تحولات تاریخی رسانهها بیانگر وابستگی شدید اعتلای تفکر و آگاهی انسان به ابزارهای ارتباطی است چنانکه گسترش آگاهی، معرفت و تفکر به توانمندیهای متعددی در انسان منجر شده است که امروز شاهد آن هستیم. انسان در کسب و گسترش آگاهی و انتقال آن از راه پیام مدیون رسانهها بود و هست در جامعه امروزه رسانهها با تولید و توزیع مطلوب اطلاعات نقش زیادی در بالا بردن آگاهیهای گوناگون و ضروری به عهده میگیرند و جامعه را در نیل به تعالی و ترقی همه جانبه یاری میکنند.
در دنیای امروز، سیاست، حکومت و جوامع بیش از گذشته رسانهای شده و حیات بشری به شکل شگفتآوری با رسانهها عجین شده است (بسرا، 2007: 15-14).
بر این اساس است که مهدیزاده رسانهها را فراگیرترین نهاد تولید، بازتولید و توزیع معرفت و آگاهی در جهان معرفی میکند به گونهای که محتوای آنها را منبع قدرتمندی درباره آگاهی از جهان اجتماعی در نظر میگیرد (مهدیزاده، 1387: 10-9).
از طرفی در جوامع امروزی مفهوم شهروندی معنایش بیش از عضویت در یک جامعه پیدا کرده است. کسب مهارتهای شهروندی و یا به عبارت دیگر تبدیل شدن به یک شهروند مؤثر و کارآمد مستلزم آشنایی و آگاهی از حقوق و تکالیف است، نگرشهای قوام یافته نسبت به ارزشهای اجتماعی، حساسیت نسبت به فرهنگ و آداب و سنن احترام به شأن و منزلت انسانی و تلاش برای صلح و حفظ محیط زیست است و همچنین رفتارهایی مانند مشارکت اجتماعی، شرکت در فعالیتهای داوطلبانه و انسان دوستانه، شرکت در انتخابات و حفظ نظم اجتماعی، افراد را به شهروندان فعال و کارآمد یک جامعه تبدیل میکند. لذا فردی که خود را شهروند میداند و در هویت شهروند قرار میگیرد، دارای مجموعهای به هم پیوسته از آگاهیها، تصورات و انتظارات است که رابطه او با محیط اجتماعیاش را تعریف و تنظیم میکند (حسام، 13.83: 28).
بنابراین شهروند واقعی با آگاهی از توانایی ها و نیازهای خود و با توجه به شرایط اجتماعی جامعه اش درصد است تا بر محیط اجتماعی زندگیاش نظارت کند و در مواقع لزوم به تغییر شرایط و محیط پیرامونش بپردازد. لذا شهروند واقعی باید از حقوق خود مطلع باشد. این آگاهی باید تا حدی باشد که شهروند را به تحرک وادارد و به وی قدرت فعال شدن در محیط اجتماعی را بدهد (حسام، 1382: 12).
بدیهی است که در هر جامعهای، نظام اجتماعی باید از طرق مختلف آگاهیهای لازم را در زمینهی حقوق شهروندی در افراد جامعه ایجاد کند. با وجود آنکه آموزش و پرورش رسمی ظرفیتهای فراوانی برای آگاهی و آموزش مفهوم شهروندی و رفتارهای مدنی دارد به نظر میرسد که با توجه ماهیت به این مفهوم، نهادهای دیگر اجتماعی همانند رسانهها، در ادامه این آگاهیها و آموزشها کارآمدتر و اثربخشتر عمل کنند. به ویژه در سالهای اخیر نقش رسانههای جمعی در آگاهی از حقوق شهروندی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
با مراجعه آمار درمورد گوش دادن به رادیو و بویژه تماشای تلویزیون در جامعه به اهمیت این رسانهها پی میبریم و در شرایط کنونی در بعضی از روزها بیش از نود درصد مردم به طور متوسط به تماشای تلویزیون و گوش دادن به برنامههای رادیویی به لحاظ زمان و حجم مخاطبان افزوده شده است. زیرا با افزایش پوشش و علاقه مخاطبان به رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه ها و امکان استفاده از رادیو و تلویزیون افزوده و نقش وسایل ارتباطی در تحولات اجتماعی بیشتر شده است (آزاد ارمکی، 1387: 6).
لذا در جهان معاصر، در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه یکی از حوزههایی که به شدت تحت تأثیر آگاهیها و آموزشها و بازنماییهای
رسانهای قرار دارد. گستره مهارت های شهروندی رفتارهای مدنی و مشارکت اجتماعی است (رضایی بایندر، 1382: 131).
پژوهشگران بسیاری نقش های مثبت و منفی رسانهها را در این گستره مورد بررسی قرار دادهاند. از جمله جرج گربنر که به بررسی محتوای برنامههای تلویزیونی و تأثیر آن بر ادراک و رفتار گروههای مختلف بینندگان داشت. استدلال می کند که برنامههای تلویزیونی آثار دراز مدت تدریجی و غیرمستقیم اما متراکم و با اهمیت دارد (وود، 2000). مطالعه دیگری که مک کامبز و شاو در مورد برجستهسازی بعضی موضوعات که در رسانههای گروهی به ویژه تلویزیون انجام دادهاند. به این نتیجه رسیدهاند که تأکید رسانهها بر یک موضوع و درک مردم از آن موضوع به عنوان موضوع مهم 96 درصد بوده است. بررسی یافتهها حاکی از آن است که رسانهها میتوانند با ارائه آگاهیها و الگوهای رفتاری، چارچوبهای مرجع و اطلاعات مطلوب، به افزایش آگاهیها، مهارتهای شهروندی و شکلگیری رفتارهای مدنی کمک کنند.
همچنین براساس تحقیقی که در سطح استان لرستان توسط ملیحه شیانی در رابطه با وضعیت شهروندی در لرستان انجام گرفته میزان آگاهی شهروندان از حقوق خود و مشارکت آنها در مسائل مختلف در حد متوسط میباشد (شیانی، 1383).
بیانگر آن است که حقوق شهروندی در بین شهروندان از وضعیت مناسبی برخوردار نمیباشد. حال با توجه به بهرهمندی تقریاً صد در صدی مردم شهرستان خرمآباد در دسترسی به برنامههای رادیویی و تلویزیونی ملی و محلی (استانی) و همچنین تخصیص بخشی از برنامههای رادیو و تلویزیونی ملی و محلی به حقوق شهروندی از جمله حقوق سیاسی، اجتماعی و مدنی این تحقیق به دنبال آن است که استفاده از رادیو و تلویزیون مرکز لرستان تا چه میزان میتواند آگاهی شهروندان را از حقوق شهروندی به دنبال داشته باشد و استفاده از مدلهای ارتباطی تا چه حد میتواند آگاهی افراد را در زمینه حقوق شهروندی به همراه داشته باشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
وسایل ارتباط جمعی به عنوان یکی از مهمترین وسایل ایجاد تغییرات در جوامع بشری، به جامعه و افراد آن کمک می کند تا در مسیر و خط مشی معین خود موفقتر و با آگاهی و اطلاعات بیشتری حرکت ورزند و در چگونگی تعامل متقابل شهروندان تأثیر گذاشته و کنشها و واکنشها را جهتدار و متناسب با دیگر ابعاد جامعه بسازد (اوبرین، 1984: 65-60).
از طرف دیگر گسترش وسایل ارتباط جمعی (اعم از رادیو، تلویزیون و…) جهت تأثیر این وسایل بر مخاطبان را از جنبههای مختلف نظیر آموزش، ایجاد سلیقه و علایق جدید، نوگرایی، ارتقای سطح آگاهیها و دانش عمومی و … به طور جدی مطرح کرده است (بیابانگرد، 1387).
آگاه سازی و تربیت شهروندی زمینه را برای تربیت انسان، مهارت و فهم لازم برای داشتن یک نقش مؤثر در جامع در سطح محلی، ملی و بینالمللی را فراهم میآورد و آنها را شهروندانی آگاه، متفکر و مسئول که مسئولیتهای خود را به خوبی میشناسد تبدیل مینماید.
لذا توسعه پایدار به عنوان مهمترین نتیجه آگاهیسازی و تربیت شهروندی متمدن جایگاه کلیدی در توسعه ملتها دارد. بسیاری از صاحب نظران برای توسعه پایدار سه رکن متصور شدهاند: پایداری زیست محیطی (اکولوژی)، پایداری اقتصادی و پایداری اجتماعی (شریبیرگ 2000، نیلو 2001، دال 2000) که شهروند مطلوب، مفید و آگاه به حقوق و وظایف شهروندی خود را میتوان هسته مرکزی سه رکن توسعه پایدار دانست (همان). در تحقیقی که در ارتباط با سنجش مؤلفههای فرهنگی- اجتماعی و نقش آن در توسعه استان، نتایج تجربی نشان میدهد که شهروندان لرستانی منجمله خرمآباد از وضعیت مناسبی در رابطه با این مؤلفهها برخودار نمیباشند (گنجی، 1381). با توجه به اینکه رسانهها نقش مهمی در آگاهسازی و ایجاد نگرش و عمل اجتماعی در بین افراد جامعه دارند میتوانند با برنامههای خود نقش مهمی را در تحقق توسعه پایدار در ابعاد مختلف داشته باشد.
حضور فزاینده و گریزناپذیر تکنولوژیهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی در زندگی فردی و جمعی عصر ما لزوم توجه ویژه و محققانه به آثار و تبعات مثبت ومنفی آنان را نه تنها ضروری بلکه پر اهمیت نموده است.تا جایی که امروزه فنآوری اطلاعات و ارتباطات همراه با فنآوری زیستی و فنآوری نانو سه ضلع مثلثی را تشکیل می دهند که مسیر و جهت علوم و فنون را چند دهه آینده را تعیین می کنند.( معتمد نژاد:1384)دراین بین فنآوریهای نوین ارتباطی واطلاعاتی با فراهم کردن امکان پیدایش«جامعه ای شبکه ای »که افراد و جوامع را در قالبهای تازه هویتهای تازه بخشیده (کاستلز،1387:ص 20) نه تنها قواعد و قوانین سنتی حاکم بر ارتباط و تعامل میان انسانها بلکه نوع نگرش یا به قول هابرماس زیست جهان ما را نسبت به خود و جهان تغییر داده است .( اولسون: 1377: 5)
یکی از مهم ترین این ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی که امروزه کاربردهای روزافزونی در میان خیل گسترده جامعه پیدا کرده تلفن همراه (موبایل ) است که به زعم پورو جامعه شناس معاصر بر خلاف سایر تکنولوژیها توانسته است از سوی اقشار و طبقات مختلف سنی و جنسیتی و اجتماعی تقریبا به یک اندازه مورد استقبال قرار گیرد . (موسوی : 89: 15) جامعه ایرانی نیز از این قاعده مستثنا نبوده تا جایی که امروزه سخن از وجود حداقل 35 میلیون خط موبایل در کشور بر سر زبانهاست . (نشریه تخصصی ارتباطات ، زمستان 87)اگر ویژگیهایی از قبیل :«تعاملی بودن،جمع زدایی ، شکست مفاهیم زمان ومکان ، تمرکز زدایی ، ظرفیت بالا و انعطاف پذیری را برای فنآوریهای نوین ارتباطی واطلاعاتی در نظر بگیریم (آقاجانی ، نوشین، 1383:15) متوجه خواهیم شد که این رسانه ها با فرهنگ جامعه در ارتباطی تنگاتنگ قرار دارندو در این بین موبایل با داشتن یکسری ویژگیهای جذاب به راحتی توانسته است جایگاهی ویژه ای را به خود اختصاص داده وبصورت یک کالای فرهنگی ظاهر شود.
ورود موبایل به عرصه اجتماعات بشری چالشهایی جدی را در عرصه های مختلف فرا هم آورده که لزوم توجه پژوهشی را در سرلوحه برنامه های فرهنگی طلب می کند . یکی از این حوزه های چالش برانگیز آموزش و پرورش و کارکرد های آن از یک طرف و ورود ابزاری چند رسانه ای به نام موبایل از طرف دیگر می باشد. اگر جامعه پذیری را کارکرکردی مهم برای جامعه بدانیم که طی آن هر فرد هنجارها ،ارزشها و الگوهای رفتاری را که جامعه ی وی بر آنها تاکید دارد بصورت جزئی از وجود خود در می آورد .(بلیک رید و هارلدسون: 1387:86)و با در نظر گرفتن اینکه جامعه پذیری فرآیندی است که بدنبال آموزشهای عام بدست می آید و موجب حلول قوانین رفتاری هرجامعه و همه انتظارات فرهنگی آن در کل شخصیت افراد می گردد،(دفلور ،ملوین و دنیس آورت دی : 1383:637) بدون تردید می بایست بر این نکته اذعان کامل داشت که آموزش و پرورش یکی از نهاد های اصلی جامعه است که کارکرد آشکار و اصلی آن جامعه پذیری دانش آموزان است. این مقوله تا جایی اهمیت دارد که عده ای از محققان، آموزش و پرورش را در معنای اعم آن جامعه پذیری دانش آموزان قلمدادنموده اند.(علاقه بند :1378:56) حال این واقعیت مطرح می شود که در این عرصه تخصصی و ویژه (مدرسه ) مهمانی ناخوانده به نام موبایل وارد شده که علیرغم ممنوعیتها ومحدودیتهای قانونی و عرفی که پیرامون استفاده از آن در محیطهای آموزشی وضع گردیده ولی کماکان و به طور گریزناپذیر این محددیتها را در نوردیده و روز به روز جایگاه ویژه ای را در دست و دل دانش آموزان به خود اختصاص داده است وآنچه در این رابطه تامل بر انگیز است آن است که ورود ونفوذ این تکنولوژی به عنوان یک ابزار چند رسانه ای (مولتی مدیا ) که از جذابیت خاصی نیز برخوردار است به طور قطع و یقین چالشهایی را در مسیر جامعه پذیری دانش آموزان بوجود آورده که غفلت از آن می تواند پیامد های اجتناب ناپذیری را در آینده نزدیک به همراه داشته باشدبراین اساس هدف عمده پژوهش حاضر شناسایی این نکته مهم است که موبایل چه تاثیراتی بر روند جامعه پذیری مدرسه ای در بین دانش آموزان دارد به عبارتی آیا موبایل در جهت هماهنگی با جامعه پذیری مدرسه ای عمل می کند یاخیر؟
لذا با توجه به مباحث مطرح شده در بالا سئوال اصلی این پژوهش اینگونه مطرح می شود که :
«آیا موبایل در جهت تقویت کارکرد اصلی مدارس یعنی «جامعه پذیری دانش آموزان » عمل می کند یاخیر؟»
اهمیت و ضرورت تحقیق
اینگلهارت پس از انجام تحقیقات تجربی و طولی خود پیرامون تحولات فرهنگی جوامع مختلف بر این نکته اذعان داشته که «دگرگونی مهم فرهنگی زمانی رخ می دهد که تغییر جنبه های اساسی فرهنگ منجر به بروز شکاف نسلی گردد زیرا این دگرگونی در میان گروههای جوانتر با سهولت بیشتری انجام می گردد.»(اینگلهارت ،ص20) حال اگر این سخن اینگلهارت را با این گزاره که آن هم حاصل پژوهشهای متعددی است ، یعنی «گذار از یک مرحله تمدنی مثلا صنعتی به مرحله بعد (فراصنعتی ) در گرو پیشرفت و توجه به تکنولوژیهای نوین
ارتباطی و اطلاعاتی است . » جمع نماییم ، لزوم توجه بیشتر به آثار و تبعات فرهنگی اجتماعی تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی بر ما بیشتر مبرهن خواهد شد.
اذعان به کاربردهای فراوانیکه فنآوریهای ارتباطی و اطلاعاتی برای جامعه به ارمغان آورده اند نباید ما را از آثار و تبعات فردی ، اجتماعی ، کوتاه مدت و دراز مدت ، سطحی و یاعمقی آنان غافل نماید. آموزش وپرورش در خط مقدم تعامل یا تقابل با آثار فردی و اجتماعی تکنولوژی ارتباطی اطلاعاتی نوین (موبایل ) قرار دارد. چند سالی است که پیوسته در قالب بخشنامه یا آیین نامه های آموزشی دستوراتی مبنی بر ممنوعیت استفاده از موبایل توسط دانش آموزان در مدرسه صادر می گردد ولی واقعیت این است که طبق تحقیقات انجام گرفته سن استفاده از آن حتی به سن دانش آموزان مدارس ابتدایی نیز انتقال یافته است.(مجله تربیت : زمستان 88) حال اگر بپذیریم که اغلب نظریات اخیر در مورد تاثیرات فرهنگی رسانه ها بر این باورند که رسانه ها با عرضه کردن نقش ها و رفتارهایی که با ثبات اجتماعی در ارتباطندبه عنوان عاملی مهم هم در جامعه پذیری رسمی و هم غیر رسمی ایفای نقش می کنند و از طرف دیگر مردم زمان معتنابهی از وقت خویش را صرف آنها می کنند پس براستی امروزه اینان در صف اول عوامل جامعه پذیر کننده قرار دارند.(گیل و ادمز: 98) پس توجه و لزوم بررسی پیرامون موبایل به عنوان یک ابزار چند رسانه ای و جذاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به عنوان نمونه بررسی تاثیرات متقابل موبایل بر کنشهای متقابل و رفتارها و الگوهای مصرف انسانها در جهان تا جایی اهمیت یافته که اخیرا برخی محققان اصطلاح موسیولوژی که ترکیبی ازکلمه موبایل وسوسیولوژی بوده ومعرف حوزه جدیدی است که به مطاله رفتارهای اجتماعی فرهنگی دردنیای موبایل میپردازد را وارد حوزه مطالعات جامعه شناسی نموده اند.( موسوی :89:123) نباید فراموش کرد که مطالعه و پژوهش پیرامون ابعاد اجتماعی فرهنگی موبایل بویژه برای گسترش حوزه مطالعات جامعه شناختی و گسترش عرصه دانش اجتماعی در این حوزه اهمیت بنیادی دارد زیراکه میزان و عمق مطالعات در این خصوص حداقل در کشور ما (ایران) بسیار اندک و سطحی می باشند.
از سوی دیگرتا شناخت درستی از نوع کاربری و میزان استقبال و جایگاه و نوع نگرش خاصی که نوجوانان و جوانان ما نسبت به هر نوع تکنولوژی نوینی از جمله موبایل دارند بدست نیاید امکان برنامه ریزی منطقی و متقن در جهت جلوگیری از تبعات و آثار منفی اینگونه تکنولوژیها امکان پذیر نخواهد بود.
علاوه بر این ،هم اکنون که موبایل با گسترش و سرعتی غیر قابل کنترل توانسته است هوش و حواس دانش آموزان را به تسخیر خود درآورد به طوری که بیشترین میزان اوقات فراغت و حتی غیر فراغت( ساعات حضور در کلاس ) آنانرا به خود اختصاص میدهد. یکی ازدغدغه های اصلی متولیان امرجامعه پذیری دانش آموزان ( اعم از معلمان ، مدیران و مربیان و اولیا و کادر اداری ) آنست که آیا این وسیله ارتباطی به آنچه که آموزش و پرورش بدنبال آن است- جامعه پذیری-کمک می کند یا خیر واین دغدغه و نگرانی که یک دلمشغولی جدی است ضرورت بررسی مسئله را دو چندان می کند.
اهداف تحقیق
ما در انجام این پژوهش به دنبال رسیدن به اهداف زیر خواهیم بود:
1- شناسایی الگوی استفاده از موبایل ( اعم از نوع نگرش ، میزان ونحوه استفاده) در بین دانش آموزان مقطع متوسطه
2-شناسایی رابطه و همبستگی احتمالی (اعم از معنادار یا غیرمعنادار) میان نحوه استفاده موبایل با میزان جامعه پذیری دانش آموزان در مد
یکی از مؤلفههای راهبردی در توسعه و پایداری هر جامعه که ریشه در بطن زندگی اجتماعی دارد، «مشارکت» میباشد. مبتنی بر یک فرایند است، فرایندی که طی آن توانمندسازی انسانها، افزایش بهرهوری،کاهش مشکلات و پیشرفت جامعه عملی میشود.
با ورود به قرن بیست و یکم و با گسترش جوامع و بویژه رشد شهرنشینی، فرایند مشارکت و الگوهای آن تغییر یافتهاند، که به دنبال آن لزوم بازبینی در این مفهوم و ارائه الگوهای متناسب با نیازهای امروزی کاملاً محسوس میباشد. یکی از مواردی که حتماً باید مورد اصلاح قرار گیرد نوع مدیریت و اجرای آن در جامعه است. به این ترتیب مدیریت متمرکز که مبنای تمام تصمیمگیریها و برنامهریزیها از بالا به پایین میباشد، در دنیای کنونی پاسخگو نمیباشد و از عهده رفع نیازهای جامعه و گروههای مختلف برنمیآید، پس نیازمند تغییر نظام مدیریتی از متمرکز به غیر متمرکز (برنامهریزی از پایین به بالا) میباشیم. از جمله فاکتورهای این نوع مدیریت وجود مشارکت در سطح جامعه و در بین مردم است. به عبارتی محور آن حول مردمی کردن امور میچرخد، به شکلی که مردم در فعالیتهای خرد و کلان وارد شوند و تواناییهای بالقوه خود را به منصه ظهور برسانند که طی آن اطمینان و همبستگی در سطح جامعه برقرار میشود.
اما پدیده مشارکت بطور اخص در کشورهای جهان سوم که در مسیر توسعه و نوسازی گام برمیدارند، مورد توجه و بررسی است. در کشور ما که مطابق معیارهای جهانی کشوری در حال توسعه نامیده میشود، همواره این سئوال مطرح بوده است که چگونه میتوان این روند را تسریع بخشید؟ چرا که در جریان توسعه اگر بتوان مردم را در امور مربوط به محیط اجتماعیشان درگیر کرد، آنگاه میتوان از پیامدهای مثبت آن در جهت تسریع و تسهیل امر توسعه بهره برد. از اینرو باید باید به دنبال عوامل تقویتکننده آن بود. به عنوان مثال تقویت احساس تعلق اجتماعی در میان شهروندان به عنوان «فرایندی که فرد نسبت به مکان، محیط، شیء یا امری احساس تعهد، مسئولیت و همهویتی پیدا میکند.»(وحیدا و نیازی،21:1383) بستری مناسب را جهت افزایش مشارکت و کاهش مشکلات اجتماعی مهیا میکند. در کشورهای در حال توسعه منجمله ایران، به دلیل قرار گرفتن در دوران گذار، بسترها و عوامل ایجاد احساس تعلق اجتماعی دچار تغییر میشود. بنا به نظر دورکیم، در دوران گذار هنجارهای موجود در جامعه در معرض تغییر و تحول قرار خواهند گرفت که در نتیجه آن احتمال کمرنگ شدن تعلقات اجتماعی افراد به جامعه و به تبع آن تغییر الگوهای همکاری در امور مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و… قوت خواهد یافت. به همین دلیل درک درست چگونگی و میزان احساس تعلق اجتماعی و تأثیر آن بر عملکرد افراد در اجتماع به عنوان یک مسئله قابلیت بررسی و مطالعه را دارد.
به دنبال قابلیت مطرح شده، این مطالعه به بررسی اثر متغیر احساس تعلق اجتماعی شهروندان و رابطه آن با میزان مشارکت آنها در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، که جای خالی بررسی آن در مطالعات مربوط به مشارکت مشهود است، میپردازد و به واسطه ارتباط با متغیر مستقل اثر متغیرهای زمینهای افراد را بر میزان مشارکت آنها در ابعاد مختلف مورد ارزیابی قرار میدهد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش شهر تهران است، در این خصوص باید گفت که چون شهر تهران جزو کلانشهرهای جهان محسوب میشود و از گروهها و اقشار متفاوت اجتماعی، فرهنگی و طبقاتی تشکیل شده و در یک کشور در حال توسعه قرار دارد، بررسی وضعیت مشارکت شهروندان در این شهر و کاوش علل و عوامل مؤثر بر آن میتواند نتایج کاربردی فراوانی را در برنامهریزیها داشته باشد. بنابراین بهتر آن دیده شده است که دو گروه یا قشر که از نظر اجتماعی، فرهنگی و طبقاتی متفاوت باشند مورد بررسی و مقایسه قرار گیرند. بدین جهت شهروندان دو منطقه 3 و 12 از مناطق 22 گانه شهر تهران را به عنوان نمونه آماری مد نظر داریم.
منطقه 3 یکی از مناطق شمال شهر تهران میباشد که ساکنین به نسبت قدیمی آن افرادی هستند که از نظر مالی، اجتماعی و طبقاتی جزء اقشار متمول جامعه محسوب میشوند و به عبارت عامیانه «بالا شهر» محسوب میشود. اما منطقه 12 یکی از مناطق مرکزی رو به جنوب شهر تهران است که بنا به نظر شهرداری یکی از مناطقی است که جمعیت مهاجر از سایر نقاط کشور به نسبت بیشتر در این منطقه ساکن میشوند و بنا براین از نظر اجتماعی، فرهنگی، طبقاتی بسیار متفاوت از منطقه 3 میباشد و همین تفاوتهای میان ساکنین، عمدهترین دلیل انتخاب این دو منطقه به عنوان نمونه آماری است.
3-1 اهمیت و ضرورت مسئله
مفهوم «مشارکت» همگام با تغییرات در جامعه دچار تحول شده و با تکامل جامعه این مفهوم نیز متکامل شده است. میتوان گفت در جوامع امروزی به سبب مقتضیات زندگی جدید این پدیده اهمیت خاصی یافته، یعنی گستردگی جوامع و افزایش جمعیت، تنوع اقشار و تنوع مسایل اجتماعی و … موجب پررنگ شدن نقش مشارکت شده است، چرا که مشارکت مردم در فرایندهای تصمیمگیری از یکسو و اعتقاد و
التزام مدیران به بهرهگیری از نظرات آنها در اتخاذ و اجرای تصمیمات از سوی دیگر زمینهساز پیشگیری از مشکلات بالقوه و درمان مشکلات بالفعل خواهد بود.
بنا به نظر گیدنز ما ناچاریم زندگی خود را به شیوهای فعالتر از آنچه در نسلهای پیشین درست بود بسازیم و باید برای پیامدهای آنچه انجام میدهیم و عادتهای شیوه زندگی که برگزیدهایم فعالانه مسئولیت بپذیریم، یعنی باید تعادلی جدید بین مسئولیتهای فردی و جمعی بیابیم.(گیدنز،43:1378) اما محقق شدن این امر همیشه میسر نیست، در صورتیکه مسئولیتپذیری و مشارکت یکی از مهمترین ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در هر جامعه وخصوصاً جامعه رو به رشد ما است و البته بسیاری از مشکلات ساختاری و عملکردی برنامهریزیها ناشی از نارساییهایی است که در این حوزه وجود دارد. آنچه در این میان بر مسائل موجود میافزاید این است که نه مفهوم مشارکت و ابعاد آن به خوبی تعریف شده و نه عوامل تقویتکننده و یا در طیف دیگر تضعیفکننده آن موضوع مورد بررسی جدی قرار گرفته است.(محسنی و جاراللهی،11:1382) به این ترتیب بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت شهروندان در ابعاد مختلف جهت پیشبرد اهداف لازم و ضروری است.
مسلماً مردم میخواهند در جامعه به حساب آمده و در رفع مشکلات کمک کنند و در واقع به عنوان شهروند بتوانند نظرات خود را مطرح کرده و آنها را پیگیری کنند و به تبع سازمانهای برنامهریز هم سخت نیازمند شراکت مردم در تصمیمگیریها و اجرای آنها هستند تا به موفقیت دست یابند، اما عموماً مشاهده میشود که مردم در یک حالت بیتفاوتی قرار دارند و هیچ حس تعلقی در میان آنان نسبت به جامعه دیده نمیشود و در نتیجه مشارکت فعالی در امور مختلف جامعه ندارند، که در نهایت این جامعه است که متحمل ضرر و زیان و در نتیجه عقبافتادگی میشود. چگونگی محقق شدن این امر از جمله مشکلاتی است که مدیران و برنامه ریزان توسعه در ایران با آن درگیر هستند که این موضوع نیازمند مطالعات جدی و کاوشهای فراوان است. امید آنکه بررسی حاضر نتایج ارزنده و کاربردی در بر داشته باشد.
4-1 اهداف پژوهش
اهداف اصلی :
5-1 سئوالات پژوهش
بیشک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است؛ بدین ترتیب، فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میانتهی است (امام خمینی، 1365: ج 15 ص 243) بنابراین، فرهنگ در حقیقت همه چیز یک جامعه است، هیچ بنیاد اجتماعى و اقتصادى بدون اتکاء به یک فرهنگ شکل نمىگیرد.
اساساً جایگاه فرهنگ درکشور ایران دارای فرازو نشیبهایی بوده است؛ به طوریکه مواجههی جامعه ایرانی با فرهنگ و نگرش غربی و مدرن، طبعاً درفرهنگ، آداب و رسوم و شیوههای زندگی جامعهی ایرانی تأثیراتی داشته که نهایتاً به تغییروتحول درسبک زندگی ایرانی و اسلامی منجر شده است؛ بدین ترتیب، چه بسا بتوان گفت که برهمین اساس، یک زندگی شبه مدرن را که بارقههایی ازسنت نیز درآن وجود دارد، برای جامعه ایرانی رقم زده است.
البته این مواجهه دردوران صفویه آغاز گردیده و اگرچه شروع آن درحوزهی جغرافیا و مکانی بوده است؛ ولیکن به تدریج با شروع جنگهای ایران و روس و حضور کشوهای استعماری انگلیس چگونگی تأثیرات فرهنگ غرب و مدرنیته درکشور ایران اشکال جدیدی به خود گرفت؛ به گونهای که درزمان پهلوی با فعالیتهای روشنفکرانی که درکشورهای غربی فارغ التحصیل شده بودند، تشدید یافت.
البته درکشورایران ازدیرباز همواره مسئلهی تماس، برخورد، پذیرش، طرد، مقابله و یا همزیستی میان فرهنگی سنتی-اسلامی ایرانی و ورود فرهنگ غربی مطرح بوده است که بالطبع بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی ایران و رویکرد دینی حکومت اسلامی ایران فعالیتهای و تهاجمات فرهنگی دشمنان را تشدید کرده و تهاجم فرهنگی دشمنان انقلاب اسلامی ایران همواره درجریان بوده و هست که مقام معظم رهبری مکرراً مسئولین نظام و دست اندرکاران فرهنگی جامعه را نسبت به مقابله با این رویکرد دشمنان توصیه نموده است و یکی ازدغدغههای فکری ایشان نیز معرفی سبک زندگی اسلامی است که لازمهی شکلگیری آن را تقلید نکردن از غرب دانستهاند و این امرخطیر را یکی ازوظایف مهم و خاصهی حوزههای علمیه دانسته و البته مساعدتهای نخبگان علمی را نیز دراین کار مؤثر میدانند، که درراستای ترویج این سبک زندگی براساس آموزههای دینی و اسلامی، مؤلفههای این زندگی را درقالب شعارهای سال مطرح نموده و درطول سال نیز درسخنرانیها و خطبههای نمازهای جمعه و فطر به آن میپرداختند؛ تا بدین سبب، مردم و مسئولین نظام، با اهتمام به هریک ازشعارها درزندگی خود، شیوه و سبک زندگی خود را اصلاح نمایند؛ به طوری که وقتی شعارهای سال را مرور میکنیم، به طور مشخص، تمرکزاین شعارها را درچگونگی مصرف میتوان درک نمود، زیرا ایشان چهار سال متوالی یعنی ازسال 1374 تا 1377 را صرفاً به خودداری مردم و مسئولین ازاسراف و ریخت و پاش درمصرف توصیه نموده و تأکید برصرفهجویی و قناعت داشتهاند، بدین ترتیب، درصدد اصلاح مصرف و سبک زندگی مردم برآمده و درسال 1388 مشخصاً راهبرد اصلاح الگوی مصرف را بیان میکنند.
بنابراین، معرفی سبک زندگی دینی و اسلامی یکی ازدغدغههای رهبرانقلاب اسلامی است که ما را برآن داشته است، دراین پژوهش ضمن بررسی سبک زندگی ازمنظر جامعه شناسان، شاخصهای آن را برشمرده و با بهرهگیری ازاین شاخصها، سبک زندگی دینی و اسلامی را درآثار مکتوب و شفاهی مقام معظم رهبری شناسایی نموده و گفتمان سبک زندگی اسلامی را درمنظر ایشان معرفی نماییم.
ازاین رو، دراین پژوهش با استفاده ازروش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه که ازقابلیتهای خوبی برای بررسی این موضوع برخوردار است، نگارنده کلیهی آثار مکتوب وشفاهی 23 سالهی رهبرانقلاب اسلامی را ازسال 1368 تا سال 1391 (به عنوان جامعهی آماری) به صورت چشمی مطالعه نموده و گفتمان سبک زندگی دینی و اسلامی را ازمنظر مقام معظم رهبری مورد مداقه قرارداده است که ازیافتههای این پژوهش میتوان به شناسایی این گفتمان، دالهای اصلی، برتر و فرعی آن اشاره نمود که بعد ازآن نیز، چگونگی مفصل بندی این دالها نیز ترسیم شده است که شامل یک دال مرکزی و چهاردال برتر و شش دال فرعی میباشد؛ البته بعد ازمعرفی کردن گفتمان سبک زندگی اسلامی ازمنظر مقام معظم رهبری، این گفتمان را با گفتمان سبک زندگی ازمنظر جامعه شناسان مقایسه نموده و وجوه تمایز آن بیان شده است که مهمترین تفاوت آن درمفهوم مصرف میباشد که درگفتمان جامعه شناسان مصرف اولاً: نوعاً مادی بوده و ثانیاً: مهمترین عامل ایجاد و تفاوت سبک زندگی انسانها به شمار میرود؛ ولیکن مصرف درگفتمان رهبرانقلاب اسلامی، اولاً مادی نبوده و ثانیاًٌ: تنها عامل نیست، بلکه صرفاً یکی ازعوامل ایجاد سبک زندگی اسلامی میباشد؛ البته این دوگفتمان دارای وجوه تمایزبیشتری میباشند که درفصل پنجم این پژوهش به پارهای ازآن پرداخته شده است.
فصل نخست
کلیات تحقیق
طرح مسئله، اهداف، ضرورت و اهمیت، سؤالات تحقیق…
طرح مسئله:
درتحلیلهای جامعه شناسی امروز، فعالیتهای مصرفی، منشاء مدرن ساختار هویتی بهشمار میروند که این نکته محصول تغییر آهنگ زندگی و فراغت بشر امروزاست.
مفهوم بسیط و گویای سبک زندگی، ابزار توان مندی جهت تحلیل الگوهای مصرف و تعیین مرزهای تشابه و تمایز درمیان گروه های مختلف اجتماعی است و امروزه ادبیات جامعه شناسانه به طور فزایندهای براهمیت چگونگی و نوع مصرف، درشکل بخشیدن به موقعیت و روابط اجتماعی تأکید میورزند (خادمیان، 1388: 9) بدین لحاظ، سبک زندگی جایگاه رفیعی می یابد؛ به گونهای که ازیک منظر به عنوان الگویی ازکنش اجتماعی و تمییزدهنده افراد (ذکائی، 1386: 23) و بیانگر طبقه اجتماعی مدنظر است و ازمنظردیگر، به عنوان راه و روش زندگی و معرف ایستارها و ارزشهای یک فرد یا یک گروه میباشد (آزاد ارمکی، 1386: 1) بنابراین، سبک زندگی را میتوان به مجموعهای از رفتارها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار میگیرد تا نه فقط نیازهای جاری او را برآورد، بلکه روا یت خاصی را که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است در برابر دیگران مجسم سازد (گیدنز، 1378: 120).
در دهه اخیر، سازه های اجتماعی که در بستر هویت معنا پیدا میکنند مثل طبقه (نظام تولید ) از بین رفته است (اباذری، 5:1381 ) و جهت گیری جامعه شناسی معاصر به سمت پذیرش اهمیت رو به افز ایش حوزه مصرف و فعالیتهای سبک زندگی در شکل دادن به هویت شخصی و جمعی است (رحمت آبادی، 1385: 238) بدین ترتیب، سبک زندگی در حوزه جامعه شناسی فرهنگ مطرح می شود؛ بنابراین، سبک زندگی جوامع مختلف متناسب با فرهنگ غالب آن شناخته میشود و بالطبع درجامعه ایران _به ویژه بعد ازوقوع انقلاب اسلامی_ که برپایه فرهنگ دین مدارانه استواراست، سبک زندگی مردم، صبغه دینی داشته و درواقع بیانگر هویت دینی آنان میباشد.
اگرچه، دین مداربودن جامعه ایرانی، تأثیرات مثبت وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی ایران، درشیوه و سبک زندگی مردم ایران تغییرات بنیادینی گذاشته است؛ ولیکن نباید تأثیرات و نقش ابزاروتکنولوژی دهههای اخیر ازجمله اینترنت، ماهواره را درتغییرات سبک زندگی نادیده گرفت؛ امروزه نقش فرآیندهای فرهنگی فراملی و جهانی شدن فرآیندهای تولید و مصرف کالاهای فرهنگی درسبک زندگی مردم تأثیرات زیادی گذاشته است؛ به ویژه اینکه اینها به عنوان دستاویزی جهت تهاجم فرهنگی کشورهای غربی برعلیه برخی کشورهای دنیا بوده است؛ تا آن جا که حتی دولتها نیز درجهان معاصر به آن توجه ویژهای کردهاند؛ «به گونهای که هژمونی فرهنگی را مطرح ساخته و با کنترل و هدایت فرهنگ، به مقاصد خود دست یازیدهاند» (هانتینگتون، 1388: 13) که مقام معظم رهبری سالها پیش خطر آن را تحت عنوان تهاجم فرهنگی به مسئولین و مردم گوشزد کرده بودند.
به هرحال، با توجه به تجربهی جدید دینی بودن انقلاب اسلامی، بالطبع هم خوانی و مطابقت سبک زندگی مردم با سبک زندگی دینی ازدغدغه های مسئولین عالی رتبه و مشخصاً مقام معظم رهبری است؛ بدین سبب، ایشان به عنوان رهبری انقلاب اسلامی، درصدد معرفی و بازیابی سبک زندگی دینی مردم می باشد و علاوه بررهنمودهای خاص به کلیهی مسئولین، درآغازین ساعات هرسال، درراستای معرفی مؤلفه های سبک زندگی دینی، شاخصههایی را _تحت عنوان شعارهای سال_ به منظور شناخت مسئولین، مردم و به ویژه نسل جوان، درجهت نهادینه نمودن درکلیه شئونات زندگیشان معرفی مینمایند.
بدین ترتیب، اساسیترین سؤال این تحقیق، شناسایی مؤلفهها و ویژگیهای سبک زندگی دینی دراندیشه مقام معظم رهبری می باشد که به اقشار مختلف جامعه _به ویژه قشرجوان_ کمک میکند درراستای هرچه بیشتر دینی نمودن زندگیشان، درجهت هویت یابی فردی و اجتماعی خود نیز گام بردارند؛ زیرا دردهه های اخیر در میان عوامل مؤثر بر شکل گیری فرهنگهای جوانان نقش فرآیندهای فرهنگیِ فراملی پررنگ تر شده است و جهانی شدن فرآیندهای تولید و مصرف کالاهای فرهنگی نقشی تعیینکننده در این زمینه داشتها ند (شالچی، 1386: 94)
اهداف تحقیق:
الف) هدف اصلی تحقیق:
ب ) اهداف فرعی تحقیق:
ضرورت و اهمیت موضوع:
امروزه همگان به نقش و جایگاه مهم فرهنگ درزندگی روزمره جوامع انسانی واقف بوده و اذعان داشتهاند؛ به طوری که نظریهپردازان فرهنگی، نه تنها تأثیرات آن را درلایه لایه های زندگی بشر برشمرده اند، بلکه نقش آن را درسایرحوزه ها ازجمله: سیاست و اقتصاد نیز مؤثر دانسته اند؛ زیرا فرهنگ رکن اصلی پیشرفت است؛ به گونهای که درتمامی شئونات زندگی بشر تأثیر گذاشته و شیوه و سبک های زندگی مختلفی را به ارمغان آورده است؛ ازاین رو، فرهنگ به قول هرسکوتیس: بنایی است که مبین تمامی باورها، رفتارها، دانش ها، ارزشها و مقاصدی است که شیوه و سبک زندگی هر ملت را مشخص می کند (ورجاوند،1382: 25) بنابراین، سبک زندگی که همگام با فرهنگ هرجامعه است، ازاهمیت خاصی برخوردارشده است که به تعبیری بیانگر جایگاه طبقاتی افراد درجامعه و ازسویی نیز معرف هویت فردی و اجتماعی مردم می باشد.
ازطرفی، مواجهه تمدن ایرانی-اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب –که امروزه تحت عنوان سلطه فرهنگی برتمام جهان سیطره یافته است- سبب تغییر و تحولاتی دربخشی ازاقشار جامعه ایرانی –به ویژه جوانان- شده است؛ به طوری که دربرخی موارد، درهویت و ارزش های آنان بحران به وجود آورده است و البته نباید نقش دوران پهلوی و تجدد آمرانه شان که باعث تشکیک و تشتت بسیاری درنگرش ها، آداب و رسوم، سنن اجتماعی و باورها _حتی باورهای دینی_ بوده را نادیده گرفت؛ ازاین رو، اصلاح و تقویت سبک زندگی مردم دین دار جامعه ایرانی، یکی ازضروریاتی است که مقام معظم رهبری به عنوان رهبر این نهضت و حکومت، دغدغه های فراوانی دارند و به فراخور فرصتهای اجتماعی، درصدد معرفی شاخصه ها و ویژگی های سبک زندگی دینی و اسلامی برآمده و مؤلفه های این سبک زندگی دینی را معرفی نموده اند که برخی ازآن ها عبارتنداز: پرهیز ازاسراف و تبذیر، دوری ازتجملات و زیاده خواهی، اصلاح الگوی مصرف، اهمیت قایل شدن به هویت های جمعی ازجمله خانواده، تحول درنظام آموزش و پرورش، اقبال جمعی به دانش و علم آموزی و….
بنابراین، هرجامعهای متناسب با فرهنگ غالب و متداول خود، سبک های زندگی مختلفی را پیش رو دارد و جامعه ایرانی که یک جامعه دینی است که ضمن خواهان حفظ ارزش های اسلامی، قصد آن دارد که سبک های زندگی خود را نیز با فرهنگ دین اسلام متناسب و تنظیم نماید؛ ازاین رو، ضرورت دارد، مؤلفه های این گونه سبک زندگی را دراندیشه رهبر و مرجع دینی خود شناسایی نماید تا با رعایت آن، فردایی بهتر ازامروز _ به عنوان یک نگرش و تفکر اسلامی که ائمه اطهار نیز برآن تأکید داشته اند_ گام بردارد؛ بدین ترتیب، شناسایی و معرفی مؤلفههای سبک زندگی دینی درتقابل با سایرسنخ های سبک های زندگی ازمنظر عالیترین مقام دراین حکومت اسلامی _که رهبری آن است_ مسئله ای است که پرداختن به آن ضروری و امری حیاتی می باشد.
سؤالهای اصلی تحقیق:
1- گفتمان و ویژگیهای سبک زندگی دینی-اسلامی دراندیشهی مقام معظم رهبری چیست؟
2- مؤلفه های سبک زندگی دینی-اسلامی دراندیشهی مقام معظم رهبری چیست؟
3- هنجارهای مصرف درسبک زندگی دینی ازمنظرمقام معظم رهبری چگونه است؟
سؤال های فرعی تحقیق:
1- گفتمان سایرسنخ های سبکهای زندگی ازجمله سبک زندگی غربی چیست؟
2- گفتمان سبک زندگی سنتی و دینی چگونه است؟
3- سبک زندگی دینی-اسلامی دارای چه مؤلفه هایی می باشد؟
4- تفاوت هنجارهای مصرف درسبک زندگی اسلامی با غربی چیست؟
5- تفاوت های مؤلفه های سبک زندگی دینی با سایرسنخهای سبک زندگی ازجمله غربی چیست؟
جامعه ایران یکی از جوامع در حال توسعه است، سالهاست ایرانیان خواهان آزادی و عدالت در جامعه خود هستند، این خواسته را میتوان در رخدادهای سیاسی- اجتماعی ایران به وضوح مشاهده کرد، از انقلاب مشروطیت گرفته تا انقلاب اسلامی تا جنبش دوم خرداد و اتفاقات اخیری که بعد از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری( سال 1388) افتاد؛ همه بیانگر خواستههای آزادی خواهانه و عدالت خواهانه مردم ایران است. در این میان نقش نخبگان سیاسی در دستیابی به توسعه سیاسی بسیار حیاتی است. اگر بخواهیم در مقام مقایسه برآییم اهمیت نخبگان کشورهای درحال توسعه در فرآیند توسعه سیاسی، حتی از نخبگان کشورهای توسعه یافته نیز بیشتر است؛ اغلب این کشورها در شرایطی به دوران مدرن وارد شدهاند که فاقد امکانات داخلی در همراهی با این فرآیند بودند. چنین نقصانهایی، نخبگان سیاسی این کشورها را با فشارهای مضاعفی برای تغییرات داخلی و هماهنگی با این فرآیند که بعد جهانی هم دارد مواجه کرده است. به علاوه در این گونه جوامع امکانات تغییر به ویژه از نوع فرهنگی آن تقریبا” در انحصار نخبگان سیاسی است. بنابراین بررسی فرهنگ سیاسی نخبگان در جوامع در حال توسعه بسیار حائز اهمیت است، فرهنگ سیاسی نخبگان ” با ایستارها، احساسات و الگوهای رفتاری کسانی سرو کار دارد که در درون نظام سیاسی از طریق گردش کار ویژه استخدام سیاسی به نقشهای فعّالی دست یافتهاند و بر بروندادهای نظام تأثیری مستقیم دارند.”(لوسین پای و همکارن،161:1380)
رجوع به پژوهشهای پیشین و بررسی آنها، باعث میشود که این پژوهش بتواند از مباحث نظری آنها الهام بگیرد و از هم پوشانی پژوهش جلوگیری کند. در این زمینه یعنی بررسی فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی، پژوهشهای نسبتا” کمی در ایران انجام شده است، پژوهشهای انجام شده در زمینه فرهنگ سیاسی نخبگان در ایران را میتوان از لحاظ تاریخی به دو دسته کلی تقسیم کرد: 1- پژوهشهایی که فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسیِ قبل از انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دادهاند؛ زونیس (1976) ، سید امامی (1376) ، قیصری ( 1380) و سراوانی ( 1383) را میتوان در این دسته قرار داد. 2- پژوهشهایی که فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسیِ بعد از انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دادهاند؛ نصرتینژاد ( 1379)، ابراهیم آبادی ( 1384) و وردی زاده ( 1385) را هم میتوان در دسته دوم قرار داد. هریک از این پژوهشها به بررسی چرایی و چگونگی فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی ایران پرداختهاند. بعد از انقلاب اسلامی تغییرات عمدهای در ساختار نخبگان سیاسی به وقوع پیوست در حالیکه پژوهشهایی که به بررسی و نوعشناسی فرهنگ سیاسی نخبگان ایران بعد از این زمان پرداخته باشند، بسیار کم بوده است و باید به این نکته توجه کرد که این دسته از پژوهشها هم خالی از اشکال نیستند،
در این بخش تمرکز بر روی پژوهشهایی است که در زمینه فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی انجام شده است، البته پژوهشهای دیگری که در زمینه فرهنگ سیاسی ایران انجام شده است هم مورد بررسی و تقسیم بندی قرار گرفتهاند که میتوان این تقسیم بندی را در پی نوشت مطالب یافت(1).
این بخش با نگاهی بر کتاب نخبگان سیاسی ایران اثر ماروین زونیس (1971) آغاز شده است، این پژوهش در مورد نخبگان سیاسی ایران است که در زمان پهلوی دوم ( محمد رضا شاه ) تدوین شده است، زونیس در این کتاب فرضیه خود را اینگونه مطرح میکند: ” در جوامعی که فرآیندهای سیاسی آن در درون ساختارهای رسمی دولت کمتر نهادینه شده است، نگرشها و رفتار افراد پرقدرت، راهنمای قابل اعتمادی برای تغییر سیاسی محسوب میشود( زونیس،8:1971). هدف پژوهش زونیس این است که میخواهد روند رشد و توسعه سیاسی را در ایران از طریق تحلیل نقش نخبگان سیاسی بررسی کند. زونیس نخبه سیاسی را در ایران مفهومی تجربی و رفتاری میانگارد (همان:9). و کسانی را نخبه سیاسی میداند که هم از لحاظ سیاسی فعّالتر و هم از قدرت سیاسی بیشتری برخوردار باشند. او3000 نخبه سیاسی را در آن زمان شناسایی میکند که شاخص شناسایی این افراد قدرت آنها در تصمیمگیریهای سیاسی بوده است. از بین این 3000 نفر، 167 نفر را برای مصاحبه و انجام پژوهش انتخاب میکند، او ادعا میکند که مجموعه کوچکی از متغیرهای معنیدار ناشی از روابط درون فردی وجود دارند که جوهره سیاست ایران را تشکیل میدهند. زونیس از طریق مصاحبه با نخبگان، چهار اصل نگرشی را در بین آنها کشف میکند: 1- بدبینی سیاسی؛ 2- بی اعتمادی شخصی؛ 3- عدم امنیت آشکار؛ 4- بهره کشی میان فردی. این چهار اصل جهتگیری منش شناختی عمومی را به ما معرفی میکنند که زمینه رفتار نخبگان سیاسی را تعیین میکنند. زونیس در پژوهش گسترده خود در مورد نخبگان سیاسی در ایران به این نتیجه رسیده است که هر چه یک نخبه در نظام سیاسی ایران به مدت طولانیتر و بیشتر مشارکت دارد، عدم امنیت، بدگمانی و بی اعتمادی بیشتری هم از خود بروز میدهد. و براساس یافتههای او تلاقی این عوامل در میان اعضای نخبگان سیاسی پر قدرتتر، فعّالتر و مسنتر بالاتر از حد معمول پاسخ مجموع نخبگان است و دوباره یافتههای زونیس این گونه نشان میدهد، افرادی که به تازگی به درون مناصب نخبگی وارد شده و درون الگوهای آن اجتماعی شده و در سطوح سلسله مراتبی آن بالاتر رفتهاند، سطح بالاتری از بی اعتمادی، ناامنی و عدم تعهد را به نمایش گذاشتهاند.
به بیان دیگر زونیس استدلال میکند که هرچه اعضای نخبگان سیاسی بیشتر و بهتر فرهنگ سیاسی را پذیرفته باشند، از یک طرف آن نگرشهای سیاسی را که جهتگیری عام آنها را بهتر نشان میدهد بیشتر به نمایش میگذارند و از طرف دیگر این نگرشهای سیاسی نخبگان به بازتولید زیربنای آن خط مشیهایِ سیاسی میانجامد.
The political Elite Of Iran.[2]
Marvin Zonis.[3]