خانواده و در راس آن ، رابطه ی زناشویی با قراردادی قانونی و مقدس به نام ازدواج شکل می گیرد و ازدواج و تشکیل خانواده و تلاش برای حفظ آن از اصیل ترین رفتارهای اجتماعی است ،به گونه ای که علی رغم آمار بالای طلاق ، قرار داد ازدواج همچنان مهترین و مقدس ترین تعهد عاطفی و قانونی بین زن و مرد بوده و انتخاب همسر یکی از حساس ترین و سرنوشت ساز ترین انتخاب های پیش روی هر فرد بزرگسالی است. رایج ترین دلیل ازدواج ، عشق است .ازدواج از روی عشق یعنی مجموعه ای از احساسات عمیق و مثبت ما به یک فرد دیگر از جمله دلبستگی ،علاقه صمیمیت ،آمیختگی ،هوس و تفاهم(غلامی پور ،1390).
زمانی که افراد پا به عرصه ی زندگی زناشویی می گذارد با انتظارات و توقعات خاصی ،که از پیش در ذهن خود داشته وارد این رابطه می شوند اما زمانی که متوجه می شوند واقعیت چیزی دیگر است به تدریج دچار نوعی احساس سرخوردگی و دلخوری و در نهایت فرسودگی زناشویی می شوند(اسدی و همکاران ،1392). فرسودگی مجموعه علایم خستگی عاطفی ،زوال شخصیتی و کاهش بهره وری می باشد . خستگی عاطفی به تهی شدن یا خالی شدن منابع عاطفی که به وسیله تقاضاهای بین فردی ایجاد می شود ،بر می گردد.زوال شخصیت به رشد منفی و گرایشات بی رحمانه و عیب جویانه و بدگمانانه به گیرنده خدمات فردی داشتن تاکید دارد که بعضی آشفتگی ها و پریشانی ها را شامل می شود که کاملا با جنبه روانپزشکی این نشانه ها متفاوت است (نیازپور،1388). اندرسون و پاینز(1998)، فرسودگی زناشویی را به عنوان یک خستگی جسمانی ، عاطفی و روانی که در شرایط درگیری طولانی مدت همراه با مطالبات عاطفی ایجاد می شود ،می دانند .دراین تعریف خستگی جسمانی با کاهش انرژی، خستگی مزمن ، ضعیف و تنوع وسیعی از شکایت های جسمی و روان تنی مشخص می شود . درحالیکه خستگی عاطفی شامل احساسات درماندگی ، ناامیدی و فریب می شود،خستگی روانی به رشد نگرش منفی نسبت به خود و کار و زندگی بر می گردد (داورنیا،1392). به اعتقاد کایزر(1996) ،سرخوردگی و فرسودگی زناشویی ،کاهش تدریجی دلبستگی عاطفی به همسر است که با احساس بیگانگی،بی علاقگی و بی تفاوتی زوجین به یکدیگر و جایگزینی عواطف منفی به جای عواطف مثبت همراه است .دریک ازدواج سرخورده یک یا هر دو زوج ضمن تجربه احساس گسستگی از همسر و کاهش علایق و ارتباط متقابل ، نگرانی های قابل توجهی در خصوص تخریب فزایند رابطه و پیشروی به سمت جدایی و طلاق دارند .کایزر معتقد است با وجود اینکه تمامی ازدواج ها به نوعی سرخوردگی را تجربه می کنند ،اما بسیاری از این ازدواج ها با کیفیت پایین ادامه یافته و زندگی متاهلی بی ثباتی را تشکیل می دهند که متمایز به فروپاشی است و اگر چه ممکن است لزوما به طلاق منجر نشود ولی مسلما با فراوانی افکار و تصورات درباره جدایی همراه خواهد بود .کینزل و ناسون (2000)فرسودگی را یک تجربه روان شناختی شخصی و درونی می دانند که احساسات ،انگیزش،انتظارات و نگرش های فرد را تحت تاثیر قرار می دهد (فیض آبادی 1392).
حال سوال و مسئله ای که پیش می آید این است که چه چیز باعث می شود عشق اولیه که می تواند تضمین کننده ی استحکام بنیه ازدواج باشد به تدریج رنگ می بازد؟ چه چیز پیش می آید که زوجین بعداز گذشت زمان تنها جسما درکنار هم زندگی می کنند و به یکدیگر حس اولیه را ندارند و اغلب جبر اجتماعی است که آنها را کنار هم در یک خانه نگه داشته ؟این ها مواردی هستند که در تحلیل فرسودگی زناشویی باید بررسی شوند.
در این بین عوامل متعددی روابط زناشویی بین زوجین را در گذرزمان تهدید می کنند و سبب فرسایش عشق و صمیمیت در بین همسران و در نتیجه فرسودگی زناشویی در آنها می شود(پیرفلک و همکاران ،1393).
از میان عواملی که در ایجاد فرسودگی زناشویی نقش دارند می توان به سه عامل الگوهای ارتباطی زناشویی ،سرمایه روانشناختی زوجین و
تنظیم شناختی هیجان زوجین توجه کرد.
ارتباط سراسر زندگی انسان را در برگرفته است .انسان به کمک ارتباط زنده می ماند،رشد می کند و تکامل می یابد و سعادت و خوشبختی و تا حدزیادی به چگونگی رابطه ی او بادیگران بستگی دارد .در این بین ارتباط زناشویی به عنوان طولانی ترین و عمیق ترین نوع ارتباط همواره مورد توجه بوده است (زمانی،1392). مشکلات ارتباطی شایع ترین و مخرب ترین مشکلات در ازدواج های شکست خورده هستند چرا که الگوهای ارتباطی ناکارآمد موجب می شود مسایل مهم زندگی مشترک ،حل نشده باقی بمانند و منبع تعارض تکراری در بین زوج ها شوند درک مشترک الگوهای ارتباطی بین زوج ها درواقع ،روشن سازی تعاملات زناشویی مثبت است که زوج ها را در دریافت و رشد مهارت های ارتباطی یاری می کند (زارعی ،احمدی سرخونی،1391). یکی از راههای نگریستن به ساختار خانواده توجه به الگوی ارتباطی زوجین ،یعنی کانال های ارتباطی است که از طریق آنها زن و شوهر به ارتباط و تعامل با هم می پردازند به آن دسته از کانال های ارتباطی که به وفور در یک خانواده اتفاق می افتد ،الگوهای ارتباطی گفته می شود و مجموعه این الگوهای ارتباطی گفته می شود و مجموعه این الگوها شبکه ارتباطی خانواده را شکل می دهد (فاتحی زاده و احمدی،1384) الگوهای ارتباطی شخصیت ،یادگیری، اعتماد به نفس ، قدرت انتخاب و تصمیم گیری منطقی افراد خانواده به خصوص زوجین را تحت تاثیر قرار می دهد (جاویدی و همکاران،1392). بنابراین الگو های ارتباطی زوجین متغیری قوی و تاثیرگذار در ایجاد فرسودگی زناشویی می تواند باشد.
علاوه بر این سرمایه روانشناختی یکی از شاخص های روانشناسی مثبت گرا می باشد که بصورت باور فرد به توانایی هایش برای دستیابی به موفقیت ،داشتن پشتکار در دنبال کردن اهداف ،ایجاد اسناد های مثبت درباره ی خود و تحمل کردن مشکلات تعریف می شود(بهادری خسروشاهی و همکاران ،1391) از نظر لوتانز سرمایه ی روانشناختی سازه ای ترکیبی و به هم پیوسته است که چهار مولفه ی ادراکی – شناختی یعنی امید ،خوش بینی،خودکارآمدی و تاب آوری را دربردارد.این مولفه ها دریک فرایند تعاملی و ارزشیابانه به زندگی فرد معنا بخشیده ،تلاش فرد برای تغییر موقعیت های فشارزا را تداوم داده ، اورا برای ورود به صحنه ی عمل آماده نموده و مقاومت و سرسختی وی را در تحقق اهداف تضمین می کند (پناهی و فاتحی زاده ،1393). امیدواری یکی از ویژگی های انسان است که به او کمک می نماید تا نامیدی ها را پشت سرگذاشته ، اهداف خود خود را تعقیب کرده احساس غیر قابل تحمل بودن آینده را کاهش دهد بندورا خودکار آمدی را دریافت و داوری فرد درباره ی مهارت ها و توانمندی های خود برای انجام کارهایی که در موقعیت های ویژه به آنها نیاز است ،تعریف میکند . خوش بینی به جهت گزینی اشاره دارد که در آن معمولا پیامد های مثبت مورد انتظار هستند و این پیامد ها به عنوان عوامل ثابت ،کلی و درونی در نظر گرفته می شوند . تاب آوری سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است ،تاب آوری صرف مقاومت منفعل در برابر آسیب ها یا شرایط تهدید کننده نیست ،بلکه فرد تاب آور مشارکت کننده فعال و سازنده محیط پیرامونی خود است (دیانت نسب و همکاران ،1393). سرمایه روانشناختی درواقع به مفهوم (چه کسی هستی یا خود واقعی )و ( چه کسی می خواهید بشوید یا خود ممکن) بریک مبنای توسعه ای و رشدیابنده باز می گردد (فروهر،1390). بنابراین تفاوت ها در سرمایه ی روانشناختی زوجین به عنوان یک ویژگی روانی می تواند تاثیر بسزایی در شکل گیری فرسودگی زناشویی داشته باشد.
در مورد همبسته ی دیگر فرسودگی زناشویی یعنی تنظیم شناختی هیجان می توان گفت ، وقتی درباره هیجان صحبت می شود ،نباید گفت انسان موجودی است که فقط هیجان ها را تجربه می کند،بلکه آنها را بازبینی ،تنظیم و در برخی موارد با آنها مبارزه می کند و این آن چیزی است که مبانی نظری تنظیم هیجانی را تشکیل می دهد (واحدی و همکاران ،1392). تنظیم هیجان در مدیریت هیجان ها نقش اساسی ایفا می کند(مرادی،1391). در حقیقت تنظیم هیجان فرآیندی واحد و همگون نیست ،بلکه از طریق سازو کارهای مختلفی تحقق می یابد (شهبازی،1392). ایزارد و همکاران با تاکید بر تعامل هیجان و شناخت ،معتقدند که دانش هیجانی نقشی تسهیل کننده در رشد تنظیم هیجانی دارد شناخت ها یا فرآیند های شناختی به افراد کمک می کنند تا هیجان ها و احساسات خود را تنظیم کرده و مغلوب شدت هیجان ها نشوند(واحدی و همکاران،1390). مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان دلالت بر شیوه شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخوانده هیجان دارد . به عبارت دیگر راهبرد های تنظیم شناختی هیجان، به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا برای آنها اطلاق می گردد . از مهمترین عوامل ایجاد کننده و پیشرفت دهنده ی فرسودگی زناشویی استرس وارد شده و اعمال شده به رابطه و زندگی زوجین است . از آنجا که انسان همواره در معرض تجربه استرس می باشد و قادر به از بین بردن عوامل استرس زا نمی باشد ، دانشمندان راهکارهایی چون تنظیم شناختی هیجان ،شیوه های مقابله با استرس، حتی سازگاری با عامل استرس را پیشنهاد کرده اند. در این راستا از تنظیم شناختی هیجان که کاربرد آن باعث می شود شخص از تنیدگی های روزمره خود بکاهد استفاده شده است (میمندپور،1390).
در این پژوهش مهم ترین سوالی که پیش می آید و محقق درصدد بررسی آن می باشد این است که : آیا الگوهای ارتباطی، سرمایه روانشناختی و تنظیم شناختی هیجان زوجین می توانند در پیش بینی فرسودگی زناشویی نقش داشته باشند ؟
فرم در حال بارگذاری ...