وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی تاثیر نوع رفتار معلم هنگام برگزاری امتحان (ریاضی) در نتایج ارزشیابی دانش آموزان شهرستان ایلام

    سنجش و ارزشیابی دانش‌آموزان به‌عنوان یک عنصر کلیدی و مهم برای اصلاح مدارس، بهبود آموزش و یادگیری به شمار می‌آید (استیگینز،2004). همچنین خلخالی (1381) اظهار می‌کند: ارزشیابی و امتحانات از دیرباز نقش مهمی در جامعه‌ی انسانی بازکرده است و به علت نقش مهم و حساس آن، موردنقد و بررسی و مطالعه فراوانی قرارگرفته است. در اهمیت ارزشیابی همین بس که با مراجعه به ادبیات و پیشینه موضوع با حجم انبوهی از متون و منابع در خصوص آزمون و ارزیابی مواجه می‌شویم که به‌نقد و بررسی و اصلاح روش‌های اندازه‌گیری تربیتی پرداخته است.

 

     درزمینه ی نقش معلم در فرآیند یادگیری دانش‌آموزان، محققان تربیتی در طی ده‌ها کار تحقیقی نشان دادند که معلمان می‌توانند انگیزش دانش‌آموزان را از طریق ساختار پاداش کلاسی، انضباط کلاسی و برنامه درسی تحت تأثیر قرار دهند. تحقیقات جدیدتری درزمینه ی نقش معلم در عملکردهای شناختی، انگیزشی و تحصیلی دانش‌آموزان در حال انجام است (میر و ترنر،2006؛ شو تز و دی کیور،2002؛ ساکیز،2007). در همین راستا شعبانی (1387) می‌گوید علت ترس و اضطراب از ارزشیابی، بیشتر ناشی از عملکردهای غلط معلمان و روش‌های نادرست ارزشیابی است.

 

     سبحانی نژاد و زمانی منش (1391) در تحقیقی که انجام دادند اولویت‌بندی معلم اثربخش را به ترتیب شامل الف) ابعاد شخصیتی؛ ب)، ارزشیابی؛ ج) تدریس؛ د) مدیریت کلاس درس می‌دانند. لوی و مینگ (2009) مطالعه‌ای کیفی در مورد معلمان اثربخش در کشور چین انجام دادند و طبق تحقیقات و مطالعات انجام داده دراین‌باره به این نتیجه رسیدند که ابعاد معلمان اثربخش عبارت از چهار مؤلفه هست:1) اخلاق معلم؛2) مهارت‌های حرفه‌ای معلم؛3) پیشرفت حرفه‌ای معلم؛4) تأثیر معلم در نمره امتحانات دانش‌آموزان. ساوا (2002) در پژوهشی با عنوان علل بروز تعارض در رفتار معلم و تأثیر آن بر عملکرد تحصیلی و ویژگی‌های روان‌تنی دانش‌آموزان الگویی را ارائه داده است و نشان داده است که متغیرهای پیش‌بین تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر متغیرهای ملاک دارند. در پژوهشی که مهاجری و همکاران (1391) باهدف رابطه‌ی بین قابلیت‌های حرفه‌ای معلمان دوره ابتدایی با عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان انجام دادند به این نتیجه رسیدند که رابطه‌ی معنی‌داری بین قابلیت‌های حرفه‌ای معلمان با عملکرد دانش‌آموزان وجود دارد. در تحقیقی که فانی و خلیفه (1388) تحت عنوان بررسی ادراک از رفتار معلم با خود پنداره تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان دوره راهنمایی شهر شیراز انجام دادند به این نتیجه رسیدند که بین ادراک از رفتار معلم و خود پنداره تحصیلی و عملکرد تحصیلی به‌طورکلی و به تفکیک جنسیت و پایه، درمجموع رابطه‌ای معنادار وجود دارد.

 

     بنابراین با توجه به مطالبی که بیان شد می‌توان گفت در توسعه‌ی آموزش‌وپرورش ملاک‌ها و برگ خریدهای بسیاری نقش دارند، یکی از مهم‌ترین این ملاک‌ها نظام ارزشیابی در آموزش‌وپرورش است. در درون نظام ارزشیابی نیز عوامل زیادی قرار دارند؛ یکی از این عوامل دانش‌آموز است که نقش مؤثری در نظام آموزشی دارد. پس اگر ما شرایط مناسب را برای عملکرد این دانش‌آموزان در درون نظام آموزشی و نظام ارزشیابی فراهم کنیم تا آن‌ها بتوانند استعدادها و توانایی‌ها و عملکرد خودشان را به بهترین نحو به نمایش بگذارند این باعث بهبود و پیشرفت نظام آموزشی و رسیدن به بهترین نتیجه می‌شود. عامل دیگر معلم است و ازاین‌جهت معلم نقش انکارناپذیری در ارتقا و پیشرفت دانش‌آموزان و بخصوص تأثیر زیادی در سیستم ارزشیابی از دانش‌آموزان دارد. پس در اینجا با توجه به این امر که شخص معلم است که همیشه در ارتباط و تعامل بادانش‌آموزان است و ازهرجهت بر عملکرد و نگرش آن‌ها تأثیر می‌گذارد پس باید به طریقه برخورد و نوع رفتار معلم بادانش‌آموزان همیشه توجه کافی داشته باشیم. لذا با توجه به این گفته‌ها باید نوع رفتار معلم به‌عنوان یک مؤلفه یا متغیر و تأثیر آن بر عملکرد دانش‌آموزان (ارزشیابی از دانش‌آموزان) بیش‌ازپیش در درون نظام آموزشی موردتوجه قرار بگیرد. همچنین با توجه به این امر که درس ریاضی یک از درس‌های پایه و مهم در همه‌ی مقاطع تحصیلی هست و معمولاً دانش‌آموزان بیشتر در این درس مشکل‌دارند لذا امتحان از درس ریاضی به‌عنوان ملاک انتخاب‌شده است. به همین خاطر در این پژوهش نقش و تأثیر نوع رفتار معلم در ارزشیابی از دانش‌آموزان در درس ریاضی موردبررسی قرارگرفته است. درهرصورت سؤال اصلی تحقیق حاضر به این صورت است:

 

«آیا نوع رفتار معلم تأثیری در نتایج ارزشیابی از دانش‌آموزان در هنگام برگزاری امتحان دارد؟

 

3-1 اهمیت و ضرورت تحقیق

 

الف. اهمیت نظری:

 

 

    1. افزایش دانش نظری در زمینه ارزشیابی آموزشی.

 

  1. افزایش اطلاعات نظری درباره معلمان اثربخش و صلاحیت‌های و مهارت‌های معلم.

 

ب. اهمیت عملی:

 

 

    1. کمک به مسئولان برای شناسایی مشکلات نظام ارزشیابی موجود و اقدام برای حل این مشکلات.
    2. پروژه دانشگاهی

    3.  

 

    1. کمک به مدیران در جهت آماده‌سازی فضای مناسب روانی در جلسه امتحان.

 

    1. فراهم کردن زمینه برای توجه هرچه بیشتر به نقش و تأثیرگذاری معلم در بهبود عملکرد دانش‌آموزان.

 

    1. نتیجه‌ی این تحقیق کمک می‌کند تا برای بهبود عملکرد دانش‌آموزان در امتحانات نقش عوامل زمینه‌ای را بیشتر در نظر بگیرند و در این راستا تصمیمات بهتری بگیرند.

 

  1. کمک به مسئولان در زمینه انتخاب معلمان اثربخش برای تدریس و ارزشیابی در نظام آموزشی.

 

       4-1 هدف‌های تحقیق

 

الف. هدف کلی:

 

 مشخص کردن تأثیر نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی از دانش‌آموزان هنگام برگزاری امتحان (ریاضی).

 

ب.اهداف فرعی:

 

 

    1. مشخص کردن تأثیر نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان پسر مقطع ابتدایی هنگام برگزاری امتحان (ریاضی).

 

    1. مشخص کردن تأثیر نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان دختر مقطع ابتدایی هنگام برگزاری امتحان (ریاضی).

 

    1. مشخص کردن تأثیر نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان پسر مقطع متوسطه اول هنگام برگزاری امتحان (ریاضی).

 

    1. مشخص کردن تأثیر نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه اول هنگام برگزاری امتحان (ریاضی).

 

    1. مشخص کردن تأثیر نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان پسر مقطع متوسطه دوم هنگام برگزاری امتحان (ریاضی).

 

  1. مشخص کردن تأثیر نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه دوم هنگام برگزاری امتحان (ریاضی).

 

-1 فرضیه‌های تحقیق

 

 

    1. نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان پسر مقطع ابتدایی هنگام برگزاری امتحان (ریاضی) تأثیر دارد.

 

    1. نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان دختر مقطع ابتدایی هنگام برگزاری امتحان (ریاضی) تأثیر دارد.

 

    1. نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان پسر مقطع متوسطه اول هنگام برگزاری امتحان (ریاضی) تأثیر دارد.

 

    1. نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه اول هنگام برگزاری امتحان (ریاضی) تأثیر دارد.

 

    1. نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان پسر مقطع متوسطه دوم هنگام برگزاری امتحان (ریاضی) تأثیر دارد.

 

  1. نوع رفتار معلم در نتایج ارزشیابی دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه دوم هنگام برگزاری امتحان (ریاضی) تأثیر دارد.

 

6-1 تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 

الف. تعریف مفهومی متغیرها

 

 

    1. رفتار: رفتار به معنای خلق‌وخوی، یا رفتار عادت شده و مزاج به کار می‌رود. معنای دیگر آن این است، دانشی است که از حسن و قبح و خوبی و بدی رفتار بحث می‌کند (قرا ملکی،108:1383).

 

    1. معلم: شخصی است که تدریس می‌کند، یا اینکه به رشد و تکامل تربیتی دیگران کمک می‌کند (فر مهینی فراهانی،188:1378).

 

    1. ارزشیابی: ارزشیابی آموزشی را می‌توان به مفهوم جست‌وجوی نظم یافته برای قضاوت یا توافق درباره ارزش یا اهمیت یک پدیده آموزشی به‌منظور بهبودی آن در جهت کاهش فاصله میان نتایج جاری و نتایج مطلوب، تعریف کرد (بازرگان،23:1391).

 

    1. دانش‌آموز: آنکه در مقطع تحصیلی دبستان، راهنمایی یا دبیرستان تحصیل می‌کند. یادگیرنده علم و دانش (انوری،1381).

 

  1. آزمون: به مجموعه تکالیف یا سؤال‌هایی که به کمک آن نمونه رفتارهای معرف ویژگی یا صفت روانی اندازه‌گیری می‌شود آزمون می‌گویند (سیف،587:1390).

 

 

بررسی جایگاه حیات طیبه در سند تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران

تعلیم و تربیت همواره از دغدغه‌های مصلحان و متفکران بوده و تعاریف متعددی از آن ارائه داده‌اند. طبق تعریفی که از تربیت در فلسفه تربیت در ایران (سند تحول بنیادین آمورش و پرورش) بیان‌شده است تربیت عبارت است از “فرآیند تعاملی زمینه‌ساز تکوین و تعالی پیوسته هویت متر بیان، به صورتی یکپارچه و مبتنی بر نظام معیار اسلامی به‌منظور هدایت ایشان در مسیر آماده شدن جهت تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه در همه‌ی ابعاد. (مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران،139:1391)

 

اگر تعلیم و تربیت را صیرورت و تحول آدمی از وضع موجود به وضع مطلوب تلقی کنیم، بدون شک این تحول، نیازمند به آگاهی از هدف و مجموعه اهدافی است که جهت و مسیر حرکت و سرانجام، منزل نهایی آن را مشخص می‌سازد. آنچه به نام فلسفه آموزش‌وپرورش و یا فلسفه و اصول آموزش‌وپرورش نامیده می‌شود، بیشتر جنبه‌ای است از فلسفه که به سنجش آموزش‌وپرورش سازمان‌یافته‌ای که مقصد آن آماده کردن نوآموزان برای زندگانی است می‌پردازد به همین دلیل است که پرسش‌های آن بیشتر درباره‌ی برنامه، هدف، روش واصل‌هایی است که باید برگزید. (نقیب زاده،1368:17)

 

نوع اهداف تربیت نیز به عقاید انسان‌ها و نوع نگرش‌ها و جهان‌بینی آن‌ها بستگی دارد. مکاتب و گروه‌های مختلف، اهداف گوناگونی برای فعالیت‌ها و نظام تربیتی خود قائل‌اند. هدف نهایی تربیت در دیدگاه اسلام، الهی شدن آدمی است؛ بنابراین غایت تربیت در سند تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران که برگرفته از مبانی تعلیم و تربیت اسلامی است در راستای غایت زندگی انسان قرب الی الله و حرکت به‌سوی خدا عنوان‌شده است. نیل آدمیان به قرب الی الله نیز مستلزم تحقق اختیاری نوعی زندگانی شایسته انسان بر اساس نظام معیار دینی است که “حیات طیبه”نام دارد.

 

اصطلاح حیات طیبه برگرفته از قرآن کریم (آیه 97 سوره نحل) و مفهومی تعالی‌بخش و انسان‌ساز قرآنی است که بر “ایمان”و “عمل صالح”استوار است و در صورت تبیین دقیق و جامع آن، می‌تواند به نیازهای انسان سرگشته و مضطرب عصر حاضر پاسخ دهد و او را به زندگی مطلوب دنیوی و اخروی در همه‌ی ابعاد و مراتب رهنمون سازد و تحقق آن موجب دستیابی به قرب الی الله و مقام خلیفه‌اللهی خواهد شد. (علی‌اکبری به نقل از نوید،1390)

 

در شرح حیات طیبه توصیف‌ها و تعریف‌های متعددی بیان‌شده است. در نقلی حیات طیبه به این صورت تعریف‌شده است که حیات پاک در اصطلاح اسلامی، نوعی زندگی است که انسان در ارتباط باخدا به آن دست می‌یابد و با دست یافتن به آن در همه‌ی ابعاد وجودی خود از پلیدی برکنار خواهد بود. این ابعاد شامل جسم، اندیشه و اعتقاد، میل، اراده و عمل است. (باقری،87:1389)

 

در حیات طیبه که به معنای زندگی پاک است، طهارت و پاکی، جمیع شئون انسان‌ها را در برگرفته و اعتقادات و اخلاقیات و اعمال و رفتار مردم تعدیل‌شده است در حقیقت حیات طیبه اثر خاص و محصول نوعی زندگی است که در آن التزام و پای بندی به احکام و معارف دین، تحقق عینی و عملی یافته است. (علی‌اکبری،1390)

 

در مبانی نظری سند تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران نیز حیات طیبه به این صورت تعریف‌شده است، حیات طیبه وضع مطلوب زندگی بشر بر اساس نظام معیار ربوبی است که با انتخاب و التزام آگاهانه و اختیاری این نظام معیار در همین زندگی دنیایی و در جهت تعالی آن از سوی خداوند به انسان اعطا می‌شود و تحقق آن باعث دستیابی به‌غایت اصیل زندگی انسان، یعنی قرب الی الله خواهد شد. (مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران،92:1390)

 

بر اساس بنیان‌های نظری تحول بنیادین آموزش‌وپرورش، هدف و غایت زندگی دنیوی بر مبنای معارف اسلامی و مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام “دستیابی به حیات طیبه”و رسالت خطیر آموزش‌وپرورش “فراهم آوردن زمینه و ایجاد آمادگی برای دستیابی به مرتبه‌ای از حیات طیبه”توسط دانش آموزان و متر بیان است. (علی‌اکبری به نقل از نوید،1390)

 

در حقیقت این مفهوم قرآنی هسته‌ی مرکزی فلسفه‌ی تربیت در جمهوری اسلامی ایران به‌حساب می‌آید و تحقق آن در سند تحول بنیادین تعلیم و تربیت به‌عنوان هدف نهایی نظام تعلیم و تربیت بیان‌شده است. (مروجی،1391)

 

تحقیقاتی درزمینه‌ی حیات طیبه و ابعاد مختلف آن انجام‌شده است که در آن به بیان ویژگی‌های حیات طیبه از منظر قرآن و نهج‌البلاغه

دانلود مقالات

 پرداخته‌شده است.

 

قاسمی (1388) در پایان‌نامه خود با عنوان “حیات طیبه در قرآن و نهج‌البلاغه” حقیقت حیات طیبه و چیستی آن را تبیین کرده است و معنای لغوی و اصطلاحی حیات طیبه و همچنین مراتب آن را برای انسان‌های مختلف بیان کرده است. دیسناد (1388) نیز به «بررسی و تبیین حیات طیبه از دیدگاه قرآن کریم با آرمان‌شهر لیبرالیسم و اهداف تربیتی آن‌ها» پرداخته است و مؤلفه‌های آرمانی هر دو مکتب و هدف‌های تربیتی منبعث از آن‌ها را بررسی کرده است. چراغی (1390) در پژوهش خود به «بررسی تطبیقی آراء علامه جعفری و آیت‌الله جوادی آملی در خصوص حیات طیبه و جنبه‌های تربیتی آن» پرداخته است. مروجی (1391) در مقاله خود با عنوان “حیات طیبه، هدف تربیت نهایی برنامه درسی ملی” بیان می‌کند که انتظار این است که نظام تعلیم و تربیتی که برنامه درسی ملی به‌عنوان طرح کلان آن است، باید زمینه‌ساز دست‌یابی متر بیان به زندگی پاکیزه (حیات طیبه) باشد.

 

 با توجه به اهمیت جایگاه آرمان‌ها، مقاصد و اهداف آموزشی به‌منظور جهت‌دهی به‌نظام آموزشی، تغییر و اصلاح فرآیند یاددهی و یادگیری، انتخاب روش، انتخاب محتوا و ارزشیابی از برنامه‌های آموزشی روشن است که میزان کارایی و اعتبار هر نظام آموزشی و فعالیت‌های آن به هدفی است که برای آن تعریف می‌شود. همچنین می‌توان گفت که راه رسیدن و تحقق هدف نیز به‌اندازه تدوین هدف مهم است. اینکه عناصر مختلف نظام آموزش‌وپرورش در تحقق هدف‌هایی که برای آموزش‌وپرورش تعریف‌شده است و مبنای برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها قرار می‌گیرند چه نقشی دارند همواره از دغدغه‌هایی است که عوامل متصدی نظام آموزش‌وپرورش را به خود مشغول کرده است.

 

با توجه به تعاریف فوق و ازآنجاکه هدف همه‌ی فعالیت‌های تربیتی در حقیقت نیل به قرب الی الله بیان‌شده است و راه رسیدن به این هدف متعالی نیز در تحقق مراتب حیات طیبه عنوان‌شده است به نظر می‌رسد بیان ریشه‌ی مفهومی حیات طیبه با توجه به تحلیل ابعاد آن بر اساس آیات قرآن کریم که مبنای استخراج مبانی تعلیم و تربیت اسلامی است و همچنین مشخص کردن جایگاه حیات طیبه در مبانی نظری سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش و تبیین نقش عناصر مختلف نظام آموزش‌وپرورش در تحقق مراتب حیات طیبه در نظام تعلیم و تربیت ایران اهمیت زیادی دارد.

 

بر این اساس و با توجه به اینکه مفهوم حیات طیبه مفهومی جدید در حوزه تعلیم و تربیت است و محقق در بررسی‌ها و تحقیقات اولیه خود پژوهشی مرتبط با این موضوع در حوزه‌ی تعلیم و تربیت مشاهده نکرده است در این پژوهش سعی شده است علاوه بر تحلیل ریشه‌ی مفهومی حیات طیبه به بیان جایگاه آن در سند تحول بنیادین آمورش و پرورش ایران پرداخته شود و همچنین چگونگی نیل به حیات طیبه و راه‌های رسیدن به‌مراتب حیات طیبه در آموزش‌وپرورش با توجه به نقش عناصر مختلف نظام آموزشی بررسی شود.

 

در حقیقت این پژوهش به دنبال این است که جایگاه حیات طیبه در سند تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران و راهکارهای تحقق مراتب حیات طیبه در آموزش‌وپرورش ایران چیست؟

 

 

 

1 ـ 2 اهمیت و ضرورت پژوهش:

 

1 ـ 2 ـ 1 اهمیت و ضرورت نظری:

 

1 ـ افزایش حوزه دانش در خصوص مفهوم شناسی و ابعاد مختلف حیات طیبه

 

2 ـ افزایش دامنه‌ی مبانی نظری و ادبیات مربوط به حیات طیبه و جایگاه آن در تعلیم و تربیت

 

3 ـ آگاهی بخشی به معلمان، مدیران و متصدیان عرصه تعلیم و تربیت در خصوص اهمیت تحقق حیات طیبه

 

 

بررسی رابطه ارزش­های شخصی و حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ در زنان و مردان مبتلا به …

بیماری تصلب چندگانه که به اختصار به آن ام اس (MS) گفته می­شود، یک بیماری مزمن دستگاه اعصاب مرکزی (یعنی مغز و نخاع) می­باشد. در حال حاضر در حدود دو میلیون نفر در سرتاسر دنیا دچار این بیماری می­باشند. ام اس، بیماری مزمن و ناتوان­کننده­ای است که ماده سفید مغز را درگیر می­کند. دمیلینیزه شدن ماده سفید سبب ایجاد اختلالات و عوارضی در دستگاه عصبی می­شود (حسن­علیزاده و صدر­خوانلو، 1380). نمی­توان علت خاصی را در بروز این بیماری دخیل دانست اما مجموعه­ای از علل محیطی، عفونی، ژنتیکی، ایمنی، ویروس­ها، سموم، سوخت و ساز و موادی چون اکسیدنیتریک در بروز آن دخیل اند (براون، 2005).

 

ام اس معمولاً درمان قطعی ندارد، هدف اصلی درمان ام اس، متوقف کردن ناتوانی پیشرونده ناشی از حملات حاد، ام اس عودکننده، بهبود یابنده یا پیشرونده مزمن است و به این منظور از داروهایی مانند کورتیکواستروئیدها و اینترفرون­هایی مانند آونکس و اینترفرون بتا – 1 ب استفاده می شود (براون، 2005؛ جنتی، عظیمی و محمودی، 1381). اما، ممکن است حادثه بزرگتر از تغییر جسمی، تغییرات روحی و روانی آن­ها باشد. روان بیمار ام .اس تحت تأثیر جسم وی قرار می­گیرد و سخت وی را آزار می­دهد(روگلیاتی و همکاران، 2006؛ جاناردان و باکسی، 2002).

 

سلامت روان از اهم مسائل بهداشتی است و چگونگی تفکر، احساس و عملکرد ما را در مواجهه با موقعیت­های زندگی نشان داده و به درک ما از خود و زندگی معنی می­دهد، به طوری که در تعریف، به عنوان علمی برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیش­آمدهای زندگی قلمداد می­شود (روگلیاتی و همکاران، 2006).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

اهمیت پرداختن به جنبه­های روانی سلامت بر کسی پوشیده نیست . یکی از مهم­ترین دلایل اهمیت بهداشت روان، شیوع بالا و ناتوان­کننده و نیز بسیار شدید و طولانی بعضی از اختلالات روانی است، بطوریکه طبق گزارش مجامع علمی، حدود نیم میلیارد نفر از مردم دنیا از اختلالات روانی و مغزی رنج می­برند و میلیون­ها فراموش شده درد و رنج خود را پشت دیوارهای ناامیدی نه تنها در سکوت و انزوا، بلکه در احساس شرمساری، محرومیت و مرگ تحمل می­کنند سلامت روان در بیماران مبتلا به ام اس به دلیل درگیری وسیع ماده سفید، دچار اختلال می شود . در همه­گیرشناسی ام اس وارد شدن ضربه های روحی و استرس نیز دخیل است (جنتی، عظیمی و محمودی، 1381).

 

کی از مواردی که می­تواند در ارتباط با بیماران ام اس بررسی شود میزان اضطراب مرگ افراد و دیدگاه آنان نسبت به مرگ است. مرگ واقعیتی اجتناب­ناپذیر است و هر شخصی ممکن است نسبت به آن برداشت و واکنش منحصر به فرد داشته باشد. مرگ به خاطر ماهیت پر از ابهامش، برای بسیاری از انسان­ها به صورت تهدیدآمیز جلوه می­کند. جانسز و همکاران (2004) نشان دادند که مبتلایان به ام اس سطح بالایی از تنش و احساس شدید افسردگی را تجربه می­کنند و از سلامت روان پائین برخوردار بودند و اضطراب بالایی را نسبت به مرگ گزارش داده­اند. بیماری ام اس به دلیل عدم درمان قطعی و بوجود آمدن محدودیت­های حرکتی برای بیمار و از دست دادن فعالیت­های عادی و روزمره که از ویژگی­های این بیماری است،  اثرات روانی منفی زیادی را در فرد ایجاد می­کند و استرس و اضطراب وی را افزایش می­دهد که این به نوبه خود سبب تشدید بیماری می­شود.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

اضطراب و ترس از مرگ در میان تمام فرهنگ­ها متداول است و گروه­ها و ادیان مختلف به طرق گوناگون با آن برخورد می­کنند(هورتا و یاپ، 2006). از آنجایی که مرگ هرگز تجربه نشده و هیچ کس به وضوح آن را لمس نکرده است همه به نوعی در مورد آن دچار اضطراب هستند، ولی هرکس بنابر عوامل معینی درجات مختلفی از اضطراب مرگ را تجربه می­کند و این اضطراب در بیماران بیشتر است (سینگ، سینگ و نیزامی، 2003).

 

درجات معینی از اضطراب مرگ از این جهت که فرد را مجبور می­کند که از برخی شیوه­های زندگی همراه با خطر دوری گزیند، می­تواند سودمند تلقی شود. اگرچه باید تذکر داد که درجات خیلی زیاد اضطراب مرگ می­تواند باعث اختلال در زندگی عادی روزانه فرد شود ( گایر، 2002).

 

تورسونو همکاران (1993)، در پژوهش خود که در رابطه با بیماران سرطانی انجام دادند به این نتیجه دست یافتند که 76% آنان دارای اضطراب مرگ بالایی بودند. همچنین گاسر و همکاران (1988) در تحقیق مشابهی با بیماران قلبی، به این نتیجه رسیدند که بیماران همواره، حتی زمانی که عمل موفقیت آمیز داشته­اند و از لحاظ جسمی سالم هستند باز هم دارای اضطراب مرگ بوده و دید منفی نسبت به مرگ دارند.

 

در ارتباط با بیماران علاوه بر درمان­های دارویی حمایت خوب خانواده، دوستان و اعضای تیم درمانی از آن­ها ضرورت دارد تا خود را تنها احساس نکنند(عامر، 1380). با توجه به اینکه وضعیت روانی بیمار ام اس تحت تاثیر شرایط جسمانی وی قرار دارد، حمایت‌های‌ روانی‌، تشویق‌ و اطمینان‌ دادن‌ به‌ بیماران‌ جهت‌ کمک‌ به‌ جلوگیری‌ از پیدایش‌ ناامیدی‌ به‌ درمان‌ ضروری‌ است‌.

 

حمایت اجتماعی یکی از مهمترین شکل­های روابط اجتماعی است و برخورداری از آن و ادراک و تصور آن و همچنین نیاز به آن با توجه به سن، جنس، شخصیت و حتی فرهنگ می­تواند متفاوت باشد. حمایت اجتماعی ادراک شده، احساس ذهنی از تعلق داشتن، مورد عشق و احترام بودن و پذیرفته شدن است. چنین احساسی، جایگاهی امن را برای فرد فراهم می­کند که در آن با ایجاد روابط صمیمانه و نزدیک، به احساس ارزشمند بودن و در نتیجه خودپنداره­ای مثبت دست می­یابد و این همان سپر محافظ در برابر وقایع استرس­زا و فرصتی برای رشد و خود­شکوفایی است(نیسی، شهنی­ییلاق و فراشبندی، 1384).

 

سطوح متوسط شبکه اجتماعی و حمایت اجتماعی به طور دایمی در حال تغییر است و در رهبری و میزان این تغییرات تفاوت های فردی وجود دارد. با این حال تحقیقات نشان می­دهد افرادی که روابط اجتماعی بیشتری دارند، سلامتی بهتر و نرخ مرگ و میر کمتری در برابر بسیاری از بیماری­ها از جمله اختلالات قلبی – عروقی، ایدز و سرطان نشان می­دهند (ویلز، آلایر، السن و  استفنس، 2007).

 

یالوم (1390)، عقاید مذهبی، داشتن ارتباطات صمیمانه و برخورداری از حمایت اجتماعی را باعث کاهش نگرانی و ترس از مرگ می­داند و از ارتباط صحیح و دوستانه با اطرافیان به عنوان ساده­ترین و موثر­ترین راه ایجاد شادی در بین انسان­ها نام می­برد.

 

و کورتنز و همکاران (1996) و  کارابلاتلا (2005 به نقل از حیدری و همکاران 1387) بیان می­کنند که حمایت اجتماعی زمانی که به اندازه کافی ادراک شود، در دسترس باشد و فرد از دریافت آن خشنود شود، می­تواند با ایجاد احساس کنترل بیشتر، افزایش اعتماد به نفس، کاهش تاثیر رویدادهای منفی زندگی، بهبود پریشانی­های عاطفی و افزایش کیفیت زندگی در ارتقای سلامت روان فرد موثر باشد.

 

یکی از مواردی که نیازها و خواسته­های انسانی را تنظیم و فرد از طریق آن به ارزیابی رفتار خود و دیگران می­پردازد و به تفسیر محیط و جایگاه خود می­پردازد، ارزش­های شخصی افراد است (رضایی و احمدوند، 1384). نظام ارزشی، به عنوان درونی­ترین لایه­های شخصیت و هویت­شکل دهنده پایه­های نظام نگرشی و رفتاری افراد تعریف شده و مفاهیم صریح و تلویحی در نظر گرفته شده است که از لحاظ ابزاری و هدفی برای فرد برتر است و بر روی جهت­گیری­های رفتاری و تصمیمات او تاثیرگذار می­باشد (پینکورات و سیلبرسن، 2004، به نقل از نیکوگفتار، 1386).

 

ارزش­ها نقش بسیار مهمی در زندگی افراد ایفا می­کنند و تاثیر بارزی بر رفتار و عملکرد افراد دارند. مطالعات متعددی که در این  زمینه انجام شده است، نشان داده که دخالت نظام ارزشی فرد در اغلب موقعیت­ها موثر است(احمدی 1378). با نگرش به اوضاع و احوال اجتماعات بشری و نظام اجتماعی و بررسی رابطه حقوق و ارزش­ها درمی­یابیم که در پهنه گیتی و در طول تاریخ، اقوام و ملل زیادی با عقاید مختلف به وجود آمده است و ادیان و مکاتب بسیاری ظهور کرده­اند که دارای نقاط مشترک و وجوه افتراق بوده­اند. اما آنچه که موجب جدایی انسان­ها از یکدیگر شده و موجد تزاحم و تعارض گشته است و بینش­های تک بعدی و یک سونگری را بوجود می­آورد، اختلال در ارتباط ارزش­ها بوده است (جلالوندیان، 1378).

 

بنابراین با توجه به اینکه ارزش­های شخصی، نگرش­ها و برداشت های افراد از جهان اطراف را تعیین می­کند، می­تواند در دیدگاه فرد نسبت به مرگ نقش بسزایی داشته باشد و این تاثیرگذاری می­تواند در کنار متغیرهای دیگری صورت پذیرد و در این پژوهش سعی شده است تا نقش متغیر حمایت اجتماعی نیز مورد بررسی قرار گیرد. از آنجا که اکثر تحقیقات انجام شده متغیرهای ارزش­های شخصی، حمایت اجتماعی و اضطراب مرگ را بصورت جداگانه و با متغیرهای متفاوتی مطالعه کرده­اند و محقق نتوانسته است تحقیقی در این­باره بیابد، بنابراین مسأله­ی اساسی در پژوهش حاضر بررسی رابطه ارزش­های شخصی و حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ در بیماران ام اس است.

 

1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش

 

با در نظر گرفتن این مساله که ارزش­ها، نگرش­ها علایق از جنبه­های بسیار مهم شخصیت هستند، کیفیت زندگی و چگونگی رفتار و مناسبت های افراد مستقیماً از نظام ارزشی و اصول اخلاقی که بدان پایبند هستند نشات می­گیرد (احمدی، 1368).

 

بسیاری از نظریه­پردازان مطرح نموده­اند که ارزش­ها به عنوان استانداردهای مطلوب هنگام قضاوت کردن در مورد رفتار، حوادث، موقع شکل گرفتن و بیان نگرش­ها و هنگام انتخاب و مستدل ساختن اعمال به کار می­روند. علاوه بر این ارزش­ها به صورت بارزی در سازگاری تحصیلی و شغلی، روابط بین فردی، بهره­مندی از فعالیت­ها، در مورد ازدواج، انتخاب سبک زندگی و احتمالاً، در پیشگیری از ابتلا به برخی اختلالات روانی و سایر حوزه­های مهم زندگی تاثیر می­گذارند (میرزاحسینی، 1376).

 

با توجه به اثرات عمیق و پایدار فاکتورهای ارزشی بر رفتار و ارتباطات متقابل اعضای جامعه و با در نظر گرفتن این مساله که مبحث ارزش در گذشته فقط در حوزه مذهب و فلسفه بررسی شده است و امروزه علاوه بر آن در رشته­های دیگری چون جامعه شناسی، مردم شناسی، مشاوره و روانشناسی مورد بحث واقع شده است، شناخت ومطالعه دقیق اثرات گسترده آن قابل توجه است. ضرورت و اهمیت فوق­العاده ارزش از منظر روانشناسی در این است که ارزش به عنوان جنبه ای از شخصیت که می تواند بر ابعاد مختلف وجودی، رفتار و اعمال انسان، اهداف و شیوه زندگی اثرات پایدار بر جای گذارد، محسوب می­شود و شناخت آن معیاری در جهت شناسایی رفتار آدمی است. بنابراین پژوهش و بررسی در راستای مبحث ارزش و چگونگی تاثیر آن بر سیستم فرد و ارتباط آن با محیط و اعضای جامعه ضروری به نظر می­رسد( حسینی، 1383).

 

با در نظر گرفتن اهمیت ارزش­ها بر نگرش و رفتار افراد، بررسی و ارزیابی ارزش­های شخصی بر دیدگاه افراد بیمار ضروری می­نماید. افرادی که دچار بیماری می­شوند با تغییراتی در زندگی و محدودیت­هایی در فعالیت­های روزمره مواجه می­شوند. در بیماری­های حاد به خاطر خطرناک بودن بیماری، فرد بیمار علاوه بر تحمل ناراحتی­های جسمانی، فشارهای روانی و اضطراب زیادی را نیز متحمل می­شود. در بیماری ام اس با توجه به این که فرد به طور تدریجی دچار ناتوانی می­شود و نیز از آنجا که درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد، فرد بیمار استرس و فشار روانی زیادی را به دوش می­کشد.

 

طولانی بودن دوره درمان و مشکلات فراوانی که رویاروی این بیماران قرار دارد، به مرور زمان میزان توجه اعضای خانواده و دوستان را به آنان کاهش می­دهد. این در حالی است که ابتلا به ام اس و تغییرات ناشی از آن در زندگی فرد، وابستگی وی به دیگران را افزایش داده، منجر به کاهش اعتماد به نفس و احساس تنهایی بیمار می­شود (العربی، 2006) و نیاز به حمایت از جانب دیگران را افزایش می­دهد.

 

درک حمایت اجتماعی می تواند از بروز عوارض نامطلوب فیزیولوژیکی بیماری جلوگیری نموده، میزان مراقبت از خود را افزایش دهد، تأثیر مثبتی بر وضعیت جسمی، روانی و اجتماعی فرد بر جای گذارد و در نهایت به افزایش عملکرد منجر شود (یو و همکاران، 2004). شناسایی حمایت اجتماعی درک شده در بیماران می­تواند به ارتقای رفتارهای سازگاری خاص در آن­ها کمک کرده و حمایت­های محیطی مناسبی را برای آنان فراهم کند (ارسوی – کارت و گولدو، 2005).

 

یکی از مشغولیت های ذهنی افراد دارای بیماری­های حاد و از جمله آن ها ام اس، دلواپسی درباره ناتوانی تدریجی و مرگ است. اضطراب مرگ عموماً به عنوان احساس ناراحتی توأم با ترسی که معطوف به مرگ خود یا دیگران است و با در نظر گرفتن مرگ به عنوان پایان حیات یا تجسم مراسم تدفین و جسد برانگیخته می­شود، تعریف می­شود (فیرستون و کتلت، ۲۰۰۹ ). اینکه فرد چه دیدگاهی نسبت به مرگ داشته باشد، تحت تاثیر عوامل متفاوتی است. سن، جنس، نگرش مذهبی و شرایط خاصی که فرد در آن قرار دارد، بر نگرش نسبت به مرگ تاثیر می­گذارد و هر یک از موارد اشاره شده را می­توان در سطوح اجتماعی ، فردی و ناخودآگاه فرد مورد بررسی قرار داد (کاستنبام، 1999).

 

اضطراب مرگ یک اضطراب واقعی و یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها در سلامت روانی افراد است که می­تواند تحت تاثیر ارزش­های شخصی فرد و ادراک فرد از حمایت­های محیطیش قرار گیرد. پژوهش­های داخلی متغیر اضطراب مرگ را بیشتر در جامعه دانشجویان بررسی کرده و در جامعه بیماران که به طور ملموس­تری با مفهوم مرگ در تماسند، پژوهش بسیار کمی صورت پذیرفته است.

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

در مجموع از لحاظ نظری پژوهش حاضر به افزایش دانش ما از رابطه متغیرهای ارزش­ها (که از متغیرهای درونی فرد است) و حمایت اجتماعی

پروژه دانشگاهی

 (ادراک از یک متغیر بیرون از فرد) با اضطراب مرگ بیماران کمک می­کند. هرچند که مطالعات دیگری این متغیرها را بصورت جداگانه بررسی کرده­اند، اما ارتباط آنها بویژه ارتباط بین ارزش­های شخصی و حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ با نقش واسطه­ای حمایت اجتماعی، مورد پژوهش قرار نگرفته است.

 

از لحاظ کاربردی نیز این پژوهش می­تواندبه تدوین برنامه­های مداخلاتی در شکل­دهی و حمایت از ارزش­های تقویت کننده­ی سلامت روان، ایجاد مراکز و نهادهای حمایتی و گروه­های خودکمکی، مشاوره خانواده، کلوب­ها و شبکه های اجتماعی یاری­دهنده کمک کند.

 

1-4- اهداف پژوهش

 

1-4-1- هدف کلی پژوهش

 

تعیین رابطه ی میان ارزش­های شخصی و حمایت اجتماعی ادراک شده با اضطراب مرگ در زنان و مردان مبتلا به بیماری ام اس می­باشد.

 

1-4-2- اهداف جزیی پژوهش

 

 

    1. تعیین رابطه بین ارزش­های شخصی و اضطراب مرگ در مردان و زنان مبتلا به بیماری ام اس

 

  1. تعیین رابطه بین ادراک حمایت اجتماعی و اضطراب مرگ در مردان و زنان مبتلا به بیماری ام اس

 

 

 

1-5- سوال های پژوهش

 

 

    1. آیا ارزش­های شخصی و ادراک حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ رابطه دارد؟

 

    1. آیا ادراک حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ رابطه دارد؟

 

    1. آیا بین ارزش­های شخصی و اضطراب مرگ رابطه وجود دارد؟

 

    1. آیا در اولویت­های ارزش­های شخصی، بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد؟

 

    1. آیا در ادراک حمایت اجتماعی بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد؟

 

  1. آیا میزان اضطراب مرگ بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد؟

 

7- آیا نوع ریخت­های ارزشی می­توانند اضطراب مرگ را پیش بینی کنند؟

 

1-6- معرفی متغیرها

 

متغیرهای پیش بین : ارزش­های شخصی و حمایت اجتماعی

 

متغیر ملاک : اضطراب مرگ

 

1-7- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 

1-7-1- تعریف مفهومی

 

ارزش­های شخصی: ارزش­ها مفهومی مطلوب از هدف­ها، آرزوها، غایت­ها و شیوه­های عملی که رفتارهای انتخابی افراد را جهت می­دهد و در هر فرد متمایز از دیگری است (آلپورت و ورنون و لیندزی، 1970). به عقیده شوارتز (2002)، ارزش­ها اهداف فرا موقعیتی، مطلوب و متفاوت در اهمیت هستند که به عنوان اصول راهنمایی کننده در زندگی اشخاص عمل می­کنند . ارزش­ها در انتخاب ،تفسیر و توجیه رفتار خود و دیگران به کار می­روند و در جای دیگر ارزش­ها را بیان ادراکی الگو های پیچیده انتخاب رفتار می­داند.

 

حمایت اجتماعی: حمایت اجتماعی اطلاعاتی است که شخص را به این باور راهنمایی می­کند که مورد عشق و علاقه، تایید و ارزش قرار گرفته و متعلق به شبکه­ای از ارتباطات و وظایف متقابل است. این دو ویژگی تعلق به شبکه ارتباطی و داشتن تعهدات متقابل نسبت به یکدیگر، از عناصر حمایت اجتماعی محسوب می­گردد (کوب،1976).

 

اضطراب مرگ: رایس (2009) اضطراب مرگ را به عنوان یک ترس غیرعادی و بزرگ از مرگ همراه با احساساتی از وحشت از مرگ یا دلهره هنگام فکر به فرآیند مردن یا چیزهایی که پس از مرگ رخ می­دهند، تعریف می­کند.

 

1-7-2- تعریف عملیاتی

 

ارزش­های شخصی: نمره ای که آزمودنی در هریک از خرده مولفه­های زمینه یاب ارزشی شوارتز(SVS)دریافت می­دارد و هرچه نمرات حاصل از هر مولفه بالاتر باشد نشان دهنده گرایش بیشتر به هریک از ارزش­ها می­باشد.

 

حمایت اجتماعی: در این پژوهش حمایت اجتماعی ادراک شده آن چیزی است که مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی زیمت، داهلم، زمیت و فارلی (1988) می­سنجد. حداقل نمره آزمودنی 12 و حداکثر آن 84 خواهد بود کسب نمره بالا در این مقیاس نشان­دهنده ادراک بالای حمایت اجتماعی و کسب نمره پایین، نشان­دهنده ادراک پایین حمایت اجتماعی است.

 

اضطراب مرگ: اضطراب مرگ شامل نمره­ای است که فرد در مقیاس اضطراب مرگ تمپلر 1970( DAS)کسب می­کند. حداقل نمره فرد صفر است که معادل عدم اضطراب مرگ فرد است و حداکثر نمره برابر با 14 است که نشان­دهنده اضطراب بالای فرد است.

بررسی رابطه بین حمایت سازمانی ادراک شده با اعتماد سازمانی از دیدگاه کارکنان دانشگاه بوعلی­ سینا همدان

پژوهش:

با توجه به اینکه منابع انسانی ثروت یک ملت و سازمان هستند و ستون فقرات هر سازمانی به وسیله منابع انسانی آن شکل داده می­شود، در اهمیت آن‌ها شکی وجود ندارد. اندیشمندان مدیریت معتقدند که تفاوت کشور­های فقیر و غنی نه در منابع مادی و مالی آن‌ها بلکه در توانمندی­های منابع انسانی آن‌ها می­باشد. بر این اساس اگر سازمانی نیروی انسانی اثربخش و مسئولیت­پذیری داشته باشد خروجی‌های آن سازمان به صورت خودکار برتر خواهند بود (ییلماز و اتالی، 2009). لذا حمایت سازمانی یکی از متغیرهایی است که بر پیامدها و نتایج کاری کارکنان هر سازمان موثر می‌باشد. برای نخستین بار آیزنبرگر، هانگتینگتون، هاتچیسون و ساوا (1986) مفهوم حمایت سازمانی ادراک شده را مطرح نمودند. حمایت سازمانی ادراک شده بازتاب باور عمومی کارکنان است در مورد این که سازمان محل کارشان برای آن‌ها ارزش قائل بوده و برای خوشبختی آنان اهمیت قائل است (آیزنبرگر و همکاران، 1986). حمایت سازمانی ادراک شده حالتی در فرد است که بر اساس آن شاغل احساس می‌کند که سازمان وی را فردی مهم، برجسته و مفید می‌داند و به خدماتش نیاز فوری دارد. بر اساس نظریه حمایت سازمانی (رودآس و آیزنبرگر، 2002) کارکنان به سازمان شخصیت داده و با آن رابطه تبادلی ایجاد می‌کنند که قدرت و تأثیر آن بر واکنش‌های رفتاری و نظری آن متفاوت است. حمایت سازمانی ادراک شده از سوی کارکنان برای پاداش و قدردانی ارائه می‌شود (اسلاس، کلیمچاک و هلمز، 2008). همچنین حمایت سازمانی ادراک شده از طریق کاهش فشارزا به عنوان یک منبع قوی بر عملکرد اثر گذاشته (رودآس و آیزنبرگر، 2002) و تعهد عاطفی نسبت به سازمان را افزایش می‌دهد (مایر و همکاران، 2002). پژوهش‌ها نشان داده‌اند که سطوح بالای حمایت سازمانی ادراک شده، با مجموعه‌ای از پیامدهای کاری مثبت شامل افزایش تعهد عاطفی (پاناسیو و وندنبرگ، 2009)، و کاهش غیبت، ترک شغل ارادی(رودآس، آیزنبرگر و آرملی، 2001) و فشار روانی (جولک و استامپر،2002) همراه است.

 

از سوی دیگر امروزه مدیریت برای ارتقای کیفیت نیازمند ابزارهای مختلفی است. یکی از این ابزارها استقرار اعتماد در درون سازمان‌هاست. اعتماد نظیر هواست، همه انسان‌ها وقتی به آن توجه دارند که وجود ندارد (هوی و تارتر، 2004). اعتماد در یک سیستم، نگرشی جمعی است که باعث ترویج ابتکار، خلاقیت و مخاطره­پذیری می‌شود. در سازمان‌های دارای اعتماد سیستمی پایین، تسهیم اطلاعات با دقت کمتری صورت می‌پذیرد و اعتماد پایین اعضای یک گروه کاری اغلب به شکست نهایی آن می­انجامد(نادی و مشفقی، 1388).

 

مدیران برای ساختن و تقویت اعتماد بین دو یا چند بخش، باید بدانند که چگونه افراد اعتماد افراد دیگر، گروه یا سازمان را تجربه و درک می‌کنند و چگونه اعتماد بین افراد یا گروه‌ها در خلال زمان رشد می‌کند. به عبارت دیگر، درک این مطلب ضروری است که چگونه اعتماد از نظر روانی در افراد دیگر تجربه می­‌شود. پیش از اینکه تأثیرش بر رفتار، انتظارات و نتایج حاصل از اعتماد بین افراد در سازمان، تجزیه و تحلیل شود. (پناهی، 1387: 88 ). اعتماد یکی از موضوعات مهم در رفتار و روابط انسانی است که احساس اعتماد کارکنان به مدیر، سازمان و سهامداران در زندگی سازمانی، رفتار سازمانی و روابط بین کارکنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. همچنین انتظاری است مبنی بر اینکه کارکنان دیگر به خود اجازه نمی‌دهند در زمانی که دیگران آسیب پذیر هستند، ضرر و زیانی به آن‌ها وارد نمایند ( نادی و مشفقی، 1388).

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

در سازمان‌هایی که اعتماد حکم فرماست، می‌توان یک جو مشارکتی باز، کارکنان پاسخگو، بهره­وری، تعهد سازمانی، فرهنگ توافق، کار تیمی، رضایت شغلی بالا و مشارکت در تصمیم­گیری را مشاهده کرد(بوایک درای و سولماز، 2006).

 

 

شناخت رابطه استرس شغلی با رضایت شغلی 

 

 

شاو اعتماد را به اعتقاد داشتن به دیگران تعریف می‌کند؛ زیرا، برای رسیدن به خواسته‌های خود وابسته به دیگران هستیم (پناهی، 1387؛ 90 ).

 

اعتماد سازمانی از نظر الونن و همکاران (2008) شامل مولفه­های اعتماد جانبی، اعتماد عمودی و اعتماد نهادی می­‌باشد که اعتماد جانبی اعتماد بین کارکنان، اعتماد عمودی، اعتماد بین مدیران و کارکنان و اعتماد نهادی، اعتماد اعضای سازمان به راهبردها و شایستگی‌های تجارتی و فنی سازمان، و اعتماد به ساختارها و فرآیندهای سازمانی مانند سیاست‌های منابع انسانی است را نشان می‌دهد. با توجه به نظریه اصلی و مبانی، پایه مدل مفهومی به شکل زیر ترسیم شده است(شکل 1-1).

 

لذا با توجه به تعاریف ذکر شده محقق به دنبال پاسخگویی به این سوال است که چه رابطه‌ای بین حمایت سازمانی ادراک شده و اعتماد سازمانی در دانشگاه بو­علی سینا همدان وجود دارد            

 

3-1. اهمیت و ضرورت انجام پژوهش

 

از آنجا که اهمیت سازمان‌ها در جوامع امروزی چشمگیر می‌باشد و نظام‌های آموزشی تاثیر زیادی بر روی نیروی انسانی دارند لذا لازم است که کارکنان از حمایت لازم از جانب سازمان برخوردار باشند تا نسبت به سازمان نگرش مثبت داشته باشند و تعهد، وفاداری، رضایت شغلی، تلاش و عملکرد فردی و جمعی آن‌ها افزایش پیدا کند و به طور کلی هر چه کارکنان مورد حمایت سازمان قرار گیرند اعتماد آن‌ها نسبت به همکاران خود، مدیران و همچنین اعتماد آن‌ها نسبت به ساختار و فرآیندهای سازمانی مانند سیاست‌های منابع انسانی بیشتر می‌شود؛ در خصوص اهمیت حمایت سازمانی ادراک شده لازم به ذکر است که متکی بر این احساس، افراد در سازمانها به عنوان عضو فعال سازمان به ایفای نقش می­پردازند و احساس خشنودی و رضایتمندی خواهند کرد. برخی دیگر به دنبال این احساس می­کوشند در پی فرصت های مناسبی باشند تا با کسب آموزش­های لازم و مورد علاقه خود، بتوانند نقش­های خود را در سازمان به خوبی ایفا نمایند. کارکنانی که میزان زیادی از حمایت سازمانی ادراک شده را تجربه می­کنند، این احساس را دارند که می­باید با توجه به رفتارها و نگرش­های مناسبی در سازمان ایفای نقش کنند تا عمل آنها در راستای منافع سازمان متبوعشان باشد و بدین­وسیله حمایت سازمان را جبران نمایند(آیزنبرگر و همکاران، 1997: 812).

 

همچنین امروزه اهمیت اعتماد در روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و سازمانی به طور چشمگیری مورد توجه قرار گرفته است. در مطالعات سازمانی نیز از اعتماد به عنوان عامل بنیادی برای سازمان­های اثربخش نام برده می­شود و متخصصان رهبری و محققان به اهمیت ایجاد اعتماد در بین نیروی کار اذعان دارند. مطالعه ادبیات سازمانی نشان می­دهد که اعتماد یک عامل حیاتی و ضروری برای موفقیت فردی و

پایان نامه های دانشگاهی

 سازمانی می باشد .بالابودن اعتماد درون سازمانی، ضعف در سایر منابع لازم برای ارتقای بهره­وری را تا حدی جبران می­کند. اعتماد اثرات درون فردی و بین فردی ایجاد کرده و روابط درون و برون سازمان را تحت تأثیر قرار می­دهد. از این رو گفته می­شود بالا بودن اعتماد سازمانی مساوی با بهبود رضایت شغلی، تعهد سازمانی، فضای اطمینان بین کارکنان، افزایش همکاری و همفکری، تقسیم اطلاعات، حل مسئله، تسهیل توانمندسازی، توانایی تغییر، یادگیری و نوآوری سازمانی، کاهش فشار روحی و روانی، کاهش عدم اطمینان نسبت به آینده، حل تعارضات و در نهایت ایجاد چارچوبی برای افزایش بهره­وری سازمانی می‌شود. پایین بودن اعتماد درون سازمانی، نوعاً افزایش تعارض، بی ثباتی سازمانی، ترک خدمت، کاهش انگیزش، شایعات و اعتصابات لاینحل، مانع تراشی بر سر تحقق اهداف؛ سازمانی و … را در پی خواهد داشت )هارت و همکاران، 2001 ؛ درکس و همکاران، 2001 ؛ ؛ کارسگارد و همکاران،  2002 به نقل از مجیبی میکائیلی و یعقوبی، 1391). بنابراین می­توان نتیجه گرفت که توجه سازمان­ها به این موضوعات (حمایت سازمانی ادراک شده، اعتماد سازمانی) سبب رضایت شغلی، ارتقاء بهره­وری، افزایش همکاری، تعهد سازمانی، رفتار شهروندی سازمانی، وفاداری به سازمان و کاهش ترک خدمت می­شود. همچنین یافته­های پژوهش حاضر می­تواند مورد استفاده مسئولان دانشگاه بوعلی سینا همدان و دست اندرکاران نظام آموزشی کشور قرار گیرد.

عکس مرتبط با اقتصاد

 لذا با عنایت به نقش محوری نظام آموزشی در توسعه و پیشرفت جوامع امروزی این پژوهش به مطالعه‌ی بررسی رابطه بین حمایت سازمانی ادراک شده و اعتماد سازمانی کارکنان دانشگاه بوعلی سینا همدان می­پردازد.

 

4-1. اهداف پژوهش

 

 

1- 4- 1. هدف کلی

 

شناسایی رابطه بین حمایت سازمانی ادراک شده با اعتماد سازمانی کارکنان در دانشگاه بوعلی سینا همدان در سال تحصیلی 93-92.

 

2-4-1. اهداف جزئی  

 

 

 

    1. تعیین وضعیت حمایت سازمانی ادراک شده در دانشگاه بوعلی سینا همدان از دیدگاه کارکنان.

 

    1. تعیین وضعیت اعتماد سازمانی در دانشگاه بوعلی سینا همدان از دیدگاه کارکنان.

 

    1. تعیین رابطه بین حمایت سازمانی ادراک شده با اعتماد سازمانی دانشگاه بوعلی سینا همدان از دیدگاه کارکنان.

 

  1. تعیین تفاوت بین میزان حمایت سازمانی ادراک شده و اعتماد سازمانی از دیدگاه کارکنان به لحاظ ویژگی­های جنسیت و وضعیت استخدامی.

 

5-1. سوالات پژوهش

 

 

 

    1. وضعیت حمایت سازمانی ادراک شده در دانشگاه بوعلی سینا همدان چگونه است؟

 

  1. وضعیت اعتماد سازمانی در دانشگاه بوعلی سینا همدان همدان چگونه است؟

 

 

 

6-1. فرضیه­های پژوهش

 

فرضیه­ی اصلی: بین حمایت سازمانی ادراک شده با اعتماد سازمانی در دانشگاه بوعلی سینا همدان رابطه وجود دارد.

 

فرضیه­های ویژه:

 

 

    1. بین حمایت سازمانی ادراک شده با اعتماد جانبی در دانشگاه بوعلی سینا همدان رابطه وجود دارد.

 

    1. بین حمایت سازمانی ادراک شده با اعتماد عمودی در دانشگاه بوعلی سینا همدان رابطه وجود دارد.

 

    1. بین حمایت سازمانی ادراک شده با اعتماد نهادی در دانشگاه بوعلی سینا همدان رابطه وجود دارد.

 

    1. بین حمایت سازمانی ادراک شده با اعتماد سازمانی در دانشگاه بوعلی سینا همدان به لحاظ جنسیت و وضعیت استخدامی (رسمی، پیمانی، قراردادی، شرکتی) تفاوت وجود دارد.

 

  1. حمایت سازمانی ادراک شده مولفه­های اعتماد سازمانی را در دانشگاه بوعلی سینا همدان پیش بینی می‌­کند.

بررسی رابطه بین خلاقیت معلمان با کیفیت تدریس آنان با تاکید بر سیستم تجزیه و تحلیل تعاملی فلندرز در …

مولفه­ی یاددهی و یادگیری یکی از مولفه­های مهم نظام آموزشی است. بنابراین هر گونه اصلاح و بازبینی در نظام تعلیم و تربیت در درجه اول، باید به مولفه یاددهی و یادگیری و عناصر اصلی آن یعنی معلم و فراگیر معطوف شود، زیرا این عناصر، بویژه معلم نقش اساسی و مستقیمی در تجربه­ی یادگیری فراگیران ایفا می­کند (مهر محمدی، 1379). موثرترین و کارسازترین مولفه نظام تعلیم و تربیت، معلم یا همان کارگزار اصلی و حقیقی آموزش و پرورش است که عملکرد و سلوک حرفه ای او نیز بیش از هر چیز در روش­های یاددهی – یادگیری که به خدمت می­گیرد، متجلی است (مهر محمدی، 1386).

 

در تجزیه و تحلیل ارتباط، روش­های مختلفی، به ویژه در کلاس­های درس، به کار برده شده است. اما در اکثر این روش­ها گرایش به تحلیل ارتباط کلامی بیشتر است. یکی از این روش­ها، روش فلندرز است، وی شیوه تحلیل ارتباط کلامی را شامل سه حیطه کلی یعنی گفتار معلم (درک و قبول احساس فراگیر، ترغیب و تشویق، قبول و یا استفاده از نظرهای فراگیر، طرح سوال از سوی معلم، سخنرانی و توضیحات معلم، ارائه دستورالعمل و یا طرح سوالات رفتاری، انتقاد شدید و توجیه آمرانه) گفتار دانش­آموز (گفتار فراگیر درباره سوال معلم، گفتار فراگیر به حالت آزادانه) و خاموشی (سکوت یا نکات ابهام) می­داند (فتحی آذر، 1382). فلندرز تحلیل کنش و واکنش کلامی را بدین صورت تعریف می­کند­­­ «تحلیل کنش و واکنش کلامی برچسبی است که به هر تکنیکی که برای مطالعه زنجیره وقایع و رویدادهای کلاس درس بکار می­رود اطلاق می­گردد به طوری که تمام رویدادهای کلاسی در نظر گرفته شود» (به نقل از محمودی، 1382). 

 

 در فرایند یاددهی و یادگیری گفتگو و میزان مشارکت نقش اساسی دارد، در زمینه گفتار کلاسی، مشکل اساسی توزیع نامناسب میزان گفتار بین معلم و دانش­آموزان است امروزه معلمان بیشترین استفاده را از مواد و منابع آموزشی می­کنند؛ به دانش­آموز که مسئول یادگیری خویش است کمتر توجه می­کنند و خواه ناخواه تدریس را به صورت یک طرفه و خطی انجام می­دهند. در صورتی که فعال بودن دانش­آموزان یکی از شرایط لازم در یادگیری است (محمودی، 1388).

 

فلندرز (1970) می­نویسد که تقریبا دو سوم وقت کلاس­ها با سخنرانی می­گذرد و آن دو سوم وقت معلم است که سخنرانی می­کند. اکثر معلمان دو سوم وقت را با توضیح، سخنرانی، انتقال دانش واقعی سپری می­کنند. اگر زمانی دانش­آموزان گفتار را شروع بکنند در چهارچوب محدوده خاصی صحبت می­کنند یا به سوالات پاسخ می­دهند یا نظر خود را در چند کلمه مطرح می­کنند (به نقل از والکر، 2002). پونتکروف (1993) نیز معتقد است که در طول تدریس معلم، تبادلات کلامی خیلی کمی صورت می­گیرد. معلمان در کلاس­های درس به طور متوسط 70 درصد زمان کلاسی صحبت می­کنند. بنابراین، باید این رویه تغییر یابد و به مشارکت دانش­آموزان در فرایند تدریس توجه گردد. بنابراین، نقش امروزی معلم در آموزش و پرورش با نقش گذشته او متفاوت است. در این زمان هدف آموزش تنها حفظ مطالب و بازگو کردن آن­ها نیست، بلکه تمام جنبه­های شخصیت دانش­آموز را در برمی­گیرد (به نقل از مقدم، 1366).

 

 آمابیل، (1990) ؛ تورنس، (1989) و میلگرام، (1990) معتقدند: روش­های سنتی با ساختار انعطاف ناپذیر و محدودیت زیادی که برای دانش­آموزان قایل می­شوند، همچنین با تکیه بر انتقال معلومات و محفوظات امکان هر گونه رشد فکری، ابتکار و اکتشاف را از آنان سلب می­کند. در حالی که در روش­های فعال تدریس و غیرمستقیم با دادن آزادی به دانش­آموز و عدم نظارت دائمی بر فعالیت­ها و برنامه­ها، به او فرصت می­دهد تا به جستجو و کشف مسایل بپردازد. بدین ترتیب، دانش­آموز خود در فرایند یادگیری دخیل می­شود و انگیزه­های درونی و به دنبال آن امکان بروز خلاقیت در او افزایش می­یابد. بکارگیری روش­های فعال و غیرمستقیم در تدریس منجر به رشد خلاقیت دانش­آموزان می­شود (به نقل از میر کمالی و خورشیدی، 1387).

 

با توجه به پیشرفت زیاد علوم، افزایش حجم اطلاعات، پیشرفت فناوری و ورود به عصر فراصنعت، لازم است فرآیند یاددهی و یادگیری در مدرسه نیز با این تحولات هماهنگ شود و از راهبردهای سنتی انتقال اطلاعات، به سمت راهبردهای جدید مساله­مداری و مشکل­گشایی که می­توانند به رشد توانایی­های خلاق در دانش­آموزان منجر شوند، حرکت کند (حسینی، 1384). در آموزش و پرورش فعال، نقش معلم تشنه کننده است نه سیراب کننده؛ معلم خلاق ذهن دانش­آموز را از تعادل و سکون و ارضای موجود خارج می­کند تا خود فرد از طریق قانون و اصل تعادل جویی به تعادل دست یابد (کریمی، 1373). بنا به گفته استرانگ (2006) بهترین ملاک اثر بخشی معلم، هدایت یادگیری دانش­آموزان است. در واقع معلم، از راه آموزش، در تجارب یادگیری دانش­آموزان دخل و تصرف می­کند تا بر یادگیری آنان تاثیر بگذارد (روشن و همکاران، 1387).

 

 بنا به نظر خلخالی (1368) سعی و تلاش معلمان خلاق و کارآمد آن است که همه دانش­آموزان را به نوعی در اداره کلاس مشارکت دهند تا آن­ها احساس کنند با کمک همدیگر کلاس را اداره می­کنند؛ زیرا فرصت دادن به دانش آموزان برای ارائه نظرات و پیشنهادات، موجب ارضاء نیاز خودنمایی دانش­آموزان می­گردد. همچنین موجب عمق و وسعت یادگیری آن­ها می­شود (به نقل از نصر اصفهانی، 1371).

 

این پژوهش در پی آن است که رابطه بین میزان خلاقیت معلمان را بر کیفیت تدریس آنان با تاکید بر عوامل دهگانه فلندرز بررسی نماید.

 

1-3- اهمیت و ضرورت مساله

 

تدریس یکی از عوامل مهم در فعالیت­های آموزشی و پرورشی است. تحقیقات انجام یافته در زمینه تدریس و یادگیری روشن ساخته­اند که صرفا با دانستن معلومات، علم و دانش و تخصص در یک زمینه نمی توان آن دانش و تخصص را به دیگری آموخت بلکه معلم و آموزنده باید از فنون و مهارت­های خاصی نیز برخوردار باشند تا بتوانند معلومات و تخصص خویش را به دیگران یاد بدهند. به عبارت دیگر توضیح یک مطلب و واداشتن یادگیرندگان به حفظ و تکرار آن دلیل بر یادگیری آن مطلب نمی­باشد زیرا هدف کلی تعلیم و تربیت در دنیای متحول امروزی ایجاد تغییرات نسبتا پایدار و مناسب در رفتارهای انسان­هاست تا آنان ضمن اینکه به تکامل فکری می­رسند از زندگی رضایت بخش نیز برخوردار باشند (ملکی، 1379). معلمانی در به کار گرفتن و استفاده مناسب از روش­های نوین تدریس موفق خواهند شد که علاوه بر برخورداری از دانش لازم در این زمینه و هم چنین اعتقاد و تعهد نسبت به ایفای مطلوب و انجام نیکوی وظایف محوله، از خلاقیت نیز بهره­مند باشند. دست زدن به انتخابی متفاوت با اکثر معلمان یا در پیش گرفتن رویه­ای را که با رویه­ی جاری و غالب همخوانی ندارد، باید از مظاهر خلاقیت معلم به حساب آورد (مهرمحمدی، 1386).

 

معلمی که از انگیزه خلاق برخوردار است هم خود الگویی برای خلاق بودن است و هم فرایند خلاقیت را تقویت می­کند آن­ها به واسطه نگرشی که دارند از دانش­آموزان اطلاعات و پیروی محض نمی­خواهند، بلکه به آن­ها آزادی لازم خواهند داد تا بتوانند خود کشف و ابداع کنند. از سوالات غیرمنتظره و حتی به ظاهر نامعقول و عجیب آن­ها استقبال می­کنند و به بحث و گفتگو پیرامون آن می­پردازند و با فراهم آوردن محیط مناسب به دانش­آموزان فرصت می­دهند، توانایی بالقوه خویش را محقق سازند (حسینی، 1387). وایلز (1344) تمامی فعالیت­های آموزشی و سرمایه­گذاری­هایی که در آموزش و پرورش انجام می­گیرد به خاطر برپایی کلاس و تحقق تدریس خوب می­باشد؛ زیرا از طریق تدریس، اهداف نظام آموزش و پرورش تحقق می­یابد. تا موقعی که در طرز تدریس معلمان تغییر و بهبودی حاصل نشود ساختمان­های جدید، وسایل نقلیه،

دانلود مقالات

 وسایل آموزشی و غیره، هیچ یک برای بهبود کیفیت آموزشی مدارس نمی توانند نقش مهمی را ایفا کنند. بنابراین می توان گفت که محور اساسی آموزش، معلم است که در واقع جهت دهنده آموزش و یادگیری است ( به نقل از نصر اصفهانی، 1371).

 

والاس (1986) معتقد است: در کلاس­های خلاق، تفکر بیش از حافظه ارزش دارد. معلم تعادلی بین امنیت روانی و آزادی برقرار می­سازد تا دانش­آموز بتواند ریسک کند، همچنین معلم به عنوان هدایت کننده و تسهیل­گر فرایند یادگیری است. در حالی که در کلاس غیرخلاق، معلم مقتدر است، سخت در بند زمان، غیرحساس به نیازهای احساسی دانش­آموزان و مقید به نظم و ارایه اطلاعات است.

 

متاسفانه در اکثر مدارس به دانش­آموزان به عنوان فردی نگریسته می­شود که باید پذیرای منفعل مطالبی باشند که از طرف معلم یا کتاب درسی ارایه می­گردد، مطالبی که شاید هیچ گونه ارتباطی با دنیای خارج و زندگی واقعی دانش­آموز نداشته باشد (محمودی،1382). برونر می­گوید: آنچه امروزه در کلاس­های درس، آموزش داده می­شود مطالب بی­معنی و مفاهیم منفصل است و یادگیرنده به طور منفعل و طوطی وار آن­ها را یاد می­گیرد و حفظ می­کند؛ به این ترتیب یادگیری فعالیتی بی هدف، کسالت آور و بلااستفاده می­شود (به نقل از کدیور، 1379). معلمان باید ضمن تشخیص نیازها و علایق دانش­آموزان، آنان را در مباحث کلاسی مشارکت دهند و روش­های تدریسی را انتخاب نمایند که خود دانش­آموزان خاتمه دهنده کلاس باشند، نه اینکه معلم به عنوان متکلم وحده قانون دو سوم مطرح شده توسط فلندرز را اجرا نماید. دیوئی می­گوید: هسته اصلی جریان تدریس ترتیب شرایط و محیطی است که دانش­آموز  بتواند در آن به تعامل بپردازد (به نقل از محمودی، 1382).

 

چانس (1986) معتقد است: نظام آموزش و پرورش برای پاسخگویی به الزامات زندگی در عصر اطلاعات و انفجار دانش به جای آموزش مهارت­ها و اطلاعات مشخص به نسل­های آینده، بایستی نوع خاصی از آموزش را جایگزین روش­های آموزشی جاری بکند و به یادگیرندگان آموزش بدهد که چگونه حقایق را تحلیل، مطالب را تولید و سازماندهی کرده، از دیدگاه­های خویش دفاع کرده، مقایسه کرده، استنتاج نمایند و به ارزیابی شواهد و حل مسائل بپردازند. پس نظام آموزشی باید به نسل­های آینده چگونه فکر کردن را بیاموزد (به نقل از حسینی، 1386). راجزر می­گوید: همانطور که در روان درمانی، روانشناس صرفا به بیمار کمک می­کند تا مشکلات را بشناسد و به چگونگی رفع آن پی ببرد. در تدریس نیز دانش­آموزان خودشان مطلب را فرا می­گیرند و معلم فقط به آن­ها کمک می­کند تا به اهداف آموزشی نزدیک­تر گردیده، آن­ها را فرا گیرند ( به نقل از نصر اصفهانی، 1371).

 

لذا به منظور بهبود کیفیت تعلیم و تربیتی که دانش­آموزان دریافت می­دارند، لازم است آنچه در کلاس­های درسی رخ می­دهد مطالعه شود. ما باید بدانیم؛ چه بخش­هایی از برنامه درسی واقعا به کلاس درس راه می­یابد، معلمان یک مفهوم مشکل را چگونه توضیح می­دهند، برای درگیرکردن دانش­آموزان در یادگیری چه نوع فعالیت­هایی صورت می­گیرد. به نظر بلوم ما باید بررسی خود را از آنچه معلمان انجام می­دهند آغاز کنیم (به نقل از محمودی، 1382).

 

بنابراین در این پژوهش به بررسی رابطه بین خلاقیت معلمان با کیفیت تدریس آنان در کلاس­های درس پرداخته می­شود نتایج این پژوهش می­تواند به نوعی در زمینه سازی برای بهبود خلاقیت معلمان و استفاده هر چه بیشتر آنان از روش­های تدریس غیرمستقیم و فعال در جریان فعالیت­های تدریس در کلاس درس بکار برده شود.

 

1-4- اهداف پژوهش:

 

این تحقیق یک هدف کلی و سه هدف جزئی دارد. لذا در پی آن است که به اهداف مورد نظر دست یابد.

 

1-4-1- هدف کلی پژوهش:

 

 شناسایی رابطه بین خلاقیت معلمان با کیفیت تدریس آنان با استفاده از عوامل دهگانه فلندرز.

 

1-4-2- اهداف جزئی پژوهش:

 

1– تعیین رابطه بین خلاقیت معلمان و میزان استفاده از روش تدریس مستقیم.

 

2– تعیین رابطه بین خلاقیت معلمان و میزان استفاده از روش تدریس غیرمستقیم.

 

3– تعیین رابطه بین خلاقیت معلمان و میزان مشارکت دانش­آموزان.

 

1-5- سوالات پژوهش:

 

1-  آیا بین میزان خلاقیت معلمان و استفاده از روش تدریس مستقیم رابطه وجود دارد؟

 

2- آیا بین میزان خلاقیت معلمان و استفاده از روش تدریس غیرمستقیم رابطه وجود دارد؟

 

3- آیا بین میزان خلاقیت معلمان و میزان مشارکت دانش­آموزان رابطه وجود دارد؟

 

4- آیا بین میزان خلاقیت معلمان و عامل دهم فلندرز (سکوت و ابهام) رابطه وجود دارد؟

 

1-6- فرضیه های پژوهش:

 

1- میزان استفاده معلمان از روش تدریس مستقیم و روش تدریس غیرمستقیم، براساس دوره تحصیلی متفاوت است.

 

2- میزان مشارکت دانش­آموزان با توجه به پایه تحصیلی آنان متفاوت است.

 

 

 

عوامل دهگانه فلندرز در فصل دوم آورده شده­اند­­ –

 
مداحی های محرم