آزادی اقتصاد یکی از اصول مهم در ارزیابی توسعه و رشد اقتصادی کشورهاست. آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد معتقد بود بازارهای آزاد، با حفاظت از حقوق مالکیت خصوصی و حضور حداقلی دولت، منجر به توسعه و رشد اقتصاد و در نهایت توسعهیافتگی کشورها خواهند شد. این تفکر اسمیت، هنوز هم بر اقتصاد جهان حاکم است و حرکت به سمت آزادتر کردن اقتصاد، گامی به سمت توسعه محسوب میشود. سالانه مؤسسات معتبری در دنیا اقدام به اندازهگیری شاخص آزادی اقتصادی کشورها مینمایند. یکی از مؤسسات باسابقه و معتبر در این زمینه، بنیاد هریتج است. بنیاد هریتج در تعریف آزادی اقتصادی بیان میدارد که حق اساسی هر انسانی است که بتواند بر کار و داراییش نظارت داشته باشد. در یک جامعه با اقتصاد آزاد، افراد در کار، تولید، مصرف و سرمایهگذاری کاملاً آزادند. نقش دولت، حمایت و محافظت از این آزادی است. در واقع، دولت باید اجازه دهد نیروی کار، سرمایه و کالاها آزادانه حرکت کرده و محدودیتی برای این آزادی ایجاد نکند. در اینجا برای محاسبه شاخص آزادی اقتصادی از دادهها و تحلیلهای بنیاد هریتج استفاده میشود.
از طرف دیگر هر نظام سیاسی با اینکه به ثبات و پایداری گرایش دارد، ولی هر نظام پویا در تعامل با محیط داخلی و خارجی خویش، درگیر تنشها و بی ثباتیهایی نیز میباشد و توانایی این مجموعه(نظام حاکم)، در مهار و بازگشت به ثبات اولیه است که مشخص میشود. در همه جوامع ، وجود یا عدم وجود ثبات سیاسی، روی متغیرهای اقتصادی بیتأثیر نیست. ثبات سیاسی در هر کشوری عامل توسعه و پیشرفت اقتصادی آن کشور است و عدم ثبات سیاسی به معنی هدردادن منابع فیزیکی، انسانی و سرمایههای اجتماعی خواهد بود و خود به منزله عقبگرد اقتصادی محسوب میشود، اولین و کمترین هزینهای که بیثباتی سیاسی در یک کشور ایجاد میکند، فرار سرمایههای داخلی و عدم جذب سرمایههای خارجی است که هر دو شکل دهنده اشتغال، تولید و در نتیجه کاهش انحرافات اجتماعی می باشند(سبولا،2011).
طبق نظر بیلسون(1982) رشد اقتصادی، عناصر پویای جامعه را قادر میسازد که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر اجتماعی مستقل از دولت عمل کنند و بنابراین دموکراسی ارتقا پیدا کند. علاوه بر این پن نار و همکاران(1993) استدلال میکنند که رشد اقتصادی به تولید ثبات سیاسی منتهی میشود، زیرا مانند افرادی که بیشتر تحصیل میکنند به عنوان یک نتیجه از رفاه اقتصادی، آنها شروع به مطالبه دموکراسی میکنند. محققانی چون لوندرگان و پوله(1996) و فنگ(1997) این نظریه را از نظر تجربی حمایت میکنند.
ادبیات اقتصاد شامل دیدگاههای مثبت و منفی در مورد ارتباط رشد و ثبات سیاسی است، کیفر و کنک(1997) ارتباط منفی بین این دو متغیر را مطرح کردند. از سمت دیگر بوکو(2002)، هانکی(1997) و پرزورسکی و لیمونگی(1993) نشان دادند که تغییرات مثبت در آزادی سیاسی منجر به تغییرات مثبت در رشد اقتصادی میگردد. بطور مشابه، بابا (1997) استدلال میکند دموکراسی قادر است نهادها و سازمانهایی که با شفافیت، فرآیند سیاستگذاری در ترویج رشد اقتصادی را تضمین میکنند را توسعه دهد علاوه بر این، وی متذکر می شود که در حال حاضر دموکراسی نظیر حقوق مالکیت، برای رشد اقتصادی حیاتی بوده و آن را تضمین میکند. با این حال بورخارت و لیویز بک(1994) هیچ رابطهای بین ثبات سیاسی و رشد اقتصادی نمییابند.
ملاحظات نظری و تجربه جهانی مبین این واقعیت است که آزادی اقتصادی و توسعه اقتصادی پایدار، بدون آزادی سیاسی میسر نمیباشند. توسعه و رشد پایدار اقتصادی غالباً در کشورهایی صورت گرفته است که دارای نظامی دموکراتیک میباشند. برعکس، در کشورهای غیردموکراتیک، امر توسعه اقتصادی، غالباً ناپایدار بوده و بعد از حداکثر چند دهه، با بروز بحرانهای سیاسی و اقتصادی متوقف شده است(سبولا،2011).
بدون آزادی سیاسی، منافع توسعه اقتصادی به انحصار گروه حاکم در میآید. این امر غالباً به پیدایش انحصارها، تخصیص نامطلوب منابع، توسعه نابهنجار، پیدایش بحرانهای اقتصادی، نا آرامی اجتماعی، بیثباتی سیاسی و نهایتاً فروپاشی نظام منجر میگردد. همچنین وجود دموکراسی، رفتار سیاستمداران و احزاب سیاسی را کنترل کرده، مانع از آن میشود که سیاستمداران بتوانند سیاستهای نامتعادل و نادرست در پیشگیرند. در صورت اتخاذ سیاستهای نادرست، دموکراسی، با تأمین روشی مسالمتآمیز برای تغییر دولت، هزینهی اقتصادی و اجتماعی تصحیح سیاستهای نادرست را کاهش داده، موجب افزایش ظرفیت بلندمدت اقتصاد میگردد. در واقع دموکراسی، سیستمی مؤثر و کم هزینه برای تعدیل و تصحیح سیاستهای دولت میباشد، تا آنها را با خواستهها و مطالبات مردم هماهنگ سازد(سبولا،2011).
از سوی دیگر ملاحظات نظری و تجربه جهانی دال بر آن است که آزادی سیاسی و توسعه اقتصادی هر دو مستلزم آزادی اقتصادی میباشند. اقتصاد دولتی، ثروت جامعه را به انحصار دولت در میآورد و موجب میشود تا هم قدرت اقتصادی و هم قدرت سیاسی در یک نهاد و در دست عده محدودی متمرکز گردد. این شدت تمرکز پایههای دموکراسی را سست کرده موجب فروپاشی آن میشود. اساساً دموکراسی در چنین بستری پا نمیگیرد. افزون براین، اقتصاد دولتی با حذف انگیزههای مالکیت و رقابت موجب افت کارآیی اقتصاد و گسترش فساد اقتصادی و اجتماعی میشود که به نوبهی خود موجب سست شدن پایههای دموکراسی میگردد. در عمل تاکنون هیچ یک از سیستمهای متکی بر اقتصاد دولتی نتوانستهاند نه آزادی سیاسی و نه توسعه اقتصادی پایدار را تأمین کنند. بر عکس، نظامهای متکی بر اقتصاد آزاد در مجموع در امر تأمین آزادی سیاسی، کارایی و توسعه اقتصادی پایدار موفقتر بودهاند(سبولا،2011).
در حالی که یقین اینکه عوامل فوق چگونه بر رشد اقتصادی تأثیر میگذارند دشوار است، ولی فرض میشود که آزادیهای اقتصادی و سیاسی به عنوان یک تسهیل کننده در افزایش رشد جامعه عمل کنند. اما رشد اقتصادی هم ممکن است به نوبه خود موجب افزایش این آزادیها شود(هانک و والترز،1997).
ارتباط بین آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی مدت زیادی است که مورد بررسی و استدلال قرار میگیرد، در کتاب سرمایهداری و آزادی میلتون فریدمن(1962) ارتباط فوق بسیار پیچیده عنوان شده که به هیچ وجه یکطرفه نیست و در ضمن وی معتقد است که آزادی اقتصادی و دموکراسی متقابلاً همدیگر را تقویت میکنند، بر اساس این فرضیه، دموکراسی باید رشد اقتصادی را از طریق افزایش انگیزه در انجام معاملات تولیدی توسعه دهد.
علیرغم آزادسازی تجاری و جهانی شدن اقتصادها که دو مشخصه اصلی نظام تجارت جهانی در عصر حاضر به شمار میروند، اما از اهمیت رویکرد به بلوکها، تشکلها و ترتیبات اقتصادی و تجاری بین کشورها کاسته نشده است. انگیزههایی همچون افزایش تجارت، نیل به منافع رفاهی، همکاریهای متقابل در زمینههای تجاری و رشد اقتصادی، افزایش چانهزنی در مسائل سیاسی، اقتصادی با کشورهای فرامنطقهای و انجام همکاریها در زمینههای رشد و توسعه و اعتلای سرمایهگذاری از جمله عوامل روی آوردن به اینگونه همکاریهای گروهی هستند، گروه D8 یکی از این تشکلهاست که هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی دارای اهمیت ویژهای در منطقه است. گروه D8، اتحاد همکاریهای منطقهای کشورهای بزرگ مسلمان از جمله ایران، بنگلادش، مصر، اندونزی، مالزی، نیجریه، پاکستان و ترکیه که به منظور ایجاد روابط مستحکم اقتصادی بین کشورهای در حال توسعه اسلامی و تقویت نفوذ این کشورها در بازارهای جهانی و برقراری گفتگو با کشورهای صنعتی تشکیل گردیده، از دیگر اهداف شکلگیری این سازمان همکاری اقتصادی، تنوع و ایجاد فرصتهای جدید در روابط تجاری، افزایش مشارکت در تصمیمگیری در سطح بین المللی، تأمین استانداردهای زندگی بهتر و رفاه عمومی برای مردم کشورهای عضو و توسعه اقتصادی، اجتماعی با تکیه بر اصول ذیل: صلح به جای منازعه، گفتگو به جای رویارویی، همکاری به جای استعمار، عدالت به جای روشهای دوگانه، تساوی به جای تبعیض و مردم سالاری به جای ظلم میباشد.
1-3 ضرورت تحقیق
آزادی سیاسی، ثبات سیاسی و ثبات سیاستهای اقتصادی سه بعد اصلی هر نظام سیاسی میباشند، که شالودهی سیاسی مدیریت اقتصاد را تشکیل میدهند. این ابعاد هم مستقیم وهم غیرمستقیم، از طریق تأثیرگذاری بر روی عوامل تعیینکننده رشد اقتصادی مانند تورم، سرمایهگذاری، سرمایه نیروی انسانی، توزیع درآمد، حقوق مالکیت و رشد جمعیت بر رشد اقتصادی تأثیر میگذارند. بیثباتی سیاسی و اقتصادی موجب کاهش سرمایهگذاری، سقوط ارزش پول، پیدایش تورمهای نجومی، فرار سرمایه، اتلاف انبوه منابع اقتصادی و رکود اقتصادی میگردد. توسعه اقتصادی مستلزم جوی است که در آن بخشهای مختلف جامعه بتوانند برای فعالیتهای خود برنامهریزی کرده و سرمایه خود را درگیر فعالیتهای بلند مدت کنند.
از طرفی توسعه و رشد اقتصادی پایدار کشورها مستلزم آزادی سیاسی، ثبات سیاسی، آزادی اقتصادی و ثبات سیاستهای اقتصادی است. برای پیشبرد این اهداف، جامعه میبایست بر مبنایی خردگرا و آیندهنگر سازمان داده شود تا بتواند با درک پارادایمهای جهان کنونی موانع دموکراسی و توسعه اقتصادی را از سر راه برداشته و کار استقرار دموکراسی و توسعه اقتصادی کشور را سامان دهد. اکنون اقتصاد جهانی با چنان سرعتی در حال تحول است که شکست در برنامه اصلاحات اقتصادی و سیاسی میتواند کشورها را به حاشیه اقتصاد جهانی براند و در فرصتی کوتاه آن را اسیر دور تسلسل باطل عقب ماندگی کند.
پس لزوم بررسی تأثیر آزادی اقتصادی و ثبات سیاسی به عنوان پارامترهای تأثیرگذار بر رشد اقتصادی در شرایط کنونی و در کشورهای در حال توسعه بسیار دارای اهمیت است. از اینرو کشورهای گروه D8برای انجام این تحقیق انتخاب میشوند، زیرا از یک سو جزء کشورهای درحال توسعه میباشند و کمتر مورد توجه و بررسی اقتصاددانان قرار گرفتهاند و از سوی دیگر با برخورداری از پتانسیلهای جمعیتی حدود یک میلیارد نفری، ۱۴درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند. پس نتایج این تحقیق میتواند بسیار حائز اهمیت باشد.
1-4 فرضیههای تحقیق
فرضیههای اصلی
- شاخص آزادی اقتصادی بر رشد اقتصادی کشورهای D8 اثر معنیداری دارد.
- شاخص ثبات سیاسی بر رشد اقتصادی کشورهای D8 اثر معنیداری دارد.
فرضیه فرعی
تأثیر ثبات سیاسی بر رشد اقتصادی کشورهای D8، بیشتر از آزادی اقتصادی است.
1-5 اهداف تحقیق
اهداف اصلی
- بررسی آثار شاخص آزادی اقتصادی بر رشد اقتصادی در کشورهای D8
- بررسی آثار شاخص ثبات سیاسی بر رشد اقتصادی در کشورهای D8
هدف فرعی
مقایسه تأثیر ثبات سیاسی و آزادی اقتصادی بر رشد اقتصادی کشورهای D8
1-6 روش تحقیق
این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوهی پژوهش، تجربی و تحلیلی است. دادههای آماری مورد نیاز از پایگاه اطلاعاتی بانک جهانی، بانک مرکزی کشورهای مورد مطالعه و همچنین از بنیاد هریتج استخراج شده است. ابزار اصلی تجزیه و تحلیل اطلاعات، معادلات رگرسیونی تلفیقی است که توسط نرمافزار ایویوز 7 برآورد خواهد شد.
در مطالعات متعدد، شاخصهای متفاوتی برای آزادی اقتصادی و ثبات سیاسی عنوان شده، در این مطالعه به تبعیت از” سبولا-2011″ برای محاسبه شاخص آزادی اقتصادی از اطلاعات و آمار منتشر شده از سوی بنیاد هریتج استفاده میشود. برای محاسبه آزادی اقتصادی هر کشوری ، بنیاد هریتج 10 متغیر را بررسی و اندازهگیری میکند.10 متغیر تشکیلدهنده شاخص آزادی اقتصادی در اینجا عبارتند از آزادی کسبوکار- آزادی تجارت- آزادی مالیاتی- مخارج دولت- آزادی پولی- آزادی سرمایهگذاری- آزادی تأمین مالی- حقوق مالکیت- آزادی از فساد مالی- آزادی نیروی کار.
برای هر کدام از این متغیرها، امتیازی بین 0 تا 100 در نظر گرفته شده و میانگین امتیازهای کسب شده در این10 متغیر تعیینکننده امتیاز نهایی شاخص آزادی اقتصادی برای یک کشور خواهد بود. بر اساس امتیاز نهایی بهدست آمده، وضعیت اقتصادی کشورها به پنج طبقه تقسیم شده است. امتیاز کمتر از 50 اقتصاد بسته، بین 50تا 59 اقتصاد تقریباً بسته، بین 60تا 69 اقتصاد آزاد متوسط، بین 70تا 79 اقتصاد تقریباً آزاد و بالاخره امتیاز بین 80 تا 100 اقتصاد آزاد میباشد.
برای محاسبه شاخص ثبات سیاسی، از دادههای بانک جهانی(2012) استفاده میشود و جهت برآورد الگو از روش دادههای تلفیقی مبتنی بر
حداقل مربعات تعمیم یافته(GLS) استفاده میگردد.
1-7- قلمرو مکانی و زمانی تحقیق
قلمرو مکانی این پژوهش کشورهای عضو گروه D8 (ایران، بنگلادش، مصر، اندونزی، مالزی، نیجریه، پاکستان و ترکیه) و قلمرو زمانی مربوط به دورههای 2008 تا 2011 میلادی است.
1-8 واژگان کلیدی
آزادی اقتصادی: آزادی اقتصادی به معنای آزاد بودن افراد در دخل و تصرف، معاوضه، مبادله و واگذاری داراییهای شخصیشان که از طریق قانونی بدست آوردهاند میباشد(لوسون و گارتنی،2006).
ثبات سیاسی: این شاخص نشان دهنده عدم احتمال براندازی دولت بطور غیر قانونی یا به روشهای خشونت بار شامل کودتا، تروریسم، ترور، خشونت داخلی با انگیزههای سیاسی، تنشهای قومی و … است(محسنی، 1392).
رشد اقتصادی: رشد اقتصادی پایدار یکی از اهداف نهایی هر نظام اقتصادی است که دستیابی به آن مستلزم پایههای رشد و درونی شدن آنها از طریق سازوکارهایی نظیر اثبات سرمایه، توسعه سرمایه انسانی، ارتقاء بهرهوری عوامل تولید و … است. رشد اقتصادی در تعریفی ساده عبارتند از: افزایش سطح تولید ناخالص داخلی یک کشور نسبت به دوره پیشین (جونز، 1991).
1Adam Smith
2Heritage Foundation
Cebula .Richard J [3]
4Bilson
5Pannar et all
1Londregan and Poole
2Feng
3Keefer and Knack
4Boko
5Hanke
6Przeworski and Limongi
7Baba
8Burkhart and Lewis-Back
Cebula .Richard J [14]
Cebula .Richard J 1
2Hank and Walters
3Milton Friedman
World Bank [18]
Heritage Foundation
Pool Data [20]
3 Cebula .Richard J
4 World Bank
Generalized Least Squares [23]
Economic Freedom [24]
Lowson,Gwartney
Political Stability
Economic Growth
Jouns
فرم در حال بارگذاری ...