وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی رابطه خنده درمانی یوگایی و سلامت روان دختران و پسران جوان بین 18ـ 40 سال

گاهی حوادث زندگی، ما را به انجام عکس ‌العمل هایی وا می ‌دارد، ولی شرایط زمانی و مکانی، اجازه بروز این عکس ‌العمل‌ ها را به ما نمی ‌دهند. در نتیجه، مقدار زیادی انرژی در بدنمان محبوس می شود که می‌ توانیم با خنده آن را آزاد کنیم. در واقع، خنده پدیده ‌ای است که غالبا برای ابراز شادمانی به کار می ‌رود و در بین موجودات زنده، فقط انسان است که از این توانایی به صورت کامل برخوردار است. روان ‌شناسان بر این باورند که مقدار زیادی انرژی منفی در اثر مشکلات مختلف زندگی، در بدن ذخیره می‌ شود و این انرژی به همراه استرس‌ های درونی، از طریق خنده از ذهن و بدن ما تخلیه می ‌شود. به همین دلیل است که همیشه بعد از خنده، احساس آرامش و تمرکز ذهنی می کنیم. ( محمد قدیری، 1392)

 

خنده می تواند اثرات درمانی بر جسم و روان داشته باشد . نورمن کازینز در کتاب « آناتومی بیماریها» شرح داده است که خنده ارزش درمانی داشته و یا به عبارتی مانند ” جلیقه ضد گلوله ” ما را در برابر اثرات مخرب ناشی از عواطف منفی محافظ می کند. خنده ترس از بیماری را متوقف می کند و از این رو از سفت شدن رگهای خونی و تغییرات بیوشیمیایی مضر در بدن جلوگیری می کند. خنده موجب افزایش تولید اندرفین ها و یا همان هورمون های طبیعی شادی می شود که نقش بسیار مهمی در برطرف کردن درد دارد. ( کازینز ، 1979)

 

در نوشته های یونان باستان چنین دیده می شود : دلی که شاد است به خوبی یک پزشک فعالیت می کند ( پولادی ریشهری ، 1387)

 

پژوهش های گسترده ای که در دو دهه ی گذشته در کشورهای گوناگون جهان انجام گرفته ثابت کرده است که خندیدن اثر مثبتی بر دستگاه های مختلف بدن دارد. خنده آثار منفی استرس را که امروزه قاتل شماره یک جان آدمی شناخته شده است از تن و روان می زداید . بیش از هفتاد درصد بیماری ها و ناخوشی ها همچون بالا بود فشار خون، ناراحتی های قلبی، اضطراب، افسردگی، سرما خوردن های پی در پی، زخم معده، بی خوابی ، آلرژی، آسم، اختلالات قاعدگی، سردردهای تنشی و حتی سرطان به نوعی با استرس در ارتباط اند. همچنین ثابت شده است که خنده بی هیچ شک و تردیدی در تقویت دستگاه ایمنی بدن که در حفظ سلامتی و تندرستی ما نقشی اساسی ایفا می کند دخالت دارد. ( مادان کاتاریا، 1390)

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که خنده هم ارزش پیش گیری کننده دارد و هم ارزش درمانی. اما این روزها سراغ خنده را از چه کسی می توان گرفت؟ به نظر می رسد که مردم خندیدن را به کلی یاد برده اند. پژوهشهای دکتر میشل تیتز، روانشناس آلمانی، بیانگر آن است که دردهه ی 1950 مردم به طور میانگین 18دقیقه در روز می خندیدند در حالی که امروز با وجود بهتر شدن کیفیت زندگی، ما در هر روی بیش از 6 دقیقه نمی خندیم.

 

کودکان قادرند روزی 300 تا400 بار بخندند، اما در بزرگسالی این میزان به 15 بار در روز کاهش می یابد. همچنین در نتیجه ی جدی بودن و سختگیری بیش از حد، حس شوخ طبعی ما روز به روز در حال افول است. چیزهایی که سی سال پیش از ته دل به آن ها می خندیدیم، امروز فقط لبخندی کمرنگ را بر لبان ما جاری می سازند.

 

هر جلسه ی خنده درمانی، آمیزه ای از تمرین های تنفس عمیق و حرکت های کششی یوگا، خنده های برانگیزاننده و احیای روحیه ی بازیگوشی کودکانه است. تمرین های گروهی خنده کاملا بر پایه ی اصول دانش یوگا انجام می شود که از راه به هم پیوستن جسم، روان و روح، تعادل زیستی بی همتایی در ما ایجاد می کند. تمرین های برانگیزاننده خنده با « تنفس عمیق که بخش مهمی از یوگا را تشکیل میدهد همراه شده است. تنفس عمیق با به جنبش در آوردن موزون پرده ی دیافراگم و عضله های شکم، بخش آرام بخش دستگاه عصبی ( سلسله اعصاب پاراسمپاتیک) را فعال می سازد. همچنین میزان اکسیژن خالص بدن راکه مهم ترین نقش را در سوخت و ساز بر عهده دارد افزایش می دهد. ( مادان کاتاریا، 1390)

 

با توجه به شواهد فوق و همچنین تفاوت های فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی در کشور ایران در مقایسه با سایر کشورها، محقق بر آن شده تا تاثیر خنده درمانی یوگایی را بر سلامت روان زنان و مردان بررسی نماید.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

1ـ 3ـ ضرورت و اهمیت موضوع:

 

دانش روانشناسی، امروزه پی برده است که لبخند در زندگی ما از اهمیت به سزائی برخوردار است .لبخند و خنده هیچ عارضه جانبی مضری ندارد و حتی اگر نتواند به خودی خود بیماری و فشارهای روانی را علاج کند، حداقل میتواند لحظات نگرانی بهوجود آمده از بیماری را برطرف سازد. لبخند علاوه بر معکوس کردن مسیر بیماری و تأمین سلامت در گردهمائی های اجتماعی بهترین یخ شکن است.  در سالهای اخیر دانشمندان سعی داشتند که فیزیولوژی خنده و اثرات پزشکی قابل اثباتش را آشکار کنند. گروهی از این وحشت دارند که اگر زیاد بخندند و یا لبخند به لب داشته باشند، د یگران آنها را جدی نگیرند در حالی که باید بدانیم امروزه مشکل،، خنده زیاد نیست ، بلکه کمبود خنده است .البته بایستی صادقانه خندید و  شخصیت خود را نیز در نظر داشت .خنده آنگاه مؤثر و درمانبخش است که به موقع باشد و به شخصیت دیگران آسیب نرساند خنده های بیمورد و تمسخرآمیز، انسان را غافل میکند و پرده سیاهی بر روی عوامل شادی آفرین دیگر میکشد. ( مادان کاتاریا، 1390)

 

خندیدن نوعی آنتی بیوتیک طبیعی است که همه انسان ها با استفاده از آن می تونند بسیاری از درد های خود را کاهش دهند .خنده واکنشی غیر ارادی است که موجب انقباض هماهنگ پانزده ماهیچه صورت و سریع شدن تنفس و جریان خون و در نتیجه افزایش ترشح آدرنالین در خون می‌شود که تاثیر نهایی آن ایجاد احساس لذات و شادابی در فرد می‌شود.خنده ارزانترین داروی پیشگیری ازو مبارزه با بسیاری از بیمار ها است و باعث پایین آمدن ضربان قلب و کاهش فشار خون می‌شود و از آنجائیکه موجب می‌شود فرد نفس عمیق بکشد لذا میزان اکسیژن بافت ها افزایش می یابد در نتیجه در طولانی شدن عمر بشر نیز اثر دارد .ترشح هورمون ایمونوگلوبولین در بدن با میزان خندیدن ما ارتباط مستقیم دارد. ایمونو گلوبولین به مبارزه دستگاه ایمنی بدن با باکتری ها و میکروب ها کمک می‌کند و شخص را

پروژه دانشگاهی

 برای مقابله با بیماری ها آماده می‌کند همچنین در اثر خنده نوعی ماده شیمایی خاص تولید می‌شود که در شخص اعتماد به نفس ایجاد می‌کند.

 

اهمیت خنده به اندازه ای از نظر دانشمندان مهم است که گفته اند یک دقیقه خندین ارز ته دل معادل ۴۵دقیقه ورزش انسان را سرحال می‌کند. با توجه به موارد فوق در می یابیم که چرا ائمه اطهار (ع) و نیز چرا در قرآن کریم خداوند متعال به خنه و تبسم بیشتر توصیه فرموده اند . قرآن کریم نمونه ای از آثار خنده را در داستان حضرت سلیمان (ع) در سوره نمل آیه ۱۹ نقل می فرمایند که )فتبسم ضاحکا من قولها) حضرت پس از شنیدن سخن مورچه ای از کلام او در شگفت شد، نخست تبسم کرد و به دنبال آن خندید در روایات فراوانی نیز به محدوده و چگونگی خنده اشاره شده است که برای پرهیز از طولانی شدن سخن فقط به دو نموه از آن اشاره می‌شود.

 

 آیا تاکنون از خود پرسیده اید که چند بار در روز از ته دل می خندید؟ آیا آدم خوش خنده و خوشرویی هستید یا گرفته و عبوس و به اصطلاح جدی و مبادی آداب! پژوهشهای گوناگون در زمینه اثرات خندیدن بر جسم و روح بیانگر این واقعیت است که خندیدن سبب از بین رفتن بسیاری از فشارهای روحی و روانی شده و راندمان کاری را در افراد بالا می برد. در کشور هندوستان برای تشویق مردم به اینکه از دل مشغولی های روزانه خود دست برداشته برای لحظه ای هم که شده با “خنده” مشکلات خود را فراموش کنند، دست به ابتکار جالبی زده اند و دوره هایی تحت عنوان “خنده درمانی” تشکیل داده اند این دوره ها با استقبال بسیاری روبه رو شده است.

 

بهره گـیـری از ” خنده” برای درمان ناهنجاری های فکـری و عارضـه های جـسمـی، نخستین بار نیست که به مرحله اجرا درمی آید. پیش از این در کشور ژاپن به معجزه خنده پی برده و از آن برای آرامش روح و روان استفاده نموده اند. طی یک برنامه از پیش تعیین شده در کلاس های خنده درمانی برای علاقمندان به آرامش درونی، فواید خنده به طور مبسوط، شرح داده می‌شود. در این راستا بر این نکته تاکید می‌شود که بسیاری از ما اکثر وقت خود را در محل کار سپری می نماییم، جایی که بیشترین فشار را از لحاظ کاری متحمل می شویم، بیماری های زیادی مانند “فشار خون”، “نارسایی های قلبی”، “بی خوابی و افسردگی” حاصل فشارهای بیش از اندازه ای هستند که هر کدام از ما روزانه با آنها دست و پنجه نرم می‌کنیم، اضطراب و استرس محیط کار و فعالیت ممکن است به وضعیت بدتر مانند اعتیاد به مواد مخدر یا تفریحات غیر سازنده منجر شود. ( مادان کاتاریا، 1390)

اعتیاد به مواد مخدر

 

در این پژوهش ، محقق بر آن شده است تا تاثیر خنده درمانی یوگایی بر سلامت روان را با روش کاملا علمی در طی کلاس های خنده درمانی با یک گروه آزمایش که تحت تاثیر متغیر مستقل قرار گرفته اند ، مور بررسی قرار دهد.

 

1ـ 4ـ  اهداف کلی و جزئی:

 

هدف کلی این تحقیق،

 

 

  1. تعیین رابطه بین خنده درمانی یوگایی و سلامت روان دختران و پسران

 

اهداف فرعی:

 

1.تعیین رابطه خنده درمانی یوگایی بر سلامت روان دختران

 

 

  1. تعیین رابطه خنده درمانی یوگایی بر سلامت روان پسران

 

1ـ 5 ـ سئوالات:

 

 

  1. آیا بین خنده درمانی یوگایی و سلامت روان دختران و پسران جوان بین 18ـ 40 سال رابطه معنادار وجود دارد؟

 

1ـ 6 ـ فرضیه ها :

 

 

  1. بین خنده درمانی یوگایی و سلامت روان دختران و پسران جوان بین 18ـ 40 سال رابطه معنادار وجود دارد.

 

1ـ 7ـ  تعاریف مفهومی وعملیاتی متغیرها :

 

خنده درمانی یوگایی:   

 

 

 

 

 

 

 

بررسی رابطه سبک های دلبستگی ،مکانیسم های دفاعی و سلامت روانی

ﺳﺒﻚﻫﺎی دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ از ﻣﻨﺎﺑﻊ درونﻓﺮدی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺳﻄﻮح ﺗﻨﺶ و ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ را در ﺷﺮاﻳﻂ ﻧﺎﮔﻮار ﺗﻌﺪﻳﻞ ﻛﻨﻨﺪ و اﺛﺮات ﻣﻨﻔﻲ ﺗﻨﺶ را ﻛﻢرﻧﮓﺗﺮ ﺟﻠﻮه دﻫﻨﺪ. ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎ، ﺳﺒﻚﻫﺎی دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ اﻫﻤﻴﺖ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲﻛﻨﻨﺪه ی زﻳﺎدی در ﺑﻬﺪاﺷﺖ رواﻧﻲ دارد  (لاینلی، 2007).

 

ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻈﺮﻳﺎت ﺑﺎﻟﺒﻲ ، دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻛﻮدﻛﻲ، ﺑﻴﻦ ﻛﻮدك و ﻣﺮاﻗﺐ اﺻﻠﻲ وی ﺷﻜﻞ ﻣﻲﮔﻴﺮد و ﺑﺮ رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﺣﺴﺎس ﻛﻮدك درﻛﻞ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻮﺛﺮ اﺳﺖ (گوردون ، 2010).

 

رواﺑﻂ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ، ﻧﻘﺶ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻤﻲ در اﺣﺴﺎس اﻣﻨﻴﺖ اﻓﺮاد دارﻧﺪ (جان بالبی ، 2006). ﻳﻜﻲ از اﺻﻮل ﭘﺎﻳﻪای دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ رواﺑﻂ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ اوﻟﻴﻪ ﺑﺮ ﻃﻮل زﻧﺪﮔﻲ ﻓﺮد ﻣﻮﺛﺮ اﺳﺖ.  ﺑﺎﻟﺒﻲ اﻇﻬﺎر داﺷﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﻮﻧﺪ واﻟﺪ-ﻛﻮدك، ﺑﺎﻓﺖ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻨﻲ را ﺑﺮای رﺷﺪ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ وی اﻛﺜﺮ ﻣﺸﻜﻼت دوران ﻛﻮدﻛﻲ و ﺑﺰرﮔﺴﺎﻟﻲ ﻣﻨﺘﺞ از ﺗﺠﺮﺑﻴﺎت واﻗﻌﻲ دوران ﻛﻮدﻛﻲ اﺳﺖ(داویلبا بورگ ، 1999).

 

ﻧﻈﺮﻳﻪی دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺎﻟﺒﻲ در ﺳﺎل 1969 ﺑﺎ ﻋﻨﻮان دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ و ﺟﺪاﻳﻲ اراﻳﻪ و ﺑﺎ اﻧﺠﺎم ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﻲ  و ﻫﻤﻜﺎراﻧﺶ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﻬﺮهﺑﺮداری ﺷﺪ (گوردون، 2008). در ادامه اﻳﻨﺰورث ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺑﺮ روی 23 ﻛﻮدك ﻳﻚ ﺳﺎﻟﻪ، اﻟﮕﻮﻫﺎی دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ را ﺑﻪ اﻧﻮاع  دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ اﻳﻤﻦ و ﻧﺎاﻳﻤﻦ دوﺳﻮﮔﺮا  ، ﻧﺎاﻳﻤﻦ اﺟﺘﻨﺎﺑﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻧﻤﻮد  (جان بالبی، 2006).

 

اﻓﺮاد ﺑﺎ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ اﻳﻤﻦ، ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻﺗﺮی از اﻋﺘﻤﺎد و رﺿﺎﻳﺖ و ﺳﻄﺢ ﭘﺎﻳﻴﻦﺗﺮی از ﺗﻌﺎرﺿﺎت دارﻧﺪ، در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺑﺎ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ دوﺳﻮﮔﺮا ﺑﺎ ﻋﺪم ﺗﻌﺎدل در اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﺗﻌﺎرﺿﺎت ﺑﻴﺸﺘﺮ و اﻓﺮاد ﺑﺎ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ اﺟﺘﻨﺎﺑﻲ ﺑﺎ رﺿﺎﻳﺖ و ﺻﻤﻴﻤﻴﺖ ﻛﻤﺘﺮ و ﺗﻌﺎرﺿﺎت ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ (کالینز ، 2002).

 

رینک اظهار میدارد که الگوهای نا کارآمد دلبستگی یک از عوامل موثر بر ایجاد روان بنه های مضطرب است.  وی همچنین میگوید: دلیل اصلی مسیر رشد افراد به سمت اضطراب، پیشرفت احساس فقدانی است که در دلبستگیشان در ارتباط به والدین خود داشته اند. اﺿﻄﺮاب، ﻣﻌﻤﻮلﺗﺮﻳﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﻣﺤﺮك ﺗﻨﺶزا اﺳﺖ. ﻣﻨﻈﻮر از اﺿﻄﺮاب، ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻧﺎﺧﻮشآﻳﻨﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪی ﻣﺎ درﺟﺎﺗﻲ از آن را در ﻗﺎﻟﺐ ﻛﻠﻤﻪﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮن دﻟﺸﻮره، ﻧﮕﺮاﻧﻲ و ﺗﺮس ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﺮده اﻳﻢ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻌﻤﻮل آدﻣﻲ ﺑﻪ ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ، ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﻓﻌﺎل اﺳﺖ، ﺑﺎ اﻳﻦ ﺣﺎل رﻓﺘﺎر واروﻧﻪی آن ﻳﻌﻨﻲ ﻛﻨﺎرهﮔﻴﺮی و ﺧﻤﻮدﮔﻲ ﻧﻴﺰ رواج دارد. وﻗﺘﻲ ﺷﺮاﻳﻂ ﺗﻨﺶزا اﺳﺘﻤﺮار ﭘﻴﺪا ﻛﺮده و ﺷﺨﺺ ﺗﻮﻓﻴﻘﻲ در ﺣﻞ و ﻓﺼﻞ آنﻫﺎ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺧﻤﻮدﮔﻲ ﻋﻤﻴﻖ ﺷﺪه و ﺑﻪ ﺻﻮرت اﻓﺴﺮدﮔﻲ درآﻳﺪ (اتکینسون و همکاران، 2006).

 

از جمله موضوعات مرتبط با اضطراب مكانیزم های دفاعی  است. فروید اصطلاح مكانیزم های دفاعی را به آن دسته از تدابیر ناهوشیار اطلاق می كند كه آدمی برای حل و فصل هیجان های منفی به كار می برد. این تدابیر هیجان مدار موقعیت تنش زا را تغییر نمی دهد بلكه فقط شیوه های دریافت یا اندیشیدن شخص را به آن عوض می كند. به این ترتیب در همه مكانیزم های دفاعی، عنصر خودفریبی در كار است. ما آدمیان، همگی، گه گاه مكانیزم های دفاعی را به كار می بریم و باكمك مكانیزم های دفاعی شرایط دشوار را از شدت می اندازیم تا اینكه بتوانیم به صورتی مستقیم تر آن موقعیت تنش زا را حل و فصل كنیم. كاربرد مكانیسم های دفاعی فقط در صورتی حاكی از ناسازگاری است كه راه و رسم عمده ی پاسخ دهی در برابر سختی ها و دشواری ها بشود  (اتکینسون و همکاران، 2006).

 

اضطراب حالتی است دردناك كه تحمل آن برای مدت طولانی ناممكن است. انسان به طور ناهوشیار روش هایی برای تحریف واقعیت پیدا كرده است، یعنی احساسات خود را از حیطه هوشیاری دور نگه می دارد تا مضطرب نشود. افراد از مكانیزم های دفاعی علیه اضطراب استفاده می كند. فرض روان كاوان بر این است كه اگر چه مكانیزم های دفاعی در كاهش اضطراب مفیدند، ولی از این نظر كه فرد را از واقعیت دور می كنند، ناسازگارانه تلقی می شوند.  مكانیزم های دفاعی در نظریه ی فروید همان پاسخ های شناختی عاطفی به عوامل استرس زا، همانند ناكامی ها، عدم موفقیت و عدم ارضا است. علیرغم كمبود پژوهش های آزمایشی در این باره یافته های موجود نشان می دهد كه دفاع ها یك ارتباط قوی با آسیب شناسی روانی دارند (ابراهیمی، 1387 ).

 

 مكانیزم های دفاعی كه مسئولیت محافظت از من را در مواجهه با شكل های مختلف اضطراب بر عهده دارند، بر حسب نوع كنش وری ممكن است، به هنجار یا نابهنجار و كارامد یا ناكارآمد باشند. وایلنت (1976) و اندروز، سینگ و بوند(1993)  بر اساس طبقه بندی سلسله مراتبی ویلنت در مورد مكانیسم های دفاعی، 20 مكانیسم را به سه سبك دفاعی رشد یافته، نوروتیك و رشد نایافته تقسیم كرده اند. مكانیزم های دفاعی به دلیل اهمیت ویژه ای كه در مفهوم پردازی اختلا لهای روانی و درمان آن ها از دیدگاه روان پویشی دارند، مورد توجه بالینی و پژوهشی خاصی قرار گرفته اند (كرامر، 2000).

 

در نظام روان تحلیلگری هر اختلال روانی با مكانیزم های دفاعی غیر انطباقی مشخصی همراه است (بوند و پری، 2004 ؛ بلایا، دورنلز، كیپر، هلدت، ایولن  ، بوند، 2006 ) و دفاع ها نقش مهمی در سلامت روانی افراد ایفا می كنند.

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

بررسی های متعددی از این فرض حمایت كرده اند، و در پژوهش ها مشخص شده است كه سلامت روانی و جسمی افراد به طور معناداری با مكانیزم های دفاعی آن ها در ارتباط است (بوند و پری،2004). در این راستا مسئله اساسی پژوهش حاضر این است که آیا بین سبک های دلبستگی، سلامت روان و مکانیسمهای دفاعی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد؟

 

1-2اهمیت و ضرورت پژوهش:

 

ﺳﺒﻚﻫﺎی دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺷﺪه در دوران ﻧﻮزادی، در ﻗﻮاﻧﻴﻦ و راﻫﻜﺎرﻫﺎی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺗﻨﺶ در ﺑﺰرﮔﺴﺎﻟﻲ ﻣﻨﻌﻜﺲ ﻣﻲﺷﻮد  و اﻓﺮاد ﺑﺎ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﻧﺎاﻳﻤﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻓﺮاد اﻳﻤﻦ ﺑﻴﺸﺘﺮ در ﻣﻌﺮض ﻣﺸﻜﻼت رواﻧﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺿﻄﺮاب و اﻓﺴﺮدﮔﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﻨﺪ.از نظر بالبی دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﺎ اﺿﻄﺮاب و اﻓﺴﺮدﮔﻲ ﻣﺮﺗﺒﻂ اﺳﺖ  (ﺳﺎﻓﻮرد، 2002) و در این میان اضطراب  از جمله موضوعات مرتبط با مكانیزم های دفاعی  است. چرا که افراد می توانند به کمک مكانیزم های دفاعی شرایط دشوار را از شدت بیاندازند تا بتوانند به صورتی مستقیم تر آن موقعیت تنش زا را حل و فصل نمایند. و از این طریق سبکهای دلبستگی می تواند مکانیسم های دفاعی و سامت روان افراد را متاثر سازد.

 

بطور کلی در تبیین اهمیت و ضرورت پژوهش  حاضر می توان گفت که به وسیله این پژوهش می توان با مکانیسم های مثبت و منفی و شرایط و موارد استفاده آنها آشنا شد.لوینسون (1978) چهار تکلیف برای دوره اوایل بزرگسالی مطرح می کند که شاید فرا گیرترین آنها تشکیل رویا است.یعنی احساس اینکه چگونه با دنیای بزرگسالی انطباق پیدا کند و به عقیده ی آدمی در اوایل بزرگسالی نیاز دارد تا یک رابطه صمیم برقرار کند و وارد قلمرو و دوره پدری و مادری شود و تکلیف بعدی انتخاب علاقه ها، گزیدن یک شغل و به دست آوردن مهارتها  و تأییدهایی که موقعیت در آن شغل کمک می کند.

 

از طرفی از آنجایی که تاکنون تحقیقی با موضوع مشابه  تحقیق ما انجام نشده است و سه مقوله سبک های دلبستگی، سلامت روان و مکانیسمهای دفاعی موضوعات بسیار مهمی هستند و در زندگی افراد تاثیر غیر قابل انکاری دارند ، ضروری به نظر می رسد که تحقیقی در این مورد انجام شود.

 

1-3اهداف تحقیق :

دانلود مقالات

 

 

هدف اصلی:    بررسی رابطه بین سبک های  دلبستگی، مکانیسم های دفاعی و سلامت روانی

 

اهداف فرعی:

 

 

    1. بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی ایمن و مکانیسمهای دفاعی رشد یافته دانشجویان

 

    1. بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی نا ایمن (اجتنابی و دوسوگرا) و مکانیسمهای دفاعی رشد نایافته و نورتیک دانشجویان

 

    1. بررسی رابطه بین مکانیسمهای دفاعی رشد یافته و سلامت روانی دانشجویان

 

    1. بررسی رابطه بین مکانیسمهای دفاعی رشد نا یافته و نورتیک و سلامت روانی دانشجویان

 

    1. بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی ایمن و سلامت روانی دانشجویان

 

  1. بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی نا ایمن (اجتنابی و دوسوگرا) و سلامت روانی دانشجویان

 

1-4فرضیه های  تحقیق:

 

 

 

    1. بین سبک های دلبستگی ایمن و مکانیسمهای دفاعی رشد یافته دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.

 

    1. بین سبک های دلبستگی نا ایمن (اجتنابی و دوسوگرا) و مکانیسمهای دفاعی رشد نایافته و نورتیک دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.

 

    1. بین مکانیسمهای دفاعی رشد یافته و سلامت روانی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.

 

    1. بین مکانیسمهای دفاعی رشد نا یافته و نورتیک و سلامت روانی دانشجویان رابطه منفی وجود دارد.

 

    1. بین سبک های دلبستگی ایمن و سلامت روانی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.

 

  1. بین سبک های دلبستگی نا ایمن (اجتنابی و دوسوگرا) و سلامت روانی دانشجویان رابطه منفی وجود دارد.

 

تعریف متغیر های پژوهش:

 

الف) تعاریف مفهومی متغیرها:

 

 

  • سبکهای دلبستگی : ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻈﺮﻳﺎت ﺑﺎﻟﺒﻲ ، دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻛﻮدﻛﻲ، ﺑﻴﻦ ﻛﻮدك و ﻣﺮاﻗﺐ اﺻﻠﻲ وی ﺷﻜﻞ ﻣﻲﮔﻴﺮد و ﺑﺮ رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﺣﺴﺎس ﻛﻮدك درﻛﻞ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻮﺛﺮ اﺳﺖ (گوردون ، 2010). دلبستگی عبارتند از یک رابطه و علاقه عاطفی میان یک شخص و شخصی دیگر

 

( لطافتی، 1388).

 

 

    • مکانیسم های دفاعی: شیوه هایی هستند که باعث کاهش با رفع اضطراب شده و تعادل روانی را حفظ می کنند و در نتیجه شخص قدرت سازگاری و تطابق با عواملی که پیش آمده ایجاد می کند (میلانی فر، 1382) همچنین ﻃﺒﻖ ﺗﻌﺮﻳﻒ آﻧﺪرﺳﻮن، (1985) ﻣﻜﺎﻧﻴﺴﻢﻫﺎی دﻓﺎﻋﻲ ﻛﺎﻫﺶ ﻧﺎﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و ﺑﻪ ﺣﺪاﻗﻞ رﺳﺎﻧﺪن ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﻲ در واﻗﻌﻴﺖ دروﻧﻲ و ﺑﻴﺮوﻧﻲ از ﻃﺮﻳﻖ ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬاری ﺑﺮ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ادراك ﺣﻮادث ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻛﻨﻨﺪه ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺳﺎزوﻛﺎرﻫﺎی دﻓﺎﻋﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ادراك ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ را ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻛﺮده، ﺗﻐﻴﻴﺮ دﻫﻨﺪ (آﻧﺪرﺳﻮن، 1985).

 

    • سلامت روانی: سلامت روانی عبارت است از« حالت سلامتی کامل روانی و اجتماعی نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی » ( کاپلان ؛ و سادوک ، 1375 ) . سلامت روانی حالتی از بهزیستی و وجود این احساس در فرد است که می تواند با جامعه کنار بیاید. سلامت روانی به معنای احساس رضایت، روان سالمتر و تطابق اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه است(کاپلان و سادوک،  1999، ترجمه پور افکاری ،1376).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

 

تعاریف عملیاتی متغیرها:

 

سبکهای دلبستگی : نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه هیزن و شیور (1987)بدست می آورد.

 

مکانیسم های دفاعی : نمره ای است که آزمودنی در پرسشنامه سبكهای دفاعی بشارت، شریفی، ایروانی(1381 ) بدست می آورد.

 

سلامت روانی: نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه 28 سوالی سلامت عمومی گلدبرگ و ماری(1986) بدست می آورد.

بررسی رابطه ی سبک های دلبستگی با سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی دانشجویان

مطابق دیدگاه بالبی، دلبستگی، مهم‌ترین دلیل تداوم و پیوستگی میان تجربه دلبستگی کودکی و دلبستگی در دوران نوجوانی و بزرگسالی، همین الگوهای فعالی درونی است. الگوهای فعال درونی، مدل‌هایی هستند که از تجربیات کودک با مراقبت کننده‌ها به وجود آمده‌اند و نشان دهنده وضعیت فعلی شناختی است که افراد را به سوی این راهبردها و تجربه‌های منطبق با این مدل‌ها هدایت می‌کند دلبستگی برای رشد روانی طبیعی و شکل‌گیری شخصیت سالم و روابط هیجانی مطلوب ضروری است توانایی فرد در تنظیم هیجانی، رشد فراخود و ایجاد همدلی همه مستلزم داشتن یک دلبستگی ایمن است هوش هیجانی در شکل‌گیری، گسترش و ادامه تعاملات انسانی موثر، نقش مهمی دارد و عموما یکی از عوامل اساسی هوش هیجانی این است که فرد راهبردهای ارتباطی را چگونه و در چه زمانی و به چه شکل مورد استفاده قرار دهد (خوشابی و ابوحمزه، 1386)، بار– آن (به نقل از مایر، سالووی و کاروسو 2000) معتقد است که هوش هیجانی یکسری از ظرفیتها، قابلیتها و مهارتهای غیر‌شناختی است که تواناییهای فرد را در برخورد موفقیت‌آمیز با مقتضیات و فشارهای محیطی افزایش میدهند. درباره سبک‌های دلبستگی و هوش هیجانی تحقیقات زیادی صورت گرفته است که نشان می‌دهد بین دو متغیر رابطه وجود دارد پژوهشگران بیان می‌کنند افراد با دلبستگی ایمن از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند (ذراتی، 1385).

تصویر توضیحی برای هوش هیجانی

کریمی (1391) در پژوهشی نشان داد همبستگی مثبت بیت دلبستگی ایمن و مولفه‌های هوش هیجانی (خود کنترلی، مهارت اجتماعی و همدلی) وجود دارد و می توان نتیجه گرفت افراد با دلبستگی ایمن؛ مهارت‌های تنظیم هیجان بالاتر، ارتباطات بین فردی بیش‌تر و از مهارت‌های همدلی بیشتری برخوردارند. همچنین افراد با دلبستگی اضطرابی از خود کنترلی، مهارت اجتماعی، خود انگیزی و همدلی کمتری برخوردارند. دلبستگی اجتنابی با هیچ یک از زیر مقیاس‌های هوش هیجانی رابطه ندارد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

نتایج پژوهش کافتسیوس (2004) حاکی از رابطه مثبت سبک دلبستگی ایمن با تمامی زیر مقیاسهای هوش هیجانی (به استثنای ادراک هیجانی) و نمره کل هوش هیجانی است، دلبستگی اضطرابی-دوسوگرا با تمامی زیر مقیاسهای هوش هیجانی رابطه منفی دارد ولی این رابطه معنی‌دار نیست.

 

انجمن روان پزشکان آمریکا (1994) سازگاری اجتماعی را چنین تعریف میکند: هماهنگ ساختن رفتار به منظور برآورده ساختن نیازهای محیطی که غالبا مستلزم اصلاح تکانه‌ها، هیجان‌ها یا نگرش‌هاست به طور کلی سازگاری اجتماعی را به عنوان جریانی میتوان تعریف کرد که به وسیله‌ی آن روابط میان افراد، گروه‌ها و عناصر فرهنگی در وضعیتی رضایت بخش برقرار باشد (صدیقی، 1380).

 

یکی از الگوهایی که ممکن است با سازگاری اجتماعی در ارتباط باشد، ظرفیت هیجانی یا هوش هیجانی افراد است؛ همان چیزی که این تحقیق می‌کوشد آن را تبیین نماید. منظور از هوش هیجانی، توانایی فرد در بازنگری احساسات و هیجانهای خود و دیگران، تمیز قائل شدن میان هیجان‌ها و استفاده از اطلاعات هیجانی به صورت سالم در حل مساله و نظم بخشی رفتار است (سالووی و مایر، 2000).

 

دویلی و مارکیویکز یک تحقیق طولی در مورد دلبستگی والدین و اثرات آن بر سازگاری انجام دادند و نتایج به دست آمده نشان داده است که دلبستگی ایمن بدون تردید با سازگاری با توجه به سطوح مشکلات درونزاد، عزت نفس پیشرفت تحصیلی دو سال بعد، رابطه دارد (دویل، 2005).

 

بررسی پژوهشها از ارتباط میان سبک های دلبستگی و سازگاری در موقعیت‌های مختلف حاکی است. در پژوهش نیگل وساندین، میان سبک دوسوگرادر زنان و کاهش میزان سازگاری، ارتباطی معنادار گزارش شده است (نیگل و ساندین، 2001).

 

فرا تحلیلی که توسط اشنایدر و همکاران انجام گرفته است نشان میدهد که بین کیفیت دلبستگی مادر کودک و سازگاری اجتماعی رابطه وجود دارد (اشنایدر، 2001).

 

در سال های اخیر رابطه ی هوش هیجانی با متغیر های مهمی از جمله سازگاری بررسی شده است (کرمی و همکاران ،1390 ؛ رحیم زاده ،1387؛ میکائیلی و امام زاده ، 1387 ؛ بنکداری ،1384 ؛ فرقدانی ،1383 ؛ مارگوئس و همکاران ،2006 ؛ آدیمیو ،2005 ؛ پارکر و همکاران ،2004 ؛ کریک ،2002 ؛ مایر و همکاران ،2000).همچنین در تحقیقات (رحیم زاده ، 1382 ؛ برک به نقل از افتخار ،1376 ؛ دادستان ، 1374 ؛ ساوک ،2003 ؛ هازان و شیور ،1987 ؛ واتر و وال ،1987 ؛ جان بالبی و مری آینزورث ، 1950 ) رابطه ی سبک های دلبستگی با سازگاری بررسی شده است.

 

امانی (1391) نتایج این پژوهش نشان داد که میان سبک دلبستگی و سازگاری رابطه معناداری وجود دارد؛ لذا با توجه به پژوهش هایی که در این زمینه انجام شده است و توجه ویژه به قشر جوان و دانشجو ،تاثیرهوش هیجانی و سازگاری بر روند زندگی ، پژوهش حاضر به دنبال بررسی رابطه ی سبک های دلبستگی با سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی در بین دانشجویان می باشد.

 

1-3- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

 

کیفیت ارتباط بین فردی، در تحول راهبردهای نظم بخشی هیجانی و عاطفی نقش به سزایی دارد. دلبستگی ایمن از طریق ارتباط با راهبردهای انطباقی و سازش یافته، روابط عاطفی مناسب و در نهایت بهزیستی افراد را پیش بینی می‌کند و دلبستگی ناایمن می‌‌تواند از طریق راهبردهای غیر انطباقی نظم بخشی هیجانی و عاطفی با خلق منفی، اضطراب، اجتناب و مشکلات بین فردی ارتباط داشته باشد.

 

سازگاری با محیط اطراف برای هر فردی لازم و ضروری است و بدون داشتن سازگاری، علاوه بر این که بسیاری از نیازهای انسانی تامین نمی‌شود، فرد از سوی جامعه به شدت طرد شده و تعاملات اجتماعی او به پایین‌ترین سطح خود می‌رسد. یکی از مهم‌ترین مسائل و مشکلات اجتماعی امروزه در جوامع گوناگون، نابهنجاری‌های رفتاری و روانی و روش‌های مقابله با آنهاست، تردیدی نیست که در مسئله بهداشت روانی، سازگاری روبه روز، بیشتر اهمیت می‌یابد. اما جامعه‌ای نیست که با مسئله ناسازگاری افراد خود مواجهه نباشد. خوشبختانه بیشتر افراد با محیط خود هماهنگ هستند و بدون برخورد و اصطکاک با دیگران، خود را با گروهی که به آن وابسته‌اند، تطبیق می‌دهند ولی افراد دیگری نیز هستند که با عادات و خصوصیات فکری و رفتاری خاص و نابهنجار، سازگاری اجتماعی خود را به اختلال دچار می‌کنند. فرآیند سازگاری و ناسازگاری را باید خطی پیوسته، طولانی و مدرج تجسم کرد که هر نقطه از آن، درجه‌ای از سازگاری را بیان می‌کند (امانی، 1391).

 

در مورد اهمیت مطالعه در رابطه با  دلبستگی میتوان گفت علاوه بر آن که، فرد می تواند خود را ارزشمند و خاص تعبیر کرده، احساس ارزشمندی، محبوبیت و پذیرفته شدن داشته باشد. افراد باید مظهر دلبستگی را در خود ایجاد کنند و می‌توانند روابطی صمیمانه و رضایت بخش با دیگران شکل داده، حمایت دیگران را در هنگام نیاز فراهم آورند که خود در ارتقای سازگاری، بسیار موثر است. در نهایت با توجه به نظریه دلبستگی، اساس ایمنی هر فرد در خصوص نگاره‌های دلبستگی در کودکی گذاشته می‌شود، در دسترس بودن و پاسخگویی عاطفی، بلوک‌های سازنده روابط ایمن هستند در پی آن، دلبستگی ایمن، اساس ایمنی را برای افراد مهیا می‌سازد که به واسطه آن، افراد می‌توانند دنیایشان را کشف کرده، پاسخ های سازگارانه‌تری به محیط اطرافشان بدهند؛ از این دیدگاه، بهداشت روانی در زمینه سازگاری، در بعد پیشگیرانه، مستلزم فراهم سازی زمینه‌های لازم برای شکل‌گیری دلبستگی ایمن در چارچوب روابط کودک-مادر است؛ از سوی دیگر، درک و فهم آثار نسبی کیفیت دلبستگی می‌توانند در موقعیت‌های آموزشی، بالینی و درمانی برای مشاوران، روان شناسان و درمانگران مفید باشد (کریمی، 1391).

دانلود مقالات

 

 

همچنین در مورد اهمیت و ضرورت مطالعه هوش هیجانی می‌توان گفت در شکل‌گیری، گسترش و ادامه تعاملات انسانی موثر، نقش مهمی دارد و عموما یکی از عوامل اساسی هوش هیجانی این است که فرد راهبردهای ارتباطی را چگونه و در چه زمانی و به چه شکل مورد استفاده قرار دهد. از آنجایی که قشر وسیعی از جامعه ی ما را دانشجویان تشکیل می دهند و این افراد در اینده نقش پذیر هستند، در نقش های اجتماعی در مشاغل مختلف ظاهر می شوند و نقش مهم والدینی را بر عهده می گیرند و در عرصه های اجتماعی کلان ظاهر می شوند، لذا ضرورت ایجاب نمود تحقیق خویش را در خصوص سازگاری اجتماعی دانشجویان انجام دهم. با توجه به پیشرفت علوم و گسترش جوامع انسانی و نیاز های روز افزون ما در محیط اجتماعی ضرورت ایجاب نمود در خصوص سازگاری بیشتر افراد در جهت ارتقاء دانش و آگاهی آن ها در پیرامون زندگی اجتماعی،که به دلیل دغدغه های فراوان دارای اوضاع روحی نا مناسب هستند لذا افراد ایمن با سلامت و بهداشت روانی بالا می­توانند در این سطح جامعه موفق تر ظاهر شوند. هر چند برای شناسایی عوامل مرتبط با سازگاری تلاش های نظری و تجربی زیادی صورت گرفته است اما تلاش کمتری متوجه شناسایی نقش سبک­های دلبستگی در سازگاری بوده است و همچنین مطالعات انجام شده بیشتر درباره ی جمعیت عمومی و نه اقشاری خاص از جامعه به ویژه دانشجویان بوده است .از آنجایی که بنظر می رسدپژوهش هایی محدود در زمینه بررسی ارتباط میان سبک های دلبستگی و میزان سازگاری و نیز هوش هیجانی انجام شده است ،انجام پژوهشی در این زمینه دارای اهمیتی بسزا است. مطالعات زیادی در رابطه با سبک‌های دلبستگی، سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی صورت گرفته است، با این وجود مطالعات چندانی همه‌ی این متغییرها را به عنوان عامل سازگاری فرد در اجتماع بررسی نکرده‌اند. با مطالعه‌ی همزمان این متغییرها ‌واند تبیین آنان در توجیه سازگاری فرد در اجتماع را تعیین کرد.

 

از آنجایی که استان کرمانشاه منطقه­ای کوهستانی و جنگ زده می­باشد ساکنین این استان به دلیل مشکلاتی که با آن رو برو هستند از لحاظ سازگاری اجتماعی نسبت به سایر استانها انعطاف­پذیری کمتری دارند لذا مطالعه حاضر بر آن شد تا تاثیر سازنده سازگاری اجتماعی در ابعاد زندگی فردی، خانوادگی، شغلی و … مورد ارزیابی قرار دهد.

 

در حقیقت تحقیق و بررسی متغیرها و نتایج حاصل از این پژوهش‌ها باعث توجه هر چه بیشتر محققان به متغییرهای فوق و نقش آن‌ها در ایجاد و تداوم سازگاری هیجانی و اجتماعی در افراد خواهد شد. و همچنین زمینه‌ساز پژوهش‌های دیگر در این راستا می‌شود. از این رو پژوهش‌هایی در این رابطه امری قطعی به نظر می‌رسد.

 

1-4- اهداف تحقیق

 

 

1-4-1- هدف اصلی

 

رابطه سبکهای دلبستگی با سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه در سال 94-1393 است.

 

1-4-2- اهداف فرعی

 

 

 

    • تعیین رابطه سبکهای دلبستگی با سازگاری اجتماعی

 

    • تعیین رابطه سبکهای دلبستگی با هوش هیجانی

 

  • تعیین رابطه سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی

 

1-5- فرضیه های پژوهش

 

 

 

    • بین سبک های دلبستگی با سازگاری اجتماعی رابطه وجود دارد.

 

    • بین سبک های دلبستگی با هوش هیجانی رابطه وجود دارد.

 

  • بین سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی رابطه وجود دارد.

 

1-6- تعریف متغیر‌ها

 

 

1-6-1- تعاریف مفهومی

 

دلبستگی : دلبستگی‌ پیوند عاطفی هیجانی نسبتا پایداری است که بین کودک و مادر یا افرادی که نوازد در تعامل منظم و دائم با آنهاست، ایجاد می‌شود (پاپالیا، 2002).

 

سازگاری اجتماعی: سازگاری به لحاظ روانشناسی؛ یعنی تطبیق با محیط به منظور رفع نیازهای فرد است. پور مقدس جریان سازگاری اجتماعی فرد را اینگونه بیان می‌کند، هر کس احتیاجات روانی دارد که باید برطرف نموده تا تعادل روانی برقرار سازد. (آذین،1391).

 

هوش هیجانی: «سالوی و مایر» هوش هیجانی را شکلی از هوش اجتماعی مطرح کرد که شامل توانایی کنترل احساسات و هیجانات خویش و دیگران، تشخیص هیجانات در خود و دیگران، پذیرش چشم‌اندازهای سایر افراد، کنترل روابط و توانش های اجتماعی می باشد. (بار-آن، 1997، ترجمه: رضوانی، 1383).

 

1-6-2- تعریف عملیاتی

 

دلبستگی : نمره‌ای است که آزمودنی‌ها از پرسشنامه راهنمای مقیاس دلبستگی بزرگسالان PARS به دست آورده اند.

 

هوش هیجانی: نمره‌ای است که آزمودنی‌ها از پرسشنامه هوش هیجانی سیبریا شرینگ به دست آورده اند.

 

سازگاری اجتماعی و عاطفی: نمره‌ای است که آزمودنی‌ها از پرسشنامه سازگاری برای دانش‌آموزان دبیرستانی (AISS) به دست آورده اند.

بررسی رابطه سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیتی با میزان هیجان خواهی در امدادگران

هیجان ها پاسخ های فیزیولوژی درونی هستند که ادراک، یادگیری و عملکرد ما را تحت تاثیر قرار می دهند. طبق نظر زاکرمن(1979) ساختار هیجان خواهی به مقدار انگیختگی که دستگاه عصبی مرکزی شخص( مغز و نخاع شوکی) از منابع بیرونی نیاز دارد، مربوط است(وفائی، عسکری زاده، رحمتی، 1390). زاکرمن هیجان خواهی را به صورت صفتی تعریف کرده که ویژگی های آن، جستجوی هیجان وتجربه متنوع، تازه، پیچیده و جدید و میل به پرداختن به خطرهای بدنی، اجتماعی ومالی به خاطر خود این تجربه ها است(واگنر، 2001).  بررسی پیشینه پژوهشی نشان می دهد که هیجان خواهی با انتخاب مشاغل پرخطر و ماجراجویانه رابطه دارد(روبرتی، 2004)؛ در این میان محل خدمت برای حرفه های حیاتی مثل امدادگران حلال احمر، آتش نشان ها و یا پرسنل فوریتهای پزشکی که باید در محل وقوع حادثه حضور پیداکنند، باعث به وجود آمدن هیجان های محیطی و نیازمند سطح  هیجان خواهی بالاتری نسبت به افراد و حرفه های دیگر است. بسیاری از پژوهش ها به این نتیجه دست یافته اند که افراد هیجان خواه با شرکت در فعالیت های خطرناک در پی رساندن سطح پایین برانگیختگی خود به یک سطح بهینه هستند. احتمالا سطوح پایین برانگیختگی آنها موجب می شود که نسبتا نترس باشند. چنین افرادی برای رسیدن به یک سطح بهینه برانگیختگی در جستجوی تحریک هایی هستند که برای افراد عادی، جدید و خطرناک است و اضطراب ناخوشایند ایجاد می کند(مک کارد، 1978؛ لیونسون، 1990؛ به نقل از محوی شیرازی، 1387). در رابطه با خطرجویی و هیجان خواهی تحقیقات گوناگونی انجام شده اسـت . نتـایج تحقیقـات مختلـف نشانگر رابطه بین تیپ های شخصیت با خطرجویی و هیجان طلبی بالا است و نیـز بیـانگر رابطـه متغیرهـای مختلف دیگری نظیر  سبکهای زندگی والدین و طرز رفتار آنها با فرزندان خویش اسـت(سلمانی، حسنی، آریاناکیا، 1393؛ بهاری و شیر خانی، 1388). همچنـین پاره ای از تحقیقات نشانگر رابطه سبکهای دلبستگی با  هیجان خواهی (هازن و شیور، 1993 و ساعدی، 1382) است. 

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

هیجان خواهی با دامنه وسیعی از متغیرهای رفتاری، شناختی، شخصیتی و فیزیولوژیکی ارتباط دارد.

 

پـژوهشهـای زیـادی نشـان  داده انـد کـه سبک های دلبستگی در گرایشهای شخصی و  شکل گیری شخصیت یک  تعیین کننـده مهـم اسـت(سروف، 1977). برخی روانشناسان (بـالبی ، 1973؛ به نقل از بهاری و شیر خانی، 1388)؛ اریکسـون ، 1976؛ بـه نقـل از اتکینسون و همکاران، ترجمۀ براهنی 1393) معتقدند که اساس اعتماد نسبت به دیگران تجاربی اسـت کـه فـرد طی سال های اولیه زندگی کسب می کند. به عبارت دیگر عدم تکوین دلبستگی به یک یا چند فـرد مهم در سالهای اولیه زندگی با ناتوانی فرد در برقراری روابـط نزدیـک بـا دیگـران در بزرگسـالی ارتباط دارد  به عبارتی دیگر بر طبق نظر بـالبی (1969) نتیجـه عمـده کنش متقابل مابین مادر و کودك  به وجود آمدن نوعی دلبستگی عاطفی بین فرزند و مادر است.(بهاری و شیر خانی، 1388). بررسی ادبیات تحقیق نیـز نشـان می دهد که تجارب اولیه فرد با والدین و یا نوع رابطه عاطفی فرد با والدین خود در دوران کـودکی می تواند روابط وی را در بزرگسالی تحت تأثیر قرار دهـد (سیمپسـون و رولـز  ،1998؛ بـه نقـل ازعیدی، 1383). جان بالبی، اولین فردی بود که تعریفی گسترده و منظم از دلبستگی ارایه داده است. او برای پرداختن به این مفهوم و بسط آن از نظریه های مختلفی کمک گرفته است. این نظریه ها عبارتند از: نظریه های کردار شناسی، روان کاوی، روانشناسی تجربی، نظریه های یادگیری، روانپزشکی و بعضی رشته های مرتبط (کرین، 1997، ترجمه فدایی، 1379). به دنبال خط پژوهشی بالبی، آینسورث، واتر و وال(1987؛ به نقل از مشهدی و محمدی، 1388) سه سبک دلبستگی را توصیف نمودند: ایمن، اضطرابی دوسوگرا و اضطرابی اجتنابی. نقش این سبک های دلبستگی در روابط بزرگسالان را هازان و شیور(1987) مورد پژوهش قرار دادند. تحقیقات مختلف نشان داده اند که سبک های دلبستگی با هیجان خواهی رابطه دارند به طور مثال مهرابی زاده هنرمند و همکاران(1387) در تحقیقی با عنوان “بررسی افسردگی، هیجان خواهی، پرخاشگری، سبک های دلبستگی و وضعیت اقتصادی-اجتماعی به عنوان پیش بین های وابستگی به مواد مخدر در نوجوانان پسر شهر اهواز” به این نتیجه دست یافتند که سبک های دلبستگی قادر است رفتارهای پرخطر و با هیجان خواهی بالا مثل وابستگی به مواد مخدر را پیش بینی کند و با آن رابطه معناداری دارد.  و همچنین سکال-کاتز و همکاران(2003) در یک مطالعه ارتباط ویژگی های خانوادگی(دلبستگی به والدین و ساختار خانواده) با رفتارهای پرخطر و سطح هیجان خواهی بالا شامل بزهکاری، مصرف مواد و سیگار در نوجوانان را مورد بررسی قرار دادند.  و نتایج نشان داد که ارتباط معنی داری بین دلبستگی والدین و هر کدام از رفتارهای با هیجان خواهی بالا وجود دارد. همچنین تحقیقات نشان داده که دلبستگی ایمن با هوش هیجانی رابطه مثبت دارد و دو سبک دیگر دلبستگی، یعنی اجتنابی و دو سوگرا با هوش هیجانی دارای رابطه ای منفی هستند(کیم، 2005).  از سویی در بروز رفتارهای پرخطر و با هیجان خواهی بالا مثل حرفه های امدادی، علاوه بر ویژگـی هـای شخصیتی خاص بـا دامنـه ای نـه چنـدان گسـترده مثـل سبک های دلبستگی، عوامل شخصیتی گسترده مثل سـازگاری و وظیفه شناسی، برون گرایی، گشودگی به تجربه و … نیز، که برآمده از نظریۀ پنج عامل بزرگ شخصیت هسـتند، نقـش دارنـد. شخصیت بیانگر آن دسته از ویژگیهای فردی است که الگوی ثابت رفتاری آنها را نشان می دهد (پروین،1989؛ ترجمه جوادی و کدیور1390). از جمله رویکردهایی که به ویژگی های شخصیتی پرداختند می توان به رویکرد روان کاوی فروید، رویکرد پویایی روانی-اجتماعی آدلر، هورنای،فروم ، سالیوان؛ نظریه­های پدیدار شناختی آبراهام مزلو؛ دیدگاه رفتار­گرایی واتسون و اسکینر و رویکرد تحلیل عوامل آلپورت، کتل و آیزنگ اشاره کرد. اگر چه خصوصیات شخصیتی زیادی وجود دارد اما از جمله مهمترین و با نفوذترین مدلها در بررسی صفات شخصیت در دهه های اخیر مدل پنج عاملی بوده است که بیش از همه، پژوهش در حوزه شخصیت را به خود اختصاص داده است (مک کری و کاستا، 2004). کاستا و مک کری با استفاده از روشهای تحلیل عاملی، به این نتیجه رسیدند که می توان در خصوصیات شخصیتی پنج بعد اصلی روان آزرده-خویی (N)، برونگرایی (E)، گشودگی (O)، مقبولیت (A)، وظیفه شناسی ©، را در نظر گرفت. (شولتز، شولتز، 2007؛ ترجمه سید محمدی، 1391). بررسی پژوهش های انجام شده در این زمینه ایـن نکتـه را روشن میکند که از این عوامل مـی تـوان بـرای فهـم بهتر احتمـال شـرکت در رفتارهـا و مشاغل پرخطـر استفاده کرد(سلمانی و همکاران، 1393). به طور مثال ، سلمانی و همکاران(1393) در پژوهشی با عنوان بررسی نقش صفات شخصیتی در رفتارهای پرخطر به این نتیجه رسیدند که که بین هیجان خواهی و رفتارهای پر خطر رابطه مثبت معناداری و بین سازگاری و وظیفه شناسی ورفتارهای پر خطر رابطه منفی معنی داری وجود دارد. میلر، زیمرمن، لوگان، لیوکفلد و کلایتون(2004) در پژوهشی دیگر دریافتند که از بین پنج عامل شخصیت، دو عامل گشودگی نسبت به تجربه و برون گرایی زیاد به طور معناداری با هیجان خواهی زیاد ارتباط دارد. همچنین هیل و اسمیت(2009). در یک بررسی نشان داددند که بین ویژگی های هیجان خواهی، الگوهای رفتاری تیپ A و برون گرایی همبستگی مثبت معناداری نشان داده اند. با توجه به آنچه در بالا آمد ویژگیهای شخصیتی و سبک های دلبستگی ازجمله عواملی هستند که می‌توانند بر بسیاری از ویژگی‌های افراد از جمله میزان هیجان خواهی شان تاثیر بگذارد، ازاین‌رو با توجه به اهمیت موضوع و اینکه تاکنون پژوهشی به بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی و سبک های دلبستگی با میزان هیجان خواهی نپرداخته است، محقق درصدد پاسخ‌گویی به این سؤال است که آیا هیجان خواهی امدادگران هلال احمر تحت تأثیر ویژگی های شخصیتی و سبک های دلبستگی است؟

عکس مرتبط با اقتصاد

پروژه دانشگاهی

 

ضرورت و اهمیت پژوهش

 

هیجان خواهی از جمله صفات روانشناختی است که ممکن است شرایط روانی مساعدی را برای قرار گرفتن در معرض انتخاب مشاغل با هیجان خواهی بالا مهیا کند. ویژگی هیجان خواهی، یکی از صفات شخصیتی است که پایه ی مفهومی آن سطح توانایی و استعداد فرد در برانگیخته شدن است که به صورت جستجوی هیجان افراطی،ماجراجویی، تمایل به کسب تجربه های متنوع و تازه، پرشور بودن، میل به ریسك کردن بدنی ،اجتماعی، قانونی و مالی نمایان می شود(قائمیان، عبدی و نجفی زاده، 1389). فرد دارای هیجان خواهی بالا، تحریك بیرونی دائمی مغز را ترجیح می دهد و از کارهای عادی خسته شده و مرتبا در جستجوی راه هایی برای افزایش انگیختگی از طریق تجربه های هیجان انگیز است. این افراد به ورزشهای خطر آفرین از قبیل سقوط آزاد و پرش در ارتفاع بلند، کوهنوردی، موتورسوای، چتر بازی، خلبانی و مشاغلی که ریسک پذیری بالایی را می طلبد بیشتر علاقه دارند(رجبی، نریمانی و حسینی، 1392). به طور مثال مشاغلی مثل امدادگران، آتش نشانان، ماموران پلیس و… از میزان خطر پذری و ریسک پذیری بدنی  زیادی برخوردار می باشد و نیازمند سطح  هیجان خواهی بالاتری نسبت به افراد و حرفه های دیگر است. و براساس نظریه‌ی شغلی – شخصیتی هالند بین افراد و محیط‌های کاریشان ارتباط متقابل وجود دارد. با توجه به نظریه هالند در زمینه انتخاب شغل یکی از عوامل موثر در انتخاب شغل برای افراد ویژگی های شخصیتی آنان است(سوانسون و فواد، 2001؛ ترجمه موسوی، 1381). از آنجایی که سازمانها براساس تحقیقات زیادی در یافتند، كاركنانی كه از كار خود راضی هستند نسبت به افراد ناراضی كار بیشتری از خود  نشان میدهند. و همچنین می دانند كه شخصیت افراد بعنوان اهرمی مؤثر در انجام صحیح وظایف و مسئولیتها نقش دارد. لذا دست بابی به اهداف سازمان مبتنی بر توانائیهای پرسنل درانجام وظایف تعییین شده و تطبیق پذیری آنها با محیط متغییر می باشد  و از این رو برای افزایش اثر بخشی و عملكرد كاركنان خود سرمایه گذاریهای زیادی درمقاطع مختلف انجام میدهند. یکی از این سازمانها که تناسب ویژگی های شخصیتی افراد با انتخاب شغل بسیار مهم و حیاتی می باشد سازمان هلال احمر می باشد.  در این بین توجه مدیران سازمان های هلال احمر به ابعاد شخصیت افراد باعث می شود تا افرادی جذب این شغل شوند که دارای میزان لازم هیجان خواهی مثبت و متناسب با ویزگی های لازم برای شغل امدادگری باشند. و از این طریق بر كارایی خود و اثر بخشی سازمان بیفزایند. این تحقیق سعی دارد عوامل شخصیت را بر انتخاب فرد و تناسبی كه بین  انتخاب شغل و شخصیت افراد وجود دارد را مورد بررسی و سنجش قرار دهد از این رو تناسب بین شغل امدادگری و ویژگی های شخصیتی افراد یك اصل مهم است كه نادیده گرفتن آن باعث بروز مشكلات زیادی از جمله نارضایتی شغلی و عدم انجام صحیح مسئولیت ها و بهره وری پایین  خواهد شد . در نتیجه بررسی رابطه سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیتی با میزان هیجان خواهی در امدادگران هلال احمر ضروری به نظر می رسد.

Efficiency بهره وری

اهداف تحقیق

 

هدف اصلی

 

بررسی رابطه ویژگی های  شخصیتی و سبک های دلبستگی با میزان هیجان خواهی امداد گران حلال احمر شهرستان کنگاور

 

 فرضیه های تحقیق

 

1- بین روان رنجور خویی با هیجان خواهی رابطه وجود دارد.

 

2- بین برونگرایی با هیجان خواهی رابطه وجود دارد.

 

3- بین گشودگی به تجربه با هیجان خواهی رابطه وجود دارد.

 

4- بین مقبولیت با هیجان خواهی رابطه وجود دارد.

 

 5- بین وظیفه شناسی با هیجان خواهی رابطه وجود دارد.

 

6- بین سبک دلبستگی ایمن با هیجان خواهی رابطه وجود دارد.

 

7- بین سبک دلبستگی اجتنابی با هیجان خواهی رابطه وجود دارد.

 

8- بین سبک دلبستگی دوسوگرا با هیجان خواهی رابطه وجود دارد.

بررسی رابطه سلامت روان و پایگاههای هویت و منبع­کنترل با اختلالات تغذیه ای در …

  تحقیق :

اختلالات تغذیه ای یا خوردن بر حسب آشفتگی شدید در رفتار خوردن مشخص می شود که شامل بی اشتهایی روانی می شود که معمولا” بین 10 تا 30 سالگی شیوع پیدا می کند و میزان آن در دختران 10 تا 20 برابر بیشتر از پسران است. این بیماران از حفظ وزن بدنشان در سطح حداقل وزن مورد انتظار و یا افزایش وزن مورد انتظار در دوره رشد خودداری می نمایند،این بیماران مشخصا” از چاق شدن می ترسند و وجه مشخصه آنان اختلال عمیقی است که اینها در برداشت از تصور بدنی خود دارند.اختلال بعدی را پرخوری عصبی-روانی تشکیل می­دهد که عبارت است از دوره های تکرار شونده­ی پرخوری، احساس فقدان کنترل بر خوردن،استفراغ عمدی و سوء مصرف مواد ملین و روزه داری و ورزش افراطی برای پیشگیری از افزایش وزن.اختلال بعدی شامل چاقی می شود که حالتی از تجمع بیش از حد چربی در بدن را در بر می گیرد بطور قراردادی وقتی وزن بدن بیست درصد بیشتر از وزن معیار معمول باشد چاقی مطرح می شود که می تواند با تعیین میزان چربی در شاخص توده بدن مشخص شود که عامل ژنتیکی،هیجانی،و عادات تغذیه از جمله عوامل تاثیر گذار بر آن است(فیربورن،2006).یکی از سازه های مهم در نظریه یادگیری اجتماعی منبع کنترل است یا همان کنترل بیرونی و درونی طبق نظریه راتر  افراد با جهت گیری درونی معتقدند که تقویت کننده ها مشروط به کنترل آنها و نتیجه مهارتهای آنها در انجام کارهاست در مقابل افراد با جهت گیری بیرونی ارتباط اندکی و گاه هیچ ارتباطی بین رفتار خود و تقویت کننده های مختلف نمی بینند آنها پیش آمد تقویت کننده ها را نتیجه بخت و اقبال و شانس و یا افراد قدرتمند می دانند اعتقاد به کنترل درونی در خانواده ها آموخته می شود که در آن والدین صمیمی و پشتیبان کودکان هستند و سعی نمی کنند کنترل مستبدانه ای بر آنها داشته باشند همچنین والدین در شیوه تربیت فرزتدان ثبات رفتاری دارند افراد کنترل درونی از توانایی بیشتر در حل مسائل زندگی برخوردارند و در مقایسه با کنترل بیرونی از لحاظ اجتماعی سازگارترند این افراد به صورت مستقل تصمیم گیری می کنند و وابسته به دیگران نیستند این افراد از لحاظ سلامت جسمی در وضعیت بهتری هستند و خود را مسئول سلامت جسمیشان می دانند لذا به بررسی این مولفه مهم در کنترل رفتار در افراد مبتلا به اختلال خوردن می پردازیم (فیست و فیست، 1994 ).تاکنون تعاریف متعددی از سلامت روان ارائه شده است که همگی بر اهمیت یکپارچگی و تمامیت شخصیت تاکید ورزیده اند.برخی سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خودشکوفایی می دانند(چاهن،1991). سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روانشناختی تعبیر  می­کنند که عبارتند از حداکثر رضایت به دست آمده و اثربخشی از تعامل  ضروری و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود.انجمن کانادایی بهداشت روانی سلامت روانی را در سه بخش شامل بخش اول:بازخوردهای مربوط به خود الف)تسلط بر هیجان ب)آگاهی از ضعف های خود ج) رضایت از خوشی های خود. بخش دوم:بازخوردهای مربوط به دیگران الف)علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی ب)احساس تعلق به یک گروه ج)احساس مسئولیت در مقابل انسانی و مادی.بخش سوم:بازوخوردهای مربوط به زندگی الف)پذیرش مسئولیت ها ب)ذوق توسعه امکانات و علاقه خود ج)ذوق خوب کار کردن. هفت ملاک برای سلامت روان معرفی نموده اند: 1-رفتار اجتماعی مناسب 2-رهایی از نگرانی و گناه3-فقدان بیماری روانی 4-کفایت فردی و خودمهارگری 5-خویشتن پذیری و خودشکوفایی 6- توحید یافتگی و سازمان یافتگی شخصیت 7-انعطاف پذیری.موضوع هویت از مهمترین مسائل مربوط به زندگی انسان ا ست( اسکندری ،1389) .هویت یک حس درونی در فرد است که ناشی از نیاز روانشناختی آنها  به تعلق و وابستگی می باشد مانند حس همانندی با گروهی از مردم ،اریکسون هویت را ایجاد هماهنگی میان تصور فرد از خود به عنوان یک فرد بی نظیر و باثبات می­داند. بروزونسکی و کاک (2010) سه سبک هویتی اطلاعاتی ،هنجاری،و سردرگم-اجتنابی را از یکدیگر متمایز کردند. از نظر مارسیا  حالت

پایان نامه های دانشگاهی

 های هویت عبارتند از هویت سردرگم،هویت اجتماعی،هویت زودهنگام،هویت مهلت خواه  می باشد. باتوجه به بیان نظریات و دیدگاههای مهم درباره مؤلفه های پژوهش سعی شده به بررسی رابطه بین متغیرهای مذکور پرداخته شود .

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

 

    1. Eating disorders

 

    1. Laxativetic

 

    1. Anorexia nervosa

 

    1. Bulimia nervosa

 

    1. Diagnostic and Statistical Manual

 

 
مداحی های محرم