اى پیرامون اوضاع عمومى در قرن چهارم هجرى دوران پیش از غیبت کبرى امام مهدى (عج) براى شیعیان بحرانى و دشوار بود. مهمترین علمای شیعه در آن دوران علامه کلینى و پس از وى شاگردش شیخ صدوق بود.در سال 329 قمرى حوادث مهمى روى داد. ستارگان آسمان دین و فقاهت غروب کردند. على بن محمدالسمرى وفات یافت و غیبت صغرى به پایان رسید و غیبت کبرى امام مهدى (ع) آغاز شد. رهبر فقهاى شیعه در زمان المقتدر عباسى در بغداد یعنى علامه کلینى ملقب به ثقه الاسلام درگذشت و شاگرد وى یعنى شیخ صدوق ملقب به حجت الاسلام به جاى وى برکرسی صدارت در علوم حدیث تکیه زد و تا سال وفاتش یعنى سال 381 قمرى مرجع شیعیان بود.یکی از برجسته ترین شاگردان شیخ صدوق، شیخ مفید بود که در زمان حکومت آل بویه زندگى می کرد. خلفاى عباسى منصبى براى بزرگترین فقیه مسلمانان تعیین کرده بودند که منصب «یگانه زمان» نامیده میشد. شیخ مفید نزدیک به سى سال یعنى از زمان درگذشت شیخ صدوق در سال 381 قمرى تا در گذشت خودش در سال 413 قمرى عهده دار این منصب بود.شریف رضى و برادر بزرگترش شاگرد این دانشمند و فقیه بوده اند و در مهد دانش و تقوی پرورش یافتهاند و در فقه و ادبیات استاد موثق بودند.
1-2- بیان مسأله :
خانواده، هسته اولیه شکل گیری جامعه و مهمترین نهاد آن می باشد. آینده هر جامعه و نقش آفرینی
آن در گرو بالندگی و قوام تک تک خانواده های آن است. از نگاهی دیگر، خانواده سنگ بنای جامعه
و موجب موفقیت و نقش آفرینی جامعه است. اما بی تردید خانواده آن گاه قادرخواهد بود که نقش آفرینی خود در پیشرفت و تعالی جامعه را ایفا نماید که بنیانی محکم و قوامی در خور شأن داشته باشد؛ چرا که بر بنیان متزلزل و سست نمی توان بنایی عظیم بنا نمود. ازاین رو باید به آنچه قوام و استحکام خانواده منحصر به آن است، توجه ویژه ای نمود و راه کارهای مؤثر در آن را موردتوجه قرار داد تا خانواده در پرتو شناخت و به کارگیری آنها بتواند به ایفای نقش خود بپردازد.
مهمترین راه شناسایی و کشف این راه کارها، تأمل و تمرکز بر خانواده نمونه و الگوهای موفق در
این زمینه و استفاده از تجارب نمونه و به کاربستن آن ها است. بی تردید سیره خانوادگی معصومین
علیهم السلام به عنوان انسان های کامل و الگوهای برتر، می تواند مطمئن ترین شاخص در این عرصه باشد و در این میان سیره خانوادگی حضرت علی علیه السلام و رهنمودهای بی بدیل وگرانمایه ایشان که بیش از همه، در کتاب ارزشمند نهج البلاغه به عنوان ناب ترین چشمه معرفت علوی به چشم می خورد به لحاظ شرایط و امتیازهای ویژه سخنان پندآور و حکمت آمیز ایشان می تواند منبعی مطمئن برای شناسایی و کشف این راه کارها در خیل نظام اجتماعی اسلامی باشد.
به طور کلی، اصول متعددی توسط امام علی برای نظام خانواده و زندگی مشترک به عنوان راهبردهای مؤثر در نهج البلاغه نام برده شده است؛ که به عنوان مثال، نمونه هایی از آن عبارتند از:
10-یار و غمخوار و مایه نشاط اعضای خانواده بودن
11-همکاری در امور منزل
12- شناسایی و رعایت حقوق و تکالیف هرعضو خانواده توسط وی و التزام به آن ها.
ما در این پژوهش در صددیم با نگاه جامعه شناختی به رهنمودهای امام در نهج البلاغه، ضمن واکاوی نظریات ایشان درخصوص جنبه های مختلف این عنصر اصلی و بنیادین جامعه، در راستای تطبیق مبانی آن با نهاد خانواده در نظام اجتماعی امروزی به تجزیه وتحلیل مسائل مربوط به آن بپردازیم.
1 – 3 – اهمیت و ضرورت انجام تحقیق :
از جمله موارد حیرت، برای صاحبان بصیرت و ارباب علم و معرفت، درک ظرایف و لطایف کلام
امیرالمؤمنین علی علیهم السلام در نهج البلاغه و نیز دست یابی به عجایب متن در فصاحت و بلاغت
و در این کتاب ارزشمند و دریافت واقعی بطن به لحاظ وصول به حقیقت آن است.
دشواری دریافت این مسأله، بمثابه سنگینی درک و شناخت ابعاد وجود ایشان، همواره منشأ تفکر و
تحیر و موجب تأمل و توقف و مباحثه و محاوره بین اهل نظر و خبرگان علوم بوده و کاوشگران
فراوانی را به تلاش علمی و کنکاش جدی واداشته است.
از جمله مهم ترین ابعاد مدنظر امام در نهج البلاغه، ارکان خانواده است که به طور جداگانه در مورد آنها حکمت هایی را ارائه فرموده اند که هریک از لحاظ اجتماعی جای بس کنکاش وتحلیل دارد. بر این اساس، در اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق حاضر همین بس که موضوع خانواده در نهج البلاغه به ضم مسائل و متفرعات آن چون تربیت کودکان، حقوق زن و شوهر ونظام مالی خانواده، به موازات کراتی که مورد اشاره قرار گرفته است از غنای بسیار بالایی نیز برخوردار می باشد و لذا بی شک تدقیق در ابعاد جامعه شناختی این مساله بسیار رهگشا و رهنمای مسائل اجتماعی مربوط به خانواده در جهان امروز خواهد بود.
1 – 4 – اهداف تحقیق :
– بررسی رویکردها و رهنمودهای جامعه شناختی و رفتاری امام علی نسبت به نهاد خانواده و کارکردهای
مختلف آن در نهج البلاغه؛
– تجزیه و تحلیل جامعه شناختی اصول اجتماعی و رفتاری امام علی در نهج البلاغه در رابطه با نهاد
خانواده و مقایسه و تطبیق آن ها با مبانی اجتماعی خانواده در جوامع امروزی.
1 – 5 – سؤالات تحقیق:
– اصول اساسی مدیریت ابعاد مختلف جامعه شناختی خانواده از دیدگاه جامعه شناختی درنهج البلاغه چیست و راه های نیل به عملیاتی کردن آن ها در جوامع امروزی از جمله نظام اجتماعی ایران کدامند؟
– ارتباط بین حکومت خانواده و اجتماع در سیره جامعه شناختی و رفتاری امام علی چیست وتفکیک و کاربردی ساختن وجوه این امر چه تاثیری بر ابعاد جامعه شناختی خانواده در جوامع امروزی و ارکان مختلف آن در ارتباط با جامعه دارد؟
چارچوب نظری تحقیق :
-2–تعریف مفاهیم اساسی :
خانواده :
خانواده در لغت به معنای خاندان، دودمان، خیلخانه و تبار آمده است، اما در معنای اصطلاحی آن اختلاف نظر وجود دارد و اندیشمندان گوناگون علوم اجتماعی، تعریف های متنوعی برای آن ذکر کردهاند. هر کدام از این تعاریف به بُعدی از خانواده توجه نموده است. با توجه به هدفی که از نگارش این مقاله وجود دارد و با توجه به منابع اسلامی میتوان خانواده را چنین تعریف کرد: خانواده کوچکترین و سادهترین و عمومیترین واحد اجتماعی است که بر اساس ازدواج رسمی بین یک مرد و حداقل یکزن تشکیلمیشود و با تولد فرزندانتوسعه مییابد.خانواده در بیشتر جوامع نهاد اصلی جامعه پذیری کودکان است.انسانشناسان به طور کلی نهاد خانواده رااین طور طبقه بندی می کنند: مادرتباری(مادر و فرزندان او) زناشویی(زن وشوهر وفرزندان که خانواده هسته ای نیز خوانده می شود) و خانواده گسترده یا هم خونی که در آن پدر ومادروفرزندان با دیگران مثلا خویشاوندان در مکان مشترکی زندگی می کنند .هم چنین در برخی جوامع مفاهیم دیگری از خانواده وجود دارد که روابط سنتی خانواده را کنار گذاشته اند.خانواده به عنوان یک واحد اجتماغی جامعه پذیری در جامعه شناسی خانواده مورد بررسی قرار می گیرد تبارشناسی رشته ای است که دودمان های خانوادگی را در تاریخ مطالعه می کند
نهج البلاغه :
نهج البلاغه گزیده ای از خطبه ها نامه ها و سخنان کوتاه علی ابن ابیطالب (ع) است که شخصی به نام سید رضی در قرن چهارم هجری قمری بر اساس ذوق ادبی شخصی خود فراهم آورده است .سخنان علی ابن ابیطالب در این کتاب در سه باب آمده است :
*باب اول : خطبه ها و اوامر
*باب دوم :نامه ها و رسائل و وصایا
*باب سوم : کلمات قصار حکمت آمیز و مواعظ
ترجمه های متفاوتی از این کتاب در دسترس است که از آن میان می توان به ترجمه های سید جعفر شهیدی علی نقی فیض الاسلام جواد فاضل محمد تقی جعفری حسینعلی منتظری حسین انصاریان ومحمد دشتی اشاره کرد و نهج البلاغه منظوم (خطبه ها)به اهتمام علی توکلی گنابادی مهمترین اثر منظوم فارسی بر اساس نهج البلاغه است .
حضرت علی (ع)
علی بن ابیطالب (۱۳ رجب سال سیام عامالفیل – ۲۱ رمضان سال ۴۰ ه.ق)، امام اول تمامی شاخه های مذهب شیعه – که آنها از وی با عنوان امام علی یاد میکنند و خلیفه چهارم از خلفای راشدین اهل سنت، پسرعمو و داماد محمد پیامبر اسلام است. وی همسر فاطمه و پدر حسن، حسین و زینب است. محمد پس از مهاجرت از مکه به مدینه و ایجاد عقد اخوت بین مسلمانان، او را به عنوان برادر خویش انتخاب نمود.
مسئله حق وی در خلافت پس از محمد، منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد. محمد در بازگشت از حجهالوداع عبارت «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است.» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر میکنند.
پس از مرگ محمد و در ماجرای انتخاب جانشین او، جمعی از انصار در سقیفه بنیساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر سرانجام تصمیم بر خلافت ابوبکر گرفتند. علی بن ابیطالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد.
علی در دوران خلافت سه خلیفه اول در جنگها شرکت نمیکرد و جز در انتخاب خلیفه سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سهگانه میخواستند، در امور دینی، قضایی و سیاسی به آنها مشورت میداد.
پس از کشته شدن عثمان، او به عنوان چهارمین خلیفه مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با جنگهای داخلی میان مسلمانان و شورش ایرانیان هم زمان بود. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی کشته شد.
نهج البلاغه و آثار تربیتی آن
نهج البلاغه این اثر جاودانه، بر گرفته از بیانات و انوار گهربار امیرالمؤمنین حضرت على (علیهالسلام) آن بزرگ مرد تاریخ است که هیچ گاه غبار زمان پرده کهنگى و فراموشى بر سیماى پرفروغ او نیافکنده، و از جلوه و شکوه او نکاسته، و تقوا و عدالت و جهاد و دیگر صفات برجسته او را از یاد نبرده، و در برابر عظمت دانش و حکمت او سر تعظیم فرود آورده، و از مرز تعصب و فرقهگرایى در گذشته، تا بدانجا که دوست و دشمن زبان به ستایش او گشوده و به تالیف کتب و سرایش اشعار پرداخته و با زبان اندیشه و سوز دل فضیلت او را بیان کردهان .روایات اسلامى و متون تاریخى در شان و منزلت امیرمؤمنان على علیهالسلام فراتر از شهرت و تواتر است تا بدانجا که از حقایق مسلم و ضرورتها بشمار مىآید .
اسناد، شروح، ترجمه ها
آفتاب آمد دلیل آفتاب. اگر سخن شناسی بخواهد به دید تحقیق و خالی از تعصبات، با این پرسش که صاحب سخن در این کتاب کیست، بنگرد؛ قطعا تصدیق خواهد کرد که او شخصیتی بزرگ است که به سرچشمهای جوشان و منبعی بی پایان متصل است به گونهای که نمیتوان پس از قرآن نظیری برای آن پیدا کرد.
اگر هیچ سند معتبری هم برای آن پیدا نشود باز هم میتوان اذعان کرد که این سخن، از اوست و سخنی عادی با محاسبات دنیوی نیست؛ زیرا حقایق ومعارفی که در این مجموعه در قالبهای گفتاری بسیار بدیع و جذاب مطرح شده است از عهده بشر عادی خارج است. این کلام با زبان بی زبانی از عظمت و شرافت صاحبش سخن میگوید.
شخصیتهای زیادی تلاش خویش را در جهت بررسی مصادر نهجالبلاغه صرف کردهاند که اجمالا ذکر اسامی برخی از آنها بی تناسب نیست:
1. مدارک نهجالبلاغه، علامه کاشف الغطاء 2. استناد نهجالبلاغه، امتیاز علی عرشی
.3 نهجالسعاده فی مستدرک نهجالبلاغه، محمد باقر محمودی(در 8 جلد)
نهجالبلاغه در طول حدود هزار سال عمر خود در دسترس دانشمندان، طلاب و اهل علم بوده است و به مطالعه و حفظ آن مىپرداختند و در خطبهها و خطابهها بدان استناد و تبرک مىجستند و اندیشمندان و محققان بر آن شرح و تفسیر مىنوشتند و به ترجمه آن اقدام مىکردند .
همه شارحان و مترجمان نهجالبلاغه که بیش از سیصد [1] نفر مىباشند بالاتفاق معتقدند که این کتاب از تالیفات علامه [2] شریفرضى است و او این توفیق را یافته که سخنان امام امیرالمؤمنین على (ع) را با سبک و شیوهاى جالب گردآورى و تنظیم نماید
اجازاتى که علما و محدثان بزرگ به اصحابشان مىدادند [3] دلیل روشن و قاطعى بر صحت این انتساب است.
علامه شریفرضى – کسى که در دنیاى علم و ادب به پارسایى و دقت در راستگویى مورد قبول همگان است . [4] – نیز در کتابهاى متعدد خود این امر را تصریح کرده است .
نهج البلاغه مانند قرآن کریم کتاب زنده است و هم چنان میدرخشد و نظر دانشمندان را به خود جلب میکند و به اکثر زبان های زنده دنیا چون: فارسی، ترکی، اردو، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیائی و اسپانیایی و غیره ترجمه شده است.[5]
نام نهجالبلاغه
نامى که شریفرضى براى این کتاب برگزیده «نهجالبلاغه» یعنى «راه و روش بلاغت» است زیرا این کتاب درهاى بلاغت را به روى خواننده مىگشاید و طالبان بلاغت را بدان نزدیک مىسازد و نیاز دانشمند و دانشجو را برمىآورد، و گمشده و خواسته بلیغ و زاهد است و از آن روز که این کتاب گام به عالم فرهنگ و ادب نهاد و توسط شریفرضى به بار نشست، در میان دانشمندان و خطبا و اهل ادب جا باز کرد و بلند آوازه شد و شهره آفاق دانش گردید و ستاره آن در شام و عراق و نجد و تهامه درخشید، و هرکجا که رفتبا استقبال مردم مواجه گردید و در مراکز علمى به درس و بحث از آن پرداختند زیرا علاوه بر معناى ارزنده و محتواى علمى و عمیق همهجانبه و درهاى حکمت و دانش، داراى الفاظ و نگارشى بسیار بدیع و زیبا و سبک و شیوهیى هماهنگ و عالى است که در اوج نثر عربى قرار گرفته است . [6]
ویژگی های نهج البلاغه
نهج البلاغه این اثر ماندگار و بی نظیر را می توان از جهات مختلفی مورد دقت ، شناخت و بررسی قرار داد. اوصاف و ویژگی های این مجموعه بی بدیل را در این نوشتار مختصر نمی توان شناخت، اما به لحاظ اختصار، به شاخص ها و ویژگی های مهم آن اشاره می شود:
محتوای نهج البلاغه
نهجالبلاغه اثری است که باید با آن زیست و تنفس کرد. روح را با آن همدم ساخت و با آن نبض و قلب را به تپش در آورد، تا معانی آن در عمق جان بنشیند و بتوان دنیاهای آن را وارد شد و سرزمینهایش را فتح کرد. هرچند رسیدن به قلهی رفیع معرفت علی(ع) حتی در حوزه نهجالبلاغه بر کسی میسّر نیست و ضعف ما حکم میکند که نمیتوان تمام دنیاهای زهد و تقوا و عبادت و عرفان و حکمت و فلسفه و پند و موعظه و ملاحم و مغیبات و سیاست و مسؤولیتهای اجتماعی، حماسه، شجاعت و دیگر زوایای نهج البلاغه را وارد شد و این اقیانوس بیپایان را شناخت.
نهجالبلاغه از نظر محتوایی به مسائل گوناگون اعتقادی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی پرداخته است و در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها به پرسشها و مسائل عرصههای مذکور پاسخ داده است.
نهجالبلاغه در مسائل اعتقادی به آفرینش جهان و انسان و جانوران، هدفدار بودن خلقت انسان،[7] معرفت حق تعالی[8] وحدت حق تعالی[9]، هدف فرستادن پیامبران[10]، هدف بعثت پیامبر اکرم(ص) [11]، استمرار رسالت با قرآن و عترت[12] و فرجام و رستاخیز،[13] پرداخته است.
امام علی(ع) در نهجالبلاغه، به مسائل اقتصادی نیز پرداخته است و مسئولیّت انسان را نسبت به سرزمینها و چهارپایان[14] و ارج نهادن به کار و تلاش انسان و بهرهمندی از حاصل دسترنج خویش[15] و ضرورت آبادانی سرزمینها[16] و ذخیرهسازی ثروت[17] و توصیههایی مربوط به بیتالمال و عدالت اجتماعی و فقر زدایی و رهنمودهای اخلاقی به ثروتمندان و برنامههای اقتصادی و وظایف فردی نیازمندان و وظایف دولت و جامعه را بیان کرده است.[18]
بخش دیگری از فرمایشات امام علی(ع) به مسائل سیاسی و حکومتی اختصاص دارد. امام(ع) در این ساحت، به وظایف کارگزاران و استانداران، نویسندگان، ارتش و نیروها و سران نظامی، روشهای دریافت مالیات و اصول کشورداری پرداخته است.[19]
ساحت دیگر نهج البلاغه، مسائل اخلاقی و تربیتی است. که امام(ع) بر مبنای جهانبینی توحیدی، آنرا استوار ساخته است. اخلاق فردی در نهجالبلاغه، دانش اندوزی توأم با عمل، بی اعتنایی به زخارف دنیوی، آزادگی و ظلم ستیزی، نظم و حسابرسی در امور را تبیین نموده است و اخلاق اجتماعی نیز به خوش خلقی و انسان دوستی، انصافورزی با مردم و مانند اینها اشاره کرده است.[20]
مسائل عبادی و معنوی مانند سیمای عابدان شب زندهدار، انگیزههای گوناگون در عبادت، حالات و مقامات عابدان و تأثیر عبادت در زوال گناه نیز در نهجالبلاغه مورد توجه جدی قرار گرفته است[21]. رویکرد علی(ع) در سراسر سخنانش بر مبنای عدالت است؛ همانگونه که فرمود: عدالت، زندگی است. [22]
علی(ع) از آن بسیار افرادی نبود که در سخن، از حق دم میزنند، ولی در عمل از آن سرمیپیچند؛ [23] زیرا حق، در مقام سخن گستردهترین پهنا را داراست ولی در مقام اجرا و عمل بدان، در تنگنایی بیمانند است؛[24] یعنی در مقام سخن، به آسانی میتوان حق و عدل را ستود و از آن دم زد، ولی عمل کردن بدان، ب
امروزه اغلب کشورها برای دستیابی به توسعه پایدار ” توانمندسازی” را کارآمدترین روش ها دانسته اند، که در برنامه چهارم توسعه جمهوری اسلامی ایران نیز به خصوص در مورد اقشار آسیب پذیر، به عنوان یک راهکار مهم بدان اشاره شده است زنان سرپرست خانوار هم بخشی از اقشارآسیب پذیر در نظر گرفته شده اند. (کیمیایی،63:1390). توسعه وگسترش برنامه های تأمین رفاه اجتماعی از جمله عوامل مؤثر در ارتقای توانایی های بالقوه یک جامعه در تحقق اهداف توسعه آموزشی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور به حساب می آید. از این رو، در این برنامه یعنی برنامه ی چهارم توسعه «توانمندسازی» هدف نهایی برنامه های رفاه و مددکاری اجتماعی است (کیمیایی،64:1390).
هدف توانمندسازی کمک به افراد ضعیف است تا تلاش نمایند بر ضعف هایشان غلبه، جنبه های مثبت زندگیشان را بهبود بخشیده، مهارتها و توانایی هایشان را برای کنترل عاقلانه بر زندگی افزایش داده و آن را در عمل پیاده نمایند (مک رایتر، 1994). که دارای 5 بعد رفاه، دسترسی، افزایش آگاهی، مشارکت و کنترل می باشد(لانگه به نقل از زوئی و همکاران،1997: 28). کلر(1991) توانمندسازی زنان را فرایندی تعریف می کند که به وسیله ی آن زنان برای سازمان دهی خودشان توانمند می شوند و اعتماد به نفس خودشان را افزایش می دهند و از حقوق خود برای انتخاب مستقل و کنترل بر منابع، که منجر به از بین رفتن جایگاه فرودستی ایشان می گردد، دفاع می کنند.
طرفداران نظریه ی زنانه شدن فقر معتقدند که؛ خانوارهای زن سرپرست نه تنها در همه کشورهای جهان گسترش یافته اند، بلکه به طور فزاینده بر تعداد خانوارهای زن سرپرست که در جمعیت کم درآمد قرار می گیرند افزوده می شود)همان، 64).این گروه از زنان اغلب با عوامل آسیبزایی همچون ضعف دسترسی به فرصتهای شغلی، بیسوادی یا کمسوادی، نداشتن درآمد مستمر و مشکلات روحی و روانی مواجه هستند که در صورت فقدان حمایتهای همه جانبه هزینههای آسیبزایی را به جامعه تحمیل خواهند نمود (بختیاری، 1385). با زنانه شدن فقر و نگرانی از پیوستن زنان سرپرست خانوار به گروه” فقیرترین فقرا” آن دسته از متخصصان توسعه که نسبت به مسائل جنسیتی آگاهی بیشتری دارند با مطالعات گسترده تر و نقد برخی تجربیات گذشته، درصدد ارائه رویکردهای متفاوت و راهکارهای عملی برآمده اند(مالهوترا و همکاران به نقل از شادی طلب و همکاران،1383: 50).
آن چه که در خصوص فقر و تبعیض جنسیتی مهم تلقی می شود و سبب دغدغه فراوان برنامه ریزان و صاحب نظران شده، پیامدهای نامطلوب آن در مورد رشد مهارت ها و قابلیت های زنان است. به زعم بسیاری از آن ها، فقر زنان به معنی محروم ماندن آنان از توانمندی های شناختی و پرورش قابلیت های اساسی و در پی آن ناتوانی آن ها در رویارویی با مشکلاتی هم چون گرسنگی و بیماری است. غالبا استدلال می شود که زنان به دلایل تاریخی، از قبیل حاکمیت و تداوم نگرش های سنتی، باورهای تبعیضی در زمینه واگذاری نقش به آن ها و هم چنین اجرای سیاست های سوگیرانه (مردمحور)، به مالکیت منابع محدودتر، سطح پایین آموزش و مهارت های فنی و حرفه ای دسترسی دارند و در نتیجه بیشتر از مردان در معرض فقر قرار دارند و به این ترتیب از امکانات و قابلیت های لازم برای مبارزه با فقر محروم اند (شکوری، 1387: 30).
در کشور ما نیز به منظور مبارزه با فقر و کاهش محرومیت، سازمان ها و نهادهای رفاهی متعددی در قالب راهبردهای حمایتی ایجاد شده اند. یکی از نهادهای عمده کمیته امداد امام خمینی (ره) است که با هدف شناخت محرومیت های مادی و معنوی افراد جامعه و خانواده های محروم و حمایت از آنان به منظور فقرزدایی از طریق اجرای خدمات مالی، بهداشتی، آموزشی و خودکفایی به نیازمندان از جمله زنان تشکیل شده است. یکی از فعالیت های مهم کمیته امداد در این باره، اجرای طرح خودکفایی زنان سرپرست خانوار است که مشتمل بر اقداماتی چون پرداخت وام خودکفایی، تهیه و واگذاری مواد اولیه و وسیله کار، ارائه آموزش های فنی و حرفه ای، کاریابی برای مددجویان و ایجاد زمینه های لازم برای جذب مددجویان آموزش دیده در بازار کار و تامین فضای خودکفایی است(همان، 131-2).
در سطح جهانی، برنامه ی توسعه ی سازمان ملل «ارتقاء برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان در سطح گسترده را (به عنوان) یکی از اهداف کلیدی اعلامیه ی هزاره ی سوم» اعلام کرده اند و به تبع آن درکشور ما نیز، توانمندسازی زنان و مشارکت آنها در فرایندهای مختلف زندگی در عین حال خود، به عنوان یکی از نشانگرهای مهم موفقیت مبارزه با فقر تلقی شده است (شکوری و همکاران،1386 : 4-3).
از این منظر توانمندسازی سبب ایجاد قابلیت در افراد و گروه های محروم برای مشارکت فعال و آگاهانه درتامین رفاه فردی و اجتماعی می شود. اگرچه برنامه ی توانمندسازی افراد و جوامع در قلمرو حمایت های اجتماعی است اما با توجه به این که هدف نهایی آن منجر به فقر زدایی می شود، نیازمند طراحی و اجرای برنامه های توانمندسازی است (وزارت رفاه و تأمین اجتماعی، 1384).
نتایج تحقیق انجام شده توسط بلداجی و همکاران تحت عنوان کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور و زنان شاغل خدماتی حاکی از آن است که زنان سرپرست خانوار با مشکلات بسیاری روبرو بوده و آسیبهای جسمی، روحی و روانی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری را تجربه میکنند. تحقیق حاضر نیز به دنبال بررسی جامعه شناختی عوامل و علل اجتماعی مؤثر بر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار و ارائه راهکارهایی در جهت ارتقای توانمندی زنان سرپرست خانوار است و استفاده در زمینه برنامه ریزی ها در این زمینه باشد. بر این اساس می توان سؤالات اصلی تحقیق را چنین مطرح کرد:
2- چه رابطه ای بین متغیرهای زمینه ای (سن، تحصیلات، درآمد، شغل، وضعیت تاهل و نوع مسکن) و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز وجود دارد؟
3- چه رابطه ای بین مشارکت و حضور فعال در جامعه و میزان توانمندی زنان سپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی شهر تبریز وجود دارد؟
4- چه رابطه ای بین سطح سلامت زنان و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی شهر تبریز وجود دارد؟
5- چه رابطه ای بین میزان برخورداری از حمایت های اجتماعی و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی شهر تبریز وجود دارد؟
6- چه رابطه ای بین شیوه جامعه پذیری جنسیتی و میزان توانمند ی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی شهر تبریز وجود دارد؟
می توان چنین جمع بندی نمود از آنجایی که آمار زنان سرپرست خانوار به دلایلی چون، افزایش امید به زندگی، طلاق، فوت همسر، در جامعه ما در حال افزایش است اغلب این خانواده ها دارای مشکلات فراوان هستند، به گونه ای که فزونی این گروه از زنان به صورت یک مساله اجتماعی مطرح می شود. داده های آماری حاکی از روند رو به افزایش تعداد و نسبت زنان سرپرست خانوار در سه دهه ی اخیر است، به طوریکه در سالهای 1355، 65 و 75 خانوارهای زن سرپرست به ترتیب، 1/3، 7/4 و 7/7 درصد از کل خانوارهای ایرانی را تشکیل داده اند. این نسبت در سال 1385 به 4/9 رسید که در مقایسه با سال 1375 یک درصد رشد داشته است (فروزان،10:1387 به نقل از بلداجی و همکاران). این زنان با مشکلات فراوانی برای ادامه و اداره زندگی خویش روبرو هستند و آسیب های ناشی از آن موجب مشکلات بسیاری برای جامعه چون فقر و بزهکاری برای این گروه از زنان دامن گیر است و از آنجا که توانمندسازی به عنوان راهکاری برای حل مشکلات زنان سرپرست خانوار مطرح است مسئله اصلی این است که چه عواملی می تواند موجب توانمندسازی این گروه از زنان شود.
3-1- اهمیت موضوع و ضرورت تحقیق
پژوهش انجام گرفته توسط خسروی پور و همکاران تحت عنوان مشارکت زنان و توسعه پایدار روستایی در سال 1390 و پژوهشی دیگر تحت عنوان نقش مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در فرآیند توسعه انسانی انجام گرفته در سال 1383 نشان داده است که دستیابی به توسعه پایدار بدون مشارکت فعال زنان در تمامی عرصه ها اعم از خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی امکان پذیر نیست. بررسی هایی که در زمینه مشارکت زنان در امور جامعه انجام گرفته نشان داده است که عوامل اجتماعی، فرهنگی و انتظارات متفاوت جامعه از مرد و زن موانع مهمی بر سر راه مشارکت زنان است. از این رو، در دهه 1980، به جای اصطلاح زن در توسعه اصطلاح «جنسیت و توسعه» به کار گرفته شد و در پی آن، در بسیاری از کشورهای جهان سوم، راهبردهایی برای بالا بردن مشارکت عملی زنان در توسعه و برطرف شدن موانع اتخاذ شد (کتابی و همکاران،6:1382).
محرومیت زنان جامعه از دسترسی به فرصتهای برابر، ناامنی اقتصادی زنان و فقر می تواند توسعه یافتگی را تحت تاثیر قرار دهد و آسیب های مختلف اجتماعی ممکن است زندگی زنان و (زنان سرپرست خانوار) را تهدید کند (قلی پور و همکاران،33:1388).
یکی از راهبردهای توانمندسازی زنان تأکید بر این نکته است که مشارکت زنان صرفا به منظور بهره مندی آنان از مزایا و نتایج برنامه های توسعه نیست، بلکه آنان باید در اجرای برنامه ها و طرح های توسعه مشارکت فعالانه داشته باشند(کتابی و همکاران،1382: 6).
با این وجود، وفاق عمومی که بر سر مساله ی آسیب پذیر دانستن زنان سرپرست خانوار وجود دارد موجب شده که بسیاری از دستگاه های محلی، ملی و جهانیخود را دست اندرکار گره گشایی از مسائل این زنان و خانواده های آن ها بدانند و در جهت توانمندسازی آنها و حمایت از ایشان تا رسیدن به سطح توسعه ی اقتصادی و اجتماعی مطلوب فعالیت کنند (محیط فر و همکاران،1386: 132).
امروزه در مباحث توسعه در سطح بین المللی بر حضور شهروندان در فرآیند تدوین سیاست ها و اجرای آنها تاکید می شود. مسلما شهروندانی می توانند مشارکت داشته باشند که ظرفیت، قابلیت و توانمندی لازم را داشته باشند. با توجه به نقش محوری زنان در تحقق توسعه ی پایدار و با علم به آن که اغلب زنان سرپرست خانوار زیر خط فقر قرار دارند در این تحقیق این گروه از شهروندان مورد توجه قرار گرفته اند.
بر اساس مطالعات پژوهشگران، زنان بیشتر از مردان در معرض خطر فقر قرار دارند زیرا از قابلیتها و امکاناتی که برای توانمندی و کاهش فقر لازم است، محرومند (شادی طلب و همکارانش،38:1384).
زنان سرپرست خانوار به دلیل شرایط ویزه ای که دارند، یکی از اقشار آسیب پذیر جامعه به حساب می آیند، شرایطی که سبب می شود این گروه از زنان آسیب پذیر به نظر آیند عبارتنداز:نبود فرصتهای شغلی و مشاغل مناسب، دستمزدهای پایین نسبت به مردان در فرصت های شغلی برابر، بالا بودن میزان بزهکاری در میان نوجوانان (مطیع، 1378: 20 به نقل از جوان و همکارانش).
برای اینکه یک جامعه در روند توسعه گام بردارد و پیشرفت کند نیاز به مشارکت همه ی اعضای جامعه می باشد. بنابراین، برای اینکه بخواهیم به فکر پیشرفت و توسعه جامعه باشیم بایستی به قشر زنان نیز توجه کرده و موانع و یا عواملی که باعث پیشرفت آنان می شود را مطمح نظر داشت. زنان سرپرست خانوار بالقوه دارای ویژگی هایی هستند که می توانند جهت دستیابی به توسعه انسانی پایدارموثر باشند. برخی از این ویژگیها به تایید مطالعات ملی و بین المللی عبارتند از: زنان سرپرست خانوار درآمدشان را صرف بهبود وضعیت خانواده خود میکنند بنابراین، افزایش درآمد آنان به صورت مستقیم به بهبود وضعیت خانواده می انجامد. در حالیکه در مورد مردان وضعیت چنین نیست و به ضرورت، افزایش درآمد مرد به بهبود وضعیت خانواده منجر نمیشود. یک پژوهش انجام شده در گواتمالا (با نتایج مشابه در شیلی، جامائیکا، کنیا و مالاوی) نشان داد که میزان افزایش درآمد زن که منجر به بهبود وضعیت تغذیه کودک می شود،معادل 15/1 برابر میزانی است که درآمد مرد باید افزایش یابد تا نتایج مشابه به دست آید(قلی پور و همکارش،1388: 35).
در این پژوهش سعی بر آن است که عوامل مرتبط با توانمند شدن زنان سرپرست خانوار تا حدی شناسایی شوند و زنانی که تحت عنوان زنان سرپرست خانوار در کمیته امداد امام خمینی تبریز عضو هستند عوامل یا موانع توانمندیشان شناسایی و برای توانمندشدن هر چه بیشترشان از سوی مسئولین از طریق کمک گرفتن از این پژوهش اقداماتی انجام گیرد.
4-1-اهداف تحقیق
اهدافی که در این پژوهش دنبال می شود شامل هدف کلی و اهداف اختصاصی است :
هدف کلی یا اصلی در این پژوهش عبارت است از : بررسی عوامل اقتصادی- اجتماعی مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
اهداف اختصاصی در این تحقیق عبارتند از :
– شناخت رابطه بین متغیرهای زمینه ای (سن، تحصیلات، درآمد، شغل، وضعیت تاهل ونوع مسکن) و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
– شناخت رابطه بین مشارکت و حضور فعال درجامعه و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
– شناخت رابطه بین سطح سلامت زنان و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
– شناخت رابطه بین میزان برخورداری از حمایت های اجتماعی و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
– شناخت رابطه بین شیوه جامعه پذیری جنسیتی و میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی(ره) شهر تبریز.
1-2- چارچوب نظری
1-1-2- نظریه توانمند سازی
یکی از نظریه های مهم در رابطه با مسایل زنان نظریه ی توانمندسازی لانگه (1998) است که از نظر طرفداران این نظریه، برآورده ساختن نیازهای اساسی از حقوق اولیه ی تمام افراد است و هر فردی باید امکان این را داشته باشد که از تمام توانایی ها و خلاقیت های خود استفاده کند. بنابراین زنان باید بیاموزند که با خودباوری و اعتماد به نفس در پذیرش و توزیع مسئولیت ها چه در خانواده و چه در جامعه شرکت کنند. در چارچوب این نظریه ترویج تفکرات نوین برای تولید بیشتر و آموزش برای ایجاد کار در بخش های رسمی و غیررسمی و تمرین حضور در سازمان های اجتماعی، هدف های کوتاه مدت در نظریه ی تواناسازی تلقی می شود، این نظریه که ترکیبی از نظریه ی رفاه، برابری و فقرزدایی است تلاش می کند با تواناسازی زنان از طریق ترویج فکرهای نو، آموزش های مهارتی برای فعالیت در بخش های اقتصادی، ارتقای آگاهی همه ی اعضای جامعه از نقش های زنان(مخصوصا زنان سرپرست خانوار) و بهبود سطح رفاه آن ها پایه های استواری برای اقدامات بعدی در تامین نیاز های راهبردی و حذف نابرابری- ها در همه ی عرصه ها فراهم شود برای این منظور پنج مرحله توانمندسازی مشخص شده است :- رفاه: در این مرحله به امکانات رفاهی و اولیه و کمبود هایی که در این زمینه وجود دارد توجه می شود مانند تامین آموزش – دسترسی: منظور دسترسی به منابع و تسهیلاتی برای بهبود وضعیت زندگی است مانند دسترسی به اعتبارات –افزایش آگاهی: مرحله ای است که زنان به مشکلات ازجمله نابرابریهای جنسیتی و به دلایل بروزآن حساس شوند – مشارکت: مرحله ای است که زمینه ی حضور فعال برای زنان فراهم شده و آمادگی برای مشارکت داوطلبانه به وجود آید- کنترل: مرحله ای که زنان قدرت تصمیم گیری پیدا می کنند و علاوه بر این که در مورد مشکل فکر می کنند، بهترین راه حل را پیشنهاد می کنند و بر اجرای راه حل تسلط می یابند(اشتری،1382: 7-126). سطح نهایی از توانمندسازی، برقراری تعادل قدرت میان زنان و مردان و نه تسلط زنان است. در اینجا منظور این است که زنان قادر به تصمیم گیری در مورد زندگی خود و زندگی فرزندان خود و بازی نقش فعال در فرآیند توسعه باشند(لانگه، 1997: 26 به نقل از زوئی).
براساس مطالب فوق می توان استنباط نمود که مجموعه ای از عوامل هستند که می توانند بر توانمندسازی تاثیر داشته باشند که عبارتند از سطح رفاه (تامین حداقل رفاه)، دسترسی به منابع و امکانات، آگاهی سازی یا افزایش آگاهی و توجه به مسائل و مشکلات، مشارکت وحضور فعال، کنترل و قدرت تصمیم گیری در امور مختلف.
2-1-2- نظریه فمنیستی
بر اساس نظریه فمینیستی دو مانع عمده توسعه ای و غیر توسعه ای بر توانمندسازی زنان مؤثر می باشد که در ذیل به آنها اشاره می شود :
1- موانع توسعه ای که شامل
الف – موانع فرهنگی
ب – موانع اجتماعی
موانع فرهنگی
با وجود اینکه عامل اقتصادی در اشتغال زنان، دارای بیشترین اهمیت می باشد، ولی مطالعات و بررسیهای صورت گرفته نشان داده است که ارزشها و باورهای فرهنگی رایج در یک جامعه، تأثیر مستقیمی بر میزان اشتغال زنان داشته است. در مورد ایران، فرهنگ پذیرفته شده در جامعه این باور را به وجود آورده است که در صورت عدم موافقت شوهر با کار زن حتی در صورت تمایل او به ادامه کار، زن باید از کار خود چشمپوشی نماید. از مهمترین موانع فرهنگی بر سر راه اشتغال زنان در ایران میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
4- بالا بودن نرخ بیسوادی زنان نسبت به مردان
5- پایین بودن درصد متخصصین و دارندگان مدارج علمی در بانوان نسبت به مردان (ساعی ارسی و همکاران،1388: 24).
موانع اجتماعی
در بررسی موانع مشارکت زنان، جنبه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آنان را نمی توان کاملاً از هم تفکیک کرد و موانع اجتماعی اشتغال زنان از موانع فرهنگی، اقتصادی آنان جدا نیست، ولی با این حال مهمترین راه دستیابی به توسعه فرهنگی را آموزش و پرورش زنان می دانند که در این زمینه دو نهاد مدرسه و خانواده را مهمترین عامل در آموزش، تربیت و جامعه پذیری زنان ارزیابی می کنند. ناکافی بودن آموزش در مورد زنان نسبت به مردان، فرصت رشد و ارتقاء شخصیت وجودی زنان را دچار مشکل می نماید و شرایط سختی برای اشتغال آنان ایجاد می کندکه باعث می شود زنان در زمینه های شغلی، یا شرایط مساوی با مردان را نداشته و اگر هم در شرایط مساوی با آنان باشند، کارفرمایان و مدیران با ابهاماتی که برای آنان نسبت به زنان وجود دارد و تصورات و پیشداوریهای منفی نسبت به کار زنان، مردان را بر آنان ترجیح خواهند داد (همان: 75).
2-موانع غیر توسعه ای
از جمله این موارد که مربوط به ویژگی های زنان می باشد می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف) وجود استعداد سرشار زنان ایرانی
ب) تمایل و علاقه مندی بانوان ایرانی جهت مشارکت در فعالیتهای اجتماعی
ج) وجود نظر مساعد مسئولان مبنی بر گسترش میزان مشارکت زنان
د) امکان دستیابی به مسئولیت های مهم مملکتی توسط بانوان
به طور کلی، مشارکت و برنامه ریزی برای رفع تدریجی موانع و محدودیت ها با شناخت دقیق مسائل زنان در ابعاد منطقه ای و ملی می توان در رشد و توسعه مشارکت تاثیر بسزایی داشته باشد (زنجانی، 1381: 20-18 به نقل از ارسی و همکارش).
یکی از حوزه های مورد توجه فمنیستها، آثار توسعه اقتصادی و اجتماعی بر زندگی زنان بوده است. به نظر تیانو، سه دیدگاه در این زمینه با هم رقابت می کنند. در نظریه « ادغام» گفته می شود توسعه، با درگیر کردن هر چه بیشتر زنان در اقتصاد و زندگی عمومی، به رهایی زنان و برابری جنسی می انجامد. در نظریه « حاشیه ای شدن» گفته می شود توسعه سرمایه داری، زنان را بیش از پیش از ایفای نقش های تولیدی باز می دارد و به قلمرو خصوصی و خانه محدود می کند. در این توسعه، زنان کنترل خود را بر منابع مادی از دست می دهند و از نظر مالی به مردان وابسته می شوند. در نظریه « بهره کشی» نیز گفته می شود نوسازی به پیدایش نوعی نیروی کار ارزان زنانه منجر می شود. زنان در بخش تولید صنعتی نقش مهم تری پیدا می کنند، اما از آنجا که نیروی کار درجه دوم محسوب می شوند، در معرض بهره کشی قرار می گیرند(کتابی و همکاران،1382: 9-10).
به عبارتی دیگر توانمندسازی در نظریات فمنیست های لیبرال یعنی اینکه زنان موقعیت پایین تری نسبت به مردان به لحاظ فرصتهای اجتماعی دارند، فقدان سرمایه های اجتماعی نظیر پایین بودن سطح آموزش و پرورش، محدودیت های خانوادگی، عدم مالکیت قانونی، عدم تناسب جهت اشتغال و نگاههای قالبی جامعه به زنان از جمله تبعیض های اجتماعی- فرهنگی است (مقدس جعفری و همکاران، 1385: 3).فمنیستهای مارکسیست نیز به ستمگری های اجتماعی علیه زنان صحه می گذارند و معتقدند مالکیت مردانه همواره منجر به تابعیت زنانه شده است. در این تئوری طبقه ی اقتصادی بیش از جنسیت میتواند ایجاد نابرابری کند. عدم استقلال مالی موجب ظلم علیه زنان می شود. بر طبق نظریه ی فمنیستهای مارکسیست بهره مند بودن از وضعیت مالی مناسب جدا از جنسیت می تواند نقش یک عنصر موثر را جهت ارتقای توانایی های بالقوه داشته باشد(ریتزر،1382: 477).
فمنیستهای اصلاح گرا نیز بر ایجاد فرصت های برابر تأکید می کنند. به اعتقاد این گروه از فمنیستها مشغولیت زنان به اموری چون خانه داری، بچه داری مانع از مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنان می شود تغییر چنین نگرشهایی توانمندسازی را تسهیل و تسریع می کند (سارجنت، 1385: 4 به نقل از مقدس جعفری و همکاران).
فمینیسم اگزیستانسیالیسم: اگزیستانسیالیسم نظریه ای فلسفی است که افراد را آزاد و مسئول می داند که تا از فراز نقش های اجتماعی خود فراتر روند و رشد خود را تعیین کنند. فمنیسم اگزیستانسیالیسم از گرایش های فمنیستی معاصر است که مبتنی بر تفسیر سیمون دوبوار و سارتر از رابطه زن و مرد است این گرایش به دنبال ارائه تبیینی اگزیستانسیالیستی و از منظری فمنیستی در باب موقعیت زنان است و با اظهار ناخرسندی از تبیین های مرسوم زیست شناختی، روان شناختی و اقتصادی در باب ستمدیدگی زنان با تکیه بر بینش فلسفی اگزیستانسیالیسم، تبیینی زیستی فرهنگی ارئه می کند که پایه آن را موجودیت زن تشکیل می دهد. ویژگی بارز این گرایش فمنیستی این است که به تقسیماتجنسیتی رایج در جامعه توجه کرده و چنین تقسیماتی را سیاسی می پندارد نه طبیعی و خواستار تغییر مناسبات نابرابر میان زنان و مردان است. سیمون دوبوار بر آن است که این طبیعت نیست که باعث محدودیت های نقش های زنان می شود بلکه این نقش ها زائیده مجموعه ای از پیش داوری ها، سنت ها و قوانین کهنی هستند که خود زنان نیز کم و بیش در پیدایش آن شریکند(دوبوار،1380: 340).
نیروی انسانی ماهر و آموزش دیده به عنوان سرمایهی اجتماعی از مهمترین عوامل توسعهی اقتصادی و اجتماعی هر کشور محسوب میشود.
با نگاهی به تاریخ اندیشههای اقتصادی متوجّه میشویم که بزرگان این علم همواره به نقش عامل انسانی و ارزش کار او در فرایند تولید اشارههای بسیاری داشتهاند. بهطور مثال، آدام اسمیت در کتاب ثروت ملّل، نیروی انسانی را تنها منبع ثروت معرّفی میکند (سهرابی و دیگران 1376: 52).
از نظر هاربیسون توان رشد و توسعهی جوامع در زمینههای اقتصادی و اجتماعی وابسته به تخصّص و مهارت نیروی انسانی آنهاست (میرکمالی 1372: 15). نیروی انسانی متخصّص، که امروزه به حق سرمایهی انسانی خوانده میشود، مانند هر نوع سرمایهی دیگر، عنصری گرانبهاست که با صرف سرمایههای انسانی، فیزیکی و منابع مالی قابل توجّه و با سالها تلاش و کوشش فراهم میگردد. بنابراین، همچون سایر منابع ارزشمند نباید خارج از چرخهی تولید (چه تولید مادّی و چه تولید غیر مادّی مانند تولید علم و تکنولوژی، …) قرار گیرد و به زبان ساده بیکار بماند. برای پیشگیری از بیکاری سرمایهی انسانی و ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضای نیروی انسانی، لازم است نیازمندیهای نیروی انسانی متخصٌص کشور پیشبینی شود. مهمترین دستاورد این کار، اطّلاع و آگاهی نظام آموزش عالی کشور از ظرفیّت جذب سرمایهی انسانی کشور، در بلند مدّت، و تنظیم برنامههای آموزشی در جهت انطباق و سازگاری عرضهی نیروی انسانی متخصٌص با نیازمندیها و در نتیجه احتراز از تربیّت متخصّص مازاد بر نیاز است (طائی 1377:108).
از دههی 1950 میلادی به بعد جایگاه و اهمیّت سرمایهی انسانی در مرکز توسعهی کشورها قرار گرفته و نیروی کار نه تنها به عنوان عامل رشد، بلکه به عنوان محور اساسی توسعه و تعالی، پایهی اصلی ثروت ملل را تشکیل میدهد. از این نظر، بازار کار نقش تعیینکنندهای را در تنظیم روابط کار و تعادل بین عرضه و تقاضای نیروی کار و اشتغال دارد. پیامدها و آثار مثبت اقتصادی و اجتماعی تعادل در بازار کار به نحوی است که همواره مورد توجّه سیاستمداران و اقتصاددانان بوده است. از پیامدهای مستقیم چنین تعادلی صرفهجویی در هزینه و مخارج ایجاد شده و در نتیجه کاهش بیکاری است (مزیدآبادی 1387: 14).
پدیدهی بیکاری معضلی جهانی و در حالگسترش است. تازهترین گزارش دربارهی وضعیّت بازار کار جهانی حاکی از آن است که طیّ دورهی 1996 تا 2006 تعداد بیکاران در جهان از 4/161 میلیون نفر به 2/195 میلیون نفر افزایش یافته است. نرخ بیکاری در جهان از 1/6 درصد به 3/6 درصد افزایش یافته است. هر چند در این دوره نرخ بیکاری اتّحادیهی اروپا و خاورمیانه کاهش اندکی را نشان میدهد، ولی در جنوب شرقی آسیا و منطقهی اقیانوسیه از 7/3 درصد به 6/6 درصد و در منطقهی صحرای آفریقا از2/9 درصد به 8/9 درصد افزایش یافته است (نوبخت 1386: 3).
نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن1385 نشاندهندهی این واقعیّت است که نرخ بیکاری کلّ کشور از 1/9 درصد در 1375 به 75/12 درصد در 1385 افزایش یافته است. آنچه نگرانی افزایش نرخ بیکاری در ایران را تشدید میکند، تمرکز آن در گروههای سنّی جوان است، به طوری که حتّی در دورهی (1375- 1365) که نرخ بیکاری پنج درصد کاهش یافت، سهم اشتغال گروه سنّی 15 تا 29 سال نیز از کل اشتغال طیّ این دوره از 5/40 درصد به 6/36 درصد کاهش یافت. نتایج آمارگیری نیروی کار در سال 1385 نیز نشان دهندهی نرخهای بیکاری 5/20 درصد و 8/37 درصد، به ترتیب برای مردان و زنان 15 تا 29 ساله بود (همان 1386: 4). همچنین، طبق نتایج آخرین آمارگیری نیروی کار در سال 1391، نسبت اشتغال در جمعیّت 15 سال به بالا درکل کشور 4/35 درصد میباشد. از این میزان سهم مردان و زنان به ترتیب 6/59 درصد و 3/11 درصد میباشد و نرخ بیکاری در این جمعیّت 4/12 درصد است که از این میزان، سهم مردان و زنان به ترتیب 8/10درصد و 6/19درصد است (نتایج آمارگیری نیروی کار، زمستان1391:21). براساس این گزارش، نسبت اشتغال در استان کردستان در این سال 1/33 درصد و نرخ بیکاری 8/18 درصد است (همان:66). این گزارش نشان میدهد که نسبت اشتغال در استان کردستان در مقایسه با نسبت متناظر در کلّ کشور کمتر و نرخ بیکاری بیشتر از نرخ متناظر در کلّ کشور است. این امر حاکی از وضعیّت بد اشتغال در استان کردستان است.
اشتغال به عنوان عامل مؤثّر در رشد اقتصادی، توزیع عادلانهتر درآمدها، حفظ کرامت و عزّت نفس انسان، افزایش ابتکارها و اختراعها و بیکاری به عنوان ریشهی بسیاری از ناهنجاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پیامدها و تبعات اقتصادی و اجتماعی ناگواری را به دنبال دارد. از این رو، مسألهی اشتغال و بیکاری به خصوص برای جوانان، زنان و فارغالتّحصیلان دانشگاهی با شدت و ضعفهایی، در تمام کشورها بهویژه در کشورهای در حال توسعه دارای اهمیّت ویژهای برای دولتهاست که به منظور توسعهی اشتغال و کاهش بیکاری در برنامههای کوتاه مدّت، میان مدّت و درازمدّت خود به سیاستگذاری در این حوزهها میپردازند (مزیدآبادی 1387: 14).
یکی از مباحث اساسی در زمینهی توسعه، میزان بهرهگیری درست و منطقی از تواناییها و استعدادهای نیروی انسانی هر جامعه است. نیروی انسانی از غنیترین سرمایههای هرکشور و استفادهی صحیح از آن جزو مهمترین اولویّتها در رسیدن به رشد و توسعه محسوب میشود. امروزه، صاحبنظران معتقدند دستیابی به توسعه فقط در سایهی بکارگیری دانش روز و فناوری پیشرفته حاصل میشود. بنابراین، برای قرارگرفتن در مسیر توسعه و جلوگیری از عقب ماندگی باید شرایطی فراهم شود که دانشگاهها بتوانند دانشجویان را برای بهکارگیری فناوریهای جدید و پذیرش مسئولیّتهای مختلف در جامعه پرورش دهند. (رشوند1390:2) بر این اساس، تربیّت و تاًمین نیروی انسانی متخصّص مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه یکی از رسالتهای آموزش عالی در کشور میباشد. در سالهای اخیر، آموزش عالی در ایران دارای تقاضای زیادی بوده که بر هم خوردن تعادل میان عرضهی فارغالتّحصیلان و تقاضای بازار کار برای جذب فارغالتّحصیلان یکی از پیامدهای آن محسوب میشود. ساختار سنّی جوان، نبود فرصتهای شغلی، ترجیح فرهنگی جامعه برای کسب مدارک دانشگاهی از جمله عواملی است که باعث افزایش تقاضا برای آموزش عالی شده است. این امر سبب شده است تا شاهد افزایش تشکیل دورههایی نظیر شبانه، غیرانتفاعی، آزاد، غیرحضوری و انواع دورههایی باشیم که در حال پاسخگویی به تقاضا برای آموزش عالی هستند.
با افزایش ظرفیّتهای آموزش عالی از طریق ایجاد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در کلیهی استانهای کشور، موجبات افزایش قابلملاحظهی عرضهی فارغالتّحصیلان دانشگاهها فراهم شده و عدم هماهنگی بین فرصتهای شغلی موجود در بخشهای مختلف اقتصاد و بهعبارتی کمبود تقاضا، بروز پدیدهی بیکاری فارغالتّحصیلان دانشگاهی را فراهم ساخته است (بختیاری1382:84). باید گفت که هرچند اهمیّت دادن به آموزش عمومی، از جلوهی اجتماعی مناسبی برخوردار است ولی عدم توجّه به ایجاد فرصتهای شغلی، نتیجهای جز توسعهی اقتصادی غیر متعادل نخواهد داشت (سانی 2000).
بیکاری فارغالتّحصیلان یک مسألهی جدّی و درخور توجّه است، چرا که میتواند به عنوان یک علّت تبیینگر در برخی از مسائل و مشکلات جامعه نظیر عدم توسعه مطرح باشد. در دنیای امروز با توجّه به گسترش فناوری و تکنولوژی، توسعه و پیشرفت کشورها، با نحوهی استفادهی آنان از سرمایههای انسانی موجود درکشورشان ارتباط تنگاتنگ دارد و کشورها میبایست برای رسیدن به توسعه، تأمین و استفاده از نیروی انسانی کیفی و کارآمد را به عنوان زیربناییترین راهکار دستیابی به توسعه مدّنظر قرار دهند. در جامعهی ایران، عوامل مختلفی منجر به بروز پدیدهی بیکاری در بین فارغالتّحصیلان دانشگاهی شده است و منابع عظیم نیروی انسانی را که باید محور اصلی توسعه باشند، بلااستفاده گذاشته است (گروه مؤلّفان 1385: 55).
آمارها نشان میدهند که با توجّه به رشد چشمگیر عرضهی نیروی کار در سطح آموزش عالی و با وجود رشد قابل توجّه تقاضا برای اشتغال این افراد طیّ سالهای 1345 تا 1385 بر تعداد بیکاران این قشر از جامعه افزوده شده است. به عبارت دیگر، بازار کار نتوانسته است نیروی آموزشدیده در سطح آموزش عالی را بهطور کامل جذب نماید (حسینپور1390: 17). بر اساس آمار انتشار یافته در مراجع مختلف، متأسّفانه نرخ بیکاری در بین دانش آموختگان دانشگاهی بسیار بالاست. این نرخ بین 16 تا 19 درصد برآورد شده است که در مقایسه با نرخ بیکاری کلّ جامعه نسبتاً بالاتر است (حکمت و دیگران 1389:3) این مسأله نشاندهندهی فراهم نبودن بستر اشتغال متخصّصان در کشور و عدم هماهنگی بین نظام آموزش عالی کشور با نظام بازار کار میباشد. لازم است گفته شود که هر چند دامنهی بیکاری، همهی کشورها و اقشار اجتماعی را در برگرفته و یک معضل جهانی به شمار میآید، امّا این معضل در کشورهای در حال توسعه و جهان سوّم به خصوص در میان قشر تحصیلکرده به نسبت، وضعیّت حادتری دارد بهطوری که کشور ما و قشر تحصیلکردهی آن، بخصوص دانشآموختگان دانشگاهی استان کردستان، از این قاعده مستثنی نبوده و همواره با این معضل مواجه بوده است.
طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن استان کردستان در سال 1385، نرخ بیکاری فارغالتّحصیلان در استان کردستان 9/14 درصد بوده است. بررسی میزان بیکاری دانشآموختگان بر حسب جنس نشان میدهد که در سال1385، 5/12 درصد و 9/20 مردان و زنان دانشآموختهی استان کردستان بیکار بودهاند (فصلنامهی آمار کار 1387: 22). البتّه، بر اساس آمارها و مراجع مختلف این نرخ در سالهای اخیر افزایش چشمگیری یافته است و نزدیک به 21 درصد میباشد. این افزایش، توجّه هرچه بیشتر مسئولان به این معضل را به عنوان عامل ناهنجاریهای اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی میطلبد. این مسأله عامل عمدهی بالا رفتن مهاجرت، طلاق، افسردگی و بسیاری از مشکلات جوانان استان کردستان است. کردستان از جمله استانهایی است که با وجود برخورداری از ظرفیّتهای پیدا و پنهان فراوان همواره با این مشکل مواجه بوده است و نکتهی مهم آنکه با تغییر دولتها نیز اتّفاق خاصّی که منجر به کاهش بیکاری فارغالتّحصیلان شود روی نداده است. یکی از مهمترین نتایج این کمتوجّهی مسئولان به مشکل بیکاری و نبود شغل برای نیروهای ماهر، مهاجرت گستردهی جوانان جویای کار است که برای دستیابی به موقعیّت شغلی، اقتصادی و اجتماعی بهتر، راهکاری به نام مهاجرت به شهرها و استانهای همجوار و حتّی دیگر کشورهای خارجی را برگزیدهاند. بدون شک، جدا از تبعاتی که بیکاری برای اقتصاد دارد، جوانان بیکار و بدون درآمد که توانایی ادارهی زندگی خود را ندارند و به همین دلیل مدّت زمان بیشتری به والدین خود وابسته هستند فشاری را بر خانواده وارد میکند که این فشار در بسیاری خانوادهها مانعی برای خروج از فقر است. این موضوع باعث طرد اجتماعی جوانان از سوی خانواده شده و در دراز مدّت زمینهی انحرافات اجتماعی از قبیل طلاق، اعتیاد و بیماریهای روانی را فراهم میآورد که سرخوردگی و تأخیر در ازدواج جوانان یکی از بدترین انواع آن است. همچنین در یک نگاه دغدغهمند و جامعتر میتوان دریافت که وقتی نتوان مشکل و معضل بیکاری عدّهی زیادی از جوانان را حل کرد، عدّهای از همین جوانان ناچار خواهند بود که مشکل بیکاری خود را از راههای غیرمتعارف حل کنند. در این شرایط، حجم سرقت، قاچاق کالا و موادّ مخدّر، تجاوز به حقوق دیگران، ناهنجاریهای روانی و برخوردهای اجتماعی به شدّت افزایش مییابد. در آن صورت این موضوع نه تنها برای بخش عظیمی از مسئولان مشکل درست میکند بلکه امنیّت همهی افراد جامعه را به خطر خواهد انداخت. بر اساس آنچه گفته شد بیکاری عامل اصلی بیشتر مشکلات می باشد که پژوهشگر بر آن است که، با توجّه به اهمیّت و نقش بیکاری در بینظمی، ناسازگاری و نابهنجاریهای اجتماعی، و با آگاهی از تأثیری که بالا رفتن آن در ایجاد ناامنی در زندگی فردی، اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و شغلی افراد دارد، میخواهد بداند که وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی 34-24 سالهی استان کردستان چگونه است و عوامل و تعیینکنندههای آن کداماند.
ضرورت انجام تحقیق
امروزه، بیکاری دانشآموختگان یک معضل در کشور ما بهشمار میآید که هر روز جنبهی حادتری به خود میگیرد. هر ساله تعداد زیادی از افراد وارد نظام آمــوزشعالی میشوند که به فاصلهی چند سال فارغالتّحصیل شده و بهسوی بازارکار روانه میشوند. این در شرایطی است که رشد اقتصادی و ظرفیّت اشتغالزایی جامعه متناسب با رشــــد دانشآموختگان نمیباشد.
بررسی 35 سالهی عرضهی نیروی کار نشانگر آن است که تعداد بیکاران دارای تحصیلات عالی از 11365 نفر در سال 1355 به حدود 901619 نفر در سال1390 افزایش یافته است. بنابراین، سالانه بهطور متوسّط عرضهی نیروی کار دارای تحصیلات عالی رشدی بیش از 13 درصد داشته است. این امر عمدتاً ناشی از تغییر ساختار جمعیّت کشور در طیّ این دوره است. در مقابل، تقاضا برای نیروی کار دارای تحصیلات عالی از 286315 نفر در سال 1355 به حدود 3741999 نفر طیّ سال 1390 افزایش یافته است که متوسّط رشد سالانهی آن بیش از 5/7 درصد است. همانطور که ملاحظه میشود، شتاب عرضهی نیروی کار دارای تحصیلات عالی در مقایسه با تقاضای آن بسیار افزونتر است. همچنین، ارزیابی جمعیّت فارغالتّحصیلان و در حال تحصیل دانشگاهی در سالهای 1355 و 1390 نشاندهندهی رشد 4/9 درصدی آن میباشد. از سوی دیگر، نرخ بیکاری این گروه از افراد در سال 1355، 4/0 درصد بوده که در سال 1390 به 4/19 درصد رسیده است (فصلنامهی آماری، بهار 1391: 29)
بدون شک، بنیان همبستگی جامعه و تحکیم استقلال و اقتدار ملّی، اشتغال و درآمدهای حاصل از آن است، چرا که وجود افراد بیکار در میان قشر تحصیلکردهی دانشگاهی و غیردانشگاهی به منزلهی تباهشدن بخشی از سرمایهگذاریهای انسانی است و عدم تأمین شرایط شغلی
درکشور نیز ضریب آسیبپذیری اجتماعی را بالا برده و سبب وقوع بحرانهای عظیم اجتماعی و سیاسی خواهد شد.
اگر چه مسألهی بیکاری با توجّه به تبعات آن در ناهنجاریهای اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی برای کلیهی آحاد جمعیّت آزاردهنده و برای اقتصاد کشور بازدارنده است، با اینحال، بیکاری فارغالتّحصیلان دانشگاهها از حسّاسیت و اهمیّت بیشتری برخوردار است. این اهمیّت به دلیل سرمایهگذاری انجامشده برای تربیّت نیروی انسانی ماهر در کشور و بیاستفاده ماندن آن در فعالیّتهای اقتصادی و وارد ساختن خسارت به اقتصاد ملّی از یک سو، فراهم نبودن زمینه برای محوّل کردن نقشهای اجتماعی به افراد فرهیخته برای نیل به اهداف توسعهی کشور از سوی دیگر و در عین حال، امکان بروز اعتراض و عکسالعمل در جامعه به سبب باسوادی و آگاهی بیشتر است (بختیاری 1382: 84).
کارنوی (1987 به نقل از رشوند 1390: 5) بیان میدارد که عدم اشتغال در میان تحصیلکردهها به دو لحاظ حائز اهمیّت است: 1) این وضع به معنای اتلاف منابع میباشد. 2) این امر میتواند تهدیدی برای ثبات سیاسی بوده و در نتیجه از سرعت رشد اقتصادی کشور بکاهد. تحصیلات بهطور بالقوّه میتواند نقش مهمّی در واژگونی ساختهای اجتماعی و اقتصادی بازی کند.
در شرایط کنونی، ایجاد فرصتهای شغلی برای انبوه بیکاران کشور بهویژه فارغالتّحصیلان بیکار یکی از مهمترین دغدغهی سیاستگزاران و تصمیمگیران کلان کشور است. مسألهی اشتغال دانشآموختگان طیّ سالهای اخیر به عنوان چالشهای اساسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در زمرهی مهمترین تهدیدهای امنیّت و توسعهی ملّی مطرح میباشد (صالحی عمران 1385: 42 به نقل از سعیدی رضوانی و دیگران 1389: 59).
بیتردید عدم جذب یا روند کُند جذب قشر تحصیلکرده در بدنهی اشتغال، همسو با روند رشد و توسعهی پایدار نیست و این امر خود به افزایش شکاف میان عرضه و تقاضای نیروی کار منجر میشود. این مسأله در کنار سایر عوامل و پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از عدم اشتغال بهویژه در میان اقشار تحصیلکرده، لزوم برنامهریزی و سیاستگزاری جدّی را در سطح کلان طلب میکند. امروزه، با پیشرفت ســریع تکنولوژی و تحوّل در بینشها و استراتژیها نیاز به نیروی انسانی کارآموخته و کارآمـــــد بیش از هر زمان دیگر محسوس میباشد. در جهان کنونی که دامنهی علم به سرعت درحال گسترش است، نیروی انسانی آموزش دیده به عنوان مهمترین سرمایه برای رشد و توسعهی کشور محســوب میشود. بنابراین، اشتغال برای افراد جامعه یکی از مهمترین و آرمانیترین هدف برنامهریزان، سیاستمداران و اقتصـــاددانان بوده و بیکاری و کمکـــــاری نیز یکــــی از پیچیدهترین و مشکلترین عارضههایی است که یک ملّت به آن گرفتار میشود و باعث کُندی و یا توقّف روند توسعهی اقتصادی، اجتماعی و حتّی سیاسی میگردد و در نتیجه، همهی مسائل توسعه و رشد را تحتالشّعاع قرار میدهد. بر این اساس، مسألهی اشتغال و بیکاری دانشآموختگان به عنوان یک معضل، یکی از مهمترین مشکلات جامعهی ایران در مقیاس ملّی و منطقهی میباشد. بنابراین، ضرورت دارد تا ضمن تحقیق دربارهی وضعیّت اشتغال فارغ التّحصیلان آموزش عالی، به بررسی و شناسایی عوامل مؤثّر بر آن بپردازیم. در این تحقیق بر آن هستیم تا این پدیده را در بستر اقتصادی ـ اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی استان کردستان به کنکاش بگذاریم.
هدفهای تحقیق
الف) هدف کلّی
بررسی وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385 و مطالعهی عوامل مؤثّر بر آن میباشد.
ب) هدفهای جزئی
1) توصیف وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
2) بررسی ساختار سنّی و جنسی فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
3) بررسی رابطهی بین ساختار زناشویی و وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
4) بررسی و توصیف مشخصّههای فردی فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
5) بررسی رابطهی بین وضعیّت مهاجرتی و وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
پرسشهای تحقیق
پرسش اصلی تحقیق این است: وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی 34-24 سالهی استان کردستان در سال 1385 به چه صورتی است؟ عوامل مؤثّر بر آن کداماند؟ علاوه بر این، پرسشهای دیگری به شرح ذیل مطرح است که به آنها پاسخ داده خواهد شد:
مهاجرت به عنوان یک پدیدهی جمعیتی قدمتی به اندازهی زندگی بشر دارد. انسان اولیه همچون انسان امروزی برای دست یافتن به زندگی بهتر اقدام به ترک محل زندگی کرده و به محیط دیگری نقل مکان میکرده است. بنابراین، هدف از مهاجرت همواره بهبود شرایط زندگی بوده است. با اینحال پس از انقلاب صنعتی و به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، به علت افزایش بیش از حد مهاجرت در برخی از کشورها و مناطق دنیا پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مهاجرت برای مناطق مهاجرفرست و مهاجرپذیر بیش از حد مورد توجه قرار گرفته است.
«مهاجرت یکی از چهار عامل اصلی تغییر و تحول جمعیت بوده، به دلیل ماهیت خود میتواند علاوه بر تغییرات درازمدت و طولانی، آثار سریع و کوتاهمدت نیز در تعداد و ساختار جمعیت ایجاد کنند» (زنجانی،1380: 12). از آنجا که مهاجرتها معمولاً در سنین کار و فعالیت (64-15 سالگی) صورت میگیرد، باعث تغییراتی در ساختار سنی و جنسی جمعیت مبداء و مقصد میشود که خود پیامدهای عمدتاً اقتصادی و اجتماعی را به دنبال دارد (همان:6). مهاجرت داخلی یک فرایند مهم در بسیاری از کشورهاست که عکسالعمل مردم نسبت به عواملی نظیر نابرابریهای اقتصادی منطقهای، ناکامی اجتماعی و عدم رضایت در بسیاری از جنبههای زندگی را منعکس میکند. مهاجرت شدید که قریب به 300 سال پیش در جوامع اروپایی آغاز شده بود و در کشورهای در حال توسعه در ارتباط مستقیم با برنامه های عمرانی در دههی1960 شکل گرفت. شکل غالب مهاجرت که در این سالها بیشتر روستا – شهری بود موجب متورم شدن سریع شهرها شد که خود پیامدهای بی شماری را به دنبال داشت، رکود در مناطق غیر شهری ، شلوغی بیش از حد شهرها، خدمات اجتماعی نامناسب، افزایش انحرافات و جرایم، پایین آمدن کیفیت محیط زیست، کمبود امکانات بهداشتی و آب آشامیدنی سالم از جمله آثاریاست که مهاجرت از خود بر جای گذاشت (زالی، 1391: 29).
ﻣﻬﺎﺟﺮت و ﺟﺎﺑﺠﺎﻳﻲ ﻣﻜﺎﻧﻲ اﻧﺴﺎنﻫﺎ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﭘﺎﻳـﺪار در رﺷـﺘﻪﻫـﺎیﮔﻮﻧـﺎﮔﻮن ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻮﺟﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان را ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﻌﻄﻮف داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ راﺑﻄـﻪ اﻧﺴﺎنﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻜﺎن در ﻗالب ﭘﺪﻳﺪهی ﻣﻬﺎﺟﺮت ﻗﺮار داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﮔﺴـﺘﺮدﮔﻲ ﻣﻬـﺎﺟﺮت در دﻧﻴﺎی اﻣﺮوز، ﻫﻤﻪ ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺸﺮی ﺑﻨﺤﻮی ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶ ﻣﻬﺎﺟﺮت ﺑﺨﺼﻮص ﻣﻬﺎﺟﺮت ﺟﻮاﻧـﺎن از روﺳﺘﺎ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻣﻮاﺟﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ (ﺳﺠﺎدﭘﻮر، 1384: 64). در سراسر جهان بهویژه پس از جنگ جهانی دوم مهاجرتهای روستایی به عنوان پدیدهای جمعیتی در عرصههای ملی و بینالمللی مطرح شد. اگرچه این مهاجرتها در آغاز طبیعی و منطقی به نظر میرسید اما بعد از چند دهه و به دنبال آثار و پیآمدهای نامطلوب آن در کشورهای کمتر توسعه یافته، غیرمنطقی و مشکلزا تلقی میشود (طاهرخانی،1380: 68).
غالباً در کشورهای در حال توسعه جهان، مهاجرت روستائیان به شهرها، در درجه اول به سوی شهرهای پایتختی بوده و بعد آن مراکز استانها مورد توجه مهاجران قرا میگیرد که علت این امر بیشتر پاسخی به علل و انگیزههای اقتصادی میباشد. ضعف ساختاری مناطق روستایی سبب گردیده تا روستائیان برای بدست آوردن فرصتهای بهتر به مناطق شهری مهاجرت نمایند. گریزناپذیری مهاجرت بویژه در میان اقشار دانشآموخته به عنوان فرار مغزهای روستایی تعبیر شده است؛ لذا مهاجرت برای کسب موفقیت نتیجه منطقی این شعار گشته: «شما بازنده خواهید شد اگر روستا را ترک نکنید» بدین ترتیب ارزشهای سنتی اجتماعات کوچک روستایی با منطق سادگی و بیپیرایگی در مقایسه با فرهنگ شهری رنگ میبازد و مهاجرت به عنوان یکی از پیامدهای آن تظاهر مییابد (قاسمی سیانی، 1388: 147). در مقابل تأثیرات منفی و مخرب مهاجرت بر توسعه شهری در مناطق جهان سوم مبهوت کننده بود، بعضی از این جوامع با اتخاذ سیاستهایی خاص مانند قوانین اجباری و ایجاد امکانات در مراکز روستایی و تبدیل آنها به شهرهای کوچک، مهاجرت داخلی خود را کنترل نموده و مانع از رشد شدید نقاط شهری شدند (وثوقی، 1366: 58 ).
پدیدهی مهاجرت در همهی کشورهای دنیا اتفاق میافتد و به جز در مورد مهاجرتهای اجباری که بر اساس مسائل سیاسی و حوادث طبیعی روی میدهد، تمامی مدارک و شواهد حاکی از این است که جوانان بیش از سایر گروههای سنی، تن به مهاجرت میدهند و در طولانی مدت با مهاجرت آنان ممکن است تولید نسل در جامعه کاهش بیابد (قاسمی سیانی،1388: 146).
حرکات جمعیت برای اجتماع مثل نبض انسان میباشد که بوسیله آن میتوانیم نشانههای سلامت و بیماری جامعه را تشخیص دهیم. درجهای از حرکتهای جمعیتی طبیعی و مفید میباشد که نشانه سلامت و طبیعی بودن آن اجتماع میباشد. اما کندتر شدن یا تندتر شدن حرکت جمعیتی میتواند نشانه بیماری اجتماعی باشد که با پیگیری علت تندی و کندی حرکتهای جمعیتی می توان اصل بیماری را شناخت و در پی درمان بود. حرکتهای جمعیتی در یک اجتماع محصولی از تعاملات میان عوامل خارجی و عوامل داخلی آن هستند که فراموش کردن نقش هر یک از این عوامل، ما را در یافتن حقیقت ناکام خواهد گذاشت. بنابراین لازم است برای شناخت این پدیده به عوامل داخلی و خارجی، یعنی نیروهای اجتماعی مطرح و برآیند آنان بر حرکتهای جمعیتی یا پدیده مهاجرت تأتیر میگذارند، توجه کنیم (زاهد، 1385: 169). مهاجرت از روستا به نقاط شهری در کشورهای توسعهیافته از قرن هفدهم آغاز شده و در اوایل قرن بیستم به اوج خود رسید و پس از آن از شدت افتاد؛ اما در کشورهای جهان سوم در اثر برنامهریزی مناطق روستایی و شهری، مهاجرت روستایی مراحل آغازین خود را می پیماید (قاسمی سیانی،1388: 146).
مهاجرتهای روستایی عمدتاً از فقدان زیرساختهای اقتصادی و خدمات زیربنایی مناسب در روستاها از یک سو و انتظار درآمد و اشتغال بهتر به همراه وجود خدمات و تهسیلات رفاهی، آموزشی و بهداشتی برتر در شهرها از سوی دیگر، متأثر میگردد. از طرفی نیز تسلط یک سویه شهر بر روستا در دهههای اخیر بخصوص در ایران بعد از اصلاحات ارضی موجب بهم خوردن روابط متقابل شهر و روستا گردید؛ و وابستگی متقابلی که در کارکردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داشتند از بین رفته و در حال حاضر به تضعیف هر چه بیشتر روستا از نظر بنیه اقتصادی و توسعه برتر شهری به نسبت روستا انجامیده است؛ و این امر نه تنها زمینه مهاجرتهای روستا – شهری را فراهم کرده بلکه آن را نیز تشدید نموده است (اذانی و بوستانی، 1392: 98).
در آغاز دههی شصت (1960)، اولین دههی توسعه که بوسیله سازمان ملل اعلام شد، تئوری قراردادی توسعه بر این باور بود که در کشورهایی که دارای نیروی کار انسانی زراعی اضافی باشند، توسعه تنها بوسیله انتقال این نیروی انسانی از بخش کشاورزی به صنعت، به گونهای که نیروی کار به صورت کاراتری مورد استفاده قرارگیرد، امکانپذیر است. کشورهای کم توسعه یافته سعی خود را دو چندان کرده تا توسعه صنعتی را در مناطق شهری بزرگ که مستعد این کار هستند، تشویق نمایند به این امید که توسعهی صنعتی به نوبهی خود، انگیزههای اقتصادی مورد لزوم را برای دیگر بخشهای اقتصادی فراهم سازد؛ بر همین اساس راهبردهای توسعه، خواستار مهاجرت وسیع کشاورزان کمکار از مزارع به سوی شهرها شد که باید برای تحرک توسعه صنعتی به کار گرفته شوند (ابراهیمزاده، 1388: 158). اما در آغاز دههی هفتاد (1970)روشن شد که این راهبرد طبق برنامه پیش نمیرود؛ در حالیکه بازده واقعاً رشد کرده بود ولی مزایای توسعه حاصل نگشته بود. مهمتر آنکه پدیدههای بیکاری و کمکاری و قابلیت تولید پایین نه تنها در منطق روستایی دوام یافت، بلکه نرخ بالای بیکار و کمکاری در مناطق شهری تجربه شد. مهاجرین زیادی بجای آنکه از منافع رشد سریع صنایع بهرهمند شوند با فقر وسیع در مناطق شهری و روستایی روبرو گشتند (همان: 159).
پدیده مهاجرتهای داخلی (روستا به شهر) در کشورهای جهان سوم بر خلاف نظریات کارکردگرایی به عنوان یکی از مشکلات اجتماعی است. که عمدتاً به علت اشکال در الگوی توسعه این کشورها، در جریان میباشد. آثار سوء این پدیده به وضوح در مشکلاتی از قبیل بیکاری پنهان، حاشیهنشینی، بزهکاریهای اجتماعی و وابستگی این کشورها میتواند در تولیدات اساسی به کشورهای توسعه یافته مشاهده میگردد.
بیتردید تمامی کشورهای در حال توسعه، مهاجرت جوانان روستائی را مهمترین مسئلهی جمعیتی خود میدانند. هم اکنون رشد انفجاری شهرهای بزرگ و تخلیهی مراکز روستایی از غامضترین مشکلات رویاروی کشورهای در حال توسعه محسوب میشود. باور همگانی بر این اصل استوار است که نرخ بالای بیکاران شهری، امکانات ناکافی، پایین بودن استانداردهای زندگی و سرانهها در مناطق روستایی، کمبود امکانات رفت و آمد و دیگر خدمات سبب رویآوردن کوچندگان روستایی به شهرها است. در این راستا گردش جریان منابع سرمایهگذاریهای مادی و تمرکز قابل توجه آن در شهرها سبب تشدید تراکم جمعیت در متروپلهای ناحیهای و تخلیه مناطق روستایی گردیده است. وقتی شرایط اجتماعی – اقتصادی و جغرافیایی یک مکان قادر به پاسخگویی نیازهای افراد نباشد، حرکت و جابجایی جمعیت امری اجتنابناپذیر است. در این بین نیازهای انسان تنها با تأمین مایحتاج اولیه تأمین نمیشود؛ چرا که میل به احترام، کسب ارزشهای اجتماعی، میل به پیشرفت و موفقیتهای اجتماعی و اقتصادی و نیز بوجود آوردن شرایطی جهت پرورش استعدادهای درونی، میل به رشد و توسعه در ابعاد اجتماعی – اقتصادی نیز میتوانند از مهمترین نیازهای انسان قلمداد شود. در حقیقت مهاجرت وسیلهای هنجاری در جهت دستیابی به ارزشهای مادی و معنوی است (طاهرخانی، 1382: 92)
کشورهای در حال توسعه و از جمله در ایران، رشد شهرنشینی بیش از آن که محصول صنعتی شدن و بهبود شیوههای تولید، چه در بخش کشاورزی و چه در بخش صنعت باشد، از علل رانشی موجود در مناطق روستایی و عوامل جاذبه شهری (از جمله عدم تعادل های درآمدی به نفع مناطق شهری) اثر پذیرفته است. از یک سو، در جریان مهاجرت از روستا به شهر، بخش اعظم مهاجران را جوانان تشکیل میدهندکه این امر باعث سالخوردگی جمعیت روستایی (نیروی کار در بخش کشاورزی ) شده، زمینه بروز مشکلاتی را فراهم خواهد آورد. از سوی دیگر، با توجه به اینکه انگیزه مهاجرت از روستا به شهر، بهرهمندی و دستیابی به امکانات بیشتر است، توجه مهاجران بیشتر به کلانشهرهایی است که بنا به دلایلی مانند سیاستهای نادرست تبدیل به کانون تمرکز امکانات و خدمات شده و همین امر باعث افزایش شدید تراکم در این شهرها و پیامدهای ناشی از آن شده است (تفدیسی و احمدیشاپورآبادی، 1391: 134).
عامل مهاجرت روستاییان به شهرها در چند دهه اخیر سبب شده تا جمعیت شهرنشین کشورهای در حال توسعه به شدت افزایش یابد. اقشار کم درآمد ساکن در نواحی روستایی و شاغل در فعالیتهای تولیدی سنّتی به جهت در حاشیه واقع شدن این بخش و به منظور رهایی از فقر و بهره گیری از خدمات وامکانات، راهی شهرها می گردند (عنابستانی، 1390: 134 ). خانوارهای روستایی به دنبال کاهش یا افزایش درآمدخویش به پیروی از وابستگی اقتصادی و سیاسی روستا به شهر و نیز آگاهی از فرصتهای شغلی موجود در شهرها و برخورداری و استفاده سریعتر از این تسهیلات رفاهی – معیشتی با توجه به دوری و نزدیکی روستاها به مراکز شهری، به سوی این کانونها مهاجرت میکنند. معمولاً آنها با دستیابی به رفاه اجتماعی نسبی، برای همیشه در این سکونتگاهها ماندگار میشوند؛ در نتیجه در پی گسترش ارتباطات روستا شهری و افزایش تماس میان ساکنین این دو سکونتگاه، روستائیان با نیازهای جدید روبرو میشوند که این نیازهای اجتماعی- اقتصادی در اغلب موارد، در محیطهای روستایی برآورده نمیشود، از این رو، نوعی نبود تعادل و نابرابری میان جوامع روستایی و شهری ایجاد میشود که در نتیجه روستائیان در راستا برآوردن نیازهای معیشتی-رفاهی خود به شهرها مهاجرت میکنند (شایان و کهنهپوشی،1392: 119).
در دهه 45 و 55 خیل عظیمی از روستاییان به مناطق شهری مهاجرت کردند. این مهاجران دو دسته بودند که هر دو به نوعی تأثیر منفی بر توسعه اقتصادی اجتماعی کشور بر جای گذاشتند. دسته اول، کارگران، زارعان خرده پا یا دهقانان فقیری بودند که به امید کاریابی و جهت تامین معیشت خود راهی شهرها شدند، پیامدهایی که این دسته از مهاجران بر جای گذاشتند حاشیه نشینی، بیکاری، ناهنجاریهای اجتما عی در شهرها و افزایش فقر، بروز مشکلات بهداشتی، خدمات رفاهی، و اشتغال کاذب بود. دسته دوم، سرمایهدارانی که با گرفتن غرامت اصلاحاتی ارضی از دولت وارد شهرها شدند، اما به جای سرمایهگذاری در تولیدات و صنایع به سوداگری و بورسبازی زمینها پرداختند که حاصل آن ایجاد تورم عظیمی در شهرها بود که به موجب آن تفاوت سطح دستمزدها در شهر و روستا به وجود آمد، هزینههای خانواده افزایش یافت و قیمت زمین و مسکن نیز بالا گرفت (وثوقی، 1366: 75). این در حالی است که روستا و جامعه روستایی بخش مهمی از جوامع در حال توسعه را تشکیل میدهد. تجربه توسعه به ویژه در این گروه ازجوامع نشان میدهد که توسعه روستایی نقش مهمی در رسیدن به اهداف توسعه در سطح ملی دارد. بهگونهای که بسیاری از صاحبنظران، توسعه روستایی را موتور محرکهی توسعه در کشورهای جهان سوم به خصوص در مراحل اولیه توسعه دانسته و دستیابی به آن را ضرورتی اجتنابناپذیر میدانند (علیایی و کریمیان،1390: 84).
با آغاز شهرنشینی و از سویی جریان اصلاحات ارضی در ایران، مهاجرت جوانان روستایی به شهرها شدت گرفت. این روند در افزایش جمعیت شهری و کاهش جمعیت روستایی، بیانگیزگی حضور در روستا و دگرگونی هویت مهاجران جوان تأثیر گذارتر بود و جوانان را هر چه بیشتر با اصالت، زادبوم و کارهای کشاورزی بیگانه میکرد و گسست شغلی و فرهنگی و اجتماعی را دامن میزد. چون مهاجران از قشر جوان بودند هر جوان برای تضمین آینده و رسیدن به آرزوهای ذهنی خود نیاز به تأمین درآمد بیشتر را احساس میکرد و میتوانست در شهرها به راحتی با شغلهای خدماتی، واسطهگری و دستفروشی چندین برابر روستا درآمد داشته باشد. از طرفی، وجود جاذبههای شهری مانند پارکهای زیبا و تفریحی، امکانات ایاب و ذهاب، وجود مغازههای رنگارنگ از جمله خوراکی، پوشاکی، لوازم خانگی و غیره در کنار طرف و از طرف دیگر، عدم سنخیت روحیهی تنوع طلبی جوانان با محیط سرد و آرام روستا آنها را تشویق به مهاجرت میکرد و بازگشت او را به روستا با لباسهای قشنگ و تعریفهای جذاب از شهر، محیط ذهنی جوانان را برای مهاجرت مساعد مینمود. در این بین رسانههای جمعی نیز باعث شده تا جوانان با اصلیترین نهادهای جامعه (مثلاً خانواده) فاصله بگیرند و با فرهنگهای خارجی آشنا تماس پیدا کنند که این امر باعث کمرنگ شدن کارکردهای خانواده میشود و نتیجه آن بروز انواع بزهکاری و خشونت در میان جوانان میشود. در این بین مهاجرتهای روستا- شهری این تقابل را افزایش داده و وقتی فرهنگهای مختلف با آداب و رسوم و هنجارهای متفاوت در یک شهر جمع میشود، هر فرد و هر گروهی با یک نوع هنجار متفاوت رفتار میکند و از آنجا که اشخاص محیطشان را عوض کردهاند دیگر به هنجارهایی که قبلاً در محیط خودشان به آنها عمل میکردند، پایبند نیستند و نتیجه آن بروز آشفتگی و هرج و مرج در جامعه مقصد میشود. روی دیگر سکه مهاجرت از شهر به روستا تراکم جمعیت شهری و رواج مشاغل کاذب و برخی از آسیبهای اجتماعی است و در طرف مقابل یعنی روستاها خالی از جمعیت و مخصوصاً جمعیت فعال شده و با خروج هر جوان روستایی از روستا، رکود فعالیت کشاورزی و افزایش واردات و خروج ارز از کشور را در پی خواهد داشت (قاسمی سیانی،1388: 163). بهطوری که افزایش روستاگریزی و فرار از محرومیت روستایی در سالهای 1375تا 1385 افزایش یافته و نرخ رشد منفی جمعیت روستایی از 11 استان به 25 استان افزایش یافته است، همچنین دامنه تغییرات 2 تا 87/2 نرخ رشد منفی جمعیت روستایی تردیدی در روستاگریزی مناطق روستایی کشور بر جای نمیگذارد (شایان و همکاران، 1392: 119). در حال حاضر، به علت عدم توسعه متعادل و متوازن بین مناطق شهری و روستایی مهاجرت در سطح کشور هم چنان ادامه دارد و بر حجم آن در دهه اخیر به شدت افزوده شده به طوری که 7/16 درصد از جمعیت کشور 75- 85 جابه جا شده اند. این نسبت در دهه 55-65 برابر 22 درصد بوده و در دهه (75-65) برابر 5/13 درصد بوده است (زالی، 1391: 30).
در ایران مهاجرت یکی از عوامل اساسی و مهم تحولات فضایی کشور محسوب شده، و به عنوان اثرگذارترین عوامل تحولات شهری از آن نام بردهاند. در فاصله دو سرشماری 1355تا 1365 حدود 5/1 میلیون نفر از نقاط روستایی به نقاط شهری مهاجرت کردند که اکثر آنها را تحصیلکردگان روستایی و روستائیان فقیر را تشکیل میدادند. در فاصله دو سرشماری بعدی یعنی 1385-1375 نیز 2/2 میلیون نفر مهاجر روستا-شهری ثبت شده است (زنجانی،1371: 199).
بررسیهای داخلی و خارجی که درباره مهاجرت به خصوص مهاجرت از روستا به شهر انجام شده، توافق دارند که تمایل و تصمیمگیری برای مهاجرت به سن و جنس و تحصیلات بستگی دارد. افراد 15 تا 30 ساله در جریان مهاجرت سهم عمده را دارند. طبق نتایج سر شماری 1375، بیشترین مهاجران زن و مرد در سنین 24-20 ساله (1320766نفر) قرار دارند، همچنین در سرشماری یاد شده نسبت جنسی کل کشور 103 و نسبت جنسی مهاجران 123 گزارش شده است (مرکز آمار ایران، سرشماری نفوس و مسکن سال 1375)، که نشان میدهد بیشترین مهاجران کشور را مردان تشکیل می دهند. مردان بیشتر برای کسب درآمد، دانش، اشتغال و غیره مکان اقامت خود را ترک میکنند. از آنجا که اکثر مهاجران را جوانان جویای کار تشکیل میدهند، در نتیجه نوعی عدم تعادل (از نظر ساختار سنی) بین جمعیت شاغل در مناطق شهری (قطب مشاغل صنعتی و خدماتی) و مناطق روستایی (قطب مشاغل کشاورزی) پدید آمده است. این عدم تعادل به صورت سالخوردهتر شدن جمعیت کشاورز، و جوانتر شدن جمعیت شاغل در بخشهای صنعت و خدمات جلوهگر میشود (رمضانیان، 1380: 224).
تحقیقات در خصوص مهاجرت روستائیان به شهرها عمدتاً بر آن است تا تبیین کنند که چرا روستائیان مهاجرت میکنند و عوامل مؤثر بر آن چیست؟ اگر چه عوامل اقتصادی و غیراقتصادی به طور هماهنگ در ایجاد انگیزه مهاجرت روستا-شهری مؤثرند، بی تردید در فرایند تصمیمگیری برای مهاجرت بطور نسبی عامل تأثیرگذار در اشخاص و از مناطق گوناگون متفاوت است: چرا که طیفی گسترده از افراد و قشرها را شامل میشود که زمینههای متفاوت برای مهاجرت دارند.
جمعیت آماری این بررسی را جوانان روستایی شهرستان سراب در آذربایجان شرقی تشکیل می دهند: زیرا آنها به دلیل ویژگیهای روانی و اجتماعیشان برای مهاجرت مستعدترند. بخش کشاورزی ایران بیشتر در روستاها و به طور سنتی اداره میشوند. در واقع جوانان روستایی نیروهای کار بالقوهی آینده برای اشتغال در بخش کشاورزی محسوب میشوند. اکثر بررسیها نشاندهندهی این امراست که جریانهای مهاجرتی در ایران عمدتاً از روستا به شهر است. بیتردید استمرار روندهای کنونی از طریق تأثیر بر ساختار سنی و جنسی جمعیتهای روستایی، باعث سالخوردگی جمعیت شاغل در بخش کشاورزی شده است و در نتیجه موانعی جدی بر سر راه توسعهی پایدار روستایی پدید آورد (کاظمیپور و قاسمیاردهایی،1387 :131).
استان آذربایجانشرقی در دهههای گذشته، تحت تأثیر مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به ویژه جغرافیایی، با نقل و انتقالات شدید جمعیتی روبرو بوده است. این استان در 50 سال گذشته بیشترین میزان مهاجر فرستی را در بین استانهای ایران داشته است. به گونهای که خالص مهاجرت آن از حدود 101- هزار نفر در سال 1345 به حدود 153-هزار نفر در سال 1385 رسیده است (حاتمی و بیکمحمدی،1389 : 25). در فاصلهی دو سرشماری (1385-1375)، بالغ بر 268 هزار نفر از جمعیت استان آذربایجان شرقی به سایر نقاط کشور مهاجرت کردهاند، شهرستان تبریز با سهمی بالغ بر 40 درصد از کل مهاجرین بیشترین میزان مهاجر فرستی را در بین نقاط مختلف آذربایجانشرقی به خود اختصاص داده است. شهرستان میانه با بیش از 32500 نفر و شهرستان سراب بیش از 26000 نفر، در رتبههای بعدی قرار دارند (وزارت کشور، معاونت برنامهریزی،1391، برنامه پنجم توسعه: 18).
همان طور که ذکر شد، شهرستان سراب بعد از شهرستان تبریز و میانه در رتبهی سوم مناطق مهاجر فرست استان آذربایجانشرقی قرار دارد. بر اساس سرشماری سال 1365 جمعیت شهرستان سراب 161904 نفر بوده و در سرشماری سال 1375 با نرخ رشد 84/0- درصد به 148831 نفر رسیده بود. این در حالی است که بیشترین رشد جمعیت در ایران طی دههی1360 اتفاق افتاده است. با ادامهی روند رشد منفی بر اساس سرشماری سال 1385جمعیت این شهرستان به 133617 نفر کاهش یافت. با تفکیک جمعیت شهری و روستایی این نتیجه بدست میآید که جمعیت شهری رشدی بطئی داشته و این جمعیت روستایی است که باعث رشد منفی جمعیت شهرستان شده، به طوری که جمعیت روستایی شهرستان در سرشماری سال 1365 معادل114151 نفر بوده که با رشد منفی 46/1- در سال 1375 به 106239 نفر کاهش یافته بود، و در سال 1385 با رشد 71/1- به 77089 نفر رسید. در سرشماری سال 1390 جمعیت روستایی شهرستان سراب به 72441 نفر تنزل یافته است (مرکز آمار ایران، نتایج سرشماری نفوس و مسکن سرشماریهای 1365، 1375، 1385و 1390). این نکته نشان میدهد که جمعیت روستایی شهرستان همچنان با شدت در حال مهاجرت میباشد و اگر این روند در چند سال آینده ادامه یابد، باید شاهد خالیشدن جمعیت از اکثر روستاهای شهرستان باشیم و چون اقتصاد شهرستان سراب بیشتر متکی به کشاورزی است و حدود 70 درصد شاغلین این شهرستان در این بخش مشغول به کارند. بیتردید ادامهی روندهای کنونی مهاجرتهای روستا-شهری و افزایش رشد منفی جمعیت روستایی به سالخوردگی بیشتر در بخش کشاورزی و در نتیجه به مانعی جدی بر سر راه توسعه روستایی تبدیل خواهد شد (دفتر برنامهریزی و آمار استانداری آذربایجان شرقی، فرمانداری شهرستان سراب).
این پژوهش با تمرکز بر جوانان روستایی شهرستان سراب درصدد بررسی تمایلات مهاجرتی آنها و انواع سبکهای مهاجرتی آنهاست. در واقع میخواهیم بدانیم تمایلات مهاجرتی در بین جوانان روستایی چگونه است؟ معانی نهفته در پس تمایلات مهاجرتی جوانان چیست؟ چند سبک تمایل به مهاجرت وجود دارد؟ بنابراین منظور از تمایل به مهاجرت در این بررسی خود مهاجرت نیست بلکه مهاجر بالقوه است؛ یعنی شخصی که اگر فرصت و یا شرایطی برایش فراهم شود تمایل دارد جابجا شود (کاظمیپور و قاسمیاردهایی، 1386: 131) افراد مورد تحقیق در این پژوهش کسانیاند که بیشتر مستعد مهاجرت هستند یعنی جوانان روستایی موردهای مطالعه در این تحقیق میباشد.
1-2- ضرورت انجام تحقیق
از میان پدیدههای مختلف اجتماعی، پدیده جمعیت به لحاظ صفات گوناگون خود نمایانترین مشخصهی کلی هر سرزمینی است، جمعیت نقطه عطفی است که تمامی عناصر دیگر از آن شکل میگیرند و متأثر میشوند. بنابراین جمعیت مهمترین عنصر اساسی و تحلیلی و متمایز کننده مکان و تشکیلات فضایی است که موضوع اصلی علوم اجتماعی را تشکیل میدهد.
هر نوع برنامهریزی و تعیین خط و مشیهای اقتصادی و اجتماعی در سطوح مختلف ناحیهای، منطقهای و ملی ، مستلزم آگاهی از کم و کیف پدیدههای دموگرافیکی است. روند مهاجرتهای روستایی در کشورهای توسعه یافته به تدریج صورت گرفته و مراکز شهری بهطور نسبی به نیروی کار روستائیان نیازمندند. اما در جهان سوم فقر روستایی که پایین بودن درآمد کشاورزی، کاهش بهرهوری و کمکاری نمودهای عمده آن هستند، مهاجران را از مناطق روستایی به مناطقی میراند که فرصتهای بیشتری وجوددارد (بیکمحمدی و حاتمی، 1389:).
مهاجرت میتواند برانگیزندهی توسعه، تفاهم و همزیستی و تأمینکنندهی منافع کلی جامعه باشد و یا به تجمع جمعیت در شهرهای بزرگ یا در محدوهای خاصی از سرزمین بینجامد و از طریق آن مشکلاتی را در تنظیم بهینهی امور و بویژه خدمات مورد نیاز ایجاد کند و به عدم تعادل اقتصادی در مبداء مهاجرتها منجر شود، و تخلیهی سرزمین از نیروی کار توانمند از نظر اقتصادی، اجتماعی و علمی و فنی را به دنبال داشته باشد (زنجانی،1380: 2).
بررسی پدیده مهاجرت روستا به شهر در کشورهای جهان سوم از این لحاظ حائز اهمیت است که: اولاً از یک سو مهاجرت روستائیان به
شهرها اقتصاد روستایی را از نیروی انسانی کارآمد برای فعالیتهای کشاورزی محروم میکند. ثانیاً خروج قشرهای جوان و فعال از روستاها، ساخت نظام اجتماعی روستاها را با خطر از هم گسیختگی مواجه میسازد و ثالثاً باعث عارضه در اقتصاد شهری که آمادگی پذیرش هجوم شتابزده روستائیان را ندارد، میگردد. آثار سوء مهاجرتهای روستایی در کشورهای جهان سوم میتوان در بیکاریهای پنهان حاشیهنشینی، فشار بر روی امکانات شهری بخصوص امکانات تولیدی و معضلات اجتماعی-روانی موجود در شهرهای این کشورها مشاهده نمود (ایمان، 1384: 166 ). در کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران، مهاجرت از روستا به شهر در زمرهی مهمترین مسائل اجتماعی و اقتصادی به شمار میآید. این مهاجران هم در مبدأ و هم در مقصد مسائل و مشکلاتی از جمله؛ بروز نابسامانیهای متعدد ناشی از فشار بر منابع و امکانات محدود جوامع شهری، بیکاری و کمکاری، کمبود فضای زیستی و آموزشی، آلودگی هوا و محیط زیست، سالخوردگی و زنانهشدن نیروی کار کشاورزی، تخلیه روستاها و غیره را به وجود میآورند (قاسمیاردهایی، 1385: 53) که امروزه به عنوان یکی از مشکلات حاد کشور مطرح است، مسأله مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و مراکز استان یکی از مسائل مهم این استان تلقی میسود.
تداوم مهاجرتهای بیرویهی روستائیان کشور را میتوان شاخصی در فقدان نگرش ناحیهای در فضایابی فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی در برنامهریزی توسعه کشور تلقی کرد. اعمال سیاستهای تمرکزگرایانه در مکانگزینی این فعالیتها، ازیک سو عامل تمرکز خدمات و تسهیلات رفاهی – معیشتی در شهرها شده است و از سوی دیگر، محرومیت و فقر روستایی را به دنبال داشته است. تداوم این روند نابرابر سبب شکاف و دوگانگی چشمگیر بین شهر و روستا شده است و آنها را به قطبهای جاذب و دافع جمعیتی تبدیل کرده است، به گونهای که تلقی روستاها به عنوان کانونهای ناامن و محروم از نظر اقتصادی و اجتماعی، منجر به تشدید انگیزههای مهاجرت در روستائیان، به امید برخورداری از حداقل امکانات در شهرها و حتی در شهرهای کوچک و روستا- شهرهایی شده است که از زمان کسب هویت شهری شدن آنها چندی نمیگذرد؛ بنابراین مهاجرت به که عنوان «فرایند» میتوان بر آن اطلاق کرد، میتواند ناشی از تنگناهایی باشد که قسمتی از آن به ویژگیهای وضعیت محلی و قسمت دیگر به فرصتهای شغلی و تسهیلات آموزشی–بهداشتی که مراکز شهری عرضه میدارند، بستگی داشته باشد (شایان و کهنهپوشی، 1392: 118).
بررسی مهاجران از لحاظ مدت اقامت نشان داد که مدت اقامت کم تر از پنج سال درصد بیشتری را نسبت به مدت اقامت پنج سال و بیشتر دارد. در مهاجرت های داخلی ۱۳۷5 سهم مهاجرتهای کوتاهمدت بیشتر از مهاجرتهای انجام شده طی دورهی ۸۵ بلند مدت است. این مسئله نشان میدهد که مردم همچنان تمایل به مهاجرت دارند و با احتمال زیاد بر شدت جریان های مهاجرتی در دههی آینده افزوده خواهد شد (قاسمیاردهائی و حسینیراد، 1388: 207).
مطالعهی مهاجرت در استان آذربایجانشرقی از این حیث اهمیت دارد که طبق گزارشهای مرکز آمار ایران و براساس سرشماریهای انجام شده در چند دههی اخیر، این استان از مهاجرفرستترین استانهای ایران محسوب میشود. در این میان، غیر از مرکز استان یعنی کلانشهر تبریز بقیهی نقاط استان به عنوان مناطق مهاجر فرست تلقی میشوند، و براساس سرشماری 1385، شهرستان سراب یکی از شهرستانهای مهاجرفرست استان آذربایجانشرقی محسوب میشود ( سرشماری نفوس و مسکن سال 1385). این در حالی است که منطقه سراب به سبب وجود زمینهای مسطح و مرغوب برای کشاورزی و وجودآب کافی در جلگهی سراب و همچنین قرار گرفتن معادن آلومینیا سینیت (مادهی اولیهی تولید آلومینیوم) میتواند شرایط بهتری را برای ساکنین ایجاد کند، اما به دلایل متعددی از میزان مهاجرفرستی بالایی برخوردار است (دفتر آمار وارقام استانداری آذربایجانشرقی، فرمانداری سراب). در جریان مهاجرتهای روستا-شهری، جوانان همیشه اولین گروههایی هستند که روستا را ترک میکنند، فرایند تصمیمگیری برای مهاجرت بهطور نسبی در اشخاص و در مناطق گوناگون متفاوت است، چرا که طیفی گسترده از افراد و اقشار را تشکیل میدهند که زمینههای متفاوت برای مهاجرت دارند.
کمتر پژوهش کیفی در مورد مهاجرت و تمایلات مهاجرتی در ایران انجام شده است. از این رو مطالعه کیفی تمایلات مهاجرتی در میان جوانان منطقه سراب می تواند به شناسایی دلایل تأثیرگذار مهاجرت و شناخت معانی ذهنی آنان از مهاجرت از این منطقه کمک نماید.
1-3- اهداف تحقیق
هدف کلی این پژوهش تحلیل کیفی تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی که در روستاهای شهرستان سراب به منظور بدست آوردن هدفهای جزئی که در زیر عنوان شدهاند می باشد:
1-4- پرسشهای تحقیق
1) تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی شهرستان سراب چگونه است؟
2) اصولاً چند سبک تمایل به مهاجرت در میان جوانان روستایی شهرستان سراب وجود دارد؟
3) معانی نهفته در پس کنشهای مهاجرتی چیست؟
4) فرآیند شکلگیری هر یک از سبکهای تمایل به مهاجرت در میان جوانان روستایی شهرستان سراب چگونه است.
سینما از مقوله های مهمی است که برای ورود به آن بدون پیش آگاهی و آشنایی با زمینه هایی چون:زیبایی شناسی، جامعه شناسی، نشانه شناسی، زبان شناسی و تا حدی نیز روان شناسی، نمی توان کاری از پیش برد.
برای کسی که به عنوان “پژوهشگر”به عرصه سینما گام می گذارد، در نخستین گام، به هیچ روی بحث کیفیت فیلم مطرح نخواهد بود، چرا که هر اثر با هر کیفیتی، به عنوان یک محصول سینمایی، در کارنامه هنری یک فیلمساز مورد بررسی قرار می گیرد. در چنین عرصهای، هرگز بحث قبول یا رد یک اثر مطرح نمی شود، بلکه هدف اصلی پژوهشگر مورد نظر، تحلیل محتوایی اثر و برشمردن ویژگیها و معرفی و تبیین و شناخت نشانه های موجود در هر فیلم است.
هنگامی که دوسوسور(1910) در سوئیس و پیرس در آمریکا سخن از نشانه شناسی به میان آوردند، گمان نمی کردند که بنیان دانش تازهای را می گذارند که به فراسوی مرزهای زبان شناسی کشیده می شود و می تواند برای تحلیل “هر نظامی از نشانه ها” به کار آید. از این رو، نشانه شناسی راهی برای تحلیل فرهنگ یا “جهان ذهن” به تعبیر لاتمن (1990) درمعنای گسترده آن شد. رابطه فرهنگ و ارتباطات دوسویه است.به طوری که، فرهنگ بدون ارتباطات و ارتباطات بدون فرهنگ بی معناست. از این رو ارتباطات به شیوههای مختلف(کلامی،بصری،بدنی)،بدون نظامی از نشانهها امکانپذیر نخواهد بود. به تعبیر لاتمن (1990)حتی سازمان یافتگی ذهن به نوعی بدون نظامی از نشانه ها امکان ناپذیر است. بر اساس نشانه شناسی می توان گفت که نشانه ها همه جا هستند و هر چیزی (کلمه، تصویر،صدا و غیاب آنها) یک نشانه است. به طور خلاصه، هر چیزی که از آن معنایی تولید شود، نشانه است. ماشین نشانه شناسی مستمراً در مغز ما فعال است. وقتی “معنای” نشانه ها خوب درک نشود،”سوءتفاهم” حاصل می شود. جهان زندگی ما پر از این سوءتفاهمهاست.
اگر ما امروز در دنیای از نظر دیداری رسانه ای شده، دنیایی که در آن تصاویر دیداری سبک زندگی را شکل می دهند و ارزشها را القاء می کنند زندگی می کنیم، در درجۀ اول مرهون فیلمها هستیم(دانسی،1387). فیلم در جهان امروز، به عنوان متنی فراگیر و گسترده و رسانه ای برای انتقال معانی و دلالتهایی است که رمزگذار در اثر خود، آن را برای مخاطب خود قرار داده است(استم،1383). طی سالیان طولانی که از ساخت اولین فیلم توسط اگوست ماری لویی نیکلا لومیر[1] و برادرش لویی ژان لومیر[2] (1895) می گذرد، قدرت رسانۀ فیلم توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. ملتهای زیادی بر آن شده اند که هم به عنوان مسئله ای مهم برای فرهنگ ملی شان فیلم تولید کنند و هم گاهی از سایر کشورها فیلم وارد کنند. در این حین، فیلم به رسانه ای بین المللی تبدیل شده است(دانسی،1387).
شاید در گذشته فیلم تنها یکی از وسایل سرگرمی محسوب می شد، اما امروز از فیلمها علاوه بر ایجاد سرگرمی در جهت اهدافِ خاصی چون آموزش، اطلاع رسانی، ترویج عقاید و … استفاده می کنند و فیلم هم مانند بسیاری از تولیدات رسانه ای به عنوان یکی از عناصر تاثیر گذار در فرهنگ عامه مورد توجه است.
فیلم های تولید شده توسط ابراهیم حاتمی کیا با اشاره های اجتماعی- سیاسی و مضامینی مرتبط با تحولات اجتماع و کشور به یاد آورده می شود. هر فیلمش در مقاطع مختلف، بازتابی از شرایط اجتماعی و سیاسی کشور بوده و همین مدل بحث ها و جدل های مختلف و تمایز سینمای او شده است. ابراهیم حاتمی کیا در میان فیلمسازان برآمده و تربیت شده بعد از انقلاب، بی شک مهم ترین و بهترین و نمونهای ترین کارگردان در روایت تاریخ و تحولات اجتماعی 30 سال اخیر ایران بوده است. بر این اساس تلاش این رساله براین خواهد بود که از این زاویه ره گیری و بررسی فیلم های کارنامه اورا با استفاده از رویکرد نشانه شناسی در بستر زمان ساخت و مقاطع شکل گیری و نیز ارتباطش با فضای سیاسی و اجتماعی کشور که می تواند صورت عینی تری از اهمیت و البته کارکرد آثار این کارگردان در سینمای ایران یا جریان فرهنگی کشور به دست دهد، بررسی و تحلیل نماید.
1-2- طرح مسئله
این رساله در پی آن است که برخی از آثار مهم و تاثیرگذار فیلم های سینمای ابراهیم حاتمی کیا را با استفاده از روش نشانه شناسی و تحلیل روایت بررسی کند.
پیروزی انقلاب اسلامی، تحولات شگرفی را در عرصه های مختلف به وجود آورد. یکی از این عرصه ها که قطعا تحولاتی دور از انتظار – در بدو امر – را به خود دیده «سینما» است. پس از انقلاب، امکان تولید، رشد و ادامه حیات فیلمسازان تازه ای در عرصه سینما پدید آمد که ابراهیم حاتمی کیا یکی از آنهاست.
از ابتدای پیدایش فیلم، سالیان متوالی تنها روش تحلیل این متون رسانه ای، نگاه زیبایی شناسانه به فیلم بوده است. اما امروزه روش مطالعه فیلم محدود به این روش نمی شود. تغییر جهت از نگاه صرف زیبایی شناختی به نگاه های تحلیلی ترکیبی، مانند نشانه شناسی و تحلیل دریافت متون سینمایی، محصول تلاش طیف وسیعی ازمتفکران حوزه های مختلف مانند زبان شناسان، جامعه شناسان، مردم شناسان و منتقدان ادبی و سینمایی بوده است.( استم ، 1383).
در واقع استقبال مخاطبان و هم چنین فراگیری و گستردگی به کارگیری فیلم برای انتقال معانی مختلف، باعث توجه محققان حوزه های مختلف علوم انسانی و خصوصا حوزه های رسانه ای برای تجزیه و تحلیل این محصول رسانه ای شده است ( همان).
زیست جهانی که در آن زندگی می کنیم هم آنند متنی است که نشانه گذاری شده، ازاین طریق است که تعامل های انسانی ممکن می گردد. کنش های انسانی مبتنی بر رابطه ای دلالتی است و با تفاهمی که بر سر مدلول های متن محور و بافت محور صورت می گیرد، زمینه برای انجام کنش فراهم می گردد. در جهان خارجی هنگامی که یکی از طرفین رابطه، سوژۀانسانی باشد، رابطه دلالتی معنایی می یابد. انسان با پر کردن سیگنال های ارتباطی از معنا، می تواند تمامی متن زیست خود را ( در ارتباط با سایر ابژه ها) به نشانه تبدیل کند. بنابراین هر یک از لایه های زیست بشری، سرشار از نشانه هایی است که زندگی اجتماعی را میسر میسازند. با توجه به لایه های متکثر متنی می توان به تحلیلی نشانه شناسانه از پدیدههای فرهنگی پرداخت.
از جمله مصنوعات بشری که ابزار انتقال پیام و معنا از طریق نشانه گذاری است، « رسانه» است. از میان رسانه های مدرن، سینما از اهمیت زیادی برخوردار است. سینمای صامت در ابتدا با نشانه هایی صرفاً دیداری ( بصری) به دنبال انتقال دلالت های خاصی بود که بشر تا قبل از آن امکان انتقال آنها را نداشت . پس از ورود صدا به سینما، نشانه گذاری از پیچیدگی محتوایی بیش تری برخوردار شد. با پیشرفت تکنولوژیک، رفته رفته سینما تبدیل به رسانه ایی چند لایه شد که از وجوه مختلف خاصیت بازنماییمدالیل های زیست جهان داراست. اگر چه صنعت سینما نیز به خاطر اقتضائات خاص اش از محدودیت برخوردار است. عنوان مثال ادبیات از قدرت برانگیزندگی تخیل بیشتری نسبت به سینما برخوردار است و برخی از موضوعات، قابلیت نشانه گذاری در لایه های صنعت سینما را ندارند. ولی این امر از اهمیت سینما در دنیای مدرن در تولید و باز تولید نشانه های دلالتی و انتقال معانی نمی کاهد.
اگر با دید ابزاری محض به بحث از ژانر جنگی در صنعت سینما پرداخته شود، می توان مطلب را از دریچهای دیگر نیز تبیین نمود. از منظر تغییرات اجتماعی به موضوع می پردازیم . از دیر باز جوامع گوناگون دست خوش تغییرات اساسی بوده و هستند. از عوامل مهم این تغییرات یورش های نظامی جهت تصاحب زمین یا منفعتی خاص می باشد. از گروه حمله کننده به عنوان «مهاجم» و ازگروه حمله شونده بعنوان «مدافع» یاد می شود. البته میزان تهاجم و دفاع متناسب با قوای مادی و معنوی هر گروه قابل تغییر می باشد. کنش و واکنش های انسانی در چنین حالتی بسیار قابل مطالعه است. نوع درکی که افراد از نیروهای خویش (بعنوان نیروهای خودی) و نیروهای بیگانه (بعنوان نیروهای غیرخودی) دارند، در کیفیت کنش ها اثر عظیمی بر جای می گذارد. نه تنها در زمان درگیری بلکه پس ازآن نیز این نوع فهم و درک می تواند در چگونگی سازمان دهی نیروهای انسانی تاثیر بسزایی بر جای می گذارد. از جمله ابزارهایی که به باز تولید این نوع فهم و درک در دوران مدرن می پردازند، رسانه ها و خصوصاً صنعت سینما است. حکومت ها یا کشورهای درگیر در دو طرف مخاصمه نیز به نوبه خود از این ابزار چه در دوران جنگ برای بسیح عمومی و تهییج احساسات و چه در دوران پس از جنگ برای بازسازی و احیای روحیه اجتماعی استفاده می برند. از ژانرهای مهم روایی در سینما، که یک گفتمان خاص با مقولات گفتمانی مشخص را به خود اختصاص داده است، ژانر جنگی است. این بحث در مورد کشورهای که در تجربه تاریخی خود جنگی را از سر گذرانده اند. از اهمیت بیشتری برخوردار است. صنعت سینما با خلق نشانه ها به باز تولید مفاهیم و برداشتهای مختلف پرداخته که چه در حین جنگ و چه پس از آن از جهات گوناگونی حایز اهمیتاند. از جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
صنعت سینما در دنیای کنونی در وضعیت پیچیده ای قرار دارد. نحوه باز تولید گفتمان های روایی و چگونگی نشانه گذاری ها، اگر چه به خاطر تسلط تکنیکهای صنعت هالیوودی از همشکلی و یکنواختی نسبی برخوردار شده، ولی حوزه های مختلف نیز برای باز تولید و انتقال ارزش های زمینه محور خویش در تلاش برای نشانه گذاری های خاص خود هستند.
تجربه های زیستی هر سرزمین در چگونگی این نشانه گذاری ها از اهمیت بسزایی برخوردارند همانطور که اشاره شد، یکی از این تجربیات وقوع درگیری ها و منازعات نظامی در قالب جنگ است. چنین تجربه ی زیسته ایی در ایران به عنوان کشوری که پس از انقلاب اسلامی، تجربه هشت ساله جنگ را از سر گذرانده و چه در طول جنگ و چه پس از آن سعی در باز تولید و انتقال ارزش های خاص خود داشته است، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
فیلم به مثابه ی اثری انسانی، فرآوردهی ذهنی بشر است به این معنا که انتخاب نهادها و تلفیق آنها با یکدیگر توسط کارگردان، شکل بندی یک سکانس و چینش نماهای مختلف آن را میسر می سازد.فیلم را از این رو می توان با متن نوشتاری در حوزه ادبیات مقایسه کرد. انتخاب واژه ها و کلمات وضع شده نمادین توسط نویسنده به شکل گیری یک نوشتار یا قطعه ادبی منجر خواهد شد.
نحوه انتخاب و کیفیت تنسیق واژهها کنار یکدیگر به ذهنیت مولف باز می گردد. در سینما نیز چنین است. تمام قطع ها، اندازۀ نماها، لوکیشن، میزانسن و نحوهی دکوپاژ در فیلم از فیلتر ذهن مولف (کارگردان) عبور می کند و نهایتاً مجموعه ای از نماها را با ترکیبی خاص بر پرده ی سینما به تصویر می کشد. حال این سئوال پیش می آید. آیا ذهن مولف هنگام نگارش و تنظیم متن ( چه در حوزه ادبیات و چه در حوزه سینما) از ساختار پیشینی نظم یافتهای برخورداراست؟ و یا این که مخاطبین متناسب با تجربه زیستۀ خویش در زندگی فردی به درک و تجربهی شخصی از سینما دست می یابند؟ متناسب با رویکرد ابتدایی آنچه به عنوان متن نهایی شکل می گیرد، مجموعه ای از نشانه هاست که مبتنی بر ساختار و شالوده منظمی در کنار یکدیگر تالیف شده اند. مولف متن به واسطه ی زیست در بستر اجتماعی خاص که دارای هنجارها و ارزش های نمادین ویژه است، به درونی کردن آن هنجارها و ارزش ها می پردازد. بنابراین شالوده ی ذهنی وی نظام ساختاری خاصی مییابد. اگر به این رویکرد ساخت گرایانهی پیشینی، لایه ناخودآگاه ذهن مولف و نحوه شکل گیری آن را بیافزاییم به الگوی پیچیده تری دست خواهیم یافت.
ابراهیم حاتمی کیا به واسطۀ برآمدن از درون انقلاب اسلامی به نسلی تعلق دارد که آرمانگرایی و ایدهآل طلبی از خاصه های آن نسل است. ابراهیم حاتمی کیا احتمالاً از معدود فیلمسازانی است که اعتقادات ایدئولوژیک یا حتی سیاسیاش نه تنها در تقابل با مدیوم مورد استفادهاش ، قرار نگرفت که حتی در زمینه هایی بسیار به کارش آمد و با سینمای او به زیبایی تلفیق شد. در آثار او علیرغم حضور یک تفکر ایدئولوژیک، موجی انسانی نیز سیلان دارد. سینمای حاتمی کیا با جنگ هشت ساله ایران آغاز شد. و تا به امروز در هر برههای بازتاب شرایط اجتماع بوده است. چه در زمان جنگ که فیلم هایش در ژانر جنگی با نگاهی انسانی قرار می گرفت و چه پس از جنگ کوشید شرایط اجتماعی و مسائل مربوط به قهرمانان جنگی جبهه ها را به تصویر بکشد. و اکنون نیز در آثار اخیرش مضامین کاملاً اجتماعی به چشم می خورد.
بر این اساس در این رساله تلاش در پی آن استکه پنج فیلم از فیلم های بلند سینمایی ابراهیم حاتمی کیا تحلیل نشانه شناسی کند و در این رهیافت به این سئوال اساسی پاسخ دهد که اینکه سیر تحول فیلم های ابراهیم حاتمی کیا بر بستر تحولات سیاسی – اجتماعی ایران چگونه بوده است؟
روش تحقیق در این رساله تحلیل متن با استفاده از تکنیک نشانه شناسی است. چنان که آسابرگر میگوید، (1379) تحلیل نشانه شناختی نوین با کار زبان شناسی سویس، فردینان دو سوسور (1857-1913)، و فیلسوف امریکایی، چارلز ساندرز پیرس (1839-1914)، آغاز می شود.
1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش
ضرورت ایدئولوژیک و اجتماعی ورای متون سینمایی و تاثیر آن شکل گیری نگاه مخاطبین امری بدیهی است که در مطالعات رسانه ای باید به شکل جدی مدنظر قرار گیرد. این متون در خلاء تولید نمیشوند و سازندگان آنها با ساخت چنین متونی در صدد دست یابی به اهدافی فرامتنی هستند. از منظر روش شناختی، این متون امکانات جدیدی برای نظریه پردازی در عصر رسانه ای فراهم میکنند که امروزه امری تثبیت شده است. دوره ای که به زعم گای دبور به شکل گیری «جامعه نمایش» منجر شده است و در آن تصویر به ابزار بسیار مهمی برای بیان افکار، ایدهها و نظرات تبدیل شده است و این در حالی است که مطالعات و پژوهش ها بر روی متون تصویری تاکنون مورد اغفال جدی بوده است و با دشواری های نظری و روش شناختی بسیاری روبرو بوده است. این امر، تحقیق و تتبع در این عرصه را به یکی از دشواری های اساسی حوزه مطالعات رسانه ای تبدیل کرده است.
این رساله از چند جهت دارای اهمیت است: نخست اینکه به بررسی و تحلیل آثار هنرمندی صاحب سبک و می پردازد که بی شک از فیلمسازان تاثیر گذار بعد از انقلاب اسلامی ایران بوده است. دوم اینکه همواره در فیلم های کارگردان مورد نظر بازنمایی شرایط جامعه رخ داده است. او فیلمسازی است که همواره دغدغه مسائل موجود در جامعه را داشته است و در تمامی آثارش رد پای دغدغه های او از اجتماعی که در آن زندگی می کند پیداست. سوم اینکه آثار سینمایی وی نمادین هستند و در آنها از نشانه های خاصی بهره گرفته شده است، که جای بسی تحلیل و بررسی دارد.
1-4- اهداف تحقیق
1-5- سئوالات پژوهش
سئوالاتی که در این پژوهش مد نظر قرار دارد عبارتند از:
1-6- فرضیه های تحقیق
به علت اینکه تحقیق کیفی است فرضیه ندارد.
تحقیق های موجود در حوزه نشانه شناسی عبارت اند از:
این رساله با بررسی تک تک صحنه های قسمت بیست ودوم به این نتیجه دست می یابد که در مجموع سریال به موجب کارکردهای چهار نظام نشانه شناختی (تصویری،حرکتی،موسیقی وکلامی)در امر تولید پیام موفق عمل کرده است.
این رساله در پی دستیابی به الگوی ساختار یافته ،در پی کشف راز نشانه هایی است که در تبلیغات تلویزیونی فیلم های سینمایی به جذب و جلب مخاطبان می پردازد.
تحلیل دو فیلم تبلیغاتی ریاست جمهوری با رویکرد نشانه شناسانه و درک مدیریت رسانه در بکارگیری رمزگان ها و نمادها در فراگرد ارتباطات سیاسی و تبلیغات سیاسی (پروپاگاندا)با رویکرد نشانه شناسانه اعم از ارتباطات کلامی و غیرکلامی
با بررسی های انجام شده بر روی 27 بخش خبری در 9 روز از 2 شبکه عربی زبان الجزیره و العربیه و یک بخش خبری فارس زبان خبر 21 شبکه اول سیما 58 جدول و 136 نمودار(میله ای و دایره ای) با موضوع توزیع فراوانی و فراوانی زمانی مصادیق نشانه ها (نماد،نمایه ، شمایل) استخراج شد که در نهایت با روش تحلیل توصیفی نشانه شناسانه به نتایجی دست یافته است.
در این پایان نامه محقق به برسی آثار بلند سینمایی بهرام بیضایی با توجه به نظریات جامعه شناختی هنر و شیوه های نشانه شناختی پرداخته است.او با پرسش هایی به دنبال این است که تحولات اجتماعی پیرامون فیلمساز تا چه میزان در فیلم ها بازتاب می یابد و مولف بودن و صاحب سبک بودن هنرمند چگونه این تاثیرات را متجلی می کند.
او با استفاده از نشانه شناسی به دنبال مفاهیم ترانه شادمهر عقیلی که (توسط نیلوفر لاری پور) سروده شده است. واژه های بکار رفته در ترانه و معانی و مفاهیم آنها را بررسی کرده است.هدف پایان نامه کشف و استخراج مفاهیم نوخواهی ، اعتراض اجتماعی و مقاومت فرهنگی در متن ترانه های موسیقی پاپ دهه 70 ایران عنوان کرده است.
1-8- فیلم های مورد پژوهش وروش نمونهگیری
در تحلیل های کیفی تکنیک های نمونه گیری متفاوت از تحلیل های رایج کمی است که اغلب احتمالی و تصادفی اند. در تحلیل های کیفی نمونه گیری هدفمند و مبتنی بر هدف تحقیق است بنابراین در تحلیل های کیفی، نمونه گیری هدفمند برای نیل به اطلاعات عمیق و ژرفانگر بکار می رود. اینکه چه نمونههایی، کی، چگونه و چرا انتخاب می شوند به اهداف تحقیق بستگی دارد. مشخص کردن نمونه معیارها و ظوابطی برای دربرگیری یا طرد فراهم می کند که مشتمل بر مرزهای بین نمونه هایی است که مطالعه شامل آنها می شود و آنهایی که خارج از تحقیق قرار دارند. اعضای نمونه عموماً در ویژگی ها یا تجربیات مشخصی با یکدیگر مشترک اند که برای انجام تحلیل ضروری و لازم است.بر این اساس دیمون و هالوی ویژگی های نمونه گیری تحلیل های کیفی را اینگونه بیان می کنند که این نمونه گیری ها:
شیوۀ گزینش آثار در پژوهش حاضر، تلفیقی از روش گزینش بر اساس نمونه گیری مبتنی بر هدف و نمونه گیری نظری است. مراد از نمونه گیری مبتنی بر هدف، آن نوع نمونه گیری است که برای دستیابی به هدف مشخصی صورت میگیرد. در نمونه گیری نظری نیز برای دستیابی به نظریۀ نهایی در مورد پدیده، نمونهها انتخاب میشوند. آنچه از ابتدا به صورت تخصصی از تحقیق حاضر خارج میشود. مجموعههای تلویزیونی (از جمله خاک سرخ که به موضوع جنگ میپردازد) و برخی از فیلمهای سینمایی غیرجنگی (از جمله فیلم ارتفاع پست) است که حاتمی کیا کارگردانی کرده است. اما از میان نمونههای باقی مانده، آن دسته از آثار سینمای جنگ که به لحاظ مضمونی و روایی به بررسی روابط نسلی و میپردازند، همچنین این فیلم ها جنبه نقد اجتماعی دارند و به همین سبب نشان دهنده دیدگاههای اجتماعی حاتمی کیا و گروه اجتماعی خاستگاه اوست برای خوانش انتخاب شده اند.در این بررسی سعی شده است مسیر حرکت قهرمان فیلم های مذکور، که گویی یک نفر است که مراحل متفاوت زندگی خود و جامعه اش را می گذراند، به شکلی منطقی از لابلای فیلم ها دنبال شود. تاکید ما در این تحلیل ها بر روش نشانه شناسی است و بنا به آن، فیلم ها به لحاظ زیباشناسی ارزیابی نمی شوند، بلکه هدف نشان دادن چگونگی آفرینش معنا در فیلم با استفاده ازنشانه هاست.
در نهایت، نمونههایی که بر اساس منطق فوق مورد بررسی قرار گرفتند، عبارت اند از: مهاجر (1368)، از کرخه تا راین (1371)، آژانس شیشه ای (1376)، روبان قرمز(1378)، موج مرده (79/1378).
August marie louis
Louis jean lumiere
. Guy Debor
. purposive or purposeful
. Daymon and Holloway, 2001.p.157
. Inclusion or Exclusion
. Daymon and Holloway, 2001.p.159