………………………………………………………………………………………………………………..87
5-2 محاسبه حداقل معاش……………………………………………………………………………………………88
5-2-1 برآورد حداقل معیشتها برای گروههای کالایی…………………………………………………88
5-3 آزمون فرضیهها……………………………………………………………………………………………………89
5-3-1 فرضیه اول……………………………………………………………………………………………………..89
5-3-2 فرضیه دوم ……………………………………………………………………………………………………..90
5-4 تحلیل کلی نتایج………………………………………………………………………………………………….90
5-5 پیشنهادات…………………………………………………………………………………………………………..90
5-6 محدودیتها……………………………………………………………………………………………………….91
منابع و مآخذ………………………………………………………………………………………………………………….92
پیوست…………………………………………………………………………………………………………………………99
تعریف مسئله و بیان سؤالهای اصلی تحقیق
به طور سنتی سیاستهای اقتصادی در ایران بر مبنای دسترسی آسان به انرژی در قیمتهای بسیار پایین برای تأمین مالی برنامههای توسعه اقتصادی کشور بنا گردیده است(فرزانگان، مارک وادت؛2009) ،که این عامل منجر به استفاده بیش از اندازه از انرژی گردیده است. همانطور که نمودار شماره یک نشان میدهد، میزان مصرف داخلی انرژی در ایران در مقایسه با استاندارهای بینالمللی بسیار بالا میباشد و نهایتاً رشد تقاضای انرژی بسیار فراتر از نرخ رشد درآمد سرانه در اکثر کشورهای با درآمد پایین و یا درآمد بالا میباشد.
نمودار 1: رشد مصرف انرژی توسط خانوارها و بخشهای منتخب در سال های 1995 تا 2006
ماخذ:اصلاح قیمت های حاملهای انرژی در جمهوری اسلامی ایران. مترجم: حسنزاده،علی ( به نقل از برآورد صندوق بین المللی پول و اتحادیه اروپا)
مصرف انرژی بر حسب رشد درآمد سرانه از رشد متوسطی )حدود چهار درصد در سال( برای سالهای 1978 2002 ) برخوردار بوده است )یعنی چهار برابر سریعتر از میزان آن در کشورهای با درآمد بالا و پایین). در دوره زمانی (2002-2003) میزان مصرف نفت در ایران (5/1 میلیون بشکه در روز) مشابه میزان مصرف نفت در کشور اسپانیا می باشد، با این تفاوت که در آن دوره تولید ناخالص داخلی اسپانیا شش برابر ایران بوده است.
از طرفی بهای ارزان انرژی منجر به تشویق به استفاده ناکارا و زیاد از منابع انرژی بر و همچنین مصرف مازاد درآمد انرژی گردیده است.( ماریاما و اکلمن،به نقل از حسن زاده؛ 2009). میزان مصرف انرژی در تولید الکتریسیته در ایران، بیشتر از متوسط کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه ((OECD میباشد.
بهای ارزانقیمت انرژی به طور بسیار نامناسبی منافع خود را به گروههای ثروتمند میرساند و آثار مخربی را بر محیطزیست وارد مینماید. خانوارهای ثروتمند که استطاعت داشتن واحدهای مسکونی بزرگتر را دارند و از وسایل انرژیبر و اتومبیلهای بزرگتر بهرهمند میباشند، به طور نامناسبی از ثروت سوختهای فسیلی )هیدروکربن) سود میبرند.
با توجه به موارد بالا افزایش قیمتهای حامل انرژی در اقتصاد ایران امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد. اما نکتهای که در اینجا بسیار مهم است و دولتمردان باید بیش از هر موضوعی بدان توجه داشته باشند این حقیقت است که تمام سیاستهای اقتصادی دولت میتواند به نوعی بر رفاه خانوارهای اقتصادی تأثیرگذار باشد. وضع مالیات، پرداخت یارانه، اصلاحات آموزشی، برنامههای بهداشتی، مقررات زیستمحیطی، دگرگونی در نظام تأمین اجتماعی، هدفمند کردن یارانهها و آزادسازی تجاری همگی سیاستهایی هستند که از راههای گوناگون بر رفاه اقتصادی تأثیرگذار میباشند.
بیتردید تغییرات قیمتی را باید از مهمترین عواملی که به عنوان مکانیزم انتقال سیاستهای دولت بر رفاه اقتصادی عمل میکند، دانست. با تغییر در قیمتها ، ترجیحات مصرفکنندگان تغییر کرده و تخصیص منابع متحول میشود. بنابراین دولتها همواره در اعمال اینگونه سیاستگذاریها باید به این امر توجه کنند که این سیاستگذاریها و تعدیلات قیمت چگونه بر رفاه افراد تأثیر میگذارند. حال با توجه به اینکه بیشتر سیاستهای دولت از طریق مکانیزم تغییر قیمتهای نسبی انجام میپذیرد(فلاحی، 1392)، لذا لازم است اثرات این تغییرات قیمت بر رفاه اقتصادی مورد سنجش قرار گیرد.
در هر حال باید توجه داشت در هر جامعه و اقتصاد برای شکلگیری شکوفایی اقتصادی، سرمایهگذاری، برنامهریزی و هر فعالیت اجتماعی دیگر به حداقل زمینه مطمئن و آرام نیاز است، که ایجاد اینگونه امنیتها بدون ایجاد یک سطح نسبی رفاه در سطح جامعه امری نسبتاً غیرممکن به نظر میرسد. بدین ترتیب باید اذعان نمود، رفاه عملاً در زمره اهداف و ارزشهای اصولی و لازمه هر جامعهای قرار دارد. پس میتوان گفت که احساس رفاه علاوه بر اینکه یک نیاز برای انسانها است، عامل بسیار مهمی در پیشرفت و توسعهی هر کشور است.
از طرفی باید توجه نمود رفاه و بهزیستی (به معنای بهتر زیستن ) تنها به اقشار آسیبپذیر و یا گروه خاصی از افراد جامعه محدود نمیشود، بلکه ابعاد بسیار گستردهتری را در بر میگیرد. همان طور که در تعریف سازمان بهداشت جهانی به سلامت از جنبه مثبت آن تأکید شده است و فردی واجد سلامت شناخته میشود که به لحاظ زیستی، روانی و اجتماعی از شرایط معینی برخوردار باشد، همین شرایط در شکل گستردهتر در مورد رفاه افراد نیز صدق میکند. به نوعی میتوان گفت مباحث مربوط به رفاه از جمله سلسله مباحثی است که کل جامعه را در بر میگیرد. اما موضوعی که باید بدان توجه نمود این است که، سیاستهای اعمالشده در یک سیستم نمیتواند اثرات یکسانی بر گروههای مختلف موجود در آن جامعه داشته باشند؛ ممکن است گروهی منفعت و گروههای دیگری بر اثر اعمال این سیاستها دچار خسران شوند، اما آنچه که مهم است این است که بدانیم، که آیا آثار یک تغییر بر روی افراد جامعه که در نتیجه آن بعضی منفعت کسب میکنند و بعضی دیگر دچار خسران میشوند، مطلوب است یا خیر؟
حال با توجه به مطالب فوق، این مطالعه بررسی اثرات رفاهی افزایش قیمت برق در سطح جامعه را با توجه به اثرات رفاهی در دهکهای مختلف درآمدی (هزینهای) انجام میدهد، وسعی در پاسخگویی به سؤالات زیر را خواهد داشت:
1-2 سؤالهای اصلی تحقیق
سؤال اول: آیا افزایش قیمت برق بر مصرف برق در بخش خانگی شهری اقتصاد ایران موثر میباشد؟
سؤال دوم: آیا اثرگذاری افزایش قیمت برق بر رفاه دهکهای مختلف درآمدی شهری در کشور یکسان میباشد؟
1-3 ضرورت انجام تحقیق
مفهوم رفاه در طول سال های اخیر به صورت جدی مورد علاقه جامعه شناسان، اقتصاددانان و سایر رشته های مرتبط با توسعه قرار گرفته است .در واقع از دهه 1980 به بعد در تعریف رفاه اجتماعی تغییر و تحول بسیاری پدید آمده است .( هزارجریبی، صفری شالی؛ 1390 ) متون مرتبط با جامعه شناسی و اقتصاد نشان می دهد که رفاه و بهزیستی (به معنای بهتر زیستن ) تنها به اقشارآسیب پذیر و یا گروه خاصی از افراد جامعه محدود نمی شود، بلکه ابعاد گسترده تری پیدا کرده است. همان طور که در تعریف سازمان بهداشت جهانی به سلامت از جنبه مثبت آن تأکید شده است و فردی واجد سلامت شناخته می شود که به لحاظ زیستی، روانی و اجتماعی از شرایط معینی برخوردار باشد، همین شرایط در شکل گسترده تر در مورد رفاه افراد نیز صدق می کند .
بنابراین، رفاه اجتماعی در هر جامعه از اساسی ترین نیازهای اجتماعی است که افراد جامعه باید از آن برخور دار باشند. رفاه باعث خلق امنیت، احساس آرامش و اطمینان همه جانبه نسبت به حال و آینده است. بنابراین تأمین رفاه شهروندان را باید یکی از مهمترین وظایف دولتها دانست.
در هر جامعه و اقتصاد برای شکلگیری شکوفایی اقتصادی، سرمایهگذاری، برنامهریزی و هر فعالیت اجتماعی دیگر به حداقل زمینه مطمئن و آرام نیاز است، که وجود اینگونه امنیتها نشاندهنده وجود رفاه در جامعه است. بدین ترتیب رفاه عملاً در زمره اهداف و ارزشهای اصولی و لازمه هر جامعهای قرار میگیرد. پس میتوان گفت که احساس رفاه علاوه بر اینکه یک نیاز برای انسانها است،عامل بسیار مهمی در پیشرفت و توسعهی هر کشور است. با توجه به موارد بالا باید بیان نمود که، سلسه مباحث پیرامون رفاه میتواند به عنوان یک راهنمای مناسب برای دولت مردان یک کشور برای هر چه بهتر ورود یافتن به این زمینه با توجه به ابزار در اختیار خویش، شود.
از طرفی دیگر، کشور ما حدود 1% جمعیت جهان را دارد این در حالی است که در حدود 2% از انرژی جهان را مصرف مینماید . استفاده از برق ، گاز و سوخت مایع جهت گرمایش از مدتها پیش برای ما به صورت امری عادی درآمده و امروزه هیچ منزلی نمیتواند بدون استفاده از تجهیزاتی همانند تجهیزات گرمایشی و سرمایشی ، روشنایی قابل سکونت باشد . سالهاست که بهای انواع انرژی افزایش ناچیزی داشته و انرژی گرمایشی با شرایط مناسبی در دسترس میباشد ، ولی این وضعیت به دلیل شرایط جهانی و افزایش بهای انرژی ( نفت ، برق و گاز) در حال تغییر است. تولید برق بسیار پر هزینه است به طوری که برای تولید 1واحد برق حدود 1000 دلار سرمایهگذاری اولیه نیاز است و در طول استفاده از تأسیسات ، هزینههای جاری نیز به آن افزوده میشود .در میان بخشهای مصرفکنندهی انرژی، بخش خانگی بیشترین درصد مصرف برق را به خود اختصاص داده است. به طوری که به دلیل پایین بودن قیمت برق ، رعایت اصول استاندارد، الگوی مصرف مناسب و صرفه جوئی در مصرف برق برای خانوارها کم اهمیت بوده است ( صادقی و همکاران 1391).
بنابراین نتایج حاصل از انجام این تحقیق میتواند به عنوان راهنمایی برای عملکرد هرچه بهتر دولت بالاخص وزارت خانههای اقتصاد و نیرو و همچنین شرکت تولید و توزیع برق ایران (توانیر) قرار گیرد، بدین ترتیب که دولت با توجه نتایج حاصل از این نوع مطالعات میتواند تصمیم بهتری مبنی بر ادامه و یا تغییر در ساختارهای سیاستی خویش در اقتصاد کشور گرفته، و عملکرد مناسبتری را داشته باشد.
1-4 فرضیه های تحقیق
فرضیه اول: افزایش قیمت برق بر مصرف برق در بخش خانگی شهری اقتصاد ایران موثر میباشد.
فرضیه دوم: افزایش یکسان قیمت برق باعث کاهش بیشتر رفاه دهکهای درآمدی پایین نسبت به دهکهای درآمدی بالا در بخش شهری اقتصاد ایران میشود .
1-5 اهداف اصلی تحقیق
اهداف اصلی این پژوهش عبارتاند از:
بررسی آثار افزایش قیمت برق در سطح مصرف برق در بخش خانگی شهری در ایران
بررسی آثار افزایش قیمت برق بر سطح رفاه دهکهای مختلف درآمدی خانوارهای شهری در ایران
1-6 نتایج مورد استفاده پس از انجام تحقیق
نتایج حاصل از این پژوهش میتواند به عنوان راهنمایی برای سیاستگذاران اقتصادی در صنعت واقع گردد، بدین ترتیب که سیاستگذاران میتوانند نگرش و همچنین نحوه عملکرد خویش را نسبت به افزایش قیمت برق ، بصورت یکسان را اصلاح نمایند.
1-7 استفادهکنندگان از نتیجه پایاننامه
این پژوهش می تواند در صورت صلاحدید هر یک از ارگانهای زیر به عنوان یک پژوهش علمی مورد استفاده قرار گیرد:
دولت، وزارت اقتصاد، وزارت نیرو، وزارت رفاه و کار و امور اجتماعی، شرکت تولید و توزیع برق ایران (توانیر)
1-8 روش و ابزار گردآوری اطلاعات
روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای بوده و دادههای مورد استفاده از مرکز آمار و بانک مرکزی ایران تهیه گردیده است.
1-9 جنبه جدید بودن و نوآوری تحقیق
در این پژوهش با استفاده از مدل تقاضای تقریباً ایده آل و استخراج کشش قیمتی و درآمدی به بررسی تأثیرات افزایش قیمت برق بر رفاه خانوارهای شهری در اقتصاد ایران پرداخته شده است. این در حالی است که در مطالعات مشابه صورت گرفته در ایران اثرات افزایش قیمت سوختهایی همچون بنزین که بر خلاف برق بعنوان یک کالای تقریباً بدون جانشین (یعنی اینکه انرژی برق و سایر سوختهای جایگزین نمیتوانند به راحتی جانشین یکدیگر شوند (لطفعلی پور و لطفی (1383)) محسوب میشود، به نسبت دارای جانشینهای مناسبی میباشد، بررسی شده است.
1-10 قلمرو تحقیق
قلمرو مکانی مطالعه فوق کل مناطق شهری کشور ایران را در بر میگیرد و همچنین از بعد زمانی این مطالعه از داده های بین سالهای 86 تا 91 اقتصاد ایران را در بر میگیرد.
1-11 جامعه و نمونه آماری
جامعه آماری این پژوهش کل بخش خانگی شهری اقتصاد ایران را شامل میشود.
1-12 روش تحقیق
این مطالعه به جهت نوع تحقیق یک تحقیق کاربردی و ابزار جمعآوری اطلاعات در آن، کتابخانهای میباشد. در این مطالعه ابتدا به تصریح مناسب مدل و جمعآوری اطلاعات و دادههای مورد نیاز پرداخته میشود. دادههای این تحقیق از دو جنبهی زمان و واحدهای مقطعی
برخوردارند، همچنین تعداد مشاهدات در طی سالها و برای طبقات مختلف مساوی نیست، بنابراین در این مطالعه داده ها، دادههای ادغامشده نابرابر خواهند بود. این دادهها هر ساله بر اساس طبقهبندی خاص SNA از طریق نمونهگیری گردآوری میشود. اطلاعات مربوط به شاخص قیمتها نیز توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در ترازنامه بانک مرکزی (همچنین در مجله بانک مرکزی و در سالنامههای آماری سالهای مختلف) منتشر میشود. مخارج خانوار و هزینه زیرگروههای مختلف آن نیز هر ساله توسط مرکز آمار ایران با عنوان « نتایج تفصیلی آمارگیری از هزینه و درآمد خانوارهای شهری» انتشار مییابد.
1-13 روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
روشی که برای تجزیه و تحلیل اطلاعات در این پایاننامه مورد استفاده قرار میگیرد یک روش تحلیلی – توصیفی میباشد. در این مطالعه تجمیع دادهها بر مبنای واحد آماری خانوار انتخاب شده است که مطالعه رفتار مصرفی خانوارها را در سطوح مختلف هزینهای و روی کوچکترین واحد مصرفی یعنی خانوار شدنی و برآورد معادلات را با بهرهگیری از تعداد دادههای بیشتر امکانپذیر میسازد. نگرش سیستمی نسبت به رفتار مصرفکنندگان مستلزم توجه به تمامی اقلام مخارج در سبد هزینه خانوارهاست و از این رو در این تحقیق سبد مصرفی خانوار به سه زیرگروه برق، مسکن و سایر کالاها و خدمات تقسیم و آمار بودجه خانوار بر اساس طبقهبندی هزینهای که مخارج مصرفی خانوارهای مختلف را در سطوح متفاوت نشان میدهد، به کار گرفته شده است .
از طرفی با توجه به ویژگیهای انعطافپذیری تابع مخارج و عدم وابستگی به فرض خطی بودن منحنی انگل و همچنین به دلیل انتخاب سطح کلی کردن بر مبنای واحدهای مصرفی خانوارها و گروههای کالایی مسکن، برق و سایر کالاها سبب شده است که از سیستم تقاضای تقریباً ایدهآل که در میان سیستمهای تقاضای موجود قابلیت نمایش صحیح رفتار مصرفکنندگان در سطح پایینی از کلی کردن را دارا میباشد(انصاری،1392)، برای تخمین تابع تقاضا استفاده گردد.
پس از تخمین تابع تقاضای دهکهای مختلف درآمدی (هزینهای) در این مطالعه با استفاده از تغییر جبرانی (CV) و تغییر معادل (EV)تغییر رفاه ایجادشده در دهکهای مختلف هزینهای را محاسبه گردیده است. بدین ترتیب میتوان اثرات رفاهی ایجادشده بر اثر افزایش قیمت برق در دهکهای مختلف هزینهای را محاسبه نمود.
1-14 تعاریف مفاهیم و واژه ها
سیستم تقاضای تقریبا ایدهآل: اغلب مخارج را تابعی از مطلوبیت و قیمت در نظر می گیرند. ولی میولبور تابع ارجحیت را طوری تعریف می کند که مطلوبیت و قیمت به دلیل عدم همخوانی با یکدیگر از هم جدا باشند. اگر تابع مخارج گروه خانوار دارای ویژگیهای زیر باشد، در این صورت به لحاظ نظری می توان سیستمی از معادلات تقاضا را استخراج نمود که بدان سیستم تقاضای تقریباً ایدهآل اطلاق میشود(داوودی، سالم؛1385)
رفاه اجتماعی: رفاه اجتماعی، مجموعه قوانین، برنامهها و خدمات سازمانیافتهای است که هدف آن تأمین حداقل نیازهای اساسی آحاد جمعیت کشور میباشد(زاهدی اصل،1373).
مطلوبیت: مطلوبیت کیفیتی است که کالایی را برای افراد خواستنی میکند. به بیان دیگر، مطلوبیت عبارت است از رضایت مصرف کننده که از مصرف کالا و خدمات حاصل میشود.
خط فقر: خط فقر میزان درآمدی است که علاوه بر تأمین حداقل نیازهای اولیه و ضروری مانند غذا، پوشاک، مسکن، تحصیل، همچنین فرهنگ و تفریح را نیز می پوشاند. (پروین و زیدی 1380)
خط فقر مطلق: مقدار درآمدی است که با توجه به زمینه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی ،… جامعه مورد بررسی برای تأمین حداقل نیازهای افراد (مانند غذا، پوشاک، مسکن و …) لازم است و یا حداقل شرایطی (مانند حداقل میزان درآمد، تح صیلات،مسکن و …) است که عدم تأمین آن موجب می شود تا فرد مورد بررسی به عنوان فقیر در نظر گرفته شود (خدادکاشی و همکاران،1381)
کشش درآمدی: نسبت تغییرات مقدار تقاضا به تغییرات درآمد کشش درآمدی تقاضاست.
کشش قیمتی: حساسیت نسبی مقدار مورد تقاضا، نسبت به تغییر در قیمت کالا
تغییر جبرانی ( CV ): معیار تغییرات جبرانی نشان می دهد اگر سیاست افزایش(کاهش) قیمت اجرا شود باید چه قدر به (از) خانوارها پرداخت (گرفته) شود تا به سطح مطلوبیت قبل از تغییر قیمت دست یابند. یعنی این معیار، میزان پولی را نشان می دهد که باید به خانوارها پرداخت شود تاپس از اجرا شدن سیاست افزایش قیمت ، خانوارها به سطح مطلوبیتی برسند که اگر سیاست اجرا نمی شد درآن قرار داشتند(فلاحی و همکاران،1392).
تغییر معادل (EV ): نشان می دهد اگر سیاست افزایش (کاهش) قیمت اجرا نشود چه قدر باید از (به) خانوارها گرفته(داده) شود تا به مطلوبیت ثانویه ی بعد از تغییر قیمت دست یابند. یعنی این معیار، میزان پولی را نشان می دهد که باید از خانوارها گرفته شود تا سیاست افزایش قیمت اجرا نشود و خانوارها به سطح مطلوبیتی برسند که اگر سیاست اجرا می شد به آن می رسیدند(فلاحی و همکاران،1392)
Farzanegan and Markwardt
اصلاح قیمت های حاملهای انرژی در جمهوری اسلامی ایران. مترجم: حسنزاده،علی. ص 39
همان. ص 39
فقر یکی از بزرگترین و بحثبرانگیزترین موضوعات مطرح در کشورهای درحالتوسعه جهان به شمار میرود. هرروز برشمار افرادی که درآمد روزانه کمتر از دو دلار دارند افزوده میشود و گروههای وسیعی از مردم فاقد بهداشت و درمان مناسب هستند. به عبارتی، فقر و تبعات منفی حاصل از آن، توسعه انسانی را محدود میسازد و فقرا نیز اغلب با منتهای درجه آسیبپذیری در حوزه فقدان سلامتی، آشفتگی اقتصادی و بیماریهای طبیعی و … مواجهاند. در حقیقت، صدمات ناشی از فقر بسیار گسترده و طولانیمدت هست.
فقر، ریشه گرفتاریها و عقبماندگیهای بخش اعظم کره زمین، ازجمله بخش مهمی از جامعه ما را تشکیل میدهد. تحقیقات مختلف از افزایش نابرابری و فقر در جهان خبر میدهد. در حال حاضر ۵۴ کشور فقیرتر از سال ١٩٩٠ هستند. در ٢١ کشور نسبت بیشتری از مردم در گرسنگی به سر میبرند. در ١۴ کشور، کودکان بیشتری قبل از ۵ سالگی میمیرند. در ١٢ کشور، نرخ ثبتنام مدارس کاهشیافته است. چنین پسرفتهایی در زندگی بشر بیسابقه بوده است. از میان ۶٧ کشور (فقیر) نسبت جمعیت فقیر در ٣٧ کشور افزایشیافته است. در ١٩ کشور بیش از یکچهارم افراد گرسنهاند و اوضاع در حال بدتر شدن است. در ٢١ کشور، نر خ گرسنگی افزایشیافته است. در ٧ کشور تقریباً یکچهارم کودکان ۵ سالگی خود را نمیبینند. در دهه ١٩٩٠ در ١٢۵ کشور درحالتوسعه و در حال گذار، رشد درآمد متوسط سرانه کمتر از ٣ درصد بوده و در ۵۴ کشور، درآمد متوسط سرانه کاهشیافته است. تنها در سه کشور، شکاف نرخ مرگومیر کودکان میان گروههای ثروتمند و فقرا کمتر شده است (گزارش توسعه انسانی،2003).
در پاسخ به چنین وضعیتی و بهمنظور جلوگیری از توسعه فقر، بانک جهانی برای تحقق دنیایی رها از فقر، جهانیان را به اقدام مؤثر و برخورداری عمومی از بهداشت، مسکن و آموزش دعوت نمود. در مراحل اولیه اندازهگیری فقر، محققین، فقر را تنها از دید درآمد بررسی میکردند. به عبارتی فردی را فقیر تلقی میکردند که از بعد درآمد در سطح پایینی قرار داشت؛ اما با تحقیقات بیشتر دریافتند که بعد درآمدی بهتنهایی نمیتواند شاخص مناسب و کاملی برای اندازهگیری فقر باشد و عوامل دیگری مانند تحصیلات، سلامت، شغل، مسکن، تغذیه و سایر مؤلفههای رفاهی نیز دارای اهمیت هستند؛ بنابراین، تعریف جدیدی از فقر با عنوان “فقر چندبعدی” مطرح شد. فقر چندبعدی رویکرد جدیدی از فقر است که فقر را نهتنها، از بعد درآمدی بلکه از جنبه سایر ابعاد مانند سلامت، مسکن، آموزش، درآمد، تغذیه و … بررسی میکند به عبارتی در این تعریف فردی که تنها از بعد درآمدی در سطح پایینی قرار دارد، فقیر تلقی نمیشود، ممکن است فردی ازلحاظ درآمدی در سطح مطلوبی قرار داشته باشد اما ازلحاظ مسکن، آموزش، سلامت، تغذیه و … در سطح پایینی قرار داشته باشد و از این ابعاد فقیر تلقی شود. درواقع رویکرد چندبعدی فقر، علاوه بر ویژگیهای مالی و اقتصادی، ویژگیهای قابلیتی، فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خانوار را نیز مدنظر قرار میدهد و درنهایت توصیف واقعبینانهتری، از فقر دارد. لذا به دنبال پاسخگویی به این سؤال هستیم که:
فقر چندبعدی در مناطق شهری استانهای ایران چه میزان است؟
فقر چندبعدی در مناطق روستایی استانهای ایران چه میزان است؟
ازنظر فقر چندبعدی، فقیرترین منطقه شهری و روستایی ایران مربوط به کدام استان است؟
رتبهبندی مناطق شهری استانهای ایران ازلحاظ فقر درآمدی و فقر چندبعدی یکسان است؟
رتبهبندی مناطق روستایی استانهای ایران ازلحاظ فقر درآمدی و فقر چندبعدی یکسان است؟
دادههای مورداستفاده، از طرح هزینه- درآمد خانوار مرکز آمار ایران، برای سالهای 1388 و 1390 جمعآوریشده است. برای محاسبه فقر چندبعدی، بر اساس سه ویژگی درآمد، آموزش و مسکن ابتدا بر اساس خط فقر مرتبط با هر ویژگی، فقر تکبعدی در هرکدام از سه ویژگی فوق، برای مناطق شهری استانها، محاسبه، سپس با استفاده از یک میانگین وزنی، فقر چندبعدی اندازهگیری میشود.
در این پژوهش، ابتدا سوابق موضوع بیان میگردد، پسازآن به برآورد مدل میپردازیم و نتایج پژوهش بر اساس مدل موردنظر، ذکر میگردد و در پایان نتیجهگیری و پیشنهادات ارائه میگردد.
اندازهگیری فقر برای برنامهریزی و سیاستگذاری از اهمیت فراوانی برخوردار است، لذا مسئله اصلی این است که؛ اندازه فقر، چقدر میباشد؛ بنابراین به اندازهگیری فقر نهتنها از بعد درآمد، بلکه بر اساس سایر ابعاد، خواهیم پرداخت. با توجه به اهمیت موضوع فقر، در دهههای اخیر مطالعات زیادی در مورد ابعاد گوناگون فقر و شرایط زندگی و رفاه انسانها با رویکردهای مختلف انجامشده است. در مراحل اولیه اندازهگیری فقر، محققین، فقر را تنها از دید درآمد بررسی میکردند؛ اما با تحقیقات بیشتر دریافتند که بعد درآمدی بهتنهایی نمیتواند شاخص مناسب و کاملی برای اندازهگیری فقر باشد و عوامل دیگری مانند تحصیلات، سلامت، شغل، مسکن، تغذیه و سایر مؤلفههای رفاهی نیز دارای اهمیت هستند.
سن (1988)، بر محدودیتهای رویکرد فقر درآمدی تأکید میکند؛ به این شرح که فقر، فقط محرومیت درآمدی نیست، بلکه شامل اشکال دیگر محرومیت نیز میباشد. چهبسا فردی به لحاظ درآمدی فقیر نباشد، اما از اشکال دیگر محرومیت همچون بیماری یا معلولیت جسمانی رنج ببرد و یا دچار تبعیضهای نژادی، جنسیتی، فرهنگی یا سیاسی باشد. بهصرف دسترسی به درآمد بالاتر از خط فقر، نمیتوان نتیجهگیری کرد که فرد موردنظر، فقیر نیست. چهبسا، وی از یک بیماری همچون بیماری کلیوی، رنج میبرد و بنابراین، برای انجام هزینههای دیالیز، ناگزیر باشد بخش عمدهای از درآمد خود را صرف معالجه کند و بهاینترتیب، چهبسا، چنین فردی در زمره فقرا قرار گیرد. هر یک از این عوامل میتواند مانعی برای رشد ظرفیتها و قابلیتهای وی باشد. به همین دلیل، سن رویکرد قابلیتی را در مقابل رویکرد درآمدی به فقر، مطرح میکند که در آن، ابعاد مختلف قابلیتی، شامل دسترسی به تغذیه کافی، حداقل آموزش، توانایی پیشگیری از بیماریهای قابلپیشگیری، توانایی دسترسی به سرپناه کافی و توانایی مشارکت در فرایندهای سیاسی میباشد… بنابراین، تعریف جدیدی از فقر با عنوان “فقر چندبعدی” مطرح شد. فقر چندبعدی، رویکرد جدیدی از فقر است که فقر را، نهتنها از بعد درآمدی، بلکه از جنبه سایر ابعاد مانند سلامت، مسکن، آموزش، درآمد، تغذیه و … بررسی میکند و درنهایت توصیف واقعبینانهتری از فقر را بیان میکند.
فقر چندبعدی در مناطق شهری استانهای ایران چقدر است؟
فقر چندبعدی در مناطق روستایی استانهای ایران چقدر است؟
ازنظر فقر چندبعدی، فقیرترین منطقه شهری ایران مربوط به کدام استان است؟
ازنظر فقر چندبعدی، فقیرترین منطقه روستایی ایران مربوط به کدام استان است؟
رتبهبندی مناطق شهری استانهای ایران ازلحاظ فقر درآمدی و فقر چندبعدی یکسان است؟
رتبهبندی مناطق روستایی استانهای ایران ازلحاظ فقر درآمدی و فقر چندبعدی یکسان است؟
ازآنجاکه موضوع فقر یکی از مهمترین مباحث مربوط به هر کشوری است لذا در این پژوهش به دنبال اهداف زیر هستیم تا بتوانیم با ارائه تصویر واضحتری از وضعیت فقر کشور، مسئولین را در جهت برنامهریزی و سیاستگذاریهای آتی، یاری نماییم.
جامعه آماری این پژوهش، تمامی استانهای ایران است که به دو بخش شهری و روستایی تقسیم میشود و منبع آماری مورداستفاده، دادههای طرح هزینه – درآمد خانوار مرکز آمار ایران برای سالهای 1388 و 1390 است. ذکر این نکته ضروری است که چون آمارهای هزینه خانوار نسبت به آمار درآمد خانوار، از دقت بیشتری برخوردار است، بنابراین از متغیر هزینه بهجای درآمد استفادهشده است.
در این پژوهش دادهها از پرسشنامههای طرح هزینه-درآمد خانوار مرکز آمار ایران، استخراجشده و با استفاده از نرمافزار Excel طبقهبندیشده و وارد نرمافزار Eviews شده است. برای اندازهگیری شاخصهای فقر از خط فقر نسبی برای تخمین استفادهشده است. به این صورت که، ابتدا فقر، بر اساس ویژگیهای مسکن، درآمد و آموزش سنجیده و در مرحله بعد، به بررسی فقر چندبعدی پرداخته میشود. برای محاسبه فقر مسکن، فقر آموزشی و فقر درآمدی ابتدا باید خط فقر مربوط به هر ویژگی را مشخص کرد.
خط فقر مسکن، 16 مترمربع به ازای هر نفر در نظر گرفتهشده است (فصلنامه اقتصاد مسکن،1374). برای بدست آوردن سطح زیربنای سرانه، سطح زیربنای محل سکونت هر خانوار را بر بعد خانوار تقسیم میکنیم سپس درصد سطوح زیربنای سرانه زیرخط فقر را بدست میآوریم.
خط فقر آموزش، بر اساس میزان سواد برای سرپرست خانوار در نظر گرفتهشده است، به عبارتی فردی که بیسواد باشد، ازلحاظ آموزشی، فقیر محسوب میشود (شاهمرادی،1391). پس از مشخص نمودن تعداد سرپرست خانوار بیسواد، درصد سرپرست خانوار زیرخط فقر را بدست میآوریم.
خط فقر درآمدی بر اساس روش معکوس ضریب انگل محاسبه میشود. پس از بدست آوردن خط فقر درآمدی، درصد افراد زیرخط فقر را محاسبه میکنیم.
پس از بدست آوردن درصد خانوار زیرخط فقر مربوط به هر یک از ویژگیهای درآمد، آموزش و مسکن، با استفاده از رویکرد نظریه اطلاعات که در سال 2006 توسط معصومی، ارائهشده است بر اساس یک میانگین وزنی، به برآورد فقر چندبعدی میپردازیم.
تعاریف مفاهیم و واژه ها:
فقر تکبعدی: این فقر، را بیشتر به فقر درآمدی نسبت میدهند. به عبارتی، زمانی که فقر تنها، از یک بعد، مثلاً بعد درآمد، مسکن، آموزش و… بدون توجه به سایر ابعاد، موردبررسی قرار گیرد به آن فقر تکبعدی میگویند.
فقر چندبعدی: در این نوع فقر، برخلاف رویکرد درآمدی که در آن تنها مسئله اقتصادی مدنظر است، سیستمی متشکل از اقتصاد، سیاست و فرهنگ را در نظر میگیرد و فقر را حاصل ابعاد اقتصادی و غیراقتصادی میداند.
خط فقر: بسته به اینکه در تعریف فقر مفهوم مطلق یا نسبی در نظر گرفته شود، آستانهای تعریف میشود که
مرز بین فقیران و سایر افراد جامعه را مشخص میکند. این آستانه، خط فقر، نامیده میشود.
در این فصل، ابتدا به بیان تعریف مختصری از فقر و ابعاد آن پرداختیم و با توجه به آن، فقر چندبعدی تعریف گردید. سپس به بیان پرسشهایی که در این پایاننامه به دنبال پاسخ به آنها هستیم، پرداخته، پسازآن، اهداف این پژوهش ذکر گردید؛ و در آخر، جامعه آماری، سالهای موردبررسی و روش تجزیهوتحلیل دادهها بیان شد.
Sen
بخشی از مبانی نظری مرتبط با بیماری هلندی و مکانیزم بروز بیماری هلندی در کشور بیان می گردد و ضرورت انجام این مطالعه توجیه می گردد. در قسمت های بعد فرضیه و سوال تحقیق بیان می شود و به روش تحقیق، جنبه نوآوری و محدودیت های تحقیق پرداخته می شود.
1-2 تعریف مساله
افزایش قیمت نفت و به تبع آن درآمدهای نفتی به عنوان فرصت تاریخی برای کشورهای صادرکننده نفت که اکثرا دارای اقتصادهای در حال توسعه می باشند به شمار می آید تا از این طریق بتوانند خود را از چنبره فقر و مشکلات حاد اقتصادی رهایی داده و به سمت توسعه حرکت نمایند. در این میان اگر چه افزایش درآمدهای نفتی منابع مالی کافی در اختیار این کشورها قرار می دهد تا به تجهیز منابع برای پروژه های سرمایه گذاری و رفع موانع ساختاری اقتصاد بپردازند، اما اثرات جانبی این افزایش درآمدها شیرینی افزایش قیمت نفت را بر کام این اقتصادها تلخ کرده است. یکی از مهمترین مکانیزم های اثرگذاری منفی درآمدهای نفتی بر اقتصاد کشورهای نفتی بیماری هلندی است، که در اکثر این اقتصادها مشاهده می گردد.
بطور کلی رونق صادرات در یک بخش از اقتصاد مانند نفت همانند یک شمشیر دولبه عمل می کند، با افزایش قیمت نفت و درآمد نفت، درآمدهای ارزی یک کشور افزایش می یابد، در این حالت درآمد ملی و رشد اقتصادی آن کشور افزایش می یابد و موجب بالا رفتن سطح زندگی مردم می شود، اما از طرف دیگر می تواند رشد متوازن بخش های اقتصادی را مختل کند، به این معنا که بخش های غیر قابل مبادله (بخشی که تولیدات آن در معرض رقابت بین المللی نیست) گسترش می یابد و بخش قابل مبادله را تضعیف می کند. در ادبیات اقتصادی به این پدیده بیماری هلندی گفته می شود (اسمعیل، 2005). این پدیده برای نخستین بار در دهه 1960 وارد ادبیات اقتصادی گردید و به وضعیتی اشاره دارد که در پی کشف ذخایر عظیم گاز در دریای شمال (محدوده هلند) و افزایش درآمدهای ارزی ناشی از صادرات آن، ارزش پول ملی هلند تقویت گردید که به موجب آن، از مزیت رقابتی بسیاری از صنایع این کشور کاسته شد و صنایع این کشور تضعیف گردید. بعدها اقتصاددانان این پدیده را با عنوان بیماری هلندی نام گذاری کردند.
مکانیزم بروز بیماری هلندی در کشورهای صادرکننده نفت از طریق دو اثر جابجایی منابع و اثر مخارج صورت می گیرد. برای توضیح این پدیده نخست، کالاها به دو دسته تقسیم می شوند:
1-کالاهای قابل مبادله: کلیه کالاهایی که از نظر بین المللی مورد مبادله قرار می گیرند، که شامل کلیه کالاهای صادراتی و وارداتی می شود و قیمت این نوع کالاها در بازارهای بین المللی تعیین می شود.
2-کالاهای غیر مبادله: کالاهایی که به دلیل حجم زیاد، ارزش کم، هزینه های بالای حمل و نقل و یا به دلیل کنترل های بازرگانی دولت در بازارهای جهانی مبادله نمی شوند و فقط در داخل کشور قابل مبادله می باشند. بنابرین در نرخ های مبادله ثابت، قیمت این کالاها بین کشورها متفاوت خواهد بود.
افزایش یکباره درآمدهای ارزی ناشی از صادرات نفتی باعث بروز مازاد تراز پرداخت ها و افزایش تقاضای کل می گردد، با فرض جذب این مازاد در اقتصاد از کانال سیاست های پولی و مالی، طرف تقاضای اقتصاد به سرعت افزایش می یابد. با فرض نرمال بودن هر دو کالای قابل مبادله و غیر قابل مبادله ( یعنی کشش درآمدی هر دو نوع کالا بزرگتر از صفر باشد)، تقاضای هر دو نوع کالا افزایش می یابد. بدیهی است که پس از افزایش طرف تقاضای اقتصاد، میزان ترقی قیمت ها در نهایت بستگی به واکنش عرضه دارد. از آنجایی که عرضه کالاهای غیر قابل مبادله در کوتاه مدت بی کشش است و در مقابل عرضه کالاهای قابل مبادله از طریق واردات قابل افزایش است، لذا قیمت های نسبی کالاهای غیر قابل مبادله افزایش می یابد. اگر نرخ ارز واقعی به صورت قیمت نسبی کالاهای غیر قابل مبادله به قابل مبادله REXR= PN/PT تعریف شود، بنابراین قیمت نسبی کالاهای غیرقابل مبادله به قابل مبادله یا نرخ ارز حقیقی افزایش می یابد. افزایش قیمت نسبی کالاهای غیر قابل مبادله (و سودآوری آن) سبب می شود که منابع قابل تحرک از سایر بخش های اقتصاد خارج شده و جذب بخش غیر قابل مبادله شود. انتقال منابع به بخش های سود آور به اثر جابجایی موسوم است و تضعیف بخش های قابل مبادله و تغییر قیمت های نسبی به عنوان اثر مخارج شناخته می شود. درآمد قابل تصرف بالاتر، سودآوری و قیمت نسبی بالاتر برای کالاهای غیر قابل مبادله، به علاوه تولید پایین تر کالاهای قابل مبادله به خاطر قیمت های نسبی پایین تر، موجب افزایش واردات، کاهش صادرات غیر نفتی و از بین رفتن تراز بازرگانی می شود (طبری، 1372). از طرفی تبدیل ارزهای حاصله به پول ملی سبب افزایش پایه پولی و تورم نقدینگی می شود که از دیگر پیامدهای بروز بیماری هلندی در کشورهای صادرکننده نفت می باشد.
با توجه به اینکه نفت در اکثر کشورهای صادرکننده نفت دولتی بوده و درآمدهای آن متعلق به دولت است اولین کانال در بروز بیماری هلندی در این اقتصادها، بودجه دولت است. تزریق درآمدهای حاصل از صادرات نفت به بودجه و افزایش مخارج دولت احتمال بروز این بیماری را افزایش می دهد. در اقتصاد ایران نیز، درآمدهای صادرات نفت در اختیار دولت بوده و این درآمدها بخش عمده درآمدهای بودجه دولت را تشکیل می دهد، از این رو اقتصاد ایران همواره در معرض ابتلا به بیماری هلندی قرار دارد. بررسی تحولات اقتصاد ایران نشان می دهد همواره در پی رونق درآمدهای نفتی نشانه های بیماری هلندی در اقتصاد ایران پدیدار گشته است. مرور مکانیزم بروز بیماری هلندی در اقتصاد ایران نشان می دهد که سیاست های دولت در بخش مالی اقتصاد از طریق افزایش سهم درآمدهای نفت در درآمدهای بودجه دولت و به دنبال آن افزایش سهم نفت از تولید ناخالص داخلی، کانال اصلی بروز بیماری هلندی درکشور بوده است. افزایش مخارج دولت از طریق تبدیل درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت به پول ملی که به دنبال آن افزایش پایه پولی و نقدینگی را به همراه دارد، سبب افزایش تقاضای کل اقتصاد می گردد، که این افزایش تقاضا در بخش قابل مبادله از طریق واردات تامین می گردد، اما در بخش غیر قابل مبادله اقتصاد به دلیل عدم امکان واردات با افزایش قیمت مواجه می شود. بنابراین افزایش قیمت نسبی کالاهای غیر قابل مبادله به قابل مبادله منجر به تقویت نرخ ارز حقیقی شده که گسترش واردات و کاهش صادرات غیر نفتی را به همراه دارد، از این رو یکی از پیامدهای بروز بیماری هلندی در کشور کاهش توان رقابت پذیری در عرصه بین المللی است.
در تجربه ایران، تغییر قیمت های نسبی به نفع کالاهای غیر قابل مبادله (عمدتا ساختمان) و نیز جذب اعظم اعتبارات دولتی و خصوصی به سوی این بخش در دوره های رونق نفتی، سبب شده این بخش از بالاترین رشد متوسط برخوردار باشد و بر سهم آن در تولید ناخالص داخلی غیر نفتی افزوده شود. در مقابل بخش قابل مبادله (عمدتا کشاورزی) موقعیت خود را از دست داده که در نتیجه آن شاهد کاهش سهم بخش کشاورزی از تولید ناخالص غیر نفتی دردوره های رونق نفتی هستیم. لازم به ذکر است که در کشور ایران صنعت ( به عنوان بخش قابل مبادله) به دلیل سیاست های حمایتی دولت از خصیصه شبه مبادله ای برخوردار بوده و تحت تاثیر قرار نمی گیرد( طبری، 1372).
رونق درآمدهای نفتی بسیاری از فرضیات بروز بیماری هلندی در اقتصاد ایران را اثبات کرده است. در سالهای مختلف بسته به افزایش یا کاهش قیمت نفت و میزان صادرات آن، این بیماری در ابعاد و اندازه های متفاوتی رخ داده است. در سال های گذشته همواره کارشناسان اقتصادی نسبت به آثار بروز بیماری هلندی در کشور هشدار داده اند و خواستار آن شده اند که دولت با کنترل مخارج و ایجاد انضباط مالی از بروز بیماری هلندی جلوگیری نمایند. اما هر بار که اقتصاد دانان در مورد آثار بیماری هلندی و رشد شدید هزینه های جاری افزایش تورم و نقدینگی هشدار می دادند، مسئولان اعلام می کردند که اقتصاد ایران به بیماری هلندی دچار نیست و نوسان برخی شاخص ها را نمی توان دلیل بر اثبات بیماری هلندی معرفی کرد. با این حال بررسی شواهد تجربی در کشور، ابتلای اقتصاد ایران به بیماری هلندی را همواره تایید می کند. بر این اساس ضروری به نظر می رسد تا به دنبال سنجه ای باشیم تا میزان بروز بیماری هلندی در کشور را اندازه بگیرد، لذا انجام مطالعه ای که با استفاده از متغیرها و مولفه های بیماری هلندی، بیماری هلندی را در کشور اندازه گیری و نقش سیاست گذاری های مختلف را در تشدید و یا تضعیف این بیماری اقتصادی ارزیابی کند، ضروری به نظر می رسد. از طرفی بیماری هلندی مفهومی ذهنی و دارای ابعاد و پیامدهای گوناگون می باشد که اندازه گیری آن را با مشکلات خاصی مواجه می سازد، چرا که به منظور سنجش، مشاهده مستقیم این پدیده گاهی غیر ممکن به نظر می رسد. بدین منظور برای برآورد آن لازم است به روش های غیر مستقیم متوسل شد. در سال های اخیر استفاده از سیستم های فازی برای اندازه گیری روند و محاسبه شاخص پدیده هایی که به طور تجربی قابل مشاهده نیستند، بسیار رایج شده است. سیستم های فازی، سیستم های مبتنی بر دانش فرد خبره هستند و این امکان را فراهم می کنند که بتوان با بهره گیری از آن مفاهیم نا دقیق و مبهم را مورد سنجش قرار داد. از اینرو در سال های اخیر سنجش متغیرهای مبهم و غیر قابل مشاهده ای نظیر برآورد روند رفاه، روند تخریب زیست محیطی، عدالت، اقتصاد زیرزمینی و روند فساد در کشور با استفاده از روش سیستم های فازی انجام شده است. بیماری هلندی نیز مفهومی مبهم نامعین و چند وجهی است، بنابراین منطق فازی به دلیل ویژگی های خاص خود در پرداختن به چنین مفاهیمی، برای سنجش و اندازه گیری آن مناسب به نظر می رسد. لذا تحقیق ذیل به برآورد شاخصی که با استفاده از عمده متغیرهای موثر بر بیماری هلندی روند بیماری هلندی در کشور را نشان دهد، اختصاص یافته است. همچنین ذکر این نکته ضروری بنظر می رسد که شاخص ارائه شده در این تحقیق می تواند برای سایر کشورها و مقایسه بین کشوری استفاده شود و استفاده نتایج حاصل از انجام آن می تواند در اتخاذ سیاست های مناسب در زمینه کاهش اثرات بیماری هلندی راهگشا باشد.
با توجه به مباحث مطرح شده، اهداف اصلی این تحقیق به صورت زیر می باشد:
1-2-1 اهداف تحقیق
1-2-2 سوال تحقیق
1-2-3 فرضیه تحقیق
1-3 سابقه تحقیق
به دلیل گستردگی بیماری هلندی در همه ابعاد اقتصادی کشورهای دارای منابع طبیعی ، مطالعات زیادی در زمینه بیماری هلندی چه در داخل و چه در خارج صورت گرفته است. هریک از این مطالعات به بخشی از اثرات و پیامدهای این بیماری اقتصادی پرداخته اند. مطالعات خارجی صورت گرفته در زمینه بیماری هلندی به چند دسته تقسیم می شوند که به دلیل گستردگی آن به ذکر مواردی اکتفا می کنیم؛ مطالعاتی که به اثرات ناشی از شومی منابع طبیعی نظیر کاهش رشد اقتصادی و تولید در کشورهای دارای منابع طبیعی پرداخته اند نظیر مطالعات گیلفاسون(2001)، ساکس و وارنر (1995،1999،2001)، سالای مارتین وسوبرامانیان(2003)، استیونس(2003)، پاپی راکیس و گرلاگ(2003)، دیویس و تیلون(2005)، مهرآرا(2008). مطالعاتی که به اثرات تضعیف بخش کشاورزی در نتیجه بیماری هلندی در کشورهای در حال توسعه صادرکننده نفت می پردازد، نظیر مطالعه فردمنش (1991)، پویانا(2000)، الوسی و الاگونجو (2005). مطالعات کوردن و نیری(1982)، ویجن برگ(1984)، کراگمن(1987)، ماتسویاما(1992) و گیلفاسون (1999) به اثرات ناشی از انتقال منابع در نتیجه وفور منابع طبیعی به سایر بخش ها می پردازند.
مطالعات انجام شده در داخل کشور در زمینه بیماری هلندی نیز عمدتا با استفاده از روش های مختلف تحلیلی توصیفی به بررسی اثرات تقویت نرخ ارز واقعی، تضعیف بخش های قابل مبادله تقویت بخش های غیر قابل مبادله ناشی از افزایش درآمدهای نفتی در کشور پرداخته اند، که از آن جمله می توان به مطالعات؛ طبری زاده (1372)، خداویسی(1376)، مولا بیگی (1384)، امیری مقدم (1387)، فردی(1386)، خوش اخلاق و موسوی(1385) اشاره کرد. مطالعات بختیاری (1380)، پاسبان (1383) و بهرامی و فرشچی(1387) به بررسی پدیده ضد کشاورزی در ایران ناشی از افزایش درآمدهای نفتی می پردازند.
عمده مطالعات داخلی و خارجی صورت گرفته در زمینه بیماری هلندی، معطوف به اندازه گیری اثرات افزایش درآمدهای حاصل از صادرات منابع طبیعی بر بخش ها و متغیرهای اقتصادی می باشند. در میان مطالعات صورت گرفته ، محاسبه شاخصی که بتواند بیماری هلندی را در کشور به طور کمی اندازه گیری کند و روند آنرا طی سال های مختلف نشان دهد، مورد توجه قرار نگرفته است. تحقیق حاضر در پی آن است که گامی در این جهت بردارد.
1-4 روش انجام تحقیق
روش مورد استفاده در این تحقیق، روش تحلیلی- توصیفی می باشد. برای این منظور، تعداد 7 متغیر منتخب بیماری هلندی را در سه گروه اصلی قرار داده و روند بیماری هلندی را طی سال های 1357 تا 1387، با استفاده از نظریه فازی برآورد می کنیم. لازم به ذکر است که داده های مورد نیاز از داده های سری زمانی بانک مرکزی استخراج شده و برآورد مدل به کمک بسته نرم افزاری مطلب(Matlab) انجام می شود.
در باب نظریه فازی ها ذکر نکاتی لازم بنظر می رسد. نظریه مجموعه های فازی برای نخستین بار در سال 1965 توسط پرفسور”لطفلی عسگر زاده” استاد دانشگاه برکلی معرفی شده است. نظریه ای است که در شرایط ابهام و عدم اطمینان کاربرد دارد. این نظریه قادر است، بسیاری از مفاهیم و عبارات نادقیق را به زبان ریاضی بیان کند و زمینه را برای استدلال، کنترل و تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان فراهم آورد (زاده، 1965). ظرفیت های موجود در این روش مبنی بر تلفیق زبان گفتار در نظام بندی قوانین جاری در سیستم فازی و محدود کردن کاربرد معادلات بسیار پیچیده ریاضی، ما را هر چه بیشتر به کاوش در فهم این روش و یافتن زمینه های جدیدی از کاربرد آن تشویق می کند. منطق فازی فناوری جدیدی است که شیوه هایی که برای طراحی و مدل سازی نیازمند یک سیستم ریاضیات پیچیده و پیشرفته است را با استفاده از مقادیر زبانی و دانش فرد خبره جایگزین می سازد . به عبارت دیگر تئوری مجموعه فازی انعطاف پذیری مورد نیاز برای نشت دادن عدم اطمینان ناشی از فقدان دانش را فراهم می کند و به جای متغیرهای کمی، برای نشان دادن مفاهیم نادقیق ازمتغیرهای زبانی استفاده می کند. به دیگر سخن، منطق فازی و استدلال مبتنی برآن به موضوعاتی تعلق می گیرد که دارای قطعیت نیست(زاهدی، 1378). این نظریه تاکنون توانسته در زمینه های مختلف علوم به خصوص کامپیوتر، تحلیل سیستمی، برق، الکترونیک و اخیرا علوم اجتماعی و اقتصاد راه پیدا کند.
انسان ها عناصر هوشمند طبیعت بوده که برای درک محیط خود تلاش می نمایند، البته به دلیل محدودیت قدرت استدلال جامع، با عدم قطعیت و حتمیت مواجه هستند. مفاهیم مبهم و نادقیق بسیاری در اطراف ما وجود دارند که آنها را بصورت روزمره در قالب عبارت های مختلف بیان می کنیم. دومین پدیده محدود کننده حتمیت مورد انتظار، کاربرد زبان محاوره ای برای توصیف و انتقال دانش و آگاهی است. به این جمله دقت کنید:” آسمان ابری است.” هیچ کمیتی برای ابری بودن آسمان موجود نیست تا آن را اندازه بگیریم، بلکه این یک حس کیفی است. در واقع هر فردی بر اساس عوامل گوناگون و بر پایه تفکر استنتاجی خود، جملات را تعریف و تعیین می کند که الگو بندی آنها به زبان و فرم ریاضی کاری مشکل به نظر می رسد.
مجموعه های فازی به ” متغیرهای زبانی” و” مفاهیم” تقسیم می شوند: برای مثال”قیمت” یک مفهوم است و “قیمت نسبتا بالا” یک متغیر زبانی است. یک مجموعه فازی از یک مجموعه منظم به یک مجموعه [0,1] نگاشت می شود که اعضای آن مجموعه های فازی منعطف هستند. در منطق فازی به طور معمول عبارت و گزاره ها به صورت” اگر…آنگاه” بیان می شوند. این عبارت ها را قاعده های زبانی یا قاعده های گفتاری می نامند. یک قاعده گفتاری یک گزاره شرطی ” اگر…آنگاه” متکی به متغیرهای گفتاری است. به عنوان مثال، می توان قاعده زیر را برای یک سیستم اقتصادی تبیین کرد:
” اگر قیمت بالا باشد، آنگاه مقدار تقاضا کم است.” چنانچه به جای عبارت گفتاری از یک تابع خطی به شکل q=a+bp استفاده شود، سیستم فازی ایجاد شده را سیستم تاکاگی- سوگنو- کانگ می نامند. سیستم های فازی که در آن عبارت های گفتاری به جای توابع خطی استفاده شود، سیستم های فازی ممدانی می نامند. در فازی بعضی قوانین نظریه مجموعه ها، برآورد نمی شود، برای مثال “ماکزیمم” جای ” اجتماع” را می گیرد، مینیمم جای اشتراک و مکمل جای خود را به کسر از یک می دهد.
بکارگیری منطق فازی دارای دو مزیت است؛ نخست اینکه می توان از محاسبات پیچیده مدل های اقتصاد سنجی اجتناب کرد و دوم اینکه، قواعد فازی با الفاظ وابسته به زبان شناسی برای فهمیدن و درک انسان ها آسانتر می باشد. آنچه در مدل سازی فازی مهم است، اجماع بر سر معنی دار بودن متغیرهای تبیین کننده پدیده مورد بررسی می باشد. فازی سازی یک عمل تجربی بوده و بسته به نظر طراح سیستم و نوع نرم افزار محاسباتی در دسترس، می توان توابع مختلفی از نظر شکل و یا درجه پیچیدگی برای هر متغیر انتخاب نمود.
1-5 جنبه جدید بودن و نوآوری تحقیق
هر چند مطالعات متعددی در زمینه بیماری هلندی صورت گرفته است، اما مطالعات صورت گرفته در این زمینه، عمدتا بر ارزیابی اثرات و پیامدهای بیماری هلندی متمرکز شده اند. بنابرین این تحقیق از این لحاظ دارای نوآوری است که تلاش می کند با استفاده از منطق فازی به تعیین شاخصی برای بیماری هلندی بپردازد که نشانگر روند بیماری هلندی در اقتصاد ایران باشد، نکته ای که در هیچ یک از مطالعات انجام شده بدان اشاره نشده و این پژوهش به آن اختصاص یافته است.
1-6 محدودیت های تحقیق
مهمترین محدودیت تحقیق را می توان در عدم وجود داده های مورد نیاز برای برخی از متغیرها در برخی از سال ها دانست، بطور مثال آمارهای ارائه شده برای متغیرهای مورد نیاز جهت برآورد بیماری هلندی عمدتا در سال های بعد از 1387 موجود نمی باشد، لذا امکان برآورد بیماری هلندی در سال های بعد 1387 امکان پذیر نمی باشد. همچنین با توجه به این که عمده آمارهای منتشر شده از سال 1352 به بعد موجود است و با توجه به لزوم گرفتن میانگین متحرک 6 ساله برای برآورد بیماری هلندی از سال 1352 تا 1387 تعداد 6 سال حذف شده و برآورد بیماری هلندی از سال 1357 صورت می گیرد از این جهت عدم دسترسی به مقادیر متغیرها در سال های قبل 52 امکان برآورد این شاخص را برای سال های قبل از 57 فراهم نمی کند.
1-7 ساختار تحقیق
در راستای نیل به اهداف پژوهش، مطالعه ی حاضر بصورت زیر طبقه بندی و سازمان دهی شده است؛ در فصل دوم مبانی نظری و مطالعات تجربی صورت گرفته در زمینه بیماری هلندی شرح داده می شود. فصل سوم به بیان مکانیزم بروز بیماری هلندی درکشور و بررسی ابعاد و مولفه های آن اختصاص داده شده است. در فصل چهارم به بررسی روش تحقیق و مبانی مورد استفاده از منطق فازی در برآورد روند بیماری هلندی پرداخته می شود و سپس فرضیه تحقیق مورد آزمون قرار می گیرد. در فصل پنجم ضمن بیان خلاصه ای از تحقیق، نتایج تحقیق بیان می شود و پیشنهادات لازم ارائه می گردد.
بی گمان یکی از مهمترین دستاوردهای پژوهش و نظریه پردازی علمی در قرن گذشته، تأکید فزاینده بر جایگاه و نقش آموزش و پرورش در فرآیند توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورهاست. محققان و نظریه پردازان بسیاری در آثار خود، تأثیر تلاش های بشری در حوزه آموزش و پرورش را بر رفاه، سعادت، بهزیستی و ارتقای سطح زندگی مردمان جوامع مختلف به تصویر کشیده اند. حمایت گسترده صاحب نظران حوزه های تعلیم و تربیت و توسعه از فعالیت های آموزشی و پرورشی سبب شده است تا امروزه کمتر کسی در خصوص اهمیت و جایگاه نظام تعلیم و تربیت بر توسعه کشورها تردیدی به خود راه دهد (وودهال، ترجمه فتحی 1381).
مهارت ها و دانش در یک فرد به عنوان سرمایه انسانی تلقی می شود. تمام انسان ها دارای اندازه معینی از سرمایه انسانی هستند و این سطح سرمایه انسانی به صورت عمده متأثر از آموزش و تربیت است ( موماو، مولن و مارتن 2002)
هرچند که سابقه رفتارانسان در خصوص تخصیص منابع به آموزش جهت کسب دانش و مهارت(باروری و شکوفایی اندیشه ) به قرن ها قبل بر می گردد اما مطالعه نظام مند این رفتار به دوره ای کمتر از پنجاه سال محدود می شود؛ یعنی زمانیکه اقتصاددانان برای کشف علل متفاوت بودن رشد اقتصادی در زمان ها و بین کشورهای مختلف، متوجه عامل “آموزش” شدند که در نتیجه این توجهات، شاخه ای از علوم تحت عنوان علم اقتصاد آموزش در سال 1960 میلادی بنیان نهاده شد (نادری 1383 ،11). یکی از اهداف عمده آموزش افزایش رشد اقتصادی جامعه از طریق بهبود کارایی نیروی انسانی است.
مفهوم سرمایه انسانی محور بسیاری از تحقیقات در اقتصاد آموزش و پرورش است. این مفهوم در سایر شاخه های اقتصاد نیز که در مواردی با اقتصاد آموزش و پرورش وجه اشتراک دارند مطرح بوده است (متوسلی و آهنچیان 1381، 43).
طرفداران نظریه سرمایه انسانی معتقد بودند که آموزش سبب ارتقاء کیفیت عامل انسانی و لذا افزایش بهره وری افراد می شود. به عبارت دیگر، زمانیکه سطح آموزش نیروی کار یک کشور ارتقاء یابد، انتظار می رود بهره وری نیروی کار و به تبع آن رشد اقتصادی آن کشور نیز افزایش یابد (نادری 1383، 11). جوهره نظریه سرمایه انسانی براین پندار قرار گرفته است که مردم وقت و منابع خود را در طرق مختلفی، نه فقط برای لذت بردن از حال، بلکه برای دستیابی به بازده های پولی و غیر پولی در آینده به کار می گیرند یعنی اینکه آنها ممکن است در حال، نسبت به انجام هزینه های بیشتر در امور بهداشتی و با دستیابی به سطح آموزش ها بیشتر اقدام کنند تا بتوانند آینده بهتری را برای خود به ارمغان آورند (ستاری فر 1382؛ بلاگ 1976).
در نظریه سرمایه انسانی، نقش آموزش در توسعه اقتصادی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. گری بکر ( 1964)، شولتز (1959و1961)، دنیسون ( 1962) برای اولین بار به بررسی نقش پر اهمیت آموزش در رشد اقتصادی پرداخته اند. از دیدگاه این اقتصاددانان، آموزش از طریق افزایش ذخیره سرمایه انسانی، باعث رشد کارایی نیروی کار می گردد و سپس موجبات رشد اقتصادی را فراهم می سازد. شولتز می گوید: سرمایه گذاری آموزشی هزینه مصرفی نیست بلکه سرمایه گذاری در ظرفیت کارای انسان ها جهت تولید کالای مادی است. لذا، سرمایه گذاری آموزشی گونه ای سرمایه گذاری با نرخ بازدهی اقتصادی زیاد است که به صورت افزایش محصول حاصل از هر واحد کار کارگر و سرمایه تعریف می شود. از این رو، اقتصاددانان درصدد یافتن راه عملی برای اندازه گیری مشارکت آموزش در رشد اقتصادی برآمدند (افشاری 1377، 78-61).
پروفسور فردریک هاربیسون از دانشگاه پرینستون معتقد است: ” منابع انسانی … پایه اصلی ثروت ملت ها را تشکیل می دهد. سرمایه و منابع طبیعی عوامل تبعی تولیدند. در حالیکه انسان ها عوامل فعالی هستند که سرمایه ها را متراکم می سازند، از منابع طبیعی بهره برداری می کنند، سازمان های اجتماعی – اقتصادی و سیاسی را می سازند و توسعه ملی را به جلو می برند. به وضوح کشوری که نتواند مهارت ها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد.” ( تودارو 1996، 378 )
در میان اقتصاددانان مسئله رشد اقتصادی و عوامل مؤثر بر آن از زمان های گذشته مورد توجه و اهمیت بوده است. با گذشت زمان و ایجاد فراز و نشیب هایی در تاریخ اقتصادی کشورها، اندیشه های جدید وارد حوزه فکری و اندیشه های رشد اقتصادی شده است (نجمی 1385).
کوزنتس در بررسی های خود اشاره می نماید که مطالعه رشد اقتصادی در بلند مدت در جوامع گوناگون میسر نمی باشد مگر آنکه مفهوم “سرمایه” و “تشکیل سرمایه” چنان وسیع، جامع و گسترده تلقی شود که سرمایه گذاری در بهداشت وآموزش و پرورش را نیز شامل گردد. وی تأکید می نماید که مطالعه رشد اقتصادی بدون در نظر گرفتن سرمایه انسانی غیر ممکن به نظر می رسد (عمادزاده 1371، 29و61 ؛ کوزنتس 1961 ).
مدل های رشد و توسعه، قبلا مبنای خود را بر این قرار داده بودند که نیروی کار فعال در فرآیند توسعه، از کیفیت برابر و همسانی برخوردار است، بنابراین فرض بر این بوده که هر نیروی کاری مانند نیروی کار دیگر در بازدهی و تولید نقش یکسان و برابری را ایفا می کند. اما به مرور مشخص شد که این فرض صحیح نیست، بلکه مهارت ها، عادات، رفتار و دانش نیروی کار است که تعیین کننده اصلی در فرآیند تولید بوده و کمیت نیروی کار از اهمیت چندانی برخوردار نیست. به همین جهت در دهه های اخیر، تئوری های اقتصادی دیگر نیروی کار را یکسان و برابر ندیده و تفاوت های بسیاری را برای نیروی کار قائلند. لذا امروزه دیگر نقش دو نیروی کار در تولید برابر فرض نمی شود مگر آنکه از نظر سرمایه انسانی از کیفیت برابری برخوردار باشند. مدل های جدید رشد یعنی مدل های رشد درون زا، از سرمایه انسانی به عنوان عامل درونزای رشد استفاده می کنند و موجب تفاوت هایی با الگوهای سنتی رشد می شوند. تشخیص میزان سرمایه انسانی که نقش اساسی در رشد جوامع توسعه یافته ایفا کرده است، در روشن ساختن و توضیح چگونگی رشد اقتصادی این جوامع از اهمیت زیادی برخوردار بوده و تجربه ای برای کشورهای در حال توسعه خواهد بود. بر این اساس در هر جامعه این مسئله مطرح می شود
که با چه معیارهایی می توان سطح سرمایه انسانی را برای جامعه مورد نظر نشان داد (ستاری فر 1382) .
1-2- ضرورت انجام تحقیق
امروزه تمام کشورها به دنبال ارتقای کیفیت نیروی کار خود می باشند. زیرا معتقدند که تولید بیشتر و کیفیت بالاتر، تنها در گرو نیروی کار با صلاحیت است. می دانیم که تابع تولید تئوریک y=f (L,K) شامل نیروی کار به صورت فیزیکی است. نیروی کار در این تابع به صورت نفر- ساعت یا اشتغال تمام وقت در نظر گرفته می شود. در بسیاری از مواقع در مطالعات بازار کار لازم است که نیروی کار تقسیم بندی شود ( تمام وقت، نیمه وقت و نیروی کار بیکار) .
از طرف دیگر در تحلیل های اقتصادی از قبیل تولید و رفاه اجتماعی نتایج استخراج شده از کاربرد نیروی کار سنتی (L) گمراه کننده می شود. در واقع در تمام کاربردهای خرد و کلان تابع تولید، آنچه که واقعا مفید می باشد، سرمایه انسانی (H) و سرمایه فیزیکی(K) است و تابع تولید به صورت Y=f(H,K) مفید واقع می شود.
همچنین می دانیم که قابلیت های نیروی کار تحت تأثیر آموزش توسعه می یابد و آموزش های مستمر سبب می شود که مهارت ها و قدرت تولید نیروی کار ارتقاء یافته و آن را به صورت سرمایه انسانی در آورد. هرچه افراد از آموزش بیشتری برخوردار باشند، توانایی مشارکت بیشتری در تولید دارند و به همان اندازه دریافتی ها و درآمد آنها نیز افزایش می یابد.
نقش مؤثر سرمایه انسانی در رشد اقتصادی سال هاست که توسط ادوارد دنیسون و تئودور شولتز آزمون گردیده و مدت هاست که در کشورهای گوناگون سنجش شده است (عمادزاده 1379، 3-23).
امروزه تأثیر گذاری سرمایه انسانی بر روی رشد اقتصادی یک مقوله پذیرفته شده است.این پژوهش می کوشد تا میزان سرمایه انسانی را در ایران تعیین نماید. هرچند به دلیل کیفی بودن سرمایه انسانی، شاخص های مختلفی برای سنجش و ارزیابی سرمایه انسانی مورد استفاده اقتصاددانان و پژوهشگران اقتصادی واقع شده است (نجمی 1385) ولی میزان این متغیر مهم در تابع تولید به صورت پولی برای کل کشور و به تفکیک استان دراین پژوهش برای اولین بار برآورد خواهد شد که امید است در کارهای محققان و پژهشگران درآینده مفید واقع گردد.
1-3- اهداف تحقیق
هدف اصلی این تحقیق برآورد ارزش پولی سرمایه انسانی در ایران است.
از اهداف فرعی این طرح می توان به مقایسه میزان سرمایه انسانی در بین استانهای مختلف ایران اشاره کرد.
1-4- سؤالات تحقیق
1-5- فرضیه های تحقیق
1-6- روش شناسی تحقیق و منابع مورد استفاده
در این تحقیق از روش توصیفی و مطالعه کتابخانه ای استفاده شده است. آمار و اطلاعات برای سال 1385 از آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن مرکز آمار ایران جمع آوری شده است و از دو نرم افزار excel و eviews استفاده شده است.
1-7- محدودیت های تحقیق
تعیین میزان ذخایر نیروی انسانی مورد نیاز یک کشور در حال توسعه مانند ایران با وجود کم بودن داده های مورد اطمینان مشکل است (قره باغیان 1371، 660) . بنابراین برای استخراج داده های آماری و جدول های مورد نیاز (داده های آموزشی و داده های هزینه ای) وقت زیادی صرف شد، چراکه داده ها به تفک
اندازه گیری فقر به دو دلیل اساسی مهم است: الف) هدفمند سازی انواع کمکها به اقشار محروم آسیب پذیر؛ ب) بررسی روند و نحوهی تغییرات شدت فقر در طول زمان و یا در مکانهای مختلف.
در این میان دولت به عنوان نهادی که در تلاش است تا با تخصیص منابع مالی، اقشار فقیر را یاری کند، نیازمند شناسایی هرچه دقیق تر گروه هدف است. نکتهای که بایستی به آن توجه کرد این است که چتر حمایتی باید طوری گسترده شود که اولا افراد مستحق از آن بهره مند شوند و در ثانی افرادی که نیازی به آن ندارند، در آن گنجانده نشوند. بدین ترتیب با در نظر گرفتن محدودیت مالی دولت، باید روشهایی را برای شناسایی فقر انتخاب کرد که فقیرترین فقرا در اولویت برنامه فقرزدایی قرار گیرند. با طرح چنین ایدهای تحقیقات وسیعی پس از اواسط دههی 70 میلادی و با انتشار مطالعات سن آغاز شد.
از اواخر دههی 70 به دلیل برنامه اصلاح ساختاری، آزاد سازی و خصوصی سازی توسط بسیاری از کشورهای جهان، فقر و حمایت از گروههای آسیب پذیر با شدت بیشتری مورد توجه قرار گرفت. بسیاری از اندیشمندان بر این گمان بودند و هستند که اجرای برنامههای اقتصادی فوق الذکر، گروههای کم درآمد را متاثر میسازد و فقر را افزایش میدهد.
در پاسخ به چنین وضعی و به منظور جلوگیری از توسعهی فقر، نهادهای بین المللی و منطقهای اقدامات نمادین و عملی را در پیش گرفتند. برای مثال سازمان ملل، دهه 2006-1997 را دههی ریشه کنی فقر نام نهاد. بانک جهانی برای تحقق دنیایی بدور از فقر، جهانیان را برای اقدام موثر برای حذف گرسنگی با توسعهی پناهگاه و مسکن و برخورداری عمومی از بهداشت و آموزش دعوت نمود. در نوامبر سال 1997 اعضای اسکاپ تعهد کردند که اقدامات لازم برای ریشه کنی فقر تا سال 2010 را انجام دهند.
اقدامات فقرزدایی از دههی 80 به بعد در بسیاری از مناطق جهان با موفقیت مواجه شد. به طوری که بنابر گزارش بانک توسعه آسیایی در فاصلهی سالهای 1970 تا 1990 تعدا افراد فقیر در شرق آسیا معادل 220 میلیون نفر کاهش یافت و علاوه بر این در طی همین مدت 425 میلیون نفر با سطح زندگی بالاتر از فقر به جمعیت این منطقه اضافه شد. بنابر همان ماخذ، در دههی 90، یک چهارم جمعیت آمریکای لاتین، یک دوم جمعیت جنوب آسیا و آفریقا و 1/0 جمعیت شرق آسیا در فقر مطلق به سر میبردند. کشور چین در فاصلهی سالهای 70 تا 90 با وجود آنکه با افزایش جمعیتی معادل 300 میلیون نفر مواجه بود، موفق شد جمعیت فقیر خود را در طی همان مدت از 275 میلیون نفر به 175 میلیون نفر کاهش دهد. در کشور اندونزی در دههی 70 بیش از یک چهارم جمعیت در فقر به سر میبردند و در طی دهههای 70 و 80 جمعیت این دو کشور 60 میلیون نفر افزایش یافت ولی علی رغم این افزایش، این کشور توانست از طریق برنامههای فقر زدایی تعداد افراد فقیر خود را به 27 میلیون نفر کاهش دهد. بنابر گزارش بانک توسعهی آسیایی در سال 1985، 24 درصد جمعیت پاکستان، 43 درصد جمعیت بنگلادش، 44 درصد جمعیت هندوستان و 1 درصد جمعیت چین فقیر بودهاند ولی در سال 1988، درصد جمعیت فقیر در پاکستان به 22 درصد، در بنگلادش به 44 درصد و در اندونزی به 24 درصد، در هندوستان به 36 درصد و در چین به 6 درصد تغییر یافت.
وجوه بنیادی توجه به فقرا و حمایت از آنان در قانون اساسی کشورمان نیز یافت میشود (اصل دوم، اصل سوم، اصل بیست و یکم و اصل بیست و نهم)، اما قاطع ترین نشانهی توجه به فقرا در قانون اساسی در اصل چهل و سوم دیده میشود که به ریشه کن کردن فقر و محرومیت از جامعه توجه خاص دارد. با این حال از ابتدای انقلاب، برنامهی جامعی در راستای فقرزدایی تدوین نگردید. جنگ، تحریم و مسائل حاشیهای آن نیز به مسئله مضاعفی بدل شد تا وضعیت فقر در جامعه تغییر کند، اما پس از آن در تمام برنامههای توسعه به نحوی برنامههایی در جهت افزایش رفاه عمومی و کاهش فقر تدوین گردید. با این حال مطالعات و بررسیهای انجام شده نشان میدهد که سیاستهای کاهش فقر به صورت برنامهای راهبردی و پایدار، در طول برنامههای توسعهای به کار گرفته نشده است (شمس الدین و همکاران، 1383).
مبارزه با فقر در برنامهی سوم توسعه بین سالهای 1383-1379 به اجرا درآمد و ادامهی آن به برنامهی چهارم توسعه موکول گردید به نحوی که انتظار میرفت در سال 1388 (سال پایان برنامهی چهارم ) فقر در کشور وجود نداشته باشد. یکی از عوامل موفقیت در برنامه و رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده برای این برنامه و برنامههای فقر زدایی، بررسی شناخت دقیق ماهیت فقر و عوامل موثر بر آن است.
در خصوص فقر و اندازهی آن در ایران و همچنین تاثیر سیاستهای اقتصادی مختلف بر فقر مطالعات مختلفی صورت گرفته است و نتایج این مطالعات به حوزهی تصمیم گیری منعکس شده است.
با ملاحظه نتایج مطالعات مختلف متوجه میشویم که اندازه فقر در ایران طیف وسیعی را در بر میگیرد تا جایی که برخی محققین معتقدند بیش از 18 درصد مردم ایران فقیر میباشند و بعضی نیز نتیجه گرفتهاند که 70 درصد جمعیت کشور درگیر فقر هستند (خداد کاشی و دیگران، 1381).
علت تفاوت در چیست؟ در این جا این سوال مطرح میشود که آیا با توجه به فقر نواحی مختلف یا کشورهای مختلف واقعا میتوان نتیجه گرفت کدام کشور نسبت به دیگری فقیرتر میباشد یا فقر در منطقه خاصی از یک کشور کمتر از میزان فقر در منطقهی دیگر میباشد. با طرح این مسئله در واقع قصد داریم به موضوع قابلیت مقایسه ارقام فقر توجه نماییم. تفاوت در نتایج مربوط به اندازهی فقر که توسط محققین مختلف محاسبه شده است، به چند علت میباشد. اول آن که مفهوم فقر از نظر محققین مختلف ممکن است متفاوت باشد. به عبارت دیگر نگاه اندیشمندان و محققین به فقر و طرز تلقی آنها از فقر و تعریف آنها از فقر متفاوت میباشد. بنابراین طبیعی است که تفاوت در تعریف و مفهوم فقر موجب تفاوت در نتایج گردد. دوم آن که برای اندازه گیری فقر روش واحد مورد توافقی وجود ندارد و هر محقق از یک روش خاص برای محاسبهی فقر استفاده میکند. حتی گاهی دو محقق که راجع به مفهوم فقر توافق دارند ممکن است بدلیل به کار گیری روشهای متفاوت اندازههای متفاوتی از فقر را گزارش نمایند. سوم آنکه متغیر یا متغیرهایی که به کمک آنها فقر ارزیابی میشود متعدد میباشند و همین امر موجب تفاوت در اندازهی فقر در مطالعات مختلف میشود. به طور مثال اگر در اندازه گیری فقر از متغیر درآمد استفاده شود، نتایج متفاوت از حالتی خواهد شد که از متغیر مخارج استفاده شود. همچنین واحد تجزیه و تحلیل میتواند عامل بروز این تفاوت باشد. برای مثال یک محقق ممکن است فقر را برای خانوار و محقق دیگر در سطح فرد آن را اندازه گیری کند.
اصولا یکی از معیارهای توسعهی یافتگی، سطحی زندگی و رفاه عمومی مردم جامعه میباشد و لذا برای تعیین وضعیت رفاهی جامعه، یکی از راهها تعیین خط فقر و افراد فقیر میباشد. به چند دلیل اساسی ما نیازمند تعیین خط فقر و شاخصهای آن در جامعه می باشیم:
1-پژوهش گران و متخصصان علوم اقتصادی در هر زمان با کاوش در خصوص خط فقر میتوانند مشخص کنند که «چه تعداد» از افراد جامعه، در «کدامیک از نیازهای خانوار» و بر اثر «چه عاملی» از درآمد کافی برخوردار نیستند و لذا در سیاست گذاریهای اقتصادی به نحوی بتوانند درآمد این خانوارها را جبران نمایند.
2- رفاه عمومی: با تعیین خط فقر میتوان مشخص کرد که معیشت در چه سطحی باید قرار داشته باشد.
3- یکی دیگر از عوامل، بررسی تاثیر سیاست گذاریهای مختلف طی دورهی زمانی معین بر مخارج خانوار میباشد.
4- هزینهای که برای لوازم زندگی صرف میشود، با توجه به نوسانات قیمت نمیتواند به صورت ثابت مشخص گردد لذا مجبور هستیم که با توجه به عواملی مانند نرخ تورم در هزینهی سالیانه زندگی خانواده، پس از مدت زمانی در محاسبهی خط فقر سالیانه تجدید نظر نمائیم.
علاوه بر موارد فوق تاکیدات قانون اساسی در این خصوص، قابل توجه است. چنانچه در فصل چهارم قانون اساسی چنین تصریح شده است:
برای تامین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محدودیت برآورد نیازهای انسانی در جریان رشد با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران براساس ضوابط زیر استوار میشود.
الف) تامین نیازهای اساسی (مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پروش) و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه.
ب) تاسیس شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار افرادی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند (در شکل تعاونی و …).
رعایت آزادی انتخاب شغل و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره کشی از کار دیگران.
اولویت اول در فقرزایی، تعریف فقر و اندازه گیری آن میباشد. تعاریف متعددی برای فقر (حداقل معاش) موجود است که بر این اساس روش محاسبه نیز متفاوت میباشد. در این تحقیق به بررسی خط فقر نسبی و شاخصهای مرتبط با آن در مناطق شهری استان سیستان و بلوچستان میپردازیم، به طوری که بتوان یک تصویرکلی از وضعیت حداقل معاش جامعه شهری استان و روند تغییرات آن را مشاهده کنیم، لذا با استفاده از سیستم مخارج به برآورد خط فقر استان سیستان و بلوچستان طی سالهای 79 تا 88 برای نقاط شهری میپردازیم. منظور از فقر نسبی در این پژوهش، حداقل معاش است که عبارت است از « عدم توانایی خانوارها در تامین یک سطح معین از استاندارهای زندگی که در جامعه فعلی لازم و مطلوب تشخیص داده میشود».
با توجه به این امر که حداقل معاش زندگی و فقر بنا به دلایلی از جمله موقیت جغرافیایی، امکانات در دسترس و توسعه یافتگی در مناطق گوناگون متفاوت میباشد، بررسی موردی حداقل معاش و شاخصهای مرتبط با آن در مناطق شهری استان سیستان و بلوچستان نتایج قابل اتکاتری را بدست میدهد. همچنین مطالعه فقر در سطح استان میتواند زمینه ساز روش مناسبی برای فقرزدایی جهت نیل به توسعه پایدار و برنامه ریزی منطقهای باشد. بنابراین، بررسی آماری محاسبهی خط فقر و تجزیه و تحلیل آن در سطح استان میتواند راهنمایی برای برنامه ریزان در جهت فقرزدایی استان باشد.
سولات پژوهشی این تحقیق به صورت ذیل مطرح میشوند:
الف) حداقل معاش در استان سیستان و بلوچستان طی برنامه سوم و چهارم به چه میزان بوده است؟
ب) وضعیت و روند حرکت شاخصها و وضعیت افراد فقیر در این دوره چگونه بوده است؟
هدف اصلی از انجام این پژوهش برآورد حداقل معاش به همراه تعیین شاخصهای نسبت سرشمار و نسبت شکاف درآمدی در جامعه شهری استان سیستان و بلوچستان، طی سالهای 1379 تا 1388 (برنامههای سوم و چهارم توسعه) میباشد.
همچنین در صورت امکان، ارائهی راهکارهایی جهت بهبود حداقل معاش در جامعه شهری استان طی برنامههای آتی، به عنوان هدف فرعی پژوهش حاضر مد نظر میباشد.
در این تحقیق برای تعیین حداقل معاش از تابع سیستم مخارج خطی استفاده شده است بطوری که در ابتدا توابع انگل برای شش گروه کالایی به روش دادههای تابلویی تخمین زده میشود.
دادههای مورد استفاده برای محاسبه حداقل معاش خانوارها در مناطق شهری استان برای تعیین خط فقر و شاخصهای فقر در برگیرندهی موارد زیر است:
1.آمار بودجه (درآمد-هزینه) خانوار شهری استان سیستان وبلوچستان طی دوره 88-79
2.شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی خانوارهای شهری استان.
3.تعداد خانوارهای شهری استان به تفکیک گروههای هزینهای.
4.دهکهای هزینهای کشور طی دوره 88-79
در مورد چگونگی استفاده از دادههای آماری نکاتی به شرح زیر را یادآوری میکنیم:
نکته اول: در این پژوهش به جای درآمد از رقم هزینه استفاده کرده ایم، به این دلیل که در بیشتر کشورها ارقام درآمد، ارقام قابل اتکایی محسوب نمیشوند. همچنین، با توجه به تجربه، به علت چسبندگی مصرف، مخارج مصرفی (هزینه) بسیار با ثبات تر از درآمد است، بدین روی، تعمیم روند گذشته حرکت دادههای مربوط به مخارج مصرفی به آینده برای پیش بینی منطقی تر است (اسد سنگابی فرد، سیما، 1369 ).
نکتهی دوم: همانطور که ذکر شد، برای محاسبه و تعیین خط فقر از آمار هشت گروه کالایی اصلی استفاده کرده ایم، ولی در این پژوهش، هشت گروه کالایی به شش گروه کالایی شامل خوراک، پوشاک، مسکن، لوازم و اثاثیه، بهداشت و درمان و سایر تقلیل یافته است، که در آن، گروه سایر شامل گروه کالایی حمل و نقل، تفریح و تحصیل و متفرقه است.
نکتهی سوم: شاخص قیمت کالا و خدمات مصرفی برای هشت گروه کالایی را از مرکز آمار ایران تهیه کرده ایم. با توجه به این که سه گروه کالایی حمل و نقل (E6)، تفریح و تحصیل (E7) ومتفرقه (E8) با هم جمع شده و با عنوان گروه سایر (other) در نظر گرفته شده است، شاخص قیمت گروه سایر (p) را به صورت زیر محاسبه کرده ایم:
– Emwano, et al
[2] – Sen
[3] – ESCAP