آسم یک بیماری مزمن است که 5% جمعیت جهان را شامل میشود(لویس، 2000 .م) و بیش از (40% ) مبتلایان حداقل یک بار در سال به علت حملات آسمی بستری میشوند و به عنوان یک بیماری روان تنی شناخته شده است. در پژوهشهای مختلفی شیوع اختلالات روانپزشکی از قبیل اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به آسم مشاهده شده است. (کلولی و همکاران، 2001 .م) در پژوهشی بر روی این بیماران نشان دادند که ( 46% ) از بیماران شرکتکنندۀ در پژوهش به اختلالات روانپزشکی مبتلا هستند که ( 78% ) از این افراد نشانههای اضطراب و ( 65 % ) نشانههای افسردگی را گزارش کردند.
مطالعات نشان میدهد که افسردگی در بیماران آسم بیشتر از افراد عادی جامعه است و وجود افسردگی با سابقۀ ابتلا به بیماری آسم رابطه مستقیم دارد (وزیری یزدی، دهستانی و سلطانی، 1385). در مطالعات دیگر میزان شیوع اضطراب در بیماران آسم، (16% تا 25% ) و میزان افسردگی آنان ( 4% تا 41%) گزارش شده است ( لویی،کارتیر، لابرکوا، باکن، لمیرو مالو، 2005 .م).
مطالعات نشان داده که بیماران مبتلا به آسم حداقل به یک نوع بیماری روانی مبتلا هستند (فلدمن، سیدیک، مورالز، کامینسکیو لهرر، 2005.م ). همچنین مطالعات بر روی ( 386 ) بیمار مبتلا به آسم نشان داده که به علت اختلال در عملکرد فردی و وجود مشکلات روانی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم پایین آمده و کیفیت زندگی به صورت نامطلوب و نسبتا مطلوب برآورد شده است (ر.ک: پدرام رازی، بصام پور و کاظم نژاد ،1386).
میزان مرگ و میر در بیمارانی که هم زمان از بیماری آسم و بیماریهای روانشناختی رنج میبرند، بیشتر از افراد مبتلا به آسم بدون بیماری روانی گزارش شدهاست (ر.ک: بونالا، پینا، سیلورمن، امارا، باستو اشنایدر، 2003 .م) .
در پژوهشی که از طریق آزمون ( MMPI ) از بیماران آسم نیمرخ روانی گرفته شده، نشان میدهد که؛ ( 42% ) افراد در زیر مقیاسهای این آزمون نمرۀ بالا گرفتهاند (یورک ، فلمینگو شالهام، 2006 .م). پژوهشها نشان میدهد که استرس و افسردگی از مهمترین عوامل پیشبینی کننده حملات آسم است (شالوئیتز، بری، کویینو وولف، 2001 .م). همچنین نشان میدهد که سلامت جسمانی بیماران آسم با عزت نفس، اضطراب، افسردگی ، وضعیت جسمانی و هیجانات آنان ارتباط معنادار دارد ( ویلا ، هایدر، برتراند،فالیسارد، بلیس و همکاران، 2003 .م ). پژوهشها نشان میدهد که نشانههای اضطراب و استرس باعث ترشح سایتوکاین میشود که این ماده در بدن باعث التهاب نای و بروز حملات و علائم آسم می گردد (لهرر ،کاراویداز، لو، فلدمن ،کرانیتز و همکاران، 2008 .م).
با توجه به این نکته که عوامل روانشناختی از قبیل اضطراب، افسردگی و استرس، محرک بیماری آسم هستند (ر.ک: جانسن ، ورلدن، پیتر، ون دایتو ون دربرگ ،2009 .م) محققان درمانهای روانشناختی را برای کنترل علایم و نشانههای این بیماری مورد مطالعه قرار دادهاند،از جملۀ این مداخلات درمانهای شناختی هستند (ر.ک: ریتز ، استفان ، دی وایلدو کاستا، 2000 .م) مانند: بازسازی شناختی ( بری، تئودور ،پاتوا، مارجیانو، ارلیک و همکاران، 2003 .م)، درمانهای رفتاری ( کوهن، 1975.م)، بیوفیدبک (بری و و همکاران، 2003 .م )، مدیریت استرس ( تاسمن ، زیتز، بریستولو تیلور، 2011 .م )، درمان شناختی و رفتاری مدیریت استرس ( لیندن، 2005 .م) که تاثیرات مثبتی را در بهبود وضعیت بیماران مبتلا به آسم نشان داده اند.
پیوند ذهن و تن در بیماری آسم جایگاه ویژهای دارد. این پیوند در میان انواع درمانهای شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بیماریهای روان تنی به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است.
هر چند تاكنون درمانهای دارویی و روانشناختی مختلفی برای درمان اختلالات افسردگی و اضطرابی ارائه شده و این درمانها در كارآزماییهای مختلفی اثرات قابل قبولی را نشان داده اند اما در اكثر موارد، این درمانها در جلوگیری از بازگشت بیماری مؤثر نبودهاند و بیماران با علائم باقیماندۀ اختلال مانند؛ استمرار فكر مضطرب كننده درگیر میمانند ( هافمن ،سایرو ویت، 2010).
در سال (1992 .م) تیزدیل و ویلیامز از دانشگاه ولز و سگال از تورنتو رویكرد جدیدی برای درمان، پیشگیری و جلوگیری از عود افسردگی تبیین كردند كه بر اساس آن بین شناخت، هیجان و ذهن موقعیتی ارتباط وجود داشته، در نتیجه یك رویكرد شناختی درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ارائه گردید که ترکیبی مبتکرانه و کاربردی ازجنبههای شناخت درمانی و برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) است ( تیزدیل و همکاران، 2000 .م) و ( کابات زین، 1990 .م).
پژوهشگران طیف وسیعی از اختلالات جسمی و روانی را با بکارگیری شیوه های درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان نموده اند. نتایج بدست آمده نشان دهنده ی تأثیر بسزای روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اختلالات خلقی و اضطرابی می باشد(هافمن و همکاران، 2010.م) و (نزو، نزو، ترونزو و مکلور ،2010 .م).
ذهن آگاهی توانایی متمرکز نمودن توجه بر تجارب درونی و بیرونی است، که در حال رخ دادن هستند(سالترمن و گلدین، 2008 .م) و به فرد کمک می کند در حال حاضر آگاه تر باشد و باعث افزایش مشاهده غیر قضاوتی و به دنبال آن کاهش پاسخ های خودکار می باشد(کابات زین، 2003 .م). ذهن آگاهی توجه فرد را بر زمان حال متمرکز کرده و به فرد کمک می کند که رویدادها را بدون اینکه سعی در تغییر آنها داشته باشد، بپذیرد و با عملکردهای روانی که به صورت خودکار رخ می دهند، مقابله نماید(آلن و نایت، 2005.م ) در نتیجه به نظر می رسد (MBCT) با متمرکز کردن توجه بر زمان حال، کاهش قضاوت درباره رویدادها و توانایی روبه رو شدن با افکار و احساسات در زمان حال در درمان اضطراب و افسردگی مؤثر باشد. در این پژوهش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر گرفته از سگال، تیزدل و ویلیامز (2002 .م) است.
از آنجایی که در ذهن آگاهی بر توجه به تجربیاتی که فرد در حال حاضر دارد، تأکید می شود و به افراد آموزش داده می شود تا رویدادها را به همان صورت که هست، ببینند و بپذیرند و از فکر کردن و قضاوت کردن در مورد آنها و داشتن انتظارات خاص خودداری کنند، بنابراین ممکن است این رویکرد برای افراد مبتلا به آسم که یک بیماری مزمن است و افرادبه دنبال تشخیص و درمان و مصرف مداوم دارو دچار افسردگی و اضطراب شده اند، مؤثر واقع گردد. همچنین یکی از جهت گیری های اساسی در درمان مبتنی بر ذهن آگاهی پافشاری بر توجه به لحظه حال است، این جهت گیری در اینجا و اکنون در کمک به بیماران مبتلا به بیماری های مزمن مثل سرطان مؤثر بوده است (اسپکا، کارلسون، گودی و انجن ، 2006 .م). از این رو در پژوهش حاضر تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم افسردگی و اضطراب و علائم جسمانی بیماران مبتلا به آسم بررسی خواهد شد.
-3-1 ضرورت و اهمیت پژوهش
این پژوهش از آن نظر ضرورت دارد که اگر این درمان توام با دارو درمانی اجرا شود میتواند در کاهش علائم روانشناختی(اضطراب و افسردگی) و به دنبال آن کاهش علائم جسمانی موثر باشد. اهمیت این درمان در کنار دارو درمانی آن است که از عود بیماری جلوگیری می کند . اضطراب و افسردگی علائم جسمانی آسم را شدت می بخشد. برای مثال: اضطراب باعث افزایش التهاب در راههای تنفسی می شود. از طرف دیگر وجود اضطراب و افسردگی باعث افزایش توجه بیمار به علایم بیماریش شده و واکنش پذیری بیمار را نسبت به علائم جسمانی و دورههای وقوع علایم افزایش میدهد به این معنا که بیمار علائم را با شدت بیشتر و تعداد وقوع حملات را با میزان بالا گزارش میکند ( ویلا و همکاران 2003 .م).
این از آن نظر اهمیت دارد که باعث کاهش هزینه ها و افزایش کیفیت زندگی بیماران خواهد شد. پژوهشها نشان میدهد آن دسته از افراد مبتلا به آسم که نشانههای بیشتری از اضطراب و افسردگی را گزارش کرده اند نیاز بیشتری به درمانهای پزشکی،بستری شدن های مکرر و موقعیتهای اورژانسی پیدا می کنند (هریسون و همکاران، 2000.م ). بنا بر آنچه گفته شد توجه به بروز همزمان اختلال افسردگی و اضطراب در بیماران آسمی هم از نظر تشخیصی و اتخاذ درمان مکمل و هم از نظر ارتقای کیفیت زندگی این بیماران ضرورت و اهمیت دارد.
–4-1 اهداف پژوهش
به طور کلی در درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن هدف آن است كه بیمار بتواند افكارش را تنها به صورت افكار محض در نظر بگیرد و آنها را از نوعی رویدادهای ذهنی قابل آزمون بداند و بتواند وقوع این رویدادهای ذهنی منفی را از پاسخ هایی كه آنها معمولاً برمی انگیزانند جدا كنند و در نهایت معنای آنها را تغییر دهد. این فرآیند میتواند به عنوان درمانی برای کاهش علائم روانشناختی مثل اضطراب و افسردگی در بیماران شود مورد استفاده قرار گیرد(تیزدیل و همکاران، 2000.م ). در این درمان افکار به جای لینکه انکار شوند یا و واپسرانی شوند به صورت ارادی به آگاهی آورده می شود و همانطور که هستندپذیرفته می شوند و بنابراین بار منفی و آسیب زای آنها
کاهش می یابد.(تیزدیل و همکاران 2000 .م).
هدف کلی پژوهش حاضر کاهش علائم روانشناختی از قبیل اضطراب و افسردگی در بیماران آسم تحت درمان پزشکی است که توسط درمانBCT) M) اجرا میشود و انتظار می رود به دنبال کاهش اضطراب و افسردگی در این بیماران علائم جسمانی در آنها نیز کاهش یابد، بنابراین کاهش علائم روانشناختی مثل اضطراب و افسردگی موجب بهبود علائم جسمانی و به تبع آن کاهش هزینههای درمان می باشد و در افزایش امید به زندگی بیماران نیز موثر خواهد بود.
– 5-1 پرسشها و فرضیه های پژوهش
فرضیههای پژوهش عبارتند از:
1-درمان (MBCT)بر کاهش افسردگی در بیماران آُسم موثر است.
2-درمان (MBCT)بر کاهش اضطراب در بیماران آسم موثر است.
همچنین این پژوهش به دنبال پاسخ به این پژوهش است که « آیا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان (MBCT) ) میتواند در کاهش اضطراب، افسردگی و علائم جسمانی بیماران آسم نقش داشته باشد؟» به عبارتی این پژوهش به پرسش مشخص زیر پاسخ میدهد:
- آیا درمان (MBCT) بر کاهش علایم جسمانی بیماران آسم موثر است؟
1-6-تعریف مفهومی متغیرها
افسردگی: یک دوره افسردگی اساسی دست کم شامل دو هفته خلق افسرده یا از دست دادن علاقه، همراه با چهار مورد یا بیشتر از نشانگان دیگری است که؛ « عبارتند از: تغییر در وزن یا اشتها، تغییرات خواب و فعالیت، فقدان انرژی، احساس بی ارزشی یا احساس گناه شدید، مشکل در تفکر و تصمیم گیری و افکار عود کننده مرگ و برنامهریزی یا تلاش برای خودکشی» (سادوک و سادوک[1]، 1388: 88). افسردگی به طور کلی شامل چهار دسته علائم می باشد: نشانه های هیجانی مثل غم و اندوه، فقدان شادی و لذت، نشانه های شناختی مثل وجود افکار منفی نسبت به خود، دیگران و آینده، نشانههای انگیزشی مثل سخت شدن شروع کار و فعالیت و کندی روانی-حرکتی و در نهایت نشانه های جسمانی مثل از دست دادن اشتها، بهم خوردن ریتم خواب و بیداری و از دست دادن میل جنسی می باشد. (روزنهان و سلیگمن 1389).
اضطراب: اضطراب «یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با علائم دستگاه عصبی خودکار نظیر تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد، ناراحتی مختصر معده و بیقراری مشخص میشود. اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع میدهد و شخص را برای مقابله با تهدید آماده میکند» (سادوک و سادوک،1388 : 165).
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی: «برنامه آموزش گروهی است که به بیماران مهارتهایی را میآموزد تا از بازگشت افسردگی جلوگیری کند» (سگال و همکاران، 2002 .م). در برنامه درمانی MBCT) ) به افراد آموزش داده میشود كه افكار و احساسات خود را بدون قضاوت، ببینند و به جای آنكه آنها را به عنوان قسمتی از خودشان یا انعكاسی از واقعیت در نظر بگیرند آنها را وقایع ذهنی سادهای بدانند كه میآیند و میروند. این نوع نگرش به شناختهای مرتبط با افسردگی، مانع تشدید افكار منفی در الگوی نشخوار فكری میشود. ( تیزدل و همکاران، 2000.م: 618).
ذهن آگاهی توانایی متمرکز کردن توجه بر تجارب درونی و بیرونی است که در حال حاضر در حال وقوع هستند. (سالترمن و گلدین، 2008.م) و به افزایش آگاهی فرد در زمان حال کمک می کند، همچنین مشاهده غیر قضاوتی را افزایش و پاسخ های خودکار را کاهش می دهد. (کابات زین، 2003 .م). ذهن آگاهی توجه فرد را بر زمان حال متمرکز نموده و به فرد کمک می کند که رویدادها را بدون اینکه سعی در تغییر آنها داشته باشد، بپذیرد و همراه با این پذیرش با عملکردهای روانی که به صورت خودکار رخ می دهند، مقابله کند. (آلن و نایت، 2005.م).
1-7-تعریف عملیاتی متغیرها
افسردگی: در این مطالعه، منظور از افسردگی، نمرهای است که آزمودنی در پرسشنامه افسردگی بک-II کسب میکند.
اضطراب: در این مطالعه، منظور از اضطراب، نمرهای است که آزمودنی در پرسشنامه اضطراب بک کسب میکند.
علائم جسمانی بیماران آسم: در این پژوهش منظور نمرهای است که آزمودنی ها در زیر مقیاس عملکرد تنفسی پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران آسم کسب می کنند.
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی: در این پژوهش منظور از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، یک دوره 8 جلسه دو ساعته است که توسط سگال و همکاران (2002.م ) تنظیم شده و برای گروه آزمایش ارائه میشود. جلسات (MBCT) شامل تمرینات ذهن آگاهی نظیر وارسی بدن، مراقبه نشسته، فضای تنفس و مکث سه دقیقهای، تمرین شناخت افکار و احساسات، پیاده روی آگاهانه است. (محمد خانی، تمنایی فر و جهانی تابش، 1384).
متغیر مستقل درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و متغیر های وابسته شامل اضطراب و افسردگی و علائم جسمانی بیماران مبتلا به آسم است که توسط پرسشنامههای اضطراب و افسردگی بک و پرشسنامه (AQLQ (Asthma Quality of life Questionnaire ) برای سنجش میزان عملکرد تنفسی (علائم جسما
فرم در حال بارگذاری ...