با توجه به آرای فلاسفه و مربیان تربیتی پیرامون روش تربیتی عادت در تعلیم و تربیت می توان به اهمیت و جایگاه این روش در تربیت و تفاوت دیدگاه های صاحبنظران تربیت پی برد ،آرای اخوان الصفا این است که : عادت به معنای رفتاری است که در اثر تکرار برای انسان ملکه می شود و از او به سادگی جدا نمی گردد(فقیهی،1377 :215)
ارسطو تربیت را ” ایجاد فضائل” محسوب می دارد ( ارسطو،1356) و غزالی می گوید: پس هر کاری که نیکوست عادت کند، خلق نیکو اندر وی پدید آید، و سر اینکه شریعت به کار نیکو فرموده است این است،مقصود از این،گرویدن دل است از زشت به صورت نیکو ،هرچه آدمی به تکلف عادت کند طبع وی شود(غزالی،1368) در مقابل نظرات فوق گروهی که در صدر آنها می توان از روسو و کانت نام برد معتقدند که تربیت فن بر هم زدن عادت است.همچنین یکی از اولین کسانی که مفهوم عادت در تربیت را محکوم کرده است افلاطون بوده، او اساسا ریشه ی تربیت را در آگاهی و هوشمندی و اراده و اختیار می داند (یوسفی،1389) در اینجا می توان دریافت که مسئله ی عادت از دید دانشمندان حوزه ی تربیت دارای جایگاه متفاوتی می باشد از این رو تامل و بررسی در این زمینه می تواند راهگشای تحقق امر خطیر تعلیم و تربیت باشد.
طرحواره ی انسان به منزله ی عامل، بیانگر آن است که در اندیشه ی اسلامی ، انسان چون عاملی در نظر گرفته شده است که می توان ” عمل” های صادر شده از وی را به خود او منتسب ساخت و او را منشا عملش در نظر گرفت ( باقری،1388) از بررسی متون اسلامی به ویژه قرآن می توان نتیجه گرفت که مبانی عمل ، دست کم در سه نوع مبنای اساسی خلاصه می شود که می توان آن ها را مبانی شناختی، گرایشی و ارادی-اختیاری نامید.بر اساس این نظریه می توان روزنه هایی برای یافتن جایگاه عادت در تعلیم و تربیت یافت.
در رابطه با این موضوع پژوهش هایی انجام شده است که از جمله ی انها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
“کوکبی اصل”(1386) در پژوهش خود با عنوان مقایسه ی دو رویکرد عا دتی و عقلانی در تربیت دینی و ارزیابی راهنمای برنامه درسی دینی دوره ی متوسطه و پیش دانشگاهی بر اساس این رویکرد نتیجه گرفته است که رویکرد کتاب مذکور عقلانی بوده و با توجه به شرایط سنی انتخاب این رویکرد به جا بوده است.”باقری” (1388)در پزوهشی با عنوان بررسی تطبیقی طرحواره ی اسلامی عمل با انسان شناسی پسا ساختار گرا ، دیدگاه انسان به منزله ی عامل را دربردارنده ی دلالتهای مهمی در عرصه ی تعلیم و تربیت معرفی می کند .”علی رضا بیگی” (1392) در پژوهشی به تحلیل عاملیت انسانی در مواجهه با فضای مجازی بر اساس نظریه انسان عامل و پیامدهای تربیتی پرداخته است و به آثار این مواجهه در بحث تربیت اشاره کرده است.
با توجه به انچه در بالا بیان شد به نظر می رسد نیاز به پژوهشی با این عنوان احساس می شودکه ابتدا جایگاه عادت را به اختصار از دید فیلسوفان و مربیان تربیتی بیان کند و سپس به بررسی نظرات موافق و مخالف پیرامون آن بپردازد،و در ادامه با در نظر گرفتن مبادی سه گانه ی عمل و همچنین با توجه به رابطه ی انجام عمل و ویژگی های پیش نیاز آن در پایان به بیان دیدگاه خود از منظر نظریه ی فوق پیرامون عادت اقدام کند، زیرا نیاز به بررسی مسائل تربیتی و تبیین جایگاه انها بر اساس یک نظریه ی مشخص منجر به روشن تر شدن مبحث و همچنین نزدیک تر شدن ان به سوی عملیاتی شدن می باشدو به این پرسش پاسخ داده ایم که جایگاه عادت در تعلیم و تربیت بر اساس نظریه ی انسان به منزله ی عامل چیست؟
اهمیت و ضرورت تحقیق:
اهمیت و ضرورت نظری:
اهمیت و ضرورت کاربردی:
اهداف تحقیق:
هدف کلی:
اهداف جزئی:
ـ مشخص کردن جایگاه عادت در تعلیم و تربیت بر اساس آرای موافق و مخالف پیرامون آن در تربیت
ـ مشخص کردن جایگاه عادت در تعلیم و تربیت بر اساس نظریه انسان به منزله ی عامل
سوالات تحقیق:
تعریف مفاهیم تحقیق:
تربیت :به معنای پروردن و ادب و اخلاق را به کسی آموختن می باشد (فرهنگ معین) اما مراد از تربیت در پژوهش حاضر ، به معنای “گرداندن و پروراندن پی در پی چیزی تا حد نهایت” است(باقری،54:1388)
انسان عامل: خاستگاه انسان شناختی این دیدگاه عاملیت آدمی است. برآیند همه ی عناصر و نیروهای گوناگون در شخصیت انسان عمل اوست. عملی که از سویی از آن آدمی است و از سوی دیگر سازنده ی هویت او ست. در این رویکرد ، آدمی فعال است و هویت خود را با عمل خویش و با تعامل با محیط پیرامونش رقم می زند. چنین عملی دارای سه عنصر و مقوله ی اصلی شناخت ،میل و اراده است (سجادیه و همکاران،135:1391)
عادت:عادت در فرهنگ فارسی به(( خوی یا کاری که انسان به آن خو بگیرد و در وقت معین انجام دهد)) معنی شده است(فرهنگ عمید) و (( ابن مسکویه)) می گوید: (( حالتی است در روان انسان که اورا به انجام عمل بدون نیاز به اندیشه و تامل سوق می دهد)) (حجتی ،1361: 98 )
نظریهی اسلامی عمل:در این نظریه عمل آدمی مبتنی بر سه مبداء شناختی، گرایشی و ارادی است. این سه مبداء باید به ترتیب در انسان به وجود آید تا منجر یه عملی از سوی او شود. در این نظریه هر عمل دارای دو اثر است که در پی آن آفریده میشود که «اثر بازگشتی نوع اوّل» و «اثر بازگشتی نوع دوم» نامیده شدهاند. نوع اول آن ناظر به اثر عمل بر مبادی خودش است و نوع دوم ناظر به اثر عمل بر فرد موقعیت عامل. به عبارت دیگر، دستهای از آثار عمل به مبادی آن رجعت کرده، آنها را تحکیم میکنند و دستهای دیگر بر موقعیت عامل مؤثرند. این دستهی دوم نیز -در صورتی که فرد عمل خود را مورد اندیشه و تأمل قرار دهد- همچون دستهی نخست منجر به استحکام مبادی عمل میشوند. شناخت این اثرات برای شناخت جامعی از عمل ضروری است (باقری،1382 : 106-81 ).
تعالی و پیشرفت هر جامعهای مستلزم داشتن افراد سالم و بانشاط است، روابط سالم با دیگران میتواند تکامل و رشد شخصیت را موجب شود(بخشی سورشجانی،1379 ؛ نقل از بخشایش و انتظاری،1390).
پدیده اشتغال و کار از ابتدای زندگی بشر موردتوجه بوده است. با صنعتی شدن جوامع، زن نیز مانند مرد بیرون از خانه به کار و فعالیتهای مختلف میپردازد و به زندگی اقتصادی خانواده کمک میکند زنان بسیاری در خارج از خانه مشغول هستند. توسعه تکنولوژِی، بالا رفتن سطح تحصیلات زنان، دستیابی به تخصصهای مختلف و بهبود وضع کار از یکسو و علاقه زنان به استقلال اقتصادی و افزایش عزتنفس از سوی دیگر منجر به افزایش فعالیت زنان شده است (بنی اسدی شهربابک، رشیدی، حسینی فرد، 1391).
تولستوی در نامه 1856 به والریا آرسنیو نوشته است کسی میتواند در این جهان عالی زندگی کند که بداند چطور کار کند و چطور عشق بورزد (ترویات،1990؛ نقل از پاینز و نانز،2003). به قول فروید توانایی عشق ورزیدن و کار کردن شاهدی برای بهزیستی روانشناختی است. انتخاب افراد از شغل و شریکشان می گوید یک رابطه بزرگی درباره اینکه چطور آنها تاثیر عمده بر زندگیشان داشته و دارند. تاثیر کار و عشق هردو بر عملکرد سالم اثبات تجربی شده است (بارنت،1993، بارنت و هاید،2001؛نقل از پاینز و نونز،2003).
در طول دهه ی گذشته افزایش سریع مشارکت زنان متاهل در نیروی کار وجود داشته است. همراه با افزایش نسبت زنان در نیروی کار، نشانه های تغییر در الگوهای تغییر در زندگی زنان نیز رخ داده است.به طور سنتی ورود و خروج زنان در نیروی کار همراه با مراحل همتایی در زندگی خانواده است(گوزمن،2000).
امروزه درزمینه جامعهشناسی پزشکی به مبحث بررسی اختلاف در میزان سلامت و بیماری زنان توجه زیادی شده است. در بررسی تفاوتهای موجود در میزان سلامت زنان، عدهای از جامعه شناسان در چهارچوب تحلیل نقشهای اجتماعی زنان به امر اشتغال زنان توجه نمودهاند. نقش شغلی زنان بهعنوان نقشی جدید در کنار نقشهای سنتی آنان که شامل نقش مادری و همسری میشود، موردتوجه قرارگرفته و در ارتباط با پیامدهای این تلفیق نقشها، با توجه به تأثیرات سوء یا مثبتی که اشتغال میتواند بر سلامت جسم و روان زنان داشته باشد، نظریههایی عنوانشده است یک دسته کسانیکه موافق نقش شغلی خانمها هستند و معتقدند اشتغال اثرات مثبتی را در جهت ارتقاء شرایط سلامت روانی زنان در پی دارد و دسته دوم مخالفین نقش شغلی زنان است که اثرات سوئی را به دنبال کارکردن زنان بر آنها متصور میشوند (احمد نیا،2002 ؛نقل از دل آرام، صفدری، فروزنده، کبری، 1384).
و همچنین تغییرات در جوامع کنونی و افزایش تعداد زنان شاغل، نقشهایی متفاوت را برای زوجها به وجود آورده است. ورود زنان به بازار کار در دهههای 1970 و 1980 بیشتر شد چراکه تحولات اقتصادی کفایت تک درآمدی بودن خانواده را زیر سؤال برد (لانگ و یانگ، 1997 به نقل از بوستانی پور،1386).
پیامدهای این تغییرات در زندگی خانوادگی هم گسترده و هم چشمگیر است. وقتی همسر به بازار کار وارد میشود مرد و زن هردو باید نقشهایشان در ازدواج خود را بازتعریف کنند. اکثریت بزرگی بااینحال، نقش جدید خود را با برخی از تردیدها مشاهده میکنند. درحالیکه برخی از آنها، سهم خود را در بهزیستی اقتصادی خانوادهشان تشخیص میدهند و از کار لذت میبرند. گروهی دیگر بر مشارکت اقتصادی و فعالیت کاری بهعنوان نقش ثانویه نسبت به شوهران نگاه میکنند.
همانطوری که زنان به سوی نیروی کار میروند مردان بیشتر مسئولیتهای خانهداری و نگهداری کودک را به عهده میگیرند. اگرچه ذکر این نکته مهم است زنان اکثریت مسئولیت نگهداری کودک و وظایف خانهداری را همچنان بر عهده میگیرند. علاوه بر این افزایش مشارکت نیروی کار زنان با افزایش مقدار زمان صرف شده توسط همسرانشان در خانه هماهنگ نشده است. زنان کاملاً زمانی را که در وظایف خانهداری صرف میکنند کاهش ندادهاند و در مقابل نیروی کار را افزایش دادهاند. بنابراین بسیاری از زنان متأهل با فعالیت کردن در دو شیفت کار در خانه و بیرون خانه مقدار بیشتری کار میکنند. استرس و تقاضاهای شغل اغلب تأثیر منفی بر ارتباطات خانواده، بهزیستی روانشناختی و رضایت زناشویی دارد (گوزمن،2000).
دلزدگی از عشق یکروند تدریجی است، بهندرت و بهطور ناگهانی بروز میکند. صمیمیت و عشق به زندگی رنگباخته و خستگی عمومی عارض میشود.، در شدیدترین نوع فرسودگی با فروپاشی رابطه همراه است (برنشتاین، ترجمه توزنده جانی، 1380).
تعریف مساله و بیان سوالهای اصلی تحقیق:
سالهاست روان شناسان درصدد هستند به این سؤالات پاسخ دهند که چرا برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر از بهداشت روانی بهتری برخوردارند؟ این سؤال، سؤال دیگری را به همراه میآورد که چرا بر خی نسبت به برخی دیگر در زندگی موفقترند؟ چه عواملی این تفاوتها ر ا رقم میزند؟(گلزاری و یزدی،1384). ازدواج بهعنوان یکنهاد اجتماعی است که پایه و اساس ارتباط انسانی را تشکیل میدهد و در آن زن و مرد از طریق یک نیروی رمزی ناشی از غرایز و آیین و شعائر و عشق به هم جذب میروند و بهطور آزادانه و کامل تسلیم یکدیگر شده تا واحد پویایی را بهعنوان خانواده ایجاد کنند (برنو،2009، به نقل باقریان و بهشتی،1390).
یکی از جنبههای اثرگذار اجتماعی حاضر بر سلامت افراد، حرفه و شغل هست که پرداختن به آن حائز اهمیت بوده و جای بحث دارد (حدادی، کلدی، سجادی و یوسفی،1390). حدود نیمی از نیروی کار جامعه را زنان تشکیل میدهند و گذشته از نقش فعال و چشمگیری که در عرصه خانواده ایفا میکنند، اشتغال اجتماعی آنها امری ضروری و اجتنابناپذیر است. در حال حاضر زنان در عرصه کار و فعالیت اعم از بخش صنعت، کشاورزی، بهداشت و درمان، تعلیم و تربیت و غیره حضوری قابلتوجه دارند و با توجه به نقشهای متعدد و چشمگیر آنها در عرصه خانواده و اجتماع، سلامت و ارتقاء سطح سلامتی آنها اهمیتی خاص مییابد (شاهرخی،1380). زنان یکی از گروههای حساس بهداشتی بوده که نسبت به مردان درخطر بالاتری برای اکثر اختلالات روانی هستند. سلامت روان زنان، سلامت خانواده و متعاقب جامعه را تضمین میکند (سپهرمنش،1387).
در سالیان اخیر رویکرد آسیبشناختی به مطالعه سلامتی انسان موردانتقاد قرارگرفته است. برخلاف این دیدگاه که سلامتی را بهعنوان نداشتن بیماری تعریف میکند، رویکردهای جدید بر “خوب بودن” بهجای “بد یا بیمار بودن” تأکید میکنند. از این منظر، عدم وجود نشانههای بیماریهای روانی، شاخص سلامتی نیست. بلکه سازگاری، شادمانی، اعتمادبهنفس و ویژگیهای مثبتی ازایندست نشاندهندهی سلامت بوده و هدف اصلی فرد در زندگی، شکوفاسازی قابلیتهای خود است. گروهی از روانشناسان بهجای اصطلاح سلامت روانی از بهزیستی روانشناختی استفاده کردهاند. زیرا معتقدند این واژه ابعاد مثبت را به ذهن متبادر میکند.(میکائیلی منیع،1389).
معنی لغوی بهزیستی یک حالت رضایت از شاد بودن، سلامتی و موفقیت است که به تجربه و عملکرد روانشناختی مطلوب اشاره میکند (دسی و ریان به نقل از عایشه گورل، 2009).
اصطلاح بهزیستی اصطلاحاً بهعنوان احساسی مثبت و احساس رضایتمندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزههای مربوط به خانواده و شغل و … میباشد، تعریفشده است (چاو،2007، به نقل چالمه،1390). مفهوم بهزیستی روانشناختی یک ساختار چندبعدی نگرش به زندگی است. ریف (1989) اشاره میکند که برای توصیف بهزیستی روانشناختی رویکرد نظری خاصی وجود ندارد. او مطالعاتش را بر پایه روانشناسان رشد و شخصیت یعنی توضیحات نظری روانشناسان مثبت نگر بنا میکند و نیز مدل چندجانبه بهزیستی روانشناختی را ایجاد میکند (رجب اوزپولات، یوجل اسکور، سزر،2012). طبق گفته ریف (1995) بهزیستی چندبعدی است و شامل ابعادی میشود مانند خویشتن پذیری، رشد فردی، هدف زندگی، روابط مثبت با دیگران، تسلط محیطی (توانایی مدیریت مؤثر زندگی شخص و جهان پیرامون) و حس خودمختاری. همچنین برحسب دو مؤلفه تعریفشده است؛ یک مؤلفه عاطفی که شامل هیجانات مثبت و منفی میشود و یک مؤلفه شناختی، برای مثال رضایت از زندگی که به قضاوت کلی زندگی شخصی اشاره میکند درحالیکه حوزههای خاصی (شامل سلامتی، دارایی و روابط) همه قضاوتها را تعیین میکند. همهی حیطهها اهمیت یکسانی برای افراد ندارد (تارین،2010).
درحالیکه بعضی ازدواجها موجب رشد و شکوفایی زوجین است، بسیاری از زن و شوهرها نیز میتوانند به مصیبتهایی در مقابل همدیگر بدل شوند، ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان ازدواج، هنر و مهارتی است که علاوه بر سلامت روان و تجارب سالم اولیه، نیازمند داشتن و کسب نگرشهای منطقی، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای زندگی و انجام وظایف خاص خویش است.(اعتمادی، نوابی نژاد، احمدی و فرزاد، 1385؛ به نقل عطاری، حسین پور، راهنورد، 1388).
ازجمله مخاطرات ازدواج و روابط بین زن و شوهر دلزدگی زناشویی است. دلزدگی زناشویی وضعیت دردناک فرسودگی جسمی، عاطفی و روانی است که کسانی که توقع دارند عشق رویایی و ازدواج به زندگیشان معنا بخشد را متزلزل میکند. دلزدگی زمانی اتفاق میافتد که زوجین متوجه میشوند علیرغم تلاشهایشان رابطهشان به زندگی معنا نداده و نخواهد داد (پاینز، به نقل شاداب 1381).
فرسودگی یکروند تدریجی است و بهندرت بهطور ناگهانی بروز میکند. درواقع صمیمیت عشق بهتدریج رنگ میبازد و به همراه آن احساس خستگی عمومی عارض میشود. کایزر (2003) معتقد است باوجوداینکه برخی ازدواجها بهنوعی سرخوردگی را تجربه میکنند اما بسیاری از آنها باکیفیتی پایین ادامه یافته وزندگی متأهلی بیثباتی را تشکیل میدهند که متمایل به فروپاشی است و مسلماً با فراوانی افکار و تصورات درباره جدایی همراه خواهد بود (شریفی، کارسولی، بشلیده،1390). فرسودگی جسمی با نشانگانی مانند احساس خستگی، کسالت و بیحالی بروز میکند که با خواب رفع نمیشود. فرسودگی عاطفی بااحساس آزردگی، ناامیدی، غمگینی، تنهایی و بیهودگی مشخص میشود. فرسودگی روانی معمول بهصورت کاهش خودباوری و منفی نگری نسبت به روابط بهخصوص رابطه با همسر و احساس یاس و سرخوردگی نسبت به همسر بروز میکند (ادیب راد،1384).
ضرورت انجام تحقیق
در سالهای گذشته دیدگاه زنان و مردان درباره زندگی تغییر کرده است. امروزه، دیدگاه مردان وزنان درباره مفهوم خود تغییر کرده است. همچنین ایدهها درباره نقش سنتی زنان ومردان تغییر کرده است. امروزه زنان برای به ظهور رسانیدن توانمندی های خود افزایش عزت نفس و خود شکوفایی به اشتغال علاقه مند شده اند (نظری،1386).
تغییر نقش های سنتی زنان و تقاضای روزافزون آنها برای مشارکت در عرصه های مختلف، به واقعیتی انکار ناپذیر در جامعه ایران تبدیل شده است (جواهری، سراج زاده، رحمانی،1389). اغلب زوجین علاقمند به اشتغال بوده یا شاغل هستند و حتی طبق آمار گرفته شده (زوج های دو شغلی) و دو درآمدی رو به افزایش است. مشاهده میشود که هرکدام از زوجین بیش از نیمی از ساعات روزانه خود را در محیط کاریشان سپری می کنند (کارلسون،1378). با رشد روزافزون و گسترش اشتغال ساخت خانواده و نقش های والدین دچار دگرگونی شده و در روابط همسران با یکدیگر و روابط مادر و پدر با فرزندان نیز تغییراتی به وجود آمده است (پارسل و مناغان، به نقل از اقدامی وحسین چاری،1387).
زن موجودی است که می تواند سرمایه ای برای اصلاح جامعه باشد و انسان های والا پرورش دهد. آسایش خانواده و جامعه به برکت وجود زن و طبیعت او تحقق می یابد. ورود زنان به محیط های اجتماعی وایجاد فرصت های شغلی وگزینش آن ها برای شغل های موجود در جامعه سبب تنوع نقش های آنان در اجتماع وخانواده وتعدد روابط اجتماعی وتعلقات گروهی شده است. این پدیده موجب تغییر دیدگاهها و نگرش آنان شده و مسائل جدیدی را بوجودآورده است (محمدی، بلوریان، عارفی، 1389).
از نظر کارلسون (1378) یکی از دلایل تنیدگی زنان شاغل داشتن مسئولیت های متعدد در محیط حرفه ای و خانوادگی است که یکی از مسائل اصلی روابط کار و خانواده را تشکیل می دهد یعنی زنان شاغل به دلیل انتظارات سنتی که از آنان می رود از یک سو مسئولیت انجام وظایف خانه داری، تربیت فرزندان و انجام وظایف زناشویی را به عهده دارند و از سوی دیگر ضرورت های اقتصادی همراه جنبش های دفاع از حقوق زنان، آنان را در جهت یک زندگی فعال سوق داده است. یعنی به دلیل تغییرات بنیادی در نقش زن در روابط کار و خانواده زنان دیگر نمیتوانند به عنوان مادر در خانواده، همه عمر خود را در کانون خانوادگی بگذرانند. لذا زنان علاوه بر تنیدگی های ناشی از خانه و خانواده، با تنیدگی های ناشی از کار هم مواجهند (ادیب راد،1385).
برای اکثر مردم کار چیزی فراتر از وسیله تأمین معاش تلقی می گردد. کار سبب بالارفتن موقعیت اجتماعی و موجب فعالیت ذهنی و جسمی می شود. به اوقات زندگی فرد نظم و ساختار می بخشد و سبب گسترش تلاش های انسانی می شود و حس هدف و مقصود مشترک می آفریند. افراد بیکار در مورد وضعیت جسمی خویش دچار نگرانی هستند و از مراجعان دائمی پزشکان به شمار می روند (فدایی و علی بیگی،1390).
بعلاوه زمانی که زن و شوهر هردو شاغل بوده و زندگی متحرک و سازنده ای دارند جنبه های مثبتی در زندگی آنها وجود دارد (گیلبرت به نقل از نظری،1386). همسری که علاقه های مخصوص به خود دارد دارای هیجان بیشتری است (روسو به نقل از نظری،1386). علی رغم مسائل حرفه ای، کیفیت محاوره ها و حمایت شخصی این فرد ممکن است رابطه را غنی تر کند (باروک و اسکوآرتز به نقل از نظری،1386).
با افزایش زنان تحصیلکرده در ایران و درخواست آنها برای اشتغال، مطالعه وضعیت سلامت زنان شاغل از اهمیت زیادی برخوردار است. تداخل نقش های چندگانه سبب کاهش کیفیت کار، اختلافات زناشویی، انتقال رنج وناراحتی روانی به کودکان، صدمه به کیفیت زندگی و کاهش سلامت روان آنها می گردد (حدادی، کلدی، سجادی، صالحی، 1390).
اختلاف دیدگاه ها مربوط به تاثیر شغل بر زندگی زنان و اختلاف پژوهش های پیشین در این زمینه و تحول جامعه نسبت به دهه های گذشته ایجاب می کند که تحقیقی در این زمینه صورت گیرد تا بتواند تضاد های مربوط به این زمینه را پاسخگو باشد.
اهداف
هدف کلی:
بررسی مقایسه ای بهزیستی روانشناختی و دلزدگی زناشویی بین زنان شاغل (معلم) و خانه دار
اهداف جزئی:
فرضیه ها (سؤالهای تحقیق)
فرضیه های اصلی:
فرضیه های فرعی:
تعریف متغیرها و اصطلاحات
تعریف مفهومی و عملیاتی
بهزیستی روانشناختی: داشتن احساس مثبت و رضامندی عمومی از زندگی است که خود و دیگران را در حوزه های مختلفی چون خانواده، دوستان، شغل را در بر می گیرد. این تحقیق از مدل 6 بعدی کارول ریف برای تعریف و سنجش بهزیستی استفاده می شود. این 6 بعد عبارتند از: خود تعیین گری، تسلط بر محیط، رشد و بالندگی شخصی، خویشتن پذیری، روابط مثبت با دیگران و هدف داشتن در زندگی. در این تحقیق به منظور بررسی بهزیستی روان شناختی کلی و 6 مولفه آن از مقیاس 84 گویه ای بهزیستی روان شناختی ریف استفاده می شود که 6 مولفه دارد. به هر بعد 14 سوال اختصاص دارد.
خود تعیین گری: فرد خود تعیین گرا (خود پیرو و مستقل) در مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف، در این بعد، نمره بالایی می گیرد. وی فرد مستقلی است که توانایی مقاومت در مورد فشارهای اجتماعی را دارد وبر اساس ارزش های شخصی خود و به طریقی که معتقد است درست است، رفتار می کند. قدرت کنترل و تنظیم رفتارهای خود را دارد و خود را بر اساس معیارها و استاندارد های خویش ارزیابی می کند بر عکس، کسی که در این بعد نمره پایینی می گیرد، به انتظارات و ارزیابی دیگران توجه دارد. برای تصمیم گیری در مورد امور مهم زندگی اش به نظرات دیگران توجه دارد و آنطور که دیگران دوست دارند رفتار می کند.
تسلط بر محیط: کسی که در این بعد نمره بالایی می گیرد، احساس می کند بر اوضاع مسلط است و توان آن را دارد که مدیریت اوضاع پیرامون خود را در دست داشته باشد. وی از فرصت های موجود استفاده موثر می کند و قادر است بر اساس نیازها و مقتضیات شخصی اش شرایط مناسب را فراهم سازد. بر عکس کسی که در این بعد نمره پایینی بدست می آورد برای روبرو شدن با تقاضاهای زندگی روزمره احساس ضعف می کند و احساس می کند که نمی تواند در شرایط موجود تغییری ایجاد کند به طور کلی احساس کنترل جهان پیرامون خود را ندارد.
رشد شخصی: کسی که در این بعد نمره بالایی می آورد، احساس رشد مداوم و پیوسته دارد. از احساس رشد و پیشرفت برخوردار است و نسبت به تجارب جدید از گشودگی برخوردار است یعنی پذیرای تجارب نو و تازه است. بر عکس کسی که در این بعد نمره نمره پایین می گیرد، احساس رکود می کند و فاقد احساس رشد و بالندگی شخصی در طول زمان می باشد. چنین شخصی نسبت به زندگی احساس کسالت و دلزدگی دارد و احساس می کند که در ایجاد رفتارها و نگرش های جدید و نو ناتوان است.
روابط مثبت با دیگران: فردی که در این خرده مقیاس بهزیستی روان شناختی، نمره بالایی کسب می کند، از رابطه گرم، رضایت بخش و اعتماد بخشی با دیگران برخوردار است و احساس همدردی قوی نسبت به دیگران داردو دارای عاطفه و احساس نزدیکی نسبت به دیگران می باشد. او نسبت به دیگران احساس تفاهم و درک متقابل دارد و از داد و ستد های روابط انسانی آگاهی دارد. شخصی که در این بعد نمره پایینی می گیرد، روابط نزدیک اندک و محدودی دارد و برقراری روابط گرم و صمیمانه برایش مشکل است و نسبت به دیگران گشودگی ندارد و به مسائل آنها توجهی ندارد. چنین فردی خواهان ایجاد و حفظ روابط محکم و استوار با دیگران نیست.
هدف داشتن در زندگی: کسی که در این بعد نمره بالایی به دست می آورد، احساس میکند که زندگیش هدفمند و جهت دار است. احساس میکند که زندگی کنونی، گذشته او معنادار بوده است و بر این باور است که میتواند زندگیش را با معنا و هدفدار سازد. بر عکس، کسی که در این بعد از مقیاس بهزیستی نمره پایینی میگیرد، زندگی را معنادار نمیبیند، هدف های معین و جهت گیری مشخصی در زندگی خود ندارد. در زندگی گذشته اش معنایی نمی بیند و برای آینده نیز چشم اندازی که معنا بخش زندگیش باشد، تصور نمیکند.
پذیرش خود: فردی که پذیرش خود بالایی دارد، نگرش مثبتی نسبت به خودش دارد و نسبت به جنبه های گوناگون خود، خوب و بد، هردو، شناخت و آگاهی داردو نسبت به زندگی گذشته اش احساس مثبتی دارد. بر عکس، فردی که در این بعد ضعیف است و نمره پایینی میگیرد، از زندگی خود راضی نیست، از آنچه در زندگی گذشته برایش اتفاق افتاده است ناراضی است و نسبت به گذشته احساس سرخوردگی دارد و در حسرت آن است که ای کاش شخص دیگری بود متفاوت از آنچه اکنون هست.
دلزدگی زناشویی:
نمره ای است که فرد در پرسشنامه فرسودگی زناشویی پاینز (CBM)، کسب مینماید و فرسودگی آزمودنی را در سه بعد جسمانی، روانی و عاطفی میسنجد.
فرسودگی زناشویی وضعیت دردناک جسمی، عاطفی و روانی است کسانی را که توقع دارند عشق رویایی به زندگیشان معنی بخشد را متاثر می سازد. فرسودگی هنگامی بروز می کند که آنها متوجه می شوند، علی رغم تمام تلاشهایشان این رابطه به زندگیشان هیچ معنی و مفهوم خاصی نداده است (ون پلت،2004؛ پاینز،1996، ترجمه شاداب، 1381).
خستگی جسمی: فرسودگی جسمی با نشانگانی مانند خستگی، کسالت، بی حالی بروز می کند که با خواب رفع نمی شود. این افراد گاهی دچارسردردهای مزمن، دردهای شکمی و یا کمردرد می شوند و همچنین مستعد ابتلا به بیماری هستند (شاداب،1381. به نقل از نیکوبخت، کریمی و بهرامی،1390).
ای (اصول اخلاقی) و دو بخش اصلی (منشور اخلاقی سازمان و عهدنامه اخلاقی کارکنان) سازمان می یابد. سند جامع اخلاقی مفاهیم گوناگون اخلاقی دارد. تعریف عملیاتی، تحلیل مفهومی و بیان سنجه ها و نشانگرهای آنها می تواند در پایان سند پیوست شود. عده ای این مباحث را در پانوشت صفحات مربوط می آمورند.
عهدنامه اخلاقی شامل مسئولیتها و وظایف اخلاقی همه کسانی است که در سازمان شاغل اند. عهدنامه اخلاقی برخلاف منشور اخلاقی از آن افراد است. هر فردی در هر شغلی نسبت به کارفرما و سایر ذی نفعان و صاحبان حق، مسئولیت اخلاقی دارد. صاحبان مشاغل، امروزه، فراتر از سازمان به تدوین عهدنامه اخلاقی پرداخته اند و کتابخانه ها از آنجا که سازمانی مردم نهادند در این میان نقش موثری دارند. سند اخلاقی به دلیل اهمیتی که دارد، محتاج بازنگری مستمر است تا متناسب با توسعه کسب و کار، فراگیر و کارا باشد. این سخن درست است که صرف تدوین سند اخلاقی سبب اخلاقی شدن سازمان نمی شود، اما اگر نتیجه گرفته شود که سند اخلاقی امری زایدی است، در دام مغالطه افتاده ایم. سند اخلاقی به منزله شرط لازم و نه کافی برای تحقق اخلاق در سازمان ضروری است. ( قراملکی، 1390: 218-217).
عهدنامه اخلاقی بیانیهای فراگیر از مسئولیت اخلاقی منابع انسانی است. عهدنامه اخلاقی کتابداران و کارشناسان اطلاع رسانی شامل وظایف اخلاقی آنان در قبال کتابخانه و مرکز اطلاع رسانی به منزله یک سازمان، کاربران و مسئولیت اخلاقی آنان در قبال حرفه کتابداری و اطلاع رسانی است. نگاه اخلاقی به سازمان اساس مسئولیت پذیری کارکنان نسبت به سازمان است. تلاش در افزایش بهره وری، ترجیح منافع سازمان بر منافع شخصی، تلاش برای افزایش خودشناسی لحظه ای، ذکر خیر از سازمان و دوری از غیبت کردن، حساسیت و شادابی نسبت به کامیابی سازمان از ابعاد مهم وفاداری کتابداران و اطلاع رسانان در قبال کتابخانه و مرکز اطلاع رسانی است.
1-6-4. ویژگی های حرفه کتابداری
کتابداری و اطلاعرسانی رشتهای است که از اصول نظری و دانش فنی مناسب جهت خدمت به نیازهای اجتماعی برخوردار است. هر چند دیویی در ردهبندی خود ردهای بهکتابداری اختصاص داده که با سایر ردهها ارتباط چندانیندارد، لیکن وجود چنین ارتباطی نه تنها غیرممکن نیست بلکه معقول است. ریموند ایروین مبانی ارتباط بین کتابداری و برخی رشتهها از جمله علوم اجتماعی، علوم تربیتی، تاریخ، روانشناسی، اخلاق و ادبیات را از لحاظ نظری تشریح کرده است (موکهرجی، ١٣۶٨: ٢٧-٣١).
1-7. متغیرهای مستقل و وابسته
متغیر مستقل: میزان آشنایی کتابداران کتابخانهها (از نظر سن، تجربه کاری، سطح تحصیلات، تخصص شغلی، جنسیت، سمت، شرایط استخدامی)
متغیر وابسته: معیارهای اخلاق حرفهای کتابداری
– مسئولیت در مقابل سازمان مربوطه
– مسئولیت در مقابل جامعه
– مسئولیت در مقابل حرفه
– مسئولیت در مقابل همکاران
– مسئولیت در مقابل استفاده کنندگان
– مسئولیت در مقابل خود
– مسئولیت در قبال متخصصان سایر رشته ها
[1] Ethics
[2] Professional ethics
سرمایه گذاری مادی و معنوی برای رشد سالم و تربیت صحیح کودکان و نوجوانان و جوانان، در واقع اساسی ترین و مهم ترین سرمایه گذاری خانوادگی، اجتماعی و مالی می باشد. این سرمایه گذاری از جنبه های مختلف انسانی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی حائز اهمیت می باشد. توجه به نوجوانان مستلزم تامین نیازهای زیستی، روانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنان می باشد. کمک نهادهای اجتماعی شامل ایجاد تسهیلات لازم اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در راستای اهداف فوق برای نوجوانان است ( احمدیان، 1388 ).
آموزش و پرورش در هر جامعه یکی از نهادهای تاثیر گذاری است که انتظار می رود به طور متوازن و متعادل به جنبه های مختلف وجودی انسان توجه داشته و زمینه ها و اسباب لازم را برای رشد همه جانبه ی دانش آموزان فراهم سازد. بنابراین در آموزش و پرورش امروزی نه تنها پیشرفت معلومات بلکه رشد شخصیت و سلامت روان دانش آموزان نیز ضروری به نظر می رسد ( رضایی، 1387 ).
از طرفی نوجوانی، یکی از چالشانگیزترین، تنشزاترین، جذابترین و در عین حال مشکلسازترین دوران زندگی هم برای نوجوانان و هم برای والدین، معلمان و متخصصان سلامت جامعه است.در عین حال، نوجوانی دورهای با بهترین خوشیها، تفریحات، تهییجها، آرمانگراییها و خوشبینیهایی است که طی آن نوجوان لذت خودپیروی، استقلال، صمیمیت و برنامهریزی برای آینده را میچشد و به اوج تحول جسمانی، عاطفی و ذهنی دست مییابد ( خدایاری فرد، 1388 ).
در این دوره نیاز به تعادل هیجانی و عاطفی به خصوص تعادل بین عواطف و عقل، درک ارزش وجودی خویش، کسب مهارت های اجتماعی لازم در دوست یابی، حفظ تعادل روانی و عاطفی خویش در مقابل عوامل فشارزای محیطی و شناخت زندگی سالم و موثر و چگونگی برخورد با آن ها، از مهم ترین نیازهای نوجوانان است. گروه سنی مشغول به تحصیل در این دوره بیشتر نوجوانان 19 – 14 سالگی می باشندکه توجه به نیازهای آنان مانند هر دوره دیگری دارای وظایف و تکالیف مشخصی است بدیهی است که اگر دانش آموزان از عهده این تکالیف و وظایف بر آیند به پختگی لازم در رشد و پیشرفت دست خواهند یافت و اگر دانش آموز از عهده تکالیف و وظایف خود در این دوره برنیامد رفتار ناپخته و رشد نکرده ای را از خود نشان می دهد. بنابراین کمک به آنان در رشد و گسترش مهارت های زندگی، افزایش اعتماد به نفس در برخورد با مشکلات، حل مشکلات خود و همچنین کمک به آنان در رشد و تکامل عواطف و مهارت های اجتماعی لازم ( ارتباط بین فردی، حل مسئله، کنترل خشم و ابراز وجود ) جهت سازگاری موفق با محیط اجتماعی و زندگی موثر و سازنده در جامعه امری اساسی است ( اکبری، 1389 ).
تابا نیاز را به صورت کلی فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب تعریف کرده است؛ از نظر وی نیاز در زمینه آموزش و یادگیری، بر حسب ویژگی ها، توانایی ها و یا نگرش هایی تعریف می شود که لازم است یادگیرنده و یا گروهی از یادگیرندگان از آن برخورداری باشد؛ ولی در حال حاضر فاقد آن هستند. براساس این تعریف، از اقدامات اصلی در تعیین نیازها، مشخص ساختن وضعیت فعلی یادگیرنده و یادگیرندگان مورد نظر است زیرا « برنامه های درسی » چنان طراحی می شوند که به یادگیری افراد می انجامد از آن جایی که سابقه یا پیشینه ی یادگیرندگان متفاوت است تشخیص خلا ها، نقایص و تفاوت ها در این زمینه حائز اهمیت است ( میرزابیگی، 1387 ).
یکی از ابزارهای مهمی که در اختیار آموزش و پرورش است کتاب های درسی است که می توان به وسیله آن روحیه پژوهش، نقادی و خلاقیت را در دانش آموزان ایجاد کرد. شواهد و تجربیات نشان می دهد که در کشور ایران، طراحی و تدوین برنامه های درسی از روش سنتی، موضوع مدار و کتاب تبعیت می کند و کمتر به فرایند یاددهی – یادگیری توجه می کنند و بیشتر به محتوی تالیفی و انتقال معلومات توجه دارند. به بیان دیگر نگاه کارشناسان و مولفان کتاب های درسی به برنامه درسی پیش از آن که نگاهی فرایند مدار و رشد مدار و پویا باشد، نگاهی بدون تحرک، موضوع مدار و پایبند به انتقال معلومات است ( چایچی، 1382 ).
در فرایند برنامه ریزی درسی، عنصر هدف نقش بسیار اساسی و جهت دهنده به همه ی فعالیت های تربیتی و آموزشی دارد و پس از آن، عنصر محتوا به عنوان عنصر اساسی و هسته ی مرکزی برنامه های تعلیم و تربیتی همواره مورد توجه فلاسفه، عالمان و مربیان تعلیم و تربیت بوده است. این توجه ناشی از این حقیقت است که هر اندازه اهداف تعلیم و تریت جامع باشد و همه ی نیازهای فراگیران و جامعه را دربرگیرد، بدون داشتن محتوایی مناسب، امکان تحقق این اهداف وجود نخواهد داشت ( میرلوحی و همکاران، 1386 ).
بنابراین در انتخاب محتوا باید به معیارهای اهمیت، سودمندی، اعتبار، امکان پذیری، قابلیت یادگیری، نیاز به علایق دانش آموزان، انعطاف پذیری، توجه به ساختار دانش، خودکفایی و پایه بودن برای یادگیری مستمر و آموزش های بعدی توجه شود و نیز به ارتباط با زندگی و تجربیات روزمره و مسائل روز، ایجاد فرصت برای فعالیت و مهارت های چندگانه، تناسب با نیازها و موضوعات مهم جامعه، تناسب با پیشرفت های علمی و فن آوری و کمک به رشد همه جانبه فرد به عنوان معیارهای مهم در انتخاب محتوا دقت کافی مبذول داشت ( موریسون، 1993 ).
با عنایت به موارد فوق و با توجه به این که در مورد نیازهای مادی و معنوی دانش آموزان و کتب درسی تحقیقی صورت نگرفته یا تحقیقات بسیار کمی در این زمینه صورت گرفته است. لذا، با توجه به علاقه پژوهشگر و اهمیت کتب درسی به ویژه در دوره متوسطه و اهمیت روز افزون آموزش روان شناسی و تاثیر انکار ناپذیر آن در رشد روانی، جسمی و عاطفی دانش آموزان دراین پژوهش به دنبال آن هستیم که بدانیم آیا محتوی کتاب روان شناسی توانسته است پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی دانش آموزان سال سوم متوسطه باشد. که در این راستا به برخی از نیازهای دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان شهرکرد از قبیل نیازهای دینی و اخلاقی، روان شناختی، زیستی،آموزشی و تربیتی، مهارتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اشاره خواهد شد.
1-3-1- اهداف کلّی
1-3-1-1- بررسی میزان انطباق محتوای کتاب روانشناسی سال سوم متوسطه با نیازهای مادی دانش آموزان شهرستان شهرکرد از دیدگاه دبیران در سال1391.
1-3-1-2- بررسی میزان انطباق محتوای کتاب روانشناسی سال سوم متوسطه با نیازهای معنوی دانش آموزان شهرستان شهرکرد از دیدگاه دبیران در سال1391.
1-3-1-3- بررسی میزان انطباق محتوای کتاب روانشناسی سال سوم متوسطه با نیازهای مادی دانش آموزان شهرستان شهرکرد در سال 1391.
1-3-1-4- بررسی میزان انطباق محتوای کتاب روانشناسی سال سوم متوسطه با نیازهای معنوی دانش آموزان شهرستان شهرکرد در سال1391.
1-3-2- اهداف جزئی
می دانیم که دوره نوجوانی و جوانی یکی از مراحل کمال انسان است و امکانات وجودی برای کسب صفات الهی که در خلقت آدمی مقرر شده در این دوره آماده می شود و فراگیرندگان امروز، شهروندان فردای جامعه محسوب می شوند که باید در ابعاد متفاوت رشد یابند و مهارت های لازم را کسب کنند. انسان های تک بعدی حاصل تربیت های یک بعدی هستند و انسان های جامع از طریق محتوای جامع تربیت می شوند، بنابراین محتوایی با اهمیت است که به ابعاد اساسی یادگیرنده توجه کند و آموزش آن گرایش های فطری فرد را پرورش دهد. اگر محتوا جنبه عقلی را رشد دهد ولی از رشد بعد معنوی و عبادی غفلت شود یا بعد اجتماعی را پرورش دهد ولی از بعد عاطفی غفلت کند محتوای مناسبی نیست.
از طرفی می دانیم کتاب درسی به عنوان یکی از رایج ترین وسایل یادگیری است ( مشایخ، 1388 ). که مورد استفاده دانش آموزان و معلمین می باشد و نقش مهمی در آماده کردن دانش آموزان برای زندگی دارد، با توجه به اینکه نظام آموزش و پرورش کشور نظامی متمرکز است و تمام برنامه ها و محتوای کتاب های درسی، توجه کافی مبذول داشت ( نژاداحدی انزلی، 1384 ).
کارایی و مناسب بودن کتاب های درسی یکی از شاخص های مهم مطلوبیت نظام آموزشی و ناکارآمدی و شکل بودن آن مساوی با ضعف نظام آموزشی است. از این جهت توجه به کتاب های درسی و رعایت اصول علمی در تدوین آن ها و توجه به نیازهای آموزشی در تالیف کتاب های درسی از چنان حساسیتی برخوردار است که وقت بسیاری از کارشناسان، برنامه ریزان، مولفان کتاب درسی و معلمان یا دبیران را به خود مشغول داشته، به گونه ای که هر ساله هزینه های زیادی صرف تغییر و اصلاح کتاب های درسی می شود ( ملکی، 1386 ).
محتوای کتاب های درسی باید هماهنگ با پیشرفت ها و تحولات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی کشور توسعه یابد و اهداف، رسالت ها و برنامه ریزی خود را متناسب با نیازهای فراگیران، جامعه، تحولات جهانی ارتقا بخشد. برای این مهم ضرورت دارد از کم و کیف فعالیت ها شناخت حاصل نمود.
در بیان معیارهای انتخاب محتوا به معیارهایی چون تناسب محتوا با توانایی های ذهنی، تجربیات یا پیشینه، ویژگی های سنی، نیازها و توانایی های جسمی و هم چنین سازگاری با واقعیت های اجتماعی، ارتباط با مسائل روز و میراث فرهنگی و نهایتاً اعتبار واهمیت موضوع، ساختار رشته ی علمی، تعادلی از وسعت و عمق را می توان اشاره کرد ( میرزا بیگی،1387 ).
تناسب محتوا با نیازها و علائق دانش آموزان، از آن جهت دارای اهمیت است که یادگیری اساساً فرایندی است که مستلزم کوشش و تلاش فراوان است و تدام چنین تلاشی تنها رهین علاقه و رغبت دانش آموز به محتوای درسی می باشد. به همین دلیل بسیاری از روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت بر آنند که تا با شناسایی رغبت ها، علایق و نیازهای دانش آموزان با شایستگی کفایت محتوا را تا حد زیادی فزونی بخشند ( فتحی واجارگاه، 1389 ).
با توجه به اهمیت نقش روان شناسی در ابعاد مختلف زندگی، اهمیت و ضرورت بررسی و تحقیق علمی در مورد محتوای کتاب روان شناسی از جهت انطباق با نیازهای دانش آموزان قابل توجیه است. انجام یک تحقیق علمی در این زمینه دارای نتایجی است که در موارد مختلف ذیل قابل استفاده و مورد بهرهبرداری خواهد بود.
1-5-1- سئوال کلی تحقیق
1-5-1-1- میزان انطباق محتوای کتاب روانشناسی سال سوم متوسطه تا چه اندازه با نیازهای مادی دانش آموزان سال سوم متوسطه شهرستان شهرکرد از دیدگاه دبیران در سال 1391 مطابقت دارد؟
1-5-1-2- میزان انطباق محتوای کتاب روانشناسی سال سوم متوسطه تا چه اندازه با نیازهای معنوی دانش آموزان سال سوم متوسطه شهرستان شهرکرد از دیدگاه دبیران در سال 1391 مطابقت دارد؟
1-5-1-3- میزان انطباق محتوای کتاب روانشناسی سال سوم متوسطه تا چه اندازه با نیازهای مادی دانش آموزان سال سوم متوسطه شهرستان شهرکرد در سال 1391 مطابقت دارد؟
1-5-1-4- میزان انطباق محتوای کتاب روانشناسی سال سوم متوسطه تا چه اندازه با نیازهای معنوی دانش آموزان سال سوم متوسطه شهرستان شهرکرد در سال 1391 مطابقت دارد؟
سئوالات جزئی تحقیق
– Taba
– Morrison
آموزش و پرورش رکن اساسی پیشرفت، توسعه و تعالی هر کشوری محسوب می شود. کودکان هر جامعه ای به عنوان آینده سازان، سرمایه های بالقوه ای هستند که در سایه تحصیل علم و دانش، پژوهش و شکوفایی استعدادها رشد صحیح و متعادل شخصیت هم خود و هم جامعه را در مسیر رشد و پیشرفت قرار خواهند داد و نظام آموزش و پرورش در تمامی مقاطع سنی و تحصیلی می تواند با برنامه ریزی صحیح و اصولی زمینه های تحقق چنین اهدافی را فراهم میآورد (ندیمی، 1378).
انسانها موجوداتی تک بعدی نبوده بلکه دارای ابعاد مختلف جسمانی، شناختی، عاطفی، اجتماعی می باشند و رشد و تکامل واقعی زمانی محقق خواهد شد که به تمامی ابعاد شخصیت انسان به طور هماهنگ توجه شود. درواقع پرورش که در حوزه آموزش و پرورش از جایگاه مهمتری برخوردار است، هدف آن هدایت رشد جسمانی و روانی یا به طور کلی هدایت رشد همه جانبه شخصیت پرورش یابندگان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا کردن استعدادهای آنان است (سیف، 1385).
برنامه های درسی در جریان آموزش و پرورش با توجه به ابعاد گوناگون رشد شخصیت در راستای دستیابی به اهداف آموزش و پرورش طراحی میگردد. این در حالی است که تمامی صاحبنظران عرصه تعلیم و تربیت بر این مسأله توافق دارند که سال های نخستین کودکی بهترین زمان برای پایه ریزی شخصیت مستحکم و اصولی است. لذا اهداف تعلیم و تربیت در این دوره باید پرورش کامل ابعاد شخصیتی یعنی قوای بدنی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی بوده باشد. فقط در سایه بهره مندی از چنین رشد متعادلی است که بستر کامل و متعالی وجود فراهم می شود (افروز، 1378).
بنابراین محیط های یادگیری باید به گونه ای طراحی شود که موجب توقف یا سکون فرد در یک مرحله خاصی نگردد، طرفداران نظریه برنامه درسی رشد گرا به تلفیق و اینکه رشد شناختی، اخلاقی، شخصیتی رابطهای متقابل با یکدیگر دارند و اینکه یک بعد (مثلاً بعد شناختی) نباید موجب حذف ابعاد دیگر شود، توجه ویژه ای دارند (میلر، 1386).
پرورش عادات مفید در کودک به منظور تندرستی، پرورش رفتار اجتماعی مطلوب و تشویق کودکان به شرکت در گروهها و دسته های بازی، پرورش عواطف کودک کمک به بروز استعدادهای فطری کودکان، ایجاد حس اعتماد به نفس و امنیت خاطر در کودکان، تشویق حس استقلال طلبی و خلاقیت کودکان، پرورش حس زیباشناسی در کودکان از اهداف مهم و ویژه این دوره می باشد (شکوهی، 1378).
بنابراین محتوای دروس ارائه شده برای این دوره باید در جهت رشد تمام ابعاد وجودی شخصیت و همچنین متناسب با اهداف ویژه تعلیم و تربیتی این دوره بوده باشد. بحث شخصیت ازجمله بحث های مهمی است که همگی به آن اذعان دارند و مخاطبین دوره پیش دبستانی نیز همچون سایر دورهای تحصیلی از افرادی با تفاوتهای فردی گوناگون و شخصیت های مختلف تشکیل شده اند که توجه منطقی و معقول به شخصیت و تفاوتهای شخصیتی کودکان جزئی از عدالت اجتماعی است که مورد تأکید بسیاری از متخصصان حوزه تعلیم و تربیت و سایرحوزههای علمی می باشد (شولتس، 1364).
درواقع کلیت مفهوم و به همین دلیل پیچیدگی واژه شخصیت موجب شده که هر مکتب روانشناسی تعریف خودش را ارائه دهد. نظریههای روان کاوی تا پدیدارشناسی یادگیری، پردازش اطلاعات و دیدگاه صفات از مهمترین مکاتبی میباشد که به مقوله شخصیت پرداخته اند. بعضی از این فرآیندها به جنبههای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی شخصیت، برخی به عکسالعملهای رفتاری مشهود و برخی به فرآیندهای ناهشیار رفتار آدمی برخی به ارتباط های متقابل افراد با یکدیگر و نقش هایی که در جامعه بازی می کنند توجه نموده و شخصیت را بر این مبنا تعریف کرده اند. درواقع امتیاز مهم دیدگاه روان کاوی از بین دیدگاهها تأکید آن بر زندگینامه منحصر به فرد شخصیت فرد است که بررسی و آگاهی از آن را ارزشمند می سازد (برگ، 1385).
امروزه در نظام آموزش و پرورش کتابهایی در قالب انس با قرآن تدوین شده که فقط در راستای رشد شخصیت دینی و معنوی کودکان بوده و از توجه به سایر ابعاد رشد شخصیتی غفلت ورزیده است و همچنین بیشتر مفاهیم گنجانده شده در این کتابها به علت هماهنگ نبودن با توانایی های ذهنی و عقلانی کودکان اثرات نامطلوبی بر رشد شخصیت کودکان میگذارد (کاظمی، 1387)
پس ارائه محتوای مناسب درسی برای این دوره باید با تأکید بر رشد همه جانبه کودک در بعد جسمی، ذهنی، عاطفی، معنوی، اخلاقی و اجتماعی خصوصاً حول محور بازی که از ابعاد مهم فرآیند فعال کودکی در این زمینه می باشد تدوین گردد (کرتیس، 1386)
بنا بر کودکان دلیل اصلی وجود برنامه های پیش دبستانی هستند و یا به عبارت بهتر وجود آنهاست که برنامه ها را ایجاب می کند و برنامه ها برای آنهاست. بنابراین باید از کودک و قابلیت هایش نهایت استفاده را در جهت آموزش و پرورش او برد (ندیمی، 1387).
تحقیقات انجام شده در زمینه برنامههای درسی دوره پیش دبستان در سالهای اخیر نشان دهنده تأثیر برنامه های غنی و برنامه ریزی آموزشی و درسی مطلوب برای گروههای سنی مختلف کودکان در دوره قبل از دبستان است. مهمتر این که نتایج تحقیقات موید سرمایه گذاری بیشتر برای آموزش بهتر و برنامههای کیفی به علت کسب موفقیتهای بیشتر کودکان در سال های تحصیلی بعد از گذرانیدن دوره پیش از دبستان است (کول، 1383).
چرا که آموزش و پرورش پیش دبستانی به عنوان درون دادی حساس هم از نظر رشد کلی یک فرد و هم از نظر تأثیر در پذیرش و نگهداری کودکان در سطوح ابتدایی، در سیاست ملی آموزش و پرورش اکثر کشورها، مورد تأکید فراوان قرار گرفته است (کول، 1383).
رشد پرورش مطلوب شخصیت کودکان بدون توجه به اصل مهم و اساسی که همان تعلیم و تربیت منطقی آنهاست میسر نخواهد بود. در این تحقیق محقق به دنبال این است که تا چه میزان برنامههای درسی دوره پیش دبستانی به رشد شخصیت اجتماعی، عاطفی، عقلانی، معنوی و اخلاقی کودکان توجه دارد؟
اهمیت و ضرورت مسأله:
اهمیت آموزش و پرورش پیش دبستانی از ابتدا بر همه دست اندرکاران حوزه تعلیم و تربیت پوشیده نبوده است. تمام کسانی که به نحوی با مسائل آموزش و پرورش کشور ارتباط دارند به این نکته اساسی و بدیهی آگاهی دارند که حل مشکلات و معضلات آموزش و پرورش کشور به طور مستقیم به مسائل دوره پیش دبستانی بستگی دارد. در صورتی که با مسایل این دوره تحصیلی به طور جدی و همه جانبه برخورد نشود نباید امید چندانی به حل مشکلات دوره های بعدی تحصیلی داشت (ندیمی، 1387).
چرا که امروزه در بسیاری از نظامهای پیشرفته جهان مسأله آموزش و پرورش پیش دبستانی به عنوان یکی از پایه های اساسی تعلیم و تربیت پذیرفته شده و تقریباً در عمده تقسیم بندی های رشد، سن آموزش قبل از دبستان به عنوان یکی از مراحل تکوین شخصیت مورد تأکید قرار گرفته است که گسترش تعلیم و تربیت خردسالان در سنین پیش دبستان باید از جمله هدف های اساسی جهت گیری آموزشی این دهه باشد که بدون تردید این نوع آموزشی یکی از نیازهای مبرم ساخت شخصیت در کودکان است و به عنوان یک عامل قوی در ارتباط کودک با اجتماع تأثیر می گذارد. تا آنجا که ترس و نگرانی کودک را نسبت مدرسه از بین برده و انگیزه لازم جهت یادگیری را در او فراهم می آورد. برنامه های درسی این دوره باید از متن فلسفه و ارزش های حاکم بر تعلیم و تربیت سرچشمه گیرد و به عنوان عنصری از کل نظام تلقی شود. فراگیری و شمول عام داشته و انگیزه و آگاهی های لازم جهت شروع دوره بعدی تحصیلی را در کودکان فراهم آورد. پس ضروری است که برنامه آموزش و پرورش کودکان پیش دبستانی با توجه به نیازها و استعدادهای آنان طراحی شود (ندیمی، 1387).
رشد ارتباطات اجتماعی، آموزشی، مقدمات خواندن، نوشتن، حساب کردن پرورش ذوق کودکان، ایجاد فرصتهای تجربه برای یادگیری مسائل مربوط به تغذیه مناسب و اهمیت آن در رشد عمومی، رشد جسمی، تربیت بدنی آشنایی با مهارت های خودیاری شخصی، افزایش مهارت های مربوط به تصور صحیح از خود، نحوه ارتباط با دیگران و مهمتر این که افزایش مهارت های مربوط به رشد زبان و آشنایی با فرهنگ و سنن مذهبی از مسائلی است که جزء ویژگی های رشدی کودکان این دوره می باشد (افروز، 1378).
جامعه ما در مسیر رشد و توسعه گام بر می دارد نیازمند آن است که اندیشمندانی در تمامی عرصه های علمی داشته به همین منظور توجه به استعدادها و تفاوت های شخصی آنها باید در سرلوحه برنامه های درسی دوره پیش دبستانی قرار گیرد. لذا برنامه های درسی این دوره از لحاظ محتوایی باید با توجه به نیازمندیهای فردی و گروهی کودکان تدوین شود (صفوی، 1390).
از آنجایی که کودکان برای پی ریزی آینده خود و اتخاذ تصمیمات صحیح در مورد آینده و سایر چشم اندازهایی که در زندگی دارند از شانس بیشتری نسبت به بزرگتران برخوردارند. توجه به توانایی ها و ویژگی های شخصیت آنها امری است اساسی، بنابراین اهداف آموزش و پرورش که برای دوره پیش دبستانی در نظر گرفته می شود بایستی هماهنگ با توانایی های ذهنی و عقلی کودکان بوده باشد (کاظمی، 1377). اما گاهی برنامه هایی که برای این دوره تدوین می شود به علت هماهنگ نبودن با ویژگی ها و علایق و نیازمندی های کودکان، آنان را از مسیر واقعی یادگیری دور می سازد که در نتیجه اثرات مخربی را بر سلامت روانی و شخصیت متعادل کودکان بر جای می گذارد.
آموزش و پرورش از مهمترین نهادهای اجتماعی می باشد که کیفیت فعالیت سایر نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی به چگونگی عملکرد آن بستگی دارد. درواقع سال های پنجم و ششم زندگی کودک را سال های کودکستانی و دوره آمادگی برای ورود به دوره دبستان یا دوره پیش دبستانی مینامیم. در این دوره است که کودکان برای ورود به دوره دبستان آماده می شوند و به بیان دیگر نقش نهاد خارج از محیط خانواده یعنی نقش کودکستان در رشد پرورش و یادگیری کودک اهمیت می یابد (قاضی، 1383).
لذا برنامه ریزی منسجم و هدفدار آموزش و پرورش ضرورت بیشتری پیدا می کند. درواقع ما امروزه می توانیم و نیازمندیم که بر مبنای اصالتهای فرهنگی خویش برنامههای نوین آموزش و پرورش پیش دبستانی را به کار گیریم و چون در یک کشور انقلابی و در حال توسعه
بسر می بریم ضرورت دارد برای کودکانی که در محرومیت فرهنگی و اجتماعی روزگار میگذراند و اکثریت فرزندان این مرز و بوم را تشکیل می دهند برنامه هایی را ایجاد کنیم که بتواند مقدمات پر کردن شکاف وسیع محرومیت را فراهم کند نتایج این تحقیق اطلاعات ارزشمندی را می تواند در اختیار تصمیم گیرندگان تعلیم و تربیت، مربیان، مدیران و خصوصاً والدین قرار دهد.
اهداف پژوهش
هدف کلی
تعیین میزان توجه برنامه های درسی دوره پیش از دبستان به رشد شخصیت کودکان از دیدگاه مربیان و والدین
اهداف جزئی
سؤال های پژوهش
متغیرها:
در این پژوهش متغیرهای اساسی که مورد بررسی قرار گرفت به شرح ذیل می باشد که ابتدا تعاریف مفهومی متغیرها آورده می شود و سپس به تعاریف عملیاتی هر یک پرداخته می شود.
تعریف مفهومی برنامه درسی: برنامه درسی طراحی برای تدارک مجموعه ای از فرصت های یادگیری برای تحت تعلیم قلمداد می نماید درواقع برنامه درسی متضمن پیش بینی اهداف، غایات یا تدارک تجربیات و فرصت های یادگیری و مسائلی نظیر ارزشیابی از برنامه می باشد (فتحی و اجارگاه، 1387).
تعریف عملیاتی برنامه درسی: برنامه درسی در این پژوهش تلفیقی به صورت واحدهای کار شامل علوم طبیعی، ریاضیات، قرآن، زبان آموزی، هنر و خلاقیت میباشد که میزان توجه هر یک از این برنامهها به رشد شخصیت اجتماعی و عاطفی کودکان بر اساس نظرات مربیان و مادران از طریق آزمون محقق ساخته اندازهگیری شده است.
تعریف مفهومی دوره پیش دبستان: دوره پیش دبستان به دوره دو ساله ای اطلاق می شود که کودکان گروه سنی 4 الی 6 ساله تحت پوشش برنامه های تربیتی و آموزشی خاصی قرار می گیرند (اساسنامه دوره پیش دبستانی مصوب شورای عالی، 1382).
تعریف عملیاتی دوره پیش دبستان: دوره پیش دبستانی شامل کودکان 6 سالهایست که در این تحقیق دیدگاه والدین (مادران) و مربیان آنان از طریق آزمون محقق ساخته مورد بررسی قرار میگیرد.
تعریف مفهومی شخصیت: شخصیت درواقع بیانگر آن دسته از ویژگیهای فرد یا افراد است که شامل الگوهای ثابت فکری، عاطفی، رفتاری آنهاست (کدیور و جوادی، 1387).
تعریف عملیاتی شخصیت: منظور از شخصیت رشد عاطفی (مهر و عطوفت نسبت به دوستان، محبت کردن نسبت به آنها، صمیمی بودن با دوستان، عدم پرخاشگری نسبت به آنها، کمک به دوستان درمواقع ضروری، احترام به مربی و سایر دوستان) میباشد. منظور از رشد عقلانی (کاربرد صحیح اسامی و صفات در جمله بدون آموزش مستقیم از طریق ارتباط با اطرافیان به صورت تدریجی، تسلط بر نمادها به جای اشیاء، گسترش تکلم کودک، درک مفاهیم زمانی و مکانی، قضاوت بر مبنای خصوصیات ظاهری اشیاء) میباشد و منظور از رشد معنوی (آشنایی با زندگی ائمه اطهار و معصومین، کتاب قرآن، تقویت فطرت ذاتی، ایجاد نگاهی تازه و نشاط انگیز به محیط اطراف، پی بردن به ارزش و اهمیت نماز و اقامه صحیح آن) میباشد و منظور از رشد اخلاقی (آموزش عملی دستورات اخلاقی پسندیده به کودک و بازداشتن مناسب او از ارتکاب به کارهای ناپسند، تشویق به انجام کارهای صحیح و مطابق اصول اسلام، راستگو بودن و پرهیز از دروغگویی) میباشد و منظور از رشد اجتماعی (شرکت در بازیها و سرودهای دسته جمعی، توانایی گوش دادن به دیگران و تبادل نظر با آنها، توانایی شرکت و همکاری با دیگران و ایفای نقش) می باشد که هر یک از این ابعاد شخصیت بر اساس نظرات مربیان و والدین از طریق آزمون محقق ساخته اندازهگیری شد.