شرکتها پس از پذیرش در بازارهای بورس بنا بر قوانین و مقررات حاکم بر هر بازار اقدام به عرضه عمومی سهام خود مینمایند و با این کار قصد دارند که سرمایه مورد نیاز برای ادامه فعالیت و گسترش عملیات خود را تامین نمایند. به همین خاطر برای این شرکتها مهم است که قیمت تعیین شده برای سهام آنها نشان دهنده ارزش واقعی دارائیها و فرصت های توسعه و رشد آنها در آینده باشد.لذا مهارت در مورد ارزشیابی قیمت سهام و بازده ناشی از آنها در مورد سهام عرضه اولیه در اخذ تصمیمات مهم بوده و از شروط لازم برای موفقیت در بازارهای مالی دنیا است.
این موضوع درحالیست که مطالعات تحقیقات انجام شده توسط محققان از جمله ولچ و ریتر (2002)، کولی(2003)، کمپل(2009)، کای (2010)،عبده و دموری (1382)ایمانی (1384) و باقرزاده (1388)در زمینه عرضه اولیه اوراق بهادار نشان می دهد بازده کوتاه مدت عرضه های اولیه نسبت به بازده کوتاه مدت شاخص بورس در همان مقطع زمانی بیشتر است و از این پدیده تحت عنوان قیمت گذاری کمتر از واقع یا به عبارتی بازده غیرعادی مثبت کوتاه مدت در عرضه های اولیه یاد می شود.این پدیده موجب می شود سرمایه گذاران بتوانند با خرید سهام این شرکتها در کوتاه مدت سود خود را افزایش داده و از بازده غیر عادی بهره مند شوند.همچنین در زمینه بازده بلند مدت عرضه های اولیه نتایج بعضی از تحقیقات نشان می دهد بازده بلند مدت این شرکتها کمتر از بازده بلند مدت بازار طی مدت مشابه می باشد که از این پدیده تحت عنوان بازده منفی در بلند مدت یاد می شود. بازده منفی در بلند مدت می تواند ناشی از قیمت گذاری غیر منطقی آن ها در زمان عرضه ، عملکرد مدیریت شرکت در قبل و بعد از عرضه عمومی اولیه و برخی ویژگیهای شرکت در زمان عرضه باشد.(مهرانی و عسگری،1389)
تحقیقات انجام شده توسط لیونکویست(2005) و لوفران و ریتر(2007) نشان می دهد پدیده بازده غیر عادی مثبت کوتاه مدت سهام عرضه های عمومی اولیه تقریباً در بورس اوراق بهادار کشورها وجود دارد. البته بازده غیر عادی مثبت کوتاه مدت سهام عرضه های اولیه در بازارهای سرمایه در حال توسعه در مقایسه با بازارهای سرمایه توسعه یافته، بیشتر است.(ایکر،2008) با این حال به اعتقاد بعضی از محققان از جمله براو و گوپرز(1997) ، فاما (1998)، کولی و سرت (2006) پدیده عملکرد منفی بلندمدت سهام عرضه های عمومی اولیه بر خلاف بازده غیر عادی مثبت کوتاه مدت، در بازارهای سرمایه مورد تایید قرار نگرفته و روشهای اندازه گیری آن نیز مورد منازعه پژوهشگران مالی قرار دارد.به همین دلیل این مسئله به معمای عملکرد عرضه عمومی اولیه مشهور شده است.(ساهرمان و آگونگ،2011) مشخص است این نتایج علاوه بر مخدوش کردن عملکرد بازار و مفهوم کارایی آن، باعث ایجاد ضرر و زیان زیادی برای شرکتهای منتشر کننده سهام خواهد شد و نگرانیهائی در مورد خطرات سرمایه گذاری بلند مدت در سهام عرضه های اولیه و همچنین ابهامات و سوالاتی در رابطه با دلایل آن ایجاد کرده است و می تواند این هشدار را به سرمایه گذاران دهد که سرمایه گذاریهای بلند مدت در سهام عرضه های اولیه نمی تواند موقعیت سودآوری باشد و تنها موقعیت خرید کوتاه مدت می تواند باعث سودآوری شود.
اینگونه نتایج موجب شد تا زمینه این تحقیق فراهم شود و به دنبال این اهداف برویم که بازدهی بازار ثانویه عرضه های اولیه سهام بر اساس شاخص بازار چگونه است؟، آیا بازده سهام عرضه های عمومی اولیه بورس اوراق بهادار تهران همانند سهام عرضه های عمومی اولیه بورس اوراق بهادار برخی کشورها ، در بلند مدت در مقایسه با پرتفوی بازار بازده کمتری عاید سرمایه گذاران خود می سازند یا خیر؟، اگر سهام عرضه های عمومی اولیه در بورس اوراق بهادار تهران بازده کمتری در بلندمدت برای خریداران خود ایجاد می کنند، چه عامل یا عواملی در شکل گیری این پدیده می تواند موثر واقع شوند؟
برای محاسبه بازده بازار ثانویه عرضه های اولیه از سه روش مختلف استفاده شده است. روش بازده غیرعادی تعدیل شده بازار برای محاسبه بازده کوتاه مدت به کار گرفته شده است. برای محاسبه بازده بلند مدت نیز از معیار بازده خرید و نگهداری تعدیل شده و روش ثروت نسبیاستفاده شده است. همچنین برای شناسایی عوامل تاثیرگذار بر بازده بلند مدت بازار ثانویه از روش رگرسیون مقطعی چند متغیرهو آزمونهای آماری متناسب با آن استفاده شده است.
این تحقیق درصدد است به این سوال پاسخ دهد که ” بازده بازار ثانویه عرضه های اولیه سهام براساس شاخص بازار در بورس اوراق بهادار چگونه است؟”
هدف اصلی:
هدف های فرعی:
1-2- شناسایی تاثیر عمر شرکت بر بازده بلند مدت بازار ثانویه سهام در بورس اوراق بهادار تهران از سال 1383-1388
2-2- شناسایی تاثیر اندازه شرکت بر بازده بلند مدت بازار ثانویه سهام در بورس اوراق بهادار تهران از سال 1383-1388
3-2- شناسایی تاثیر نسبت اهرمی شرکت بر بازده بلند مدت بازار ثانویه سهام در بورس اوراق بهادار تهران از سال 1383-1388
4-2- شناسایی تاثیر نسبت قیمت به ارزش دفتری شرکت بر بازده بلند مدت بازار ثانویه سهام در بورس اوراق بهادار تهران از سال 1383-1388
5-2- شناسایی تاثیر بازده کوتاه مدت بر بازده بلند مدت بازار ثانویه سهام در بورس اوراق بهادار تهران از سال 1383-1388
6-2- شناسایی تاثیر دوره گرم و سرد بر بازده بلند مدت بازار ثانویه سهام در بورس اوراق بهادار تهران از سال 1383-1388
با توجه به افزایش عرضه های اولیه در سالهای اخیر، به ویژه به دنبال مطرح شدن خصوصیسازی و اجرای سیاستهای اصل 44 و ضرورت توسعه و رشد بورس اوراق بهادار بعنوان یکی از مهمترین ارکانهای اقتصادی کشور و همچنین بدلیل مزیت مهم عرضه عمومی اولیه در تجهیز بیشتر منابع مالی بخاطر گستره وسیع آن نسبت به سایر روشها، فراهم کردن شرایط مناسب برای استقبال مردم از سهام از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از این شرایط مناسب تشویق مردم و سرمایه گذاران به خرید و نگهداری بلند مدت سهام عرضه های اولیه می باشد و برای این مهم از بین بردن نگرانی ها در مورد میزان بازده بازار ثانویه خصوصا بازده بلندمدت عرضه های اولیه ضروری است.با بررسی بازدهی های عرضه های اولیه در ایران و محاسبه آن می توان در مورد کارایی بورس اوراق بهادار به نتایج مهمی رسید و بررسی های انجام شده می تواند در بهبود تصمیم گیری و ارزیابی برای کلیه فعالان در بازار سرمایه شامل سرمایه گذاران بالقوه و فعلی بازار سرمایه ،موسسات سرمایه گذاری ،بانکها ،بیمه ها ،مدیران شرکتها موسسات مشاوره و تحلیلگری مالی و سایر علاقمندان دارای اهمیت باشد.لذا تحقیق اینجانب به موضوع بررسی بازده بازار ثانویه عرضه های اولیه سهام خواهد پرداخت.
الف)اهمیت و ضرورت تحقیق از لحاظ نظری
ب) اهمیت و ضرورت تحقیق از لحاظ کاربردی
فرضیه اصلی:
1- بین بازدهی بازار ثانویه عرضه های اولیه سهام با بازده بازار تفاوت وجود دارد.
2- متغییرهای عمرشرکت،اندازه شرکت،نسبت اهرمی شرکت،نسبت قیمت به ارزش دفتری شرکت،بازده کوتاه مدت و دوره سرد و گرم بازار بر بازده بلندت مدت عرضه های اولیه تاثیر دارند.
فرضیه های فرعی:
1-2- عمر شرکت در زمان عرضه بر بازده بلند مدت عرضه های اولیه تاثیر دارد.
2-2- اندازه شرکت در زمان عرضه بر بازده بلند مدت عرضه های اولیه تاثیر دارد.
3-2- نسبت اهرمی شرکت در زمان عرضه بر بازده بلند مدت عرضه های اولیه تاثیر دارد.
4-2- نسبت قیمت به ارزش دفتری شرکت در زمان عرضه بر بازده بلند مدت عرضه های اولیه تاثیر دارد.
5-2- بازده کوتاه مدت بر بازده بلند مدت عرضه های اولیه تاثیر دارد.
6-2- دوره گرم و سرد در زمان عرضه بر بازده بلند مدت عرضه های اولیه تاثیر دارد.
عرضه عمومی اولیه : به عرضه سهام شرکتها به عموم مردم برای اولین بار و بدون سابقه قبلی قیمتگذاری و معامله در بورس اطلاق می شود.(علی خادمی 10:1388)
بازار ثانویه: بازاری است که اوراق بهادار منتشر شده قبلی، مجددا خرید و فروش می گردد. .(رضا راعی 44:1389)
بازده سهام : منظور از بازده سهام مجموعه مزایایی است که در طول یک سال مالی به یک سهم تعلق می گیرد. .( تهرانی 1385: 30 )
بازدهی بلند مدت عرضه اولیه: بازدهی سهام عرضه شده در بورس اوراق بهادار پس از اولین عرضه تا 36 ماه بعد از آن.(مهرانی،1389)
بازده کوتاه مدت(اولیه) عرضه اولیه: بازدهی سهام عرضه شده در بورس اوراق بهادار در اولین روز پس از عرضه.(باقرزاده،1388)
بازدهی شاخص بازار : بازدهی شاخص قیمت و بازده نقدی در طول دوره ای که بازده عرضه های اولیه محاسبه می شود. (باقرزاده،1388)
عمر شرکت : فاصله زمانی بین تاریخ تاسیس شرکت و تاریخ ورود به بورس بر حسب سال.(سشادو و پاربینا ،2010)
اندازه شرکت : تعداد سهام منتشره و در دست سهامداران ضرب در میانگین قیمت سهام در اولین روز معامله.(سشادو و پاربینا ،2010)
نسبت اهرمی : حاصل تقسیم مجموع بدهیها به حقوق صاحبان سهام.(سشادو و پاربینا ،2010)
دوره گرم عرضه اولیه: دوره هایی که تعداد عرضه عمومی اولیه در بازار زیاد است. (سشادو و پاربینا ،2010)
دوره سرد عرضه اولیه: دوره هایی که تعداد عرضه عمومی اولیه در بازار کم است. (سشادو و پاربینا ،2010)
خصوصی سازی: خصوصی سازی عبارتست از انتقال مالکیت بخش دولتی به بخش خصوصی.( آخوندی 1386 : 11 )
بورس اوراق بهادار : بورس اوراق بهادار به معنی یک بازار متشکل و رسمی است که در آن خرید و فروش سهام شرکتها یا اوراق قرضه دولتی یا موسسات معتبر خصوصی تحت ضوابط و قوانین و مقررات خاصی انجام می شود.( آریا 1389: 265 )
اوراق بهادار: ورقه بهادار سند یا مدرکی است مبنی بر داشتن حق ادعا نسبت به درآمد یا دارایی های یک موسسه. .( علی خادمی 1388: 9 )
بازار کارا: بازاری است که در آن اطلاعات موجود بلافاصله بر قیمت اوراق بهادار تاثیر می گذارد. ( تهرانی 1387: 18 )
1-Underpricing
2 -Underperformance
[3] – Market Adjusted Abnormal Return
[4] – Market Adjusted Buy and Hold Return
[5] – Wealth Relative
[6] – Cross-Sectional Ordinary Least Squares (OLS)
[7] – Iinitial Public Offering
[8] –Leverge
[9] – Hot IPO Period
[10] – Cold IPO Period
[11] – Exchange Stock
امروزه شناخت و پیش بینی نیازهای مشتریان برای بنگاه اقتصادی جهت کسب مزیت رقابتی و بخش بندی بازار ضروری است. مشتری عامل کلیدی و محوری در تقویت چابکی سازمان قلمداد میشود و جهت گیری کلیه اهداف، استراتژیها و منابع حول محور جذب و نگهداری مشتری میباشد. حفظ و تقویت وفاداری مشتریان برای شرکتهایی که دغدغه حفظ و توسعه جایگاه رقابتی خویش را در بازار دارند، چالشی استراتژیک تلقی میشود؛ بنابراین وفاداری مشتریان کلید موفقیت تجاری سازمان محسوب میشود بدین معنا که با افزایش وفاداری مشتریان میتوان انتظار داشت سهم بازار و میزان سود دهی بنگاه اقتصادی ارتقا مییابد. درک بازار با برنامهریزی و اتخاذ استراتژیهای مناسب جهت وفادار کردن مشتریان و افزایش نرخ وفاداری آنها منافع بلند مدت برای بنگاههای اقتصادی را سبب میشود (حمیدی زاده و غمخواری، 1388). بنابراین بازارگرایی به عنوان کاربرد مفهوم بازاریابی از آن رو مورد توجه سازمانهای عصر حاضر قرار دارد که مشتری اکنون به دلیل پیشی گرفتن تولید بر تقاضا و افزایش رقابت میان تولیدکنندگان انتخابگر شده است (نیکومرام و حیدرزاده، 1385) و عدم توجه به مشتری راهی به سوی نابودی برای هر کسب و کاری محسوب میشود. بنابراین بازارگرایی پیش نیاز عملیات موفق یک کسب و کار میباشد.
همانطور که بیان شد، مشتری عاملی کلیدی و محوری در تقویت چابکی سازمان قلمداد میشود. تغییر، باثبات ترین مشخصهای است که میتوان برای دنیای کنونی کسب وکار معرفی کر د(الفت، زنجیرچی، 1389). امروزه شرکت ها با رقابتی بسیار شدید رو به رو هستند که از تغییرات تکنولوژیکی و تغییر در تقاضای مشتریان ناشی میشود. این وضعیت باعث زیر سؤال رفتن صحت مدلهای سنتی مدیریت شده است( جعفرنژاد و درویش،1388). شرکتها باید به طور مؤثر بر تغییرات مستمر و غیرمنتظره و همچنین چالشهای جدید مشتریان با هزینه اندک فایق آیند؛ بنابراین، توانایی واکنش سریع و اثربخش ، رقابت مبتنی بر زمان و تأمین نیازهای مشتری، مشخصهی قطعی رقابت جویی شده است. در واقع چابکی ضرورتی برای بقا در مقابل رقبا، تحت محیطهای متغیر برای برخورد با چالشهای تحویل سریع محصولات و خدمات، کیفیت و رضایت مشتری است(صدیقه و محفوظی،1389). توانایی پاسخگویی سریع به تغییرات بازار، چابکی نامیده میشود که امروزه عامل اصلی بقای بنگاهها تلقی میشود(محمدی و امیری،1391).
با توجه به مطالب عنوان شده، در این تحقیق به بررسی تأثیر بازارگرایی بر چابکی استراتژیک با تأکید بر نقش فرهنگ سازمانی پرداخته شده است.
همچنین شایان ذکر است که در این تحقیق منظور از چابکی استراتژیک همان چابکی سازمان میباشد.
گرایش بازار به طور کلی بیانگر پاسخ یک شرکت به نیازهای فعلی بازارش است (چانگ، 2011). نارور و اسلاتر (1990) گرایش بازار را به این صورت تعریف کردند: “فرهنگ سازمانیای که به موثرترین و کاراترین شکل، رفتارهای ضروری جهت ایجاد ارزش افزوده برای خریداران و در پی آن عملکرد بالاتری برای کسب و کار را به وجود میآورد. “بازارگرایی نه تنها برای خارج از سازمان بلکه در داخل سازمان و نه تنها در بازارهای داخل یک کشور و بلکه در بازارهای بین المللی و جهانی هم مورد توجه میباشد (لی و همکاران، 2006). تمرکز بر نیازهای مشتری به شرکت این اجازه را میدهد تا ارزش افزوده بالاتری را تأمین کرده و بدین ترتیب منجر به سطوح بالاتری از رضایت مشتری میشود (دیبرل، 2011). یک سازمان بازارگرا با نظارت مستمر بر نیازهای مشتریان، سعی در جلب رضایت آنها به وسیله اصلاح خروجیهای خود با حفظ سود قابل قبول مینماید (کوهلی و جاروسکی ،1990، نارور و اسلاتر، 1990).
از طرفی دیگر بهکارگیری چابکی استراتژیک در سازمانها، راهبردی برای موفقیت در محیطهای رقابتی و نامطمئن امروزی است. بنابراین چابکی استراتژیک در محیطهای فوق رقابتی امروز بسیار نیاز است. مفهوم چابکی برای اولین بار توسط ناگل و داو(1992) در مؤسسهی آیوکوک معرفی شد. همانطور که سازمانها در محیطهایی متلاطم فعالیت میکردند، این مفهوم توجه زیادی را به خود جلب نمود و سازمانها اهمیت پاسخگویی سریع به نیازها و تقاضاهای متغیر محیطی با روشهای کارآمد هزینهای را دریافتند.(سیگور و همکاران، 2000). گلدمن و همکاران(1995) بیان نمودند”سازمانی چابک نامیده میشود که بتواند به طور سودآوری در محیط متلاطم با نیازهای متغیر و غیر قابل پیشبینی امروزی فعالیت نماید. بنابراین چابکی راهی است برای مدیریت سازمانها که با یک واکنش سریع و موثر به بازارهای در حال تغییر از طریق تولید محصولات و خدماتی که مشتری محور است، عمل مینماید و به ابزاری برای رقابت تبدیل شده است.(ژانگ و شریفی، 2007). سازمانهای چابک با تغییر، عدم قطعیت و غیرقابل پیش بینی بودن محیط کسب و کارشان و پاسخ مناسب دادن به این تغییرات عجین شدهاند. در بر داشتن استراتژیهای چابکی برای سازمانها منافعی دارد مانند پاسخهایی سریع و مؤثر به نیازهای در حال تغییر بازار، قابلیت سفارشی کردن محصولات و خدمات تحویل داده شده به مشتری، هزینه های تولید کاهش یافته، افزایش رضایت مشتری و حذف فعالیتهایی که ارزش افزودهای ایجاد نمیکنند.(سافورد؛گوش و مورثی،2006).
بنا بر تحقیقات انجام شده، توانایی شناسایی تغییرات ایجاد شده در نیازهای مشتریان از طریق بازارگرایی، پیشزمینهای ضروری در توانایی برای پاسخ به این تغییرات است. بهبود برنامههای چابکی، برای توسعهی قابلیتهای سازمانی جهت پاسخ سریع و مؤثر به تغییرات ایجاد شده در نیازهای مشتری، طراحی شده است(زلباست، گرین جی آر؛ ابشایر و ساوور؛ 2010). براون شیدل و سوره(2009) در تحقیق خود دریافتند که بازارگرایی بطور غیرمستقیم از طریق انسجام سازمانی بر چابکی اثر میگذارد. لین(2004) دریافت که بازارگرایی بطور مثبتی بر شبکهی نوآوری چابکی اثر میگذارد. زلباست و همکاران(2010) در تحقیق خود دریافتند که بازارگرایی بطور مستقیم و مثبت بر تولید به موقع، مدیریت کیفیت جامع و چابکی تولید، اثر میگذارد. در این پژوهش، چابکی استراتژیک معادل چابکی سازمانی در نظر گرفته میشود.
هر سازمانی دارای شخصیتی است مانند انسان، همانگونه که عنصر اصلی شخصیت یک انسان فرهنگ اوست، عنصر اصلی شخصیت یک سازمان نیز فرهنگ سازمان است(هیلز چارلز،2002). سازمانهای موفق دنیا به ویژه آنهایی که تا سطح بالای ایمنی راه پیمودهاند، مدعی هستند که به بسیاری از این موفقیتها از راه تقویت فرهنگ سازمانی خود، دست یافتهاند. با توجه به اهمیت مبحث فرهنگ سازمانی در هر سازمانی، بدیهی است که موفقیت در پیادهسازی شیوههای نوین و تکنیکهای جدید مدیریتی، مستلزم پشتیبانی از طرف فرهنگ سازمانی است. تحقق اهداف هر سازمان در گرو هماهنگی فرهنگ سازمانی به عنوان شاخص وضعیت نیروی انسانی با اهداف و استراتژیهای تدوین شده است(ابزری، مهدی؛ دلوی، محمدرضا، 1388). در تعریفی از فرهنگ سازمانی بیان میشود، فرهنگ سازمانی به معنای ارزش ها، مفروضات و هنجارهای مشترک بین افراد است(شین،1985).
از طرفی دیگر در تحقیقات انجام شده این نتیجه حاصل شده است که بازارگرایی و توانایی بازارگرا شدن بطور فزایندهای در فرهنگ سازمانی ریشه دارد و عواملی که بعنوان پیشزمینههایی برای بازارگرایی پیشبینی شده اند مانند تأکید مدیران عالی، سیستم پاداش و تمرکز ممکن است نقشی کمرنگتر از فرهنگ داشته باشند(گبهاردت و همکاران[16]،2006).
همچنین بنابر مطالعهی پیشینهی تحقیق، دریافت شد که تحقیقات متعددی به بررسی رابطهی میان فرهنگ سازمانی و روشهای چابک پرداختهاند(رابینسون و شارپ[17]،2005؛ شرهی و کاروسکی[18]،2007؛ استرود و هاف و ترتیاکو[19]،2009؛ تولفو و وازلاویک[20]،2008). جوهان لیواری و نتا لیواری[21] (2011) به بررسی رابطهی فرهنگ سازمانی و روشهای چابک پرداختند و به این نتیجه رسیدند که هر فرهنگی به جز فرهنگ سلسله مراتبی، کاربرد روشهای چابک را افزایش میدهد. جیم شفیلد و جولین لمتایر[22](2013) بیان میکنند که توسعهی برنامههای چابکی توسط محیط سازمان( فرهنگ سازمانی) و توانمندی اعضای سازمان، تحت تأثیر قرار میگیرد.
بنابراین با توجه به اینکه فرهنگ سازمانی بر دو متغیر بازارگرایی و چابکی اثرگذار است و از طرفی بازارگرایی بر چابکی نیز تأثیر دارد، در این تحقیق بر آن شدیم که به بررسی رابطهی بازارگرایی و چابکی و نقش تعدیلگر فرهنگ سازمانی بپردازیم.
در این فصل به مباحث کلی پژوهش شامل اهداف، فرضیات و سؤالات تحقیق و مباحث دیگری از قبیل تعریف واژگان پرداخته میشود.
با توجه به مطالب عنوان شده به نظر میرسد که بازارگرایی بستری مناسب برای بروز و ظهور چابکی استراتژیک در سازمان است چرا که هر دو هدفی مشترک دارند و آن پاسخ به نیازهای متغیر مشتری است تا از این طریق ارزش افزودهای برای آنها ایجاد کنند. بنابراین منطقی به نظر میرسد که بررسی تأثیر بازارگرایی بر چابکی استراتژیک سازمان نیازمند بررسی دقیقتری است، لازم به ذکر است آنچه که بر میزان اهمیت این مورد میافزاید این است که در تحقیقاتی ارتباط بازارگرایی بر چابکی استراتژیک مورد بررسی قرار گرفته است اما اینکه آیا فرهنگ سازمانی میتواند تعدیل کنندهی رابطهی این دو باشد با خیر، تا کنون مورد بررسی واقع نشده است.
هدف اصلی این تحقیق” تعیین تأثیر بازارگرایی بر چابکی استراتژیک با تأکید بر فرهنگ سازمانی در صنعت دارو” میباشد و در این راستا اهداف فرعی عبارتند از:
آیا بازارگرایی چابکی استراتژیک را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار می دهد؟
آیا فرهنگ سازمانی، چابکی استراتژیک را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار می دهد؟
بازارگرایی، چابکی استراتژیک سازمان را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار میدهد.
– Chung
– Narver
– Slater
– Dibrell
– Kohli
– Jaworski
7-Strategic agility
8-Nagl & Dove
9-Siegore
1-Goldman
2-Zhang & Saarifi
3-P.M.Swafford, S.Ghosh, N.Murthy
4- Pamela J. Zelbst, Kenneth W. Green, Jr, Roger D. Abshire, Victor E. Sower
– Hill Charles
–Schein
– Gebhardt et al
– H. Robinson, H. Sharp
-B. Sherehiy, W. Karwowski, J.K. Layer
– D.E. Strode, S.L. Huff
– C. Tolfo, R.S. Wazlawick
– Juhani Iivari, Netta Iivari
– Jim Sheffield , Julien Lemétayer
1-Market-Orientation
2-Customer-Orientation
3-competieor-Orientation
4-Interfunctional-Coordination
جهان در قرن بیست و یکم با تحولات بس شگرفی روبرو شده است. قابلیت رو به افزایش کشورهای خاور دور در عرصه بازارهای جهانی، یکپارچه شدن کشورهای اروپایی با 230 میلیون نفر جمعیت مصرف کننده، انجام اصلاحات سیاسی دربعضی از کشورها، از جمله کشورهای اروپای شرقی همراه با فن آوریهای جدید، می روند تا در قرن بیست و یکم، نظم جدیدی را در بازارهای جهانی به وجود آورند. مفهوم این تحولات این است که روشهای دیرین کسب و کار در آینده، کارایی خود را از دست خواهند داد. در این راستا، بازاریابی فعالیتی است که طی آن نیازها و خواسته های تامین نشده مشتریان، تعیین می شود. بازاریابی تلاشی است درجهت تاثیرگذاشتن بر روشی که مصرف کنندگان رفتار می کنند. این تلاش، هم درمورد سازمانی که آن را اعمال می کند، هم مصرف کنندگانی که تحت تاثیر آن واقع می شوند و هم جامعه ای که این تلاشها در آن اتفاق می افتد، مفهوم دارد. ما همگی مصرف کننده و اعضای یک جامعه هستیم. بنابراین دانستن رفتار مصرف کننده و تلاش درجهت تاثیر نهادن برآن، برای همگی ما ضروری است. رفتار مصرف کننده چیزی بیش از خرید کالاهاست. دراصل رفتار مصرف کننده، درباره چگونگی تاثیر مالکیت کالا بر زندگی ما بحث می کند. لازم به ذکراست، مصرف کننده در کشور ما هنوز برای خرید کالا به دوستان و آشنایان و کسانی که کالا را خریداری کرده اند و یا درخصوص آن آگاهی دارند مراجعه می کند. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به طور سنتی خرده فروش یا فروشنده مغازه، در خرید افراد تاثیر بسیار زیادی دارد. یکی از علت های چنین وضعی، ضعف نظام ارتباطی سازمانهای ماست. هنوز مصرف کننده ما، به مطالبی که در تبلیغ گفته می شود، اعتماد چندانی ندارد. ازاین رو، ضعف کارکرد تبلیغات رسانه ای باعث شده است که تبلیغات دهان به دهان رشد زیادی در مملکت ما پیدا کند. ( افجه ء و مؤید ، 1384، 28 و 29 )
یکی از مسائل پیش روی جوامع توسعه یافته و درحال توسعه بحث مصرف گرایی و ظهور جامعه مصرفی یا مصرف گرا می باشد. اساساً جوامع صنعتی مبتنی بر فرهنگ مصرف گرایی می باشد دراین میان تبلیغات و رسانه های جمعی نقش بسیارتعیین کننده ای در شکل دهی به الگوهای مصرفی مخاطبین خود دارند. ( خادمیان و مبارکی فرد ، 1391، 95 )
امروزه ازیک سو سازمان ها، برای شناساندن و معرفی کالاها و خدمات خود و اعلام وجه تمایز آن با کالاهای مشابه، با به کارگیری رسانه های مختلف تبلیغاتی، می کوشند پیام های تاثیرگذاری را به منظور ترغیب مخاطبان به خرید ارسال کنند و ازسوی دیگر، مردم با انواع تبلیغات ازطریق رسانه های گوناگون در هر زمان و مکانی محاط شده اند؛ این درحالی است که آنچه در بحث تبلیغات حایز اهمیت است، ارزیابی میزان اثربخشی آن است. ( ربیعی و دیگران ، 1390، 17 )
برای اینکه مردم تبلیغ را ببینند باید توجه آنها را جلب نمود، تبلیغات در واقع یک فرآیند ارتباطات میباشد. یک پیامی فرستاده می شود، مخاطب باید آن را آنگونه درک کند که شما علاقه مند هستید. پس باید ساده، متمایز و خلاقانه باشد تا اثربخش شود و در بیننده قصد خرید ایجاد کند.
در دنیای رقابتی امروز، بازاریابی برای هر نوع حرکت آگاهانه و هدفمند در بازارضروری بوده و نقش آن درآغاز انجام تمام تلاشها از جمله تولید محصولات و ارائه خدمات مطلوب به جامعه به وضوح قابل مشاهده است، درعصر کنونی که مفاهیم ارتباطات، رقابت ومشتری گرایی با هم پیوند خورده است تبلیغات به عنوان عنصری آمیخته از بازاریابی، نقش محوری در حفظ و بقاء سازمانها با شناساندن و معرفی محصولات و خدمات ایفاء می کند. تبلیغات در لغت به معنای رساندن یک پیام از شخصی به شخص دیگر میباشد و ازلحاظ تکنیکی عبارت است از هر نوع ارتباطات غیر شخصی در مورد یک سازمان، کالا، خدمت و یا ایده،که یک کارفرمای مشخص، برای عبور آن از یک رسانه جمعی و به منظور رسیدن آن به جمع وسیعی از مخاطبان، پول پرداخته است. ( حسینی و دیگران ، 1388، 125 )
از آنجایی که تبلیغات به صورت یک طرفه است، لذا دریافت بازخورد از مشتریان، ضروری و لازم به نظر می رسد. ( ربیعی و دیگران ، 1390، 19 )
یکی از عواملی که برای ارزیابی اثربخشی یک تبلیغ درنظر گرفته میشود قصد خرید مصرف کننده میباشد. بنابراین شرکتها در یک فضای رقابتی برای آنکه متمایز از یکدیگر باشند به روی عامل مذکور به گونه ای تمرکز میکنند که تبلیغاتشان متمایز از دیگر رقبا گردد.
قصد رفتاری بیانگر شدت نیت و اراده فردی برای انجام رفتار هدف است. رابطه ی قصد رفتاری با رفتار نشان میدهد افراد تمایل دارند در رفتارهایی درگیر شوند که قصد انجام آنها را دارند. فیشبن و آجزن، قصد را تعیین کننده عمل در یک مسیر معین میدانند. آنها قصد رفتار را به عنوان احتمال ذهنی شکلدهی یک رفتار خاص تعریف کرده اند. به عنوان مثال، قصد خرید یک محصول خاص به عنوان پیش بینی کننده خوب رفتار واقعی در خرید محصول تشخیص داده شده است. ( نخعی و خیری ، 1391، 110 ) در واقع قصد خرید فرآیند خرید کالا و یا خدمات خاص از یک فروشگاه می باشد.
مصرف کننده با آگاهی از جنبه های کاربردی و تجربی تبلیغات یک محصول به شناخت و اعتماد راجع به آن میرسد، و پس از گرایش و درگیری به محصول با توجه به اثربخشی آن تبلیغ قصد خریدکالا یا خدمات را پیدا می کند.
بنابراین در این پژوهش محقق به دنبال این است که تبلیغات برند سامسونگ چگونه بر قصد خرید مشتریان تاثیر می گذارد؟
در یک بازار سالم از نظر عرضه و تقاضا، تولید کننده پس از یک دوره بررسی و مطالعه روی خواسته ها ی یک جامعه، تولید محصولی را آغاز می کند. آن گاه آن محصول را با دقت، با سلیقه و نیاز مشتری سازگار می کند و در عین حال می کوشد که محصول او نسبت به تولیدات رقبا امتیازی محسوس داشته باشد تا مشتری به انتخاب آن دست بزند. امروزه سلیقه و نیاز مشتری، به دلیل کثرت و تنوع مصرف به فرآیندی پیچیده و نااستوار مبدل شده است. به همین دلیل دانش تبلیغات و بازاریابی نیز بیش از گذشته، حساس تر و پیچیده تر شده است. نظر و سلیقه مشتری، هدف نهایی تولید است. این سلیقه، بر اثر سالها کار و تجدید نظر در تولید محصول بروز می کند و در عین حال بسیار شکننده است. زیرا خریدار کسی است که هم قدرت انتخاب و هم اختیار نخریدن دارد. تولید کننده باید محصول خود را به او بشناساند؛ تبلیغ، سلیقه او را برانگیزاند؛ ترغیب، به او بباوراند که محصول تولید شده مطابق نیاز و سلیقه اوست، امتناع؛ و سرانجام کاری کند که جز محصول او، مشتری تولید رقبا را برنگزیند؛ ارضاء ( افجه ء و مؤید ، 1384 ، 31 )
در عصر حاضر باتوجه به آنکه تعداد شرکتهای تولیدی و خدماتی زیاد شده اند و بازار عرضه و تقاضا با حجم انبوهی از کالا و خدمات روبرو شده است بازاریابان اینگونه شرکتها با چالش های زیادی جهت افزایش فروش مواجه شده اند که آنها می توانند استراتژی تبلیغاتی را درپیش بگیرند که بر قصدخرید مصرف کننده اثرگذاشته و منجربه خرید نهایی کالا یا خدمات گردد. بنابراین ارزیابی قصد خرید مصرف
کنندگان درچنین شرایطی ضرورت پیدا می کند.
هدف اصلی :
بررسی تاثیر تبلیغات برند گوشی سامسونگ بر قصد خرید مشتریان آن
اهداف فرعی :
فرضیه 1 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی شناخت اثر مستقیم دارد.
فرضیه 2 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی درگیری اثر مستقیم دارد.
فرضیه 3 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی اعتماد اثر مستقیم دارد.
فرضیه 4 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی نگرش اثر مستقیم دارد.
فرضیه 5 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی احساسات اثر مستقیم دارد.
فرضیه 6 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی شناخت اثر مستقیم دارد.
فرضیه 7 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی درگیری اثر مستقیم دارد.
فرضیه 8 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی اعتماد اثر مستقیم دارد.
فرضیه 9 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی نگرش اثر مستقیم دارد.
فرضیه 10 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی احساسات اثر مستقیم دارد.
فرضیه 11 : شناخت بر روی قصد خرید اثر مستقیم دارد.
فرضیه 12 : درگیری بر روی قصد خرید اثر مستقیم دارد.
فرضیه 13 : اعتماد بر روی قصد خرید اثر مستقیم دارد.
فرضیه 14 : نگرش بر روی قصد خرید اثر مستقیم دارد.
فرضیه 15 : احساسات بر روی قصد خرید اثر مستقیم دارد.
مؤفّقیت تمام سازمانها و مؤسّسات، اعم از تولیدی یا خدماتی، انتفاعی یا غیر انتفاعی، دولتی یا غیر دولتی تحت تأثیر عوامل متعدّدی قرار دارد که یکی از مهمّترین آنها رضایتمندی مشتریان به منظور رسیدن به تعالی در کسب و کار است. به نظر میرسد که رضایتمندی مشتریان، عکس العمل های آتی آنان را در قبال سازمان تحت تأثیر قرارخواهد داد و اشتیاق جهت استفادۀ مجدّد ، تمایل برای توصیه به سایرین و رغبت برای پرداخت بهای محصول بدون چانه زدن یا عدم تلاش برای یافتن عرضه کنندگانی که محصول مشابه را با قیمت کمتری عرضه می دارند را افزایش خواهد داد. رضایت مشتری زمانی به دست می آید که عملکرد سازمان بتواند انتظارات مشتری را برآورده سازد اگر عملکرد کمتر از انتظارات باشد، مشتری ناراضی خواهد شد و اگر عملکرد برابر با انتظارات باشد وی راضی خواهد بود در صورت ناراضی بودن مشتری ، سازمان به تدریج مشتریان خود را از دست خواهد داد و لیکن هیچ بنگاهی بدون مشتری دوام نخواهد یافت.
نتایج تحقیقات نشان می دهد حفظ و نگهداری نیروی انسانی و بقای سازمان، دسترسی به اهداف سازمانی
شناخت نیازها، خواسته ها، انگیزه ها ، تأمین رضایت شغلی ، بهبود روحیه و ارتقای بهداشت روانی کارکنان سازمان ها، باید بسیار مورد توجه قرار گیرد. توجه به این موارد به همراه ایجاد نگرش مطلوب در کارکنان نسبت به کار و مشتری و اتخاذ خط مشهای های مناسب در ایجاد هماهنگی بین اهداف فردی رضایت شغلی کارکنان و از این رو باید راه های مؤثر در ایجاد اهداف سازمانی، مهم ترین گام در راستای کارایی و اثربخشی سازمان هاست رضایت شغلی کارکنان را شناخت تا با حرکت در راستای آنها، انگیزه لازم در آنان ایجاد شود و ضمن احساس امنیت و آرامش از نهایت توان و تلاش، دانش و تخصص خود برای دستیابی به هدف های سازمان استفاده کنند.
شناخت رابطه استرس شغلی با رضایت شغلی
طرحواره درمانی بر بهبود رضایت شغلی و کاهش فرسودگی شغلی کارکنان کارخانجات تولیدی توس چینی
1-2 بیان مسئله
دنیای امروز منابع تنیدگی گوناگونی دارد که بعضی از این تنیدگی ها مختص محیط کار است درگیری با
همکار یا ارباب رجوع، محروم شدن از پاداش، دیر رسیدن به سر کار و فشار هیأت مدیره یا مدیران و رؤسای سازمان ، از جمله تنیدگی های محیط کار است مدیران برای تأمین بهداشت روانی محیط کار، باید با مفاهیم اساسی بهداشت روانی آشنا شوند مدیران باید توجه داشته باشند که مدیریت اثربخش بدون توجه به سلامت روانی کارکنان حاصل نمی شود و برای رسیدن به این مهم، باید تمهیدات رعایت اصول بهداشت روانی در سازمان ایجاد شود.
تنیدگی و نگرانی های افراد نسبت به کار، خانواده و نگرانیهای اقتصادی و سازمانی کارکنان، سبب می شود که فرد در طول روز دچار هیجان ها، تنش ها، نگرانی ها و امیدهای گوناگونی شود که گاه با ظرفیت بدنی ، عصبی و روانی وی متناسب نیست این مسائل افراد و سازمان را دچار مشکل می کند مجموعه این حالت ها و فشارهای ناشی از آن، در اصطلاح تنیدگی نامیده می شود افراد برای مقابله با تنیدگی، از الگو های رفتاری متفاوتی پیروی می کنند که برخی از آنها ثمربخش اند و تنیدگی را کاهش میدهند. اما برخی از الگوهای رفتاری نه تنها مفید نیستند، بلکه موجب افزایش تنیدگی می شوند. امروزه الگوهای رفتاری مؤثر مقابله با تنیدگی شناسایی شده و قابل آموزشند (خدایاری فرد و همکاران، 1388)
بخش عظیمی از نیروی کار جامعه، در بخش خدمات مشغول به کارند و به طور مستقیم با ارباب رجوع ارتباط دارند بانک نیز از جمله مراکزی است که عهده دار مسئولیت خدمات رسانی است و کیفیت خدمات آن در جذب سرمایه نقش مهمی دارد مطالعات نشان داده اند شرکت ها و مؤسساتی که خدمات مطلوب به مشتریان ارائه می دهند، ویژگی مهم و مشترکی دارند این مؤسسات به خواسته ها، نیازها و انتظارهای مشتریان توجه جدی دارند راهبرد خدماتی مورد استفاده آنها به طور واضح تعریف و تشریح شده است این مؤسسات سیستمی را طراحی کرده اند که در آن با مشتریان به خوبی رفتار می شود (خدایاری و همکاران،1388) نتایج تحقیق انجام شده در یکی از بانک های کشور، برای شناسایی نیازها و عوامل مؤثر بر رضایت مشتریان، نشان داد که حدود 60 درصد کل واریانس تغییرات رضایت مشتریان از طریق هفت مؤلفه طرز رفتار و نحوه برخورد کارکنان شعب با مشتریان بانک، جوابگویی، سود و تسهیلات، سرعت در کار، کیفیت ارائه خدمات، موقعیت مکانی بانک ها وکیفیت ارسال حواله ها قابل تبیین است در ضمن ، در بین این مؤلفه ها نحوه و طرز برخورد کارکنان شعبه با مشتریان بانک، اهمیت بیشتری دارد، از این رو می توان دریافت کارکنانی که با مشتری تماس دارند، باید ویژگی های رفتاری خاصی مانند در دسترس بودن، حل مسائل مشتری، توانایی غلبه بر احساسات نامطلوب خود و برخورد صمیمانه خوب داشته باشند (خدایاری و همکاران ،1388) در دو دهه گذشته، ارائه خدمات و نگهداری و فشارهای رقابتی فزاینده، تغییرات چشمگیری را در صنعت بانکداری ایجاد کرده اند. این تغییرات بانک ها را به سوی اتخاذ راهبردهای بانکداری، به ویژه بازاریابی روابط سوق داده است (خدایاری و همکاران 1388) بازاریابی روابط را، افزایش درآمد بانک از طریق سودآور ساختن رابطه مشتریان با بانک در طول زمان تعریف کرده اند(موریارتی، کیمبال و گی 1983 ) بنابراین، در این رویکرد رضایت مشتریان اهمیت فراوانی دارد.
کارکنان بانک، باید از سوی مدیران به عنوان مشتریان داخلی در نظر گرفته شوند.( به نظر بری 1984 ) به اعتقاد وی، رسیدن به سطح مطلوب رضایت مشتری در صنایع بانکداری، بدون توجه و رسیدن به سطح بالایی از دریافت که اگر به کارکنان بانک به عنوان بخشی از فرهنگ خدمات مالی مطلوب نگریسته شود و آنان از حمایت مدیران برای فراهم آوردن خدمات مشتری برخوردار باشند، کارکنان تنیدگی کمتر و رضایت شغلی بیشتری را تجربه خواهند کرد. (خدایاری و همکاران،1388)
براساس نتایج مطالعات رضایت شغلی، مهیا ساختن موجبات رضایت شغلی کارکنان، بیشتر با جنبه های درونی و کیفی شغل مانند هماهنگی با استعدادها، چالش برانگیز بودن، نوع همکاریها و رابطه با دیگران، سیستم پاداشی بر اساس عدالت و مساوات، میزان پیشرفت و موفقیت و شرایط محیط کار مرتبط است این موارد انجام کار و دستیابی به اهداف را تسهیل کرده و از افراد حمایت می کند به طور کلی، مطالب مذکور به معناداری شغل مربوط می شود و معنادارسازی شغلی عبارت است از فراهم ساختن شرایط کار و ویژگی های شغل که سبب پرباری، مسئولیت پذیری، چالشی بودن، مولد و پر ارزش بودن، و بهبود کیفیت زندگی شغلی و تامین نیازهای فرد و سازمان می شود (خدایاری و همکاران،1388) از آنجا که نیروی انسانی رکن اصلی بانک است و این گروه از نیروی انسانی، عهده دار مسئولیت های خطیر و حساس اند و از این رو به طور قطع در شرایط روحی، روانی خاصی قرار دارند، عوامل مختلف و متفاوتی نیز برسطح نیاز ها، انگیزه ها و گرایشهای انسانی تأثیر می گذارند، در نتیجه اعمال مثبت یا منفی در کارکنان ایجاد می کنند رضایت شغلی، علاقه و وفاداری به سازمان و بالندگی کارکنان، منوط به ایجاد محیطی است که مدیران، مسئول و متولی آنند شناسایی عوامل ایجاد رضایت و تحدید دلایل نارضایتی کارکنان و نیز ارزیابی رضایت شغلی آنان، به عنوان اقدامی کلیدی در راستای اهداف یادشده نقشی بسزا و چشمگیر دارد براساس بررسی های به عمل آمده، اغلب مدیران در سازمان های ایرانی با مسائلی همچون کارکنان، منفعل، بدون تحرک و خلاقیت هستند؛ کارکنان دچار رخوت ذهنی و فاقد انگیزه و چشماندازی برای ارتقای شغلی و شخصیند، کارکنان دچار عادت به عملکرد فرمایشی بوده و حتی به محدوه نفوذ و عملکرد خود نیزمسلط نیستند، کارکنان به علت جدا دانستن خود و منافع خود از سازمان، از امکانات سوء استفاده می کنند (خدایاری و همکاران 1388) مسائل مذکور بیشتر در حوزه بهداشت روانی کارکنان قرار دارند، ولی عواقب آنها- چه در شرایط بازار رقابتی و چه در شرایط انحصاری ماهیت و اهداف سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد.
بانکهای خصوصی ایران نیز از سازما نهای ایرانی جدا نبوده و بی شک در حوزه منابع انسانی خود با این گونه مسائل درگیر است به منظور برنامه ریزی توسعه منابع انسانی به فراخور سطوح مختلف سازمانی، مدیران بانک در پی پاسخ به این سؤال می باشند : جگونه رفتارهای توانمندساز رهبری و توانمندی روانشناختی برکارکنان و مشتریان تاثیر میگذارد؟
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
نیروی انسانی و اهمیت آن در سازمان، واقعیتی است که امروزه از نظر هیچ کس پوشیده نیست و پیشرفت و استمرار حیات سازمانها در گرو توجه همه جانبه مدیران به نقش و جایگاه سرمایه انسانی است شکوفا شدن نیروی انسانی در سازمان ها، اقدامهای گوناگونی را میطلبد یکی از این اقدام ها، تأمین رضایت شغلی کارکنان است تحقیقات نشان داده اند که رضایت شغلی در بسیاری از عوامل بهره وری سازمانی نقش تعیین کننده دارد بهبود عملکرد در رفتار مدنی سازمانی، تعهد سازمانی، دلبستگی شغلی و سلامت روانی کارکنان و کاهش رفتارهایی همچون غیبت از شغل، ترک خدمت و بسیاری از رفتارهای دیگر، از جمله پیامدهای ایجاد رضایت شغلی در کارکنان سازما نهاست این پیامدهای ارزشمند باید انگیز های قوی برای توجه جدی مدیران سازمانها به موضوع رضایت شغلی کارکنان و انجام اقدامهایی در راستای ایجاد آن باشد اولین اقدام در این مورد، مستلزم شناسایی ابعاد و وجوه رضایت شغلی و ماهیت آنهاست که باید از طریق تحقیقات و بررسی ها حاصل شود این شناخت زمینه را برای کشف علل رضایت شغلی فراهم میسازد با کشف علل تأثیرگذار در رضایت شغلی و اعمال مداخله هایی برای بهبود این علل در ابعاد گوناگون رضایت شغلی افزایش حاصل می شود که به سطوح بالاتری از پیامدهای مثبت و سطوح پایین تری از پیامدهای منفی خواهد انجامید.
به عنوان مثال نحوه عملکرد کارمندی که مستقیما با مشتری سرو کار دارد یا عملکرد مدیری که بر نحوه عملکرد کارمند خود اثر گدار و بطور غیر مستقیم نیز بر رضایت مشتری نیر تاثیر گذار خواهد بود ، اگر مدیر سازمان بتواند بطور روانشناختی کارمند خود را کنکاش و رضایت وی را تامین نماید ، به تبع آن نیز با توجه به تعهد سازمانی که در کارمند ایجاد میشود کارمند نیز تمام تلاش خود را به بهترین نحو ، جهت جلب رضایت مشتری به کار خواهد گرفت.
از جمله پیامدهای مثبت رضایت شغلی کارکنان در سازمان های مشتری مدار مانند بانک ها و از جمله بانکهای خصوصی، جلب رضایت مشتریان است بدیهی است رضایت مشتریان در روی آوردن به بانکهای خصوصی نقش اساسی دارد و عامل اصلی رشد و شکوفایی آنها بشمار می آید. به همین دلیل، مدیریت بانکهای خصوصی باید وجوه و ابعاد این پدیده و عوامل تأثیرگذار بر آن را که یکی از آنها رضایت کارکنان بانک است، شناسایی کند تا بر آن اساس اقدامها و مداخله های مقتضی به عمل آورد. بر همین اساس باید عواملی که بر ایجاد رضایت کارمند مانند توانمندی روانشناختی و رفتارهای توانمندساز رهبری اثر گذار است را بررسی نمود تا بانک ها بتوانند بدین روش با حداکثر نمودن رضایت مشتریان خود منفعت خود را در این بازار رقابتی افزایش دهند به عبارتی برای ایجاد رضایت مشتری باید متغیرهای مختلفی در سازمان را مد نظر قرار داد یکی از آنها رضایت کارمند میباشد رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ، ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻣﺘﻌﺪد ﻧﺸﺎن داده اﻧـﺪ رﺿـﺎﻳﺖ ﺷـﻐﻠﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻬﻢ اﻓﺰاﻳﺶ ﺑﻬﺮه وری، دﻟﺴﻮزی ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎزﻣﺎن، ﺗﻌﻠﻖ و دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ
آﻧﺎن ﺑـﻪ ﻣﺤـﻴﻂ ﻛـﺎر، ﺑﺮﻗـﺮاری رواﺑﻂ ﺧﻮب و اﻧﺴﺎﻧﻲ در ﻣﺤﻞ ﻛﺎر، اﻳﺠﺎد ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺻﺤﻴﺢ، ﺑﻬﺒﻮد روﺣﻴﻪ و ﻋﻼﻗـﺔ ﻛـﺎری اﺳـﺖ از اﻳﻦ رو، ﻫﺪف اﺻﻠﻲ اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، اﻓﺰاﻳﺶ رﺿﺎﻳﺖ مشتری ﺑﺮای ﺣﺼﻮل ﺳـﻬﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮی از ﺑﺎزار و ارﺗﻘﺎی ﺑﻬﺮه وری با لحاظ افزایش رضایت شغلی با بکارگیری رفتار های توانمند ساز رهبری با ایجاد توانمندی روانشناختی و به تبع آن ایجاد تعهد سازمانی میباشد.
بانکهای خصوصی، به عنوان یک موسسه تجاری در محیطی قرار دارند که از مزیت های نسبی و رقابتی
برخوردار بوده و ملزم به اعمال اصول بازاریابی میباشند ، با توجه به این که صنعت بانکد اری از ارکان اصلی هراقتصادی به حساب می آید و مشتریان نقش کلیدی در آن دارند ، بنابراین می توان ابراز توجه ویژه به نیازها وخواسته های مشتریان را از جمله موضوعات پراهمیت ایران و جهان به حساب آورد.
از آنجا که ارتباط با مشتریان و بهبود روابط با آن ها مستلزم کسب مهار ت های ارتباطی، روابط انسانی و
مؤلفه هایی چون کنترل رفتار و احساسات، استرس و خشم است، ازاین رو به نظر می رسد مدیریت بانکها با رفتارهای توانمندساز خود و بهره گیری از خدمات روانشناختی کارمندان، می توانند در راستای ارتقای رضایت شغلی کارکنان که با رضایت مشتریان نیز مرتبط است، گام بردارند.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی
بررسی تاثیر توانمندسازی روانشناختی بر کارکنان و مشتریان بانک پارسیان حوزه 59
اهداف جزئی تحقیق بصورت ذیل عنوان میگردد:
1-5 سوالات پژوهش
1-5-1 سوال اصلی پژوهش
آیا توانمندسازی روانشناختی بر کارکنان و مشتریان بانک پارسیان حوزه 59 تاثیر دارد؟
1-5-2 سوالات فرعی پژوهش
1-6 فرضیات پژوهش
1-6-1 فرضیه اصلی تحقیق
بین توانمندسازی روانشناختی کارکنان و مشتریان بانک پارسیان حوزه 59 رابطه معنی دار وجود دارد.
1-6-1 فرضیات فرعی
گسترش روزافزون علم و فناوری باعث شکلگیری ساختارهای سازمانی متفاوت نسبت به گذشته شده است. هر سازمانی برای هماهنگ شدن با این تغییرات سریع و رو به رشد کانالهای ارتباطی درون سازمانی خود را مناسب با این تحولات تغییر داده است. در چنین شرایطی، سازمان موفق سازمانی است که با توجه به دانش روز و فناوری پیشرفته، خود را به سوی ترقی و پیشرفت هدایت کند (اسمعیلی،1388: 57).
اساس بهسازی ، توسعه و بالندگی سازمانی ، بهسازی نیروی انسانی است. اصل جامعیت و شمول مهارتهای رفتاری و حرفهای و نیز اصل استمرار در آموزش و کسب مهارتهای شغلی و سازمانی با تاکید بر برنامه ریزی هماهنگ و متناسب با شرایط جدید جامعه در حوزههای گوناگون علمی، فکری فناوری و … ضرورت وجود و ارزش آموزشهای ضمن خدمت را در سازمانها نشان میدهد. همچنین آموزشهای ضمن خدمت به عنوان یکی از مهمترین عوامل پیشرفت نیروی انسانی ،باعث افزایش بازدهی کاری کارکنان و ارتقای بهرهوری سازمانی میشود. از این روی، تقویت قابلیتهای موجود کارکنان، تسهیل کسب دانش، پرورش مهارتها و تواناییهای مربوط به عملکرد آنان، از اهداف عمده دورههای آموزش ضمن خدمت است(پارسا،1388: 88).
ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺤﻘﻘﺎﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﻦﺍﻋﺘﻘﺎﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺷﻐﻠﯽ ﻳﮏ ﺳﺎﺯﺓ ﭼﻨﺪ ﺑﻌﺪﯼ ﺍﺳـﺖ ﻭ ﺩﻭ ﻣـﻮﺭﺩ ﻣﻬﻢ ﺍﺯﺍﻳﻦ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﯼ ﻭ ﻭﻇﻴﻔـﻪﺍﯼ. ﻋﻤﻠﮑـﺮﺩ ﻭﻇﻴﻔـﻪ ﺍﯼ ﺷـﺎﻣﻞ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻳﯽﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺑﻮﻁﺑﻪ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻮﻟﻴـﺪ ﻣﺤـﺼﻮﻝ، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻳﺮﺩﺳﺘﺎﻥ، ﺍﺭﺍﺋﺔ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﻭﻓﺮﻭﺵ ﮐﺎﻻ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻋﻨـﻮﺍﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼﺯﻣﻴﻨﺔ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐـﻪ ﮐـﺎﺭﺍﻧﺠـﺎﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ (ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﻌﺎﻭﻧﯽ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ, ﭘﺸﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﻣﺸﮑﻞ، ﭘﻴﺮﻭﯼﺍﺯﻗﻮﺍﻧﻴﻦﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻭ…)، ﺗﺄﺛﻴﺮﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ. ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺯﻣﻴﻨﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺁﻥﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫـﺎﯼ ﻣﺮﺑﻮﻁﺑﻪ ﺷﻐﻞﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ (ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﺨﺖ ﮐـﺎﺭﮐﺮﺩﻥ، ﮐﻤـﮏﺑـﻪ ﺩﻳﮕـﺮﺍﻥ) ﮐـﻪ ﺑـﻪ ﺻـﻮﺭﺕ ﻏﻴﺮﺭﺳﻤﯽﺩﺭ ﺍﺛﺮﺑﺨﺸﯽﺳﺎﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭﻟﯽﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺭﺳﻤﯽ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺷـﻐﻞ ﻳـﺎ ﻭﻇﻴﻔـﻪ ﺗﻠﻘﯽ ﻧﻤﯽﺷﻮﻧﺪ (سید جوادین،به نقل از احمدی 1388: 396).
ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﻃﺒـﻖ ﻧﻈـﺮ ﺑﺴـﻴﺎری از اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان ﺑﻪ ﭘﻴﻮﻧﺪﻫﺎ و ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﻣﻴﺎن اﻋﻀﺎی ﻳﻚ ﺷﺒﻜﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻨﺒﻌﻲ ﺑﺎ ارزش اﺷـﺎره دارد و از ﻃﺮﻳﻖ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ و اﻋﺘﻤﺎد ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﺤﻘﻖ اﻫﺪاف اﻋﻀﺎء ﻣﻲ ﮔﺮدد. ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان ﻣﻨﺒﻌﻲ ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ اﻓﺮاد، ﮔﺮوهها و ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺮای ﻧﻴﻞ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﻄﻠﻮب آن را ﺑﻜﺎر ﮔﻴﺮﻧﺪ، ﻗﻠﻤـﺪاد ﻣﻲ ﺷﻮد، و آن ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺑﺴﻴﺎری ﻣﻮارد ﺗﻮﺳﻂ ﺗﺤﻠﻴﻠﮕﺮان اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮای ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻃﻴﻒ وﺳﻴﻌﻲ از ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑﺮده ﻣﻲﺷﻮد و ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ درک اﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﻛﻪ ﭼﺮا ﺑﺮﺧﻲ اﻓﺮاد، ﮔﺮوﻫﻬﺎ و ﻃﺒﻘﺎت ﻣﺮدم ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺳﻴﺎﺳﻲ، اﻗﺘﺼﺎدی و ﻳﺎ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺜﺒـﺖ ﺗـﺮی ﻧﺴـﺒﺖ ﺑـﻪ دﻳﮕﺮان ﻧﺎﻳﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، ﻣﻨﺠﺮ ﺷﻮد(اندیشمند،1388).
بهرغم اهمیت موضوع سرمایه اجتماعی و تاثیر آن بر آموزش، مخصوصا آموزش ضمن خدمت و بهرغم مراجعه پژوهشگر به کتابخانه چند دانشگاه و مجلات علمی و معتبر و جستجو در سایتهای علمی، پژوهشی که به نقش سرمایه اجتماعی در بحث آموزش ضمن خدمت پرداخته شده باشد ، را نیافته است. لذا پژوهشگر با راهنمایی استادان راهنما و مشاور بر آن شد تا نقش سرمایه اجتماعی را به عنوان متغیر تعدیلگر در این پژوهش بسنجد.
در این بخش ابتدا اهمیت و ضرورت از لحاظ نظری و سپس از لحاظ کاربردی ارایه میشود.
الف) اهمیت و ضرورت تحقیق از لحاظ نظری
ب) اهمیت و ضرورت تحقیق از لحاظ کاربردی
ارایه پیشنهاداتی جهت اثربخشی و کارایی بیشتر این دورهها.
در این بخش ابتدا هدفهای اصلی و سپس هدفهای فرعی ارایه میشود.
الف)هدف اصلی:
تعیین تاثیر آموزش ضمن خدمت بر عملکرد کارکنان با تاکید بر سرمایه اجتماعی به عنوان متغیر تعدیلگر .
ب)هدف های فرعی:
برای انجام بهتر این پژوهش، سوالات ارایه شده در پروپوزال پژوهش به صورت فرضیههای زیر ارایه میشود:
الف) فرضیههای اصلی:
ب)فرضیههای فرعی: