1-3) اهمیت موضوع و ضرورت تحقیق
تغییرات سریع در دنیای امروز، سازمانها را با چالشهای مختلفی روبرو کرده است و در این میان سازمانهایی موفق هستند که به کمک ابزارهای مدیریتی و فناور یهای نوین، از فرصتهای ایجاد شده به نفع خود استفاده کنند. در واقع یکی از عوامل مهم سازمان های هزاره سوم در صحنه های رقابتی حرکت به سوی مدیریت دانش و دانش محوری است. امروزه سازمان ها با حجم انبوهی از اطلاعات و دانش روبرو هستند که اداره و بهره برداری صحیح از آن به دغدغه ای بزرگ برای این سازمان ها تبدیل شده است. مدیریت دانش موضوع پیچیده ای است که محور اصلی آن تغییر ساختار و فرهنگ سازمانی است، فرهنگی که تسهیم دانایی بین افراد و کارکنان را به جای فرهنگ مقابله اطلاعات توصیه می کند، فرهنگی که یادگیری مستمر افراد را دنبال می نماید. برای توسعه مدیریت دانش در سازمان باید تغییراتی که منجر به تعامل یا بازسازی دانایی می گردند، به طور نظام مند تشویق و حمایت شوند، چرا که در اقتصاد دانش محور امروز، دانش موجب برتری رقابتی می گردد. مسلماً بها دادن به این مقوله نوین در عرصه مدیریت، نشانه رفتاری هوشمندانه و البته ناگزیر است چرا که در جهان کنونی هر کسب و کاری که از پرداختن به مدیریت دانش محور غفلت نماید، محکوم به شکست خواهد بود (سعادت، 1388).
خدمات بهداشتی و درمانی در هر جامعه زمینه ساز سلامت جسمی و روانی افراد و پیش نیاز توسعه پایدار است. بخش بهداشت و درمان به عنوان سازمانی که نیازمند کارکنان ماهر و با دانش است تحت عنوان سازمان خدماتی حرفه ای شناخته می شود. این بخش به دلیل ارتباط با سلامت جامعه، نیازمند استفاده از روش هایی کارا در ارائه خدمات جهت بهبود کیفیت، هزینه های بهداشتی پایین و رفع به موقع نیازهای مراجعین است که تنها در سایه استفاده از روش های نوین مدیریت اطلاعات و تخصیص زمان مناسب به امر مدیریت دانش امکان پذیر است (سورلینگر، 2000).
در محیطی که کارکنان به منابع و اطلاعات و حمایت دسترسی داشته باشند، فرصت فراگیری پیدا می کنند و این باعث توانمندی آنها می شود (رودرس و همکاران، 2001).
در سالهای اخیر، بیشتر سازمانها در پی یافتن راههایی برای جذب مشارکت کارکنان در پیشبرد اهداف خود بوده اند. در این میان، می توان به رفتارهای داوطلبانه و خودجوشی اشاره کرد که افراد در ازای انجام آن، پاداشی دریافت نمیکنند. لذا محققین به مطالعه هر چه بیشتر این رفتارها که آن را رفتارشهروندی سازمانی نامیده اند، پرداخته اند (اگز، 2010).
Severlinger [1]
Rhoadres & et al
Oguz [3]
مساله یعنی تفاوت بین وضع موجود و وضع مطلوب. به عبارت دیگر یعنی فاصله بین جایی که هستیم و جایی که می خواهیم باشیم. مساله وقتی حل می شود که توانسته باشیم وضع موجود را به وضع مطلوب تبدیل کرده باشیم از آنجایی که در جهان امروز، بیمه بعنوان یکی از بخش های استراتژیک اقتصاد به شمار می آید علیرغم تحولات مهم اخیر در صنعت بیمه کشور، به علت ساختار نامناسب و نبود رقابت جدی و اساسی پیشرفت های حاصله در ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان در حد مطلوب نبوده است. عدم حضور و مشارکت نداشتن بخش خصوصی در بازار بیمه و عرضه بیمه تنها از طریق چند شرکت دولتی و با ظرفیت محدود موجب شده است که توسعه و نفوذ بیمه در جامعه با توجه به ظرفیت بالقوه و در مقایسه با دیگر کشورها در حد مورد انتظار صورت نگیرد (همتی، 1387)
در دنیایی که تغییرات با سرعت فوق العاده زیاد رخ می دهد، موسسات بیمه در معرض تهدید و نابودی قرار دارند. پیدایش رقبا در عرصه رقابت ارائه خدمات و تولید خدمات با کیفیت مرغوب تهدیدی برای این موسسات است. در جهان رقابتی امروزه شرکت هایی موفق هستد که در عرصه فعالیت یک گام از رقبای خود جلوتر باشند و از شیوه های نوین و بروز خدمت رسانی استفاده کنند. با توجه به ماهیت عملیات بیمه های که مؤسسات بیمه انجام می دهند این مؤسسات از وجوه قابل ملاحظه ای در فواصل زمانی بین دریافت حق بیمه و پرداخت خسارت برخوردارند. از این رو، یکی از مهمترین فعالیتهای موسسات بیمه ، انجام سرمایه گذاری منابع مالی مزبور است گزینه های متعدد و متفاوتی برای سرمایه گذاری وجود دارد که موسسات و نهادهای مالی می توانند در آن گزینه ها سرمایه گذاری نمایند و این موضوع به اهمیت مدیریت ریسک در بیمه اشاره می کند. شرکت بیمه ی مرکزی ایران به عنوان نهاد ناظر بر مؤسسات بیمه ی دولتی و خصوصی کشور، به مانند دیگر مؤسسات بیمه از منابع مالی قابل ملاحظه ای در فواصل زمانی بین دریافت حق بیمه و پرداخت خسارت های احتمالی برخوردار است . این وجوه حاصل از انجام بیمه های اتکائی اجباری و قبول بیمه های اتکائی اختیاری از مؤسسات داخلی یا خارجی است. همچنین در تعریف مدیریت ریسک شرکتی می توان گفت مدیریت ریسک مفهوم جدیدی است که در مقایسه با مدیریت ریسک با سابقه طولانی، تفاوت ماهوی دارد. به طورکلی سه وجه ممیزه مدیریت ریسک شرکتی از مدیریت ریسک عبار ت اند از مدیریت ریسک استراتژیک، دیدگاه کل گرایانه و فرهنگ ریسک. ارزیابی های انجام شده در این خصوص نشان می دهد مدیریت ریسک شرکتی، یک نیروی پیش برنده برای صنعت بیمه است. در نهایت سوال اصلی این تحقیق عبارت است نقش و تاثیر مدیریت ریسک بر تعهد بیمه گر در شرکت بیمه ایران چگونه است؟
در تعریف ماده یک قانون بیمه ایران، بیمه عبارت است از قراردادی که به موجب آن یک طرف (بیمه گر) تعهد میکند در ازای دریافت وجه یا
وجوهی از طرف دیگر(بیمه گذار) در صورت وقوع یا بروز حادثه خسارت وارده بر او را جبران نموده یا وجه معینی را بپردازد. متعهد را بیمه گر، طرف تعهد را بیمه گذار و وجهی را که بیمه گذار به بیمه گر میپردازد حق بیمه و آنچه را که بیمه میشود موضوع بیمه می نامند.لذا بیمه روشی است برای انتقال ریسک.
بیمه یکی از اجزای بازار مالی است که بخشی از منافع مالی جریان یافته به سوی ابزار مالی را به صورت حق بیمه جذب می کند. در اکثر موارد تنها بخشی از این درآمد برای انجام تعهدات جاری به صورت نقد نگهداری شود.
به همین دلیل، بخش قابل توجهی از حق بیمه در سرمایه گذاری ها و کسب درآمد به کار گرفته می شود که هم به تقویت فعالیت اقتصادی کمک می کند و هم بازدهی قابل توجهی را برای انجام تعهدات شرکت های بیمه در آینده فراهم می کند؛ در این میان، بیمه های از قبیل بیمه های عمر که غالبا ماهیت نوعی پس انداز بلند مدت را دارند، منبعی برای سرمایه گذاری بلند مدت را نیز فراهم می کنند.
بیمه جزئی از مدیریت ریسک است و استفاده از صنعت بیمه جزء مهمترین فرازهای تصمیم گیری در مدیریت ریسک می باشد.بیمه کردن مناسبترین ، بهینه ترین و ارزان ترین روش انتقال در حوزه مدیریت ریسک، است.
تلاش برای یافتن راهکارهائی به منظور کاهش و یا جلوگیری از خطر و خسارت ناشی از حوادث از جمله موضوعات بسیار دغدغه آمیز انسان در طول تاریخ بوده است . این امر در دنیای پیچیده امروزی بسیار با اهمیت تر جلوه می نماید. و بیمه یکی از کارآمد ترین صنایع و یا روشهائی است که می تواند در کاهش آثار زیانبار خطر به آنان کمک مینماید. بنابراین میتوان گفت : خطر دلیل وجود بیمه است . و چنانچه در مدیریت ریسک فرآیندی است که هدف از آن کاهش امکان آثار زیان بار یک فعالیت از طریق اقدام آگاهانه برای پیش بینی حوادث ناخواسته و برنامه ریزی برای اجتناب از آن میباشد . در واقع با آینده نگری و اتخاذ تدابیر لازم فرصت به مدیران بیمه ای می دهد تا با مدیریت صحیح ریسک را سامان دهند. و در واقع با دو سوال چه خواهد شد ؟ و چه باید کرد؟ به دنبال پاسخ و راهکار مناسب میباشند. این نوع مدیریت در اقتصادهای توسعه یافته و صنایع بیمهای پیشرو بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این امر در اقتصاد دولتی ایران با چالشهای فراوانی روبروست زیرا اساساً مدیران دولتی با توجه به اتکاء به منابع دولتی زیاد به دنبال تغییرات اینچنینی نیستند. و اساساً ساختارهای اقتصادی و قوانین متعدد و مترتب بر آن نیز چنین اجازه ای را نمی دهد . هر چند اخیراً اقداماتی صورت گرفته ولی خیلی ابتدائی است.
مدیریت ریسک یک روش سیستماتیک تشخیص خطرات و ارزیابی ریسک ها برای فراهم آوردن اطلاعات لازم، به منظور اتخاذ تصمیمی مناسب در مواقع مورد نیاز، جهت اندازه گیری ها و انجام اقدامات برای کاهش ریسک است. فرآیند مدیریت ریسک در بیمه با فهم ریسک، شناسایی و تخمین ابعاد آن پیگیری می شود تا بتوان از عدم توانایی در پرداخت خسارت ها جلوگیری کرد و همچنین بتوان برای درآمدهای بیشتر، برنامه ریزی جامع انجام داد. مدیریت ریسک شاه بیت فعالیتهای صنعت بیمه است لذا از باب اهمیت آن در این پژوهش به بررسی تاثیر مدیریت ریسک بر تعهد بیمه گر در شرکت بیمه ایران خواهیم پرداخت.
– Risk
دنیای امروز، دنیای تغییر اطلاعات و دانش است. به همین سبب ضروری است که سازمانها قابلیتهای لازم برای فعالیت در این شرایط را احراز نمایند. مدیریت دانش فرایندی است که به سازمان کمک می کند اطلاعات مهم و مفید را یافته ، گزینش ، سازماندهی و منتشر کند . همچنین مدیریت دانش برای انجام فعالیت هایی چون حل مساله ، آموختن پویا و تصمیم گیری ضروری میباشد. مدیریت دانش می تواند عملکرد سازمانی را با قادر ساختن سازمان به عملکرد هوشمندانه تر بهبود بخشد. پژوهش ها نشان می دهند عوامل سازمانی از مهم ترین عوامل مؤثر در پیاده سازی مدیریت دانش هستند . شرکت همکاران سیستم به دلیل نوع فعالیت، همواره با تغییرات گسترده و مداومی روبرو است. لذا مدیران این سازمان، به ضرورت به کارگیری شیوه های نوین از جمله پیاده سازی صحیح مدیریت دانش در شرکت خود پی برده و درصدد اجرای آن برآمده اند. بدین جهت پژوهش حاضر جهت مطالعه اجرای مطلوب سیستم مدیریت دانش در شرکت مذکور صورت پذیرفته است(مالهوترا،2001) . مدیریت دانش می تواند نتایج راهبردی مهمی برای سازمان ها در بر داشته باشد، به عنوان مثال باعث بهبود موقعیت رقابتی، افزایش بهروری، بهبود قابلیت چابکی سازمانی، حداکثر کردن سرمایه فکری، افزایش وفاداری مشتریان، بهبود نوآوری سازمان، بهبود اثربخشی عملیاتی و افزایش ارزش سهام شرکت ها می شود (راپس، ۲۰۰5). هدف مدیریت دانش ایجاد یک سازمان یادگیرنده و شراکت با ایجاد جریانی بین مخازن اطلاعات ایجاد شده توسط افراد قسمت های مختلف شرکت (مالی، عملکرد، هوش رقابتی، وغیره) و مرتبط کردن آن ها با یکدیگر است. به عبارت دیگر هدف نهایی مدیریت دانش ارتقای ارزش افزوده دانش موجود در سازمان به منظور توسعه و بهبود خلاقیت، بهره وری و ایجاد مزیت رقابتی برای سازمان است (ورنا،2001). سازمان های موفق و کامیاب امروزی، سازمان ها یی هستند که دانش جدید را خلق و یا کسب کرده و آن را به شیوه های کاربردی برای بهبود فعالیت هایشان بدل کرده اند. آنها از شیوه هایی نو و خلاق برای اصلاح ساختار و عملکردشان بهره برده اند و در نتیجه توانسته اند دانش خود را به گونه ای مناسب و مؤثر مدیریت کنند. از این رو می توانند برای ما سرمشق و الگو باشند. هاینس مدیریت دانش را فرایندی می داند که مبتنی بر چهار رکن است: الف) محتوا: که به نوع دانش (آشکار یا نهفته بودن) مربوط می شود. ب) مهارت : دستیابی به مهارت هایی جهت استخراج دانش. ج) فرهنگ : فرهنگ سازمان ها باید مشوق توزیع دانش و اطلاعات باشد. د) سازماندهی: سازماندهی دانش موج(هاینس،2001). بنابر مطالب فوق الذکر پژوهشگر بدنبال یافتن پاسخ به این سوال است که آیا مولفه های مدیریت دانش بر عملکرد سازمانی شرکت بهره برداری مترو تاثیر دارد؟
در یک نگاه کلی می توان گفت مدیریت دانش می تواند همان سازماندهی دانسته ها باشد، یعنی تلاش برای به دست آوردن دانش ضروری، اشتراک اطلاعات در داخل یک سازمان و تأکید بر تقویت حافظه سازمانی به منظور بهبود روند تصمیم گیری، افزایش تولید و حمایت از نوآوری در سازمان. ضمن آنکه پژوهش حاضر تاکنون در داخل کشور انجام نگرفته است ، نتایج حاصل از آن می تواند موجب افزایش بهره وری وسوددهی، تقویت همکاری، کمک به برقراری و تسریع جریان انتقال دانش از تولید کننده به دریافت کننده، تسهیل اشتراک اطلاعات بین کارکنان و توان سازمان را برای مقابله با پدیده تورم اطلاعات افزایش دهد. سازمان ها امروزه تحت تاثیر عواملی از قبیل افزایش رقابت جهانی،دگرگونی های ناگهانی،نیاز به کیفیت و خدمات پس از فروش،وجود منابع محدود و … زیر فشارهای زیادی قرار دارند.پس از سالها تجربه دنیا به این نتیجه رسیده است که اگر سازمانی بخواهد در امور کاری و اقتصاد خود پیشتاز باشد و در عرصه رقابت عقب نماند،باید از نیروی انسانی متخصص،خلاق و با انگیزه بالا برخوردار باشد.منابع انسانی اساس ثروت واقعیت یک سازمان را تشکیل می دهد.توانمندسازی کارکنان یکی از تکنیکهای موثر برای افزایش بهره وری کارکنان و استفاده بهینه از ظرفیت و تواناییهای فردی و گروهی آنها در راستای اهداف سازمانی است.با بررسی و تحلیل دانش و اهمیت و ویژگی های آن در حیطه عملکرد سازمان ها می توان دریافت که برخورداری از دانش و اطلاعات بروز برای ادامه حیات سازمان ها به یک ضرورت انکارناپذیر تبدیل شده است.اگر روند تغییر و تحول دانش در جامعه امروزی به دقت مورد ارزیابی قرار گیرد این نتیجه مهم حاصل می شود که جامعه فرا صنعتی امروز جامعه اطلاعاتی است که در آن به تدریج فناوری های نیرو افزا جای خود را به فناوری های نیرو افزا جای خود را به فناوری های نیرو افزا جای خود را به فناوری های دانش افزا می دهند.در محیط پویا و پیچیده امروزی برای سازمان ها ضروری است که به طور مداوم دانش جدید را به شکل ایجاد،اعتباربخشی و کاریرد در محصولات و خدمات خود بکار گیرند.از جمله مزایای مدیریت دانش، افزایش کارایی داخلی ،هماهنگی، کیفیت سرویس دهی به مشتریان و افزایش کلی بهره وری شرکت مترو است .افزون بر این دچار تغییر و تحولات گسترده در سطح مدیران ارشد می شوند و با رفتن مدیران تمام تجارب آنها هم با آنان می رود و هیچ ساز و کاری برای ذخیره سازی تجارب آنها وجود ندارد و ضروری است که در این زمینه تمهیداتی اندیشیده شود. تغییرات محیطی و افزایش رقابت جهانی، موضوع توانمندسازی کارکنان را در کانون توجه مدیران قرار داده است. چرا که شرکت مترو با داشتن کارکنان توانمند متعهد ماهر و با انگیزه بهتر خواهند توانست خود را با تغییرات وفق کنند توانمند سازی سالمترین روش سهیم نمودن دیگر کارکنان در قدرت است. بکارگیری مدیریت دانش در شرکت مترو به افزایش دانش و آگاهی های کارکنان و نیز غنی شدن محتوای مشاغل کمک زیادی می کند و دانش کارکنان موجب تسلط حرفه ای آنها برسازمان می شود و اگر این جمله معروف «دانش،توانایی است» را بپذیریم ، آنگاه می توانیم ادعا کنیم در شرکت هایی که مدیریت دانش در آنها بکار گرفته می شود ، کارکنان از قدرت و توانایی بیشتری برخوردارند.از طرفی بکارگیری مدیریت دانش علاوه بر اینکه روی محیط کار تاثیر می گذارد ، موجب به وجود آمدن رقابت بین کارکنان شرکت مترو می شود و موجب توسعه و بهینه سازی عملیات داخلی شرکت و کاهش هزینه های داخلی و تسریع در انجام کارها می گردد. علاوه بر این به مدیران و پرسنل این امکان را می دهد که از دانش ،مهارت و تجربه همه افراد شرکت استفاده کنند اما متاسفانه تعداد مدیران و گروههایی که راه و رسم ایجاد فرهنگ توانمند سازی را بدانند اندک است.
نیروی انسانی و اهمیت آن در سازمان، واقعیتی است که امروزه از نظر هیچ کس پوشیده نیست. به راستی پیشرفت و استمرار حیات سازمانها در گرو توجه همه جانبه مدیران به نقش و جایگاه سرمایه انسانی است. شکوفا شدن نیروی انسانی در سازمان ها، اقدامهای گوناگونی را می طلبد. یکی از این اقدام ها، تأمین رضایت شغلی کارکنان است. ( خدایاری فرد و همکاران ،1388)
و تعهدسازمانی با ترک خدمت حسابرسان
نارضایتی شغلی در توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جوامع ایجاد اختلال می کند. سالیانه ضررهای هنگفتی نصیب اقتصاد ملی کشورها می شود. (کلدی، سمواتیان،1388)
کشورهای پیشرفته صنعتی جهان هزینه های گسترده ای را به منظور تغییرات سالانه رضایت شغلی کارکنان خود پرداخت می کنند. چنین هزینه هایی توسط کشورهای مذکور نشان می دهد که رضایت شغلی موضوع با اهمیتی است که متاسفانه در کشور ما به صورت عملی، چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
(اسماعیلی، انصاری،1386)
با مراجعه به سازمانهای مختلف و مباحث انجام شده با کارکنان در خصوص مشکلات آنان در محیط کار و عواملی که باعث نارضایتی آنان در محیط کار گردیده است از جمله مسائل مهمی که مورد اشاره آنان قرار گرفته بحث سطح پایین مهارتهای ارتباطی مدیران بوده است. البته کارکنان سازمانها این مشکل را با واژگانی مانند: بداخلاقی، تندخویی، عدم رعایت شان کارکنان، نشنیدن انتقادات، نداشتن بازخورد از عملکرد، درک نشدن از سوی مدیران، و واژگانی دیگر مانند این مطرح کرده اند. اما اگر با دیدی واقع بینانه به این مسائل نگریسته شود آنچه بیش از هر چیز به عنوان مشکل نمایان می شود بحث مهارتهای ارتباطی مدیران است.
( یوسف زاده، زارعی،1389)
بخش مهمی از شبکه روابط بین سازمانها مربوط به ارتباط بین مدیران و کارکنان می باشد. برای اینکه روابط با اثربخشی بالا صورت بگیرد، وجود مهارتهای ارتباطی نزد مدیران امری اجتناب ناپذیر است. سازمانهای امروزی نیاز ارتباطات مناسب با مردم را درک کرده اند ولی آنچه هنوز باقی مانده، عدم درک و آگاهی نسبت به چگونگی و چیستی ارتباطات و همچنین نقشی است که ارتباطات در درون یک سازمان ایفا می کند. بنابراین لزوم بهبود مهارتهای ارتباطی مورد نیاز مدیران، ضرورتی انکارناپذیر است.
( رئیسی و همکاران،1388).
با توجه به مطالب مطرح شده، این پژوهش به دنبال بررسی این پرسش است که:
ازآنجاکه نظارت نقش عمدهای در تغییر ساختار و اصلاح حکومت بازی میکند، وجود یک سیستم کنترل مالی و حسابرسی داخلی قوی و کارا، نشان از ساختاری منظم دارد؛ بنابراین حکومتها به شیوههای مختلفی به کنترل و نظارت میپردازند.
ذیحسابان که بر اساس ماده 31 قانون محاسبات عمومی کشور مصوب 1366، طی حکم وزارت امور اقتصادی و دارایی و بهمنظور اعمال نظارت قبل از خرج به امر تطبیق اسناد مالی با قوانین و مقررات مالی و محاسباتی و تأمین هماهنگی لازم در وزارتخانهها و دستگاههای اجرایی به این سمت منصوب میشوند، وظایف نظارتی بسیار مهمی دارند که در قانون محاسبات عمومی و سایر قوانین مالی و محاسباتی، مشخص شده است.
توجه به نظارت و کنترل در اجرای بودجه، امری اجتنابناپذیر در مدیریت کشوراست. وجود یک نظام نظارتی اثربخش و بخصوص نظامی درونسازمانی، کمک شایانی به اجرای عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی کشور میکند و از سوی دیگر اکنون در سازمانهای موفق، بهرهگیری مناسب از منابع انسانی جزء مهمترین برنامههای مدیران است. مدیران با بهرهمندی از متخصصان امور، در اداره سازمان موفقیت بیشتری به دست خواهند آورد. بهعلاوه، با توجه به اینکه بودجه شاهرگ حیاتی و قلب تپنده برنامهریزی هر کشوری است و کلیه فعالیتها بدون وجود منابع مالی اجرا نخواهد شد، نظارت بر مصرف منابع و تطبیق هزینهها با قوانین و مقررات از مهمات نظارت و کنترل است (امیدینیا،1382). موضوع نظارت همواره در مدیریت از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است و استقرار نظامهای کارآمد نظارتی از اهداف اولیه و عمده مدیران در هر بخش به شمار میآمده است با تحولاتی که امروزه در شرایط درونی و بیرونی سازمانها ایجادشده مسئله نظارت نیز دستخوش تغییر گردیده است و اگر بخواهیم نظام نظارتی اثربخشی را سازماندهی کنیم باید ملاحظه خاصی را در نظر داشته باشیم. در این مقاله تلاش شده است تا ویژگیهای نظام کارآمد نظارتی با توجه به تحولات دانش مدیریت مطرح گردیده و چارچوبی برای الگوی نظارتی جامع ارائه شود. نظارت به مفهوم فراهمسازی اطلاعاتی برای اثربخشی مدیریت بهعنوان یکی از وظایف مهم مدیریت تلقی میگردد.از دههی 1980 بسیاری از پژوهشگران محدودیتهای مقیاسهای مالی و مقیاسهای مبتنی بر عملکرد را مورد تأکید قراردادهاند ) دیکسون و همکاران،1990 ).
بنابراین، تلاش برای طراحی چارچوبها و مدلهای مناسب سنجش عملکرد و مدیریت عملکرد آغاز شد که از آن جمله میتوان به فن گزارش دهی و سنجش استراتژیک (کراس و لینچ، 1989 )، ماتریس سنجش عملکرد ) کیگان وهمکاران، 1989)، چارچوب سازهها و نتایج (فیتزجرالد و همکاران،1991 (، کارت امتیاز متوازن (کاپلان و نورتون، 2001) فرایند طراحی سیستمهای سنجش عملکرد کمبریج ) نیلی و همکاران، 1996 ) مدل یکپارچهی سیستم سنجش عملکرد ) بی تیتسی وهمکاران،1997 (منشور عملکرد ) نیلی و آدامز،2001 ( و همچنین مدلهای تعالی کسبوکار نظیر EFQMاشاره کرد (رهنورد،1387).
بنابراین پرسش اصلی این پژوهش این است که:
آیا نظارت مالی دولت در بهبود عملکرد مدیریت سازمانهای دولتی تأثیرگذار است؟
سنجش عملکرد عنوانی است که بیشتر موردبحث قرار میگیرد، اما کمتر تعریف میشود. سیستمهای سنجش عملکرد بهعنوان ابزاری برای پایش و اعمال نظارت طراحیشدهاند. بهزعم نانی و همکاران (1990) سنجش عملکرد عبارت است از فرایند حصول اطمینان از اینکه یک سازمان راهبردهایی را دنبال کند که به تحقق اهداف منجر میشود. اگرچه اندازهگیری عملکرد در بخش دولتی نسبتاً جدید است، اما تحقیقات قابلتوجهی در خصوص عملکرد از اواخر دههی 1970 در قالب واژگانی چون اندازهگیری عملکرد، شاخصهای عملکرد، ارزیابی عملکرد و تأمین سازمانهای بخش دولتی در مقایسه باکیفیت تولیدشده، است. (هالووی، 1999 ). اماهمردیفانشان در بخش خصوصی متفاوت هستند؛ یعنی، بیشینهسازی سود موردنظر نیست و قابلیت چنین سازمانهایی برای درآمدزایی پایین و در کل، شاخص غایی موردتوافقی برای سنجش عملکرد وجود ندارد. به همین دلیل، برخی از اندیشمندان، اندازهگیری عملکرد در بخش دولتی را غیرممکن میدانند ) بلند و فاولر،2000).
سینک (1991 ) سنجش عملکرد را یک وظیفهی پیچیده، مشکل، چالشبرانگیز و مهم میداند. سطح عملکرد یک سازمان تابعی است از کارایی و اثربخشی عملیات سازمانی، بنابراین، سنجش عملکرد عبارت است از فرایند تعیین کمیت کارایی و اثربخشی یک سازمان.بیشک، سنجش عملکرد یک هدف نیست، اما ابزاری است برای مدیریت اثربخش.بههرحال، باید در نظر داشت که سنجش عملکرد عبارت است از عمل اندازهگیری عملکرد درصورتیکه مدیریت عملکرد با استفاده از برونداد سنجش عملکرد در پی مدیریت کردن آن است (رادنور و مک گوئر، 2004).
رویکردهای سنجش عملکرد
در سنجش عملکرد دو رویکرد عمده وجود دارد: عینی و ذهنی و هر دو رویکرد دارای محاسن و معایب خاص خود هستند (آلن و همکاران،2008 ) مقیاسهای عینی بیشتر واقعی هستند، اما ا ز نظر قلمرو پوششی محدود به دادههای مالی هستند و دیگر ابعاد سازمانی را تبیین نمیکنند. از طرف دیگر، مقیاسهای ذهنی کمتر واقعگرا هستند، اما توصیفی غنی از اثربخشی سازمان ارائه میکنند. این مقیاسها اجازه میدهند دامنهی وسیعی از سازمانها در صنایع مختلف مورد مقایسه قرار گیرند؛ بنابراین، قابلیت تعمیمیافتهها بر مبنای مقیاسهای ذهنی بیشتر است. همچنین مقیاسهای ذهنی عناصر تحلیل مبتنی بر ادراک را نیز پوشش میدهند که در پژوهشهای علوم اجتماعی جایگاه ویژهای پیداکرده است. این پرسش که کدامیک از این رویکردها باید در سنجش عملکرد مدنظر قرار گیرد به جهتگیری سازمانی و نوع نگرش مدیران بستگی