مصرف مواد مخدرواختلالات ناشی ازآن یک مشکل جدی بهداشت عمومی درسراسر جهان است. (مارلت،2005).براساس آمارهای موجودوابستگی وسوءمصرف مواد در بین جوانان برای کارگزاران بهداشتی درمانی تبدیل به یک مشکل بهداشتی واجتماعی اساسی درسطح کشور شده است. آمارها نشان می دهدکه هم مقدارمصرف موادوهم تعدادمعتادان به موادمخدردرکشورسیر صعودی نشان می دهد( مکری، 2002). مطالعات قبلی نشان داده است اکثرمعتادان به موادمخدر (46٪) بین سنین 17 و22شروع به مصرف می کنند (مدنی ورزاقی،2004؛مکری، 2002،رهبر، 2003).ازآنجاکه اکثریت جمعیت ایران دراین محدوده سنی می باشد، بنابراین یکی ازاولویتهای اساسی ونگرانی عمده برای دولت این است که روش های مناسبی برای پیشگیری ودرمان سوء مصرف موادمخدردرمیان جوانان پیدا کند. درمان ضعیف معتادان به موادمخدردرمراکزتوان بخشی ایران باعث ایجادعود دوباره اعتیاد می شود(مدنی ورزاقی، 2004). ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﻋﻮد اﻋﺘﯿﺎد ﺗﺄﺛﯿﺮات زﯾﺎدی ﺑﺮ ﻓﺮد و ﺟﺎﻣﻌﻪ وﺧﺎﻧﻮاده دارد، ﻓﺮدی ﮐﻪ ﺑﻌﺪ از ﺗﺮك دوﺑﺎره ﺑﻪ ﺳﻮی ﻣﻮاد ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮدد اﺣﺴﺎس ﮔﻨﺎه ،ﻧﺎاﻣﯿﺪی ،ﺧﺠﺎﻟﺖ وﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ گریبان گیر او ﻣﯽ ﺷﻮد.ﻋﻮد ﻣﮑﺮراز ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی روزﻣﺮه ﻓﺮد ﺟﻠﻮﮔﯿﺮی ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ،ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﭘﺬﯾﺮی وﮐﺎرآﻣﺪی ﻓﺮد ﮐﺎﻫﺶﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪوﺑﻪﺗﺒﻊ ﺗﺄﺛﯿﺮات زﯾﺎدی ﻧﯿﺰ ﺑﺮﺧﺎﻧﻮاده ﻣﯽ ﮔﺬارد،ﻣﺸﮑﻼت ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ از ﺳﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد،ﺑﯽ اﻋﺘﻤﺎدی اﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ ﻓﺮد ﻣﻌﺘﺎد ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺷﺪه وﺗﺮك ﺑﻌﺪی وﭘﺬﯾﺮش آن راﻣﺸﮑﻞ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .ﺣﺮﻣﺖ ﻫﺎی ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ ازﺑﯿﻦ ﻣﯽ رود وﺑﻨﯿﺎد ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ ﺳﺴﺖ وﻣﺘﺰﻟﺰل ﻣﯽ ﮔﺮدد،واﮔﺮ ﻓﺮد ﻣﻌﺘﺎد ﻧﻘﺶ ﭘﺪر ﯾﺎ ﻣﺎدر را درﺧﺎﻧﻮاده دارا ﺑﺎﺷﺪ
ﻣﺸﮑﻼت ﺑﺴﯿﺎرﻋﺪﯾﺪه ای ﭼﻪاز ﻟﺤﺎظ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ،اﻗﺘﺼﺎدی وﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل دارد.و اﮔﺮﻓﺮزﻧﺪ ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﺑﺎرﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪاﺳﺘﺮس ﺷﺪﯾﺪی ﺑﺮ ﺳﺎﯾﺮ اﻋﻀﺎء وارد ﻣﯽ آورد. ﺗﺄﺛﯿﺮات ﻋﻮد ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺄﻣﻞ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ ﺗﺄﺛﯿﺮات ازﻟﺤﺎظ اﻗﺘﺼﺎدی،ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ،اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ واﻣﻨﯿﺘﯽ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﺎﺷﺪ زﯾﺮازﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ اﯾﻦ اﻓﺮاد دوﺑﺎره ﻣﻌﺘﺎد ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ از ﻧﻈﺮ رواﻧﯽ ﻓﺸﺎر ﺷﺪﯾﺪی ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و ﺑﺮای ﺗﻬﯿﻪ ﻣﻮاد ﺷﺎﯾﺪ دﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺮﻣﯽ ﺑﺰﻧﻨﺪ و اﻣﮑﺎن ﺗﺮك دوﺑﺎره ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد.ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪاﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻌﺪاز ﺗﺮك و درﻣﺎن اﻓﺮاد ﻣﻌﺘﺎد، ﭘﺲاز ﻣﺪت ﻧﻪ ﭼﻨﺪان ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮاﯾﻦاﻓﺮاد دوﺑﺎره ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪرروی ﻣﯽآورﻧﺪ و اﺳﺘﻔﺎده را از ﺳﺮﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ.ﻣﻮﺿﻮع ﻋﻮد ﻣﮑﺮرﻗﺎﺑﻞ ﺗﺄﻣﻞ اﺳﺖ .اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﻌﺪ از ﺗﺮك ﻫﻨﻮز ﺳﺮدرﮔﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ و داﺋﻤﺎً ﺑﺎ وﺳﻮﺳﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﺠﺪد از ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر رو ﺑﻪ رو ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﮐﻪ در ﻧﻬﺎﯾﺖ در اﮐﺜﺮ ﻣﻮارد ﺑﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﺠﺪدازﻣﻮاد ﻣﻨﺠﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد وﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎل ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً اﮐﺜﺮ درﻣﺎن ﻫﺎ ﭼﻨﺪان ﻣﻮﻓﻖ ﻧﺒﻮده اﻧﺪو در ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯿﺰان ﻋﻮد ﺗﺄﺛﯿﺮ ﭼﻨﺪاﻧﯽ ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﻧﺪ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ دراﮐﺜﺮ درﻣﺎن ﻫﺎ ﻓﺮد ﻣﻌﺘﺎد ﭘﺲ از ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺳﻢ زداﯾﯽ در ﺟﻠﺴﺎت روان درﻣﺎﻧﯽ ﻓﺮدی ﯾﺎ ﮔﺮوﻫﯽ ﻗﺮار ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻨﮑﻪ ﺗﺎ ﭼﻪ اﻧﺪازه آﻣﺎدﮔﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ و ﭘﺬﯾﺮش درﻣﺎن را دارد و ﻃﺒﯿﻌﺘﺎً، ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻢ اﺣﺘﻤﺎل ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽیافته است (علی مددی،1384).دررابطه بامراحل تغییررفتارهای ناشی از موادمخدر، یکی ازمشکلات بزرگ کلینیکی حفظ و نگهداری تغییرات ایجادشده درجهت سلامت معتاددرطول زمان است(بندورا،1992).نتایج برخی مطالعات نشان می دهد که بیشتراز70 درصدازکسانی که به مراکز بازپروری جهت درمان رجوع می کنند بعدازطی دوره درمان، احتمالا” دوباره به مصرف مواد مخدر روی می آورند(مکری،2002). مطالعات مختلف نشان داده است که عوامل مختلفی باعث عود و مصرف دوباره مواد مخدردرمعتادان می شود. این عوامل شامل عوامل روانی، فقدان انگیزه وخودکارآمدی بیمار، ونداشتن سیستم حمایتی خانواده و جامعه می باشد. به غیر ازاین عوامل ذکرشده عدم انگیزه وآمادگی برای تغییررفتارناشی ازمواد نیز درمیان معتادان به مواد مخدرازعوامل کلیدی درعود(گرایش به مواد) به مواد مخدر هستند.نتایج برخی مطالعات نشان می دهد دلیل اصلی شکست معتادان درجهت تغییررفتارموادمخدر،به دلیل عدم وجودانگیزه بیمار(فرد معتاد) برای درمان است(مکری و همکاران ،2002). در تحقیقات دیگری که توسط بلانچارد و همکاران (2003)انجام
شدمشخص گردیدکه سوءمصرف کنندگان مواد همیشه درفراینددرمان انگیزه ای برای تغییر ندارند.کسانی که مجبور به دریافت اجباری درمان توسط دادگاه ویاکارفرمایان هستند تمایلی به درمان نداشته ومشکلاتی درجهت تغییررفتاراعتیادآوردرآنها به وجود می آید.باتوجه به میزان بالای عودسوءمصرف مواددربین معتادان پس ازترخیص ازمراکز توان بخشی،پژوهشگران مختلف علاقمند به ارزیابی وافزایش انگیزه این بیماران برای تغییررفتارسوءمصرف موادمی باشند(مکری و همکاران ،2002 ).یکی ازاولویت های مهم برای محققان ودرمانگران تهیه ابزارهای روان شناختی مناسب برای بررسی و سنجش میزان آمادگی انگیزشی ورفتاری سوءمصرف کنندگان موادوپیش بینی نتایج درمان درمعتادانیاست که درمراکزدرمان وتوان بخشی تحت درمان هستند(مارلت وهمکاران ،2005).درمانگران ومحققان ازروشهای مختلفی برای ارزیابی،تشخیص ودرمان افرادمبتلابه اختلالات مربوط به مصرف مواد مخدراستفاده می کنند. تهیه ابزارهای روان شناختی واجد ویژگی های معتبرو پایاروان سنجی برای ارزیابی آمادگی انگیزشی سوءمصرف کنندگان موادبرای ترک اعتیاد قبل وپس ازدرمان مهم ترین عامل موفقیت در جهت ایجاد تغییردراین بیماران برای جلوگیری ازعود بیماری است. پژوهشگران ومتخصصین بالینی معتقدند که درمان موفقیت آمیزمعتادان وکاهش فراوانی میزان بالای عود مستلزم بررسی وارزیابی آمادگی انگیزشی ورفتاری معتادان جهت ترک اعتیاد قبل و پس ازترخیص درمراکز بازپروری است که تحقق این هدف مهم بالینی ودرمانی نیازمنداستفاده ازابزارهای روان شناختی معتبروپایادراین حوزه می باشد(پرویزی فردو همکاران ،2012). یکی از مهمترین ابزار های روان شناختی مهمی که در مراکز توان بخشی اعتیاد توسط پژوهشگران و متخصصین بالینی به منظور بررسی و سنجش میزان آمادگی انگیزشی ورفتاری معتادان جهت ترک اعتیاد قبل و پس ازترخیص درمراکز بازپروری به کاربرده می شود”مقیاس مراحل آمادگی برای تغییرواشتیاق برای درمانSOCRATES ویژه سوء مصرف کنندگان مواد” می باشد. نسخه اصلی مقیاس SOCRATES توسط میلروهمکاران (1996) برای ارزیابی انگیزه وتغییرات رفتاری این افراددرجهت ترک مصرف مواد طراحی شده است.مقیاسSOCRATESیک ابزارارزیابی است که برای سنجش انگیزه معتادان برای تغییررفتارخودوپیش بینی نتایج درمان درمیان جمعیتهای بالینی استفاده میشود(میلر،1996).مقیاس SOCRATES شامل 19عبارت دررابطه با تغییر رفتار سوءمصرف مواد می باشد. در این مقیاس بیمار آمادگی انگیزشی ورفتاری خودرابرای ترک مواد بااستفاده ازیک مقیاس پنج گزینه ای لیکرت(بین کاملامخالف (1) تاکاملاموافق(5)بیان می کند. به طورنظری تغییرپذیری نمرات بیماردراین مقیاس بین نمره 19تا95درنوسان است.مقیاس SOCRATESدارای سه خرده مقیاس می باشد که به ترتیب عبارتنداز یک خرده مقیاس “شناخت/آگاهی”بیمارکه شامل 7آیتم است که چگونگی نگرش بیماردرخصوص استفاده ازموادمخدربه عنوان مشکل ارزیابی می کند.دوم خرده مقیاس”دوسوگرایی”بیماراست که شامل4 آیتم می باشد که عدم اطمینان بیمار درموردتصمیم گیری برای تغییرمصرف مواد مخدر ارزیابی می کند.وسوم خرده مقیاس “اقدامات عملی” که شامل 8 آیتم می باشدکه رفتارهای صورت گرفته ازجانب بیمار برای ترک مصرف موادرا ارزیابی می کند. باتوجه به آمار بالای عود معتادان پس از درمان در مراکز بازپروری و فقدان ابزاری معتبر و پایا برای بررسی وسنجش میزان آمادگی انگیزشی و رفتاری معتادان برای ترک مواد قبل و پس ازترخیص ازمراکزدرمانی،هدف اصلی این پژوهش تعیین ویژگیهای روانسنجی مقیاس SOCRATES درمیان سوء مصرف کنندگان موادمراجعه کننده به مراکزدرمانی شهرستان کرمانشاه می باشد.
سنجش آمادگی انگیزشی ورفتاری معتادان قبل و پس از ترخیص از مراکز بازپروری یکی از مهم ترین مولفه های موفقیت درمانی ترک مواداست(مکری ،2002 ).سنجش آمادگی انگیزشی و رفتاری معتادان به منظور ایجاد تغییرو با هدف ترویج رفتار های سلامت (بهداشتی) در برنامه های درمان سوء مصرف مواد مخدر بسیار مهم است. برخی از محققان دریافتند،آمادگی برای ایجاد تغییر مفهومی است که با درمان موفقیت آمیز در ارتباط است. انگیزه بیمار(فرد معتاد) برای تغییر در درمان سوء مصرف به مواد مخدر بیشتر بر روی علاقه به درمان و ناامیدی متمرکز است. انگیزه به عنوان یک رکن پیش نیاز برای درمان است، و بدون انگیزه درمانگرنمی تواند کمک زیادی در جهت درمان انجام دهد. و همچنین می توان این چنین گفت که نداشتن انگیزه برای درمان سبب شکست افراد برای شروع، ادامه، و موفقیت در درمان می شود. یکی دیگرازشاخص های مهم پیش بین تغییر رفتار ودرمان موفق آمیز سوء مصرف مواد بررسی و سنجش میزان انگیزه یامصر بودن بیماران برای ترک یا پرهیز از مواد است که تحقق این امر مستلزم استفاده از ابزارهای معتبر و پایابرای سنجش این مولفه ی مهم درمانی است. افزایش میزان عود در میان سوءمصرف کنندگان مواد پس از ترخبص از مراکز بازپروری ودرمانی به علت عدم بررسی و ارزیابی آمادگی انگیزشی و رفتاری آنان برای ترک مواد باعث به وجود آمدن یک تصور منفی در میان خانواده ها و بیماران در رابطه با اثر بخشی برنامه های درمانی مراکزایجاد شده توسط دولت شده است (پرویزی فرد و همکاران ، 2012). یکی ازاساسی ترین موارد ضرورت انجام این مطالعه بررسی وارزیابی میزان آمادگی انگیزشی ورفتاری معتادان مراجعه کننده قبل و پس از ترخیص از مراکز بازپروری و متناسب کردن اقدامات توانبخشی و درمانی با توجه به میزان انگیزشی و آمادگی رفتاری آنان برای ترک مواد است. از آن جا که تاکنون مقیاس SOCRATES برروی جمعیت ایرانی ترجمه و هنجاریابی نشده است بنابراین نتایج این مطالعه می تواند برای غلبه بر مشکل اعتیاد و محدود کردن میزان عود درسوء مصرف کنندگان مواد که به علت عدم آمادگی انگیزشی و رفتاری برای ترک اعتیاد به مراکز درمانی مراجعه می کنند به متخصصین درمانی کمک کند.
اعتیاد موضوع و پدیده ای است پیچیده و دارای ابعاد و جنبه های گوناگون و از سال های پیش محققین و سازمان های فراوانی در زمینه شناخت ،پیشگیری،کنترل و درمان اعتیاد فعالیت های گسترده ای انجام داده اند که متاسفانه اکثرا ناموفق نیز بوده اند(بزمی،1390).اعتیاد ، دامنه رفتارهای فرد را محدود به یک موضوع خاص کرده و موجب شده تا فرد از اکثر رفتارهایی که به ارتقاء و رشد توانایی های او کمک می کند غافل بماند. اعتیاد به یک رفتار به عنوان یک آسیب روان شناختی مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است.آنها درصدد هستند ماهیت رفتار اعتیادی را تبیین کرده و به شناخت هرچه بیشتر این رفتار نائل آیند.(ناجی و زارعی،1388).در کنار روانشناسان و روانپزشکان ،موسسات و انجمن های غیرانتفاعی و مردم نهادی هم جهت درمان و پیشگیری از عود و بهبود وضعیت جسمی،روانی و اجتماعی معتادان فعالیت می کنند.
یکی از این انجمن های غیر انتفاعی ،انجمن غیر انتفاعی معتادان گمنام (NA)است.بیش از نیم قرن است که این انجمن جهت درمان ، پیشگیری از عود و کمک به بهبود وضعیت روانی ،اجتماعی معتادان شکل گرفته که خوشبختانه بیش از یک دهه است که فعالیت خود را در ایران آغاز کرده و همچنان در حال فعالیت می باشد. انجمن معتادان گمنام یک انجمن غیرانتفاعیی متشکل از مردان و زنانی است که اعتیاد به مواد مخدر مشکل اصلی زندگیشان بوده است.(کمیته نشریات ان.ای1388). تنها لازمه عضویت در این انجمن تمایل به قطع مصرف مواد مخدر است.(کمیته نشریات ان.ای،1388).برنامه معتادان گمنام مرکب از اصولی است که بسیار ساده بیان شده اند و اعضاء می توانند آن ها را در زندگی روزمره خود به کار بندند.نکته بسیار مهم این برنامه عملی بودن آن است.در معتادان گمنام هیچ شرط و شروطی وجود ندارد و به هیچ سازمانی وابسته نیست و با هیچ سازمان سیاسی، مذهبی و یا انتظامی ارتباطی ندارد.هرکس که تمایل داشته باشد بدون در نظر گرفتن سن ،نژاد،هویت جنسی،اعتقاد و یا مذهب می تواند به این انجمن بپیوندد.تجربه گروهی انجمن نشان داده است که کسانی که به طور مرتب در جلسات شرکت می کنند پاک می مانند.
آنچه از کتاب ها و نشریات این انجمن برداشت می شود این است که مشکل معتادان تنها مصرف مواد مخدر نیست .بلکه بیماری اعتیاد است. تجربه افراد معتادی که پس از مدتی فطع مصرف دوباره به مصرف روی می آورند نیز بیانگر این موضوع است. برنامه انجمن معتادان گمنام بیماری اعتیاد را به این صورت تعریف می کند که یک بیماری مزمن ،پیشرونده و کشنده و لاعلاج است و فقط می توان در نقطه ای از فعالیت آن را باز داشت.برنامه NA از دوازده قدم تشکیل شده است که اصول بهبودی به شمار آمده و زمینه ای برای شناخت خود ، رابطه معنوی و ارزیابی روابط با دیگران است و بنابر تجربه افراد کارکرد قدم ها و به کار بردن اصول آن در زندگی تغییراتی بزرگ و سهمی در زندگی اعضاء به وجود می آورد. به عنوان نمونه در قدم یک فرد معتاد اقرار میکند که در مقابل بیماری اعتیاد عاجز بوده و زندگی اش غیر قابل اداره شده بود و سعی می کند بیماری خود را بپذیرد.در قدم دوم فرد باورهای نادرست و غلط خود را شناسایی میکند و باورهای جدیدی که به او کمک می کنند شکل میدهد و باورهای درست گذشته را تقویت میکند.والیانت در یک مطالعه گذشته نگر در مدت 35 سال به این نتیجه رسیدند که شرکت در برنامه NA علت افزایش 22درصدی رفتارهای مناسب اجتماعی مثل ازدواج و اشتغال است.گورسکی بیان می دارد که شرکت در برنامه های دوازده قدمی پیوسته با بهبود عملکرد اجتماعی ، بهبود سازگاریهای زناشویی و بهبود سازگاریهای روانی همراه است
جنبه قابل توجه دیگر این انجمن شکل گیری روابط صمیمی و یاری گرانه اعضاء با همدیگر است.
گرو بیان می داردکه حمایت اجتماعی را مکانیسم اساسی این انجمن می دانند و ادامه می دهند که شبکه های اجتماعی و حمایتی گرم بیشترین ارزش را برای بهبودی دارند و علاوه بر این حمایت اجتماعی مکانیسمی در موثر بودن برنامه دوازده قدمی در گسترش دادن
سبک زندگی عاقلانه است. فرد معتاد از یک خلا معنوی رنج می بردو بر همین اساس برنامه های انجمن در جهت تقویت جنبه های معنوی افراد کار می کند. اریک بیان می دارد که اعضاء انجمن معتادان گمنام پس از شرکت در جلسات گروهی دوازده قدمی جهت گیری معنوی بیشتری کسب می کنند.( به نقل از حدادرحمانی،1390).چنانچه در پژوهش های مختلف تایید شده است که معنویت یکی از جنبه های مهم سلامت روان و کارکرد اجتماعی مناسب به شمار میرود.
بهزیستی روانشناختی و سازگاری اجتماعی از جمله مولفه هایی هستند که تحت تاثیر اعتیاد قرار می گیرند.بهزیستی روانی جزء روانشناختی کیفیت زندگی است که به عنوان درک افراد از زندگی خودشان در حیطه رفتارهای هیجانی و عملکرد های روانی و ابعد سلامت روانی تعریف شده است .بهزیستی روانی ساختار مهمی است که در سطح پایین منجر به افسردگی و انزوای اجتماعی و باعث فقدان احساس رضایت و اعتماد به نفس و احساس نبود اراده یا هدف در زندگی شده و به کاهش سلامت روانی و جسمانی منجر می شود.
رشد اجتماعی مهمترین جنبه رشد هر شخص محسوب می شود .معیار اندازه گیری رشد اجتماعی فرد ،میزان سازگاری او با دیگران است. سازگاری اجتماعی ، هماهنگی بین محیط و مهارت های شخصی و فعالیت در زمینه های مختلف اجتماعی،توانایی درک نیازهای دیگران و علاقه به رفاه آن ها ،عزت نفس بالا ،کارآمدی ادراک،مسولیت پذیری،مقابله با ناکامی ،تحمل اضطراب،احساس امنیت و تمایل به همکاری و همنوایی در موارد خاص ،ویژگی های اصلی افراد دارای سازگاری اجتماعی است(شوهان 1991).
با توجه به تحقیقات انجام شده و گسترش فعالیت برنامه معتادان گمنام و تاثیر گذاری اعتیاد بر جنبه های روانی و اجتماعی فرد ،پژوهش حاضر به این سوال خواهد پرداخت که :
آیا برنامه معتادان گمنام بر بهزیستی روانشناختی و سازگاری اجتماعی معتادان تاثیرگذار است؟
1-2اهمیت و ضرورت
اعتیاد به ویروس شباهت دارد –سرایت می کند و به همه جنبه های زندگی شخص ، شامل حیطه های معنوی ، هیجانی، جسمانی، روانشناختی ، خانوادگی ، اجتماعی ، تفریحی و شغلی گسترش می یابد. اختلالات اعتیادی درمان نشده ، به جای اینکه با گذشت زمان بهبود یابند ، مانند بیماریهای قلبی درمان نشده سیر می کنند –یعنی، با زمان و استرس کافی ، فرد دچار یک حمله خواهد شد که معمولا به یکی از حیطه های مذکور آسیب می رساند.برخلاف اختلالات مزمن و هنوز قابل مدیریت دیگر (مانند دیابت)، اختلال اعتیادی نه تنها فرد معتاد ، بلکه همه افراد در تماس با وی را نیز متاثر می سازد(یونکه و برایس هاگدورن،2006). نباید شگفت زده شد که الکل و مواد مخدر ، نقش عمده ای در میزان جرایم خشونت آمیز دارند.بیش از نیمی از همه قتل ها و تجاوزها ، مستقیما به الکل یا مواد مخدر ربط دارند(مارتین،2001،نقل شده در یونکه و هاگدورن2006).
بنابر گزارش مسولان وزارت کشور در سال 1393 ، جرم تقریبا 70درصد زندانیان کشور ،مرتبط با اعتیاد و مواد مخدر است و این آمار اهمیت موضوع را چند برابر می کند.در سوره مبارکه بقره آیه 195آمده است که )….ولاتلقوبایدکم الی التهلکه) با دست خویش خویشتن را به هلاکت نیندازید. شخص معتاد ،ویرانگر خود و خانواده خویش است و اثرات منفی مواد مخدر در روح و جسم او معلوم و مشخص است.دکتر دیوید ماتسو به نقل از محمد برفی روان پزشک دانشگاه پل معتقد است که می توان تمام مشکلات عمیق اجتماعی را به اعتیاد به مواد مخدر نسبت داد.بالا بودن میزان معتادین باعث می شود که مشکلات ناشی از بیکاری و عدم وجود امکانات آموزشی کافی به بوته فراموشی سپرده شود.شخص معتاد با از دست دادن بسیاری از جنبه های انسانی و گرفتاری در انحطاط روحی باطبع قادر به مراعات موازین عقلی و اخلاقی نشده و نه تنها نمی تواند صاحب فضیلت و امتیاز اخلاقی باشد ،بلکه حتی قادر به پیروی از دستورات اخلاقی و اجتماعی نبوده و به همین لحاظ فردی است لاقید و بی بند و بار و وقتی کمترین تعهد اخلاقی و اجتماعی را تحمل نمی کند ،نمی تواند زیر بار مسولیت ها و تعهدات خانوادگی خود برود درنتیجه در خیلی از موارد خانواده از هم پاشیده می شود و نتیجه ای جزء طلاق و فرزند طلاق در پی نخواهد داشت.
از سوی دیگر انجمن معتادان گمنام در ایران گسترش پیدا کرده بطوریکه بنابر آخرین آمار ارائه شده توسط مسولین کمیته روابط عمومی بیش از 18هزار گروه و 400هزار نفر عضو در ایران دارد و هر روز به تعداد آن ها افزوده می شود.انجمنی که تغییرات وسیع و مهمی بر روی اعضاء بوجود آورده است و نیازمند پژوهش های بیشتری در این زمینه است.
با توجه به اهمیت موضوع اعتیاد و تاثیرات مخرب آن بر فرد ،خانواده و جامعه و تحقیقات انجام گرفته در این زمینه و نیاز بیشتر به شناخت انجمن معتادان گمنام و تاثیرات آن بر مولفه های روانی و اجتماعی فرد ،پژوهش حاضر اجرا می شود.
هرگاه یك عادت مبدل به یك اجبار شود میتواند اعتیاد به حساب آید. اعتیادهای رفتاری را نباید به صرف نبود « ماده مورد استفاده » نادیده گرفت. درDSM ملاکهای تشخیصی نشانگان اعتیاد به اینترنت با ملاکهای تشخیصی برای اختلال کنترل تکانه، قماربازی بیمارگون و نیز وابستگی به مواد همپوشی دارد (مورالی و گورگس[21]، 2007).
براساس DSM-5: ملاکهای پیشنهاد شده در اختلال بازی اینترنتی (که عموما با عنوان اختلال مصرف اینترنت، اعتیاد به اینترنت یا اعتیاد به بازی نیز به ان اشاره شده)به صورت زیر میباشد: استفاده مداوم و مکرر از اینترنت برای بازی کردن، اغلب با بازیکنان دیگر، که به اختلال یا ناراحتی قابل ملاحظه بالینی منجر میشود. به صورتیکه با پنج (یا تعداد بیشتری )از موارد زیر در مدت 12 ماه نمایان میشود:
توجه : این اختلال با قمار بازی اینترنتی تفاوت دارد که تحت اختلال قمار بازی منظور شده است.
بر این اساس و با ملاک قرار دادن DSM، یانگ(1998) بیان كرد كه هر فردی كه به حداقل پنج نشانه از فهرست زیر جواب مثبت دهد معتاد به اینترنت شناخته میشود.
این ملاکها به شکل گستردهای مورد توافق وپذیرش پژوهشگران این حوزه قرار گرفت (جورج، مورالی، 2007). یافتههای بدست آمده از پژوهشها حاکی است که افراد وابسته به اینترنت اغلب دارای مشکلات وتعارضات هیجانی، ناتوانی در کنترل هیجانات گوناگون (به ویژه هیجانات منفی)، تکانههای برونریزی شده، مشکل در ابراز وجود، احساس بیکفایتی، و ناگویی هیجانی میباشند
(جدیدی و بهادری 1387؛گیسیپ، 2011)
کار گروهDSM-5 بیش از 240 مقاله را بررسی کرد و مقداری شباهت رفتاری بازی اینترنتی با اختلال قمار بازی و اختلالات مصرف مواد پیدا کرد، این نوشتهها تعدادی از شباهتهای اساسی با اعتیادات مواد، از جمله جنبههایی از تحمل، نشانههای ترک، تلاشهای نا موفق مکرر برای کاهش دادن یا ترک کردن، و اختلال در عملکردی عادی را شرح میدهند.
به علاوه میزان شیوع ظاهرا بالا، در کشورهای آسیایی و میزان کمتر در غرب، منظور کردن این اختلال را در بخش سوم DSM موجه ساخت. این اختلال اهمیت قابل ملاحظهای برای عموم دارد و پژوهش بیشتر ممکن است سرانجام به شواهدی منجر شود مبنی بر اینکه اختلال اینترنتی سزاوار اختلال مستقل است ( انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013)
هیجانها گروهی از سازههای روانی مبتنی بر پردازش اطلاعات و شامل فرایندها و تجسمهای نمادین و غیر نمادین هستند. تجسمهای نمادین شامل تصاویر و لغات و تجسمهای غیر نمادین شامل برانگیختگیهای جسمانی هستند که هنگام برانگیختگی هیجانی تجربه میشوند. تجسمهای نمادین و غیرنمادین همگی در خدمت ابرازگری هیجان میباشند. نظامهای نمادین مانند زبان این امکان را فراهم میآورند که انسان به احساسات هیجانی، فکر کند و حالات هیجانی خود را تنظیم نماید (باومن، 2001). زمانی که تجسم نمادین هیجانها محدود باشد و یا به عبارتی تعاملات فرد با دنیای پیرامون کاهش یابد، ممکن است افراد برای جبران به ارتباط با دنیای مجازی روی آورند. اینترنت دنیای مجازی است که کاربران میتوانند از طریق آن با دیگران ارتباط برقرار کنند و از آن به عنوان جانشین اجتماعی برای تعاملات چهره به چهره استفاده کنند (تمنایی فرد و همکاران، 1391).
كنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی، خود دو سبك از سبك های ابراز هیجان هستند. به نظر میرسد هنجارهای هر فرهنگ ممکن است به طور متفاوتی سبکهای ابراز هیجان را تشویق یا توقیف کنند.
فام(2000) به گروهی از دانشجویان ژاپنی و آمریکایی در دو موقعیت فردی و گروهی فیلم ترسناکی را نشان داد. در شرایط فردی آزمودنیهای هر دو گروه هیجان منفی را نشان دادند اما هنگام حضور آزمایشگر دانشجویان ژاپنی برای مخفی کردن هیجان منفی خود لبخند میزدند در حالیکه دانشجویان آمریکایی به ابراز منفی عواطف خود ادامه دادند. در واقع کنترل هیجان یک هنجار ژاپنی است.
به عقیده گلمن(1995) جمعگرایی فرهنگهای آسیایی بر ابراز و عدم ابراز هیجان اثر میگذارد و سبکهای ابراز هیجان بیشتر متاثر از ارزشهای فرهنگی جامعهای است که فرد به آن تعلق دارد. برخلاف اینکه سبکهای ابراز هیجان بیشتر متأثر از عوامل فرهنگی است، در نظریه زیستی/ عصبی گری یک الگویی تبیینی برای شخصیت مبتنی بر سامانه های زیستی و مغزی ارائه میشود که افراد را نسبت به برخی اختلالهای روانی آسیب پذیر میسازد. بر پایه این نظریه، سه سامانه یا سیستم مغزی وجود دارد که رفتارها و هیجانها را کنترل میکنند. این سامانهها با وجود مستقل بودن، با یکدیگر تعامل دارند (بایجتبیرو همکاران، 2009).
BAS، رفتار را در حضور پاداش تنظیم میکند. فعالیت این سیستم رفتارهای رویآوری به سمت محركها را افزایش میدهد. BIS، رفتار را در حضور تنبیه تنظیم میکند و فعالیت آن رفتارهای رویآوری به سوی محرك را كاهش میدهد. این سیستم رفتار اجتناب و احساس اضطراب را نیز افزایش میدهد. برای BIS کارکرد شناختی مقایسهگری نیز قایل شدهاند به این شکل که این سیستم اطلاعات رسیده از جهان خارجی را دریافت میکند، سپس این اطلاعات را با اطلاعات قدیمی اندوخته شده مقایسه کرده و از ترکیب دو دسته اطلاعات پاسخ مناسب را طرح میکند(میتوز و گلیلند، 1999).
فعالیت یا حساسیت بالای سیستم فعال سازی رفتاری در فرد، موجب انجام اعمالی میشود که به احتمال بالا به جای منتهی شدن به پیامدهای منفی، به پاداش منجر میگردد. به نظر میرسد این سامانه به دلیل همین ویژگی نقش مهمی در گرایش به وابستگی به مواد دارد، به طوری که برخی از پژوهشگران مفهوم نشانگان نارسایی پاداش را عامل احتمالی مهمی درپدیدآیی مشکل وابستگی به مواد بیان کردهاند(بلوم و همکاران، 2000).
با توجه به آنچه گفته شد پژوهش حاضر درصدد بررسی ارتباط سبکهای ابراز گری هیجان و کنترل هیجانی (که متأثر از فرهنگ است) وسیستمهای مغزی رفتاری (که اساس زیستی دارد) با نشانگان اعتیاد به اینترنت میباشد.
بی شک، اینترنت پیشتاز انقلاب صنعتی جدید است و اکنون در اوج قله انقلاب صنعتی دیجیتالی قرار دارد. بسیاری از روان شناسان در این مسأله تردید دارند که آیا واقعاً واژه اعتیاد برای توصیف زمانی که مردم وقت زیادی را صرف استفاده از اینترنت میکنند، واژه مناسبی است. اعتیاد پدیدهای است که از زمانهای گذشته، انسانها در جوامع گوناگون با مفهوم آن آشنا بوده اند. در حال حاضر، با تغییر تدریجی شیوه زندگی به موازات پیشرفت های علمی و فن آوری و افزایش غیرقابل تردید سطح آگاهی مردم موضوع اعتیاد در زمینه های گوناگون به وجود آمده و مشاهده میگردد. امروزه، اعتیاد به اینترنت یکی از مشکلات معمول میباشد که به صورت استفاده نادرست از کامپیوتر و اطلاعات اینترنت تعریف میشود. دسترسی به اینترنت پدیدهای رو به گسترش است و هر روز تعداد بیشتری از افراد در زمره استفاده کنندگان اینترنت قرار میگیرند. اینترنت در همه جا حضور دارد: در خانه، مدرسه، ادارات و حتی در مراکز خرید و در بین کاربران اینترنت، جوانان و نوجوانان بیشترین استفاده از آن را دارند (بالن و هری، 2000).
در ایران پژوهش معیدفر و همکاران (1386) روی کاربران اینترنت 15 تا 25 سال در تهران، نشان داد 8/26 درصد کاربران، معتاد به اینترنت هستند. آقابابایی و همکاران (1387) میزان گرایش جوانان ایرانی به استفاده از اینترنت را 5/78 درصد گزارش کردهاند. متخصصان معتقدند که مانند تمامی انواع دیگر اعتیادها، اعتیاد اینترنتی، نوعی اختلال و بی نظمی روانی اجتماعی با مشخصههایی چون تحمل (نیاز به افزایش زمان لازم برای کسب مطلوبیت برابر با زمان های اولیه استفاده)، علایم کناره گیری (به ویژه اضطراب و بی حوصلگی)، اختلالات عاطفی (افسردگی، تندخویی و بدخلقی) و از هم گسیختگی روابط و مناسبات اجتماعی کاهش و یا فقدان روابط اجتماعی به لحاظ کمی یا کیفی) است. علایم اعتیاد اینترنتی عبارت است از مشکلات فردی یا مشکلات در هنگام کار یا مطالعه، نادیده گرفتن مسؤولیت های مربوط به دوستان، خانواده، کار و یا مسؤولیت های فردی، بی حوصلگی پس از ماندن بیش از زمان برنامهریزی شده، دست کشیدن از اینترنت، بد خلقی هنگام تلاش برای دست کشیدن از اینترنت، برخط دروغ گفتن یا مخفی نگهداشتن زمان واقعی کار با اینترنت از نظر دوستان یا خانواده، تغییر در سبک زندگی به منظور گذران وقت بیشتر با اینترنت، کاهش فعالیت فیزیکی، بی توجهی به سلامت شخصی و بی خوابی یا کم خوابی و یا تغییر در الگوی خواب به منظور گذران وقت در اینترنت. از طرفی افراد در صورت استفاده از اینترنت، نه تنها رفتارهایی متفاوت با الگوهای رایج در جامعه از خود نشان میدهند،
بلکه نوع تفکرشان نیز با اکثر افراد جامعه، متفاوت میشود. این افراد اندیشه های وسواسی راجع به اینترنت دارند، کنترل چندانی بر وسواس و انگیزه های اینترنتی ندارند و حتی فکر میکنند، اینترنت تنها دوست آنها است. همچنین، این گونه افراد فکر میکنند که اینترنت تنها جایی است که آنها احساس خوبی نسبت به خود و دیگران دارند (ین و همکاران، 2009).
اینترنت به دلیل داشتن فضاهای متعدد میتواند بسیاری از نیازهای افراد را برآورده کند و از آنجا که برقراری ارتباط یکی از اصلیترین دلایل استفاده کاربران از اینترنت است، احتمال اعتیاد به آن زیاد است. از این رو ضرورت شناخت عوامل موثر بر اعتیاد به اینترنت در جهت کنترل آن به خوبی احساس میش
تفکر پیرامون افراد تیزهوش و با استعداد، سابقه طولانی دارد و احتمالاً به زمانی برمی گردد که انسان متوجه تفاوت های فردی شد، در یونان قدیم افلاطون عقیده داشت که کودکان باهوش باید در سنین کودکی انتخاب شده و به آنها به طور اختصاصی علوم و فلسفه تعلیم داده شود. او می گفت سرآمد افراد باید فرمانروا باشد. بقای دموکراسی یونان بستگی به توانایی آن کشور در آموزش و پرورش افراد برجسته و با استعداد دارد. در یونان باستان این عقیده وجود داشت که تیزهوشی موهبتی الهی و دریچه ای به جهان نامتناهی می باشد. مفهوم نبوغ و استعداد همیشه نسبی بوده و در طول تاریخ در بین جوامع مختلف به یک معنی نبوده است. تفاوت های جوامع در طول تاریخ همیشه در تغییر و تکامل بوده و ترغیب و تشویق افراد سرآمد دستخوش تحولات گوناگونی بوده است(سلیمانی، 1386).
حمایت اجتماعی ادراک شده مفهومی است كه عموما به عنوان كمكی كه از جانب دیگران در شرایط زندگی دریافت می شود، درك می گردد(تیلور، 2007). حمایت اجتماعی ادراک شده نیرومندترین نیروی مقابله، دشوارای برای رویارویی موفقیت آمیز و آسان در زمان درگیری با شرایط تنش زا شناخته شده و تحمل مشكلات را برای بیماران تسهیل می كند(لی و دیگران، 2004). حمایت اجتماعی ادراک شده، از طریق ایفای نقش واسطه ای میان عوامل تنش زای زندگی و بروز مشكلات جسمی و روانی و همچنین تقویت شناخت افراد، باعث كاهش تنش شده و میزان بقا و كیفیت زندگی را در افراد افزایش می دهد(ساراسون و دیگران، 2000).در تحقیقات(سارز و دیگران، 2000) همبستگی متوسط و كمی بین نمرات حمایت اجتماعی ادراک شده و خشنودی افراد وجود داشت. یعنی میزان حداقلی از حمایت اجتماعی ادراک شده كه خشنودی هر كس را تضمین می كند وجود ندارد. به عبارتی، برای بعضی مردم تعداد کمی دوستان نزدیك و وابستگان خشنودكننده است درحالیكه دیگران نیازمند حمایت از سوی افراد متعددی هستند. ولی به هر حال كسانی كه سطوح بالائی از حمایت اجتماعی را در اختیار دارند حتی درصورت تجربه حادثه ناگوار و یا فشار و استرس جدید در مقابل بیماری كمتر آسیب پذیرند و شیوه های غیرانطباقی تفكر و رفتار بیشتر میان اشخاصی شایع است كه در درون خانواده حمایت اجتماعی كمی دارند (ادویا و دیگران، 2005 ؛ رایان و دیگران، 1999 و مالیكارجون و دیگران، 2005).
خودپنداره به انتساب توصیف ها و برچسب های فرد به خود اشاره دارد و غالبا با خصیصه های جسمانی، ویژگی های رفتاری و کیفیت هیجانی مرتبط است(پاتریک و دیگران، 2008). خود پنداره، مجموعه ای از افکار و عواطف است که سبب آگاهی فرد از موجودیت خود می گردد بدین معنی که می فهمد کیست و چیست . خود دنیای درونی فرد است و شامل تمام ادراکات – عواطف، ارزش ها و طرز فکر او می باشد. در واقع می توان بیان کرد که خود پنداره، خود ادراک شده است(پورآقا، 1392). خودپنداره تحت تاثیر یادگیری بوده و ابتدا به صورت آگاهی از عوامل خارجی و رفتار قابل مشاهده تجلی می کند و سپس دامنه ی وسیعتری را شامل میشود و به قلمرو مسائل دیگری چون ساختار فیزیولوژیکی، ارزش های درونی و رشد فلسفهی فردی هر شخص از زندگی، گسترش می یابد. نقش مهم خودپنداره در کنترل رفتارها یا آماده سازی آنها میباشد. غالبا نقش اول خودپنداره ایجاد ثبات در رفتار است که به افراد کمک میکند تا بتوانند رفتار خود و دیگران را که با آنها در تعامل هستند به سادگی پیش بینی نمایند. در واقع خودپنداره به طور جدی جنبه های مهمی از زندگی افراد خصوصا جوانان و میزان مهارتهای و سازگاری اجتماعی آنان را تحت تاثیر قرار میدهد(بارانزهی، 1385). با وجود یک دهه تحقیق بر مهارتهای اجتماعی، تحقیقاتی را می توان نام برد که نتایج آنها بر بخش نظری رشد نیافتهای بنا شدهاند. در ابتدا، همین طور که در بالا ذکر شد تحقیق در پیامدها و همبستههای مهارتهای اجتماعی، به شدت بر اثرات منفی کمبود مهارتهای اجتماعی تأکید داشتهاند. مشکلات و آسیبهای درونی مثل افسردگی، اسکیزوفرنی، الکلیسم و دیگر اختلالات همه با کمبود در مهارتهای اجتماعی مرتبط میباشند، در حالی که نظریه مهارتهای اجتماعی باید فراتر از توضیح و تأکید بر فقدان مهارتهای اجتماعی در ابتلاء به پیامدهای روانشناختی زیانآور، باشد. تسلط بر مهارتهای
اجتماعی مناسب مسلماً منجر به نتایج مفیدی برای افراد می شود(سیگرین و تایلر، 2007).
آنچه که در برخی موارد به عنوان شایستگی ارتباطی یا مهارتهای اجتماعی به آن اشاره می شود، مستلزم توانایی برای ارتباط داشتن و تعامل نمودن با دیگران به روش مناسب و مؤثر میباشد، که از طریق رمزگذاری مناسب پیامها، حساس بودن در قبال دیگران و کنترل رفتارها و هیجانات، میباشد. افرادی که مهارتهای اجتماعی مناسب دارند به طور مؤثر تعاملاتشان را با دیگران اداره می نمایند و این کار اغلب با نتایج مثبت همراه است. به عبارت دیگر، افراد با مهارت های تعاملی و اجتماعی ضعیف از سلامت روانی کمتری برخوردار هستند و تعاملات نادرست برقرار می نمایند، که اغلب به عنوان مشکلات روان شناختی مانند افسردگی، احساس تنهایی، اضطراب اجتماعی و اسکیزوفرنی، از آنها نام برده میشود(سیگرین و فلورا، 2000). لوینسون (به نقل از سیگرین و تایلر، 2007) مهارتهای اجتماعی را به عنوان توانایی نشان دادن رفتارهایی که به طور مثبت یا منفی تقویت شدهاند و نشان ندادن رفتارهایی که توسط دیگران تنبیه شدهاند، تعریف نمود. نشان دادن مهارتهای اجتماعی مناسب منجر به نتایج مثبت اجتماعی میگردد، در حالی که فقدان مهارتهای اجتماعی با نتایج منفی اجتماعی ارتباط دارد، که این نتایج ارتباط آشکاری با حالت مثبت و منفی خودپنداره افراد دارد.
در این راستا محقق ضرورت انجام پژوهش با چنین طرحی را احساس نمود و بر همین مبنا در این پژوهش این سوال را مطرح می كند كه آیا بین حمایت اجتماعی و مهارت های اجتماعی با خودپنداره در دختران مدارس تیزهوشان متوسطه اول رابطه معنی داری وجود دارد؟
1-3-اهمیت و ضرورت پژوهش
هر جامعه ای که برای بقا و پیشرفت خود می اندیشد، استعداد درخشان خود را در کانون توجه قرار می دهد. به طوری که سالهاست که یک حرکت جهانی شروع شده و به سمت توجه ویژه، به نخبگان و تیزهوشان جهت گیری کرده است(چن و دیگران، 2011). تیزهوشی یعنی برتری شناختی، هوشی و خلاقیت که فرد را از همسالان خود متمایز می کند(نریمانی و دیگران، 1392). تیزهوشی و افراد بااستعداد، کسانی هستند که نشانه هایی از قابلیت بالای عملکرد در برخی از حوزه ها از جمله هوش، خلاقیت، هنرمندی، رهبری و زمینه های تحصیلی ویژه را نشان می دهند(پیرتو، 1999؛ به نقل از آقاجانی، 1390). واگنر و استرنبرگ (2008) معتقدند كودكان تیزهوش كسانی هستند كه اطلاعات را به سرعت پردازش كرده و از مهارت های بینشی استفاده می كنند. جی و همکاران( 2003؛ به نقل از امیری مجد، 1385) اظهار می دارد كه رفتار حاكی از تیزهوشی بازتاب تعامل بین سه نوع صفات شخصی است، توانایی های بالاتر از متوسط عمومی و اختصاصی، میزان بالای پای بندی به وظایف و میزان بالای خلاقیت. به گفته ترولی كودكان تیزهوش و با استعدادكسانی هستند كه دارای این مجموعه صفات اند یا می توانند این صفات را پرورش دهند و آنها را در عرصه های عملكرد انسانی به كار گیرند.
حمایت اجتماعی ادراک شده تبادلات بین فردی در میان اعضای شبكه اجتماعی است كه به صورت روابط دوسویه و غیررسمی و معمولاً خود به خودی و سودمند می باشد و دارای دو حیطه عملكردی (حمایت اجتماعی درك شده و ساختاری اندازه شبكه اجتماعی ) است (چان و دیگران، 2004). حمایت اجتماعی ادراک شده به عنوان قویترین و نیرومندترین نیروهای مقابله ای برای رویارویی موفقیت آمیز و آسان افراد در زمان درگیری افراد و شرایط تنش زا شناخته شده و تحمل مشكلات را برای بیماران تسهیل می كند(حیدری و دیگران، 1388). پژوهشها به طور ثابت بر نقش تعدیل كننده حمایت اجتماعی ادراک شده بر استرس تأكید داشته اند . یافته های پژوهشی نشان داده اند افرادی كه دارای حمایت اجتماعی بالا و كشمكش های میان فردی كمتری هستند، در رویارویی با رخدادهای فشارزای زندگی بیشتر ایستادگی می كنند، به طور مؤثری مقابله می نمایند و نشانه های كمتری از افسردگی یا آشفتگی روانی را نشان می دهند. در پژوهشی دیگر مشخص شد افرادی كه عضو شبكه اجتماعی گسترده ای هستند، كمتر تحت تأثیر منفی رویدادهای فشار روانی زندگی قرار می گیرند و احتمالاً كمتر دچار مشكلات سلامتی ناشی از فشار روانی می شوند.همچنین مشخص شد كه حمایت اجتماعی ادراک شده شامل موقعیت های مدبرانه است كه سبب می شود مكانیسم های دفاعی مؤثرتری برای جلوگیری از آثار مخرب استرس توسط فرد به كار گرفته شود (ستوده و دیگران، 1391).
مهارتهای اجتماعی یک خصیصه متمایز فردی است که میتواند تأثیرات عمیقی بر ماهیت تعاملات با دیگر افراد داشته باشد. در واقع اینها دو پدیده مهم میباشند که به طور نظری با هم ارتباط دارند و ماهیت تعاملات برحالتهای ذهنی و سلامت روانی افراد تأثیر گذار بوده و نیز میتواند از آنها تأثیر بپذیرد. کمبود مهارتهای اجتماعی موجب طیف گستردهای از مشکلات و مسائل روان شناختی در افراد می شود. بنابراین، مهارتهای اجتماعی در کل فواید بسیار زیادی در حوزه عملکرد روانشناختی فرد دارد که باید به طور درست مورد بررسی قرار گیرد (سیگرین و تایلور، 2007).
براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامت عمومیعبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی فرد که بین این سه جنبه تأثیر متقابل و پویا وجود دارد. بنابراین، سلامت روان به عنوان یکی از ملاکهای تعیینکننده سلامت عمومیافراد درنظرگرفته میشود؛ که مفهوم آن عبارت است از احساس خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکا به خود، ظرفیت رقابت، تعلق بین نسلی و خود شکوفایی تواناییهای بالقوه فکری، هیجانی و… (سازمان بهداشت جهانی، 2001). سلامت روانی به طور کلی برای اطلاق به کسی به کار میرود که در سطح بالایی از سازگاری و انطباق رفتاری و هیجانی قرار دارد، نه صرفاً کسی که بیمار روانی نیست(آرتور اس.ربر،۲۰۰۵).
علت این همه توجه به سلامت روان این است که سلامت جسمی، روانی و اجتماعی لازمه رشد و شکوفایی انسانها میباشد. بدین منظور ایجاد و حفظ سلامت فکر و اندیشه، توانایی مقابله با مشکلات روزمره زندگی، توانایی ایجاد روابط سالم و صمیمانه با همنوعان و داشتن زندگی هدفدار و پرثمر از اهمیت زیادی برخوردار است، بهخصوص در جامعه رو به رشد کنونی که جوانان بیش از گذشته در برابر شرایط و متغیرهای نامساعد و فشارآور زندگی قرار گرفتهاند (کوشان، واقعی،1382).
یکی از محورهای ارزیابی سلامتی جوامع مختلف، سلامت روانی آن جامعه است. سلامت روانی نقش مهمیدر تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا میکند. هر کس در اصل به یکی از دو طریق با جهان ارتباط برقرار میکند.این دو طریق شامل برونگرایی و درون گرایی میباشد. هر چند که فرد از یکی از این جهات استفاده میبرد ولی جهت دیگر نیز برای او باقی میماند.در حالت درون گرایی جهت گیری اصلی فرد به درون خویش است وشخص زیر نظر عوامل درونی و ذهنی خویش است. در حالت بیرونی جهت گیری فرد به سمت بیرون است و بیشتر به جهان خارج گرایش دارد.این شخص از نظر اجتماعی درگیر و فعال است(پروین و جان،2002) شخصیت انسانهارا میتـوان بـا معیارهـای گـونـاگونی به دستههای مختلف تـقسیم بندی كرد. در اینـجا شخصیت انسانها نخست بـا نحوه ارتباطشان با دیگران به دو دسته درونگرا و برونگرا تـقسیم بندی شده است. هـر دوی ایـن دو نوع شخصیت كاملا طبیـعـی و نـرمـال میبـاشـد. برونگرایان به سوی جهان عینی متمایل بوده و درونـگرایان به سوی جهان ذهنی و غیر عینی.از دیدگاه یونگ (۱۹۱۳) پدیدههای برونگرایی و درونگرایی دو جنبه مهم از شخصیت انسانی را تشکیل میدهند. برونگرایی: هنگامیکه توجه به اشیا و امور خارج چنان شدید باشد که افعال ارادی و سایر اعمال اساسی آدمینتیجه ارزیابی ذهنی نباشد، بلکه معلول مناسبات امور و عوامل خارجی باشد، برونگرایی خوانده میشود(سیاسی،۱۳9۱). افراد درونگرا از لحاظ روانی دارای سرعت فعالیت مغزی بالاتر از حد طبیعی هستند و این امر سبب میشود که افراد درونگرا به قوای محرکه کمتر از حد طبیعی نیاز پیدا نمایند. افراد درونگرا دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را برای خودداری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان میدهند.این افراد اوقات خود را به مطالعه و بیشتر در تنهایی سپری نموده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند(فورسمان، 2012).از سوی دیگر افراد برونگرا دارای سرعت فعالیت مغزی پایینتر از حد طبیعی هستند و از این رو این افراد برای اداره امور زندگی خویش به قوای محرکه بالاتر از حد طبیعی نیاز دارند. افراد برونگرا بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی بوده و دارای فعالیت عملی عالیتری هستند (سیاسی،1391). ولی میزان تسلط آنها بر نفس خودشان نسبت به افراد درونگرا کمتر است. این افراد مایلند که بر محیط افراد خود تأثیر گذارده و به رقابت با دیگران پرداخته و در مجامع عمومیبیشتر ظاهر میشوند.
کمالگرایی یكی از ویژگیهای شخصیتی میباشد كه میتواند هم سازنده، مفید و مثبت باشد و هم نوروتیك و كژ كنش (بیطرف،1390). نیروی انگیزشی هر فرد به سوی رشد و خود شكوفایی است. همه افراد نیاز دارند كه تواناییهای بالقوه خود را تا بالاترین اندازه ممكن شكوفا كنند و به رشدی فراتر از رشد كنونی خود دست یابند. گرایش طبیعی افراد حركت از مسیر تحقق تواناییهای بالقوه خودش است، هرچند ممكن است در این راه با برخی موانع محیطی و اجتماعی رو به رو شوند. البته رسیدن به كمال و شكوفا ساختن استعدادها و تواناییهای نهفته و بالقوه فرد به خودی خود بسیار ارزشمند است و در این وادی كمالگرایی امری مثبت و پسندیده است ولی آنچه كه به آن اشاره شده است جنبه افراطی یا منفی كمالگرایی است (بیطرف،1390).
با توجه به توضیحات گفته شده در این پژوهش به دنبال یافتن جواب این سوال هستیم آیا بین ابعاد شخصیتی(درونگرایی و برون گرایی)و سلامت روان با کمالگرایی در کارکنان ایران رادیاتور رابطه وجود دارد؟
از گرایشهای طبیعی انسان، حرکت در مسیر تحقق توانائیهای بالقوه خویش و شکوفا ساختن آنها تا بالاترین حد ممکن میباشد. این امر به خودی خود ارزشمند بوده و کمالگرایی در این مفهوم امری مثبت و پسندیده است. کمال گرایی، از جمله متغیرهایی است که در چند دهه گذشته به عنوان یک سازه چند بعدی مورد مطالعه قرار گرفته است. گزینش اهداف غیر قابل دسترس و نامتناسب با قابلیتهای فردی موجب میشود که کمالگرایی وجه منفی پیدا کرده و آثار زیانباری را برای فرد در پی داشته باشد از این رو به نظر بسیاری کمالگرایی با انواع اختلالات نوروتیک و رفتارهای ناسازگار رابطه دارد(پارك،2004، استامف و پارکر،2000).در سالهای اخیر بسیاری از محققان، رویکردی چند بعدی را در مطالعه کمالگرایی هدف پژوهشهای خود قرار داده اند (فراست،1990). بنابراین، عوامل متعددی میتوانند شکل گیری کمالگرایی نقش داشته باشند. این عوامل شامل متغیرهای کلان مانند وضعیت اقتصادی – اجتماعی، سطح درآمد، تحصیلات،
مذهب، سن، و یا متغیرهای روان شناختی مانند: ابعاد شخصیت، سلامت روان و کمالگرایی میباشند. پژوهشهای متنوعی پیرامون ابعاد سلامت روان در کارکنان صورت گرفته از جمله میتوان به پژوهش مردانی حموله(1391) اشاره کرد که در پژوهش خود نشان داد که /81% کارکنان پرستاری از سلامت روان برخوردار بودند و 9/18% آنان در مواجهه با اختلالات روان از جمله 3/7% شکایات جسمانی، 8/5% افکار پارانوییدی و5% اضطراب بوده اند. صاحبی و همکاران (1385) نیز در پژوهشی نشان دادند جسمانی72/6، اضطراب67/6، عملکرد اجتماعی 48/6، افسردگی 28/3 و سلامت روانی2/23 بود؛ همچنین سلامت روانی به طور معنیداری با الگوی خواب غیر طبیعی، عدم فعالیت بدنی و عدم رضایت شغلی در ارتباط بود و مشخص شد که احتمال ابتلای کارکنان مؤنث بیشتر است. حاجلو و همکاران(1390) نشان داد، فرسودگی شغلی رابطه ی منفی ای با ابعاد انتظار پدر و مادر، معیارهای شخصی و سازماندهی داردنتایج تحلیل رگرسیون هم نشان داد كه تنها، بعد سازماندهی، توانایی پیش بینی متغیر فرسودگی شغلی را دارد بررسی متغیرهای جانبی چون سن نشان داد كه سن به عنوان متغیر پیش بینی كننده در ارتباط با متغیر ملاك کمالگرایی در دو گروه جوانتر معنی دار بوده است.در یک جمع بندی کلی میتوان نتیجه گرفت با تقویت ابعاد مثبت كمالگرایی چون سازماندهی و معیارهای شخصی می توان فرسودگی شغلی را كاهش داد. همچنین، افراد در اوایل تا اواسط سالهای كاریشان كمالگراتر هستند. از این رو شاید بهتر باشد كه كمالگرایی این گروه سنی جوانتر را به سمت درست و ابعاد مثبت آن هدایت كرد. هدف این پژوهش بررسی رابطه ابعاد شخصیتی(درونگرایی و برون گرایی)و سلامت روان با کمالگرایی در کارکنان گروه صنعتی ایران رادیاتوراست.
تعیین رابطه ابعاد شخصیتی(درونگرایی، برونگرایی)و سلامت روان با کمالگرایی در کارکنان ایران رادیاتور
تعیین رابطه ابعاد شخصیتی(درونگرایی، برونگرایی)با کمالگرایی در کارکنان ایران رادیاتور
تعیین رابطه سلامت روان با کمالگرایی در کارکنان ایران رادیاتور
تعیین نقش پیش بینی کننده گی کمالگرایی با توجه به ابعاد شخصیتی(درونگرایی، برونگرایی) و سلامت روان
فرضیه اصلی
بین ابعاد شخصیتی(درونگرایی، برونگرایی)و سلامت روان با کمالگرایی در کارکنان ایران رادیاتور رابطه وجود دارد.
فرضیههای فرعی
بین ابعاد شخصیتی(درونگرایی، برونگرایی) با کمالگرایی درکارکنان ایران رادیاتور رابطه وجود دارد.
بین سلامت روان با کمالگرایی در کارکنان ایران رادیاتور رابطه وجود دارد.
ابعاد شخصیتی(درونگرایی، برونگرایی)و سلامت روان میتواند واریانس کمالگرایی را پیش بینی کند.
1-6- متغیرهای پژوهش
متغیر پیش بین: ابعاد شخصیتی(درونگرایی، برونگرایی)و سلامت روان
متغیر ملاک: کمالگرایی
متغیر مزاحم:سبک فرزند پروری فرد- سبک تفکر- باورهای روانشناختی- باورهای مذهبی
شرایط کنترل متغیرهای مزاحم:
1)نمونهها به صورت تصادفی انتخاب شدند.
2)از کارکنان یک شرکت انتخاب شدند.
3)جنسیت فقط مرد گرفته شد.