یکی از ملاکهای کار آیی و عدم کار آیی نظام آموزشی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان میباشد کشف و مطالعه متغیرهای تأثیرگذار بر این متغیر به شناخت بهتر و پیشبینی عوامل مؤثر و مهم در مدرسه میانجامد بنابراین بررسی متغیرهایی که با پیشرفت تحصیلی و افزایش عملکرد تحصیلی در دروس مختلف رابطه دارند همواره یکی از موضوعات اساسی و زیربنایی پژوهش در نظام آموزشوپرورش است. هنگامیکه در نظام آموزشی مشکلاتی همچون افت تحصیلی روی میدهد از انگیزه یادگیرنده بهعنوان یکی از عوامل مهم آن یادآوری میشود (بحرانی 1387).
عملکرد تحصیلی طی دهههای اخیر یکی از مسائل مهم حوزه تعلیم و تربیت بوده است. هرساله سمینارها و پژوهشهای متعددی در این زمینه انجام میپذیرد تا به نحوی این عامل مهم و تأثیرگذار را بررسی و تجزیهوتحلیل نماید.
در جامعه امروزی تحصیلات و بهتبع آن عملکرد تحصیلی به دغدغه اصلی پدران و مادران نسبت به کودکان و نوجوانان تبدیلشده است زیرا کسب تحصیلات مناسب باهدف دستیابی به موفقیتهای اجتماعی، شغلی و اقتصادی بالاتر ازجمله اهداف اصلی برای والدین و سیاستگذاران کشور تلقی میشود.
در خصوص دانش آموزان متوسط انگیزش تحصیلی از اهمیت خاصی برخوردار است. با دارا بودن این انگیزه دانش آموزان محرک لازم برای به پایان رساندن موفقیتآمیز یک تکلیف، رسیدن به یک هدف آموزشی یا دستیابی به درجه معینی از شایستگی در کار خود را پیدا میکنند تا بالاخره بتوانند موفقیت لازم را در امر یادگیری و پیشرفت تحصیلی کسب نمایند (یوسفی، قاسمی، فیروزنیا 1388).
در ضمن اینکه کاهش عملکرد تحصیلی بهعنوان یکی از معضلات مهم نظام آموزشی در کشورهای مختلف باعث به هدر رفت بسیاری از منابع انسانی و غیرانسانی میشود و زیانهای علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی زیادی را متوجه دولتها و خانوادهها مینماید و یکی از عوامل کاهش عملکرد تحصیلی دانش آموزان اهمالکاری تحصیلی آنان است.
اهمالکاری یا به آینده موکول کردن کارها آنقدر متداول است که شاید بتوان آن را از تمایلات ذاتی انسان برشمرد. اگرچه اهمالکاری همیشه مسئلهساز نیست اما از طریق ممانعت از پیشرفت و عدم دسترسی به اهداف، پیامدهای نامطلوب و جبرانناپذیر به همراه داشته است (الیس و جیمز،1382 ترجمه فرجاد). اهمالکاری منجر به انجام یک کار بیثمر میشود. اهمالکاری سارق زمان است و باعث میشود فرد احساس گناه کند و نگاه دیگران نیز نسبت به او تغییر میکند. اهمالکاری یعنی به تعویق انداختن انجام کار و ارجاع عمل به آینده (ساتن، 2009). یکی از زمینههای تأثیرپذیر از اهمالکاری افراد موفقیت و پیشرفت تحصیلی آنان است. اهمالکاری تحصیلی به معنی تمایلی غیرمنطقی برای به تعویق انداختن آغاز، یا کامل کردن یک تکلیف تحصیلی است، فراگیران ممکن است قصد انجام دادن فعالیت تحصیلی را در زمان مشخصشده یا مورد انتظار داشته باشند، ولی نمیتوانند برای انجام دادن آن در خود انگیزه کافی ایجاد کنند (فراری، 1998).
تکنیکهای متفاوتی بهمنظور غلبه بر اهمالکاری ارائهشده است که از آن جمله تکنیکهای درمان هیجانی –عقلانی عبارت است از تمرین مبارزه با کمرویی و خود آشکارسازی حقیقی و نقش بازی کردن و ابزار احساسات و صحنهپردازی ذهنی و دسترسی به کفایتهای انسانی و… همچنین آموزش مهارتهای تحصیلی و شغلی اشاره کرد که از این میان مهارتهای تحصیلی شغلی میتوان: خودشناسی و رشته شناسی و شغل شناسی اشاره کرده.
جایو و اونبوزوگی (2011) در تحقیقی که به بررسی اهمالکاری تحصیلی بر عملکرد تحصیلی و پیشرفته تحصیلی فارغالتحصیلان دانشگاهی میپرداخت اینگونه گزارش کردند که دانشجویانی که انگیزه پیشرفت کمتری نسبت به سایرین دارند، اهمالکاری بیشتری را نیز گزارش میکنند.
همچنین گوروئی و خیر و هاشمی (1390) در تحقیقی که به بررسی رابطه بین کمالگرایی و خود پنداره تحصیلی با توجه به نقش واسطهای اهمالکاری تحصیلی پرداختند گزارش کردند که بین متغیرهای پژوهش رابطه مثبت و معنیدار وجود دارد. همچنین کمالگرایی خودمدار پیشبینی کننده بهتری نسبت به اهمالکاری تحصیلی برای خود پنداره تحصیلی بود.
چو (2011) در تحقیقی که به بررسی تأثیر اهمالکاری تحصیلی بر هوش هیجانی، زندگی در مدرسه و خودارزیابی و خودکارآمدی در بین دانشجویان پرداخت، نشان داد که دانشجویانی که اهمالکاری تحصیلی آنها بیشتر است، در خودارزیابیهایشان خود را به شکل منفی ارزیابی میکنند و احساس بیارزشی و عزتنفس و درنتیجه خود کارآمدی پایینی دارند و یک رابطه قوی بین اهمالکاری تحصیلی و نگرانی وجود دارد.
با توجه به اهمیت روزافزون تحصیلات در جامعه ما پیشرفت تحصیلی یک پدیده بسیار مهم هم برای دانشآموز و همخانواده و هممدرسه است، برخی از دانش آموزان که تعداد آنان در کشور ما قابلتوجه است با مشکلاتی از قبیل افت تحصیلی، بدکار کردی تحصیلی، اهمالکاری تحصیلی و اضطراب دروس ناشی از به تعویق انداختن آنان و شب امتحانی بودن و حجیم خوانی مطالب در شب امتحان و نداشتن
برنامهریزی مناسب در طول سال تحصیلی و به تعویق انداختن کارها و نداشتن انگیزه مناسب برای ادامه تحصیل دستوپنجه نرم میکنند، مهارتهای تحصیلی شغلی بهعنوان یک پکیج آموزشی درصدد افزایش انگیزه و تمایل و رغبت و هدفمندی دانش آموزان میکوشد و درنتیجه تحقیق حاضر بر آن آمده است که به بررسی این موضوع بپردازد که آیا آموزش مهارتهای تحصیلی و شغلی منجر به کاهش اهمالکاری تحصیلی و افزایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان میگردد یا خیر؟
اهمالکاری پدیده جدیدی نیست. صدوبیست سال پیش، ویلیام جیمز، یکی از پیشگامان روانشناسی، واژهی روانشناختی اهمالکاری را مطرح کرد. ناس (1998) طی مطالعهای شیوع اهمالکاری تحصیلی 90 درصد برآورد کرد و جایو و اونواگبازی (2000) نیز نشان دادند که اهمالکاری در دانشجویان 95 درصد برآورد شده است و این اهمالکاری از نوع ننوشتن تکالیف و مطالعه نکردن برای امتحان و موکول کردن تکالیف به آخر هفته است. همچنین در ایران توکل (1392) نیز شیوع اهمالکاری در دانشجویان آبادان را 70/8 درصد گزارش کرده است که در دختران 60/8 و در پسران 80/8 درصد گزارش کرده است. از سوی دیگر، هرساله شمار زیادی از دانشآموختگان کشورهای گوناگون جهان با پدیدهی افت تحصیلی رویارو هستند. این پدیده افزون بر آثار سوء اقتصادی در شکل ملی و همچنین زیانهای هنگفت اقتصادی که به دلیل تکرار پایه یا صرف هزینه مجدد به جامعه و دانشآموخته تحمیل میکند، آثار ناگواری بر سلامت روانی دانشجویان داشته، نگرانی نا بهینهای برای خانوادهها در پی دارد (بیابانگرد، 1378).
افت تحصیلی نهتنها ممکن است دانشجو را ازنظر روحی دچار مشکل کند، بلکه ازنظر پیشرفت تحصیلی نیز آنها را در معرض خطر محرومیت از تحصیل قرار میدهد، بهگونهای که ممکن است شرایط جبران این مشکل آموزشی برای دانشجو امکانپذیر نشود و همچنین موجب خلل در بهرهبرداری بهینه از اصول علمی برای تربیت نیروی انسانی، منابع انسانی و مالی و نیز موجب نارضایتی اجتماعی شود. این عوامل و نقش هریک در طراحی و اجرای برنامهریزیهای مداخلهای در راستای پیشگیری از این معضل و تسهیل در ایجاد شرایط آموزش بهمنظور موفقیت دانشجویان در کسب مهارت علمی و تخصصی برای دستیابی به رسالت دانشگاه بسیار بااهمیت است (هزاوه ای، فتحی و شمشیری، 1385).
بر اساس تحقیقات انجامشده حدود 12/0 دانشجویان دانشگاههای علوم پزشکی در طی تحصیل خود حداقل یکترم تحصیلی مشروط میشوند (عالی خانی و همکاران، 1385).
از سوی دیگر تلاشها و آموزشهای و روشهای درمانی مختلفی برای کاهش افت تحصیلی و اهمالکاری دانش آموزان تابهحال صورت گرفته است، این تحقیق روش آموزش مهارتهای تحصیلی شغلی که متمرکز بر خودشناسی و رشته شناسی و شغل شناسی را مورداستفاده قرار داده است.
از نتایج این تحقیق آموزشوپرورش و معلمان و مشاوران تحصیلی و خانوادههای دانش آموزان و کلیه سازمانهای که با نوجوانان سروکار دارند بهره مند میگردد.
اثر آموزش مهارتهای تحصیلی و شغلی بر اهمالکاری تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسط.
بررسی آموزش مهارتهای تحصیلی و شغلی بر اهمالکاری تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر.
بررسی آموزش مهارتهای تحصیلی و شغلی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه
آموزش مهارتهای تحصیلی و شغلی بر اهمالکاری تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر یزد مؤثر است.
آموزش مهارتهای تحصیلی شغلی منجر به افزایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان میگردد.
آموزش مهارتهای تحصیلی شغلی منجر به کاهش اهمالکاری تحصیلی دانش آموزان میگردد.
Procrastination
Sutton
Ferrari
Jiao, Onweuegubzie
Chow
– William James
Onwuegbuzie & Jiao
زبان به عنوان وسیلهای برای ارتباط فرهنگی، علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نقش انکار ناپذیری در جامعهی انسانی و شکلگیری تمدن بشری ایفا میکند. بنابراین آموزش و فراگیری زبان در عرصهی تعلیم و تربیت از اولویت خاصی برخوردار است. امروزه حدود 60 درصد جمعیت دنیا دو زبانه و یا چند زبانه محسوب میشود (بهرامی، 1388، ص 3). در نتیجه یادگیری زبان خارجی (زبان دوم) در دنیای امروز امری مهم و ضروری تلقی میشود؛ که آگاهی از روشهای آموزش و یادگیری آن دارای اهمیت فراوان است.
زبان انگلیسی به عنوان یکی از پرکاربردترین زبانهای زنده دنیا، اهمیت اساسی در محافل علمی و بینالمللی دارد. بنابراین، توجه به بازنگری در یادگیری و روشهای تدریس آن امری ضروری محسوب میشود. در سالهای 1940و قبل از آن، تدریس و یادگیری زبان انگلیسی و از چنین اهمیتی برخوردار نبوده، اما بعد از جنگ جهانی اول و دوم در پی گسترش فعالیتهای مختلف، زبان انگلیسی در اکثر کشورها رایج گردید (فهیم و حقانی، 1384). از آن زمان تاکنون روشهای مختلفی ایجاد شدند. ولی با وجود صرف هزینههای فراوان نتایج حاصله از روشهای سنتی چندان رضایت بخش به نظر نمیرسند. تجربه نشان داده است که این آموزشها چه در سطح دبیرستان و چه در دانشگاهها ناموفق بوده و هرگونه تغییر در امر آموزش زبان تاکنون با شکست مواجه شده است (پیشقدم، 1387).
طبق نظرکارشناسان، روشهای سنتی نیاز فراگیران را در مهارتهای اساسی یادگیری زبان انگلیسی مانند شنیدن، بیان کردن، خواندن و نوشتن به خوبی برآورده نمیکنند. در مواردی که انگلیسی به عنوان زبان خارجی تدریس میشود، امکان استفاده از مهارتهای یاد شده کلاس درس برای آنان وجود ندارد. زبان انگلیسی در چنین جاهایی ممکن است برای گرفتن مدرک تحصیلی مورد نیاز باشد؛ در آن صورت زبان انگلیس به عنوان موضوعی مثل علوم دیگر نگریسته میشود. برای این فراگیران، مفهوم نیاز بیرون از کلاس اهمیت بسیار کمی دارد. و آموختهها در زندگی واقعی بهکار گرفته نمیشوند (عباسی، احمدی و لطفی، 1388). لذا با توجه به این مشکلات در سالهای اخیر محققین به منظور غلبه بر این مشکلات متوجه رویکردهای آموزشی نوین و نظریات تعاملی در آموزش زبان شدهاند. یک دسته از رویکردهای نوینی که در سالهای اخیر مورد توجه قرارگرفته است؛ رویکرد مبتنی بر فناوری است.
فناوری با پیشرفت روزافزون تأثیر شگرفی در ارتقاء و تحول آموزش داشته است. هدف اساسی فناوری آموزشی تسهیل، توسعه و تقویت فرآیند آموزش و یادگیری است. توسعه فنآوری اطلاعات و ارتباطات در برنامههای آموزشی و پرورشی، گامی مؤثر و ماندگار بوده که توانسته تحول کیفی در اهداف، برنامهها روشها و شیوهها ایجاد کند و در نتیجه اثربخشی آموزش و پرورش را به دنبال داشته باشد. پیشبینی میشود با توسعه فنآوری، رویاهای دیرینه و مشکلات لاینحل از قبیل کاربردی کردن آموزش و پرورش، تمرکز بر توانایی و نیازهای یادگیرندگان، نهادینه کردن دانشآموز محوری و تغییر نقش معلم به عنوان راهنما و بالاخره اصالت بخشیدن به آموزش مادامالعمر محقق شود (زکی نژاد نقل در حیدری، مدانلو، نیاز آذری و جعفری، 1389). تحقیقات مختلف در نقاط مختلف دنیا حاکی از اثربخشی رویکردهای نوین، بخصوص رویکردهای مبتنی بر فناوری (یادگیری الکترونیکی، یادگیری سیار و …) در امر آموزش و یادگیری زبان است. در زیر به چند نمونه از این تحقیقات اشاره میشود.
چان کونگ در تحقیقی به بررسی تأثیر شبکههای اینترنتی در یادگیری بخشهای مختلف زبان انگلیسی پرداخت و در پایان به این نتیجه رسید که استفاده از این امکانات میتواند یادگیری را در بخشهای مختلف زبان انگلیسی افزایش دهد. همچنین دلاکال فاسونی(2001) تأثیر کاربرد کامپیوتر و اینترنت را در یادگیری زبان انگلیسی مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسیدکه این ابزارها باعث افزایش یادگیری دانشآموزان میشود و همکاری و مشارکت را در بین آنان بالا میبرد (نقل در حیدری، مدانلو، نیاز آذری و جعفری، 1389).
در سالهای اخیر یادگیری با ظهور فناوریهای جدید مانند چند رسانهایها، فرا رسانهها، ارتباطات از راه دور و یادگیری موبایل دستخوش تغییرات اساسی شده است. این روشها سبب افزایش علاقه، انگیزه و میل به یادگیری در دانشجویان میگردد و قابلیتهایی را برای معلمان و فراگیران در آموزش و یادگیری بخصوص یادگیری زبان انگلیسی فراهم میآورد. در زمینهی بهکارگیری موبایل در آموزش نیز تحقیقاتی صورت گرفته است.
پاتریشیا و کریس (2005) تعداد 100 کلمه انگلیسی را به تلفنهای 44 دانشجوی ژاپنی ارسال کردند. در پایان نتایج نشان داد دانشجویانی که این لغات را از طریق تلفنهمراه دریافت نمودهاند، یادگیری بیشتری داشتهاند. همچنین نادایر و دوگان(2007) ضمن بهکارگیری تلفنهمراه در یادگیری زبان انگلیسی، بر تأثیر این روش بر عملکرد و یادگیری دانشجویان نسبت به روشهای معمول تأکید کردند.
یادگیری با استفاده از موبایل (تلفنهمراه) از راهبردهای نوین در آموزشهای رسمی و غیررسمی است. استفاده از تکنولوژی موبایل در تعلیم و تربیت بر انگیزه، همکاری، اشتراک اطلاعات، در دسترس بودن و تعامل یادگیرنده تاثیر میگذارد و فرصتهایی را برای یادگیرنده، معلم و دانشگاه فراهم می کند (غریبی و محمدی 2009).
یادگیری از طریق موبایل بویژه تلفنهمراه با تواناییهای بالقوهای که دارد؛ اخیراً مورد توجه تعداد زیادی از محققین قرارگرفته است. یکی از مهمترین کاربردهای تلفنهمراه در آموزش، یادگیری لغات انگلیسی با استفاده از پیام متنی است. نقش مهم دیگر تلفنهمراه در آموزش، ایجاد انگیزه برای یادگیری و مشارکت فعالانه در امر آموزش است. طبق یک نظر سنجی که درسال (2010) در کشور تایوان صورت گرفت، مشخص شد، اولین دلیل اصلی منجر به ناکامی و ناامیدی آکادمیکیِ دانشآموزان، کاهش انگیزه برای یادگیری است. برای ارتقاء انگیزه یادگیری و کارایی تدریس، «بخصوص در درس زبان» فناوریهای رایانهای و ارتباطات سیار پدیدار گشته است، که به طور جدی مورد توجه محققین قرارگرفته است (لوئن رائو، گائو و وو ،2006). با وجود این مطالعات اندکی در مورد پیامدهای آموزشیِ یادگیری سیار، بویژه یادگیری از طریق تلفنهمراه صورت گرفته است؛ لذا، با توجه به اهمیت و ضرورت روز افزون یادگیری سیار بویژه یادگیری از طریق تلفنهمراه در یادگیری زبان انگلیسی، ناکارآمدی روشهای سنتی، اهمیت ایجاد انگیزه در یادگیری زبان انگلیسی، اهمیت تمرین و تکرار با فواصل زمانی و ارائه محتوا در قطعات کوچک که از ویژگیهای تلفنهمراه محسوب میشود؛ این تحقیق در صدد بررسی تأثیر بهکارگیری تلفنهمراه به عنوان یکی از روشهای نوین در بالا بردن یادگیری و انگیزه پیشرفت دانشجویان در درس زبان انگلیسی است. بنابراین با توجه به اینکه زبان انگلیسی یک زبان خارجی است، و فقط در کلاس آموزش داده میشود و در خارج از کلاس آموزش داده نمیشود، قسمت اصلی تلاش بر عهده فراگیراست. سیر زمانی حفظ کردن و یادگیری با فواصل زمانی مختلف بخش مهمی از آموزش محسوب میشود؛ که مورد حمایت نظریههای روانشناسی و یادگیری است. روانشناسی شناختی معتقد است اگر قرار است چیزی حفظ شود، در فواصل زمانی طولانی و تکرار امکان پذیر خواهد بود. بنابراین دراین پژوهش لغات جدید در قالب جملات مختلف در فواصل زمانی معین همراه با تمرین و تکرار برای دانشجویان ارسال گردید؛ و سعی شد، با انجام عمل آزمایش (استفاده از یادگیری مبتنی بر تلفنهمراه) تأثیر روش حاضر بر انگیزه پیشرفت و همچنین یادگیری زبان انگلیسی عمومی دانشجویان دانشگاه بیرجند مورد بررسی قرار گیرد.
1-3– اهمیت و ضرورت تحقیق
امروزه کاربرد فناوریهای جدید اطلاعات و ارتباطات، تحولات شگفت انگیزی در کار و زندگی مردم بوجود آورده است. ورود فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) به عرصه فعالیتهای بشر و گسترش روزافزون آن در قرن حاضر، ابزار بسیار کارآمدی در اختیار متخصصان و متولیان تعلیم و تربیت به منظور تغییر و بهبود روشهای یاددهی- یادگیری، تعالی بخشی به اهداف تربیتی و اصطلاحات آموزشی قرارداده است (رحمانی، موحدی نیا و سلیمی، 1385).
یادگیری با استفاده از موبایل از راهبردهای نوین در آموزشهای رسمی و غیررسمی است. کوچک سازی تجهیزات، فنآوریهای سیار جدیدی راه اندازی کرده است. یادگیری با ابزارهای سیار معرف استفاده از ابزارهای متحرک در فرایند آموزش و یادگیری است. این امر، امکان یادگیری مستقل از محدودیتهای زمانی و مکانی با قابلیت جابجایی و اتصال بهینه را فراهم میسازد (باتستا و پریرا، 2008).
لوئن، رائو، گائو و وو، (2006) معتقدند، فنآوری ارتباطی سیار جدید، سبب تشویق و تعامل بین دانشآموز و معلم میگردد در نتیجه میتواند در بهبود و کارایی یادگیری مؤثر باشد. بنابراین یادگیری از طریق موبایل از این جهت که در هر زمان و مکانی امکان دسترسی به مواد یادگیری و محتوای متفاوت را فراهم میکند، دارای اهمیت است.
یادگیری از طریق موبایل تنها منحصر به محیط یادگیری الکترونیکی نیست، بلکه به همان خوبی که در کلاس حضوری کاربرد دارد در محیطهای تلفیقی نیز کاربرد دارد (غریبی و محمدی،2009).
یادگیری از طریق موبایل بر تفکر انتقادی و یادگیری مشارکتی تأثیر میگذارد و منجر به شخصی شدن روشهای آموزشی یادگیرندگان میشود. یادگیری سیار سبکهای متفاوت یادگیری را پشتیبانی میکند از طریق مبادله پیامهای کوتاه( اساماس) و پیامهای چند رسانهای (اماماس) یا پست الکترونیکی یادگیرندگان با هم مشارکت میکنند (ناردی و همکاران، 2009). به علاوه، محتوا و اطلاعات در قطعههای کوچک که امکان یادگیری مؤثر را آسان میکند، ارائه می شوند، در این معنا میتوان از یادگیری سیار برای پشتیبانی فرایند طبیعی یادگیری استفاده کرد (سراج و ویجایاکوماران، نقل در عطاران 1388).
بدون شک توسعه و گسترش بیوقفه سیستمهای آموزشی مبتنی بر یادگیریهای الکترونیکی و موبایلی اکنون ضرورتی انکار ناپذیر در رویارویی با تحولات جدید داشته، و جامعه را به سوی دانایی محوری هدایت میکند. دسترسی و تسلط بر فناوری اطلاعات و ارتباطات نظیر تلفنهمراه به منظور بهرهگیری از آن در برنامهریزیهای استراتژیک جامعه در امر آموزش، یکی از مؤلفههای اساسی قدرت و توانمندیهای نظام آموزشی محسوب میشود و از طرفی با توجه به سرعت افزاینده دانش و توسعهی وسایل ارتباطی نظیر تلفنهمراه فراهم ساختن بستر و زمینه استفاده از این فناوری برای استفاده در دانشگاهها و سایر مؤسسات آموزشی به منظور کمک به بهبود تدریس و یادگیری از مباحث مهم و جدید محسوب میشود این وسیله فراگیران را برای همگام شدن با محیط دائم التغییر اطراف خود و شیوههای جدید برای انتقال دانش و افزایش یادگیری آماده میکند (سلیمانی، پاپ زن، سلیمانی، 1389).
در سالهای اخیر فناوری موبایل بویژه تلفنهمراه بهطور چشمگیری در یادگیری زبان انگلیسی مورد استفاده محققین قرار گرفته است. مزایای متعدد تلفنهمراه و سایر ابزارهای همراه، از جمله استفاده در زمانها و مکانهای مختلف، ارائه محتوا در قطعات کوچک، دسترسی آسان، سهولت استفاده، امکان تمرین و تکرار و چند رسانهای بودن و… را میتوان دلایل گسترش استفاده از تلفنهمراه به حساب آورد. تلفنهمراه با داشتن چنین مزایایی میتواند نقش مهمی در یادگیری زبان انگلیسی ایفا نماید. بنابراین در این پژوهش با توجه به نقش مهم انگیزه در یادگیری که مورد توجه محققین زیادی است و همچنین با توجه به نقشی که ابزارهای سیار میتوانند در یادگیری و انگیزه پیشرفت داشته باشند اقدام بهکارگیری تلفنهمراه در آموزش نمودیم. از طرفی با توجه به اینکه تحقیقی که تلفنهمراه در افزایش انگیزه پیشرفت دانشجویان بهکار گرفته باشد؛ توسط محقق یافت نشد، این تحقیق از این لحاظ دارای اهمیت است.
همچنین این وسیله و نتایج بهدست آمده از این تحقیق به دلیل دارا بودن ویژگیهای (تکنولوژی مخابرهای، دریافت و انباشت، نمایش و کنترل، انعطافپذیری زمانی و مکانی و تمرکز زدایی) دارای موارد استفاده بیشماری در زمینه آموزش میباشد، که میتواند مورد استفاده دست اندرکاران آموزش زبان انگلیسی بویژه اساتید گروه زبان انگلیسی و کلیه زبانآموزان و دانشجویان قرار بگیرد. ازطرف دیگر نتایج این تحقیق میتواند به عنوان مبنایی برای انجام تحقیقات در زمینه یادگیری از طریق موبایل و سایر زمینهها مشابه گردد. همچنین نتایج تحقیق میتواند؛ به متخصصین برنامهریزی درسی جهت فراهم آوردن محتوای مناسب برای یادگیری از طریق تلفنهمراه کمک کند.
1-4- اهداف کلی پژوهش
هدف کلی پژوهش حاضر عبارت است از بررسی تأثیر روش یادگیری از طریق موبایل (تلفنهمراه) بر یادگیری و انگیزه پیشرفت، در درس
زبان انگلیسی عمومی دانشجویان دانشگاه بیرجند درسال تحصیلی 90-89 .
1-4-1- اهداف فرعی
1-5- فرضیههای پژوهش
1-6- تعریف متغیرها و اصطلاحات پژوهش
1-6-1- تعریف متغیرها
1-6-1-1 – تعریف مفهومی یادگیری از طریق تلفنهمراه
منظور از یادگیری از طریق تلفنهمراه عبارت است از: یادگیری در قطعات کوچک و کم حجم که از طریق خدمات پیام کوتاه (اساماس) یا سرویس پیام چند رسانهای (اماماس) صورت میگیرد.
1-6-1-2- تعریف عملیاتی یادگیری از طریق تلفنهمراه
در این تحقیق منظور از یادگیری از طریق موبایل (تلفنهمراه)، عبارت است از ارسال پیام متنی (اساماس) در درس زبان انگلیسی عمومی به دانشجویان در فواصل زمانی معین بطوری که فرصت یادگیری همراه با تمرین و تکرار را برای دانشجویان فراهم نماید. لازم به ذکر است که روش آزمایش مورد نظر بهطور کامل در فصل سوم ارائه شده است.
1-6-1-3- تعریف مفهومی یادگیری
یادگیری عبارت است ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه یادگیرنده، مشروط بر اینکه این تغییرات در اثر تجربه رخ دهد (سیف، 1383).
Mohashan
.Information & Communication Technology (ICT)
Chuan kung
Dela cal Fasoni
Patricia & Chris
4Nadire & Dogan
Text messaging
luen
rau
Gao
wu
Batista & Pereira
SMS
Multimedia
MMS
:
بررسی تحولات جهانی در نیم قرن اخیر نشان می دهد که تغییراتی بسیار عمیق در باورها و ارزشها و سبک زندگی مردم جهان به وقوع پیوسته است و گسترش جهانی این تغییرات همواره دامنه و شدت بیشتری می یابد. این تغییرات که ناشی از تحولات سیاسی و اقتصادی جهان و پیشرفت های فناوری اطلاعات در عصر حاضر است. متقابلا تاثیری عظیم بر جوانب گوناگون زندگی اجتماعی و فرهنگی به جای گذاشته و افراد را از مرزهای محلی و ملی به انسانهای جهانی تبدیل کرده است(رفیعی و گل محمدی 1381)
در عصر کنونی با گسترش جهانی شدن ،فرهنگ ها به همدیگر نزدیک شده بطوریکه باعث به هم پیوستگی و در هم تنیدگی و آمیختگی مسائل جهانی شده است. مسائلی مانند بیماریهای واگیردار جنسی ، کمبود امنیت ، کمبود بهداشت ، تخریب محیط زیست مسائل مشترکی هستند که خواه ناخواه گریبان گیر همه انسان ها می باشد. و بدین جهت و برای مقابله با این بحرانها و گرفتاری های انسانها در عصر حاضر باید اقدامات خاص و ویژه ای را اندیشید و به دنبال دیدگاه جدید و جهان نگری باشیم و داشتن دیدگاه جهان نگر منجربه پیدایش نگاه تازه ای نسبت به آموزش یعنی آموزش جهانی می شود. و می توان برنامه آموزش جهانی را این چنین تعریف کرد که به عنوان یک برنامه اصلاحی که هدفش همگام کردن امر آموزش با تحولات و واقعیت های موجود در صحنه جهانی می باشد.
از نظر کیامنش (1383) آموزش جهانی بر این مسئله تاکید دارد که آموزش باید دانش آموزان را به شیوه ای آماده نماید که بتوانند با حداقل مشکل ، با نیازهای جدید و پرشتاب و پر تغییری که در آن زندگی می کنند ،کنار بیایند.
اصطلاح آموزش جهانی( آموزش همه جانبه) معادل فارسی کلمه Global education است و در زبان عربی تحت عنوان«التربیه الشمولیه» شناخته می شود.در این رابطه سلبی ۲(2000 )از طراحان اصلی برنامه آموزش جهانی معتقد است : آموزش جهانی یک پارادایم کلی نگر است که در آن جوامع ،سرزمین ها و مردم پیوسته هستند.همه پدیده های طبیعی ،فرهنگی ،اجتماعی ارتباط متقابل دارند،گذشته حال و آینده ماهیت بهم پیوسته دارند و عوامل شناختی ،عاطفی ،فیزیکی و ابعاد روحی وجود انسان ماهیتی مکمل دارند. آموزش جهانی مباحث توسعه ،برابری ،صلح ،عدالت اجتماعی و محیطی و توانایی حفظ محیطی را در بر دارد و گستره آن شخصی ،محلی و ملی و سیاره ای است و هماهنگ با چشم اندازها و رویکرد آن تجربه ای ،تعاملی ،کودک محور،دمکراتیک ،مشارکتی و تغییر محور است. آموزش جهانی که مورد بحث می باشد روایتی از تربیت جهانگرا است و با مباحثی مانند مباحث ذیل در ارتباط می باشد:آموزش شهروندی – آموزش حقوق بشر –آموزش توسعه –آموزش چند فرهنگی –آموزش صلح و آموزش جهانی شدن (حکیم زاده1385 )
و به تبع تغییرات جهانی، نظام آموزش کشور ما هم متاثر از این تغییرات می باشد و نظام آموزش کشور ما نیز برای هماهنگی با این دگرگونی ها و مواجهه با چالش های برآمده از آنها نیازمند نوآوری، تغییر و تحول است. نظام آموزش در تکاپوی برای ایفای نقش موثر و اجرای ماموریت های کلیدی خود، باید الگوهای جدید را جایگزین الگوهایی کند که تجربه و بروندادهای نظام آموزش کنونی نشان داده است که کارایی لازم را ندارند.بهبود نظام آموزش مستلزم تحول می باشد(شهرزاد بخشایش ؛1391 )
از آنجائیکه آموزش و پرورش به علت تاثیر مستقیم و خاصی که بر آینده یک کشور دارد از اهمیت بیشتری برخوردار است و همچنین آموزش و پرورش نیزبه عنوان یک نهاد دارای منشاء هایی است که باعث ایجاد، استمرار و تحول آن می باشند. در این بین سند تحول آموزش و پرورش به عنوان پایه بازنگری و اصلاح نظام آموزش از جایگاه خاصی برخوردار است.
این منشور که به عنوان زیرساخت تحول بنیادین به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است مبنای تمام سیاست گذاری ها ، برنامه ریزی ها درنظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است که دارای هفت فصل :شامل کلیات، بیانیه ارزشها، بیانیه ماموریت، چشم انداز ، اهداف کلان و راهبردهای عملیاتی و راهکارها؛است(سند تحول آموزش و پرورش ؛ 1390)
با توجه به شرایط جهانی و تغییرات پیوسته و مداوم حاکم بر جامعه می توان گفت که آموزش جهانی با توجه به ساختار و شرایط جهان به عنوان یک برنامه آموزشی اصلاحی جهان مطرح شده است و یک نوع نوآوری آموزشی محسوب می شود که دارای کارکرد و اثربخشی زیادی می باشد. نوآوری در آموزش و پرورش و نوسازی آن در جهان کنونی امری اجتناب ناپذیر است . لکن برای آنکه کارساز باشد نخستین گام در این کار ،شناخت وضع موجود و کمبودها وکاستی های آن در مقایسه با وضع مطلوب یعنی وضعی است که نیل به هدفهای جدید را ممکن می سازد. گام دوم فراهم کردن شرایطی است که در آن الگوهای نو می توانند صورت عملی به خود بگیرند. در اینجا بدیهی است که به محض مشاهده کمبودهای وضع موجود نمی توان از الگوهایی که در فرهنگ و اوضاع اجتماع دیگری ساخته و پرداخته شده اندتقلید کرد و گام آخر،آگاه کردن گروههای درگیر در کاربا ضرورت نوآوری مد نظر است (کاردان ؛ 1381 :ص19).
با عنایت به اینکه این برنامه از سال 1380 با همکاری یونیسف و وزارت آموزش و پرورش در چهار استان کشور به صورت آزمایشی اجرا شده است این پژوهش به دنبال تحلیل و بررسی مبانی فلسفی آموزش جهانی می باشد , واز سوی دیگر درصدد بررسی این موضوع است که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران به چه میزان به آموزش جهانی توجه شده است ؟ و همچنین در تلاش است که به چه اندازه مولفه های آموزش جهانی و اهداف آن در سند تحول بنیادین بکار رفته است؟.
1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق :
1-3-1 اهمیت نظری:
-1 بسط و گسترش دامنه نظری علوم از لحاظ اندیشه های فلسفی مطرح در باب آموزش و پرورش
2- آشنایی با مبانی فلسفی آموزش جهانی باعث فهم دقیق تر و کامل تر این اندیشه فلسفی و تاثیر آن بر روی آموزش و پرورش می گردد.
1-3-2 اهمیت کاربردی :
1- کمک به دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت جهت بهره گیری از اندیشه های فلسفی مطرح در جهان با توجه به شرایط و پیچیدی گیهای جامعه امروزی در تدوین منابع درسی .
2- . زمینه سازی برای استفاده بیشتر معلمان از اندیشه های فلسفی
3- شناسایی این مبانی فلسفی موجب درک بهتر چگونگی تاثیر یا عدم تاثیر آموزش جهانی برسند تحول می شود.
4- کمک به رفع ایرادات سند تحول در راستای مقابله با چالش ها و کسب حداکثر بهره برداری از فرصت های شرایط بوجود آمده در کشور .
1-4 اهداف تحقیق :
1-4-1 هدف کلی:
هدف کلی این پژوهش: تحلیل و تبیین مبانی فلسفی آموزش جهانی و میزان توجه به آن در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران
–
|
1-4-2 اهداف جزیی:
1-5 سؤال های تحقیق :
4-مبانی فلسفی برنامه آموزش جهانی به چه میزان با مبانی فلسفی سند تحول بنیادین هم خوانی دارد ؟
5-اهداف و مولفه های مربوط به آموزش جهانی به چه میزان در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مورد توجه قرار گرفته است ؟
-1Global education
2- Selby . D
زوجها با آرمان زندگی مشترک و برخورداری از حمایت و آرامش به سوی تشکیل خانواده گام برمیدارند خانواده با هویتی به مثابه یک موجود زنده تحول مییابد. نولر و فینی (2002) اعتقاد دارند زوجها بعنوان واحدی نگریسته میشوند که هریک از طرفین با الگوهای رفتاری از پیش تعیینشده، زمینه را برای واکنش فرد مقابل فراهم میسازد که وی نیز فضای روانی و نوع رفتار آماده خود را دارد. در این فضا که شناخت و عواطف و رفتار هریک از زوجها در آن نقش بسزایی ایفا میکنند، اگر یکی از زوجها با تعاملات مثبت یا منفی، فضا را آماده یا آلوده سازد، زوج دیگر نیز در این فضا درگیر میشود و گویا دریچهای با عواطف مشترک به دوسو گشوده میشود. لارسون و هولمن (1994) سه دسته عوامل خاص را در رضایت زناشویی موثر میدانند. نخست عوامل بافتی مانند بافت کنونی و عوامل فرهنگی و اجتماعی، دوم خصایص و رفتارهای فردی زوجین و سوم فرایند تعاملی زوجین. آنان نتیجه میگیرند که موارد مرتبط با این عوامل، پیشبینیکننده مناسبی از رضایت زناشویی هستند. همچنین نظریات متعددی هستند که تاثیر والدین و خانواده اصلی بر شکلگیری شخصیت و نوع برخورد فرد با مسائل در آینده بخصوص زندگی مشترک را بیان میکنند. از جمله این نظریات میتوان به نظریه روانکاوی فروید اشاره کرد که بیان میدارد رفتار والدین تا حد زیادی شکلدهنده شخصیت کودک است (بارکر، 1981). نظریه بعدی که میتوان به آن اشاره کرد نظریه یادگیری اجتماعی بندورا است؛ که طبق آن کودک چگونه رفتارکردن را از والدین یاد میگیرد و چنانچه والدین با یکدیگر تعارض داشته باشند کودک فرصت یادگیری درست رفتارکردن را از دست میدهد (حسینیان، یزدی و جاسبی، 1386). همچنین کسب حمایت اجتماعی از دوستان و خانواده نیز از جمله عواملی هستند که در میزان رضایت زوجین نقش دارند. افراد وقتی که میدانند از طرف خانواده، دوستان و نزدیکان حمایت میشوند، احساس خشنودی بیشتری دارند و در مقابله با مشکلات با منطق و عملکرد بهتری عمل میکنند. بدیهی است که همه انسانها در هنگام گرفتاریها به حمایت اطرافیان و دوستان خود نیاز دارند تا احساس امنیت کنند. در واقع هرچه حمایت اجتماعی دیگران بیشتر باشد، امیدواریشان نیز بیشتر میشود. پژوهشها نیز نشان دادهاند افرادی که از منابع حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند، سلامت روانی بهتری داشته و بهتر با تغییرات سازگار میشوند (کوهن و ویلز، 1985). پژوهش نبوی و شهریاری (1391) نشان داد که حمایت اجتماعی با تحت تاثیر قراردادن ابهام نقش خانوادگی، تعارض در خانواده را کاهش میدهد؛ بنابراین حمایت دوستان و خانواده میتواند به زوجین کمک کند تا بتوانند مشکلاتشان را با فشار روانی کمتری حل نمایند.
حل مشکل بطور کارآمد متغیر دیگری است که میتواند به عملکرد سالم زندگی زناشویی منجر شود. احمدی (1386) نشان داد که حل مشکل خانواده با رضایت زناشویی همبستگی دارد. چمپیون و پاور (2000)، نیز به این نتیجه رسیدند که حل مشکل خانواده تعامل بین زوجین را تسهیل میکند. از طرفی کراپلی (2005) بیان میدارد زوجینی که تعاملات منفی بیشتری بین آنها رد و بدل میشود، فرصتی برای استفاده از این مهارتها نمییابند به نظر میرسد ارتباط بین استفاده از مهارتها و تعامل مثبت زناشویی یک ارتباط دوسویه است یعنی مهارتها میتوانند تعامل مثبت را ایجاد کنند و هم تعامل منفی موجب ناتوانی زوجین در استفاده از مهارتها میشود؛ بنابراین لازم است تا مشخص شود حل مشکل خانواده بعنوان یک مهارت تا چه حد میتواند عملکرد سالم ازدواج را پیشبینی کند. باتوجه به ارتباطی که متغیرهای ذکر شده میتوانند با عملکرد ازدواج داشته باشند و پژوهشهای محدود در این زمنیه این پژوهش در صدد است تا به پیشبینی عملکرد ازدواج بر اساس سلامت خانواده اصلی، حمایت اجتماعی و حل مشکل خانواده بپردازد.
درمورد اهمیت خانواده همین بس که اولین تاثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط خانواده است و حتی تاثیرپذیری فرد از سایر محیطها میتواند توسط خانواده تعدیل شود. از این رو خانواده پایهگذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد. سلامت خانواده، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنها با اصولی که میتواند محیط خانواده را سالمتر سازد، برای کودکان بسیار حائز اهمیت است. خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است. مبنا و پایه هر اجتماع بزرگ است. افراد سالم، موفق و فعال جامعه از داخل خانوادههای سالم بیرون آمدهاند. همانطور که اغلب افراد ناسالم، پرورشیافته خانوادههای ناسالم بودهاند. انسانها با ورود به اجتماع، ویژگیهای سالم یا ناسالمی را که در خانواده دریافت کردهاند وارد اجتماع میکنند، از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانوادههای آن وابسته است (نظری، 1386).
علیرغم اهمیت زیاد خانواده، امروزه نتایج آمارها حکایت از گسستن خانواده در عصر حاضر دارد. طبق آمار سازمان ثبت احوال ایران در سال (1392)، 155369 طلاق در کل کشور ثبت شده است. بعبارتی در مقابل هر 5 ازدواج یک مورد طلاق گزارش شده است. در سال 92 نسبت به سال 91 حدود 5000 مورد طلاق بیشتری ثبت شده است. همچنین در سال 91 در مقابل هر 5/5 ازدواج یک طلاق ثبت شده است (www.sabteahval.ir). طی تحقیقات صورتگرفته به نظر میرسد یکی از عوامل اثرگذار بر زندگی بعدی فرد، یعنی زندگی مشترک، خانواده اصلی باشد. نتایج پژوهشهای حسینیان، یزدی و جاسبی (1386) و خمسه و حسینیان (1389) نیز نشان میدهند که بین رضایت و صمیمیت زناشویی با خانواده اصلی و تجربه خشونت در دوران کودکی همبستگی معنیداری وجود دارد. یافتههای جاکت و سورا (2001) از پژوهشی با شرکت 232 زوج نیز نشان داد، زنانی که در خانوادههای گسسته (مطلقه) بزرگ شده بودند، در مقایسه با زنانی از خانوادههای باثبات، در روابط جاری خود با همسرانشان بیشتر از بدبینی و تعارض و کمتر از اعتماد و رضایت گزارش دادند. این نتایج نشان میدهد، افرادی که در خانوادههای مشکلدار پرورش می یابند احتمالاً مستعد تکرار تجارب و مشاهدات گذشته در زندگی زناشویی خود هستند. از طرف دیگر انسان موجودی اجتماعی است که بسیاری از نیازهایش را از طریق ارتباط با دیگران برآورده میسازد. ادراکی که فرد از حمایت دیگران دریافت میکند میتواند به او در کاهش تنشهای حاصل از موقعیتهای مختلف کمک کند. یافتههای لی، یه چانگ، پارک و هونگ چانگ، (2004) نشان میدهند که حمایت اجتماعی نیرومندترین نیروی مقابلهای برای رویارویی موفقیتآمیز و آسان در زمان درگیری با شرایط تنشزا شناخته شده و تحمل مشکلات را برای بیماران تسهیل میکند. دوشه و همکاران، (2006) نیز به این نتیجه رسیدند که مشکلات روانی در زنان پس از یائسگی با حمایت اجتماعی آنان ارتباط دارد؛ بنابراین حمایت اجتماعی به افراد برای مقابله با موقعیتهای مختلف کمک میکند همچنین زندگی زناشویی فرد را با کاهش تنشها تحت تأثیر قرار دهد.
توانایی در حل مشکلات نیز یکی از مهارتهایی است که میتواند در زندگی زناشویی تأثیرگذار باشد. همانطور که پژوهش جاکوبسن (1996) عنوان میکند زمانیکه همسران دچار مشکلات ارتباطی و حل مسئله شوند، کار با همدیگر را مشکل مییابند و پذیرش تفاوتهای همدیگر برای آنها دشوار میشود.
بنابراین بدلیل اهمیت خانواده و از طرفی بصدا در آمدن زنگ خطر درباره گسستگی خانواده ضرورت وجود داشت تا ابعاد بیشتری از عوامل مؤثر بر مسائل زناشویی و ازدواج بررسی شوند.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- اهداف اصلی
1-4-2- اهداف فرعی
1- Minuchin
2-Fishman
3- origin family health
4- social support
5- family problem solving
6- marital functioning
1- Noller
2- Feeney
3- Larson
4- Holman
5- Barker
1- Cohen
2- Wills
3- Champion
4- Power
5- Cropley
1- Jacquet
2- Surra
3- Lee
4- Yae Chung
5- Park
6- Hong Chung
7- Duche
1- Jacobson
“خانواده”یکی از رکنهای اصلی جامعه به شمار میرود. دستیابی به جامعه سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است. از این رو سالمسازی اعضای خانواده و رابطههایشان، بیگمان، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (برنشتاین و برنشتاین، 1384).
ازدواج، یکی از مهمترین رویدادهای زندگی هر فرد است و آغاز آن به قدمت تاریخ و حتی ماقبل تاریخ است. با وجود آنکه هیچ زوجی با هدف جدایی، ازدواج نمیکنند و تقریباً همه زوجها به امید یک زندگی درازمدت توأم با آرامش و خوشبختی، پیوند میبندند. اما در رهگذر زمان بسیاری از ازدواجها به بنبست رسیده و به جدایی ختم میشوند. نظریههای مختلف، آشفتگیهای زناشویی را از باورهای غلط و نادرست؛ و نظریههای ارتباطی، تعارض و کشمکشهای موجود در رابطهی زن و شوهر را نتیجهی مهارتهای نابسندهی مراجعان، در برقراری ارتباط و عدم توانایی در حل مؤثر مشکلات تلقی میکنند (نیکولز و شوارتز، 1998 ).
با توجه به اینکه تعارض زناشویی تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد پژوهشگر در این پژوهش بر آن است که هوش معنوی و هوش عاطفی و تابآوری را که به نظر میرسد بهعنوان سازههایی که رابطه زیادی با تعارض زناشویی داشته باشند را مورد بررسی قرار دهد.
با توجه به اینکه از میان عوامل تأثیرگذار در تعارض زناشویی، سازهی هوش معنوی در چند سال گذشته توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است و آن را به عنوان تجربه، تقدس و روحانیت، جستجوی معنی نهایی، هوشیاری بالاتر و بعد ماورایی وجود، در نظر گرفتهاند (ایمونز،2000).
هوش معنوی به عنوان یکی از مفاهیم جدید هوش، در بردارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مسأله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطههای مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی، بین فردی و… شامل میشود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیدههای اطراف و دستیابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری مینماید. این هوش به فرد، دید کلی در مورد زندگی و همه تجارب و رویدادها را میدهد و او را قادر میسازد به چارچوببندی و تفسیر مجدد تجارب خود پرداخته، شناخت و معرفت خویش را عمق بخشد.
با توجه به اینکه از میان عوامل تأثیرگذار بر سلامت روانِ زوجین، سازهی تابآوری طی چند سال گذشته توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است و آن را به عنوان مقاومت موفقیتآمیز فرد در برابر موقعیتهای تهدیدآمیز و چالشبرانگیز، تعریف کردهاند (مندلو همکاران، 2006)
بسیاری از محققان بین تابآوری و مشکلات روانشناختی رابطهی معنیدار و منفی گزارش کردهاند و چنین بیان میکنند که این سازه میتواند به عنوان عامل میانجی بین سلامت روانی و بسیاری دیگر از متغیرها قرار گیرد و با ارتقای تابآوری، فرد میتواند در برابر عوامل استرسزا، اضطرابآور و همچنین عواملی که مسبب به وجود آمدن بسیاری از مشکلات روانشناختی آنها میشود از خود مقاومت نشان داده و بر آنها غلبه نماید.
اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی
بررسی رابطه هوش معنوی، تابآوری و هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زوجین تحت پوشش سازمان بهزیستی شهرستان ایلام در سال 1393 است.
1-4-2 اهداف فرعی
– تعیین رابطه هوش معنوی با تعارض زناشویی در مردان
– تعیین رابطه هوش معنوی با تعارض زناشویی در زنان
– تعیین رابطه تابآوری با تعارض زناشویی در مردان
– تعیین رابطه تابآوری با تعارض زناشویی در زنان
– تعیین رابطه هوش عاطفی با تعارض زناشویی در مردان
– تعیین رابطه هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زنان
1-5 فرضیههای پژوهش
1-5-1 فرضیه اصلی
بین هوش معنوی، تابآوری و هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زوجین تحت پوشش سازمان بهزیستی شهرستان ایلام رابطه وجود دارد.
1-5-2 فرضیههای فرعی
– بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در مردان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در زنان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین تابآوری با تعارض زناشویی در مردان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین تابآوری با تعارض زناشویی در زنان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در مردان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زنان رابطه معنادار وجود دارد.
1-6 تعاریف متغیرها
1-6-1 تعاریف مفهومی
تعارض زناشویی: عبارت است از نوعی ارتباط زناشویی که در آن رفتارهای خصومتآمیز مثل توهین، سرزنش، انتقاد، و حمله فیزیکی وجود دارد و زوجین در آن نسبت به یکدیگر احساس کینه، نفرت و خشم داشته و هر یک اعتقاد دارند که «همسرش انسان نامطلوب و ناسازگاری است که موجب رنجش و عذاب او میگردد» (فرحبخش،1383).
هوش معنوی: از نظر آمرم (2007 ) عبارت است از مجموعه از تواناییها برای کاربست و ابراز منابع ارزشها و ویژگیهای معنوی در جهت افزایش کنش و بهزیستی روزانه.
تابآوری : به تابآوری بهعنوان یکی از عوامل محافظتی در مقابل عوامل خطرساز آینده توجه شده است در روانشناسی، ظرفیت مثبت افراد برای سازگاری با استرس و فجایع را تابآوری نامیدهاند. تابآوری را، انعطافپذیری مؤثر در برابر حوادث زندگی میدانند و بیان میکنند که تابآوری سازگاری مناسب در هنگام روبارویی با زمینههای استرسزا و خطرناک یا تهدیدهای مهم است به عبارت دیگر، آنها تابآوری را توانایی، بهبود، جبران و انعطافپذیری بعد از رویارویی با حوادث و ترومای استرسزا معرفی میکنند (مندل و همکاران، 2006).
هوش عاطفی: پیتر سالووی (1990) در تعریف هوش عاطفی گفته است که هوش عاطفی شامل ارزیابی درست هیجان و احساس در خود و دیگران ، بیان صحیح احساس، و تنظیم انطباقی احساسات به شیوهای است که سطح زندگی بهبود یابد.
1-6-2 تعاریف عملیاتی
تعارض زناشویی: نمرهای است که زوجین از پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی به دست میآورند.
هوش معنوی: نمرهای است که زوجین از پرسشنامهی عبدالهزاده و همکاران به دست میآورند.
تابآوری: نمرهای است که زوجین پس از اجرای آزمون 25 سؤالی کانر و دیویدسون به دست میآورند.
هوش عاطفی: نمرهای است که زوجین پس از اجرای آزمون 33 سؤالی شرینگ به دست میآورند.
1.Bernstein&Bernstein
.Elire2
[3].Glasser
[4].Sharf
[5].Young&Lung
[6].Later,Sisti&Bekr
[8].Golmman
[9].Kooper
[10].Nichols&Schwartz
[11].Emmons
3.Mendel
[13].Amram