اهمیت و نقش بازاریابی داخلی و میزان گرایش سازمانها به آن در مطالعات متعدد و در قالب مدل های مختلف تائید شده است. شرکت پتروشیمی در ارائه خدمات متمایز و محدودیتهای مربوط به اجرای برنامههای بازاریابی، برای ایجاد و حفظ مزیت رقابتی پایدار با چالشهای جدی روبروست. گرایش شرکت پتروشیمی به بازاریابی داخلی و تمرکز آنان بر کارکنان و جلب رضایت آنان به منزله اولین مشتریان، راه حلی برای ایجاد مشتریان راضی و وفادار و کسب مزیت رقابتی پایدار غیرقابل تقلید از سوی رقبا مطرح است. همچنین بحث بازاریابی داخلی در سازمان امروزه به یک مقوله بسیار با اهمیت تبدیل شده است. زیرا دگردیسی یک سازمان به طرف یک سازمان نوآور و رسیدن به موفقیت سازمانی می تواند بوسیله بازاریابی داخلی پشتیبانی شود. امروزه بازاریابی داخلی به عنوان یک راهبرد برای اجرای برنامه های سازمان مورد توافق است. مطالعات مربوط در این زمینه حاکی از آن است که فعالیتهای بازاریابی داخلی از طریق نفوذ و ایجاد انگیزه درکارکنان می تواند فرآیند نوآوری در سازمان را تقویت نماید و بنابراین میتوان از آن به عنوان یک توانمندساز فرآیند نوآوری نام برد (ایمانی پور، سعیدی پور و قلی پور، 1391).
امروزه سازمانها برای زنده ماندن و گریز از مرگ و ایستایی و انطباق با محیط متغیر و ناپایدار بیرون به نوآوری نیاز دارند. در پیش روی مدیران همه سازمانها این جمله قرار دارد “نابودی در انتظار شماست مگر اینکه نوآور باشید” مسائل امروز سازمانها با راه حلهای دیروز حل شدنی نیست و شرایط محیطی به حدی پیچیده، پویا و نامطمئن گردیده که سازمانها دیگر نمیتوانند بدون نوآوری حیات بلندمدت خود را تضمین نمایند (شهابی و جلیلیان، 1390). تحقیقات زیادی تا بحال در مورد نوآوری سازمانی صورت گرفته است و هر کدام از زاویه ای به این متغیر پرداختهاند اما تابحال پژوهش همه جانبهای در رابطه با تاثیر بازاریابی داخلی بروی نوآوری با بررسی نقش میانجی خودکارامدی کارکنان صورت نگرفته است. بی شک با آگاهی و شناخت از این عوامل و زمینه ها، مدیران سازمانها خواهند توانست با دیدی وسیع تر، جامع تر و آگاهانه تر به موضوع نوآوری سازمانی نگریسته و بهره لازم را به منظور افزایش عملکرد کارکنان خود کسب نمایند. آنچه مشهود است، همه سازمانها برای بقاء نیازمند اندیشههای نو و نظرات بدیع و تازه اند. افکار و نظرات جدید همچون روحی در کالبد سازمان دمیده می شود و آن را از نیستی و فنا نجات میدهد. در عصر ما برای بقاء و موفقیت و حتی حفظ وضع موجود باید جریان نوجوئی و نوآوری را در سازمان تداوم بخشید تا از رکود و نابودی سازمان جلوگیری شود (کوپر و کرونین، 2011) برای آنکه بتوان در دنیای متلاطم و متغیر امروزی به حیات ادامه داد باید به نوآوری روی آورد و ضمن شناخت تغییرات و تحولات محیط برای رویاروئی با آنها پاسخهای بدیع و تازه تدارک دید و همراه تأثیرپذیری از این تحولات بر آنها تأثیر نهاد و به آنها شکل دلخواه داد میتوان گفت در عصر حاضر فرآیند نوآوری از هر زمانی برای سازمانها مهمتر است زیرا سازمانهای غیرنوآور به مرور زمان از دور خارج میشوند و یا مجبور می شوند که سیستم خود را اصلاح کنند. در واقع موفقیت سازمانی و عموماً ماندگاری سازمانها، به توانایی برنامه ریزی جهت ایجاد و به کارگیری فکرهای جدید بستگی دارد (نصر اصفهانی، امیری و فرخی، 1392). با توجه به موارد فوق سوال اصلی پژوهش حاضر چنین است که آیا بازاریابی داخلی از طریق خودکارآمدی کارکنان منجر به نوآوری سازمانی می شود. بدین منظور مدل مفهومی پژوهش به شرح زیر ترسیم می گردد:
اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
یکی از سرمایههای اصلی هر سازمان کارکنان آن است. وجود کارکنان راضی و توانمند از شرایط لازم برای پیشرفت هر سازمانی تلقی میشود. بازاریابی داخلی در پی ایجاد چنین سرمایههایی می باشد. کارکنان به عنوان مشتریان داخلی سازمان هستند و توجه سازمان به مشتریان داخلی با عنوان بازاریابی داخلی مطرح شده است (ابزاری، رنجبریان، فتحی و قربانی، 1388). سازمانهایی که به کارکنان خود توجه بیشتری دارند به طورمعمول کارکنان مشتری مدارتر، با رضایت شغلی و تعهدسازمانی بالاتری دارند. یکی از نتایج بازاریابی داخلی، ایجاد زمینه برای مشارکت کارکنان، ارایه نظرات و ایدههای جدید میباشد (امیرکبیری، میرابی و صالحی، 1390). وجود کارکنان راضیتر و متعهدتر نسبت به سازمان، آنها را بر عملکردهای نوآورانه و نوآوری در سازمان ترغیب میکند. در دنیای رقابتی امروزه سازمانهایی موفقترند که در راستای نوآوری حرکت کنند. نوآوری در سازمان، رویکردی نوین در مدیریت سازمان ها محسوب میشود و سازمانها میتوانند با اتخاذ رویکردی نوآورانه، ارزشهای جدیدی را به ذی نفعان مختلف خود ارایه دهند. با پیچیده و پویاتر شدن هرچه بیشتر محیطهای سازمانی، انتظار میرود که نوآوری اهمیت بیشتری در دستیابی به مزیت رقابتی و حفظ آن ایفا کند. در این عصر، برای بقا و پیشرفت باید جریان نوآوری در سازمان را تداوم بخشید تا از رکود و نابودی ممانعت شود. شرط بقا در دنیای متلاطم کسب وکار، توجه به تحولات محیطی، نوآوری و درک ابعاد گوناگون ایجاد نوآوری در کسب وکار است. اساس این پژوهش بر این مبناست که در عصر کنونی سازمان هایی موفق هستند که دست به نوآوری و ابتکار بزنند. نوآوری سازمانی راهی به سوی پیشرفت و پیشی گرفتن از رقبا در دنیای رقابت می باشد. یکی از راه های توسعه نوآوری سازمانی داشتن منابع انسانی ماهر بوده و در این زمینه خودکارآمدی به توانمند شدن کارکنان کمک می کند. سازمانها برای داشتن منابع انسانی کارآمد میتوانند به بازاریابی داخلی توجه کنند. بنابراین پژوهش حاضر نیز با هدف بررسی ارتباط بازاریابی داخلی با نوآروی سازمانی انجام شده است.
کارکنان از طریق نقش میانجی سرمایه روانشناختی
متاسفانه، در شرکتهای مدرن در راستای حرکت به سوی کارایی، کارهای زیادی بر دوش کارگران گذاشته شده است. به صورت تاریخی، این قبیل اتفاقات بوسیله مدیریت علمی به پیش می رفتند اما در سالهای اخیر بصورت مشابه اثرات کاربرد کوته بینانه مهندسی مجدد فرایندهای کسب و کار و کاهش سطوح سازمانی اتفاق افتاده است. این اقدامات محیطهای سازمانی را مکانهای کاری بیثمر و بیحاصلی کرده است که محیط کاری را به صورت خودکار و روباتیک درمی آورد و کارکنان را از مقام و شأنشان به عنوان افراد متفکر تهی می کند .برای رسیدن به نوآوری و خلاقیت، شرکتها باید دوباره قلبها و افکار کارکنان را جذب کنند. بدون انجام این کار مقدار زیادی از پتانسیل خلاقیت و نوآوری در سازمانها هدر می رود. یک دلیل مهم برای شکست در ترویج انگیزش، شکست شرکتها در پیوند مؤثر با نیازهای کارکنانشان است. اگر سازمانها بخواهند نیروی کاری داشته باشند که هم خلاق و هم متعهد باشند، آنها باید در مورد پرورش انواع ارتباطاتی که همراه با درک نیازهای کارکنان است، کوشا باشند. بنابراین اگر سازمانها روی ایجاد روابط درست با کارکنان تمرکز نکنند و فقط روی گسترش انگیزههای مادی تمرکز کنند، موفق نخواهند بود. نیازهای کارکنان هم عقلی و هم احساسی هستند. بازاریابی داخلی به دقت مضمون عقلی و احساسی برای ساختن تصاویری از واقعیت محیط سازمان را بررسی می کند. فقط از این طریق است که سازمان قادر به ایجاد «بستههایی» برای رفع کامل نیازهای کارکنان می شود. با توجه به موارد فوق؛ پژوهش حاضر به دنبال بررسی تاثیر بازاریابی داخلی بر نوآوری سازمانی ازطریق متغیر میانجی خودکارآمدی کارکنان در شرکت پتروشیمی ایلام است.
جنبه جدید و نوآوری پژوهش
پژوهشهای زیادی تا بحال در مورد نوآوری سازمانی صورت گرفته است و هر کدام از زاویهای به این متغیر پرداختهاند اما تا بحال پژوهش همه جانبهای در رابطه با تاثیر بازاریابی داخلی بروی آن با بررسی نقش میانجی خودکارامدی کارکنان صورت نگرفته است. بیشک با آگاهی و شناخت از این عوامل و زمینهها، مدیران سازمانها خواهند توانست با دیدی وسیع تر، جامعتر و آگاهانهتر به موضوع نوآوری سازمانی نگریسته و بهره لازم را به منظور افزایش عملکرد کارکنان خود کسب نمایند.
اهداف پژوهش
هدف اصلی
بررسی تاثیر بازاریابی داخلی بر نوآوری سازمانی در شرکت پتروشیمی ایلام با بررسی نقش میانجیگر خود کارآمدی کارکنان
اهداف فرعی
1- تعیین تاثیر بازاریابی داخلی بر نوآوری سازمانی در شرکت پتروشیمی ایلام
2- تعیین تاثیر بازاریابی داخلی بر خودکارآمدی کارکنان در شرکت پتروشیمی ایلام
3- تعیین تاثیر خودکارآمدی کارکنان بر نوآوری سازمانی درشرکت پتروشیمی ایلام.
4- سنجش نقش میانجی خودکارآمدی کارکنان در رابطه بین بازاریابی داخلی و نورآوری سازمانی در شرکت پتروشیمی ایلام.
فرضیه های پژوهش
فرضیه اصلی
بازاریابیداخلی بر نوآوری سازمانی در شرکت پتروشیمی ایلام با نقش میانجی خود کارآمدی کارکنان تاثیر مثبت و معناداری دارد
فرضیه های فرعی
1- بازاریابی داخلی بر نوآوری سازمانی در شرکت پتروشیمی ایلام تاثیر مثبت و معناداری دارد
2- بازاریابی داخلی بر خودکارآمدی کارکنان در شرکت پتروشیمی ایلام تاثیر مثبت و معناداری دارد
3- خودکارآمدی کارکنان بر نوآوری سازمانی درشرکت پتروشیمی ایلام تاثیر مثبت و معناداری دارد
4- خودکارآمدی کارکنان نقش میانجی را در رابطه بین تاثیر بازاریابی داخلی بر نوآوری سازمانی دارد.
تعاریف مفهومی و عملیاتی
الف) تعریف مفهومی
بازار یابی داخلی یک تلاش برنامهریزی شده با استفاده از یک رویکرد همانند بازاریابی برای غلبه بر مقاومتهای سازمانی در برابر تغییر، متوازن کردن، انگیزهمند کردن و هماهنگی بین وظیفهای و یکپارچه کردن کارکنان در جهت اجرای اثربخش استراتژیهای شرکتی و وظیفهای به منظور ایجاد رضایت از طریق فرایند ایجاد کارکنان با انگیزه و مشتری محور می باشد (عباسی و صالحی، 1390).
ب) تعرف عملیاتی
در پژوهش حاضر جهت سنجش بازاریابی داخلی از پرسشنامه احمد و رفیق (2005) با 6 مولفه اصلی استفاده شده است. مولفهها شامل امنیت شغلی (8 سوال)، تسهیم اطلاعات (5 سوال)، پاداشهای سخاوتمندانه (4 سوال)، کاهش فاصله طبقاتی میان کارکنان (4 سوال)، توانمندسازی کارکنان (7 سوال)، آموزشهای متنوع و گسترده (5 سوال) میباشد.
الف) تعریف مفهومی:
نوآوری سازمانی را میتوان فرایندی دانست که اختراعات با استفاده از آن به محصولات، فرایندها، خدمات یا تغییرات سازمانیِ دارای ارزش افزوده یا قابل عرضه در بازار تبدیل می شون نوآوری سازمانی تمایل سازمان به گسترش یااصلاح خدمات و محصولات تازه و نیز توفیق سازمان در ارایه این خدمات و محصولابه بازار است. نوآوری سازمانی به عنوان توسعه، پذیرش ایده یا رفتار در عملیات سازمانی بوده و برای کل سازمان جدید و نوآور می باشد (نصر اصفهانی، امیری و فرخی، 1392).
ب) تعریف عملیاتی:
در پژوهش حاضر جهت سنجش نوآوری سازمانی ار پرسشنامه نصر اصفهانی و همکاران (1392) استفاده خواهد شد. پرسشنامه مذکور شامل 16 سوال و 4 مولفه نوآوری رفتاری (4 سوال)، نوآوری محصول (6 سوال)، نوآوری فرایند (4 سوال) و نوآوری استراتژیک (2 سوال) می باشد.
الف) تعریف مفهومی:
در تعریف خودکارآمدی فتسکو و مککلور (2005، به نقل از سیف، 1386: 173) گفته اند که: خودکارآمدی به باورهای افراد درباره توانایی کنترل زندگی به دست خودشان گفته می شود. بنا به گفته گیست (1987) خودکارآمدی به عنوان اعتقاد فرد به توانایی هایش برای انجام یک وظیفه خاص است (به نقل از مکی، سیمرز، و لیکاتا، 2006: 209). خودکارآمدی به تصوری کلی، مفهوم گسترده و پایدار از باورهای فرد نسبت به توانایی هایش گفته می شود که شامل عملکرد مؤثر فرد در دامنه ای از موقعیتهای استرس زا می شود (شوارزر، 1998). بنابراین خودکارآمدی عبارت است احساس ما از عزت نفس یا ارزش شخصی، احساس ما در مورد بسندگی و کارآمدی در کنار آمدن با مسائل زندگی (بندورا، 1982، به نقل ازشولتز و شولتز،1996، ترجمه سیف و همکاران، 1386: 387).
ب) تعریف عملیاتی:
در پژوهش حاضر جهت سنجش خودکارآمدی کارکنان از پرسشنامه نصر اصفهانی،امیری و فرخی(1392) استفاده شده است. پرسشنامه مذکور شامل 3 مولفه خود کارامدی هیجانی(7 سوال)، خود کارامدی جسمانی (8 سوال)، خود کارآمدی اجتماعی (8 سوال) میباشد.
قلمرو پژوهش
الف) قلمرو زمانی پژوهش:
این پژوهش در یک دوره زمانی یکساله شکل گرفته و سال مدنظر اواخر سال 92 و اوایل سال 93 می باشد.
ب) قلمرو مکانی پژوهش: در این پژوهش با عنایت به بررسی تاثیر ابعاد بازاریابی داخلی بر نوآوری سازمانی در شرکت پتروشیمی ایلام محقق قصد داشته به بررسی موضوع در محدوده استان ایلام و شرکت پتروشیمی ایلام بپردازد.
ج)قلمرو موضوعی پژوهش:
پژوهش مورد نظر در حوزه مدیریت بازرگانی گرایش بازاریابی انجام گرفته است. همچنین با توجه به مدل مفهومی پژوهش می توان بخشی از موضوع را مربوط به حوزه روانشناسی صنعتی دانست.
1- فصل اول: کلیات تحقیق…………………………………………………… 1
1-1- طرح مسأله……………………………………………………………………………………… 2
2-1- ضرورت و اهمیت تحقیق……………………………………………………………….. 2
3-1- اهداف تحقیق…………………………………………………………………………………. 3
4-1- سؤالات تحقیق…………………………………………………………………………………. 3
5-1- فرضیه های تحقیق…………………………………………………………………………… 4
6-1- تعریف مفاهیم و اصطلاحات…………………………………………………………. 4
2- فصل دوم: مبانی نظری تحقیق…………………………………………. 6
1-2- بررسی تحقیقات پیشین……………………………………………………………….. 7
1-1-2- پیشینه پژوهش در داخل کشور………………………………………….. 7
2-1-2- بررسی پیشینه تحقیق در خارج از کشور……………………… 8
2-2- نظریههای مربوط به موضوع تحقیق…………………………………………. 9
1-2-2- تعریف آموزش……………………………………………………………………….. 12
2-2-2- تعیین اهداف آموزشی……………………………………………………….. 14
1-2-2-2- هدفهای اجتماعی……………………………………………………….. 15
2-2-2-2- هدفهای سازمانی……………………………………………………… 15
3-2-2-2- هدفهای کارکنان……………………………………………………….. 16
3-2-2- اهمیت و ضرورت آموزش……………………………………………………… 17
4-2-2- مزایای آموزش…………………………………………………………………….. 19
5-2-2- انتخاب روش آموزش……………………………………………………………. 23
گروه اول) روشهایی که منظور از آنها دادن اطلاعات است 23
گروه دوم) روشهای شبیهسازی………………………………………………….. 26
گروه سوم) روشهای ضمن خدمت………………………………………………….. 32
6-2-2- هدفهای آموزش ضمن خدمت و رابطه آن با بهسازی سازمانی 38
7-2-2- روشهای آموزش ضمن خدمت…………………………………………….. 44
1-7-2-2- گردش شغلی…………………………………………………………………. 44
2-7-2-2- آموزشکارگاهی…………………………………………………………… 46
3-7-2-2- مربیگری……………………………………………………………………… 46
4-7-2-2- جانشینی موقت…………………………………………………………… 47
5-7-2-2- استاد ـ شاگردی………………………………………………………. 48
8-2-2- بهسازی و پرورش مدیران…………………………………………………. 49
9-2-2- آموزش مدیران………………………………………………………………… 50
10-2-2- اهمیت آموزش مدیران…………………………………………………. 52
11-2-2- آموزش ضمن خدمت مدیریت………………………………………… 54
12-2-2- اهداف برنامههای آموزش ضمن خدمت مدیریت………. 58
13-2-2- شیوههای آموزش مدیران…………………………………………….. 59
1-13-2-2- چرخش شغلی……………………………………………………………….. 59
2-13-2-2- مورد کاوی………………………………………………………………… 60
3-13-2-2- ایفای نقش……………………………………………………………….. 60
4-13-2-2- برنامههای مدیریت دانشگاهی……………………………. 61
5-13-2-2- آموزش گروهی…………………………………………………………… 61
6-13-2-2- بازیهای مدیریت……………………………………………………. 62
7-13-2-2- کنفرانس……………………………………………………………………. 63
8-13-2-2- بازگروپ……………………………………………………………………. 64
9-13-2-2- روش سندیکا…………………………………………………………….. 64
10-13-2-2- روش تعلیم و تعلم……………………………………………… 64
14-2-2- ارزیابی برنامههای آموزشی مدیران……………………. 65
15-2-2- رویکردهای نوین مدیریت و آموزش کارکنان………. 67
3-2- چارچوب نظری تحقیق………………………………………………………………….. 71
3- فصل سوم: روش تحقیق…………………………………………………….. 78
1-3- جامعه آماری……………………………………………………………………………….. 79
2-3- نمونه آماری و روش نمونهگیری……………………………………………. 79
3-3- روش تحقیق……………………………………………………………………………………. 79
4-3- روش و ابزار گردآوری دادهها و اطلاعات………………………….. 79
5-3- ابزار تحقیق……………………………………………………………………………….. 80
6-3- روایی و پایایی ابزار تحقیق……………………………………………… 80
7-3- روشهای تجزیه و تحلیل دادهها و اطلاعات……………………….. 81
4- فصل چهارم: یافتههای تحقیق……………………………………….. 82
1-4- بررسی آمار توصیفی………………………………………………………………….. 84
1- 1-4- بررسی متغیرهای جمعیت شناختی…………………………………. 84
1-1-1-4-جنسیت…………………………………………………………………………….. 84
2-1-1-4- وضعیت تأهل……………………………………………………………….. 85
3-1-1-4- سن…………………………………………………………………………………. 86
4-1-1-4- سطح تحصیلات……………………………………………………………….. 87
5-1-1-4- سابقه کاری……………………………………………………………….. 88
2-1-4- بررسی آمار توصیفی در رابطه با متغیرهای اصلی تحقیق 89
2-4- بررسی آمار استنباطی……………………………………………………………… 90
1- 2-4- بررسی یافتههای آزمون دو جملهای…………………………… 90
2- 2-4- بررسی یافتههای آزمون همبستگی رتبهای اسپیرمن 91
3- 2-4- یافتههای آزمون تحلیل واریانس فریدمن……………….. 96
5- فصل پنجم: نتیجه گیری…………………………………………………. 98
1-5- بیان مجدد مسأله………………………………………………………………………. 99
2-5- مروری بر فرآیند انجام تحقیق……………………………………………. 99
3-5- نتایج تحقیق……………………………………………………………………………… 100
1-3-5- تحلیل یافتههای آزمون دوجمله ای…………………………… 100
2-3-5- تحلیل یافتههای آزمون همبستگی……………………………….. 100
3-3-5- تحلیل یافتههای آزمون تحلیل واریانس………………….. 102
4-5- پیشنهادها………………………………………………………………………………….. 102
1-4-5- پیشنهادهای مبتنی بر یافتههای تحقیق………………….. 102
2-4-5- پیشنهادهایی برای محققین آتی…………………………………. 103
5-5- محدودیتها و مشکلات انجام تحقیق……………………………………… 104
فهرست منابع و مآخذ………………………………………………………………………… 105
پیوست 109
طرح مسأله
هدف اصلی از آموزشهای ضمن خدمت می بایست ارتقاء مهارتهای مختلف نیروی انسانی و خصوصاً مدیران سازمان باشد. لکن آنچه در عمل مشاهده می شود اینست که آموزشهای مزبور آنطور که باید و شاید به افزایش مهارتهای مدیریتی منجر نمیشوند. به عنوان نمونه و بر اساس چارچوب نظری کتز که مبنای کار تحقیق ما نیز می باشد، آموزش فعلی ضمن خدمت در مورد مدیران ارشد می بایست بیشتر به تقویت مهارتهای ادراکی و مفهومی آنها بینجامد تا مهارتهای فنی و تکنیکی آنها. این در حالی است که تناسب لازم در آموزشهای ضمن خدمت ارائه شده با سطح مدیران کمتر به چشم می خورد. این تحقیق در صدد است تا میزان ارتباط بین دورههای آموزشی یاد شده را با ارتقاء مهارتهای مختلف مدیران در سطوح مختلف مدیریتی مورد بررسی قرار دهند.
2-1- ضرورت و اهمیت تحقیق
ضرورت و اهمیت این تحقیق از آنجا ناشی می شود که در بسیاری از موارد مشاهده می شود که علیرغم صرف هزینههای سنگین آموزشی و مهم تر از آن هزینه فرصت از دست رفته، نتیجه لازم از برگزاری آموزشهای مدیریتی حاصل نمی شود و انجام چنین تحقیقاتی که در پی تعیین میزان اثرگذاری آموزشهای حین خدمت بر ارتقاء مهارتهای مختلف مدیریتی می باشد می تواند به قطع در برنامه ریزیهای آموزش سازمان مؤثر واقع شود.
3-1- اهداف تحقیق
هدف اصلی از انجام این تحقیق تعین میزان اثر گذاری دورههای آموزشی ضمن خدمت بر افزایش مهارتهای مختلف مدیران حوزه معاونت سیما در سال 1386 می باشد که آن قابل بررسی در ذیل اهداف فرعی تر زیر است:
4-1- سؤالات تحقیق
سوال اصلی:
آیا بین برگزاری دورههای آموزشی ضمن خدمت مدیران معاونت سیما و ارتقاء مهارتهای مختلف آنها ارتباط معنی داری وجود دارد؟
سوالات فرعی:
1- آیا بین برگزاری دورههای آموزشی ضمن خدمت مدیران معاونت سیما و ارتقاء مهارتهای فنی آنها ارتباط معنی داری وجود دارد؟
2- آیا بین برگزاری دورههای آموزشی ضمن خدمت مدیران معاونت سیما و ارتقاء مهارتهای انسانی آنها ارتباط معنی داری وجود دارد؟
3- آیا بین برگزاری دورههای آموزشی ضمن خدمت مدیران معاونت سیما و ارتقاء مهارتهای ادراکی آنها ارتباط معنی داری وجود دارد؟
4- آیا بین برگزاری دورههای آموزشی ضمن خدمت مدیران معاونت سیما و ارتقاء مهارتهای تصمیمگیری آنها ارتباط معنی داری وجود دارد؟
5-1- فرضیه های تحقیق
6-1- تعریف مفاهیم و اصطلاحات
آموزش ضمن خدمت: متداول ترین روش آموزشی در سازمان ها که در آن به فرد ضمن انجام کار و وظایفش آموزشهای لازم داده می شود (سعادت،1375 ).
مهارت مدیریتی: “به تواناییهای اکتسابی و قابل پرورش توسط مدیران مهارت مدیریتی اطلاق می شود که خود به مهارتهای مختلفی چون مهارت فنی، مهارت انسانی، مهارت ادراکی و مهارت تصمیمگیری قابل تقسیم است” (علاقه بند،1383، ص25).
مهارتهای فنی: “عبارتست از دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص که لازمه آن ورزیدگی در کاربرد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است . به عبارت دیگر مهارت فنی، عبارت از: توانایی مدیر در کاربرد دانش تخصصی یا تخصصهای ویژه میباشد” (رابینز، 1374، ص7).
مهارت انسانی: “یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ایجاد تفاهم و همکاری و انجام دادن کار به وسیله دیگران، فعالیت مؤثر به عنوان عضو گروه، درک انگیزههای افراد و تأثیرگذاری بر رفتار آنان” (علاقهبند،1383، ص26).
مهارت ادراکی: “یعنی توانایی ذهنی برای درک و تجزیه و تحلیل پیچیدگیهای سازمان و فهم همه عناصر و اجزای تشکیلدهنده کار و فعالیت سازمانی به صورت یک واحد به عبارت دیگر توانایی درک و تشخیص اینکه کارکردهای گوناگون سازمان به یکدیگر وابسته بوده، تغییر در هر یک از بخشها، الزاماً بخشهای دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد” (علاقهبند،1383، ص26).
مهارت تصمیمگیری: عبارت است از توانایی مدیران در تشخیص و حل مساله در یک موقعیت سازمانی، به تعبیری دیگر آن فرایند تبدیل اطلاعات به عمل است (کونتز و دیگران، 1370، ص314).
1-2- بررسی تحقیقات پیشین
1-1-2- پیشینه پژوهش در داخل کشور
در این بخش سعی شده است که پژوهشهای انجام شده در داخل کشور که در زمینه موضوع تحقیق حاضر میباشند مورد بررسی قرار گیرند.
تیغ ساززاده (1371) در تحقیق خود با عنوان بررسی آموزشهای مدیریتی ضمن خدمت و نقش آن در زمینه های انسانی، فنی، تخصصی و حل مساله در تصمیم گیری به این نتیجه میرسد که انگیزهها و علایق شخصی کارآموزان بالاترین دلیل شرکت در دوره های آموزشی را تشکیل میدهد.
غلامی چنارستان علیا (1374) در تحقیق خود با عنوان بررسی اثر دوره های آموزش ضمن خدمت مدیریت بر اثربخشی مدیران سازمانهای دولتی در کهکیلویه و بویر احمد به بررسی اثر دورههای آموزش ضمن خدمت مدیریت بر اثر بخشی مدیران سازمان های دولتی در کهکیلویه و بویر احمد پرداخت که روش آن مبتنی بر تحقیقات توصیفی و پژوهش میدانی بوده و برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شده است. تحقیق به این نتیجه رسیده است که بین افزایش اثر بخشی مدیران و دوره های آموزشی ضمن خدمت مدیریت برگزار شده برای این مدیران رابطه معناداری وجود دارد. همچنین این تحقیق بیان میکند که آموزشهای ضمن خدمت مدیریت باعث بالارفتن رضایت شغلی مدیران گردیده است.
طرحواره درمانی بر بهبود رضایت شغلی و کاهش فرسودگی شغلی کارکنان کارخانجات تولیدی توس چینی
گلکار(1373) تحقیقی با عنوان بررسی تاثیر آموزش ضمن خدمت اداری بر عملکرد کارکنان شرکت ملی نفت ایران به انجام رسانده است که یافته های آن عبارتند از:
خدایی محمودی(1381) درتحقیق خود با عنوان بررسی نقش دوره های آموزش ضمن خدمت در افزایش بهره وری کارکنان دانشگاه تهران به یافته های ذیل دست یافت:
باقری (1383) در تحقیقی با عنوان تاثیر آموزش ضمن خدمت بر بهره وری کارکنان مدیریت جهاد کشاورزی اسلام آباد غرب، به بررسی تاثیر آموزش ضمن خدمت بر بهره وری کارکنان مدیریت جهاد کشاورزی اسلام آباد غرب پرداخته است که روش آن مبتنی بر تحقیق توصیفی پیمایشی بوده و عمده ترین یافته های آن به شرح زیر است:
کارکنانی که در دورههای آموزشی ضمن خدمت شرکت کرده اند، از لحاظ هر یک از متغییرهای نگرشهای مثبت کاری، میزان آشنایی با وظایف شغلی، همکاری گروهی و ابتکار و نوآوری، نسبت به کارکنانی که در این دورهها شرکت نکرده اند از وضعیت بهتری برخوردارند و محقق به این نتیجه رسیده است که آموزش ضمن خدمت در بهره وری کارکنان موثر میباشد.
2-1-2- بررسی پیشینه تحقیق در خارج از کشور
بعضی از مطالعات و تحقیقاتی که به نحوی موارد مربوط به آموزش کارکنان را مورد بررسی قرار دادهاند به شرح زیر میباشد:
دولان وشولر(1378) در تحقیق خود ضمن مقایسه روشهای آموزشی با معیارهای مهم یادگیری و برآوردهای هزینه، نشان دادهاند که بازخورد و نتایج آموزش و امکان تمرین هنگام یادگیری آموزشهای استاد شاگردی، دستورالعمل شغلی، تمرینهای تجربی، الگوسازی کامپیوتری و آموزش برنامهریزی شده مثبت بوده است و امکان یادگیری و تاثیر این آموزشها به شغل کارکنان زیاد میباشد و فقط امکان تمرین هنگام یادگیری آموزش برنامهریزی شده، منفی ارزیابی شده است. برنارد و جیمز (1966) نیز در تحقیق دیگری در رابطه باحدودی که تکنیکهای آموزشی مورد استفاده اصول مسلم یادگیری قرار میگیرند، به این نتیجه رسیده اند که بازخورد نتایج آموزشهای مربیگری، برنامهریزی شده، حساسیت و تمرینهای برنامهریزی شده گروهی مثبت بوده است و در آموزشهای چرخش شغلی، سخنرانی، مطالعات ویژه، فیلم وتلویزیون، منفی میباشد و سایر آموزشها بعضی اوقات مفید است. نتایج تحقیقات دارش (1987)در ارزیابی مدلها جانشینی برای اجرای آموزشهای ضمن خدمت مدیران مدارس نشان داده است که مدلی که حداقل مقبولیت را دارد همان دوره دانشگاهی است و بیشترین مقبولیت دوره کوتاه مدت انجمن حرفهای است و شبکه غیر رسمی، موثرترین روش شناخته شده است .کانز در تحقیقات خود در مورد کارایی کارگاههای آموزشی آتلانتای آمریکا به این نتیجه رسیده است که یک کارگاه آموزشی هفت ساعته توانسته است بیش از سمینارها وکلاسهای درازمدت در تغییر روحیه آمادگی معلمان برای تدریس موثر باشد (1996) همچنین الکساندر(1996)، لویس و ویلیام(رئیسی دهکردی،1377)، دانشگاه آشلند(2001) ،کورتس (2000)، دانیو لات و ربلو (افشار،1377) در این زمینه تحقیق نموده و به نتایجی مشابه دست یافتهاند.
2-2- نظریههای مربوط به موضوع تحقیق
برای نیل به اهداف، هر سازمانی، چه کوچک و چه بزرگ، باید کادری از نیروهای لایق و کارآمد در اختیار داشته باشد. دبستان، دبیرستان و دانشگاه، نظامی برای تربیت و آموزش دانش و معلوماتی است که افراد را برای ورود به اجتماع و خدمت مؤثر آماده میسازد. ولی افرادی که به استخدام سازمان درمیآیند، علاوه بر این معلومات، به آموزش تخصصی و حرفهای نیز نیاز دارند تا دانش فنی و مهارتهای لازم را برای انجام شایسته وظایف محول به دست آورند. این آموزشها به کارکنان کمک میکند تا نقش فعالتر و مؤثرتری در نیل به اهداف سازمان ایفا کنند (سعادت، 1386، ص175).
آموزش کارکنان مانند نگهداری اموال و تجهیزات است، ابزار و تجهیزات برای آن که از کارآیی بیشتر برخوردار باشند به تعمیر و تنظیم مستمر نیاز دارند. برای به حداکثر رساندن اثربخشی و کارآیی افراد سازمان، ضمن آشنا ساختن با محیط و توجیه آنها بر اساس نیاز، دورههای آموزشی مناسب را باید برای آنها تدوین نمود (سید جوادین، 1383، ص267).
انسان موجودیست تغییرپذیر با تواناییهای بالقوه نامحدود که این تواناییها میتواند تحت نظام و برنامهریزیهای آموزشی و پرورشی صحیح به تدریج به فعل درآید و جوامع انسانی و ارگانهای مربوط به آن را از مواهبی بی کران برخوردار نماید. این وظیفه خطیر در حد سازمانها و مؤسسات به عهده مدیریت و از جمله وظایف عمده نظام بهسازی منابع انسانی است (میرسپاسی، 1371، ص297).
مدیر و سرپرست به کسی اطلاق میشود که مسئولیت هدایت و نظارت عدهای از کارکنان به عهده او واگذار گردد. بنابراین از رئیس یا مدیر هر مؤسسه تا سرپرستان اجرایی آن، جزء این طبقه محسوب میشوند و چون معمولاً کارکنان شایستهتر به عنوان سرپرست انتخاب و در سلسله مراتب سازمان ارتقا مییابند به طور طبیعی این اشخاص کمتر احساس نیاز به آموزش مینمایند. از سوی دیگر به لحاظ مشغله و درگیری زیاد، وقت کمتری هم برای یادگیری خارج از مراحل کار برای آنها وجود دارد. یکی از رسالتهای مسئولین آموزش هر مؤسسه آنست که مدیران، به ویژه آنهایی که سرشار از غرور موفقیتهای خویشاند، را در شرکت در برنامههای آموزشی متقاعد نمایند (میرسپاسی، 1371، ص310).
بنا بر نظر متخصصین، هر مدیر یا سرپرست برحسب ردهای که اعمال مدیریت مینماید باید به میزان کافی از آگاهیهای ادراکی و اطلاعات عمومی، آگاهیهای مربوط به رفتار و روابط انسانی و بالاخره مهارت تخصصی برخوردار باشد. آگاهیهای ادراکی، در رابطه با قدرت تفکر، اندیشه، درک شرایط محیطی و ایدئولوژی در حفظ تعادل همآهنگی و فعل و انفعالات خرد و کلان سازمان در جهت حصول به هدفهای جامعه، سازمان و کارکنان سازمان مؤثر میباشد.
آگاهیهای انسان به صورت تنظیم روابط عمودی و افقی کارکنان در محیط کار و هدایت آنها به سوی رفتار و کردار نیک و منع از اعمال غیرپسندیده، کاربرد عملی پیدا میکند و بالاخره آگاهیهای تخصصی که به صورت نظارت، هدایت و کنترل در استفاده صحیح از ابزار و وسایل وارد عرضه کار میگردد.
تشخیص محتوای آموزش برای هر رده مدیریت بر مبنای ملاحظات فوقالذکر و تعیین روش مناسب آموزشی، دشواری عمده برنامهریزی آموزش مدیران را تشکیل میدهند (میرسپاسی، 1371، ص311).
ویژگیهای آموزشی مدیران و سرپرستان معرف این واقعیت است که در این مورد روشهایی مشابه روشهای کارآموزی کارکنان جوابگو نبوده، روشهای دیگری برای رسیدن به این مقصود لازم است. علاوه بر آن، نظر به اینکه آموزش و پرورش مدیران در سطوح مختلف مدیریت نیز از ویژگی خاصی برخوردار بوده در سطوح بالا دانش و مهارتهای ادراکی اهمیت بیشتری دارد، لذا ضمن مطرح کردن انواع روشها، تناسب هر روش با سطح خاص مدیریت ذکر میگردد (میرسپاسی، 1371، ص312).
آغاز آموزش مدیریت در ایران را میتوان از تشکیل مؤسسه علوم اداری و مدیریت بازرگانی که با کمک دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تشکیل شده ردیابی کرد. این مؤسسه که ابتدا زیر نظر استادان آمریکایی در 1333 شروع به کار نمود و بعد از دو سال در اختیار مسئولین ایرانی قرار گرفت، در واقع مادر سایر مراکز آموزش عالی مدیریت در ایران به حساب میآید.
سایر مؤسسات آموزش عالی مدیریت نیز به تدریج تشکیل گردید، به نحوی که از هر گوشهای از مملکت بدون توجه به نیازها قارچوار چیزی به نام دانشکده یا مرکز آموزش عالی مدیریت ظاهر شد. از جمله مؤسسات معتبر آموزش مدیریت در ایران: سازمان مدیریت صنعتی، که در سال 1341 تأسیس گردید، مرکز مطالعات مدیریت، که در سال 1350 به صورت وابسته بودن به دانشگاه هاروارد به وجود آمد و بالاخره مرکز آموزش مدیریت دولتی را میتوان نام برد.
پیشرو آموزش مدیریت در سازمانهای دولتی، صنعت نفت ایران میباشد. این سازمان در سال 1349 مبادرت به تشکیل سمینارهایی برای آموزش مدیران نمود. این گونه سمینارها بعداً گسترش یافت و تا حدی هم جنبه تشریفاتی پیدا نمود. از جمله سازمانهایی که در آموزش مدیران دولتی سهم نسبتاً بالایی داشتهاند عبارتند از: شرکت ملی نفت ایران؛ سازمان برنامه و بودجه؛ بانک مرکزی؛ شرکت هواپیمایی ملی ایران؛ اطاق بازرگانی و بالاخره سازمان امور اداری و استخدامی کشور که در سال 1348 اقدام به تشکیل مرکز آموزش مدیریت دولتی نمود.
بعد از تعطیل شدن دانشگاهها که حدوداً کمتر از یک سال بعد از انقلاب به وقوع پیوست در خلال بررسیهای انجام شده به منظور دگرگون ساختن محتوا و روش آموزش عالی از جمله آموزش مدیریت، روش آموزش در حوزههای علمیه مورد توجه قرار گرفت ولی با توجه به اینکه تداوم آموزش در جهت گسترده کردن بینش و دانش مدیران به خصوص کاهش اهمیت مدرک تحصیلی مورد نظر است لذا میتوان مبانی روش آموزش در حوزههای علمی را، کم و بیش در برنامهریزی آموزشی مدیران ردههای بالای سازمان به کار گرفت (میرسپاسی، 1371، ص321).
1-2-2- تعریف آموزش
آموزش تجربهای است مبتنی بر یادگیری و به منظور ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار در فرد، تا او را قادر به انجام کار و بهبودبخشی تواناییها، تغییر مهارتها، دانش، نگرش و رفتار اجتماعی نماید. بنابراین آموزش به مفهوم تغییر دانش، نگرش و تعامل با همکاران است. آموزش مستلزم استفاده از برنامههای پیشبینی شدهای است که شایستگیهای موجود در کارکنان را تقویت و موجب کسب دانش، مهارت و تواناییهای تازه در فرد میگردد، به گونهای که بهبود عملکرد شغلی را تسهیل مینماید (سید جوادین، 1383، ص267).
صاحبنظران به طور متوسط 37 ساعت دوره آموزشی را برای هر مستخدمی ضروری میدانند در حالی که در دهه قبل 31 ساعت بوده است (سید جوادین، 1383، ص268).
نکته مهم این تعریف این است که تغییر در رفتار باید رخ دهد تا یادگیری اتفاق افتد. این تغییر باید فراتر از احساسات آنی باشد و از تجربه ناشی گردد.
به عبارت دیگر تغییرات موقتی که بر اثر بیماری یا رویدادهای اتفاقی پدیدار میگردد یادگیری تلقی نمیشوند. یادگیری به طور مستقیم قابل مشاهده نیست، اما آن را از آثار و عوارض محسوس در رفتار دیگران میتوان استنتاج کرد (سید جوادین، 1383، ص272).
آموزش عامل اساسی تعالی و پیشرفت انسانها در زندگی میباشد که وجود آن برای جامعه بشری به لحاظ اهمیتی که دارد غیرقابل اغماض است. صاحبنظران هر کدام تعریفی از آموزش ارائه دادهاند که در زیر به چند مورد اشاره میکنیم:
در فرهنگ واژهها و اصطلاحات مدیریت و سازمان، آموزش را فرآیندی تعریف میکند که در جهت کسب توانایی و مهارت بخصوص صورت میگیرد و محدودتر از واژه تعلیم و تربیت است(صغرا معینی، 1370).
یا به عبارتی فرآیندی است که موجب تغییراتی در جهت پیشرفت و اصلاح رفتارهای فرد میگردد.
آموزش شکاف بین آنچه شخص میتواند انجام دهد و آنچه باید بتواند انجام دهد را پر میکند (Armstony, 1992, P.198).
آموزش مجموعهای از فعالیتهای برنامهریزی شدهای است برای افزایش مهارتها، دانش و یا تجارب افراد با تغییر نگرش افراد (Gardon, 1988).
آموزش تجربه یادگیری است که در طی آن تغییرات مرتبط و پایدار در یک فرد را که میتواند توانایی شخص را در شغل بهبود دهد را جستجو میکند و گفته میشود که آموزش میتواند تغییر مهارتها، دانش، نگرش یا رفتار اجتماعی را در بر گیرد(Decenzo and Robbins , 1989, P 240).
در روانشناسی یادگیری، آموزش یعنی انتقال اطلاعات و مهارتها و یکی از فرایندهای روانی است (کاظمی، مدیریت 1370، ص199).
تعاریف متعددی از آموزش و بهسازی منابع انسانی ارائه شده است. پارهای از آنها به شرح زیر است:
2-2-2- تعیین اهداف آموزشی
هدف از برگزاری هر دوره آموزشی در نهایت، افزایش کارآیی عمومی در سازمان از طریق بالا بردن کیفیت کار نیروی انسانی شاغل در آن میباشد. بنابراین، اهداف دورههای آموزشی معمولاً برحسب رفتار و عملکردی که کارمند باید بعد از طی دوره از خود نشان دهد، معین میگردند.
کارشناسان و صاحبنظران امور آموزشی معتقدند که اهداف باید کاملاً صریح و روشن بوده، طوری تعیین شده باشند که بتوانند به سه سؤال اصلی پاسخ دهند:
هدفهای آموزشی با بهسازی هر مؤسسه را به تناسب هدفهای سهگانهای که برای نظام مدیریت منابع انسانی در نظر گرفته شده به شرح زیر میتوان خلاصه نمود:
1-2-2-2- هدفهای اجتماعی
جامعه و هدفهای آن محاط است بر کلیه ارگانهایی که در آن نشو و نما میکنند، که در واقع میتوان آن را فراسیستم یا نظام فراگیر نام نهاد. بنابراین هدفهای اجتماعی سمتدهنده اصلی برنامهها و عملیات مؤسسات و سازمانهای مختلف میباشد. توجه به اهداف مزبور مدیران و کارکنان را قادر میسازد تا بر مبنای ایدئولوژی، فرهنگ، نظام اقتصادی و شعائر ملی، اهداف و نحوه حرکت به سوی آنها را در ارگانهای مربوطه ترسیم و با تنگناهای محیط شغلی از مواضعی مشخص و شناخته شده برخورد نمایند.
طبیعی است که فرابینشی یا درک عمیقتر مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی که در واقع رابطه مستقیم با هدفهای اجتماعی دارند، برای طراحان و تصمیمگیران ردههای بالاتر سازمان از اهمیت بیشتری برخوردار است و این واقعیت حاکی از آن است که مدیران باید از آموزشی برخوردار شوند که این گونه تواناییها را تقویت نماید.
2-2-2-2- هدفهای سازمانی
تأمین هدفهای سازمانی ایجاب میکند که قابلیتها و مهارتهایی که برای انجام وظایف محوله و ایفای نقشها لازم است به تناسب نیاز و ضرورت تقویت گردد.
علاوه بر تخصصها و مهارتهای مورد نیاز، ایجاد روحیه تعاون، کار مشترک و دستهجمعی، پذیرفتن آگاهانه قوانین و مقررات و سنتها و اخلاق مقبول اداری و سازمانی، به وجود آوردن شیوههای رهبری اداری و مدیریت، از جمله ویژگیهایی است که در تأمین اهداف سازمانی کمک میکند.
برنامههای آموزشی کارکنان و مدیران در رابطه با هدفهای سازمان حداقل باید در جهت تأمین تدریجی هر دو نیاز فوق مجهز و کارکنان را به تناسب نیاز از این گونه تواناییها هر چه بیشتر برخوردار نماید.
3-2-2-2- هدفهای کارکنان
وحدت و تناسب بین شخصیت افراد و مسئولیتهای واگذاری به آنها و دانش و توانش انجام کار، در وجود انسان ایجاد رضایت میکند. به عبارت دیگر انسان هر چه بهتر بتواند کاری را انجام دهد از خود و نتیجه کار خود راضیتر است. کاردانی نه تنها به استحکام و اتکای به خود میافزاید بلکه به عنوان یک سرمایه ارزنده حرفهای و تخصصی اطمینانبخش زندگی مطلوبتر در آینده است. به عبارت دیگر هر قدر نظام
آموزش، بهتر و بیشتر بتواند تواناییهای بالقوه افراد را به فعل درآورد نه تنها، انسان در خود اعتبار و ارزش والاتری میبیند، بلکه جامعه نیز و او ارج بیشتری مینهد و این خود از هر جهت تقویت کننده روح و روان انسان است.
اهمیت و هدفهای آموزشی و بهسازی نیروی انسانی در این بخش سه مبحث زیر به ترتیب ارائه میگردد:
هر سازمانی به افراد آموزش دیده و با تجربه نیاز دارد تا مأموریت خود را به انجام برساند و به اهداف خود دست یابد، اگر تواناییهای کارکنان موجود پاسخگوی نیاز سازمان باشد، آموزش ضرورت چندانی ندارد، اما اگر افراد سازمان فاقد مهارت، توانایی و انطباقپذیری با شرایط سازمان باشند، ضرورت آموزش پدیدار میگردد.
با گسترش علوم و فنآوری و پیچیدهتر شدن مشاغل، بر اهمیت آموزش افزوده شد. زمانی که مشاغل ساده بود به راحتی فرا گرفته میشد، اما هر چه بر پیچیدگی مشاغل افزوده گردد، انتقال فنون آن با دشواری بیشتری همراه خواهد بود و این فشار امروزه بر سازمانها بیشتر احساس میگردد، به ویژه در پنجاه سال اخیر که حدود نیمی از مشاغل موجود، زاده شدهاند و تغییر شغل و حرفه را برای مردم عادی جلوه داده است. احتمال اینکه فردی حرفهای را بیاموزد و تا چهل سال آینده به یادگیری مهارت دیگری نیاز نداشته باشد، بسیار ضعیف است. تحول شگرف سرعت دگرگونی نه تنها مطلوب است، بلکه نیازمند تخصیص منابع سرمایهای برای انتقال نظریات و آموزش به کارکنان میباشد (سید جوادین، 1383، ص 268).
3-2-2- اهمیت و ضرورت آموزش
امروزه اهمیت آموزش برای هر نوع سازمانی باید مشخص گردد تا به ارزشهای نهفته در آموزش پی ببرد و با برنامهریزیهای صحیح در جهت رسیدن به آنها تلاش نماید.
اهم ارزشهای آموزش به قرار زیر میباشد:
افزایش بهرهوری: افزایش مهارتها موجب افزایش کمیت و کیفیت محصولات میگردد و به طور فزایندهای ماهیت فنی شغلهای جدید آموزشهای سیستماتیک را میطلبد.
بالا رفتن روحیه کارکنان: داشتن مهارتهای مورد نیاز به برآوردن نیازهای انسانی از قبیل امنیت و رضایت فردی کمک میکند. پرسنل فعال و برنامههای روابط انسانی میتوانند هر کدام سهم قابل ملاحظهای داشته باشند، که اینها بدون آموزش میسر نمیشود.
کاهش نظارت و کنترل: کارمند آموزش دیده فردی است که میتواند خودش را نظارت و کنترل کند هم کارمند و هم مدیر دوست دارند که کمتر نظارت شوند و نظارت کنند، اما باید خاطرنشان کرد که آزادی و استقلال زیاد ممکن نیست مگر اینکه کارکنان به اندازه کافی آموزش دیده باشند.
کاهش حوادث و رویدادهای غیرمترقبه: بیشتر حوادث و رخدادها در کارها بیشتر به تفاوتهای موجود در افراد برمیگردد تا تفاوت موجود در تجهیزات و شرایط. آموزش صحیح چه در مهارتهای شغلی و چه در وضعیت ایمنی به کاهش نرخ حوادث کمک میکند.
افزایش ثبات و انعطافپذیری: ثبات، توانایی سازمان را در اثربخش بودن آن علیرغم از دست دادن کارکنان کلیدیاش حفظ میکند. انعطافپذیری، آموزش موجب افزایش مهارتها، معلومات و همچنین بالا رفتن قدرت انطباق کارکنان با تغییر و تحولات درونی و بیرونی میگردد.
حال با توجه به اهمیت آموزش، لزوم و ضروت آن در کلیه مؤسسات غیرقابل تردید است. بخصوص آن که ما در زمانی زندگی میکنیم که تغییر و تحولات علمی و فنی به طور سریع در جریان است و هر روز انتظار تغییر در نحوه استفاده از وسایل و انجام امور متصور است. بنابراین توفیق در انجام امورات عمومی و استفاده درست از منابع و امکانات کمیاب به ویژه نیروی انسانی مستلزم توجه کافی به آموزش کارکنان در مؤسسات میباشد.
علاوه بر تغییر و تحولات علمی و تکنولوژیکی که امروزه وجود دارد امر آموزش را توجیه میکند. جهت استفاده بهینه و درست از نیروی انسانی در سازمانها دلایل چندی ضرورت آموزش کارکنان را برای سازمانها امری اجتنابناپذیر جلوه میدهد که به شرح ذیل میباشند:
برای جلوگیری از وقفه کاری سازمان، باید پیوسته افراد آموزش دیدهای را در اختیار داشته باشد تا در موارد ضروری جایگزین افرادی کنند که قادر به انجام وظایف خود نیستند.
انتقالات و ترفیعات سازمانی ایجاب میکند که کارکنان سازمان قبلاً از نحوه وظایف و مسئولیتهایی که در آینده تقبل میکند آگاه باشد.
افرادی که در سازمانها به کار مشغول هستند بتوانند مسئولیتهای محوله را به نحو احسن و مطابق با شرایط روز انجام دهند.
آموزش یک وظیفه اساسی در سازمانها و یک فرآیند مداوم و همیشگی است. در واقع آموزش چون منبعی فیاض و نورانی و تمام نشدنی برای صیقل روح انسان و پالایش او در راستای نیل به فضایل عالیه و کسب مهارتها و دور کردن تاریکیها و کاستیها و کژیها فرا راه بشر بوده است و کارکنان در هر سطح سازمانی محتاج به آموزش، یادگیری و کسب دانش و مهارتها جدید میباشند.
هر تحقیق علمی نیاز به بررسی مبانی نظری تحقیق، مطالعه کارهای گذشتگان و بررسی نتایج آنان دارد که به آن ادبیات تحقیق می گویند در این تحقیق ابتدا به بررسی مبانی نظری و تئوریک موضوع ها می پردازیم و سپس تحقیقات داخلی و خارجی که در این رابطه انجام شده است را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
در عصر گسترش روزافزون جهانی شدن، رقابت پذیری یک موضوع مهم در بین سیاستگذاران سطوح مختلف (کشور، صنعت و شرکت) در بخشهای مختلف دنیاست. هم در عرصه ی رقابت در بازارهای داخلی و هم در صحنه ی بازارهای جهانی، استراتژیهای کسب و کار بدین منظور تدوین می شوند تا شرکتها راه حرکت را از موقعیت رقابتی فعلیشان به یک موقعیت قویتر جدید تعیین کنند. برای رسیدن به این هدف، یکی از معروفترین مفاهیم بازاریابی که در طول دهه ی گذشته از سوی دانشگاهیان و عاملان بازاریابی مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته تاثیر منصفانه بودن قیمت بر رضایت مشتریان است. یکی از این عوامل منصفانه بودن قیمت و کیفیت کالا و خدمات است. در سالهای اخیر تحقیقات صورت گرفته بر روی شناخت فاکتورهایی که در زمینه رضایت مشتریان و وفاداری آنان مؤثر میباشد، گسترش یافته است. در اغلب موارد وفاداری مشتریان برای موفقیت سازمانهای کسب و کار حیاتی میباشد چرا که معمولاً جذب مشتریان جدید گرانتر از حفظ مشتریان موجود میباشد و در اکثر تحقیقات صورت گرفته به وسیله بسیاری از نویسندگان پیشنهاد شده است تا مشتریان وفادار به عنوان یک دارائی رقابتی حفظ شوند و یکی از راههای تقویت این امر از طریق ایجاد یک رابطه همکاری صمیمانه، مناسب و قوی بین فروشندگان و خریداران میباشد. در حقیقت رضایتمندی، پاسخ کامل مشتری میباشد. به عبارت دیگر رضایتمندی قضاوت در مورد ویژگی محصول یا خدمت میباشد. و یا اینکه محصول یا خدمت خودش سطح مناسبی از رضایتمندی دررابطه با معرف ایجاد میکند. در نهایت، مزیت مشتریانی راضی، خرید مجدد و یا توسعه کسب و کارهای جاری میباشد. براساس تعریف اندرسون (1994) رضایتمندی میتواند به عنوان میزان تناسب بین محصول انتخاب شده، و مقصود مورد انتظار در نظر گرفته شود. رضایتمندی مشتری معمولاً به عنوان میزان ارزیابی از کیفیت یا ارزشی درک شده توقعات و میزان تناسب یا عدم تناسب و یا اختلاف بین کیفیت واقعی و مورد انتظار در نظر گرفته میشود. در نتیجه میتوان گفت که رضایتمندی نتیجه یک فرآیند پردازش اطلاعات پیچیده میباشد که اساساً شامل یک مقایسه واقعی یا مورد انتظار از ادراک مشتری از یک محصول یا خدمت یا میزان تناسب با مقصود مورد انتظار میباشد (حیدر زاده، 1387(
2-2- رضایت مصرف کنندگان
سازمانها برای پاسخگویی به نیازهای محیط ایجاد شدهاند .یکی از مهمترین عوامل محیطی،مشتری است.اگر سازمانها بتوانند رضایت مشتریان را تامین،حفظ و یا افزایش دهند،به همان میزان موفق خواهند بود.ازاینرو سازمانهای پیشرو و متعالی همیشه به دنبال کسب اطمینان از رضایت مشتریان هستند
رضایت از برند مرحله چهارم از ایجاد پایبندی یا تعهد قوی بین یک برند و یک گروه مشتری ویژه می باشد که این مراحل عبارتند از:
آشنا شدن با برند
شناخت پیدا کردن مشتری نسبت به آن
ترجیح دادن آن برند توسط مشتری
در صورت موفقیت آمیز بودن این رابطه کسب رضایت و وفاداری مشتری (Alreck & Settle,1991)
رضایت/نارضایتی یک پاسخ احساسی است که به ارزیابی از کالا یا خدمتی که مصرف یا ارایه شده است،داده میشودWiec,1991). ) رضایت ارزیابی مشتری از محصول یا خدمت است، با توجه به اینکه آیا محصول یا خدمت نیازها و انتظارات مشتریان را ارضا کرده است یانه؟شکست در ارضای نیازها و انتظارات منجر به عدم رضایت نسبت به محصول یا خدمت خواهد شد(هاپسون و همکاران، 1381). از تعریف پیشگفته چنین برمیآید که راضایت ارزیابی ذهنی احساسات مربوط است. احساس به عنوان تابعی از عدم تطابق و نسبت ستاده به داده میباشد که نتیجه نهایی یک احساس مثبت یا منفی از کامیابی است (Andresaaen,2000)
آمیخته بازاریابی دربرگیرنده قیمت، محصول، تبلیغ و توزیع میباشد. هریک از این چهار عامل به تنهایی یا ترکیبی از آنها می تواند در شکل گیری رفتار و تصمیم مصرف کننده در جهت استفاده از محصول مؤثر باشد با این شرط که منجر به رضایت مشتری شود(روستا و همکاران، 1390). با توجه به مطالب فوق، ارائه دیدگاه جدیدی از رفتار مصرف کننده، پیرامون روابط قیمت(عادلانه)-کیفیت خدمات و رضایت مصرف کنندگان، می تواند انگیزه عمیق تری در مورد میل به خرید و وفاداری به یک نام تجاری را فراهم سازد و در جذب مشتریان جدید و ماندگاری مشتریان موجود می تواند بسیار موثر واقع شود.
3-2- کیفیت خدمت
تعریف کیفیت خدمت دشوار است. اولین مطلب درباره کیفیت خدمت آن است که خدمتی دارای کیفیت است که بتواند نیازها و خواستههای مشتریان را برآورده سازد و سطوح خدمت ارایه شدن با انتظارات مشتریان منطبق باشد.انتظارات مشتری با آنچه که مشتریان خواهند آنند و به آن علاقه دارند و آنچه که احساس میکنند ارایهدهنده خدمت باید به آنها عرضه کند،در ارتباط است.بنابراین کیفیت را مشتری قضاوت و تعیین میکند.اگر خدمتی انتظارات مشتری را برآوده سازد و یا فراتر از آن باشد،دارای کیفیت است.البته اگر خدمتی کمتر از حد انتظارات مشتری باشد،الزاما به این مفهوم نیست که کیفیت آن پائین است اما مشتری را ناراضی میکند.بنابراین کیفیت خدمت نسبت به آنچه که مشتری انتظار دارد خدمت آنگونه باشد،ارزیابی میشود(ونوس و صفائیان، 1381). کیفیت خدمات که به عنوان کیفیت ارضاکننده و یا ما زاد انتظارات مشتریان در نظر گرفته میشود، مفهومی است که به وسیله پاراسورامان و همکارانش در سال 1985 معرفی شده است. وی کیفیت خدمات را اینگونه تعریف میکند.«کیفیت خدمات به عنوان درجه و جهت اختلاف بین ادراکات و انتظارات مشتریان در نظر گرفته میشود».پاراسورامان عقیده دارد که کیفیت خدمت شامل انتظارات پیش از خرید مشتری،کیفیت ادراکشده از فرآیند خرید و کیفیت ادراک شده از نتیجه است.وی کیفیت خدمت را به عنوان فاصله و شکاف بین انتظارات مشتری از خدمت و ادراکات او از خدمت دریافتشده، معرفی میکند.
کیفیت خدمت ادراکشده به عنوان قضاوت مصرفکننده در مورد عالی بودن جامع یک ماهیت یا«برتری»تعریف میشود(Zeithaml et al,1991) و با کیفیت عینی فرق دارد که شامل یک جنبه عینی یا ساختاری از یک چیز یا یک اتفاق میباشد.کیفیت ادراکشده شکلی از یک نگرش است که مرتبط با رضایت و نتیجه مقایسه بین انتظارات با ادراکات از عملکرد میباشد، نه اینکه همان باشد.پاراسورامان و
همکارانش نیز از این عقیده حمایت میکنند که کیفیت خدمات یک ارزشیابی جامع مشابه با نگرش است.
4-2- فرق کیفیت خدمات بار ضایت مشتری
اگرچه رضایت را نیز تفاوت بین انتظار و عملکرد تعریف کردهاند بااینحال تفاوتهایی بین کیفیت و رضایت وجود دارد،از آن جمله:
1- رضایت یک احساس و تعمیم پس از تجربهاست درحالیکه کیفیت اینگونه نیست.
2- انتظارات در ادبیات مربوط به رضایت و کیفیت به گونهای متفاوت تعریف شده است.کاربران و نویسندگان تحت فشار عمومی تمایل دارند تا از واژههای رضایت و کیفیت به جای یکدیگر استفاده کنند ولی محققین تلاش داشتهاند تا در مورد معنا و اندازهگیری دو مفهوم دقیقتر باشند(Zeithaml & Bitner,1999) همچنانکه گفته شد، مفهوم«کیفیت خدمات» با «رضایت» و کیفیت یکی نیست درحالیکه این مفاهیم وجوه مشترکی باهم دارند با یکدیگر فرق میکنند. ایکوبوسی اعتقاد دارند مدل کیفیت خدمات و رضایت مشتری در ویژگیهای زیر مشترک هستند:
1.در هر دو مفهوم بر روی مشتریان فکر میشود تا انتظارات اولیه برای خریدهای آنها حفظ شود.
2.ادراکات مشترریان براساس خریدشان به دست میآید.
3.مشتریان انتظارات خود را با ادراکاتشان مقایسه میکنند.
4.این فرآیند مقایسهاین منجر به ارزیابیهای کیفیت و یا رضایت و به دنبال آن به وجود آمدن پیآمدهایی از قبیل قصد خرید در آینده و…میشود. درحالیکه کیفیت خدمات بهطور ویژهای بر روی ابعاد خاصی متمرکز میباشد رضایت به عنوان یک مفهوم وسیعتر در نظر گرفته میشود.براساس این دیدگاه کیفیت خدمات درکشده عنصری از رضایت مشتری میباشد. لیل جادر و استراندویک (1994)عنوان میکنند برای ارزیابی کیفیت خدمات نیازی به تجربه آن نیست و میتوان خدمت را براساس دانش درباره ارایهکننده خدمت،ارزیابی کرد.درحالیکه رضایت یک دیدگاه درونی است و حاصل تجربه خود مشتری از خدمت میباشد که در آن ستاده برحسب ارزشی که دریافت شده در مقابل آنچه داده شده، ارزیابی میشود (Storback et al,1994)
5-2- اهمیت کیفیت محصول وارائه خدمات به مشتریان:تمرکز بر نیاز مشتری به معنی توجه به کیفیت محصول وارائه خدمات به مشتریان است. درنگرش سنتی کیفیت محصولات در پرتو ویژگیها وصفات فیزیکی آن ازقبیل استحکام وقابل اعتماد بودن ارزیابی می شود. تعریف جدید کیفیت چنین است: درجه ای که یک محصول با انتظارات مشتری ومشخصات ارائه شده تطبیق دارد. کیفیت بهینه عبارت است از آن سطح از کیفیت که علاوه بر برآورده ساختن انتظارات مشتریان، بدون اضافه شدن ارزش محصولات از افزایش هزینه ها جلوگیری نماید. خدمت به مشتریان شامل کلیه اموری است که شرکت به منظورجلب رضایت مشتریان و کمک به آنها برای دریافت بیشترین ارزش ازمحصولات یاخدماتی که خریداری کرده اند انجام می دهد. هرچیزی که اضافه برمحصول فیزیکی عرضه وموجب تفکیک محصول ازمحصولات رقبا می شودخدمت به مشتریان محسوب می گردد. واژه ارزش افزوده دربازاریابی نشان دهنده موارداضافه شده به محصول است که ارزش آن محصول رابرای مشتریان بالاترمی برد(Choi,2009)
عرضه محصولات با کیفیت برتر و ارائه خدمات به مشتریان درسطح عالی به طور مستمر موجب ایجاد مزیتهای رقابتی برای شرکت ازقبیل:
1) ایجادموانع رقابتی.
2) وفاداری مشتریان: شرکتهایی که به ایجاد وفاداری مشتریان توجه دارند اهمیت حفظ یک مشتری را در ماورای هر خرید در نظر می گیرند. آنها مشتریان را داراییهای ارزشمندی می دانند و از تمام کارمندان خود می خواهند که برای راضی نگاه داشتن و در نتیجه وفادار شدن یا وفادار ماندن مشتریان هرکاری انجام دهند. فعالیتهای بازاریابان برای ایجاد وفاداری درازمدت مشتریان فلسفه بازاریابی ارتباطی را ایجادمی کند. دربازاریابی ارتباطی به جای فروش فوری و کوتاه مدت به حفظ درازمدت مشتریان توجه می گردد.
4) کاهش هزینه های بازاریابی: ارائه خدمات به مشتریان ممکن است هزینه های بازاریابی و فروش چشمگیری به سه دلیل کاهش دهد. اول اینکه هزینه به دست آوردن یک مشتری جدید می تواند تا پنج برابر هزینه حفظ یک مشتری کنونی باشد. دوم اینکه مشتریان راضی می توانند به علت توصیه به فامیل، دوستان وهمسایه ها بهترین منبع آگهی باشند. دلیل سوم برعکس دلیل قبلی است. مشتریان ناراضی می توانند یک کسب و کار را نابود کنند
5) قیمت بالاتر (روستا و همکاران، 1390).
6-2- تاثیرکیفیت محصول وارائه خدمات به مشتریان درآمیخته بازاریابی:
1) تاثیرات کیفیت وخدمات برمحصول: طرح محصول علاوه بر اثری که دربرآورده ساختن نیازهای مشتریان دارد کوششهای بازاریابی را نیز تحت تاثیر قرارمی دهد. همچنین ممکن است بر طرز تفکر و رفتار فروشندگان اثر بگذارد. بخصوص دربازارهایی که محصول مستلزم نمایش ونشان دادن است پیش ازجلب نظر و رضایت خریداران و مشتریان باید مورد قبول فروشندگان قرار گیرد. طرح محصول درتبلیغ از طریق آگهی ها و روشهای معرفی وترفیع در بازاریابی شرکت تاثیر دارد.
2) تاثیرات کیفیت و خدمات برقیمت: ارائه خدمات به مشتریان برقیمت گذاری و سود تاثیراتی دارد. بسیاری از عملیاتی که برای افزایش رضایت مصرف کننده صورت می گیرد برای شرکتها رایگان یا کم هزینه است. ازخدمات دیگری که ممکن است سودشرکتهاراکاهش دهد پذیرش محصولات مرجوعی است.
فوق و بررسی پیشینه پژوهش و مطالعه سایر پژوهش های صورت گرفته و با توجه به اهمیت موضوع، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که چه رابطه ای بین رفتارهای نظارتی و انضباطی والدین با وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش ناحیه یک بندرعباس وجود دارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
خانواده نخستین واحد اجتماعی است که کودک و نوجوان فرآیند رشد شناختی، اجتماعی، عاطفی و روانی خود را تجربه میکنند و در آن روش فرزندپروری بر چگونگی رشد و تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان تاثیر بسزایی دارد. خانواده جایگاه مهمی را در چارچوب نهادهای جامعه دارد و تنها نهادی است که وظیفه دگرگون کردن ارگانیزم زیستی و تبدیل آن به موجود انسانی را بر عهده دارد. خانواده از طریق پایهریزی الگوهای تربیتی و رفتاری خود و اجرای نقشهای اجتماعی گوناگون و در یک جمله از طریق شیوههای اجتماعی کردن به درجات مختلف، شیوه تربیتی والدین پیامدهای مهمی برای سازگاری روانی ـ اجتماعی نوجوانان به همراه دارد(یعقوبخانیغیاثوندی، 1372).
بنابراین خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی بسر می برند. خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود را دارد و نهاد اولیه هر جامعه ای به شمار می رود که کانون ظهور عواطف انسانی و روابط صمیمانه میان افراد است و می توان گفت عملکرد خانواده تاثیر مستقیم و بسزایی بر عملکرد جامعه دارد. پژوهشگران بر این عقیده اند که بهترین ملاک و معیاری که بر اساس آن می توان کیفیت اخلاقی، اجتماعی و روانی افراد را مورد ارزیابی و دقت قرار داد همان شبکه ارتباطی اعضای خانواده و مجموعه قوانین حاکم بر محیط و جو خانواده است. یکی از جنبه های کارآمدی خانواده در عملکرد تحصیلی فرزندان پدیدار می شود. موفقیت یا شکست در اعمال تحصیلی می تواند ناشی از کارکردهای سالم یا ناسالم خانواده باشد هرچند که این مفهوم (موفقیت یا شکست تحصیلی) چند عاملی است و عواملی مانند عوامل فردی، درون سازمانی و برون سازمانی در آن دخیل است(شاکریان و آقاجانی هشجین، 1388).
یکی از مهم ترین عوامل تأثیر گذار بر وضعیت تحصیلی دانش آموزان، محیطی خانواده است که بعد کارکردی آن در مطالعههای مختلف مورد تامل قرار گرفته است. والدین با رفتارهای خود آفریننده ی موقعیت هایی هستند که رفتارهای خاص را در فرزندان برمی انگیزند و یا سرمشق هایی را برای الگوسازی در اختیار آن ها قرار داده و یا به تشویق دستهی خاصی از رفتارها می پردازند. در تحقیقات متعدد علاوه بر اشاره به اهمیت دو بعد رفتاری والدین نسبت به فرزندان (پذیرش- رد، آزادگذاشتن- محدودکردن) به روابط خـانوادگی عمدتاً متمرکز بر تاثیر والدین بر کودکان نیز تاکید شده است. ویژگی های شخصیتی والدین و روش های تربیت فرزندان، تعیین کننده ی اولیه وضعیت تحصیلی و تربیتی آنها در نوجوانی و بزرگسالی تلقی می شوند(نجمی و حسن زاده، 1389).
از طرف دیگر طبق نظر دس فورگس و آبوچار(2006) وضعیت تحصیلی- اجتماعی فرزندان، بحثی گسترده است که از زوایای مختلف قابل مطالعه است. یکی از این زوایا ، عوامل درون خانوادگی و میزان مهار و حمایت والدین است. پاول و وایت (1990) تأکید می کنند تأثیرات کیفیت و کنش محیط خانواده بر دانش آموزان و دانشجویان هم از دیدگاه تجربی و هم از دیدگاه نظری بسیار مهم تلقی شده است و این ایده که تجربه های فرد در خانواده نقش تعیین کننده ای در چگونگی پاسخ های بزرگسالان جوان در روابط بین شخصی ایفا می کند، به طور عمومی مورد اقبال قرارگرفته است (مظاهری و همکاران، 1389).
وضعیت تحصیلی از آن جهت مورد توجه متخصصان حوزه تعلیم و تربیت و روان شناسان قرار گرفته است که آن چه می تواند یک فرد، خانواده و درنهایت یک کشور را در مسیر پیشرفت قرار دهد بهره مندی از افرادی است که نه تنها دارای سلامت روانی مناسبی هستند بلکه در سیستم آموزشی، مدرسه و در سطح دانشگاه تحصیلات خود را باموفقیت پشت سر گذاشته اند. بنابراین از آنجایی که در عصر حاضر تحصیل بخش مهمی از زندگی هر فرد را تشکیل می دهد و بر این اساس نزدیک یک قرن است که گروه های تخصصی و روان شناسان به صورت گسترده همواره به جوانب مختلف تحصیل توجه داشته و بر شناسایی عوامل پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی تاکید کرده اند. بنابراین با توجه به نقشهای نظارتی و انضباطی والدین بر وضعیت تحصیلی دانش آموزان ضرورت و اهمیت انجام پژوهش هایی از این دست مشخص میگردد.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف اصلی تحقیق
بررسی و تعیین رابطه بین رفتارهای نظارتی و انضباطی والدین با وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش ناحیه یک بندرعباس
1-4-2- اهداف فرعی تحقیق
– بررسی و تعیین رابطه بین ابعاد رفتارهای نظارتی والدین با وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش ناحیه یک بندرعباس
– بررسی و تعیین رابطه بین ابعاد رفتارهای انضباطی والدین با وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش ناحیه یک بندرعباس
– پیش بینی وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش ناحیه یک بندرعباس از طریق رفتارهای نظارتی و انضباطی والدین.
1-5- فرضیه های تحقیق
1-5- 1- فرضیه اصلی تحقیق
بین رفتارهای نظارتی و انضباطی والدین با وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم رابطه وجود دارد.
1-5- 2- فرضیه های فرعی تحقیق
1- بین ابعاد رفتارهای نظارتی والدین با وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم رابطه وجود دارد.
2- بین ابعاد رفتارهای انضباطی والدین با وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم رابطه وجود دارد.
3- وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم از طریق رفتارهای نظارتی و انضباطی والدین آنها قابل پیش بینی است.
4- وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم از طریق ابعاد رفتارهای نظارتی والدین آنها قابل پیش بینی است.
5- وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم از طریق ابعاد رفتارهای انضباطی والدین آنها قابل پیش بینی است.
1-6- تعاریف اصطلاحات و متغیرهای پژوهش
رفتارهای نظارتی والدین
تعریف مفهومی: نظارت عبارت از مهارتهای ارتباطی است که والدین متناسب با رشد فرزندان خود به کار میگیرند. فعالیتهای نظارتی والدین شامل دو دسته کلی از جمله ساخت دادن به محیط فرزندان و دنبال کردن و مطلع بودن از آنهاست(رحمتی، 1389).
تعریف عملیاتی: نمره ای است که دانش آموزان از پاسخ دادن به پرسش نامه 14 گویه ای رحمتی (1392) به دست می آورند.
رفتارهای انضباطی والدین
تعریف مفهومی: منظور از رفتارهای انضباطی والدین، کنترل رفتارهای معین و خاص دانش آموزان در لحظه ای از زمان است که باید در فرد ملاک و هنجار رفتاری لازم را ایجاد کند و این ملاک و هنجار رفتاری بخش جدا ناشدنی از شخصیت دانش آموزان است و الگوی کلی رفتار او را تعییر میدهد(نوابی نژاد، 1372).
تعریف عملیاتی: نمره ای است که دانش آموزان از پاسخ دادن به پرسش نامه 30 گویه ای بامریند (1972) کسب می کنند.
وضعیت تحصیلی
تعریف مفهومی: میزان افزایش توانایی های علمی و تحصیلی در مدت زمان معین در افراد را عملکرد تحصیلی یا پیشرفت تحصیلی می گویند (صابر، 1393). به بیانی دیگر از نظر اتکنیسون و همکارن (1380) وضعیت تحصیلی عبارت است از معدل نمره های امتحان دانش آموزان در رسیدن به هدف های از پیش تعیین شده درسی از وضع موجود به وضع مطلوب. وضعیت تحصیلی (افت یا پیشرفت تحصیلی)، تحت تأثیر ابعاد متعدد زیستی، روانی و اجتماعی قرار دارد. این عوامل در چهار گروه، شامل؛ عوامل مربوط به دانش آموز، خانواده، مدرسه و عوامل مربوط به اجتماع و محیط خارج از مدرسه دسته بندی می شوند(سالاری، 1392).
تعریف عملیاتی: منظور از وضعیت تحصیلی در تحقیق حاضر معدل نمرات پایان سال دانش آموزان می باشد.
رهبری یکی از ضرورت های اصلی برای انجام فعالیت های بسیاری از سازمان های امروزی است (پیروز و دیگران، 1386). سازمان های موفق مشخصه عمده ای دارند که به وسیله آن از سازمان های ناموفق متمایز می شوند؛ این مشخصه، رهبری پویا و اثربخش است (هرسی و بلانچارد[1]، 2001). رهبری عبارت است از عمل اثرگذاری بر افراد به طوری که از روی تمایل و علاقه برای دست یافتن به هدفهای گروهی تلاش کنند (ایران نژاد، 2007). سبک رهبری عبارت است از مجموعه ای از نگرشها، صفات و مهارت های مدیران که برپایه چهار عامل نظام ارزش ها، اعتماد به کارمندان، تمایلات رهبری و احساس امنیت در موقعیت های مبهم شکل می گیرد. به طور کلی، سبک رهبری تعیین کننده جو، فرهنگ و راهبردهای حاکم بر سازمان است (راوولد[2]، 2009). مدیر در نقش رهبری سازمان می تواند سبک های متفاوتی را در هدایت سازمان به کار گیرد. یک سبک رهبری خاص برای همه موقعیت ها مناسب نمی باشد. موفقیت سازمان در گرو تحقق اهداف ، چگونگی اعمال مدیریت و سبک های موثر رهبری مدیر است. مدیر در نقش رهبری سازمان می تواند سبک های متفاوتی را در هدایت نیروی انسانی انتخاب کند. الگوهای رفتاری مناسب مدیر در هر سازمان باعث بوجود آمدن روحیه و انگیزش قوی در کارکنان می شود همچنین در خصوص سبک های رهبری مدیران می توان گفت، ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﺒﮏ ﻫﺎی ﻣﺘﻔﺎوﺗﯽ از رﻫﺒﺮی را ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﮐﺮده اﻧﺪ. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت ﺗﺠﺮﺑﯽ ﺣﺎﮐﯽ از آن اﺳﺖ ﮐﻪ رﻫﺒﺮی ﻓﺮاﮔﺮدی ﭘﻮﯾﺎ اﺳﺖ ﮐﻪ از وﺿﻌﯿﺘﯽ ﺑﻪ وﺿﻌﯿﺘﯽ دﯾﮕﺮ و ﺑﺮﺣﺴﺐ ﺗﻐﯿﯿﺮاﺗﯽ ﮐﻪ در رﻫﺒﺮان، ﭘﯿﺮوان و ﺳﺎﯾﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽ ﺷﻮد، ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﺮاﯾﻦ اﺳﺎس، ﺷﯿﻮه ﻫﺎی رﻫﺒﺮی ﻣﻨﺎﺳﺐ و ﻣﻘﺘﻀﯽ ﺑﺮﺣﺴﺐ وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎن، ﮐﺎرﮐﻨﺎن، اﻧﺘﻈﺎرات رﻫﺒﺮان و ﭘﯿﺮوان، ﺷﺮاﯾﻂ زﻣﺎﻧﯽ و ﻣﮑﺎﻧﯽ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. اهمیت و ضرورت رهبری در سازمان از آنجا ناشی می شود که در طراحی سازمان ها همواره ضعف ها و نارسایی های زیادی وجود دارد و به یک رهبر به عنوان یک عامل قوی و اطمینان بخش به منظور ایجاد هماهنگی های لازم در میان اعضا و فعالیت ها و هدایت آنها نیاز است. همچنین با توجه به محیط متغیر کنونی که سازمان ها با تغییرات سریع و پیچیده در اوضاع و شرایط خود مواجه هستند، رهبر در تطبیق سریع سازمان با شرایط محیط متغیر و حفظ ثبات سازمان نقش اساسی دارد (پیروز و همکاران، 1386).
موضوع یادگیری سازمانی[3] اخیراً در حوزه رفتار سازمانی و مدیریت استراتژیک توجهات زیادی را به خود جلب کرده است (لوئیس[4]، 2006). مارکورات[5] (1996) معتقد است 8 عامل مهم دنیای کسب و کار را تغییر داده و یادگیری سازمانی گسترده را در قرن 21 اجتناب ناپذیر و ضروری نموده است. این 8 عامل عبارتند از: جهانی شدن و اقتصاد جهانی، فناوری، تحول شدید دنیای کار، نفوذ فزاینده مشتری، مطرح شدن دانش و یادگیری به عنوان دارایی عمده سازمانی، نقش ها و انتظارات در حال تغییر کارکنان، تنوع و تحرک نیروی کار، تغییر و آشوب های به سرعت در حال گسترش. یادگیری سازمانی ابزاری است برای تغییر سازمان ها با این هدف که موقعیت کنونی سازمان را ارتقا بخشیده، برای سازمان مزیت رقابتی ایجاد کرده و به سازمان کمک می کند تا با تغییرات موجود، خود را منطبق سازد. بنابراین، رهبران سازمانی خودشان را در جهانی در حال تغییر می بینند و معتقدند در این جهان، یادگیری سازمانی استراتژی مثبت و موثری در برابر تغییر است (نیوبری[6]، 2008). نتایج مطالعات نشان می دهند یادگیری سازمانی بر مزیت رقابت (جاشاپارا[7]، 2006) و عملکرد مالی و غیر مالی (جیمنز[8]، 2008؛ دیموشی[9]، 2005)، منافع مشارکتی ملموس و غیر ملموس و نوآوری اثر می گذارد (لیوونز[10]، 2005؛ نقل شده توسط زاگروسک[11]، 2009). اگر چه تحقیق درباره یادگیری سازمانی در حدود سی سال است که شروع شده (لوپز[12]، 2005)، اما محققان هنوز تعریف واحدی برای آن نیافته اند. یادگیری سازمانی به همان اندازه تعریف رهبری متنوع است و محققان مختلف این عبارت را برای توصیف ابعاد مختلفی به کار برده اند. به طور مثال می توان به رویکردهای اطلاعات – پردازش، نوآوری و نیز ابعاد سطح فردی اشاره کرد که همگی بر بازسازی استراتژیک تاکید می کنند و این بازسازی به این معناست که سازمان ها راه های جدید را کشف کرده و هر آنچه را که یاد می گیرند در همان زمان ذخیره کنند (هابر[13]، 1991؛ نوناکا[14]، 1994؛ مارچ و اولسن[15]، 1957؛ نقل شده توسط لوئیس[16]، 2006). از سوی دیگر، همین چند بعدی بودن مفهوم یادگیری سازمانی سبب شده است محققان برای توصیف آن به سطوح مختلفی اشاره نمایند؛ به طور مثال آرگریس و شون[17] (1978) ضمن اشاره به سطوح مختلف یادگیری سازمانی، یادگیری تک حلقه ای و دو حلقه ای را مطرح می نمایند. بنابراین، با توجه به مطالبی که مطرح شد تعاریف متعددی برای یادگیری سازمانی وجود دارد؛ به طور مثال، رابی و روز (2000) برای تعریف یادگیری سازمانی پنج ویژگی را مطرح نموده اند: الف) یادگیری سازمانی در سطح سازمانی رخ می دهد؛ ب) یادگیری سازمانی یک فرایند و نه ساختار است؛ ج) یادگیری سازمانی هم عمدی و هم غیر عمدی است؛ د) یادگیری سازمانی نیاز به مخاذن حافظه سازمانی و مدل های ذهنی دارد و نهایتاً یادگیری سازمانی رفتار سازمانی را هدایت می کند (رابی و روز[18]، 2000؛ نقل شده توسط هیو[19]، 2009).
هابر (1991) نیز یادگیری سازمانی را به عنوان پردازش اطلاعات با هدف ذخیره دانش در حافظه سازمانی تعریف می کند و معتقد است یادگیری سازمانی دارای چهار سازه است؛ کسب، توزیع، تفسیر اطلاعات و حافظه سازمانی. پس از هابر افرادی نظیر کیم[20] (1993)، دیماوسکی[21] (1994)، کراسون[22] (1995)، سانتچز[23] (2005)، دیدگاه پردازش – اطلاعات وی را گسترش داده و ابعاد رفتاری و شناختی نیز به آن اضافه کردند و معتقدند یادگیری سازمانی بر عملکرد سازمانی تأثیر عمیقی دارد (نقل شده توسط زاگروسک، 2009). کاستیگلیون (2006) نیز تأکید می کند فرایند یادگیری سازمانی مبتنی بر محیط کار است، محیطی که اعضای سازمان را در همه سطوح به تسهیم عقاید و بینش های خود تشویق می کند. بنابراین، یادگیری سازمانی فرایندی است پویا که سازمان را قادر می سازد تا به سرعت با تغییر سازگاری یابد. این فرایند شامل تولید دانش جدید، مهارت ها و رفتارها می شود. یادگیری سازمانی راه اصلی ایجاد کار دانشی[24] و بهبود کارآیی سازمان است. پس یک سازمان موفق باید در یادگیری پویا باشد (ژانگ و دیگران[25]، 2009). لذا، با توجه به توضیحات ارائه شده در بالا، هدف از این تحقیق، بررسی رابطه بین سبک رهبری و یادگیری سازمانی در شعب بانک کشاورزی شهرستان شاهرود می باشد. بدین منظور، برای بررسی سبک رهبری از مدل لیکرت (1989) استفاده شده است. ﻟﯿﮑﺮت[26] (1989) در ﻧﻈﺮیه ﺧﻮد در زﻣﯿنه ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻋﻮاﻣﻞ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ و ﺗﺎﺋﯿﺮ آﻧﻬﺎ در اﺛﺮﺑﺨﺸﯽ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎ، ﺳﺒﮏ ﻫﺎی ﻣﺘﺪاول رﻫﺒﺮی را ﺷﺎﻣﻞ ﭼﻬﺎر ﺳﺒﮏ اتوکرات، تفویضی، ﻣﺸﺎوره ای و ﻣﺸﺎرﮐﺘﯽ ﻣﯽ داﻧﺪ. برای بررسی یادگیری سازمانی نیز از مدل نیف[27] (2001) استفاده شده است. ابعاد یادگیری سازمانی از دیدگاه نیف عبارتند از: چشم انداز مشترک، فرهنگ یادگیری سازمانی، کار و یادگیری گروهی، به اشتراک گذاشتن دانش، تفکر سیستمی، رهبری مشارکتی و توسعه شایستگیهای کارکنان.
1-2. اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
تغییرات مهم در محیط کسب و کار، از مشخصه های اصلی قرن حاضر است (سینگ[28]، 2005). تغییرات سریع محیط، صنعت، مشتریان، ارباب رجوع، رقبا، همکاران، محصولات و خدمات همگی نیروهایی هستند که بر سازمان اثر می گذارند و نیاز به برتری را موجب می شوند (سینگ، 2008). در این بین، شناخت محیط، تشخیص و درک تحولات و آگاهی از فرصتها، تهدیدها، محدودیتها و امکانات که از ضروریات سازمان های جدید محسوب می شوند، از طریق رویکردهای سنتی مدیریت امکان پذیر نیست (مونتس[29] و همکاران، 2005). تغییرات گسترده و جهانی شدن در دنیای امروز مستلزم رهبری متفاوت و جدیدی است که با استفاده بهینه از منابع و دارایی های مادی و انسانی، اهداف سازمان را تحقق بخشیده و قادر به توسعه ظرفیت ها و استفاده از آنها باشد. رهبرانی که با خلق چشم اندازهای نوین، تدوین و توسعه بینش ها و الهام بخشی موجب تحول و نوآوری شده و با برانگیختن پیروان و ایجاد تعهد و مسئولیت پذیری و هماهنگی در آنها، عوامل و عناصر سازمانی را به گونه ای به کار می گیرند که هم بقای سازمان را تضمین کرده و هم موجبات رشد آنها را فراهم می سازند. این رهبران، توانایی عمل مؤثر در شرایط پیچیده و مخاطره آمیز را داشته و این حس را در خود و زیردستانشان به وجود می آورند که در برابر چالش ها و فرصت های احتمالی واکنش مناسب از خود بروز دهند. رهبرانی که با مسئولیت پذیری و به کارگیری قوه تخیل خود و تحقق تخلیات و ایده ها، موجبات تعهد، مشارکت داوطلبانه و تلاش فوق العاده را در زیردستان فراهم آورده و در نهایت سازمان ها را به سمت سازمان های یادگیرنده هدایت می کنند. یادگیری سازمانی فرایندی هوشیارانه، هدفمند، متعامل، پویا، مستمر، مداوم و رشد یابنده است که از بازخورد مداوم، سریع و مؤثر در سطوح فردی، گروهی و سازمانی برخوردار است و تحت تأثیر فرایندهای ادراکی و یا منابع فرهنگی مورد استفاده افراد عمل می کند و هدفش کامیابی افراد و سازمان است (آقاحسینی، 2007).
رهبری با حمایت از گروه سازی و فرایندهای تغییر، یادگیری سازمانی را بهبود بخشیده و سبب برانگیختگی فکری، خلاقیت و نوآوری و افزایش اعتماد به نفس در کارکنان می شود. در واقع، یادگیری سازمانی به عنوان شیوه نوین برای پاسخ گویی به محرک های محیطی به یکی از با اهمیت ترین مباحث مدیریتی مبدل شده است. توسعه و گسترش روزافزون علوم و فنون، پیچیده تر شدن عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، فن آوری و مطرح شدن اندیشه های نو، عدم اطمینان محیطی، عدم قطعیت و تغییر مداوم دنیا اهمیت و ضرورت یادگیری سازمانی را بیش از پیش آشکار ساخته است .از این رو، برای نقش رهبری در فرایند یادگیری سازمانی اهمیت بسزایی قایل شده اند. با توجه به مطالب عنوان شده و نقش مهم رهبری در یادگیری سازمانی ، این تحقیق به بررسی رابطه بین سبک رهبری مدیران با فرهنگ یادگیری سازمانی بانک کشاورزی شهرستان شاهرود می پردازد.
1-3. اهداف تحقیق
1-3-1. هدف اصلی
1-3-2. اهداف فرعی
1-4. سؤالات تحقیق
1-4-1. سؤال اصلی
1-4-2. سؤالات فرعی
1-5. فرضیات تحقیق
1-5-1. فرضیه اصلی
1-5-2. فرضیات فرعی
. تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها:
1-7-1. سبک رهبری
تعریف نظری: سبک رهبری عبارت است از مجموعه ای از نگرشها، صفات و مهارت های مدیران که بر پایه چهار عامل نظام ارزش ها، اعتماد به کارمندان، تمایلات رهبری و احساس امنیت در موقعیت های مبهم شکل می گیرد. به طور کلی، سبک رهبری تعیین کننده جو، فرهنگ و راهبردهای حاکم بر سازمان است (راوولد، 2009).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از سبک رهبری میزان نمره ای است که فرد از آزمون 20 سوالی پرسشنامه محقق ساخته سبک های رهبری بدست می آورد.
1-7-2. یادگیری سازمانی
تعریف نظری: یادگیری سازمانی فرایندی است پویا که سازمان را قادر می سازد تا به سرعت با تغییر سازگاری یابد. این فرایند شامل تولید دانش جدید، مهارت ها و رفتارها می شود و به وسیله تسهیم میان کارکردی و یادگیری همکارانه، تقویت می شود. نتایج این دو اصل، خلق فرهنگ یادگیری و فرهنگ مشترک در میان همه کارکنان است (پترا و ایتال، 2002).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از یادگیری سازمانی میزان نمره ای است که فرد از آزمون 21 سوالی پرسشنامه یادگیری سازمانی نیف (2001) بدست می آورد.
1-7-3. سبک رهبری اتوکرات
تعریف نظری: این نوع مدیریت، مدیریت آمرانه نام دارد و در آن به زیردستان هیچ اطمینان و اعتمادی نیست، زیرا آنها را به ندرت در فراگرد تصمیم گیری شرکت می دهد. همه تصمیمات و هدف گذاری سازمان در رأس انجام می گیرد و از طریق زنجیر فرمان به پائین منتقل می شود (هرسی و بلانچارد، 1988).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از سبک استبدادی-استثماری میزان نمره ای است که فرد از آزمون 20 سوالی و از سؤالات 1 تا 8 سبک های رهبری بدست می آورد.
1-7-4. سبک رهبری مشاوره ای
تعریف نظری: در آن اطمینان و اعتماد قابل توجه ولی نه کامل، به زیردستان دارد. درحالیکه خط مشی های کلی و تصمیمات مهم در سطح عالی اتخاذ می گردد، به زیردستان نیز اجازه داده می شود که در سطوح پایین تر در موارد بسیار خاص و تخصصی به تصمیم گیری بپردازند (هرسی و بلانچارد، 1988).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از سبک مشاوره ای، میزان نمره ای است که فرد از آزمون 20 سوالی و از سؤالات 9 تا 12سبک های رهبری بدست می آورد.
1-7-5. سبک رهبری مشارکتی
تعریف نظری: اعتماد و اطمینان کاملی نسبت به زیردستان ابراز می شود. با اینکه تصمیم گیری به طور وسیع در سراسر سازمان توزیع می گردد، ولی از یک وحدت و یگانگی برخوردار است. ارتباطات نه فقط در جهات بالا و پایین، بلکه بین گروهها و همگان جریان دارد و انگیزش کارکنان بر اثر مشارکت مستقیم آنها در تعیین پاداشهای اقتصادی، هدف ها، بهبود روشها و ارزشیابی پیشرفت در جهت هدف ها بوجود می آید (هرسی و بلانچارد، 1988).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از سبک مشارکتی میزان نمره ای است که فرد از آزمون 20 سوالی و از سؤالات 13 تا 16 سبک های رهبری بدست می آورد.
1-7-6. سبک رهبری تفویضی
تعریف نظری: زمانیکه زیردستان از بلوغ و رشد کاملی برخوردار باشند و سطح آمادگی کارکنان زیاد و توان و تمایل آنها در حد مطلوب است. در این حالت، افراد نیاز چندانی به حمایت و هدایت ندارند (هرسی و بلانچارد، 1988).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از سبک تفویضی میزان نمره ای است که فرد از آزمون 20 سوالی و از سؤالات 17 تا20 سبک های رهبری بدست می آورد.
1-7-7. چشم انداز مشترک
تعریف نظری: اهمیت چشم انداز مشترک برای تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده شامل موارد زیر است: اول اینکه، چشم انداز مشترک تمرکز و انرژی برای یادگیری را فراهم می سازد. دوم اینکه، چشم انداز افراد را به عمل سوق می دهد. چشم انداز بیانگر آمال و رویاهای آنهاست و به آنها معنی می بخشد. سوم اینکه، کشش به سمت هدف مطلوب بالاتر با نیروی حاکم بر وضع موجود مقابله می کند. چشم
انداز مشترک، هدف نهایی را ایجاد کرده خطرپذیری و نوآوری را تشویق می کند. چهارم اینکه، ارزش ها و معانی مشترک، در تعیین نوع دانشی که سازمان ذخیره و منتقل می کند، مهم هستند (مارکورات، 2002).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از چشم انداز مشترک میزان نمره ای است که فرد از آزمون 21 سوالی و از سؤالات 1 تا 3 یادگیری سازمانی بدست می آورد.
1-7-8. فرهنگ یادگیری سازمانی
تعریف نظری: هنگامی که اعضای هر جامعه، سازمان یا گروه برای انطباق با محیط خارجی و حل مشکلات یکپارچگی داخلی تلاش می کنند، ناخودآگاه به یادگیری اقدام کرده اند. به این دلیل که از جهت نظریه پردازی، یادگیری و حل مسائل نه تنها متفاوت نیستند، بلکه باید گفت که دیدگاه های متفاوت، فرایند اساسی یکسانی دارند.
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از فرهنگ یادگیری سازمانی میزان نمره ای است که فرد از آزمون 21 سوالی و از سؤالات 4 تا 6 یادگیری سازمانی بدست می آورد.
1-7-9. کار و یادگیری گروهی
تعریف نظری: در کار و یادگیری گروهی تأکید بر اهمیت هم راستایی نیروها و کارکنان سازمان است تا از به هدر رفتن انرژی جلوگیری شود. یادگیری جمعی عبارت است از فرایندی که طی آن ظرفیت اعضای گروه توسعه داده شده و به گونه ای همسو شود که نتایج حاصله از آن چیزی باشد که همگان واقعاً طالب آن بوده اند (سنگه، 1990).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از کار و یادگیری گروهی میزان نمره ای است که فرد از آزمون 21 سوالی و از سؤالات 7 تا 9 یادگیری سازمانی بدست می آورد.
1-7-10. به اشتراک گذاشتن دانش
تعریف نظری: انتقال و توزیع دانش، انتقال سازمانی و فن آورانه داده ها، اطلاعات و دانش را در بر می گیرد. ظرفیت سازمان برای جابه جایی دانش، بیانگر قابلیت انتقال و به اشتراک گذاشتن قدرت است که لازمه موفقیت شرکت نیز هست. دانش باید به دقت و به سرعت در سراسر سازمان یا حوزه های شرکت توزیع شود (مارکورات، 2002).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از به اشتراک گذاشتن دانش میزان نمره ای است که فرد از آزمون 21 سوالی و از سؤالات 10 تا 12 یادگیری سازمانی بدست می آورد.
1-7-11. تفکر سیستمی
تعریف نظری: تفکر سیستمی یعنی استفاده از روش سیستمی در تحلیل و اداره امور سازمان و توجه به تأثیر عوامل سازمانی بر یکدیگر. با تفکری کلی نگرانه، فعالیت های تجاری و به طور کلی سایر تلاش های انسان همگی سیستم هستند. آنها توسط ساخته های فعالیت های مرتبط با یکدیگر محدود شده اند، فعالیت هایی که معمولاً نیاز به سال ها زمان دارند تا به طور کامل بر یگدیگر اثر گذارند. از آنجا که ما خود نیز جزیی از این مجموعه هستیم، برای پی بردن به الگوی تغییر با دشواری مضاعفی مواجه هستیم (سنگه، 1990).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از تفکر سیستمی میزان نمره ای است که فرد از آزمون 21 سوالی و از سؤالات 13 تا 15 یادگیری سازمانی بدست می آورد.
1-7-12. رهبری مشارکتی
تعریف نظری: پیامد رهبری مشارکتی، داشتن احساس شراکت کارکنان است. نتیجه چنین کوششی آن است که کارکنان احساس می کنند به آنان نیاز است و وجودشان سودمند است. تحقیقات ثابت کرده است که مشارکت، مقاومت در مقابل تغییر را کاهش، تعهد به سازمان را افزایش داده و سطح فشار روانی را پایین می آورد.
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از رهبری مشارکتی میزان نمره ای است که فرد از آزمون 21 سوالی و از سؤالات 16 تا 18 یادگیری سازمانی بدست می آورد.
1-7-13. توسعه شایستگیهای کارکنان
تعریف نظری: شایستگی در ادبیات منابع انسانی، مجموعه ای است از دانش، مهارت ها و رفتارهای قابل سنجش و قابل مشاهده که در موفقیت یک شغل یا پست سهیم هستند .برای مدیریت مناسب منابع انسانی باید سطح دانش، اطلاعات، مهارت ها و قابلیت های کارکنان را ارتقا داد و در آنان شایستگی ایجاد کرد. توسعه منابع انسانی با آموزش های زیاد حاصل نمی شود، بلکه باید منابع انسانی به صورت برنامه ریزی شده و نظام مند عمل کند.
تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از توسعه شایستگیهای کارکنان میزان نمره ای است که فرد از آزمون 21 سوالی و از سؤالات 19 تا 21 یادگیری سازمانی بدست می آورد.
1 – 8. طرح پژوهش و روشهای تجزیه و تحلیل داده ها
System Thinking