مسأله فرسودگی شغلی کارکنان موردی که در سال های اخیر منجر به کاهش سطح بازدهی و عملکرد سازمان های کشور شده است. نشانه های فرسودگی شغلی در شاخصهای گوناگون تجلی می یابد: نخست شاخصهای هیجانی که توأم با بی علاقه شدن نسبت به شغل خود، افسردگی، احساس به دام افتادن در شغل، احساس درماندگی و ناتوانی، احساس مورد تأیید و تشویق قرار نگرفتن، احساس جدایی از دیگران و بیگانگی، احساس بی تفاوتی و ملامت و بیزاری و از دست دادن همدلی نسبت به دیگران است که شاخص های نگرشی مانند بدبینی و بدگمانی نسبت به دیگران، بی اعتمادی نسبت به مدیریت سازمان محل کار خود، گله مند شدن از دیگران را در پی دارد.
از طرف دیگر یكی از معضلات سازمان های امروزی وجود رفتارهایی همچون كم كاری، پرخاشگری، قلدری، لجبازی، ارعاب، وكینه توزی است. این رفتارها هم بر عملكرد سازمانها و هم بر روابط بین شخصی و روحیه همكاری كاركنان تأثیر می گذارند. بروز چنین رفتارهایی به عنوان رفتارهای ضدشهروندی[7]، بر خلاف رفتارهای شهروندی سازمانی[8] كه موجب ارتقاء عملكرد سازمان، اثربخشی سازمان، رضایت و وفاداری مشتری، سرمایه اجتماعی و نظایر آن می شوند و. .. به كاهش درآمد و یا خدشه دار شدن اعتبار كاركرد سازمان شود. (بولینو و همکاران، 2002 و یوون و ساه، 2003)[9]
بنابراین در این تحقیق به دنبال بررسی ادبیات موجود در رابطه با فرسودگی شغلی و رفتار ضد شهروندی سازمانی هستیم و در ادامه به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که آیا بین فرسودگی شغلی و رفتار ضد شهروندی سازمانی شعب بانک توسعه تعاون استان همدان رابطه معناداری وجود دارد؟
[1] burnouted
[2] work engaged
[3] Forret
[4] loyalty
[5] commitment
[6] Welbourne
[7] Anti-Citizenship Behaviors
[8] Organizational Citizenship Behavior
[9] Bolino et al.,2002; Yoon and Suh, 2003
باتوجه به اینکه باورهای غیرمنطقی، ریشه در اوهام و تخیلات دارد وحتی باعث بروز اختلالات رفتاری می گردد، بنابراین دانستن میزان تفکرات غیرمنطقی دانشجویان جهت برنامه ریزی زندگی بهینه ی آنان بسیار ضروری می رسد(خراسانی،1389، ص4)در پژوهش دیگری تحت عنوان «بررسی میزان تأثیر تفکر غیرمنطقی بر رضایت زناشویی در بین معلمان متأهل شهر تهران» نتایج بدست آمده دال برآن است که بین زنان و مردان متأهل در زمینه ی تفکر غیرمنطقی (توقع تایید از دیگران، انتظار بالا از خود داشتن، سرزنش کردن خود و واکنش با درماندگی، اجتناب از مشکل، درماندگی برای تغییرکمال گرائی) تفاوت معنی داری مشاهده شده است و در سایر باورها تفاوت معنی داری وجود ندارد (فرح بخش، 1386، ص4).
آنچه از دیرباز سهمی از تلاش های فکری اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزش هاست. گذشت قرون و سال ها نه تنها از اوج واعتبار چنین حوزه ای نکاسته، بلکه با توجه به الزام های خاص خود بر اهمیت آن افزوده است. اکنون در آستانه ی قرن بیست ویکم، انسان مضطرب، افسرده و بحران زده بیش از هر زمان دیگری خود را درگیر سوال های اساسی در این باره می یابد. تحقیقات انجام شده حاصل پیدایش بسیاری از ناسازگاری ها و نا به هنجاری های روانی را تضادهای ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی سازمان یافته در فرد می دانند.
بنابراین می توان به این نکته تاکید کرد که ارزش های اساسی بنای یکپارچگی شخصیت سالمند. در حقیقت ارزش ها سازمان دهنده ی اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشد یافته به شمار می روند و سلامت روان بی تردید محصول چنین شخصیتی است (زارعی، 1388، ص5).
رضایت یک متغیر نگرشی است وبنابراین یک خصوصیت فردی زناشویی محسوب می شود طبق این تعریف فوق رضایت زناشویی در واقع نگرشی مثبت ولذت بخش است که زن وشوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی خود دارند ونارضایتی زناشویی در واقع نگرشی منفی و ناخشنودی از جنبه های مختلف زناشویی است رضایت فرد از رابطه زناشویی و موجب رضایت وی از خانواده شده و رضایت خانواده در حکم رضایت از زندگی به طور کلی می باشد.
سه زمینه ی کلی رضایت مندی وجود دارد که با یکدیگر تداخل داشته و وابسته به یکدیگراند عبارتند از رضایت افراد از ازدواجشان، رضایت از زندگی خانوادگی و رضایت از زندگی به طور کلی و اما پسرو دختری که با یکدیگر ازدواج می کنند، در حقیقت تولد تازه ای می یابند و در اقیانوس تازه ای وارد می شوند که یا باید کارآموزی وتجربه قبل کسب کرده و یا دارای هوش و فراستی باشنند که بتوانند خود
را با جرز و مد دریا هماهنگ نموده، همچون مرغان و ماهیان با آن سازگارشوند وگرنه عمری کوتاه و پر مشقت دارند و بزودی در گرداب های غرق و هلاک می شوند (عیسایی،1387، ص 4).
دین مقدس اسلام که برای راهنمایی و تأمین سلامت بشر، نازل گشته و تمام ابعاد وجودی اورا در تمام مراحل زندگیش رعایت کرده است. دختر وپسری که می خواهند در آینده، پدر و مادر خانواده و رکن اجتماع انسانی باشند، در این وادی خطرناک بدون راهنما رها نکرده، بلکه با کمال لطف و عنایت، دست ایشان را گرفته و قدم به قدم رهبری و راهنمایی نموده و آنان را از خطرات طوفان ها و گرداب ها بر حذر داشته است.
سلیمانیان به نقل از هاپکینز[3] رضایتمندی زناشویی را چنین تعریف می کند : «احساسات عینی از خشنودی رضایت و نیت تجربه شده توسط زن یا شوهر موقعی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند» (سلیمانیان، 1383، ص42).
در پژوهش حاضر قصد داریم به این مسأله بپردازیم که :
2.میزان رضایت زناشویی دانشجویان چقدر است؟
3.چه ارتباطی بین تفکرات غیرمنطقی و رضایت مندی زناشویی دانشجویان وجود دارد؟
[1]. Alis.A.1969
[2]. Alport
[3]. Hapkinze
یک برند قوی میتواند ارزشمندترین دارایی یک موسسه تجاری محسوب شود، زیرا باعث میشود سازمان حاشیه سود بیشتر، کانالهای همکاری بهتر و هم چنین مزایای دیگر را به دست آورد (یوو و همکاران، 2001). به همین دلیل ارزش ویژه برند از سال 1980 تبدیل به یک مفهوم مهم در بازاریابی شد. ارزش ویژه برند تجاری مطلوبیت نهایی یا ارزش افزودهای است که یک محصول به واسطه نام تجاری مانند کوکاکولا، ایجاد میکند. ارزش ویژه برند تجاری همانند یک دارایی برای شرکت محسوب میگردد که گردش وجوه کسب و کار را افزایش میدهد ارزش ویژه برند تجاری یک مفهوم چند بعدی است که با تقویت ابعادش میتوان آن را افزایش داد، این ابعاد عبارتند از آگاهی، کیفیت درک شده، وفاداری و تداعیها.
از سوی دیگر هر فعالیت بازاریابی بر روی ارزش ویژه برند تجاری تأثیرگذار است و نیز اینکه عناصر آمیخته بازاریابی به دلیل اینکه ازجمله عوامل قابل کنترل در اختیار مدیران و تصمیمگیران شرکت هستند، در صورتی که بتوان ارتباط بین این عناصر را با ارزش ویژه برند تجاری و بخصوص ابعاد آن بدست آورد، تصمیمگیران شرکت براحتی میتوانند در خصوص چگونگی بکارگیری عناصر آمیخته بازاریابی، تصمیمگیری نمایند تا بتوانند به حداکثر ارزش ویژه برند تجاری و در نهایت سودآوری پایدار شرکت دست یابند.
ارزش ویژه برند تفاوت قیمتی را كه یك برند قوی در فروش خود در مقایسه با یك برند متوسط جذب می كند، نشان میدهد. به علاوه ارزش ویژه برند با پشتیبانی از ارزش مشتریان، به طور غیر مستقیم ارزش شركت را افزایش میدهد. ارزش ویژه برند و ارزش مشتری منتقل كننده ارزش به شركتاند از طریق بالا بردن اثربخشی و كارایی برنامه ها ی بازاریابی، وفاداری به برند، قیمت و حاشیه سود، توسعه برند، اهرم تجاری و مزیت رقابتی (آكر، 1991 ). اگر چه برند به صورت آشكارا برای سازمان و شركت ارزش آفرینی میكند، اما ریشة این ارزش در مشتری قرار دارد (کلر، 2001). در حقیقت، ارزش ویژة برند مبتنی بر مشتری، تعیین كنندة ارزش واقعی برند است (دیوانداری، 1390). ارزش ویژة برند مبتنی بر مشتری، عبارت است از تاثیرات مختلف شناخت برند بر پاسخ مشتری به فعالیتهای برند. در این تعریف، سه مفهوم كلیدی “پاسخهای متمایز”، پاسخ ناشی از شناخت برند” و “پاسخ مشتری به فعالیتهای برند” در رابطه با ارزش آفرینی برند آشكار است (كلر، 2008). بنابراین، میتوان بیان داشت كه تمام انواع فعالیتهای سازمانی، بر شناخت برند اثرگذار بوده و این تغییرات شناخت برند، بر پاسخها منعكس میشود. همچنین موفقیت بلند مدت برند سازمان، توسط تجارب حاصل از فعالیتهای كوتاه مدت بازاریابی تحت تاثیر قرار میگیرد.
امروزه بازاریابی برای سازمانهای غیرتجاری از جمله سازمان های ورزشی به منزلة روش و وسیلهای برای ارتباط با مردم است (قیامی راد و محرم زاده، 1388). با این نگرش جدید در بازاریابی دیگر نمیتوان محصول را تنها به اشیای فیزیكی محدود ساخت، بلكه هر چیزی به صورت خدمت قابل ارائه یا نیاز قابل برآورده شدن را میتوان محصول قلمداد كرد كه شامل افراد، سازمانها، خدمات، مكانها و عقاید است
(اتقیاء، 1380 ). آمیخته بازاریابی در برگیرنده فعالیتهای عملی و پشتیبانی اصلی سازمان نسبت به دیگر اقدامات مانند: مدیریت اتخاذ راهبردها، بخش بندی بازار هدف، موقعیتیابی و توجه به محیط به شمار میرود و همین عناصر و متغیرها هستند كه مستقیماً به بازار، مشتری و مصرفكننده مربوط و مرتبط میشوند (حسینی، 1387).
مجموعه عناصر مؤثر در بازاریابی تحت عنوان آمیخته بازاریابی مطرح میشود كه عبارت است از ابزارهای موجود در دست سازمان كه از طریق آن، سازمان كالا یا این، خدمات خود را ارائه میدهد (پیتز و استاتلر، 2007).
عناصر شامل چهار عنصر استراتژیك چهار پی، یعنی محصول، قیمت، مكان یا توزیع و ارتقاء است. اما استولد و همکاران (1388) بیان می كنند كه آمیختة بازاریابی خدمات با آمیختة كالا متفاوت بوده و معتقدند كه در آمیختة بازاریابی خدمات چند عامل به عوامل آمیختة كالا اضافه میشود. لاولاك و رایت (1999) نیز بیان كردند كه عناصر دیگری علاوه بر این چهار عنصر میتواند مورد توجه قرار گیرد و الگوی هشت پی را ارائه نمودند كه شامل : محصول، مكان و زمان، فرآیند، بهرهوری و كیفیت افراد، ارتقاء و تشویق و آموزش، عوامل فیزیكی، قیمت و دیگر هزینههای خدمات است. گرچه یو و همکاران (2000) قیمت، تصویر فروشگاه، شدت توزیع، میزان تبلیغات و ترفیع فروش را به عنوان عناصر آمیخته بازاریابی در نظر گرفتند كه اینها نیز به گونهای از عناصر آمیخته بازاریابی كلاسیك نشأت میگیرند. مك كارتی (1971 ) بیان كرد كه ایجاد آمیخته بازاریابی بخش جدایی ناپذیر در انتخاب بازار هدف است و تمامی این عوامل برای هماهنگی در استراتژی بازاریابی باید به طور همزمان بكار روند تا این استراژی موفقیت آمیز باشد.
راج ( 2005 ) در تحقیقی دریافت كه قیمت، گستردگی فعالیتهای بازاریابی و تصویر شركت بر ارزش ویژة برند تاثیر مثبت و قیمتهای ترفیعی تاثیر منفی دارند .صحت و همکاران ( 1391 ) در پژوهشی دریافتند كه قیمت، تصویر شركت و ترفیع فروش بر ارزش ویژة برند تاثیر دارند ولی میزان تبلیغات بر ارزش ویژة برند تاثیر ندارد. در پژوهشی دیگر یو و همکاران ( 2000) دریافتند كه قیمت، تصویر شركت و تبلیغات بر ارزش ویژة برند تاثیر مثبتی دارند در حالی كه فراوانی ترویج فروش بر ارزش ویژة برند تاثیر منفی دارد.
مدیریت ریسک یک روش فعال و پویش گرانه است که به سوالات زیادی پاسخ میدهد. در واقع مدیریت پروژه پیشامدهای محتمل مختلف هر بخش کاری را مطرح کرده، تأثیرات انجام رخداد را بررسی کرده و در نهایت پاسخی منطقی برای آنها اتخاذ مینماید تا بدین وسیله بر اهداف پروژه تأثیر مثبت بگذارد. پر واضح است که وقایع پیش بینی نشدهای که طبق تعریف ریسک نامیده میشوند؛ در طول دوره عمر پروژه رخ داده و برخی از آنها میتوانند آسیبهای جدیدی به پروژه وارد نمایند؛ بنابراین نظریه مدیریت ریسک به عنوان تکنیکی در مقابل رخدادهای غیرقابل پیش بینی و کنترل مطرح میشود. [1]
در اغلب اوقات تصمیم گیری در مورد خریدیا ساخت به عنوان راهبردی جهت کاهش ریسک بکار میرود. برای مثال، یک کار داخلی با ریسک بالا ممکن است برای جلوگیری از ریسکهای احتمالی شکست در کار داخلی، از یک شرکت بیرونی تهیه شود. گاهی کارهای با ریسک بالا ومهم با امید به اینکهیک منبع موفق باشد عمدتاً به دو روش خرید و ساخت صورت می گیردیا از دو فروشنده تهیه میشود. راهبردکاهش ریسک معمولاً نیاز به سرمایه گذاری زود هنگام دارد. [2]
ریسکهای مربوط به یک پروژه مانند توسعه داخلییا تدارکات خارجییک قطعه حیاتی، شاید به سه محدوده سنتی مدیریت پروژه تقسیم شود که اغلب با عنوان قیود سه گانهپروژه از آنها یاد میشود[2]
ریسکهای مربوط به امور فنی، کیفی، یا عملکرد:
یعنی احتمال اینکه اقلامی که تولیدیا تدارک میشود در یک سطح مورد نیاز پروژه کار نکند،
بدون شک ریسکهای فنی مهمترین آنها برای موفقیت هر پروژه هستند.
اگر یک قطعه حیاتی کار نکند تأثیر زیان آوری بر موفقیت هر پروژهای خواهد داشت، ریسکهای فنی اغلب نقش متوقف کننده اجرا را دارند و باید تصحیح شوند. [2]
ریسکهای مرتبط با عملکرد فرآیند زمانبندی:
یعنی احتمال اینکه اقلام حیاتی مورد نیاز پروژه در چارچوب زمانی مورد نیاز در دسترس نباشد ویا اینکه ریسکهای فنی سبب وارد آمدن تأثیر زیان آوری بر زمانبندی پروژهشوند بسته به شرایط، ریسکهای زمانبندی ممکن است دارای شدت و ضعف باشند. ریسکهای زمانبندی از نظر بحرانی بودن در درجه دوم ودرست بعد از عملکرد فنی هستند. [3]
ریسکهای مرتبط با عملکرد هزینه:
یعنی احتمال اینکه اقلام حیاتی از میزانی که تخمین زده شدهیا حتی در دسترس پروژه فراتر باشد وریسکهای فنییا مرتبط با زمانبندی تأثیر زیان آور بر هزینههای زیر پروژهها بگذارند. از این سه دسته ریسکها، ریسکهای مرتبط با هزینه کم اهمیتترین ریسکها هستند. [4]
هر سه دسته ریسکها چنان با یکدیگر مرتبط هستند که نتایج نامطلوب در هر یک از این سه محدوده ریسک احتمالاً تأثیر زیان آوری بر هر یک از دو محدوده دیگر خواهند گذاشت. مطمئناً از نظر اهمیت، عملکرد فنی بر دو ریسک مرتبط با زمانبندی وهزینه اولویت دارد. به هر حال محدودیت در بودجه، یا کوتاه بودن بیش از حد زمانبندی میتواند تأثیر زیان باری بر عوامل عملکرد فنی ویا کیفی داشته باشد. [4]
یکی ازنقشهای عمده ی انجام شده توسط یک مدیرپروژه مدیریت ریسک یک پروژه است این وظیفه ناکارآمد خواهد بود اگرمدیریت ریسک پروژه ازآغاز پروژه انجام نشده باشد که این روشی جهت مدیریت ریسک موثر وکارآمد به عنوان یک روش مناسب و منظم که مهمتر ازهمه به دانش و تجربه نیازدارد. این رساله به مشکلات مدیریت ریسک درپروژه های ساختاری با استفاده ازروش مبتنی بردانش می پردازد.
در این پژوهش ابتدا عوامل تاثیر گذار برتداركات پروژه شناسایی میشوند ودر قالب شش دسته زیر طبقه بندی میشود :
1) ریسكهای تامین كننده
2)ریسكهای حمل ونقل
3) ریسكهای محیط خارجی
4) ریسكهای كارفرما
5)ریسكهای پیمانكاران
6)ریسکهای مشاور
وسپس میزان اثر گذاری و احتمال وقوع ریسكهای شناسایی شده بر اهداف پروژه از طریق تاثیر بر هزینه،زمان وعملكرد كیفی پروژه مورد ارزیابی قرار میدهیم. ریسكها شناسایی شده تجزیه و تحلیل ، اولویت بندی شده و جهت مدیریت نمودن در اختیار مدیران پروژه قرار داده میشود تا از نتایج آن در راستای اهداف پروژه استفاده شود .
برای تجزیه و تحلیل داده ها از تصمیم گیری چند معیاره و همچنین برای کمی نمودن و میزان تاثیر ریسک و احتمال وقوع استاندارد مدیریت پروژه (PMBOK) استفاده کنیم.
روش TOPSIS که یکی از روشهای جبرانی در تصمیم گیری چند شاخصه است به منظور رتبه بندی گزینه ها انتخاب شده و مورد استفاده قرار می گیرد. برای این منظور تجزیهو تحلیل مدل در دو حالت قطعی و غیر قطعی مورد توجه قرار می گیرد. به این ترتیب که ابتدا با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی AHP وزن شاخص هارا بدست آورد و سپس با استفاده از روش TOPSIS و داده های قطعی رتبه بندی گزینه ها با استفاده از این روش کاملا علمی و قابل استفاده است اما جنبه های احتمالی و غیر منطقی موجود در پدیده ها را لحاظ نماید برای این منظور از روش AHP فازی وزن شاخص ها را محاسبه و گزینه ها با روش TOPSISفازی و با استفاده از تئوری فازی رتبه بندی می شوند. در این روش بدلیل استفاده از اعداد مثلثی فازی، جنبه غیر قطعی داده های جمع آوری شده در ارزیابی و رتبه بندی گزینه هاموثر بوده و جواب های بدست آمده از دقت بیشتری برخوردار خواهند بود.
در این پژوهش با شناسایی منشأهای ریسک تدارکات پروژه به بررسی نقش مدیریت ریسک در تدارکات پروژههای احداث میپردازیمو اینکه (مطالعه موردی: تولیدكارخانه سیمان خرامه استان فارس) می باشد.
هدف اصلیدر این پژوهشمدیریت نمودن ریسکهای موجود در مدیریت تدارکات پروژههای احداث به عنوان هدف اصلی در این تحقیق خواهد بود و همچنین اهداف فرعی پژوهش را میتوان به شرح زیر بیان نمود:
1- شناسایی ریسکهای تدارکات پروژههای احداث
2- تشریح نمودن ریسک تدارکات پروژه
3-ارائه یک روش مناسب جهت تحلیل وارزیابی و اولویت بندی ریسکهای تدارکات پروژه
4- بررسی نقش مدیریت ریسک در تدارکات پروژه های احداث
مدیریت ریسک چگونه میتواند درتدارکات پروژه تأثیر گذار باشد؟
ارتباط عالی ترین دستاورد بشر و اصلی ترین مقوله ی زندگی انسان هاست؛ ما انسان ها به عنوان موجوداتی اجتماعی که بدون برقراری ارتباط قادر به ادامه زندگی نیستیم بخش مهمی از زندگی خود را در ارتباط با دیگران و بودن با آنها میگذارنیم. یکی از جلوه های مناسبات انسانی، تعامل با یکدیگر است. این تعامل از شکل ساده ی آن تا پیچیده ترین وجه، در مناسبات انسانی بروز میکند، و بر این اساس انسان نمی تواند خود را از تعامل با دیگران دور نگه دارد. به طوری که تعامل انسانی به میزان زیادی تحت تاثیر ابزارهای نوین ارتباطی و رسانه ای قرار گرفته و شکل های جدید تری از این ارتباط را به وجود آورده است (رضا پور، 1387). دانشمندان به اهمیت آموزش در یادگیری مهارت های اجتماعی تاکید کرده اند (سارو خانی، 1386). و نیز آموزش این مهارت ها در افزایش کارآمدی و تداوم ارتباط موثر و زندگی مشترک اهمیت به سزایی دارد (تهرانی، 1384). برقراری ارتباط مهارتی است که هر کس از آن بهره ای دارد. با ارتباط داشتن با دیگران می توانید دیدگاه و اندیشه هایتان را به آنها منتقل کنید، و از نظرات و افکار دیگران نیز سود ببرید. ارتباط یکی از مهمترین زمینه های سلامت زندگی اجتماعی و منشا فرهنگ و به عنوان زمینه و مبنای حرکت و ارتقای انسانی است که اگر ویروسی شود بی شک پایه اصلی زندگی می لغزد و رضایت از آن محو میشود. در این میان ارتباط موثر با دیگران مهارتی است که انسان را در موقعیت ممتاز و بهتری قرار می دهد و دستیابی موفقیت و خوشبختی را سهل تر میسازد (امیر حسینی، 1387).
مهارت های ارتباطی[2]، یعنی توانایی ارتباط موثر با دیگران، طوری که منظور ما را به طرف مقابل برساند. ارتباط تنها وسیله ی انتقال اطلاعات به یکدیگر و تنها وسیله ی دریافت اطلاعات از یکدیگر است، و سبب ارتقا هیجانات، تصحیح سو تفاهمات، کنترل هیجانات منفی و رشد اعضای جامعه می شود. مفهوم ارتباطات پس از ایجاد ابزارهای الکترونی، موضوع مطالعات علمی مستقل شده است (رضاپور، 1387). در فرهنگ فارسی، ارتباط به عنوان اسم مصدر به معنای بستگی، پیوند، پیوستگی و رابطه آمده است (معین، 1376). بنابراین با توجه به تعریف ارتباط که در تفهیم، تفاهم و تسهیم درون است، افراد باید توانایی درک، انتقال و تداوم ارتباط را کسب کنند؛ و این همان مهارتی
است که به دو صورت کلامی و غیر کلامی موجب ارتباط موثر و موفق میان افراد میشود. این دو ارتباط از هم قابل تفکیک نیست؛ چرا که در حین برقراری ارتباط استفاده از زبان کلامی وزبان بدن همزمان اتفاق می افتد. اگر به گفت و گوی خود با فردی دقت کنید، متوجه خواهید شد، در حین ارتباط کلامی، بخش عمده پیام ما از طریق ژست ها، حرکات بدن و نحوه ی نگاه کردن منتقل میشود (دعانی، 1376). خیلی از آدم ها در رویارویی با مشکلات زندگی ناتوان اند؛ همین عدم توانایی می تواند زمینه ساز بسیاری از مشکلات و آسیب های روان شناختی باشد. اما در مقابل عده دیگری میتوانند از مشکلات و موانع موجود عبور کنند، و از دیدگاه همه ما به افراد موفقی تبدیل شوند. روان شناسان با بررسی خصوصیات این افراد موفق به یک سری مهارت های مشابه دست یافته اند که از آن به عنوان مهارت های ارتباطی یاد میکنند و یکی از موثر ترین این مهارت ها، مهارت جرات ورزی است.
جرات ورزی[3] یکی از مهمترین مهارت های زندگی است که به افزایش اعتماد به نفس خودمان و جلب احترام دیگران منجر میشود. جرات ورزی، یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خویش که به شیوه ی مستقیم، صادقانه و مناسب انجام میشود. افراد جرات ورز برای خود و دیگران احترام قایل هستند. آنان منفعل نیستند و ضمن اینکه به خواسته ها و نیازهای دیگران احترام میگذارند، اجازه نمی دهند دیگران از آنها سو استفاده کنند؛ و به شیوه ی قاهرانه با آنان ارتباط برقرار میکنند (باستانی، 1386). برای رفتار جرات مندانه طبقه بندی های فراوانی شده است، برخی ابراز وجود در رفتار جرات مندانه را به سه گروه کلی تقسیم مینمایند: بیان جرات مندانه احساسات مثبت و منفی، رد جرات مندانه خواسته های نابجای دیگران و مقاومت در برابر آنها و درخواست جرات مندانه از دیگران (حسین زاده، 1388). در کل جرات ورزی مهارتی از مهارت های ارتباطی است که اگر در فردی وجود داشته باشد سبب ارتباط رضایت بخش با دیگران میشود.
استقلال[4] یکی دیگر از ابعاد مهارت های ارتباطی است که به معنی توانایی هدایت افکار و اعمال خود و آزاد بودن از تمایلات هیجانی است (آشتیانی، 1392). وابستگی[5] و استقلال ناسالم، ناشی از ترس ما از تنها ماندن و پذیرفته و تایید نشدن است. چنین ترسی در نهایت منجر به آن میشود که ما نتوانیم واقعی باشیم، و هنگامی که واقعی نیستیم نمیتوانیم چیزی که به راستی هستیم یعنی خود حقیقی مان باشیم و همچنین نمیتوانیم روابط سالمی با خود، دیگران و قدرت مطلق این جهان یعنی خداوند، برقرار کنیم.
[1].Mental health
[2].communication
[3].Assertivens
[4]. Independence
[5]. Dependence