وبلاگ

توضیح وبلاگ من

موضوع: "بدون موضوع"

نقش تاب آوری و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی در رفتارهای پر خطر

یكی از قشرهایی كه در معرض رفتارهای پر خطر می باشند، دانشجویان هستند. دانشجویان معمولاً در محدوده سنی 18ـ26 سال قرار می‌گیرند. بسیاری از آنها بلافاصله پس از پایان دوره دبیرستان، تحصیلات دانشگاهی را آغاز كرده‌اند، همچنان كه بسیاری نیز برای اولین بار از خانه و والدین دور شده اند. این سبك زندگی سبب می‌شود كه دانشجویان برحسب میزان سلامت‌ شان با انواعی از تجربه های جدید روبه‌رو شوند و این در حالی است كه از الگوی مناسبی بهره‌مند نیستند (ردیکان[1]، 2004) و آن ها را در معرض انواع آسیب های روحی و جسمی و رفتارهای پرخطر قرار می دهد. رفتارهای پرخطر شامل رفتارهایی هستند كه زندگی دیگران را مختل كرده و ممكن است به اشخاص و یا اموال آنان آسیب برسانند و شامل رفتارهایی است که معمولا تحت عنوان بزهكاری دسته بندی می شوند (ماستن[2]،1991) ارائه اصطلاح سندروم رفتار مشکل ساز برای افراد در معرض رفتار پر خطر، مقوله های رفتارهای پر خطر را شامل سیگار کشیدن، مصرف مواد، الکل، رانندگی خطرناک و فعالیت جنسی زود هنگام می داند. مصرف مواد مخدر، خشونت و رفتارهای جنسی عامل بسیاری از مرگ و میرهای سنین نوجوانی و اوایل بزرگسالی است (ساترلند[3]،1998). بسیاری از رفتارهای پر خطر از قبیل مصرف سیگار، مواد و روابط جنسی نامطمئن در سنین قبل از 18سالگی اتفاق می افتند (بونانو[4]، 2010). با توجه به اینکه تاب آوری بر تمایل افراد به رفتارهای پرخطر نقش به سزایی دارد و با یکدیگر مرتبط می باشند و هرچه تاب آوری بیشتر باشد کمتر فرد به سمت رفتارهای پرخطر می رود و نیز تسلط بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی باعث کاهش رفتارهای پرخطر می شود، بنابراین در این تحقیق به بررسی نقش تاب آوری و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی در پیش بینی رفتارهای پرخطر می پردازیم.

عکس مرتبط با سیگار

 

  • بیان مسئله

 

در زمان های گذشته دغدغه اصلی متولیان سلامتی مردم، بیماری های عفونی بود و آنها با تنها راهكار مؤثری كه به ذهنشان خطور می‌كرد یعنی تقویت مقاومت مردم از طریق واكسیناسیون سعی در حل مشكلات بهداشتی و سلامتی مردم را داشتند. لیكن در دوره‌های بعدی مشكلات و دغدغه دیگری مطرح گردید كه ناشی از شرایطی بود كه مردم بر اثر ورود به دوره صنعتی با آنها مواجه ‌شدند. تحولات فرهنگی، جمعیت شناختی، سیاسی و ریشه شناسی بیماریها و مشكلاتی نظیر بیماریهای روانی،‌ انواع سرطانها، حوادث و سوانح، بیماریهای قلبی- عروقی و استعمال دخانیات دیگر مربوط به ویروسها و باكتریها نبوده و با تقویت مقاومت افراد و تجویز دارو قابل پیشگیری و درمان نبوده و نیاز به راهكارهای جدید احساس می‌شد. درواقع جنبش نوین ارتقای سلامت در پاسخ به این نیاز مطرح شده است. براساس رویكرد ارتقای سلامت، مردم می‌بایست به نوعی توانمند شوند كه بتوانند مسوولیت سلامتی خود را بپذیرند و شیوه زندگی سالمی را اتخاذ نمایند. به عبارت دیگر، توانمند سازی افراد و گروهها جهت اتخاذ شیوه زندگی سالم راه رسیدن به سلامت و ارتقای آن است. برخی از رفتارها که تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم عمیقی بر سلامت فرد و جامعه می گذارند و عواقب منفی در بردارند “رفتارهای پر خطر” می نامند. رفتارهای پر خطر سنین نوجوانی و جوانی عمدتا شامل استعمال دخانیات، اعتیاد و سوء مصرف مواد، رفتارهای مرتبط با صدمات و جراحات ( مثل خشونت )، رفتارهای جنسی ناسالم ، الگوهای ناسالم تغذیه و الگوی تحرک کم بدنی می باشند. شناخت این الگوهای رفتاری غلط و اجتناب از بروز این رفتارها و یا تداوم این رفتارها در نوجوانان و جوانان منجر به فراهم شدن زندگی سالم و کسب سلامتی و توانمندی این گروه خواهد شد (کودجو[5]،2004). در تصمیم‌گیری پرخطر، شخص با گزینه‌هایی روبه رو است كه انتخاب آنها عاری از سود و زیان، در زمان حال و آینده را به دنبال دارد. هر چند این سود و زیان با درجاتی از احتمال و عدم قطعیت همراه است. در تعریفی دیگر، تصمیم‌گیری پرخطر، نوعی از تصمیم‌گیری با پیامدهای كوتاه مدت مثبت ولی بلندمدت منفی، به شمار می‌آید و مشخصه آن به عنوان یك اختلال، این است كه یك لذت آنی فدای یك هدف بلند مدت می‌گردد. این همان چیزی است كه به عنوان عامل كلیدی بسیاری از اختلال‌های روانی از جمله سوء مصرف مواد، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلالات خلقی دوقطبی، گرایش به خودكشی، اختلالات رفتاری نابهنجار و رفتارهای پرخطر جنسی به شمار می‌رود. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت كه پیش‌بینی میزان خطرپذیری تصمیم‌گیری ‌های فرد در شرایط مختلف، از اهمیت بسزایی برخوردار است و لازمه آن شناخت شرایطی است كه در آن احتمال بیشتری برای خطر پذیری افراد وجود دارد. در این تحقیق منظور از رفتارهای پرخطر مجموع رفتارهایی با ماهیت آسیب زننده به فرد و اجتماع در دانشجویان مانند اعتیاد به سیگار، الکل و مواد مخدر، رفتار جنسی نا متعارف، انجام کارها بدون ایمنی، گرایش به خودکشی و … است (کودجو، 2004). از آنجایی که متغیر اصلی ما در این پژوهش رفتارهای رفتارهای پرخطر می باشد در اینجا به بررسی راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی می پردازیم.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

سازه ی نظم جویی هیجان در گستره ی پژوهشی و نظری، در سال های اخیر توجه زیادی را به خود معطوف نموده است. برخی از نظریه پردازان این سازه را تنها به عنوان یک حالت درونی (شامل برانگیختگی فیزیولوژیکی و فرآیندهای توجه) در نظر گرفته اند(تامپسون[6]، 1994)، اما اکثر پژوهشگران آن را به عنوان یک سازه که دربرگیرنده‌ی چندین مولفه می‌باشد مورد توجه قرار داده اند. این مولفه ها عبارتند از: 1- ابعاد درونی درک و شناسایی هیجان‌های خود و تعدیل یا مقابله‌ی مناسب با آن ها، 2- مولفه ی اجتماعی درک و شناسایی حالت هیجانی همسالان و اعضای خانواده و 3-مولفه‌ی رفتاری که دربرگیرنده‌ی پاسخ‌دهی مناسب در موقعیت‌های بین فردی است (گروس[7]، 1998ایزنبرگ[8]، 2005). تامپسون بر این باور است که نظم جویی هیجان شامل فرآیندهای درونی و برونی است که مسئول نظارت، ارزیابی و تغییر واکنش‌های هیجانی، به خصوص ویژگی‌های شدت و زمان در رسیدن به اهداف است. نظم جویی هیجان یک مفهوم بسیار پیچیده و گسترده می‌باشد که دامنه‌ی وسیعی از پاسخ‌های شناختی، هیجانی، رفتاری و فیزیولوژیکی را دربرمی‌گیرد و می‌تواند به صورت هشیار یا ناهشیار خودکار یا تلاش مند انجام شود (بارق[9]، 2007). این سازه شامل مهارت ها و راهبردهایی برای نظارت، ارزشیابی و تغییر واکنش‌های هیجانی است. راهبردهای نظم جویی هیجان نه تنها شدت و فراوانی حالت های هیجانی را کاهش می‌دهد، بلکه باعث ایجاد و حفظ هیجان‌ها نیز می گردد (کل[10]،1994). بنابراین فرآیندهای نظم جویی هیجان نه تنها بر هیجان‌های منفی بلکه بر هیجان‌های مثبت نیز متمرکز است. یکی از متداول ترین راهبردهای نظم جویی هیجان، استفاده از فرآیندهای شناختی (یا نظم جویی شناختی هیجان است. نظم جویی هیجان از طریق شناخت ها در زندگی روزمره ی افراد به چشم می خورد. شناخت ها یا فرآیندهای شناختی به افراد کمک می کنند که هیجان ها و احساس های خود را تنظیم نموده و توسط شدت هیجان ها مغلوب نشوند. فرآیندهای شناختی را می‌توان به فرآیندهای ناهشیار (مانند فرافکنی و انکار و هشیار نظیر ملامت خویش، فاجعه سازی و نشخوارگری تقسیم نمود (کاشدان[11]، 2008و بیدلوسکی[12]،2005). و در آخر به توضیح تاب آوری که بر رفتارهای پرخطر تاثیر می گذارد می پردازیم.

 

تاب آوری را می توان به صورت توانایی بیرون آمدن از شرایط سخت یا تعدیل آن تعریف نمود. در واقع تاب آوری ظرفیت افراد برای سالم ماندن و مقاومت و تحمل در شرایط سخت و پرخطر است که فرد نه تنها بر آن شرایط دشوار فائق می شود بلکه طی آن و با وجود آن قوی تر نیز می گردد (به نقل از هووارد[13]، 2009) چنین به نظر می رسد دانشجویان در شروع تحصیل در انطباق با موقعیت جدید به ویژه از نظر اجتماعی و روابط بین فردی مشکلات بیشتری داشته اند که این موضوع لزوم اقدامات مرکز مشاوره را از نظر سازگاری با شرایط جدید در

پروژه دانشگاهی

 دانشگاه و محیط خوابگاه و همچنین ضرورت آموزش مهارتهای زندگی مخصوصاً برقراری ارتباط موثر و مهارتهای روابط بین فردی، آموزشهای جرأت ورزی و مدیریت استرس و به خصوص تاب آوری را مطرح می سازد. مطالعات نشان داده اند که موقعیتهای استرس زای دانشجویان دانشگاه آنها را با مشکلات تحصیلی، ارتباطی یا کاری روبرو می کند (چامبلیس[14]،و همکاران،2003، به نقل از لی[15]، 2008). استرس می تواند باعث روی آوردن به ناسازگاری هایی مانند الکلیسم و فعالیتهای تحصیلی ضعیف شود  تاب آوری مزایای بی شماری را برای افراد به دنبال دارد، افراد تاب آور از افسردگی، اضطراب، شکایات بدنی، مشکلات تفکر و سوء مصرف مواد کمتری برخوردارند (بونانو[16]، 2010). با توجه به توضیحات بالا و تاثیر عوامل متفاوت در سلامت روان و ایجاد سازگاری در مردم به خصوص جوانان و عواملی که در بروز رفتارهای پرخطر اثر گذار است، ضروورت و سوالی که در این تحقیق پیش می آید این است که آیا می توان از روی تاب آوری و نظم جویی شناختی هیجانی، رفتارهای پرخطر دانشجویان را پیش بینی کرد؟

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

 

  • ضرورت و اهمیت تحقیق

 

طبق نتایج تحقیقات، 25 % تا 50 % از تمامی کودکان و نوجوانان در آمریکا در سنین 17ـ 10 سالگی در معرض خطر محدودیت‌های آموزشی، عاطفی، اقتصادی و فرصت‌های اجتماعی می‌باشند که در نتیجه می‌تواند سبب سوق داده شدن آنان به سمت رفتارهای پرخطر و فعالیت‌‌هایی نظیر اعمال خشونت، خرابکاری، فعالیت‌های جنسی حفاظت ‌نشده، سوء مصرف الکل و مواد، فرار از مدرسه و ترک تحصیل گردد (کروکزک، الکساندر، هاریس،  2005به نقل از ویلسون،2009) رفتارهای پرخطر نظیر اعمال خشونت و درگیری فیزیکی با دیگران، استعمال دخانیات، مصرف الکل و مواد مخدر و داروهای نشاط ‌آور، رفتارهای پرخطر جنسی، همه از رفتارهایی هستند که می‌توانند سبب افزایش اضطراب در نوجوانان شده و زمینه را برای ابتلاء آنان به انواع بیماری‌ها و حتی مرگ زودرس فراهم آورند، به علاوه عوارض ناشی از انجام رفتارهای پرخطر شامل افزایش افسردگی و ایجاد افکار و یا اقدام به خودکشی ، مسمومیت ناشی از الکل و یا مستی‌های غیر قابل پیش‌بینی و تحریک‌پذیری، انجام رفتارهای پرخطر جنسی (آمیزش حفاظت نشده و زودهنگام، افزایش تعداد شرکاء جنسی و حاملگی‌های ناخواسته، ایجاد بیماری‌های مقاربتی و عفونیHIV) افزایش اعمال خشونت و درگیری‌های فیزیکی با دیگران، افزایش احتمال صدمه دیدن و یا مرگ و میر ناشی از مصرف الکل و مواد مخدر گزارش گردیده است (هالفورز، 2004).

 

با توجه به اثر عوامل مختلف در بروز رفتارهای پرخطر در دانشجویان و نقش و آسیب های فراوانی که به دلایل رفتار پر خطر به وجود می آید، بررسی متغیرهای مرتبط با آن و عواملی که در کنترل رفتارهای پرخطر و در بروز و یا کاهش آن موثر است نیازمند توجه و بررسی است به همین دلیل در این تحقیق سه متغیر تاب آوری،  نظم جویی شناختی هیجانی بر رفتارهای پرخطر دانشجویان مورد بررسی قرار میگیرد. در واقع هر یک از این سه متغیر با توجه به ماهیت خویش نقش بنیادی و اساسی در بروز رفتارهای پرخطر بر عهده دارند. تاب آوری با ظرفیت تقابل با شرایط سخت و مقاومت در برابر وسوسه ها و شرایط اجتماعی ، نظم جویی شناختی هیجانی و هوش هیجانی نیز به عنوان متغیرهایی فیزیولوژیکی، روانی و اجتماعی نقش بسیار مهم در پردازش شرایط و تصمیم برای انجام کار و انتخاب موقعیت برعهده دارد.

 

 

  • اهداف پژوهش

 

هدف کلی

 

نقش تاب آوری و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی در پیش بینی رفتارهای پر خطر دانشجویان

 

اهداف اختصاصی

 

پیش بینی رفتارهای پرخطر و (مولفه های آن) بر اساس تاب آوری دانشجویان

 

پیش بینی رفتارهای پرخطر و(مولفه های آن)  بر اساس راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی دانشجویان

 

 

  • فرضیه های پژوهش

 

فرضیه های تحقیق

 

بین تاب آوری با رفتارهای پر خطر(مولفه های آن) دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

بین راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی و (مولفه های آن) با رفتارهای پرخطر دانشجویان رابطه وجود دارد.

 

رفتارهای پرخطر دانشجویان را می توان بر اساس تاب آوری و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی پیش بینی کرد.

بررسی نقش دلبستگی به خدا در تاب آوری وکنترل عواطف بیماران سرطانی

یکی از بیماری های مزمن سرطان است.  درحال حاضر سرطان با اختصاص 21 درصد مرگ و میرها به خود،  دومین علت مرگ و میر در کشورهای صنعتی محسوب می شود.  در کشورهای در حال توسعه نیز سرطان سرطان چهارمین علت مرگ و میر است.  در ایران بنابر آمار وزارت بهداشت، سرطان پس از بیماریهای قلبی و عروقی و سوانح، سومین علت مرگ و میر می باشد(گویا و موسوی، 1387)

 

امروزه، علیرغم پیشرفت های پزشکی، توسعه درمان های سرطان و افزایش تعداد نجات یافتگان از سرطان،این بیماری از لحاظ احساس درماندگی و ترس عمیقی که در فرد ایجاد می کند،  به همتاست.  با پیشرفت در روشهای درمان طبی، میزان بقاء افراد مبتلا به سرطان افزایش یافته است،اما مشکلات سازگاری با این بیماری مزمن در بسیاری ازافراد مبتلا، اختلالات روانی همچون؛ اضطراب،  افسردگی وخشم را به دنبال دارد (لی و همکاران، 2012).  این روند باعث می شود بیماران سرطانی با مشکلات عدیده ای در زمینه کنترل عواطف خود مواجه شوند.   منظور از کنترل عواطف این است که فرد عواطف خود را در موقعیت های گوناگون تشخیص دهد و آن را ابراز و کنترل نماید(گروس، 1998) و به جای آنکه از بروز هیجان ها جلوگیری کند،  آثار واکنشی آنها را کاهش داده تا فرصت کافی برای تصمیم های بهتر داشته باشد( شریفی و آقایار، 1386).  

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

فرد درکنترل وتنظیم عواطف،  با به دست آوردن توانایی بازنگری و بازسازی شدت وجهت یك عاطفه در خود و دیگران به تعدیل و مهار عواطف ( خشم،  افسردگی، اضطراب و عواطف مثبت)، به صورت درونی و تغییر جهت آنها به سمت سازش یافتگی می پردازد (پلیتری، 2002). کنترل عواطف بر جنبه های مختلف زندگی فرد، تعاملات بین فردی، بهداشت روانی و سلامت فیزیکی و جسمی تاثیر دارد (دونهام، 2008).

 

پژوهشها در زمینه عوارض روانشناختی سرطان همچون بسیاری از جنبه های دیگر روانشناسی بر آسیب شناسی روانی بیماریها متمرکز بوده اند(یعنی چرا افراد دچار مشکلات روانشناختی می شوند).  اما نگاه متفاوت و مثبت نگر به روانشناسی توجهش را معطوف به ویژگیهایی از افراد نموده است که باعث می شوند هنگام قرار گرفتن فرد در معرض استرس و شرایط ناگوار همچون سرطان نه تنها بهبود می یابند بلکه در مواردی به لحاظ روانشناختی ارتقا می یابند(شارما و همکاران، 2012؛گیلسپی، 2007).  یکی از این ویژگی ها وفرایند های پویای انسانی تحت عنوان تاب آوری مطرح شده است.

 

تاب آوری به مفهوم انعطاف پذیری،  بهبود و بازگشت به حالت اولیه پس از رویارویی با شرایط ناگوار است.  مقاومت موفقیت آمیز افراد تاب آور در برابر موقعیت های چالش برانگیز،  باعث می شود افراد علیرغم مواجهه با استرس های مزمن و تنیدگی ها از آثار نامطلوب آن کاسته و سلامت روانی خود را حفظ  كنند (ویلسون و دودک،  2004).  یکیازعوامل موثر بر سلامتروان وکنترل عواطف همچون اضطراب، افسردگی وخشم درافراد، تابآوریاست( شیخ و همکاران، 2013؛احمدیو همکاران، 2014؛احمدی، شیخ، سرابندی، 1390)

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

مفهوم تاب آوری بر اساس اصول اولیه نظریه دلبستگی قرار دارد و برخی از محققان و صاحب نظران بر این باورند که تاب آوری ریشه در نظریه دلبستگی دارد (کلر، 2003).

 

دلبستگی،  سیستم  عاطفی،  رفتاری وشناختی سازماندهی شده ای است که با انتخاب طبیعی طراحی شده است تا نزدیکی بین نوزاد ناتوان و اولین مراقبین او را حفظ کند(کیرک پاتریک، 1997). بر این اساس در دوران نوزادی دلبستگی عاطفی نسبت به یک یا چند نفر از مراقبین اولیه برای تامین حمایت، حفاظت و امنیت شکل می گیرد.  در شرایطی که موضوع دلبستگی(مراقب) به اندازه کافی پاسخگو و حمایت کننده باشد(دلبستگی ایمن)، آنچه نظریه دلبستگی از آن تحت عنوان مدل های درون کاری مثبت از خود و دیگران نام می برد در فرد شکل می گیرد و وقتی موضوع دلبستگی(مراقب) به اندازه کافی پاسخگو و حمایت کننده نباشد(دلبستگی ناایمن)،  مدل درون کاری منفی از خود و دیگران در نوزاد شکل می گیرد(هرتل و دوناهو، 1995).  این الگوهای فعال درونی اولیه از خود و دیگران،   بافتی را فراهم می نمایدکه این بافت به عنوان فیلتر شناختی برای تعبیر و تفسیر داده ها و درون سازی پیوند های عاطفی بعدی عمل کرده و تجربیات بین فردی را معنا می بخشد(برترتون و مانهلند، 1999).  بنابراین،  دلبستگی ساختار سازمان یافته ای است که مجموعه پیچیده هیجانها،  رفتارها و شناختهایی را که با تلاش کودک در دسترسی به احساس ایمنی، آرامشو کاوش در محیط شکل گرفته و در طول عمر تحول می یابد را توصیف می کند(سروف، 1997).

 

بالبی و اینثورث معتقدند،  تاب آوری نتیجه ایمن بودن دلبستگی است.  زیرا کودک با استفاده از تکیه گاه امن دلبستگی (والدین)،  به عنوان منبع آرامش،  به مقابله با سختیها و شرایط ناگوار پرداخته و به کاوش محیط می پردازد(تراویس و کومبوس- ارمه، 2007).  دلبستگی ایمن باعث رشد صفات روانشناختی مثبت همچون تاب آوری،  عواطف مثبت و امید در افراد می شود که این صفات نیز مهارتهای مقابله، احساس ارزش وظرفیت تحمل و سازش با تنیدگی را افزایشمی دهند(میکولنسر و شاور، 2007).  افرادی که پاسخ های پذیرا در زمینه نیازهای فیزیکی وعاطفی دریافت می کنند در شرایط ناگوار مقاومت و تاب آوری بیشتری دارند.  محبت و عواطف مثبت،  عنصری است که به افراد کمک می کند تا شهامت و جرات تردید ناپذیری برای مقابله با شرایط سخت کسب کنند (فانیوف، 2008).  بنابراین،  سبک دلبستگی را می توان به عنوان یکی از منابع تاب آوری در نظر گرفت که منعکس کننده توانایی تنظیم، تعدیل یا کاهش موثر پاسخ های هیجانی به رویداد های ناگوار مانند بیماری سرطان است(بارتلی،  هد و استنفلد، 2007).

 

امروزه با گسترش نظریه دلبستگی، علاوه بر دلبستگی به والدین در بعد معنوی نیزحضور خداوند و ارتباط افراد با خداوند نوعی دلبستگی قلمداد می شود (کرک پاتریک و شاور، 1992).

 

دلبستگی به خدا تحت عنوان ارتباط وگرایش عاطفی فرد به خداوند تعریف می شود.  در این تعلق خاطر،  خداوند به عنوان پایگاه امنی شناخته می شود که در همه شرایط می توان او را جستجو کرد( گرانکوئیست،  میکولنسر و شاور، 2010).  ارتباط با خدا به لحاظ نظری، در چارچوب نظریه دلبستگی بالبی و مبتنی بر دیدگاه دلبستگی به والدین(مراقب- کودک) می باشد(کیرک پاتریک، 2005؛ سروف،  فلیسون و فلیسون، 2006؛ گرانکوئیست و کیرک پاتریک، 2011) در همین راستا، کیرک پاتریک (1994)، معتقد است،  چهار ویژگی که اینثورث (1985)،  برای دلبستگی انسانی (دلبستگی مراقب- کودک) برشمرده است در ارتباط با خداوند به عنوان چهره دلبستگی  قابل ردیابی است.  بر این اساس او پنج معیار برای دلبستگی به خدا برشمرده است.

 

1) جستجو و حفظ مجاورت با خداوند: در دلبستگی به خدا اگر چه فرد  نمی تواند به طور فیزیکی به خدا نزدیک شود اما بسیاری از رفتارهای مذهبی همانند نماز خواندن،   دعا کردن و زیارت اماکن متبرکه، در ادیان و مذاهب مختلف شبیه به وارسی های متناوب کودک برای اطمینان از این که چهره دلبستگی در دسترس و پاسخگو است می باشد و نوعی رفتار مجاورت جویانه با خداست.

 

2) خداوند به عنوان پناهگاه امن: همانطور که کودک در شرایط استرس زا و بحرانی به سمت چهره اصلی دلبستگی(مراقب) بر می گردد،  فرد مومن نیز در شرایط استرس،  درماندگی و بحران به خداوند به عنوان پناهگاه مطمئن پناه می برد.

 

3) خداوند به عنوان پایگاه ایمن: همانطور که کودک،  مادر را پایه و اساس ایمنی می داند و در محیط کاوش می کند.  فرد مومن نیز با اعتقاد به این که خدا پایه و اساس ایمنی است، احساس قدرت کرده و این امر باعث افزایش اعتماد به نفس و امنیت وی در لحظات اضطراب و ترس می شود.

 

4) جدایی و فقدان: خداوند فراگیر است و همه جا حضور دارد،  بنابراین فرد نمی تواند همانطور که از یک چهره دلبستگی انسانی جدا می شود یا او را از دست می دهد از خدا نیز جدا شود.  افرادی که از آیین ها ی دینی و مذهبی دور می شوند،  نوعی اضطراب جدایی را تجربه می کنند و برای رسیدن به آرامش و احساس امنیت،  در صدد جوارجویی با خداوند بر می آیند.

 

 5) خداوند به عنوان قادر و دانای کل: رابطه انسان و خدا بهتر از رابطه مراقب- کودک این ویژگی را آشکار می کند و این ویژگی در ارتباط فرد با خدا نسبت به رابطه دو فرد عاشق بزرگسال نیز دائمی تر بوده و بیشتر حفظ می شود. شاید از مهمترین تفاوت های موضوع دلبستگی به والدین و دلبستگی بزرگسالی با دلبستگی به خدا همین ویژگی باشد.

 

شکل گیری الگوی درون کاری اولیه از خود و دیگران در دوران کودکی و در ارتباط با والدین(بالبی، 1969)،  بافتی را فراهم می نمایدکه این

دانلود مقالات

 بافت به عنوان فیلتر شناختی برای تعبیر و تفسیر داده های درونی و بیرونی عمل می کند.  این الگوهای درون کاری مثبت یا منفی نسبت به خود و دیگرانعلاوه برکودکی، در دلبستگی به خدا (میکولنسر و همکاران، 2008)، نیز مطرح          می باشد. از ویژگیهای افراد با الگوی  دلبستگی ایمن به خدا،  داشتن الگوی درون کاری  و برون کاری مثبت از خود و دیگران(خدا) است.  آنان در سایه اعتماد و توکل به خداوند به عنوان منبع حمایتی و پایگاه امن با اعتماد به نفس بالایی با شرایط سخت مقابله می کنند.  این افراد با اعتماد به خود و خداوند،  موقعیت ها و شرایط را در کنترل خود دارند(رینر و همکاران، 2010؛ هال، ادوارد و هال، 2006)

 

تحقیق در زمینه دلبستگی به خدا نشان داده است، افرادی که دلبستگی ایمن به خدا دارند،  در احساس تنهایی،  افسردگی،  اضطراب،  بیماریهای جسمانی  و سایر اختلالات روانی،  در  سطح  پایین تری قرار دارند( احمدی،  شیخ،  سرابندی،1391؛ کیرک پاتریک، 1998).  روی آوردن به خدا به مثابه دلبستگی ایمن  باعث افزایش عواطف مثبت وكاهش اضطراب ، پرخاشگری و افسردگی در افراد می شود(احمدی و همکاران، 2014؛ گرانکویست و کیرک پاتریک، 2011).

 

بنابرآنچه گفته شد،  بیماران سرطانی به طور معمول با آگاهی از بیماری خود عواطف منفی همچون اضطراب،  افسردگی وخشم  را تجربه می کنند.  در این میان برخی از بیماران سرطانی قادرند با بیماری خود سازگار شوند و بر عواطف خود کنترل بیشتری داشته باشند.  به نظر می رسد تاب آوری مبتنی بر دلبستگی ایمن به خدا  نقش اساسی در کنترل عواطف این بیماران داشته باشد.  بر این اساس هدف از پژوهش حاضر،  شناخت نقش دلبستگی به خدا در تاب آوری وکنترل عواطف بیماران سرطانی بود.

 

1-2- اهمیت و ضرورت تحقیق

 

1- توجه علمی به توانمندیهای مثبت بیماران همچون؛ تاب آوری،   معنویت(دلبستگی به خدا) و کنترل عواطف کمتر مورد توجه قرار گرفته است و در سایه آسیب شناسی روانی کمرنگ جلوه کرده است.

 

2-  امروزه توجه به معنویت، حتی به عنوان روشهای روان درمانی(مبتنی بر رویکرد دلبستگی به خدا) مورد توجه قرار گرفته است و آگاهسازی  و ایجاد تصویر مثبت نسبت به خدا به عنوان روشهای مداخله ای موثر بر سلامت روان گزارشمی شود. اما در ایران با توجه به تفاوتهای فرهنگی و اعتقادی و همچنین به دلیل فقر پیشینه نظری و تجربی لازم، امکان ورود به مداخله روانشناختی،  امری غیرعلمی و غیر منطقی به نظر می رسد.  لذا این پژوهش می تواند در تولید علم و ورود به مداخله های روانشناختی در این زمینه موثر واقع شود.

 

1-3- اهداف تحقیق

 

1- شناخت نقش دلبستگی به خدا در کنترل عواطف بیماران سرطانی

 

2- شناخت نقش دلبستگی به خدا در تاب آوری بیماران سرطانی

 

3- شناختنقش دلبستگی به خدا و تاب آوری در کنترل عواطف بیماران سرطانی

 

1-4- فرضیات تحقیق

 

1- بین مولفه های دلبستگی به خدا وکنترل عواطف بیماران سرطانی رابطه وجود دارد.

 

2- بین مولفه های دلبستگی به خدا و تاب آوری بیماران سرطانی رابطه وجود دارد.

 

3- بین مولفه های دلبستگی به خدا و تاب آوری با کنترل عواطف بیماران سرطانی رابطه وجود دارد.

 

1-5-تعریف متغیر های پژوهش

 

1- دلبستگی به خدا

 

تعریف علمی: دلبستگی به خدا به صورت دلبستگی عاطفی فرد به خداوند تعریف می شود.  در این تعلق خاطر،  خدا به عنوان پایگاه امنی شناخته می شود که در زمان های پریشانی پناهگاه بشر است و با آزادی کامل می توان در زمان آسایش خاطر به دنبال او گشت(کیرک پاتریک،  2005).

 

تعریف عملیاتی: حاصل نمره آزمودنی در پاسخگویی به سئوالات پرسشنامه 37 سئوالی دلبستگی به خدا،  غباری و حدادی کوهسار(1390)،  که دلبستگی به خدا را در سه بعد، ایمن، اجتنابی و اضطرابی مورد سنجش قرار می دهد.  

 

2- تاب آوری

 

تعریف علمی: تاب آوری به مفهوم انعطاف پذیری،  بهبود و بازگشت به حالت اولیه پس از رویارویی با شرایط ناگوار است

 

تعریف عملیاتی:  حاصل نمره آزمودنی در پاسخگویی به سوالات مقیاس 25 گزینه ای تاب آوری كانر و دیویدسون خواهد بود که در مقیاس پنج درجه ای از هرگز نمره 1 تا همیشه گزینه5 محاسبه و تعیین خواهد شد.

 

3- کنترل عواطف

 

تعریف علمی: منظور از كنترل عواطف این است كه فرد عواطف مثبت و منفی خود(اضطراب، خشم، افسردگی، عواطف مثبت) را در موقعیتهای گوناگون تشخیص دهد و آنها را ابراز  و كنترل نماید(گروس، 1998).

 

تعریف عملیاتی : حاصل نمره آزمودنی در پاسخگویی به سئوالات مقیاس 42 سئوالی كنترل عواطف ویلیامز خواهد بود.

بررسی رابطه ویژگیهای شخصیت با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان

از آنجا که در هر نظام آموزشی ، پیشرفت تحصیلی یکی از مهمترین شاخص توفیق فعالیتهای علمی آموزشی محسوب می شود ، بررسی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از اهمیت خاصی نزد پژوهشگران علوم تربیتی و روانشناسی برخوردار است پژوهشهایی که در اوایل در مورد پیشرفت تحصیلی انجام می شد عمدتا بر روی نقش هوش متمرکز بود ، اما محققان اخیر مدعی شده اند که توصل به هوش عمومی به تنهایی برای تبیین موفقیت افراد کافی نیست ( چو 2010 ) و در بهترین شرایط ، هوش بهر فقط  می تواند تا بیست درصد از موفقیت افراد را پیش بینی کند ( گلمن ، ترجمه پارسا، 1382 ) به همین دلیل ، امروزه بیشتر به تحقیقاتی پرداخته می شود که بجای بررسی نقش تنها یک متغییر به بررسی تاثیر همزمان چندین متغییر بر پیشرفت تحصیلی بپردازند . پیشرفت تحصیلی دانش آموزان یکی از شاخص های مهم در  ارزشیابی  آموزشی  است و بیانگر میزان دستیابی به استانداردها و اهداف آموزشی است (ربر1985  ولادین 1967). 

 

واژه پیشرفت تحصیلی به جلوه ای از جایگاه تحصیلی دانش آموز اشاره دارد و بیانگر نمره ای برای یک دوره با میانگین نمرات در دوره ی  مربوط با   یک   موضوع   مشخص یا میانگین نمرات دوره های مختلف  می باشد(به نقل از رییس سعدی ،1386) .                                                                        

 

سلامت روان ازملاک های تعیین کننده سلامت عمومی تلقی شده و به مفهوم احساس خوب داشتن و اطمینان از کارامدی خود ، ظرفیت رقابت ،تعلق بین نسلی و خود شکوفایی توانایی های  بالقوه فکری ،هیجانی و غیره است .سلامت روان در تعریف سازمان جهانی بهداشت  بعنوان یکی از معیارهای لازم برای سلامت عمومی در نظر گفته شده است .از دیدگاه این سازمان   “سلامتی “عبارتست از حالت رفاه کامل جسمی ،روانی واجتماعی و نه تنها نبود بیماری (کاپلان و  سادوك،1382).                                    

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روانشناسی دانست زیرا محور اساسی بحث در زمینه ها یی مانند یادگیری، انگیزه، ادراك، تفکر، عواطف و احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است. به عبارتی، موارد فوق الذکر اجزای تشکیل دهنده شخصیت به حساب می آیند (کریمی ،1389).                         

نتیجه تصویری برای موضوع هوش

برای پیشرفت تحصیلی ملاکهای گوناگونی را میتوان در نظر گرفت که مشهورترین آن میانگین نمرات کلاسی می باشد.(رادینگ 2001 ،به نقل از رئیس سعدی ،1386 )معتقد است پیشرفت تحصیلی عبارتست از یادگیری که معمولا در آزمونها و امتحانات و همچنین در بحثهای کلاسی و کارگروهی آشکار میشوند. همه این موارد اشاره به افرادی دارند که برای دستیابی به موفقیت انگیزه دارند، تکالیفی که انتخاب می کنند دارای سطح دشواری متوسط است ،دارای اعتماد به نفس هستند ،با پشتکار و پی گیرند ،شکست را نتیجه فقدان تلاش تلقی می کنند ،اهداف طولانی مدت دارند ،با اشتیاق و بلند پروازند و از آنچه که انجام می دهند احساس غرور می کنند. هرچند که یکی از مهمترین پیش بینی کننده های موفقیت دانش آموزان در مدرسه سطح توانایی آنها می باشد ولی با این وجود ، توانایی نمی تواند عملکرد تحصیلی را به طور کامل پیش بینی کند . به عبارت دیگر ،بر مبنای تفاوت در توانایی دانش آموزان نمیتوان به این سوال پاسخ داد که چرا بعضی از دانش آموزان در مدرسه نمره ی الف می گیرند در حالی که دانش آموزان دیگر با همان توانایی در امتحانات رد می شوند ؟بر این اساس ،با آگاهی از این که تفاوت در توانایی فقط می تواند بخشی از تفاوت در عملکرد تحصیلی را تببین کند ،تعداد زیادی از محققان نقش با اهمیت و

دانلود مقالات

 پیش بینی کننده متغیرهای نا مرتبط با توانایی یا عوامل غیرتحصیلی را بر پیشرفت تحصیلی سر لوحه ی فعالیت های پژوهشی خود قرار داده اند از جمله این عوامل مرتبط با پیشرفت تحصیلی میتوان به ویژگی های شخصیتی و روشهای مطالعه اشاره كرد (استنبرگ،1999، به نقل از کدیور ،شکری ،فرزاد ،و سنگری 1385) .بنابراین مهمترین مساله این پژوهش تبیین رابطه ویژگی های شخصیتی با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان      

 

  دختر مقطع متوسطه دوم منطقه ارژن می باشد.       

 

 ضرورت و اهمیت تحقیق:                                   

 

درراستای تاثیرعوامل دیگربرپیشرفت تحصیلی بویژه تفاوتهای فردی مانندخصوصیات شخصیتی،این امرهمواره دربین دست اندرکاران تعلیم وتربیت مطرح بوده است که آیاپی بردن به  تیپهای شخصیتی افرادوانطباق روش تدریس ویادگیری آنها،میتواندیادگیرندگان رادرزمینه تحصیلی یاری کند؟براتکو وهمکاران  بیان میکنند که ممکن است رابطه بین پنج عامل شخصیت و عملکردتحصیلی خیلی قوی نباشد،اماشخصیت در پیش بینی عملکردمدرسه به طورمستقل ازهوش،عمل میکند .                                                  

 

داف1وهمکاران ،2004 ،معتقدندکه مدلهای پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی براهمیت متغیرهایی مانندهوش وانگیزش تمرکزکرده اندوشخصیت اغلب به عنوان یک پیش بینی کننده درکناراین متغیرهابررسی می شود( محسن كشاورز و همكاران ،1392 ).ولی امروزه همانگونه كه در تحقیقات متعدد دیده می شود.                

 

پنج ویژگی شخصیت به طیف گسترده ای از رفتار مربوط شده اند كه یكی از آنها پیشرفت تحصیلی می باشد.            

 

 یكی دیگرازمتغیرهای كه دراین پژوهش سنجیده خواهدشد،سلامت روانی است. سلامت روانی دانش آموزان ازعوامل بسیاری ازجمله شیوه های نظارت مدیران،كیفیت زندگی،عملكردمدیران وبویژه ویژگیهای شخصیتی تأثیرمی پذیرد. ویژگیهای شخصیتی ازجمله روان آزرده گرایی،برونگرایی،انعطاف پذیری،دلپذیربودن وباوجدان بودن، خودنقش بسزایی رادرسلامت روانی دانش آموزان وبه دنبا ل آن سلامت جامعه ایفامی كند.پژوهشها نشان داده است دانش آموزانی كه ازویژگیهای شخصیتی بیرونی برخوردارهستند بمراتب رابطه بهتری با سایردانش آموزان دارندودرنتیجه عملكردمدرسه بهبودمی یابدوسیستم نیزازسلامت بهتری برخورداراست. (صابرگرگانی، 1377 ). ترقی وپویایی واعتلای هرجامعه جزدرداشتن عناصرواعضای سالم وكارآمددرآن اجتماع نیست افرادی كه علاوه بروضعیت جسمانی مناسب ازلحاظ وضعیت روانی نیزدرحدتعادل ومطلوبی باشند،بدون تردیدتقارن سلامت جسمانی وروانی،اصلیترین نتیجه د اشتن جامعه ای شكوفاوباآینده است. سلامت روانی مقوله ای بسیارحائزاهمیت است؛چراكه تأثیرروانی برعملكردجسمانی برهیچكس پوشیده نیست (شعاری نژاد، 1381).همچنین باید خاطر نشان كرد كه هدف اصلی سلامت روانی كمك به همه ی افراد در رسیدن به زندگی كامل تر ،شادتر،هماهنگ تر ،شناخت وسیع و پیشگیری از بروز اختلالات خلقی ،عاطفی و رفتاری است مقابله با بیماری های روانی برای ایجاد جامعه سالم از وظایف اصلی دولتها و افراد جامعه است و هر اجتماعی كه خواستار بهزیستی و شادكامی افراد خود می باشد ،باید مردم سازگار و هماهنگ پرورش دهد(میلانی فر ،1378).                                                              

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

و اما از ضرورت این مباحث همین بس  که ویژگی های شخصیتی در سلامت روان تاثیر دارد و سلامت روان   می تواند در امر پیشرفت تحصیلی و ارتقا دانش آموزان تاثیر گذار باشد و از این طریق جلو دوباره کاریهای آموزش و پرورش و هدر روی بودجه و نیروی انسانی جلوگیری شود و هچنین خانواده ها نیز از هزینه های اضافی برای تکرار پایه معاف خواهند شد و از همه مهمتر دانش آموزان که با شناخت ویژگی های شخصیتی خود و بالا بردن بهزیستی روانی می توانند موجبات پیشرفت تحصیلی را فراهم کنند .      

 

در یك جامعه وقتی پیشرفت مفهوم واقعی خود را پیدا می كند كه تمام اجزا جامعه با یكدیگر رشدی یكپارچه داشته باشند.در این راستا تحقیق یا پژوهش می تواند معیار نسبتا” مطمئنی جهت پیشرفت جامعه مورد نظر باشد.اهمییت این تحقیق به نوبه خود می تواند مسئولان و دست اندركاران امر نظیر مشاوران ،مسئولین آموزش و پرورش و…را بر آن دارد كه برای سلامت روانی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان چاره جویی كنند و آنان را نسبت به این مسئله كه بهبود ویژگی های شخصیت و غنی كردن آن در میان قشر دانش آموز می تواند تبعات بسیار شفاف در بالندگی كشور در تمامی عرصه ها داشته باشد.                          

 

لذا با توجه به اهمیت پیشرفت تحصیلی و سلامت روان و تاثیر ویژگی های شخصیتی بر این دو بعد و نیز خلاء انجام چنین تحقیقاتی بخصوص در این منطقه آموزش و پرورش ،این پژوهش می تواند از اهمیت خاص و ویژه ای برخوردار باشد.

هنجاریابی پرسشنامه سنجش روابط متقابل

نظریه تحلیل رفتار متقابل توسط دکتر اریک برن بنیان گردید او در دهه 1950 با بیان مقالات مختلف اساس نظریه خود را مشخص نمود و در سال 1958 مقاله مشهور و تاثیرگذار خود را با عنوان «تحلیل رفتار متقابل: روشی بدیع و کارا برای گروه درمانی» منتشر نمود و این مقاله سرآغازی برای شناساندن نظریه­ای جدید با عنوان «تحلیل رفتار متقابل» یا به انحصار TA[6]، شد. اساس اولیه نظریه تحلیل رفتار متقابل بر پایه روابط شخصیتی ارائه گردید. او برای سهولت و همه فهم شدن این روابط به ابتکار عمل جالبی دست زد و از نامهای ملموسی چون کودک، والد و بالغ استفاده نمود. (استوارت و جونز، 1382)

 

 

    • «کودک» هر شخصی روزگاری از امروزش جوان­تر بوده است، پس در مغز خود آثار ثبت شده­ای از سال­های اولیه­ی زندگی­اش دارد كه این آثار در شرایط و موقعیت­های معین فعال می­شود «كاركرد روانی قدیمی». به زبان ساده «هركس در درون خود پسر بچه یا دختر بچه كوچكی دارد.» (برن، 1966) «كودك» درون همان بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. خلاقیت، شور و شوق، احساسات تند و تیز، قهر و آشتی، ترس، وحشت، عشق و تنفر همه و همه از کـودک درون ما نشـأت می­گیرد. او برای توضیح بیشتر دو نوع کودک درون را تعریف می­کند یکی کودک‌سازگار و کودک طبیعی.، کودک سازگار همان بخش از شخصیت ماست که قوانین و باید و نباید­های جامعه را می­پذیرد و مثل یک بچه خوب هرچه والدنیش می­گویند گوش می­کند اما برعکس این کودک ناسازگار است که مرتب بچگی می­کند و البته در مواردی برای ما دردسر ایجاد می­کند اما همین کودک ناسازگار است که منجر به شور زندگی و خـلاقیت و ابتـکار می­شود. وگرنه از کودک سازگار کاری جز بله قربان گویی بر نمی­آید. به همین دلیل اریک برن اغلب بیمارانش را تشویق می­کرد به کودک ناسازگار خود بیشتر بها بدهند و نگران بچگی­های او نباشند. (استوارت و جونز، 1382) در وجود «كودك» درك و خلاقیت و سائق­های فی­البداهه و لذت نهفته است. (برن، 1982)

 

    • «بالغ» هر فرد «اعم از بچه­ها، بیماران عقب­افتاده­ی ذهنی یا اشخاص كه به اسكیزوفرنی مبتلا هستند» می­تواند اطلاعات ذهنی­اش را در مغزش مرتب كند، به شرط آنكه «حالت من» مناسب او به كار بیفتد «كاركرد روانی جدید». به زبان ساده «هركس یك «بالغ» در درونش دارد.» (برن، 1966) «بالغ» بخش عاقل شخصیت ماست؛ بخشی که تصمیم‌های منطقی می‌گیرد، اطلاعات را پردازش می‌کند،
    • پروژه دانشگاهی
    •  با دیگران رابطه محترمانه برقرار می‌کند و کلاً واقع گراست.

 

  • «والد» هر فرد پدر و مادری «یا جانشین آنها را» داشته است و در درون خـود دارای مجموعه­ای از «حالات من» آن پدر و مادر «همان­طور كه آنها را می­دید»، و این «حالات من» پدری و یا مادری ممكن است در شرایط معینی فعال شود «كاركرد روانی برونی». به زبان ساده «هر كسی پدر و مادرش را در درون خود دارد.» (برن، 1966) «والد» درون که منفور­ترین بخش شخصیت ما را از نظر اریک برن تشکیل می­دهد همان باید و نباید­های بدون منطق و دلیل ماست. همان دستور­العمل­های بی­چون و چرایی که سالهاست برای خود ساخته­ایم و حتی اطرافیانمان را هم با آن اسیر کرده­ایم. اما اریک برن والد را نیز دو نوع می­داند اولی والدی سخت گیر و آزار دهنده و دومی والدی نوازشگر و تایید کننده و اعتقاد دارد والد بد و مایوس کننده والد نوع اول است و بهتر است به نوع دوم تغییر کند. (استوارت و جونز، 1382)

 

با توجه به توضیحات بالا نمودار شماره 1 را كه نمودار ساخت نام دارد ارائه می­گردد این طرح نمایانگر شخصیت كامل هر فرد، و شامل حالات من، «والد»، «بالغ» و «كودك» می­باشد. این سه حالت كاملاً از یكدیگر مجزا نگه داشته شده­اند، زیرا با یكدیگر بی­اندازه متفاوت و در اكثر مواقع متناقض هستند.