تحولات مدیریتی اخیر و ظهور مدیریت کیفیت به عنوان شیوه مناسب حضور در دنیای رقابتی، پیامآور این موضوع مهم است که ” مدیریت در قرن بیستم و یکم همانند حرفه پزشکی کاری تخصصی و فوق تخصصی است” و برای این منظور مدیران نه تنها باید با محیط کار خود آشنا باشند و پیچیدگیها و ظرافتهای آن را بشناسند بلکه باید با اشراف به اصول مدیریت و قابلیت کامل در استفاده از ابزارها و فنون مدیریتی مورد نیاز، سازمان خود را اداره نمایند. از جمله مفاهیم جدید مدیریتی که امروزه در بسیاری از کشورهای جهان پایگاه قابل توجهی پیدا کرده است، سازماندهی و بنگاههای مختلف مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفته و با ایجاد فضای رقابتی حرکت به سمت بهبود و ارتقا را در آنها تقویت مینماید.
گسترش فرهنگ تعالی سازمانی و علاقمندی مدیران و کارشناسان عرصه صنعت و خدمات به بهبود مستمر، منجر به افزایش تقاضا برای استقرار سیستمهای تعالی شده است که از مهمترین این مدلها میتوان به مدلی که بنیاد مدیریت کیفیت اروپا معرفی است اشاره کرد.
مدل تعالی در صورتی که بدرستی بکار گرفته شود ابزاری کارآمدی است که میتواند مفاهیم و ارزشهای سازمانی، تدوین و اجرای برنامههای راهبردی، بکارگیری روشهای خود ارزیابی، یادگیری سازمانی و بهبود مداوم را در سازمانها نهادینه نموده و امکان شناسایی بهترین فرایندها و انجام بهینه کاوی را فراهم سازد(ادب، 1392).
از این رو، در این پژوهش با نگاهی عملیاتی و کاربردی به مقوله تعالی سازمانی، محقق تلاش دارد میزان کاربست مولفههای مدل تعالی سازمانی در دانشگاه علوم پزشکی شهرستان گرگان را بررسی نماید.
بیان مسئله
امروزه شاهد تغییر فضای کسب و کار سازمانهای کشور از محیط حمایتی به رقابتی هستیم در چنین محیطی سازمانها برای بقا و کسب موفقیت پایدار نیازمند مدیریت مدبرانه منابع میباشند.مدلهای تعالی سازمانی در این راستا با الگو برداری از شرکتهای موفق در دنیا توانستهاند چارچوبی را برای مدیریت سازمانها در محیط رقابتی ارائه نمایند از جمله این مدلها، مدل ارائه شده از سوی بنیاد مدیریت کیفیت اروشا است که شرکتهای بسیاری در جهان بخصوص در اروپا از آن به عنوان یک الگو مناسب برای راهبری کسب و کار خود استفاده مینمایند. مدل فوق بعنوان مدل جایزه ملی بهرهوری و تعالی سازمانهای کشور انتخاب شده است و سازمانهای ایرانی نیز از آن استقبال خوبی داشتهاند (امیری، 1389).
EFQM اصلیترین منبع تایید کیفیت برای شرکتهای اروپایی به شمار میرود، بطوری که در سال 2004 با موفقیت و دستاوردهای بزرگی برای EFQM همراه بود. مدل تعالی سازمانی به عنوان چارچوبی اولیه برای ارزیابی و بهبود سازمانها معرفی میشود مدل تعالی ساختاری مدیریتی است که با تکیه بر اصول و مفاهیم اساسی و توجه داشتن به معیارهای اصلی مدیریت کیفیت جامع و سیستم خود ارزیابی موجبات پیشرفت و بهسازی را فراهم میکند (EFQM، 2006)
سازمانهای متعالی آنهایی هستند که با توجه به افقهای جدید، موفقیت و نحوهی دستیابی به آنها در جهت رضایت ذینفعان خود حرکت میکنند. تداوم این کامیابیها در بهترین شرایط سازمانی مشکل است و در جهانی با رقابتهای شدید و فزاینده ابداعات سریع در عرصهی تکنولوژی، تغییر فرایندها و تغییرات متناوب در عرصههای اقتصادی و اجتماعی به مراتب مشکلتر مینماید. با شناسایی این چالشها بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت برای ترویج رویکردهایی با گسترهی جهانی برای مدیرانی که به دنبال تداوم برتری خود هستند پایهگذاری شد و مدل تعالی را ارائه کرد این مدل بعنوان چارچوبی اولیه برای ارزیابی و بهبود سازمانها تلقی میشود و میتواند آنان را به نتایجی پایدار برساند (روزی و فیرنزاده ،2005).
تجزیه و تحلیلهای فاصله با اهداف با استفاده از خودارزیابی بر اساس مدل تعالی از طریق بازنگری منظم و نظاممند فرایندهای سازمان و نتایج موجب ارتقای تعالی سازمان میگردد(اکلند، 1386).
ابعاد مدل تعالی در این پژوهش ( رهبری، کارکنان، راهبرد، شراکتها و منابع، فرایندها محصولات و خدمات، نتایج کارکنان، نتایج جامعه و نتایج مشتریان میباشد)، لذا برای ارزیابی دانشگاه علوم پزشکی گرگان جهت شناخت نقاط قوت و زمینه قابل بهبود شرکت که بر اساس آنهای برنامه بهبود تعریف شود و با بهبودهای اجرای برنامه ، رویکردها ارتقاء یافته و اهداف سازمانی دانشگاه علوم پزشکی محقق شود، هر چه بیشتر برای مدیران این شرکت آشکار شده است. با توجه به مطالب بالا این پژوهش بدنبال بررسی میزان کاربست مولفههای مدل تعالی سازمانی در دانشگاه علوم پزشکی گرگان میباشد.
اهمیت وضرورت موضوع تحقیق
مدیران امروزی در جستجوی دستیابی به راه حلی جامع، قابل اعتماد و انعطافپذیر جهت ارزیابی عملکرد سازمان خود بوده تا ضمن حصول اطمینان از اجرای استراتژیهای خود، بتوانند دادههای دقیق و کافی از جایگاه امروز خویش را بدست آورده و با نگاه به آینده موجبات ارتقا و بهبود سازمان خود را فراهم آورند. یک روش ارزیابی بایستی بتوانند وضعیت کلی سازمان را نسبت به اهداف سازمانی به لحاظ فاصله تا هدف در هر لحظه ارائه نماید. همچنین جایگاه سازمان را در ارتباط با محیط پیرامون (بازار، رقبا و سازمانهای دیگر) مشخص کند (جورج و همکاران، 2003) .
مدیران امروزی در جستجوی دستیابی به راه حلی جامع، قابل اعتماد و انعطافپذیر جهت ارزیابی عملکرد سازمان خود بوده تا ضمن حصول اطمینان از اجرای استراتژیهای خود، بتوانند دادههای دقیق و کافی از جایگاه امروز خویش را بدست آورده و با نگاه به آینده، موجبات ارتقا و بهبود سازمان خود را فراهم نمایند. یک روش ارزیابی بایستی قادر باشد که وضعیت کلی سازمان را نسبت به اهداف سازمانی با به لحاظ فاصله تا هدف در هر لحظه ارایه نماید ( مولین، 2007).
مدلهای تعالی سازمانی در قالب الگوهای ارزیابی در صورتی که درست بکار گرفته شوند، ابزارهای کارآمدی هستند که میتوانند مفاهیم و ارزشهای سازمانی تدوین و اجرای برنامههای استراتژیک بکارگیری روشهای خود ارزیابی، یادگیری سازمانی و بهبود مداوم را در سازمانها نهادینه نموده و امکان شناسایی بهترین فرایندها را فراهم سازند (تری، 2006) . اهمیت این تحقیق در این است که مدلهای تعالی سازمانی به سازمان کمک میکنند تا با مقایسه وضع موجود و مطلوب خود تفاوتها را شناسایی و سپس با شناسایی عارضهها و بررسی علل وقوع آنها، راهحلهای بهینهسازی وضع موجود را تعیین و اجرا نمایند.
اهداف تحقیق
هدف اصلی
وضعیت تعالی سازمانی دانشگاه علوم پزشکی گرگان
اهداف فرعی:
سوالات تحقیق
سوال اصلی تحقیق
وضعیت تعالی سازمانی دانشگاه علوم پزشکی گرگان چگونه است؟
سوالات فرعی تحقیق:
تعاریف واژهها و اصطلاحات
الف) تعاریف نظری
تعالی سازمانی: تعالی سازمانی عبارت است از: معرفی تعمدی و منطقی، ایجاد تقویت و اشاعه به منظور بهبود اثربخشی سازمان (لوتانز،2000، ص187).
ابعاد متغیر تعالی سازمانی
ب) تعاریف عملیاتی
تأثیر خواندن در زندگی مردم به طور گستردهای شیوع دارد. یک خواننده میتواند مهارتهای جدید را فرا بگیرد، با حقایق علمی نوین آشنا شود. او میتواند نسبت به جهان داناییهای بیشتری را کسب کند. بنابراین خواندن این توانایی را دارد تا خواننده را از حالت منفعل به حالت فعال دگرگون کند(تانوسکدی 2011،83). نتایج پژوهشهای متعددی نشان دادهاند که مشکلات مربوط به مهارتهای یادگیری و عدم آشنایی دانشجویان با روشهای مؤثر و کارآمد خواندن و در ابعادی گستردهتر مطالعه، در شکست تحصیلی آنها دخیل بوده است. نتایج این بررسیها بیانگر این است که تأثیر خواندن در بهبود فرآیندهای شناختی-ادراکی-واکنشی و در نهایت سرنوشت شغلی دانشجویان امری قطعی و مسلم است (کوشان و حیدری 1385 ،189-185). البته در این بین برخی دانشجویان زمان زیادی را صرف خواندن میکنند ولی خیلی کم در مورد بهبود مهارتهای خواندن فکر میکنند و با همان شیوهای که در دبیرستان میخوانند در دانشگاه نیز میخوانند. آنها به این نکته توجه ندارند که خواندن یک فعالیت پیچیده و یکی از اجزای اساسی زندگی علمی یک دانشجوی باسواد اطلاعاتی است.
کتابخانهها نیز در شکلدهی نگرشهای خواندن و عادت مطالعه نقش دارند. کتابخانهها مکانهایی هستند که در آنها عادت به خواندن کسب میشود. کتابخانهها موفقیت دانشجویان در دانشگاه را افزایش میدهند و به آنها کمک میکنند تا دانش ضروری در مقابله با چالشهای متغیر علمی را به دست بیاورند(اردمار و دمیرل2009، 2240-2233). بررسی تاریخی فرهنگ انسان در همه زمانها گویای این حقیقت است که بین کتابخانه و اجتماع پیوندی استوار وجود دارد بنابراین کتابداران باید بتوانند مواد خواندنی را در
شکلهای مختلف آن در زندگی اجتماعی انسان جدید بهعنوان یک وسیله ارتباطی، اطلاعرسانی و تعلیماتی مطرح کنند تا از این رهگذر در شکلدهی عادات و نگرشهای خواندن اثرگذار باشند.
( صمدی 1380).
اما فعالیت پیچیده خواندن همان طور که پیشتر ذکر شد دارای مؤلفه‑هایی است که از آنها تأثیر میپذیرد و شناخت این مؤلفهها در بهبود یا تضعیف خواندن اثر میگذارند. براساس همین مؤلفهها دستهبندیهای مختلفی از اهداف خواندن توسط بسیاری از پژوهشگران انجام گرفته است. یکی از این تقسیمبندیها از آنوبیکو است. وی اهداف خواندن را در 4 بخش طبقهبندی کرده است. او اولین هدف خواندن را برای لذت، سرگرمی و آرامش میداند. دومین هدف از خواندن در جهت افزایش اطلاعات عمومی انجام میگیرد. وبیکو سومین هدف برای خواندن را کسب دانش ذکر میکند. او خواندن برای کسب دانش را همان مطالعه کردن میداند. در نهایت این پژوهشگر چهارمین هدف از خواندن را ترکیبی از سه هدف بالا عنوان میکند( اوگانرومبی و جیبویگا، 1995).
گروهی که«خواندن آزاد» نامیده میشود و در آن لذت بردن و سرگرم شدن هدف اصلی تلقی میشود و هرچه از آن حاصل میشود برنامه ریزی نشده است و گروه دیگر «خواندن مقید» است که در آن خواننده خود را از ابتدا پایبند اصول خاصی قرار میدهد و درپایان نیز نتیجه کار خود را میسنجد مثل آموختن کاری یا یافتن پاسخ برای سئوالهایی و یا در معرض ارزشیابی قرار دادن خود.(. قزل ایاغ به نقل از توران میرهادی 1386 ،22)
در برخی از متون از این دو نوع کلی خواندن تحت عنوان واحد نگرشها نسبت به خواندن بحث شده است. البته نگرشها نسبت به خواندن و علاقهمندیها نسبت به خواندن خود دو بازوی مفهوم بزرگتری به نام انگیزش نسبت به خواندن میباشند. اگرچه این اصطلاحات در متون مختلف بهجای همدیگر به کار رفتهاند اما دارای تفاوتهای ساختاری هستند. نگرشها نسبت به خواندن را همانطور که پیشتر ذکر شد میتوان احساسات و باورهای یک شخص درباره عمل خواندن تعبیر کرد اما علاقهمندیها نسبت به خواندن به ترجیحات خواندنی افراد از قبیل گونهها، موضوعات و زمینههایی مربوط میشود که یک فرد عمل خواندن خویش را در قالب آنها شکل میدهد و در نهایت انگیزش نسبت به خواندن بیشتر به حالات درونی افراد مربوط میشود که آنها را نسبت به خواندن ترغیب مینماید بنابراین اگر بپذیریم لازمه زیستن در سده 21 میلادی خواندن و نوشتن بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ بشریت است و مصادیق آن در همه امور زندگانی از جمله داشتن شغل مناسب، رعایت حقوق شهروندی و مدیریت زندگی شخصی قابل مشاهده است و دربرابر هجوم اطلاعاتی که به سمت انسان میآید خواندن و نوشتن ابزارهایی برای مقابله هستند پس باید در این دو زمینه پژوهشهایی را انجام داد( کلارک و رامبلد 2006). جامعه، متشکل از افرادی هستند که در کنار یگدیگر زندگی می کنند و بر روی باورها و ارزش های یکدیگر تاثیر می گذارند و اگر یک جامعه از سلامت روحی و روانی برخوردار باشد امنیت اجتماعی برقرار بوده و موجب بالندگی و توسعه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی می شود. ناهنجاری های موجود در جامعه یکی از تصاویر نادرست فرهنگی است. وجود ندامت گاه ها حکایت از وجود ناهنجاری است و انجام انواع بزه کاری، پژوهشگر را به این سوال معطوف کرد که خواندن و مطالعه چه تاثیری در کاهش بزه کاری خواهد داشت. بنابراین، پژوهشگر، در صدد پاسخ به این پرسش که وضعیت نگرش خواندن و عادت مطالعه بین مددجویان ندامتگاه شهر خرم آباد چکونه است؟ ونیز، میزان نگرش خواندن و عادت مطالعه و نیز رابطه معناداری با جنسیت، میزان تحصیلات، سن، مدت حبس و نوع بزه آنها مورد بررسی قرار گرفته است .1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
خواندن به طور فزایندهای موضوع بسیاری از پژوهشهای عملی و نظری بوده است. این پژوهشها حاصل فعالیت پژوهشگران رشتههای متفاوتی از قبیل علوم اطلاعات و دانششناسی، تعلیم و تربیت، علوم اجتماعی و نظامهای اطلاعاتی است. اما علیرغم پژوهشهای بسیاری که در این حوزه انجام گرفته مخصوصاً در ایران نتایج و یافتههای اکثر آنها در حد نظری باقی مانده و عمدتاً منجر به بهبود امر خواندن نشده است. از همین رو پژوهشگران سعی دارند تا از طریق انجام یک بررسی نظاممند به یافتههای دقیقی درباره نگرش خواندن و عادت مطالعه مددجویان ندامتگاههای شهر خرمآباد دست پیدا کنند و آنها را بهصورت کاربردی به سازمان مسئول یعنی امور فرهنگی و کتابخانه ندامتگاه ارائه دهند تا از این طریق هم در اجرای برنامههای ترویج کتابخوانی و هم در برنامههای مجموعهسازی کتابخانههای ندامتگاهها بازنگریهای لازم
صورت بگیرد.
1-4 اهداف پژوهش
الف. اهداف اصلی
هدف اصلی این پژوهش نگرش خواندن و عادت مطالعه مددجویان ندامتگاههای شهر خرمآباد است.
ب. اهداف فرعی
1- شناسایی نگرشهای مددجویان ندامتگاه های شهر خرمآباد به خواندن
2- شناسایی عادت مددجویان ندامتگاههای شهر خرمآباد به مطالعه
1-5 فرضیههای پژوهش
بین نگرش خواندن و عادت مطالعه مددجویان ندامتگاههای شهر خرم آباد تفاوت معناداری وجود دارد.
1-7 تعریف مفاهیم پژوهش
الف. تعاریف مفهومی
خواندن: یک فرآیند پیچیده شناختی متشکل از رمزگشایی نمادها به منظور ساخت معنا یا بیرون کشیدن آن از متن است. خواندن یک فرآیند تعاملی پیچیده بین متن و خواننده است که توسط دانش قبلی خواننده، تجربیات، نگرشها و جامعه زبانی که بر اساس محیط و فرهنگ ساخته میشود شکل میگیرد. این فرآیند نیازمند تمرین مداوم، تقویت و پالایش است (خواندن 2013،136-130).
نگرش نسبت به خواندن : برای این مفهوم نظری تعاریف مختلفی ارائه شده است که وجه اشتراک همه آنها مورد توجه قرار دادن سه بخش شناختی، عاطفی و واکنشی در انسان است. به عبارت دیگر نگرشها نسبت به خواندن بهطور مستقیم از باورها و ارزشگذاریهای شخصی، احساسات و عواطف فرد و –
کنشپذیری و نیات رفتاری وی اثر میپذیرد و باعث میشود با نگرشهای مختلفی نسبت به خواندن اقدام کند (یاماشیتا 2004،19-1).
عادت مطالعه: استیگر (2009) معتقد است که عادت مطالعه را مانند خیلی دیگر از عادتها میتوان کسب کرد. عادت به کتابخوانی از نظر بیشتر افراد تحصیل کرده یک عادت پسندیده محسوب میشود که در فرد و جامعه اثر مطلوب دارد. عادت به مطالعه همانند بسیاری از عادتهای دیگر در دوران کودکی شکل میگیرد و عادتی اکتسابی است. البته این بدان معنا نیست که در بزرگسالی نتوان آن را ایجاد یا اصلاح کرد، بلکه با کمی تلاش، تحمل و شناختن روشها و عادتهای صحیح مطالعه میتوان عادتهای نادرست مطالعه را تغییر داد و با توجه به این امر، باید در تغییر عادتهای غیرمعمول دانشجویان تلاش نمود( اباذری و ریگی 1391، 861)
ب. تعاریف عملیاتی
خواندن: در این پژوهش منظور از خواندن، خوانش متون در هر شکل، با هر اندازه و به هر قصدی است که میتواند در هر مکانی انجام بگیرد. شایان ذکر است که در پژوهش حاضر منظور از خواندن مطالعه نیست به دلیل اینکه اساساً مطالعه اعم بر خواندن است و فعالیتهایی از قبیل شنیدن، دیدن و حتی لمس کردن نیز مطالعه محسوب میشوند. این در حالی است که در بخشی گسترده از پژوهشهای انجام شده به جای واژه خواندن از واژه مطالعه استفاده شده البته به این معنی هم نیست که پژوهشهای مربوط به مطالعه اصلا به خواندن نپرداخته باشند.
نگرش خواندن: در این پژوهش منظور از نگرش خواندن، لذت و سرگرمی، نگرانی؛ سختی؛ دشواری، ترغیب و تشویق از سوی دیگران، چگونگی رویارویی با فعالیت خواندن با استفاده از ابزار پرسشنامه ASRA اسمیت 1992 و نیزمنظور از عادت مطالعه، تمرکز، یادآوری، سازماندهی زمان، مطالعه یک فصل، گوش کردن و یادداشت برداری، برگزاری امتحانها، انگیزه با استفاده از ابزار پرسشنامه PSSHI است .
1-8 متغیرهای پژوهش
متغیرمستقل: مددجویان ندامتگاههای شهر خرمآباد
متغیر وابسته: نگرشخواندن، عادت مطالعه
پژوهش
مفهوم انگیزش همواره مورد توجه جوامع بشری بویژه پژوهشگران و محققان آموزش و پرورش بوده است. انگیزش فرایندهایی است که به رفتار انرژی داده، آنرا هدایت کرده، نگه میدارد (بیابانگرد، 1386). انگیزش ظرفیت ذاتی و طبیعی برای فراگیری مثبت است و نیاز به پرورش یافتن دارد تا بنیان نهادن (مک کومز و پاپ، 2005، ترجمه ابراهیمی قوام آبادی، 1384). انگیزش معمولاً به نیروهایی اطلاق میشود که انتخاب، ثبات، شدت و تداوم رفتار را تعیین میکند و در تعریف به فرایند برانگیختن و نگهداری رفتارهایی دلالت دارد که به سوی هدفی متوجه است (Schunk 2000, به نقل از کدیور، 1382). در کاربردهای آموزشی انگیزش، به تعبیرهای مختلفی از جمله انگیزش تحصیلی برمی خوریم.
انگیزش تحصیلی انگیزه روانشناختی فراگیری است که با اثرگذاری برانواع مختلف فعالیتهای تحصیلی به تمایل فرد برای رسیدن به هدفهای تحصیل اشاره دارد. این سازه با حصول آگاهی از چگونگی تأثیر فرایندهای شناختی انگیزشی شخص روی فعالیتهایی که برای پیشرفت تحصیلی وی اهمیت دارند برآورده میشود، انگیزش تحصیلی باهدفهای ویژه، نگرشها و باورهای خاص روشهای نائل شدن به آنها و تلاش و کوشش فرد در ارتباط است (شهنی ییلاق و همکاران 1384). انگیزش تحصیلی به اعتقاد فراگیران در مورد توانایی خود در کسب موفقیت تحصیلی گفته میشود (Legault et al, 2006). انگیزش تحصیلی تحت تأثیر عوامل مختلفی، از جمله عوامل فردی، اجتماعی، خانوادگی و آموزشگاهی قرار دارد. از جمله عوامل فردی که میتوان به آن اشاره نمود تاب آوری است.
«تاب آوری» یکی از مسائل مطرح در روا نشناسی مثبت است. تاب آوری ظرفیت روبروشدن، غلبه کردن و حتی قوی تر شدن به وسیله تجربه مشکلات یا آسیبها است. درفرایند تاب آوری دو شر ط مهم وجود دارد: 1. افراد با تهدیدهای مهم یا سختیهای شدید روبرو میشوند، 2. با وجود سختیها و مشکلات مهم به سازگاری مثبت دست یافته و پیشرفت میکنند (. (Luthar et al, 2000
Garmezy & Masten (1991) تابآوری را یک فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیتآمیز با شرایط تهدیدکننده تعریف نمودهاند. بهبیاندیگر تابآوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است (Waller, 2001). تابآوری صرفاً مقاومت منفعل در برابر آسیبها یا شرایط تهدید کننده نیست، بلکه فرد تاب آور مشارکت کننده فعال و سازنده محیط پیرامونی خود است. در حوزه آموزش و یادگیری، تابآوری زمانی رخ میدهد که دانش آموزان با شرایط تهدیدکننده، شکست و ناکامی در انجام تکالیف تحصیلی روبرو شوند (میکائیلی و همکاران، 1391). یکی از پژوهشهای مهم در این زمینه را Masten et al (1990) انجام داده است که به سه خصوصیت بارز در افراد تاب آور اشاره داشت؛ این ویژگیها عبارتاند از: توانایی رشد و پیشرفت علیرغم شرایط ناگوار و پرخطر، بروز پیامدهای مثبت پس از تجربه کردن این تجارب مخاطرهآمیز، داشتن عملکرد مناسب در شرایط تنیدگی و فشار روانی و همچنین توانایی بازگشت به حالت تعادل اولیه، پس از تجربه کردن یک ضربه روحی ناگوار. به اعتقاد این پژوهشگران، افراد تاب آور میتوانند با عاملهای تهدیدکننده سلامت روانی که مانع از روند رشد مناسب میشوند، پیروزمندانه کنار بیایند سازگاری نشان دهند (,2006 Campbel et al ). تابآوری از راههای متفاوتی کسب میشود. بعضی از عوامل محافظتی بیرونی که ممکن است تابآوری را افزایش دهند، شامل بودن در مدارس خوب و داشتن ارتباط مناسب با بزرگترها بهعنوان حامی، در مطالعاتLuthar et al (2000) مورد تأیید قرارگرفتهاند.
ازجمله عوامل خانوادگی که میتواند بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان اثرگذار باشد سبکهای والد گری است. سبکهای والد گری از موضوعات موردعلاقه برای روانشناسان تربیتی است. نتایج اغلب تحقیقات حکایت از تأثیر معنادار سبکهای والد گری بر عملکرد فرزندان دارد. به اعتقاد Darling & Steinberg (1993) سبکهای والدگری منظومهای از نگرشها در مورد کودک، نحوه برقراری ارتباط با کودک، روش نگهداری کودک و جو عاطفی حاکم بر فضای رفتاری والدین است. مطالعات صورت گرفته در خصوص سبک والدگری متمرکز بر سه محور اساسی است: محور اول شامل تحقیقاتی است که به روابط عاطفی فرزند و والدین پرداختهاند، محور دوم مطالعاتی هستند که به مبحث رفتار والدین اشاره دارند و نهایتاً محور سوم بر نظام نگرشی والدین مبتنی است. محور روابط عاطفی فرزند و والدین و نگرش والدین بیشتر مورد اعتنای نظریهپردازان در دیدگاه روان تحلیل گری است و محور رفتار والدین و والدگری بیشتر موضوع کار محققان در دیدگاه یادگیری و رفتاری است (Klin & White, 1996). سبک فرزند پروری مجموعهای از نگرشهای والدین نسبت به کودک است که منجر به ایجاد جو هیجانی میشود که در آن جو رفتارهای والدین بروز مینمایند، درواقع فرزند پروری فعالیتی پیچیده و دربرگیرنده رفتارهای خاصی است که کودک را تحت تأثیر قرار میدهد (Darling & Steinberg 1993). Baumrind (1991؛ به نقل از Darling (1999,. مشخصات سه سبک فرزند پروری را از یکدیگر متمایز کرد: سبک فرزند پروری مقتدر، سلطهجو (مستبد) و سهلانگار. مشخصه سبک مقتدر، گرمی، ثبات در فرزند پروری و کمی اعلان در قدرت است. ارتباطات گسترده و پرورش فردیت و جستجوگری از ویژگیهای این سبک است. والدین سلطهجو بر همنوایی، اطاعت و احترام به نظر مراجع قدرت در خانواده تأکیددارند. والدین سهل گیر ترکیبی از کنترل و نظم پایین را نشان میدهند و قوانین کمی در خانه حکمفرما میکنند.
باورها و تصورات دانش آموزان نسبت به اهمیت و جایگاه یادگیری، شناخت و آگاهی از توانمندی و مهارت خود در انجام تکالیف و فعالیتهای مربوط به تحصیل و مدرسه و احساسات و واکنشهای عاطفی نسبت به اینگونه فعالیتهای میتوانند به علاقهمندی دانشآموز به یادگیری و تحصیل کمک کند. ازجمله صفات فردی که میتواند بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان اثرگذار باشد نگرشها میباشند. نگرش پدیده روانشناختی پیچیدهای است که عناصر ارزشی و عاطفی در آن پررنگ است (کاوسیان، 1386). نگرش بنا بر نظرFridman (1970؛ به نقل از کریمی، 1387 (نظامی بادوام است که شامل یک عنصر شناختی، یک عنصر احساسی و یک تمایل به عمل است و وقتیکه شکل میگیرد، اصل ثبات شناختی آن اهمیت فزایندهای پیدا میکند و بهکندی در معرض تغییر قرار میگیرد. ازجمله نگرشها در فرایند تحصیلی، نگرش به مدرسه است.
نگرش به مدرسه در فرایند تحصیل بهتدریج شکل میگیرد و بر عملکرد تحصیلی بهطورکلی تأثیرگذار است. این نگرش میتواند مثبت یا منفی باشد. مثلاً ممکن است دانشآموز مدرسه را مکان جالب و مناسبی بیابد که برایش خوشایند است و یا اینکه مدرسه مکان ملالآور و خستهکننده است که از آن نفرت دارد. این نوع نگرش کل فرایندهای مدرسه ازجمله کلاس درس، معلمان، بچههای مدرسه و کلیه فعالیتها و علاقهمندی به یادگیری را تحت نفوذ خود دارد (ثنایی و همکاران، 1375). pentelichuk (1989) معتقد است نگرش دانش آموزان در مورد مدرسه میتواند در جهتگیریهای آنها در فعالیتهای یادگیری تأثیر عمدهای داشته باشد. نگرش نسبت به مدرسه شامل علاقه و عاطفه دانشآموز نسبت به مدرسه است. پژوهشها نشان میدهند که میزان انطباق فراگیران با تکالیف آموزشگاهی ارتباط زیادی با نحوه نگرش آنها به مدرسه دارد. همچنین هر چه دانش آموزان نگرش مثبتتری به مدرسه داشته باشند از ادراک تحصیلی بالاتری نیز برخوردار خواهند بود.
درزمینه انگیزش تحصیلی پژوهشهایی هم در داخل و هم در خارج از کشور صورت گرفته است که در رابطه با ارتباط عوامل مختلف فردی، اجتماعی، آموزشگاهی و خانوادگی باانگیزه تحصیلی است. Martin & Marsh (2006) با بررسی دانش آموزان دبیرستانی نشان دادند که میزان تابآوری در کاهش یا افزایش انگیزه تحصیلی دانش آموزان نقش مهمی دارد. تحقیقات متعددی به بررسی رابطه سبکهای فرزند پروری و انگیزش تحصیلی دانش آموزان پرداختهاند. Grolnick & Ryan (1989) در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که بعد حمایت از خودمختاری والدین با خودتنظیمی مرتبط است. برخلاف درگیری پدر، درگیری مادر رابطه معناداری با انگیزش درونی دارد. Fonten (1994) با توجه به شیوه فرزند پروری کودکان، میخواست بداند کدام شیوه با انگیزش پیشرفت تحصیلی ارتباط دارد. یافتههای پژوهش وی نشان دادند شیوه فرزند پروری مقتدرانه و انتظار والدین از موفقیت فرزندان رابطه معناداری با انگیزش پیشرفت تحصیلی دارد. نتایج دیگر پژوهش انجامشده توسط Attaway & Buri (2004) نشان میدهد که سبکهای حمایت از خودمختاری و درگیری و گرمی والدین رابطه مثبتی با اشکال انگیزش درونی و رابطه منفی با انگیزش بیرونی و بیانگیزگی دارد و بین سبک فرزند پروری مادر و پدر تفاوت وجود دارد. McCoach & Sigle (2003) خاطرنشان میسازند که فراگیران دارای پیشرفت تحصیلی ضعیف، نگرشهای منفی نسبت به مدرسه دارند. Majoribanks (2002) نیز نشان میدهد که چگونگی نگرش دانش آموزان به مدرسه با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارای ارتباط معناداری است. دانشآموزانی که دارای پیشرفت تحصیلی بالا هستند در مدرسه به یادگیری علاقهمند هستند و نسبت به مدرسه نگرش مثبتی دارند.
بنابراین با توجه به نتایج پژوهشهای انجامشده، ازآنجاکه انگیزه تحصیلی مستقیماً با میزان یادگیری و پیشرفت تحصیلی یادگیرندگان رابطه مثبتی دارد لازم است برای ایجاد یک نظام آموزشی موفق و پویا به این امر مهم توجه بیشتری شود. متأسفانه یکی از مشکلات شایع نظام آموزشی در بسیاری از کشورها پایین بودن سطح انگیزه تحصیلی در بین یادگیرندگان است که سالانه زیانهای علمی، فرهنگی و اقتصادی زیادی را متوجه دولتها و خانوادهها میکند و نظام آموزشی کشورها را با افت تحصیلی مواجه میسازد (ابوالقاسمی و پولادی ریشهری، 1382)؛ بنابراین جهت کم کردن خسارت ناشی از کاهش انگیزه تحصیلی باید تحقیقات گستردهای در زمینه انگیزه تحصیلی صورت بگیرد و با توجه به اینکه مطالعات بهعملآمده درزمینه انگیزش تحصیلی در ایران اغلب به بررسی رابطه این متغیر با پیشرفت تحصیلی پرداختهاند (قاسمی پیر بلوطی، 1374؛ منظری توکلی، 1375؛ قاجارگر، 1373؛ باقری، 1371) و برخی نیز به بررسی عوامل ایجاد انگیزه در دانش آموزان توجه کردهاند (اطهری راد، 1371)؛ اما بررسی علل و عوامل پیشبینی کننده آن در این پژوهش مدنظر قرارگرفته که تاکنون کمتر بدان توجه شده است بنابراین در پژوهش حاضر نگارنده در نظر دارد تا به این سؤال که آیا تابآوری، سبکهای والدگری و نگرش دانشآموز نسبت به مدرسه، انگیزش تحصیلی را پیشبینی میکند؟ پاسخ دهد.
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
دانش آموزان بزرگترین سرمایههای انسانی هر جامعهای بهحساب میآیند، زیرا میتوانند با در هم آمیختن نیروی جوانی، علم و مهارت آموختهشده، چرخهای پیشرفت و توسعه را به حرکت درآورند. در تمام کشورها سالیانه سهم بالایی از درآمد ملی صرف آموزشوپرورش میشود، اما بخش زیادی از هزینهها هدر میرود. در این زمینه یکی از مواردی که همواره موردتوجه معلمان و اولیای دانش آموزان بوده است، انگیزش تحصیلی یادگیرندگان است. انگیزش، مهمترین شرط یادگیری است. علاقه به یادگیری محصول عواملی است که به شخصیت و توانایی دانشآموز، ویژگیهای تکلیف، مشوقها و سایر عوامل محیطی مربوط است (Blumont, 1993، نقل از عابدی و مظفری، 1388). انگیزش بهصورت آمادگی روانی یک پیشنیاز یادگیری بهحساب میآید و تأثیر آن بر یادگیری کاملاً آشکار است. اگر دانش آموزان نسبت به درس بیعلاقه باشند (دارای انگیزش سطح پایینی باشند)، به توضیحات معلم توجه نخواهند کرد و بالاخره پیشرفت چندانی نصیب آنها نخواهد شد؛ اما اگر نسبت به درس علاقهمند باشند (دارای انگیزش بالایی باشند)، هم به توضیحات معلم بهدقت گوش خواهند داد هم به دنبال کسب اطلاعات بیشتری در زمینه مطلب درسی خواهند رفت و هم پیشرفت زیادی نصیب آنها خواهد شد (سیف، 1388). به تجربه ثابتشده است که یکی از شایعترین و بارزترین مشکلات تحصیلی دانش آموزان پایین بودن انگیزش تحصیلی است. هرچند ممکن است دانش آموزان بهطور یکسان، برای انجام یک تکلیف برانگیخته باشند اما منبع انگیزشی میتواند متفاوت باشد. دانش آموزان که از درون برانگیختهشده و فعالیتی را قبول میکند برای خود آن فعالیت و یا برای لذت ناشی از آن، یادگیری ناشی از آن و یا احساس کمالگرایی حاصل از آن. دانشآموزی که از بیرون برانگیختهشده برای این کار میکند که پاداشی کسب کند یا از تنبیهات خارج از خود فعالیت دوری گزیند مانند نمرات، برچسبها و تأیید معلم (,Lepper 1988؛ به نقل از اسپالدینگ، ترجمه یعقوبی و خوشخلق، 1377). بهکارگیری نادرست روشهای مختلف ایجاد انگیزش از سوی والدین و معلمان برای ایجاد انگیزش و روحیه مطالعه در دانش آموزان نهتنها مؤثر واقع نمیشود بلکه تأثیرات منفی در انگیزش تحصیلی آنان میگذارد. وعده پاداش جایزه، تهدید و حتی تنبیه ازجمله روشهایی است که والدین و معلمان معمولاً به آنها متوسل میشوند ولی هیچیک از آنها قادر نبوده است که افراد را به مطالعه و انجام تکالیف دلگرم سازد (Pintrich & Schunk, 1996). بررسیها نشان میدهد که انگیزش یکی از عوامل اصلی بروز رفتار است و در تمام رفتارها ازجمله یادگیری، عملکرد، ادراک، دقت، یادآوری، فراموشی، تفکر، خلاقیت و هیجان اثر دارد (موری، 1964، ترجمه براهنی، 1363). یافتههای پژوهشی و بررسیهای تجربی نشان داده است که 85 درصد از مواردی که دانش آموزان را به شکست تحصیلی و ناهنجاریهای رفتاری میکشاند، قبل از آنکه جنبه شناختی و هوشی داشته باشد، مربوط به عوامل عاطفی و انگیزشی است؛ یعنی شدت اضطراب امتحان و فراوانی مشکلات عاطفی موجب کاهش پیشرفت و انگیزه تحصیلی میشود و دانش آموزان بخش عمدهای از انرژی روانی خود را صرف چگونگی پاسخدهی به این نیازها و مواجه با این مشکلات میکنند (سلطانی، 1381).
علیرغم پیشینه و سابقه طولانی تحقیقات در زمینه انگیزش تحصیلی در غرب، در کشور ما در این زمینه و راههای افزایش آن بهصورت کاربردی مطالعات محدودی صورت گرفته است بنابراین جا دارد که محققان با پرداختن به این موضوعات، دانش و راهبردهای عملی را برای نهادهای آموزشی و پژوهشی فراهم ساخته و اطلاعات مفیدی را در اختیار کسانی که به نحوی با موضوع مرتبط میباشند قرار دهند تا با ارائه راهکارهای عملی و افزایش انگیزه تحصیلی زمینه پیشرفت کشور فراهم گردد؛ و همچنین با توجه به اینکه پژوهشگر خود در محیط آموزشی بهعنوان مشاور مشغول است و اکثر مراجعینی که به دلیل افت تحصیلی به وی مراجعه نمودهاند، با بررسیهای صورت گرفته یکی از مهمترین دلایل افت تحصیلی و عدم پیشرفت تحصیلی آنان را کاهش انگیزش تحصیلی میداند، لذا بر آن شد که در این زمینه پژوهشی را انجام دهد. آگاهی از منابع انگیزش، اینکه عوامل تأثیرگذار بر انگیزش کدماند شاید نیاز به زمان و پژوهشهای مختلفی دارد. در مجموع می توان اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر را به شرح زیر عنوان نمود:
بنابراین با توجه به اهمیت موضوع، مطالعه حاضر جهت تعیین انگیزش تحصیلی بر پایه تابآوری، سبکهای والد گری و نگرش دانشآموز نسبت به مدرسه است.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف کلی
تعیین انگیزش تحصیلی بر پایه تابآوری، سبکهای والد گری و نگرش دانشآموز نسبت به مدرسه.
1-4-2- اهداف جزئی
1-5- فرضیههای پژوهش
1-5-1- فرضیه اصلی
تابآوری، سبکهای والدگری و نگرش دانشآموز نسبت به مدرسه انگیزش تحصیلی را پیشبینی میکند.
1-5-2- فرضیههای فرعی
1-6- معرفی متغیرهای پژوهش و تعریف مفهومی و عملیاتی آنها
متغیر ملاک: انگیزش تحصیلی.
متغیرهای پیشبین: تابآوری، سبکهای والدگری، نگرش دانشآموز نسبت به مدرسه.
متغیرهای کنترل: جنسیت، پایه تحصیلی، شهر محل سکونت.
1-6-1- تعریف مفهومی انگیزش تحصیلی
Deci & Ryan (2000) انگیزش تحصیلی را تمایل یادگیرنده به مشغول و درگیر شدن در فعالیتهای یادگیری و تلاش مستمر در انجام دادن و به پایان رساندن آن فعالیت میدانند و عاملی مؤثر در یادگیری و پیشرفت تحصیلی فراگیران است.
1-6-2- تعریف عملیاتی انگیزش تحصیلی
منظور از انگیزش تحصیلی در این تحقیق نمرهای است که فرد از پرسشنامه انگیزش تحصیلی والرند (ASM) به دست میآورد که در این پژوهش نمرات بالای 137 معرف وضعیت مطلوب انگیزش تحصیلی خواهد بود.
1-6-3- تعریف مفهومی تابآوری
Garmezy & Masten (1991) تابآوری را فرایند سازگاری موفقیتآمیز علیرغم شرایط چالشبرانگیز و تهدیدکننده تعریف کردهاند.
1-6-4- تعریف عملیاتی تابآوری
منظور از تابآوری در این تحقیق میزان نمرهای است که فرد از پرسشنامه کو نور و دیویدسون CD-RIS به دست میآورد که نمرات بالای 50 معرف وضعیت مطلوب تاب آوری خواهد بود.
1-6-5- تعریف مفهومی سبکهای والدگری
سبکهای والدگری یا شیوههای فرزند پروری منظومهای از نگرشها در مورد کودک، نحوه برقراری ارتباط با کودک، روش نگهداری کودک و جو عاطفی حاکم بر فضای رفتاری والدین است (Darling & Steinberg, 1993).
1-6-6- تعریف عملیاتی سبکهای والدگری
منظور از سبکهای والدگری در این تحقیق نمرهای است که فرد از پرسشنامه سبکهای فرزند پروری بامریند به دست میآورد.
1-6-7- تعریف مفهومی نگرش دانشآموز نسبت به مدرسه
نگرش نسبت به مدرسه شامل علاقه و عاطفه دانشآموز نسبت به مدرسه است. تحقیقات نشان دادهاند که دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی ضعیف، نگرشهای منفی نسبت به مدرسه نشان میدهند (2003 Mc coach & Siegle).
1-6-8- تعریف عملیاتی نگرش دانشآموز نسبت به مدرسه
منظور از نگرش دانشآموز نسبت به مدرسه در این تحقیق نمرهای است که فرد از پرسشنامه نگرش نسبت به مدرسه SAAS-R به دست میآورد
The School Attitude Assessment Survey–Revised
در دنیای امروز که عصر فناوری و رقابت است، انسانهای عادی از هم سبقت میگیرند و برای اهداف محدود، یکدیگر را پشت سر میگذارند. بیشک، افرادی که دچار نقص باشند خودبهخود کنار گذاشته میشوند. به همین دلیل این افراد باید تلاش مضاعفی به منظور جبران کاستیهای خود داشته باشند که در گذر زمان کمتر نادیده گرفته شوند و از شتاب جامعه باز نمانند و این نقصها مانع ادامهی تحصیل و کار و زندگیشان نشود. فرایند کتابدرمانی از روشهایی است که ممکن است به عنوان کمکی در جبران نقص این افراد در نظر گرفته شود.
امروزه، کتابدرمانی در کشورهای پیشرفته، به طور مؤثری در محیطهای اجتماعی، همچون بیمارستانها، مدارس، پرورشگاهها، مراکز مشاوره و زندانها و برای درمان اختلالات شایع روانی نظیر افسردگی به کار میرود (توز، 1353). کتابدرمانی، استفاده از فنِّ کتاب خواندن، برای راهنمایی فرد و گروه است. این راهنمایی، خدمات مشاورهای، رواندرمانی، رشد شخصیت، بلوغ هیجانی و مانند آن را در بر میگیرد. اگرچه کتابدرمانی، یک مهارت درونی نیست ولی بر اساس آگاهی خواننده از فرایند پویایی که در درون وی رخ میدهد، پیریزی شده است. از این مهارت، میتوان به طور مستقل، برای درمان استفاده کرد یا به عنوان یک کار کمکی، در سایر فنون رواندرمانی بهره گرفت (هرنیک، 1987).
خواندن و مطالعه، مهارت پیچیدهای است که در دنیای امروز با وجود پیشرفتهای گسترده در زمینهی ارتباطات رایانهای، انسانی و رسانههای جمعی از اهمیّت بالایی برخوردار است. با وجود این پیشرفتها، هنوز لازم است اطلاعات مورد نیاز خود را از طریق خواندن و مطالعه به دست آوریم. یکی از راههای برقراری ارتباط در جامعه، خواندن است؛ از اینرو، فرایندهای اساسی خواندن، ممکن است در راستای برقراری بهتر این ارتباطات مؤثر باشد (غفاری، 1381).
برای بهرهمندی از زندگی سالم، باید ضمن جلوگیری از بروز بسیاری مشکلات روانی، تواناییهای فردی نیز تقویت شوند. شناخت نیازهای کودکان و نوجوانان و فراهم آوردن امکانات لازم برای
پاسخگویی به آنها، مانع بروز بسیاری از مشکلات روانی در کودکی و بزرگسالی میشود. کتابدرمانی ابزار مناسبی برای کسب تجربه و اطلاعات به منظور پاسخگویی به نیازهای گوناگون است. در صورت شناخت نیازها و شناخت کتابهای مناسبی که ممکن است پاسخگو و ارضاکنندهی آنها باشند، ادبیات کودکان به رشد مناسب و متعادل کودکان و نوجوانان کمک میکند. کتابدرمانی، یکی از
راههای درمانی لذتبخش است که ارزش تجربه و کتاب را میشناساند و در تشویق به مطالعه مؤثر است (پریرخ، 1382).
مطالعهی کتابی که توسط درمانگر به مراجعهکنندهی خاصی توصیه میشود، ممکن است این اثرات را داشته باشد:
1) افزایش شناخت و آگاهی؛
2) آشنایی با سرگذشت زندگی دیگران و راهکارهای اتخاذ شده توسط ایشان برای غلبه بر مشکلات؛
3) الگو قرار دادن و همانندسازی با شخصیتهایی که مددجو در کتاب با آنان آشنا میشود؛
4) آموختن دستورکارهایی برای زندگی بهتر و تقویت تفکر مثبت؛
5) تداعی آزاد هنگام برخورد با مفاهیمی که برای خواننده معنای ویژهای دارند؛
6) تحریک خواننده به تفکر، تحلیل نگرشها و رفتارها؛
7) فراخوانی احساسات و تجربههای پنهان به سمت آگاهی؛
8) کمک به شناخت علل رفتار خود و دیگران و تأمین سازگاری مطلوب؛
9) کمک جستن از کتاب به عنوان پناهگاه امنی که آرزوها و رؤیاهای ما در آن تحقق مییابد و پایان خوش آنها به ما امید میبخشد و پناهگاهی که به هنگام نیاز فارغ از واقعیتهای روزمره به
آنها روی میآوریم.
از کارکرد عاطفی و رفتاری داستان، میتوان در رشد کودک بهره جست. هنگامیکه کودک داستان را میخواند یا به آن گوش میدهد، سه فرایند «همانندسازی»، «پالایش روانی» و «بینش» را تجربه میکند. اگر داستان، مناسب حال و در خور استعداد کودک باشد، او میتواند خود را جایگزین شخصیت یا قهرمان داستان کند و از این طریق، در انگیزهها و تعارضهای وی سهیم شود. هنگامیکه کودک کشف میکند که در مشکلات خود تنها نیست و کودکان دیگری نیز در این تجربهها شریک هستند، احساس امنیت و آرامش میکند و از تنهایی او کاسته میشود (آلیاسین، 1379). لازم به ذکر است که این سه فرایند، از مراحل کتابدرمانی است که جیون (1992) در کتابش آورده است.
هنگامیکه کودک و شخصیت مورد نظر انطباق یافتند، تخلیهی هیجانها صورت میگیرد. تخلیهی روانشناختی، اغلب پس از رفع تعارض شخصیت داستان رخ میدهد. به عبارتی، کودک، از طریق پالایش روانی، بستری برای تخلیهی هیجانهای خود پیدا میکند. کودک، بهمدد همانندسازی با شخصیتهای داستان و برونریزی هیجانها مشکلاتش را عمیقتر و درستتر تجزیه و تحلیل میکند. چنین تحلیلهایی، باعث افزایش خودآگاهی و درک عمیقتر از خود و ارتباط با دیگران میشود. به عبارتی، «بینش»، رابطهای مستقیم، با تقویت شناخت کودک دارد و از جنبهی رفتاری، رفتارهای کودک را بهبود میبخشد.
کودکان ناشنوا در گرفتن اطلاعات، به جای گوش از چشمان خود استفاده میکنند. دشواری ادای واژگان و دشواری همراه کردن نمادهای نوشتاری با صداها، کودک ناشنوا را در ارتباطگیری با متن کتاب و درک مطالب آن با مشکل روبهرو میکند. به همین دلیل، کودکان ناشنوا مهارتهای کمتری جهت خواندن دارند. شماری از کارشناسان بر این باورند که حس بینایی در نبود حس شنوایی میتواند نمادهای زبانی را به کودک ناشنوا منتقل کند. بنابراین، شناخت این نشانهها نخستین زبانی است که این کودکان میآموزند و در ضمن اساسیترین وسیلهی ارتباطی آنان به شمار میرود. زبان اشاره، زبانی دیداری و حرکتی با ساختار دستوری و آهنگ ویژهی خود است، لذا متفاوت از زبان گفتاری میباشد. زبان اشاره برای انتقال یک معنای دقیق به حرکتهای بدنی، حالتهای بیانی چهرهای و ایجاد علامت نیاز دارد. کودکان ناشنوا نیز مانند دیگر کودکان به کتابهای چاپی نیاز دارند. این کودکان بهدلیل فقدان حس شنوایی، نسبت به بچههای شنوا مشکلات بیشتری دارند و در ارتباط با اطرافیان خود حساستر هستند. در نتیجه، رفتارهای نابهنجار آنها به مراتب بیشتر از بچههای شنواست. از رفتارهای نابهنجار آنها میتوان به پرخاشگری، ترس، اندوه و عدم اعتماد به نفس که به دلایل مختلفی در فرد به وجود میآیند، اشاره نمود.
فرایند کتابدرمانی دارای مراحلی است که با آمادهسازی ذهن کودک آغاز میشود. با طرح سؤالهای مقدماتی انگیزهی خواندن و گوش دادن به کتاب یا داستان نیز بالا میرود. پس از خوانده شدن کتاب برای کودکان به آنها فرصت داده میشود تا دربارهی آن فکر کنند. بیشترین مقدار زمان، صرف پاسخ و واکنش کودک به متن میشود. مهمترین مرحله، بحثهایی پیدرپی است که درمانگر با طرح سؤالهایی آنها را ایجاد میکند؛ چون در همین زمان است که کودک حوادث و شخصیتهای کتاب را با تجربههای شخصی خود پیوند میدهد. کتابدار یا درمانگر با طرح سؤالهای «چرایی»، آنها را درکسب بینش یاری میرساند. این مراحل، مستلزم شناخت کافی کودک و همدلی و برقراری رابطهی اطمینانبخش با اوست و هنگامیکه به صورت بحثهای پیدرپی انجام شود، اهداف درمانی خود را به مؤثرترین شکل دنبال میکند. البته، کار با کودکان استثنایی قدری سختتر و مستلزم صرف وقت، حوصله و تخصّص بیشتری است؛ چرا که شناخت کافی و برقراری رابطهی اطمینانبخش با کودک استثنایی از دقت و حوصلهی همگان بر نمیآید.
با اینکه کتابدرمانی، به مفهوم واقعی، نگرشی جدید است و بر رسالت فعالان ادبیات کودک افزوده است ولی شتابزدگی در خلق آثار نه تنها در رشد و تکامل و یا کاهش مشکلات تأثیری نخواهد گذاشت، بلکه نتایج و آثاری منفی را به دنبال خواهد آورد. سالانه بخشی از کتابهای منتشر شده در ایران، توسط نهادهایی چون شورای کتاب کودک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان کتابهای مناسب انتخاب میشوند. در ارتباط با کودک ناشنوا، باید توجه داشت که سلامت روانی این کودکان بیشتر در معرض خطر است و اگر از سوی والدین، اطرافیان و دوستان کودک ناشنوا این گونه مسایل نادیده گرفته شود، دامنهی وسیعی از اختلالهای گوناگون نظیر افسردگی، مشکلات اجتماعی و رفتارهای پرخاشگرانه را برای کودک رقم خواهد زد؛ لذا باید در چگونگی رفتار با کودک ناشنوا تلاش زیادی را برای درک درست این کودکان انجام داد.
حال باید به بررسی این ناهنجاریها، دلایل و مهمتر از همه رفع این مشکلات پرداخت. کودکان زیربنا و آیندهی هر جامعهای هستند و کودکان استثنایی بخشی از جامعهی کودکان به شمار میآیند. پس سلامت روانی کودکان استثنایی، به عنوان افرادی که در شکلگیری پیکرهی این نظام نقش دارند، بسیار حائز اهمیت است. مسلماً این افراد، بهدلیل داشتن یک یا چند نقص دچار مشکلاتی
میشوند که غالباً عدم اعتماد به نفس، پرخاشگری و مانند آنها است. تقریباً میتوان گفت که همهی اعضای جامعه در رفع این مشکلات سهیماند. این وظیفهی خطیر بر عهدهی نهادهای بزرگ و کوچک جامعه (خانواده، سازمانهای دولتی و نظامهای بزرگتر) است. هر کدام از آنها، به نوعی و با وسیلهای خاص در رفع مشکلات ایشان تلاش میکنند. کتابدار نیز میتواند در رفع این مشکل سهیم باشد و باید تا حدی که در حیطهی تخصص و مهارت اوست تلاش کند. حال این سؤال مطرح میشود که کتابدار چگونه میتواند برای رفع مشکلاتی همچون اضطراب/افسردگی، گوشهگیری/افسردگی، شکایات جسمانی، مشکلات اجتماعی، مشکلات تفکر، مشکلات توجه، رفتارهای قانون شکنانه و پرخاشگرانه، تلاش کند؟ ابزار و وسایل او برای رفع این مشکلات چیست؟ در این پژوهش تلاش میشود به این سؤالات، پاسخ داده، همچنین به تأثیر کتابدرمانی، بر هر یک ازمشکلاتی که در بالا ذکر شد و نشانگانهای درونیسازی و برونیسازی شدهی دانشآموزان ناشنوا پرداخته شود.
1-3. اهمیت و ضرورت پژوهش
بخشی از مشکلات عاطفی، روانی، اجتماعی و مانند آن در بزرگسالان بهدلیل برآورده نشدن برخی از نیازهای آنها در دوران کودکی است که این مشکل، بهخصوص در ناشنوایان، بهخاطر ناتوانی در شنیدن اهمیت بیشتری دارد. این افراد، به دلیل یاد شده در ارتباط با دیگران، دچار مشکلاتی
میشوند و در زندگی خود با رفتارهایی همچون اضطراب، افسردگی، پرخاشگری، ترس، اندوه و کاهش اعتماد به نفس مواجه هستند. اینگونه رفتارها، از جمله مشکلات درونیسازی و برونیسازی شدهی کودکان میباشد. موضوع کودکان استثنایی و مسائل و مشکلات مربوط به این قشر مبحثی است که از دید بسیاری از مردم جامعهی ما صرفاً به خانوادههای این افراد برمیگردد. همین طرز تفکر باعث
میشود بیشتر مردم از کنار مشکلات این کودکان بهسادگی بگذرند. پیش از این تصور میشد که مشکل معلولیت مشکل فرد است و فرد باید خود را با جامعه تطبیق دهد، ولی اکنون نگاه جهانی این است که معلولیت مشکل جامعه است و باید شرایطی فراهم شود تا همهی افراد جامعه حق شهروندی داشته باشند و این مسأله با فراهم کردن فرصتهای برابر برای این افراد تحقق مییابد. در این میان، نقش کتابدرمان بسیار حایز اهمیت و مؤثر خواهد بود.
فرد کتابدرمان، ممکن است آموزگار مدرسه، کتابدار و یا متخصص بهداشت روانی باشد. این کار بهتر است گروهی انجام شود، گروهی که میتواند متشکل از کتابدار، مشاور، یا روانشناس مدرسه باشد. این همکاری، به توازن فرایند کتابدرمانی کمک میکند؛ بهگونهای که بتوان نتیجهی
مطلوبتری در رفع نابهنجاریهای این افراد گرفت.
در این پژوهش، تلاش میشود با استفاده از روش کتابدرمانی، در جهت رفع این رفتارهای نابهنجار در تعدادی از این کودکان ناشنوا گام برداشته شود. امید است که بتوان با رفع این رفتارها در کودکان ناشنوای دبستان وصال بیرجند، به شکوفایی تواناییهای بالقوهی آنان و کاهش مشکلات روانشناختی ناشی از این رفتارها در بزرگسالیشان، کمک کرد. لازم است که دستاندرکاران تلاشی برای ادامهی این راه در جهت کاهش مشکلات رفتاری کودکان استثنایی انجام دهند.
1-4. هدفهای پژوهش
هدف عمدهی این پژوهش، بررسی تأثیر کتابدرمانی بر رفع رفتارهای نابهنجاری همچون
نشانگانهای درونیسازی شده و نشانگانهای برونیسازی شده در کودکان ناشنوای گروه سنی ب «سالهای ابتدایی» دبستان وصال بیرجند است. این نشانگانها، شامل «اضطراب/افسردگی،
گوشهگیری/افسردگی، شکایات جسمانی، مشکلات اجتماعی، مشکلات تفکر، مشکلات توجه، رفتارهای قانونشکنانه و پرخاشگرانه» است.
اهداف فرعی این پژوهش که در راستای هدف اصلی هستند، عبارتاند از:
1-5. فرضیههای پژوهش
1-6. تعریفهای عملیاتی
کتابدرمانی: در پژوهش حاضر، منظور از کتابدرمانی استفاده از کتابهای داستانی مناسب برای کودکان ناشنوای گروه سنی ب «سالهای ابتدایی » دبستان وصال بیرجند است. درمان با کتاب، شامل جلسات کتابدرمانی انفرادی، همراه با لوحهای فشرده زبان اشارهی کتابها است، که در درمان نشانگانهای درونسازی شده و برونسازی شدهی کودکان مؤثر است.
تست آشنباخ: تست آشنباخ، تستی است که بر اساس نظامِ سنجشِ مبتنی بر تجربهی آشنباخ میباشد. این نظام، مدلی چندمحوری است که چارچوبی را برای سازماندهی و یکپارچهسازی دادههای تجربیِ حاصل از منابع اطلاعاتی مختلف، فراهم میکند. در این پژوهش دادهها تنها از دو منبع این تست بهدست میآیند که این منابع عبارتند از: گزارش والدین و گزارش معلم. گزارش والدین شامل: سیاههی رفتاری کودک(سی بی سی ال) و فرم گزارش معلم ( تی آر اف) استفاده میشود که توسط معلم، بر اساس وضعیت کودک در شش ماه گذشته، تکمیل شده است.
نشانگانهای درونیسازی شده: اختلالهای درونیسازیشده، رفتارهای بیش از حد مهارشدهای است که معطوف بهدرون هستند. در این پژوهش منظور از این نشانگانها، سه مقیاس اضطراب/افسردگی، گوشهگیری/افسردگی و شکایات جسمانی است. این مقیاسها، مشکلاتی هستند که به طور اساسی، در درون کودک قرار دارند.
نشانگانهای برونیسازی شده: اختلالهای برونیسازیشده، در برگیرندهی مشکلاتی هستند که رو بهبیرون دارند و در تعارض با دیگر افراد و محیط قرار میگیرند. منظور از این
نشانگانها در این پژوهش، دو مقیاس رفتارهای قانونشکنانه و رفتارهای پرخاشگرانه است. این مقیاسها، مشکلاتی هستند که مستلزم تعارض با دیگران و یا انتظارات دیگران از کودک است.
کودکان ناشنوا: کودکانی که از نظر توانایی شنیدن، ناشنوا یا نیمهشنوا هستند.
گروه سنی ب: این گروه سنی شامل سالهای اول دبستان است که در دبستان استثنایی وصال بیرجند، دانشآموزان سالهای اول مقدماتی، اول تکمیلی، دوم و سوم را در بر میگیرد.
کارل آلبرخت نویسنده المانی و یکی از پیشگامان اصلی در زمینه طراحی مدل هوش سازمانی است. وی هوش سازمانی را بعنوان ظرفیت بهرهگیری از قدرت ذهنی سازمان در عالم واقعیت و متمرکز سازی آن برای تشخیص ماموریت سازمانی تعریف میکند، و آن را بعنوان مجموع هوشهای فردی میداند که بر بهرهوری و رفتار سازمان تاثیر میگذارد. تاکید اصلی آلبرخت بر قدرت ذهنی کارکنان میباشد. آلبرخت برای تبیین هوش سازمان هفت متغیر شامل: چشم انداز راهبردی، سرنوشت مشترک، میل به تغییر، اتحاد و توافق، روحیه، کاربرد دانش و فشار عملکرد را بعنوان مدل ارائه میدهد (آلبرخت، 2003؛ نقل در اثرغفاری آشتیانی ،1390، ص228). از طرف دیگر سازمانها برای رسیدن به هدفهای نسبتاً مشخصی به وجود میآیند و فعالیتهای مستمری را برای رسیدن به آن هدفها انجام میدهند. البته هر سازمانی ویژگی خاص خود را دارد که عبارت اند از: مرزهای تقریباً ثابت، سلسله مراتب اداری و نوعی نظم مدبرانه، یک سیستم ارتباط و یک سیستم انگیزشی که موجب میشود افراد در سایه همکاری با یکدیگر برای دستیابی به هدفهای مشترک، تلاش کنند(اسکات 2001؛ ترجمه بهرنگی؛ نقل در اثر الهیان و زواری، 1388).
هوش سازمانی به معنای داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی است که بر سازمان تاثیر میگذارد. از جمله این عوامل؛ مشتریان، ارباب رجوع، رقبا، محیط اقتصادی، فرهنگی، فرایندهای سازمانی (مالی، اداری، حفاظتی، تولیدی، بودجه)، که بر کیفیت تصمیمات مدیریتی تاثیر بسزایی دارد (کاوسی، رزقی،1389،ص 128). امروزه سازمانها با شرایط دائماً متغیر در محیط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مواجه هستند. واکنش موفقیتآمیز و پویای سازمانها بستگی به توانایی آنها درارائهی اطلاعات مرتبط و یافتن به موقع راه حل مناسب برای مشکلات مواجه شده دارد. با توجه به این امر نظریه پردازان سازمانی، بر طراحی تواناییهای فکری سازمان و از جهتی دیگر بر یکپارچگی فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی توجه دارند، که در نتیجه این روند، مفهوم جدید تئوریهای سازمانی است که از آن به عنوان هوش سازمانی نام برده میشود(سیمیک 2005؛ نقل در اثر عرفانی خانقاهی و جعفری ، 1389).
گلین( 1996) معتقد است هوش سازمانی حاصل اجتماع و تعامل هوش تک تک اعضای سازمان است. هوش سازمانی فرایندی اجتماعی است که تئوری های آن بر اساس تئوری های هوش انسانی طرح ریزی شده است.
یکی از جنبههای اصلی تفکر یا اندیشیدن خلاقیت است، فرآیندی که در ذهن فرد خلاق شکل میگیرد. برای ایجاد و تداوم آن درافراد سازمان بایستی عادت به تفکر را در کارکنان و مدیران ایجاد کرد وقتی تفکر برای انسان سازمانی عادت شود به دنبال آن خلاقیت و تولید افکار و اندیشههای جدید در تک تک کارکنان بعنوان یک امر روزمره و همیشگی در آمده و سازمان تبدیل به یک سازمان خلاق می شود. ارنست ویل، معتقد است که یکی از روشهای مهم متبلورکردن خلاقیت، ایجاد فضای محرک، مستعد و بطور کلی خلاق است .او معتقد ا ست محیط مناسب برای بروز خلاقیت، انگیزش را در افراد برای ابراز تفکر جدید و خلاق افزایش می دهد. در محیط خلاق افراد به یکدیگر اطمینان و اعتماد دارند و می توانند ریسک های روانی را برای ابراز کردن ایدههای خود بپذیرند(پور احمد، سلیمانی نژاد ،1389،ص 8-6).
همگام با بسیاری از سازمانهای نوین، کتابخانهها در جوامع امروز نقش بسیار مهم و حساسی در توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جوامع پیدا کرده اند. کتابخانه یک سیستم پویاست و نیاز دارد که به طور مدام اطلاعاتی را کسب نموده و در مواقع ضروری برای اتخاذ تصمیمات مناسب از آنها استفاده نماید. در عصری که متولیان تولید دانش، دانشگاهها هستند، توجه به کتابخانههای دانشگاهی به عنوان قلب دانشگاه ضرورت مییابد. این نوع کتابخانهها بخش جدایی ناپذیر نظام آموزشی عالی محسوب میشوند و به عنوان مراکز گردآوری و انتقال اطلاعات علمی و فنی و کانون پاسخگویی به نیاز محققان، ناگزیر به سرمایهگذاری در اشاعه خدمات، تهیه منابع روزآمد و استفاده از نیروهای ذهنی خلاق و کارآمد میباشند، و نیز بعنوان یکی از نهادهای مهم اجتماعی باید به طور مستمر قابلیتها و تواناییهای ذهنی خود را ارتقاء بخشیده و با ساز و کارهای مناسب و متناسب با نیازهای افراد و جامعه امکان تحقق هدفها را فراهم سازند. نظریهی هوش سازمانی به این کتابخانهها کمک میکند تا توانایی فکری و ذهنی خود را به عنوان یک سازمان هوشمند ارتقاء داده و رسالت و مأموریتهای خود را هوشمندانه محقق سازند.
از آنجا که اغلب مراجعهکنندگان به کتابخانههای دانشگاهی اعضای هیأتعلمی، دانشجویان، محققان و کارشناسان میباشند، در این میان کتابداران نقش کلیدی در موفقیت کتابخانه و تعامل با جامعه علمی کشور و نیز ارائه خدمات مفید به کاربران ایفا میکنند. گردآوری، سازماندهی، و انتقال اطلاعات که مایه اصلی پویایی و کفایت آموزشی و پژوهشی دانشگاهها محسوب میشود، از وظایف اساسی کتابداران کتابخانههای دانشگاهی است؛ بنابر این کتابداران نیاز دارند تا خودشان را با دانش روز تطبیق داده و با استفاده از ابتکار و تخصص و مهارت و بر اساس شرایط مخاطبین و شرایط خارج از کتابخانه هماهنگ شوند. بدیهی است توانائیهای علمی و تکنیکی در هر شغلی وجود دارد اما آنچه که بر عملکرد تاثیر مثبت دارد ویژگیهای شخصی فرد، قدرت ابتکار و خلاقیت، قابلیت انطباق با محیط، توانایی همکاری با دیگران و ترغیب و تشویق به فعالیت میباشد. رشد فزاینده اطلاعات در کتابخانهها و بکارگیری هریک ازمؤلفههای هوش سازمانی در بین کتابداران، سبب میشود جریانی از علم و دانش میان آنها جاری شود. بنابراین، تجزیه و تحلیل هوش سازمانی و خلاقیت در بین کتابداران میتواند کمک مفیدی برای بهبود خدمات و عملکرد کتابخانهها باشد.
همچنین بنظر میرسد در برخی از کتابخانهها علیرغم داشتن نیروهای مستعد، بدلیل نامشخص بودن جایگاه خلاقیت و فقدان بستر رشد، تواناییهای خلاق هرز میرود و نیز عدم وجود فاکتورهای تشویقی و انگیزه لازم، عدم استقبال مدیران از ایدههای جدید، عدم تبادل دانش در بین کارکنان، نارضایتی از فقدان ارتباط عمودی و افقی لازم، محبوس شدن در چارچوب قوانین و مقررات اداری، استخدام افراد ناکارآمد، عدم توجه کافی مسئولین به کتابخانه ها بعنوان یک مرکز اطلاع رسانی، از جمله عواملی هستند که نیاز به بالا بردن سطح هوش سازمانی و بروز خلاقیت را ایجاب میکند. در کتابخانههای دانشگاهی افراد زیادی به کار اشتغال دارند که به نظر میرسد از نظر هوش سازمانی و خلاقیت متفاوت باشند، لذا مسئله این پژوهش حول محور مولفههای هوش سازمانی و خلاقیت است تا تعیین شود: کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی شهر اهواز از چه سطح هوش سازمانی برخوردار هستند؟ و نیز رابطه هوش سازمانی آنان با خلاقیت چگونه است؟
1-3- ضرورت انجام تحقیق
گذشته تقریباً با ثبات انسان، اکنون به جریانی با تغییرات سریع و مبهم، تبدیل شده است. تغییرات سریع و روزافزون در حوزه های علوم و تکنولوژی موجب شده است که مدیریت سنتی پاسخگوی نیاز سازمانهای پیچیده امروزی نباشد. سازمانها برای رسیدن به هدفهای نسبتاً مشخصی به وجود میآیند و فعالیتهای مستمری را برای رسیدن به آن هدفها انجام میدهند. البته هر سازمانی ویژگیهای خود را دارد که عبارتند از: مرزهای تقریباً ثابت، سلسله مراتب اداری و نوعی نظم مدبرانه، یک سیستم ارتباط و یک سیستم انگیزشی که موجب میشود افراد در سایه همکاری با یکدیگر برای دستیابی به هدفهای مشترک، تلاش کنند(اسکات 2001؛ ترجمه بهرنگی؛ نقل در اثر الهیان و زواری، 1388). ارتقاء هوش سازمانی بواسطه ارتقاء عاملهای وابسته مانند دانش سازمانی، مدیریت راهبردی، تحلیل دادههای سازمانی و غیره میتواند باعث ارتقاء سازمان و افزایش هوشمندی و بهرهوری سازمان گردد و نیز از این طریق می تواند نقاط ضعف و قوت را شناسایی نماید (خسروی ، 1390، ص2 ).
سازمانها نیز در برههای از زمان که تحت عناوین مختلف از جمله عصر دانش، عصر جامعه اطلاعاتی، عصر مدیریت مطرح شده است خود را در جهت تغییرات شتابان و دگرگونیها آماده میسازند به گونهای که خلاقیت بعنوان یکی از عوامل مهم بقای سازمان پذیرفته شده است بر اساس این استدلال کشورهای پیشرفته بر آموزش خلاقیت تاکید بسیار دارند و در این راستا در انتخاب افراد خلاق و آیندهنگر که رهیافتهای بدیع و خلاق برای مسائل پیچیده ارائه کنند توجه خاصی مبذول داشتهاند (بیدختی و انوری ،1383ص25 ).
جایگاه بسیار مهم و کاربردی کتابخانهها باعث شده این مراکز علمی بیش از گذشته در کانون توجه قرار گیرند. کتابخانهها مانند همه سازمانها ویژگیهای خاصی از قبیل ساختار سازمانی، هدفمند بودن، قانونمند بودن، ارتباط سازمانی و سلسله مراتب دارند. گسترش فناوری نوین در کتابخانهها خدمات و عملکرد آن را متحول ساخته است. کتابخانهها در راه رسیدن به اهداف پیش بینی شده نیازمند تمرکز قدرت افراد و اطلاع همه جانبه از همه عواملی است که در سازمان موجود بوده و نیز بروز خلاقیتهای آنان می باشد؛ و از آنجا که خلاقیت یک اصل خدشه ناپذیر در پیشبرد اهداف سازمانها به نحو احسن میباشد، لذا میبایست در زمینه ایجاد آن کوشش و تلاش همه جانبهای از طرف مقامات بالای سازمانها صورت گیرد.
اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر در این است که به نظر میرسد تاکنون در راستای کتابخانههای دانشگاهی هیچگونه پژوهشی در ارتباط با هوش سازمانی و خلاقیت انجام نشده است. کتابخانهها برای رشد و افزایش قابلیتهای خود در پاسخگویی به نیازهای جدید و افزایش فعالیتها باید از تمامی امکانات و ظرفیتهای خود استفاده کنند؛ یکی از این ظرفیتها بهرهگیری از نیروی ذهنی کتابداران میباشد. همچنین با توجه به اینکه هم اکنون هوش سازمانی و ارتباط آن با خلاقیت کتابداران به عنوان یک نیاز شناخته میشود و موضوع جدیدی است؛ این موضوع نیازمند بحث بیشتری میباشد تا از یک طرف کتابداران و مدیران کتابخانهها با مقوله هوش سازمانی و ابعاد آن بیشتر آشنا شوند و از طرف دیگر بتوانند عملکرد خویش را با توجه به ابعاد هوش سازمانی بهبود بخشند.
1-4- اهداف پژوهش
هدف اصلی: تعیین سطح هوش سازمانی کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی شهر اهواز بر اساس مدل آلبرخت و ارتباط آن با خلاقیت آنان.
اهداف ویژه
آن با خلاقیت.
خلاقیت.
خلاقیت.
خلاقیت.
خلاقیت .
1-5- سؤالات تحقیق:
3- آیا بین هوش سازمانی ازنظر فشار عملکرد و خلاقیت کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی شهر اهواز ارتباط وجود دارد؟
4- آیا بین هوش سازمانی از نظر روحیه و خلاقیت کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی شهر اهواز ارتباط وجود دارد ؟
5- آیا بین هوش سازمانی ازنظر اتحا د و توافق و خلاقیت کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی شهر اهواز ارتباط وجود دارد؟6- آیا بین هوش سازمانی ازنظر کاربرد دانش و خلاقیت کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی شهر اهواز ارتباط وجود دارد؟
7- آیا بین هوش سازمانی از نظرمیل به تغییر و خلاقیت کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی شهر اهواز ارتباط وجود دارد؟
8- آیا بین مؤلفههای هوش سازمانی بطور کلی و خلاقیت کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی شهر اهواز ارتباط وجود دارد؟
1-6- تعریف متغیرها و اصطلاحات
با توجه به اینکه در پژوهش حاضر از مدل هوش سازمانی توسط آلبرخت استفاده شده است لذا تعاریف مفهومی هوش سازمانی و مولفههای آن بر اساس تعریف آلبرخت می باشد .
هوش سازمانی: استعداد و ظرفیت ذهنی سازمان در حرکت بخشیدن به توانایی ذهنی سازمان و تمرکز این توانایی در جهت رسیدن به رسالت سازمان تاکید اصلی بر قدرت ذهنی کارکنان میباشد (کارل آلبرخت ، 2003، ص 12-11).
چشم انداز راهبردی: قابلیت خلق، استنتاج و بیان هدف یک سازمان (کارل آلبرخت ، 2003، ص 12-11)
سرنوشت مشترک : احساس داشتن هدف مشترک زمانی که تمام یا ا کثر افراد در سازمان درگیر کار شدند و میدانند که رسالت و ماموریت سازمان چیست و در جهت رسیدن به هدف حرکت می نمایند (کارل آلبرخت ، 2003، ص 12-11).
میل به تغییر : سازگاری و تمایل برای تغییر ، جهت تحقق چشم انداز راهبردی ( کارل آلبرخت، 2003، ص 12-11).
اتحاد و توافق : وجود یک سلسله قوانین جهت اجرا برای جلوگیری از اختلاف نظر، افراد برای تحقق رسالت و ماموریت سازمان باید خود را سازمان دهند مسئولیتها و مشاغل را تقسیم نمایند و قوانینی برای برخود و ارتباط با یکدیگر و رویارویی با محیط وضع کنند (کارل آلبرخت، 2003، ص12-11).
کاربرد دانش : استفاده موثر از اطلاعات و دادهها که هر سازمان به شدت به دانش کسب شده و تصمیمات درست وابسته است( کارل آلبرخت ، 2003، ص 12-11).فشار عملکرد : مجموعه ای از انتظارات متقابل و الزامات عملیاتی برا ی موفقیت مشترک (کارل آلبرخت ، 2003، ص 12-11).
روحیه : احساس بالندگی و افتخار به کارکردن در یک سازمان ، پیگیری وظایف شغلی با علاقه و خوشبینی و باور به تعهد و تحرک مدیران (کارل آلبرخت ، 2003، ص 12-11).
خلاقیت: خلاقیت یک فرایند ذهنی و عقلایی برای ایجاد ایده های جدید و بدیع است. ( الوانی، 1378، ص 223).
1-7- تعاریف عملیاتی
هوش سازمانی: در این پژوهش میزان نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
چشم انداز راهبردی: در این پژوهش میزان نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
سرنوشت مشترک : در این پژوهش میزان نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
میل به تغییر : در این پژوهش میزان نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
اتحاد و توافق : در این پژوهش میزان نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
کاربرد دانش: در این پژوهش میزان نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
فشار عملکرد: در این پژوهش میزان نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
روحیه : در این پژوهش میزان نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات مربوط به هر مولفه در پرسشنامه هوش سازمانی کسب کرده باشند.
خلاقیت: در این پژوهش میزان نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات پرسشنامه خلاقیت کسب کرده باشند.