارکان مختلفی از زندگی ما را تحت الشعاع قرار داده است و ویژگیهای منحصر به فرد جریان انرژی برق کاربرد روز افزون آن را اجتناب ناپذیر ساخته است. مصرف انرژی برق از دو جهت در اقتصاد اهمیت دارد یکی افزایش مصرف انرژی برق در ساختار تولید هر کشور دلیلی بر صنعتی شدن یک کشور است. و از طرفی افزایش استفاده از انرژی برق در بخش خانگی هر کشور نشان دهنده افزایش سطح رفاه خانوارهای هر کشور میباشد. در کنار این منافع، استفاده از سوختهای فسیلی برای تولید انرژی برق نیز دارای عارضه خروجی منفی افزایش گازهای گلخانهای نیز میباشد. در این میان انرژی برق یکی از مهمترین حاملهای انرژی است که مصرف بالای آن به دلیل عدم سهولت در واردات، برای اقتصاد کشور چالش آفرین بوده و نتیجهای جز خاموشی و افت ولتاژ را در پی نخواهد داشت. با توجه به ارتباط نزدیک بین مصرف انرژی از جمله انرژی انرژی برق و متغیرهای اقتصادی، تعیین کم و کیف رابطه بین مصرف انرژی برق و درآمد واقعی و اشتغال در ایران میتواند در تبین سیاستهای بخش انرژی کشور کمک موثری بنماید. انرژی برق در بخشهای مختلف اقتصادی، خانگی، صنعتی، تجاری و عمومی و کشاورزی مصرف میشود. تمامی کارخانجات، مصرفکنندگان بزرگ انرژی هستند، اما بعضی از آنها بیشتر از دیگران انرژی مصرف میکنند . به این گروه کارخانجات بسیار انرژیبر میگویند. کارخانجات تولید سیمان، فولاد و فلزات و همچنین نیروگاهها یعنی کارخانجات تولید انرژی برق، انرژی زیادی به صورت انرژی برق یا مواد سوختنی مصرف میکنند. بر اساس آمار وزارت نیرو، تولید سرانه انرژی برق کشور در سال 1387، 2987 کیلو وات ساعت بوده است که نسبت به سال قبل 8/3 درصد رشد داشته است(وزارت نیرو 1387 ). طبق اطلاعات ترازنامه انرژی(1387)، مصرف انرژی برق در سال 1387 ، بر اساس 4 بخش خانگی، صنعتی، تجاری و کشاورزی 157630 میلیون کیلو وات ساعت میباشد که این میزان نسبت به سال گذشته 5/4 در صد رشد داشته است که این مقدار 2/5 درصد تولید ناخالص داخلی میباشد. در سال 1387، سهم بخش خانگی 8/32 درصد، سهم بخش صنعت 4/33، سهم بخش تجاری 0/19 و سهم بخش کشاورزی 9/12 درصد از کل مصرف انرژی برق میباشد(ترازنامه انرژی،1385).
بر اساس گزارشهای مرکز تحقیقات راهبردی، وضعیت توزیع اشتغال در بخشهای عمده اقتصادی در سالهای 1365 تا 1385 به گونهای بوده است که در سال 1365 سهم بخش کشاورزی، صنعت و خدمات از کل اشتغال کشور به ترتیب 29 درصد، 28/25 درصد و 45/42 درصد بود این سهم در سال 1375 به ترتیب به 04/23، 70/30 و 50/44 درصد تغییر یافت و با ادامه تغییراشتغال در بخشهای عمده اقتصادی این سهم در سال 1385 به ترتیب به 27/22 درصد، 51/26 درصد و 48/72درصد رسید. این تغییرات از یک سو حاکی از کاهش سهم اشتغال در بخش کشاورزی از 29 درصد به 27/22 درصد و از سوی دیگر بیانگر افزایش سهم بخش صنعت از 28/25 درصدی به 51/26 درصد به ویژه افزایش سهم بخش خدمات از 45/42 درصد به 73/48 درصد طی دو دهه 1365 تا 1385 است.
بر اساس آمار بانک مرکزی ایران میزان ارزش افزوده در بخشهای کشاورزی، صنعت و معدن و خدمات در پایان سال 1386، به ترتیب دارای رشدی 4/6 درصد، 9/8 درصد و 3/6 درصد بوده است. که سهم هریک از تولید ناخالص داخلی به ترتیب 13 درصد، 27 درصد و 52 درصد میباشد.
نکتهای که در اینجا حائز اهمیت است این است که با توجه به آمار و ارقامی که در بالا اشاره شد و با توجه به اینکه انرژی برق یک نهاده مهم در فرایند تولید میباشد که همراه با سرمایه به عنوان یک نهاده مرکب با نیروی کار در فرایند تولید نقش اساسی دارند، آیا میتوان گفت اولاً، بین مصرف انرژی برق و اشتغال ارتباطی وجود دارد. یا به عبارت دیگر، میتوان گفت که عامل تغییرات اشتغال، انرژی برق میباشد. ثانیاً، افزایش تولید و درآمد بخش تولیدی است که باعث افزایش مصرف انرژی برق شده است یا بالعکس. ثالثاً، بین مصرف انرژی برق، درآمد و اشتغال رابطهای وجود ندارد و فقط ارتباطی بین مصرف انرژی برق و رفاه خانوارها وجود دارد. آنچه که در این تحقیق سعی شده است به آن پاسخ داده شود در وهله اول بررسی وجود رابطه تعادلی بین این متغیرها است و مرحله بعد تعیین جهت علیت بین آنها میباشد. بنابراین این تحقیق به دنبال پاسخگویی به سوالات زیر است:
1- آیا رابطه معنیداری بین مصرف انرژی برق و اشتغال وجود دارد؟
2- آیا رابطه معنی داری بین مصرف انرژی برق و درآمد واقعی وجود دارد؟
1-3- ضرورت انجام تحقیق
اهمیت این تحقیق از این جنبه قابل بررسی است که:
تحقیقاتی که تا کنون در این زمینه در ایران صورت گرفته است انرژی را به عنوان یک حامل مرکب (نفت، گاز، انرژی برق، زغال سنگ و… ) در نظر گرفتهاند. اما این تحقیق تاثیرانرژی برق را به صورت مجزا بر اشتغال و درآمد واقعی بررسی میکند که تا کنون این کار در داخل کشور صورت نگرفته است. با انجام این تحقیق و نتایج به دست آمده از آن میتوان تاثیرانرژی برق بر اقتصاد را ملموستر نشان داد و حتی میتوان بر اساس آن سیاست گذاریهایی جهت افزایش اشتغال و بهبود رفاه انجام داد.
1-4- فرضیههای تحقیق
- بین مصرف انرژی برق و اشتغال در ایران رابطه معنی داری وجود دارد.
- بین مصرف انرژی برق و درآمد واقعی در ایران رابطه معنی داری وجود دارد.
1-5- اهداف اساسی تحقیق
هدف اول شناسایی ارتباط تعادلی بلندمدت بین مصرف انرژی برق، اشتغال و درآمد واقعی در ایران است.
هدف دوم تعیین جهت علیت بین این متغیرها در ایران میباشد.
1-6- نتایج مورد استفاده پس از انجام تحقیق
با استفاده از این تحقیق میتوان رابطه بین مصرف انرژی برق، اشتغال و درآمد واقعی و اثرات آنها را بر یکدیگر بررسی کرد. همچنین میتوان میزان مصرف انرژی برق را پیشبینی کرد. و با استفاده از این نتایج به برنامهریزی برای اشتغال و افزایش رفاه در جامعه پرداخت. نتایج این تحقیق برای سیاستگذران انرژی و رفاه کشور میتواند مفید باشد.
1-7- روش و ابزار گردآوری دادهها
اطلاعات بخش نظری تحقیق بر اساس روش کتابخانهای جمع آوری شده است. و اطلاعات بخش عملی تحقیق از دادههای مربوط به مصرف انرژی برق از ترازنامه انرژی(1387) و آمار درآمد واقعی اشتغال از بانک مرکزی ایران به دست آمده است. آمار مربوط به اشتغال به صورت محاسبهای و بر اساس تعریف بانک مرکزی میباشد.
1-8- روش تحقیق
روش تحقیق این مطالعه بر اساس هدف کاربردی و بر اساس روش توصیفی طی دوره 1387-1346 و قلمرو مکانی آن کشور ایران است.
1-9- تعریف مفاهیم و واژهها
مصرف انرژی برق: میزان انرژی برق مصرف شده به صورت سرانه برحسب کیلو وات ساعت (kwh)، (نارین، پی. کی.، اِسمایز. آر.، 2009).
اشتغال: تعداد افراد شاغل بالای 10 سال که به عنوان نیروی کار در اقتصاد وارد بازار کار شدهاند(بانک مرکزی ایران، 1387).
درآمد واقعی: درآمد اسمی تعدیل شده نسبت به شاخص قیمتها(بانک مرکزی، 1387).
علیت: آزمونی که به وسیله آن میتوان جهت علیت(رابطه علت و معلولی) را در حالتی که بین دو متغیر رابطه تقدم و تاخری وجود دارد، از نظر آماری کشف نمود. (گجراتی، 1387).
آزمون مرزی: آزمونی است برای بررسی ارتباط تعادلی بلندمدت بین متغیرها به گونهای که میتوان از این طریق متغیر وابسته و مستقل را شناسایی کرد(نارین و اسمیز، 2005).
همجمعی: بدان معنا است که وقتی دو یا چند متغیر سری زمانی بر اساس مبانی نظری با یکدیگر ارتباط داده میشوند تا یک رابطه تعادلی بلندمدت را شکل دهند، هرچند ممکن است خود این سریهای زمانی دارای روندی تصادفی باشند(ناپایا باشند) اما در طول زمان یکدیگر را به خوبی دنبال میکنند به گونهای که تفاضل بین آنها باثبات(پایا) است. بنابراین مفهوم همجمعی تداعی کننده وجود یک رابطه تعادلی بلندمدت است که سیستم اقتصادی در طول زمان به سمت آن حرکت میکند( نوفرستی،1387).
الگوی زیوات و اندریوز: الگویی است بر اساس آن میتوان نقطه شکست را به صورت درونزا تعیین نمود( وحید، عالم و قاری، 2006 ).
Electricity Consumption
Employment
Real incom
Casuality
Bound test
Co-integration
Zivot and andrews
فرم در حال بارگذاری ...