قرآن، این معجزه جاویدان و منشور عظیم زندگی بشر که کتاب داستانسرایی نیست، به روایتی حاوی بیش از 260 تا 116 قصه(قنادی، 1381)با مفاهیم عقلی از قبیل اثبات خدا ، رسالت انبیاء و معاد ، در قالب الفاظ شیرین و شیوا بیان شده واز ویژگی های هنری بالایی برخورار و علاوه بر رعایت اعجاز لفظی ، هیچ گاه از بیان محتوا و حقایقی که نقش هدایت و روشنگری را دارد ، غافل نمانده است،کلامی حکیمانه از طرف خداوند دانا و متعال است . همین امر باعث می شود که داستانهای آن نیز متناسب با روح کلی حاکم بر این کتاب باشد. (مکارم شیرازی، 1369 و رکنی،1363). فلسفه وجودی قصه در قرآن در بیان آیات آن،تثبیت قلب پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مقابل تمامی کارشکنیها و لجاجتهای دشمنان؛بیان حقایق و واقعیتهایی از اقوام گذشته؛پند و موعظه؛تذکر و یادآوری به مؤمنان و رهروان راستین عنوان گردیده است .(رحمانی،1369 و مکارم شیرازی،1362)
قصه در متون دینی ، دارای سابقه ای دیرینه است و ادیان مختلف به منظور هدایت و بیدار کردن انسانها ، از قصه گویی و داستان سرایی ، بهره های فراوان برده اند.گرچه متاسفانه برخی کتابهای آسمانی مثل عهد عتیق و جدید ، به مرور زمان دستخوش تحریف شده اند ، اما هیچگاه از داستان تهی نبوده اند.
تاریخ ادبیات هر قوم و ملت نشان می دهد که هنر داستان گویی ، پیشینه ای به قدمت زندگی انسان در کره زمین دارد . داستان با خمیرمایه درونی انسان سر و کار دارد و همواره کودکان و بزرگسالان با شور و شوق نسبت به شنیدن انواع قصه ها ابراز علاقه میکنند .پس نویسندگان و داستان پردازان ، بهترین فرصت را برای القاء و تفهیم نظریات خود دراختیار دارند . بسیاری می دانند که بیان مطالب اخلاقی و گاه مفاهیم پیچیده ، به طور غیر مستقیم در قالب داستان ، با روحیه بشر سازگارتر است . از این رو ، سخنوران و مربیان نیز از این پدیده هنری بهره فراوان می برند .
قصهگویی بخش مهمی از ادبیات جهان و سهمی بزرگ از آثار شاعران و نویسندگان را داستان تاریخ تشکیل میدهد. بهترین آثار ادبای جهان در چارچوب داستان پیریزی شده است. شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی، گلستان سعدی، ایلیاد و اودیسه دو اثر مهم هُمر شاعر بزرگ یونان و آثار هیجانانگیز ویکتورهوگوی فرانسوی، شکسپیر انگلیسی و گوته آلمانی همه و همه از دولت داستان خوش درخشیدهاند.
با تحول مبانی نظری و ماهیت علم، رویکردهای جدیدی در تعیین اهداف تربیتی و فرایند آموزش مطرح شده، از بارزترین رویکردها توجه به تفکردر فرایند آموزش است. انیس، لیپمنو پل (1989 )به نقل از شعبانی،(1382 )معتقدند که تربیت انسانهای صاحب اندیشه باید نخستین هدف تعلیم و تربیت باشد. اندرسون (1977) و هارتر (1980) بر نقش اساسی جستجوی معنا در شناخت تاکید میورزند و معتقدند دانشآموزان باید به طور فعال تلاش کنند، اطلاعات جدید را با دانستههای قبلی خود وحدت بخشد و آنچه را مهم و با ارزش است استنباط و انتخاب کنند و به طور راهبردی درباره یادگیری خود بیندیشند. فیشر (2001) بیان میکند که ما موجوداتی هستیم که نه تنها فکر میکنیم بلکه میتوانیم درباره افکار خود فکر کنیم و آنها را کنترل نمائیم. فهم ما از تفکر مرهون تلاشهای کسانی است که در طی قرون، ماهیت ذهن و قوای ذهنی و راههای پرورش قوای ذهنی را مورد مطالعه و تحقیق قرار دادهاند و مطالعه و تحقیق مستمر در این باره ممکن است آگاهی ما را راجع به این سؤال که تفکر چیست و چگونه میتوانیمآن را در کودکان پرورش داد افزایش دهد.
دانش ما درباره تفکر تا حد زیادی از دو سنت متمایز فلسفه و روانشناسی ناشی میشود. فلاسفه مدتها ذهن انسان را به مثابه جایگاه عقل و پرورش عقل را هدف نهایی تعلیم و تربیت دانستهاند. فلسفه، مطالعه تفکر از طریق تحلیل، استدلال و به کارگیری منطق را مورد تاکید قرار داده است. و روانشناسان درباره ساختارهای ذهن مطالعه کردهاند (فیشر،2001). از طرف دیگر از دیرباز تاکنون در خصوص اینکه فلسفه چیست؟ پاسخهادو دسته اند ، دستهای فلسفه را مجموعهای از آراء و عقاید فیلسوفان درباره موضوعات فلسفی میدانند و دسته دوم فلسفه را عبارت از عمل فلسفی در نظر میگیرند و فیلسوف را کسی میدانند که به طور فلسفی اندیشه میکند. سقراط به عنوان آغازگر فلسفه به معنای حقیقی، فلسفه را برابر فلسفیدن میدانست. منظور وی از فلسفیدن همانا درست اندیشیدن است. از نظر وی فلسفه با ذات اندیشیدن سروکار دارد و حتی این سخن کانت که کار فلسفه آموختن اندیشه است نه آموختن اندیشهها (نقیبزاده، 1374).بیانی است از همان معنائی که برای نخستین بار سقراط به کشف آن رسید و به کار گرفت. با این وجود مدت طولانی فلسفه از معنای حقیقی خود دور افتاد ولی در سالهای اخیر بازگشت قابل توجهی به این طرز فکر که فلسفه یک فعالیت به شمار میآید صورت گرفته است (اسمیت، 1377). با آنکه به نظر میآید پرداختن به فلسفه کار فیلسوفان است اما به راستی این کار منحصر به آنان نیست زیرا که از یک سو هر انسان، به عنوان یک انسان، لحظههایی را فلسفی زندگی میکند و اهمیت این لحظات حیات تا بدانجاست که حتی میتوان گفت هستی انسان در چنین لحظههایی شکوفا میشود و از سوی دیگر هر گونه روکردن به اصلها و بنیاد چیزها گام نهادن به قلمرو فلسفه است. بنابراین فلسفه همگانی است و منحصر به فلاسفه نیست (نقیبزاده، 1374). سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که اگر فلسفه همگانی است، بنابراین چرا کودکان نتوانند درگیر آن شوند؟ اگر چه قدرت تمیز، داوری، مفهومسازی و استدلال و تقویت قدرت تفکر از اهمیت انکارناپذیری در زندگی فردی و جمعی برخوردار است ولی با وجود این بسیاری از دانشآموزان و حتی دانشجویان فاقد قدرت تمیز در امور، داوری و استدلال هستند (لیپمن، 1980). صاحبنظران تربیتی با انجام تحقیقات و پژوهشهایی که از 40 سال پیش شروع شده به این نتیجه رسیدند که دوران بزرگسالی (از جمله دوره دانشگاهی) برای پرورش و تقویت استدلال افراد بسیار دیر است و باید چنین کاری از دوران کودکی شروع شود (لیپمن1980). بدین ترتیب برنامه جدیدی با عنوان «فلسفه برای کودکان» شد که از آن طریق آموزش فلسفه وارد دبستانها و مدارس گردید. فیشر (1995) معتقد است.
که «فلسفه برای کودکان»[7] یک روش موفق در آموزش تفکر است. براساس تجربه جهانی و شواهد به دست آمده در بیش از 50 کشور نشان میدهد که «فلسفه برای کودکان» به رشد مهارتهای فکری در کودکان کمک کرده است (فیشر 1998).
لیپمن در مورد برنامه آموزش فلسفه به کودکان میگوید، این برنامه با بهرهگیری از نظریات «جان دیوئی»[8]و «ویگو تسکی»[9]که بر ضرورت تعلیم تفکر و تأمّل و نفی آموزشِ صرفِ «حفظ کردن» تأکید میکردند. به اعتقاد آنها دانشآموزان همچون دانشمندان باید به صورت گروهی کار تحقیقی انجام دهند؛ چرا که کندوکاو و کارهای پژوهشی کلاً مبتنی بر مشارکت و همکاری افراد با هم است،آنها باید موضوع مورد نظر را بیازمایند و تجزیه و تحلیل کنند؛ چرا که فرآیند تفکر، پردازش اموری است دربارهی جهان که افراد از طریق حواسشان آنها را فرا میگیرند. (ناجی، 1382، ص27ـ28).
فلسفه برای کودکان و نوجوانان، تازهترین و بزرگترین گامی که با هدف تقویت و بالا بردن مهارت استدلال، داوری و قدرت تمییز برداشته شده و نمونهی روشنی از کاربرد فلسفه در تعلیم و تربیت است .هدف آن که به دانشآموزان کمک کند تا خودشان کارِ فکری بکنند و مسائل خود را حل نمایند (لیپمن، 2003، ص43).در برنامه ، مسائل فلسفی مورد نظر در قالب یک داستان به آنان عرضه میشود آنوقت معلم بر اساس آنچه درباب هر داستان راهنمایی شده و به وی پیشنهاد شده است ، سؤالات و جوابهای دانش آموزان را هدایت میکند وزمینه بروز سؤالات را در ذهن آنان فراهم میکند.
درآموزش وپرورش ما نیز دانش آموزان و دانشجویان اطلاعات را حفظ وآزمون داده و قادر به صورت بندی و حل مسئله نیستند ودر نهایت به سرعت به تقلید از فرهنگ و فناوری کشورهای دیگر پرداخته و دچار عقب ماندگی میشوند. لذا با عنایت به تعالیم حیات بخش قران کریم[10] به بندگانی بشارت داده شده است که سخنان و آرای مختلف را مورد توجه قرار داده وبه آنها خوب گوش دهند و به شنیده ها دقت کنند ، آنرا ارزیابی نموده و بهترین آنرا انتخاب نمایند.آنچه مسلم است در اسلام و شیعه بیش از هر مکتب دیگر بر تفکر تأکید شده و گاه برتر از عبادت شمرده شده است وهمچنین انتخاب درست ،دقیق و مسئولانه از مهمترین ارکان رفتار وکردار اسلامی است، باید ابتدا شناخت ،تمیز داد ،انتخاب کرد ، تصمیم گرفت وسپس عمل کرد ،و اگر در اخذ تصمیم درست کوتاهی کنیم ، مستحق مجازاتیم و پس از انتخاب فرد، درمقام محاسبه ومجازات است . حال اگر نظام آموزشی ما بتواند منطبق بر فرهنگ اسلامی – ایرانی قدرت حل مسأله ،داوری و تحقیق در همه زمینه ها را به افراد یاد دهیم . تنها این تواناییها میتوانند زندگی اجتماعی وشخصی فرد را در ابعاد معنوی ومادی ارتقا ءدهند . تلاش بر آن است تا با شناخت نسخه های متنوع وگفتگو با پیشروان این برنامه و استفاده مؤثر از خلاقیت های آنان ، نسخه ای مناسب فرهنگ ایرانی _اسلامی تهیه شود و از مزایای این برنامه نسخه ای جامع و فراگیر قابل وصول باشد(ناجی،1387:ص17-19).
هدف نهایی ازتربیت در مفاهیم دین ورسالت انبیا ء همانا ساختن انسان والای متعهد و مسئول و متقی عاری از تعصبات جاهلانه و حب و بغض های بی حاصل ومتخلق شدن به اخلاق الهی و عشق به معبود ودوستی ومحبت به هر آنچه مخلوق اوست، لذا پروژه قصد داردبا استفاده از آثار بزرگانی که معارف ودانش خود را از چنین شریعتی اتخاذ نموده وآن را حکیمانه در غالب حکایت وتمثیل بیان نموده اند ،بهره گرفته انسانی بسازد که بداند، بفهمد ، باور کند و عمل کند، فلسفیدن در برنامه آموزش فلسفه به کودکان در غالب داستان نیز انسانی متعهد ومسئول که در پی تفکر به شناخت نائل آمده وبدان پای بند میشود،تربیت مینماید بالاخص در پژ وهش حاضر صلاحیتها و مهارتهای یدر پرورشتفکّر و تعقّل مورد تأکید میباشند توانایی استدلال، کاوشگری، و قضاوت و ارزشیابی، ومنشتفکّر مورد توجه قرار گرفته اند. لذا پروژه قصد دارد به بومی سازی این برنامه با فرهنگ وباورهای اسلامی وایرانی پرداخته و به این سؤال پاسخ دهد، چگونه داستانهایی ازمتون ادب فارسی را برای آموزش فلسفه به کودکان طراحی وتنظیم نماییم؟
1-2 اهمیت و ضرورت تحقیق
1-2-1فواید نظری تحقیق :
1)افزایش دانش نظری در مورد روشهای مناسب آموزش فلسفه به کودکان
1-2-2 فواید کاربردی تحقیق:
1)تدوین نسخه ی بومی ازآثار فیلسوفان وحکماءاسلامی”برای آموزش فلسفه به کودکان
2)ارائه نمو نه های عملی از داستانهای جذاب برای کودکان در آموزش فلسفه به کودکان
1-3 اهداف تحقیق
1-3-1 هدف کلی:
1)انتخاب وطراحی داستانهایی از متون ادب فارسی برای آموزش فلسفه به کودکان
1-3-2 اهداف جزیی:
1)تبیین جایگاه و نقش داستان در برنامه آموزش فلسفه به کودکان
2)استخراج نمونه از داستانهای متون ادب فارسی وتنظیم وطراحی جهت آموزش فلسفه به کودکان
1-4 سوالات تحقیق
1-4-1 سوالات اصلی:
1)داستان در برنامه آموزش فلسفه چه جایگاهی دارد ؟
2)چگونه داستانهایی از متون ادب فارسی برای آموزش فلسفه به کودکان انتخاب و طراحی شود ؟
1-5 تعریف اصطلاحات متغیرهای تحقیق
1-5-1داستان: در این پروژه منظور قصه.حکایت . نقل . قصه . سمر. سرگذشت . حدیث . افسانه .حادثه . ماجری . ماوقع. حکایت تمثیلی . واقعه . حکایت گذشتگاناست که در شاهنامه فردوسی ،بوستان وگلستان سعدی ،کشکول شیخ بهایی ، منطق الطیر والهی نامه عطار نیشابوری ،مثنوی مولوی ذکر گردیده است .
1-5-2 متون ادب فارسی:.شعر فارسی و نثر فارسی دوگونه اصلی در ادب فارسی هستند .برخی کتابهای قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیکادبیات فارسی قرار گرفتهاند.ادبیات فارسی موضوعاتی مانند حماسه و روایات و اساطیر ایرانی و غیر ایرانی، مذهب و عرفان، روایتهای عاشقانه، فلسفه و اخلاق و نظایر آن را در برمیگیرد. حسب موضوع مورد کاربرد در یک آفریده ادبی فارسی آن را در حیطه ادبیات حماسی، غنایی، تعلیمی یا نمایشی قرار میگیرد.ادبیات فارسی چهرههای بین المللی شناخته شدهای دارد که بیشتر آنها شاعران سدههای میانه هستند. از این میان میتوان به رودکی، فردوسی، نظامی، خیام، سعدی، مولانا و حافظ اشاره کرد.گوتهمعتقد است ادبیات فارسی، یکی از چهار ارکان ادبیات بشر است. (لوینسون،کریستنسن،2002:ص48).
1-5- 3آموزش فلسفه به کودکان:مسائل فلسفی مورد نظر در قالب یک داستان به آنان عرضه میشود آنوقت معلم بر اساس آنچه درباب هر داستان راهنما یی شده و به وی پیشنهاد شده است سؤالات و جوابهای دانش آموزان را هدایت میکند وزمینه بروز سؤالات را در ذهن آنان فراهم میکند. بدین ترتیب حلقه کند وکاو تشکیل و کودکان تصورات خود را عرضه میدارند ودر مورد نظرات دیگران به بحث و گفتگو می پردازند(ناجی،1387:ص17-19) .
فرم در حال بارگذاری ...