با ورود انسان به زندگی اجتماعی و توسعه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و شکل گیری عقاید دینی که مولفه های سازنده تمدن بشری می باشند. پوشاک، نوع رنگ ،جنس، شکل و سبک دوخت، زمینه ی فرهنگی یافت و کارکرد اجتماعی و فرهنگی نمادین آن برجسته شد.(جمالی زاده،71:1388)
بر این مبنا ، پوشش در هر دوره ای از تاریخ بشر اشکال متنوعی به خود گرفته است. پوشش زمانی تنها وسیله ای برای رهایی انسان از گرما و سرما به حساب می آمد.اما به مرور زمان و با گسترش تکنولوژی ،پوشش نیز دستخوش تغییرات بسیاری شد. و دوره ای آغا ز شد که پوشش و لباس تبدیل به وسیله ای برای زیبا تر شدن ،جلوه نمودن و مشخص نمودن جایگاه و پایگاه طبقاتی افراد و در بسیاری از مواقع مذهب افراد شده بود.(قنبری،2:1385)
کریک(2005) و مکوی(2000) عنوان می کنند که؛ پوشاک می تواند ابزاری برای اجتماعی شدن و کنترل اجتماعی و از طرف دیگر برای رهایی از محدودیت های فرهنگی بشمار آید. در این موردمی توان در ایجاد سبک های خرده فرهنگی پوشاک در نیم قرن گذشته اشاره کرد.(کری و باون،32:2006)
از نظر گانتز(1995) زنان و دختران جوان با نیت جست و جوی هویت به ویژه هویت جنسیتی دست به آفرینش سبک می زنند و گاهی از زنانگی به مثابه تغییر قیافه بهره می گیرند.سبک گاهی انطباقی و مواقعی برای مقاومت است و می تواند تجربه ای زیبا شناسانه و خلاق نیز باشد.به نظر گانتز بدن و سطوح آن فرصت هایی برای نوآوری عرضه می کند و لباس امکانات تغییر شکل خود را به زنان می بخشد به طوری که آنان می توانند خودشان و نقش زنانه ای که فرهنگ مرد سالار به آنان نسبت داده است را تجربه کنند.(ذکایی ،81:1386)
با مراجعه به کتب موجود در زمینه پوشش می توان مدعی شد که یکی از اصلی ترین حوزه های تغییر پذیر و تغییر ساز در جهان پوشاک بوده است.(شهشهانی،25:1374)در این بین پوشش زنان دستخوش تغییرات بسیار بیشتری نسبت به مردان شده است. هر روز مدل ها و طرح هایی برای زنان به بازار عرضه می شود که منجر به جلب و جذب هر چه بیشتر زنان به مصرف گرایی شده است.(قنبری،5:1385)
در مجموع این گونه می توان عنوان کرد که با فرارسیدن دنیای جدید،برخی از انواع نمادهای ظاهری و کردارهای بدنی اهمیت خاص یافته اند.در بسیاری از عرصه های فرهنگی پسامدرن، نمای ظاهری بدن تابع استاندارهای ثابتی بر معیارهای سنتی می باشد و سبک و انتخاب لباس تا اندازه ای ابزاری برای انتخاب فردیت بوده است.(نیک زاده،1383) به نظر لایس دوره اخیر مدرنیته فرهنگ بصری و نمایشی است. (آزاد ارمکی و چاوشیان،59:1381)
بنابراین سبک پوشش برای اثبات فردیت و قوه تمیز و تشخیص سرمایه فرهنگی مصرف کننده و راهی برای بنا ساختن تمایز او با دیگران است. همچنین لباس افراد از اولین ابزاری است که موجب شناخته شدن و تشخیص هویت آنان می شود.(حمیدی وفرجی،66:1386)
همانطور که عنوان شد ،گذر از جامعه مدرن یا پیچیده تغییرات اساسی و بنیادی در عرصه های اجتماعی جوامع به وجود آورده است.در این رهگذر نیز جامعه ایرانی به لحاظ فرهنگی همواره متنوع بوده است .هر چند که در تاریخ ایران از برهنگی جسمی (بی حجابی کامل از نوعی که در فرهنگ ها و جوامع غربی می بینیم ) خبری نیست ،اما نوع و نحوه پوشش لباس دچار تغییراتی عمده شده است(شهشهانی،4:1374)با ورود اسلام به ایران،پوشش ایرانیان نیز تا حدی دستخوش تغییراتی شد و در طرح ها و تزئینات آن از هنر اسلامی نیز تا حدی استفاده شد.در عصر پهلوی یکی از اصلی ترین تلاش دولت مردان کشف حجاب و نوسازی فرهنگی و اجتماعی از طریق تغییر پوشش بوده است.تاکید بیش از اندازه دولت مردان دوره ی پهلوی اول موجب شکل گیری مقاومت فرهنگی و دینی مردم در این زمینه شد.این معنی به صورتی دیگر در جمهوری اسلامی خودنمایی کرده است .تاکید زیاد بر یک نوع پوشش موجب شده تا مقاومت اشاره شده به صورت دیگر خودنمایی کند.در نهایت ،در زندگی مردم تنوع پوشش و آرایش به وجود آمد. (بهاروزارع،30:1388)
به گفته «هلن واتسون» ، از دیدگاه مفسران غربی، هیچ شکلی از لباس، مانند حجاب، این قدر موضوع مناقشه نبوده است (واتسون، ۱۳۸۲: ۳۱۱). وی اظهار میدارد که مسأله پوشش و حجاب، جایگاه ویژهای در مباحث روز دنیا درباره فرآیند جهانی شدن و پست مدرنیته دارد، به طوری که مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیرمسلمان را درنوردیده است و شامل مباحث و نظریات مناقشه برانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل پسامدرنی از قبیل سبک ، نمادشناسی مصرفگرایی و مسائل قدرت و بازنمود آن استناد میکند. مسأله زنان، یکی از پیچیدهترین مسائلی است که هم اکنون جامعه ایران با آن مواجه است و احتمالاً دامنه این مسأله در آینده گستردهتر نیز خواهد شد، بنابراین عدم توجه به پیچیدگی مسأله و برخورد سادهانگارانه با آن، امکان دارد به نتایج عکس منجر شود. «پدیده حجاب و پوشش از سه منظر دینی، هویتی و سیاسی قابل بررسی است؛ چرا که از یک سو دستور اکید و صریح دین مبین اسلام است و از سوی دیگر نماد فرهنگ و هویت ایرانی میباشد و به همین خاطر است که همواره ظرفیت سیاسی شدن را داشته است» (ذوالفقاری، ۱۳۸۵: ۶۹).
بررسی پیشینه های تحقیق نشان می دهد که در جوامع غربی به این پدیده به عنوان یک مسئله و ضرورت توجه نمی شود ،بلکه صرفا جنبه شی انگارانه آن مورد توجه قرار گرفته است.عمده پژوهشهای صورت گرفته در داخل کشور نیز در ده های گذشته به پوشش صرفا از منظر دینی و در دهه های اخیر جزیی از مباحث سبک زندگی، مدیریت بدن،مدیریت ظاهر نگریسته شده و به عنوان یک موضوع مستقل مورد بررسی قرار نگرفته است و خلأ این موضوع تحقیقی به صورت مستقل توسط محقق احساس می شد.
شهر مشهدنیز نیز به عنوان کلان شهری که در معرض تغییرات حاصل از مدرنیته بوده و هست،در دهه های اخیر ،دستخوش دگرگونی های ارزشی و رفتاری شده است.گسترش رسانه های گروهی و تبلیغات وسیع ، این تغییرات را تسریع نموده اند. در این دهه ها زنان که هم حضور بیشتری در عرصه های شغلی و تحصیلی یافته اند و هم در اثر تغیر سبک زندگی ،غالبا مسئولیت خرید و تهیه اقلام مصرفی خانواده را به عهده گرفته اند.بیشتر مخاطب مدها و تبلیغات مصرفی شده و نحوه حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها ،تاثیرات فردی و اجتماعی مهم تری بر جا گذارده است.
هدف از این تحقیق بررسی سبک های پوشش است که زنان در جامعه کنونی ایران از انتخاب پوشاک مَد نظر دارند. در جامعه ما به سبب رواج اعتقادات دینی و وجود دستور حجاب به مثابه الزامی در پوشش زنانه،دو مفهوم پوشش و حجاب تا حدی در هم گره خورده و با هم ادغام شده اند.بنابراین برای پرداختن به سبک پوشش،باید توجه به مفهوم دینی حجاب را هم در نظر گرفت. با توجه به موارد فوق در این تحقیق برآنیم بدانیم چه سبک پوششی در بین زنان مشهد رواج دارد و چه عواملی سبب آن می شود ؟
1-2 اهمیت و ضرورت تحقیق:
– ضرورت بررسی سبک پوشش ازآنجا ناشی می شود که مطالعه پوشش زنان یک جامعه شناخت لازم را درباره بخشی از فرهنگ آن جامعه میسر می سازد. آشنایی با نوع پوشش زنان ، نگرشها، رفتارها و نمادهای افراد در زمینه زندگی روزمره می تواند تفسیری واقعی از جهت گیری ها و الگوهای رفتاری آنها ترسیم سازد. هم چنین می تواند در درک تحولات و تهدیدات فرهنگی کار ساز باشد و به برنامه ریزان اجتماعی در جهت بهبود ناهنجاریها یاری رساند.
– در جوامع امروزی کارکردهای ساده و اولیه لباس کم رنگ شده و در عوض کارکردهای پیچیده تری مانند خلق هویت و ایجاد تمایز و سبک زندگی برای آن متصور است.جامعه کنونی ایران در فرایند پیچیده جهانی شدن قرار گرفته و نمی تواند راهی کاملا جداگانه در پیش گیرد.اما از سویی این جامعه می خواهد خصایل بومی ،فرهنگی و دینی خود را به فرایندهای جهانی تحمیل کند و درصدد نوعی تلفیق میان این دو امر است.ولی مدتهاست با این قضیه در چالش می باشد که چه الگوی مناسبی را می تواند برای زنان و دختران جوان با انواع سلیقه ها ارایه دهد.(حمیدی،فرجی؛24:1386)
– گسترش رسانه های جمعی، شکل جدیدی از سبک ها و هویت یابی برای زنان پدید آورده که عمدتا در تقابل با فرهنگ معمول جامعه است.
– با رشد سرمایهداری، تعداد ماشینهای تولید افزایش یافت و نیاز به بازارهای بسیار وسیع برای مصرف این ماشین ها بالا گرفت. سودجویان عرصه زیبایی درصدد برآمدند از توده زنان به عنوان بخش عظیمی از جامعه بهرهبرداری کنند و این چنین شد که مُد که جزیی از صنعت پوشاک است از محدودة تنگ ثروتمندان بیرون آمد و فراگیر شد و در روابط اجتماعی بر کل جمعیت زنان تحمیل گردید. (هنسن و رید،1386: 102)
بدیهی است پیامدهای منفی که در بالا ذکر گردید جبران آن در کوتاه مدت میسر نخواهد شد و مستلزم صرف هزینه و زمان در دراز مدت است که اگر به جا و به موقع و با برنامه ریزی به آن توجه شود علاوه بر آن که مانع ایجاد و گسترش پیامدها مخرب و سوء بعدی شده موجب پیشگیری و درمان پاره ای از مسایل مختلف در زمینه های دیگر خواهد شد.لذا هر تحقیقی که بتواند در جهت بهبود و تقویت هنجارهای جامعه کمک کند از اهمیت و ضرورت بسیار برخوردار است.
1-3 اهداف تحقیق:
1-3-1 اهداف توصیفی کلی
– بررسی سبک پوشش زنان در شهر مشهد
1-3-2 اهداف توصیفی جزیی
– شناسایی سبک پوشش در حوزه عمومی
– شناسایی میزان دینداری زنان
– شناسایی میزان سرمایه فرهنگی زنان
– شناسایی میزان سرمایه اقتصادی زنان
– شناسایی هویت شخصی زنان
– شناسایی هویت اجتماعی زنان
– شناسایی ارزشهای زنان نسبت به پوشش
– شناسایی سلیقه زنان در انتخاب پوشش
– شناسایی میزان مصرف پوشاک زنان
– شناسایی میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی زنان
شناسایی ویژگی های سن ،تاهل ،شغل ،میزان تحصیلات .. زنان مشهد
1-3-3 اهداف تبیینی کلی
تبیین رابطه عوامل با سبک پوشش زنان
1-3-4 اهداف تبیینی جزیی
– تبیین رابطه میزان دینداری زنان با سبک پوشش آنها
– تبیین رابطه میزان سرمایه فرهنگی با سبک پوشش زنان
– تبیین رابطه میزان سرمایه اقتصادی با سبک پوشش زنان
– تبیین رابطه هویت شخصی زنان با سبک پوشش آنها
– تبیین رابطه هویت اجتماعی زنان با سبک پوشش آنها
– تبیین رابطه ارزش های زنان به پوشش با سبک پوشش آنها
– تبیین رابطه سلیقه با سبک پوشش زنان
– تبیین رابطه میزان مصرف پوشاک با سبک پوشش زنان
– تبیین رابطه میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی با سبک پوشش زنان
-تبیین رابطه ویژگی های( سن ،تاهل ،شغل ،میزان تحصیلات و . .) زنان با سبک پوشش آنها
1-4 سئوالات تحقیق:
1-4-1 سئوالات کلی
– وضعیت سبک پوشش زنان در مشهد چگونه است؟
– عوامل مرتبط با سبک پوشش زنان در مشهد کدامند؟
1-4-2 سوالات جزیی
– آیا بین متغیر میزان دینداری زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر میزان سرمایه فرهنگی با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر میزان سرمایه اقتصادی با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر هویت شخصی زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر هویت اجتماعی زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر ارزش های زنان نسبت به پوشش با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر سلیقه با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر میزان مصرف پوشاک با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیر میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین متغیرهای زمینه ای ( سن ،تأهل ،شغل،تحصیلات،منطقه محل سکونت) و سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد؟
بررسی و سنجش میزان و منشأ و پدیداری آسیب شناختی جامعه، و وقوف علمی نسبت به میزان گستره و علل آنها، از مسائل با اهمیت جامعه شناسان در یک قرن اخیر بوده است؛ این قاعده عام، در مورد کشور ایران که مصداق بارزی از یک جامعه در حال عبور از مظاهر سنت به اشکال مدرن است، و در این گذر تاریخی با حوادث و مسائل گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبرو بوده و هست، مشهودتر به نظر می رسد.
برخی از محققان ایرانی معتقدند جوامع موسوم به “جهان سوم”، نظیر ایران در شرایط آنومیک، به صورت حاد یا مزمن به سر میبرند و به تعبیر امیل دورکیم، این وضعیت آنومیک اغلب در فرآیند گذار شتابان از جامعه پیش مدرن به مدرن و در نتیجه جریانهای نوسازی پدید میآید؛ وضعیت پیچیدهای که با بیهنجاری یا ضعف هنجاری و تعارض همراه است.(صداقتی فر، 1390: 6)
بیرمقی نوعی از خود بیگانگی است که ناشی از عوامل استرس آفرینی است که خود این عوامل ریشه در ساختارهای اجتماعی جامعه و ساختارهای سازمانی مدرسه دارندو به همین دلیل، جامعه شناسان برای کاهش احساس بیرمقی، به تغییرات ساختاری و سازمانی توجه دارند(دورکین،1997؛ نقل از شارع پور، 1386). مسلش تحلیلرفتگی(بی رمقی) را دارای سه بعد فرسودگی[1]، بیتفاوتی[2](یا بیشخصیتی) و احساس عدم کارایی[3] میداند. فرسودگی، احساس خستگی و درماندگی شدید در اثر کار زیاد میباشد، بیتفاوتی نگرش سرد و منفعلانه به کار است، بهطوری که فرد علاقه خود را نسبت به کار از دست داده و روز به روز کار برای او بیمعنا میگردد. در عدم کارایی فرد احساس میکند که شایستگی لازم برای انجام کارهایش را نداشته و نمیتواند کارهای خود را در سازمان به درستی به اتمام برساند(اسچوفل و باکر، 2004). فشار روانی شدید ناشی از ماهیت، نوع و یا وضعیت نامناسب کار، به پیدایش حالتی در کارکنان منجر میشود که تحلیل رفتگی یا بی رمقی نامیده شده است. فرویدنبرگ(1380) اعتقاد دارد که تحلیل رفتگی و بی رمقی، کاهش یافتن انرژی است. تحلیل رفتگی، وازدگی و درماندگی در برابر تقاضایی بیش از حدی است که هم فرد ممکن است بر خود اعمال کند و هم از بیرون میتواند بر فرد اعمال شده باشد که در نتیجه انرژی فرد و سازکارهای تطابق و منابع و نیروی داخلی او را تخلیه میکند.این پدیده یک حالت احساسی است که با ازدیاد
فشار به فرد دست می دهد و سرانجام انگیزه، نگرش و رفتارش را تحت تاثیر قرار می دهد(کهندل ودیگران، 1389: 61-78).فجین و همکارانش(1991)، به این نتیجه رسیدند که سه عامل مربوط به شرایط شغلی که بیشتر بر تحلیل رفتگی(بی رمقی) معلمان تأثیر میگذارد، عبارت است از حقوق کم، محدودیتهای بوروکراتیک و محدودیتهای نقش).فجین، 1991: 69- 77). طبق نظر صاحب نظران جامعه شناسی، ما در این تحقیق و پژوهش«بی رمقی اجتماعی» را معادل«بی تفاوتی اجتماعی» فرض میکنیم.
پدیدهای مانند بی تفاوتی اجتماعی، بیانگر بی احساسی، بدبینی، بی میلی و به عبارت بهتر نوعی افسردگی اجتماعی است. از این در منظری آسیب شناختی، بیتفاوتی در جامعه نوعی بیماری اجتماعی شناخته میشود همانگونه که در نقطه مقابل آن، هرگونه اعتنای اجتماعی و نوعدوستی در حیات فردی و اجتماعی، نشانه پویایی و سلامت اجتماعیاست (صداقتی فرد، محسن تبریزی،1390: 2). به عنوان یکی از پدیدههای اجتماعی عنوان میشود که در فرهنگ اکثر کشورهای دنیا در قالب یک مسأله اجتماعی شناخته شده و عمومیت پیدا کرده است. کناره گیری افراد و بی توجهی آنها نسبت به محیط اطراف، دلسردی و بیگانگی نسبت به مسایل اجتماعی از موضوعاتی هستند که در محافل اجتماعی و سیاسی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان اجتماعی بوده به طوری که بی توجهی نسبت به این موارد بسترسازی بیتفاوتی و نهایتاً احساس پوچی در بین افراد جامعه به حساب آمده است(روزنبرگ، 1955: 349).
بی تفاوتی و یا بیتوجهی انسانها به اجتماع پیرامون، با مسئولیت ناشناسی اجتماعی که ایجاد میکند، به نوعی میتواند باعث پدیدار شدن رفتار و کردار ضد اجتماعی در افراد جامعه شود. حالتی که علاوه بر بی اعتمادی و بی تعادلیهای اجتماعی و حتی فردی، رقابتهای ناعادلانه ایجاد میکند و به بیگانگی فرهنگی و پایمال شدن ارزشهای اجتماعی میانجامد. گوشهگیری و احساس جدا شدن از کلیه جریانها و رخدادهای زندگی، وجهی از بیگانگی است که در آن انسان در فضایی کاملاً جدا از همه چیز، در جهان درونی غرق، و بدون توجه به دیگران حیات میگذراند(صداقتی فرد، 1390: 21).
رابرت مرتن “بیتفاوتی” را معادل با کناره گیری افراد دانسته و آن را به این صورت تعریف میکند که: بی تفاوتی یعنی نفی هر دو طرف طیف(اهداف و شیوه های نهایی شده) توسط افراد جامعه، زمانی
که همه اهداف و هم شیوههای نهادی شده در جامعه مورد قبول افراد جامعه نباشد در این صورت بی تفاوتی رخ می دهد(مرتن، 1968: 243).
آبرل و همکارانش معتقدند در هر جامعه ای شرایط بنیادین وجود دارد که در صورت عدم وجود آنها، جامعه به جای نخواهد ماند؛ یکی از مهمترین این عوامل، این است که جمعیت یک جامعه، بیتفاوت شود و این برای آن جامعه تهدیدی جدی به شمار میرود تا آن جا که همه ساختارهای جامعه را تحت تأثیر قرار خواهد داد برخی از بخشهای جامعه همیشه در برخی موارد، ممکن است چنان بیتفاوت گردد که اجزای گوناگون سازنده جامعه، از عملکرد بیفتد و سرانجام، تمام جامعه فرو ریزد(ریتزر، 1374: 128ـ127). از این رو، دلسردی و بی اعتنایی افراد و گروههای مختلف اجتماعی تحت تأثیر بیگانگی باعث ایجاد شکنندگی در ساختار اجتماعی شده و اعضای شبکه اجتماعی نسبت به فرآیندهای اجتماعی بدبین و دچار بیماری ناامیدی نسبت به آینده و انزوای اجتماعی به دور از هرگونه ارتباط اجتماعی میشوند لذا فردی که نسبت به جامعه به طور عام و نظام اجتماعی ـ سیاسی به طور خاص احساس خصومت میکند، احتمال دارد که از همه انواع مشارکت کناره گیری کرده و به صف افرادی که کاملاً بی تفاوت هستند بپیوندد (راش، 1381: 129).
بی علاقه بودن انسان به مسائل اجتماعی و سیاسی در قالب “درگیری روان شناختی” از بی طرفی و بیتفاوتی آنها در رابطه با مسائل عمومی به شکل یک درگیری اجتماعی از جمله مباحث مهمی به شمار میآید که در تحلیلهای سیاسی و اجتماعی(در جوامع غربی و در کشورهای در حال توسعه) مورد توجهمیباشد اهمیت بی تفاوتی اجتماعی در جامعه به حدی در بین نظریهپردازان دیدگاههای مختلف نظری نمود پیدا کرده است که سیدنی وربا و سایر اندیشمندان این حوزه از علم چنین استدلال کرده اند که شکل گیری اجتماع و فرایندهای داده و ستانده در ارتباط با آن در گرو وجود افرادی است که به عنوان عاملین اجتماع شناخته شده اند. به عبارتی این افراد با حضور در محافل اجتماعی و ابراز علاقه، انگیزه لازم را جهت توجه نمودن به مسائل مختلف اجتماعی داشته در واقع به عنوان عاملین اجتماع ظاهر شوند. همچنین مترادف با این اندیشه، آنها خاطرنشان کرده اند که در داخل همین اجتماع شبکهای، بخشی از افراد جامعه نیز هستند که نسبت به افراد جامعه و مسائل پیرامون آن کمتر اظهارعلاقه میکنند و با کنارهگیری از مشارکت در مسائل عمومی، به شکل منزوی ظاهر شده و به حکم افرادی درجامعه انسانی به حیات خود تداوم می بخشند که با عنوان بی تفاوت شناخته می شوند (چن و زانگ، 1999: 282- 283).
با توجه به اینکه خودم با معلمان برخورد داشتم دو سال به شغل شریف معلمی در مدارس مشغول بودم این مشکل را درمعلمان احساس کردم ودر صدد رفیع این مشکل برآمدم، معلمان احساس می کنند تأثیری بر وقایع و تصمیم گیریهای سازمان آموزش پرورش ندارند و سازمان نسبت به اوضاع اقتصادی/اجتماعی آنها بی توجه است؛ این شرایط باعث بی انگیزگی و احساس عدم تأثیرگذاری و عدم کارایی آنها شده است. و کمتر در فعالیتهای اجتماعی/سیاسی شرکت میکنند، همکاری نکردن سازمان آموزش و پرورش و اولیای دانش آموزان با معلمان برای پیشرفت علمی دانش اموزان باعث بی تفاوتی و بی رمقی و بی انگیزگی آنها می شود و معلمان کمتر به پیشرفت علمی دانش آموزان توجه میکنند که در آینده عرصه علمی کشور با مشکل روبرو خواهد شد. توجه کردن و بها دادن سازمان آموزش و پرورش و همکاری اولیاء دانش آموزان با معلمان موجب اعتماد به نفس معلمان خواهد شد و زمینه پیشرفت علمی دانش آموزان را فراهم خواهند آورد.
طبق آنچه که ذکر شد و با توجه به اینکه بخشی از جمعیت شهری یاسوج را گروه معلمان تشکیل میدهد، و از آنجا که احساس بی رمقی اجتماعی و بیتفاوتی اجتماعی در افراد و معلمان میتواند پیامدهای مختلف فردی، اجتماعی، روانی و … داشته باشد، بنابراین لازم است میزان و ابعاد بی رمقی اجتماعی و بی تفاوتی، و همچنین عوامل اجتماعی مرتبط با آن به عنوان یک مسئله و معضل اجتماعی/فرهنگی، بررسی و پیگیری شود.در واقع مساله اصلی اینست که آیا بین عوامل اجتماعی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
از آنجا که قشر معلمان در معرض آسیب و چالشهای اجتماعی قرار دارد لذا پرداختن به این مسئله از ابعاد اجتماعی، روانشناختی، فرهنگی، اقتصادی و … ضروری به نظر میرسد. و توجه نکردن به این قشر از جامعه موجب آسیبهای جدی به جامعه میشود و باعث کندی و پیشرفت در عرصههای علمی، توجه نکردن دانش آموزان به علم و ارزش های جامعه خواهد شد. پیامدهای بی رمقی و بیتفاوتی اجتماعی معلمان فقط به سطح روانشناختی و ابعاد فردی محدود نمیشود بلکه در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع نیز اختلال ایجاد میکند.
پس بنابراین تشخیص میزان بیتفاوتی اجتماعی در بین افراد در یک جامعه اعم از دیگر شرایط تسهیل کننده آن جامعه موجب آسیبهای جدی به جامعه می شود و باعث کندی و عدم پیشرفت در عرصههای علمی، توجه نکردن دانش آموزان به علم و ارزشهای جامعه خواهد شد. محیط مدرسه و غیر مدرسه میتواند در توسعه اجتماعی و سیاسی نقش مهمی ایفا نمایید و نتایج بدست آمده بیانگر این است که بدون توجه به انگیزه، علایق و گرایش اعضای یک شبکه اجتماعی در رابطه با مسائل خاص و نظرخواهی از آنها نمیتوان انتظار بهبود اجتماعی را در روند اجتماعی داشت. اهمیت موضوع حاضر به اندازه ای است که:
الف) بدون توجه به میزان بی تفاوتی و بی رمقی و نوع آن، توسعه اجتماعی در جامعه دچار نقصان خواهد بود.
ب) مورد توجه قراردادن افراد بی تفاوت، زمینه را برای تقویت روحیه اثربخشی در افراد و توانایی آنها برای تفکر در مورد مسائل اجتماعی و نظرخواهی در مورد آن را به وجود می آورد.
پ) بی تفاوت بودن افراد نسبت به محیطی که در آن زندگی می کنند، باعث دلسردی و بی اعتنایی نست به کمیت و کیفیت آن به لحاظ مدیریتی، ارتباطی و … می شود.
ج) بی تفاوتی اجتماعی باعث بدبینی، بی اعتمادی و بیگانگی، احساس بیمعنایی، بی قدرتی، بی هنجاری و … میشود. موارد اشاره شده در بالا، و مطالعه بر روی موضوع مربوطه را جلوه گر ساخته و محقق و محققان را ملزم میگرداند تا فرآیند اجتماعی شدن افراد را در رابطه با مبحث اجتماعی/سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مورد تفحص و شناسایی مسائل مربوطه با مباحث فوق زمینه مساعد برای حضور و رفع و کناره گیری مدنی افراد جامعه را فراهم آورد.
اهداف اصلی
1ـ بررسی بی رمقی اجتماعی در بین معلمان متوسطه شهر یاسوج.
2ـ بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر بی رمقی اجتماعی در بین معلمان متوسطه شهر یاسوج.
اهداف فرعی تحقیق
-بررسی رابطه میزان احساس محرومیت نسبی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج.
ـ بررسی رابطه میزان بیرمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس پایگاه اجتماعی/ اقتصادی.
-بررسی رابطه میزان احساس بیگانگی اجتماعی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج.
– بررسی رابطه میزان احساس عدالت اجتماعی وبی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج.
ـ بررسی رابطه میزان بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهریاسوج براساس جنسیت.
ـ بررسی رابطه میزان بیرمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس میزان تحصیلات.
ـ بررسی رابطه میزان بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس سن.
ـ بررسی رابطه میزان بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس تأهل(متأهل/ مجرد).
ـ بررسی رابطه میزانبی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس سابقه خدمت.
ـ بررسی رابطه میزان بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج براساس رشته تحصیلی.
سؤالات اصلی
آیا بین عوامل اجتماعی و بیرمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
سؤالات فرعی
-آیا بین احساس محرومیت نسبی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیا بین پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
-آیا بین احساس بیگانگی اجتماعی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
-آیا بین احساس عدالت اجتماعی و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیا بین جنس و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج تفاوت وجود دارد؟
ـ آیا بین میزان تحصیلات و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیا بین سن و بی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیا بین وضعیت تأهل و بیرمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
ـ آیابین سابقه خدمت وبی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
-آیا بین رشته تحصیلی وبی رمقی اجتماعی معلمان متوسطه شهر یاسوج رابطه وجود دارد؟
بررسی نتایج پژوهشهای مرتبط داخلی و خارجی در هر پژوهشی مقدم بر اجرای آن است. بررسیهای پژوهشی در مورد موضوع «بیرمقی اجتماعی»و«بیتفاوتی اجتماعی»درایران ورویکردهای مرتبط با آن، نشان میدهد که پژوهشی که به طور دقیق منطبق با موضوع این پژوهش انجام گرفته باشد انجام نشده، اما با توجه به بررسیها و پژوهشهای که در زمینههای مشابه صورت گرفته است میتوان نوعی پیشینه پژوهشی را ملحوظ نظر داشت که عمدتاً در برخی از مطالعات به گونه کلی و یا صرفاً به جنبههای خاصی از آن پرداخته شده است.
1ـ ساروس(1988) تحلیل رفتگی(بی رمقی)شغلی مدیران آموزش را در کانادا بررسی کرد. یافتههای تحقیق او نشان داد که بی رمقی(تحلیل رفتگی) شغلی در بین مدیران آموزشی کمتر از حد متوسطه بود. میزان مسخ شخصیت در مدیران آموزشی مرد بیش از مدیران زن بود.همچنین میزان بی رمقی(تحلیل ر فتگی) در مدیرانی که سابقه مدیریت آنان بیش از شانزده سال بود بیش از مدیرانی بود که سابقه مدیریت آنان کمتر از ده سال بوده است.
2ـ مارتین (1989) در پژوهشی سطوح بی رمقی”تحلیل رفتگی” شغلی مدیران آموزشی مدارس دولتی ایالت نیوهمشایر” را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که مدیران آموزش بی رمقی(تحلیل رفتگی) کم و متوسطی را در سه بعد تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و فقدان موفقیت فرد داشتند. در این پژوهش شغل مدیریت مدارس، شغلی توأم با ابهام شناخته شده بود و متغیرهای جنس، سابقه مدیریت، رضایت شغلی و عوامل سازمانی در تحلیل رفتگی(بی رمقی)شغلی مدیران تأثیر داشت.
3-گنس (1992) در پژوهشی با عنوان«بررسی رابطه میان مشارکتسیاسی و بیتفاوتی در ایالات متحده» پرداخته و با توجه به کاهش علاقه افراد به پیگیری مسائل جامعه خود، بیتفاوتی را به عنوان مسألهای مهم در این کشور معرفی کرده است. وی مسائل بیتفاوتی را در ارتباط با متغیرهای مهمی مانند احساس ناتوانی، بیگانگی اجتماعی، نارضایتی از نظام اجتماعی، تقلیل تعلق اجتماعی و انگیزههای فردی و مواردی از این قبیل قرار داده و معتقد است بیتفاوتی اجتماعی زمانی بروز و شیوع بیشتری مییابد که متغیرهای یاد شده، فراوانی کمی و کیفی بیشتری داشته باشد.
4ـ ون اسنینبیرگ وشیپرر(1991) درپژوهشی با عنوان«طبقه اجتماعی و رفتار سیاسی در خلال یک دوره رکود اقتصادی: بی تفاوتی و رادیکالیسم»نیز افزایش بیتفاوتی اجتماعی در هلند سال 1985 را به ازای اعتراض سیاسی عظیم طبقاتی دانستهاند که به شدت از رکود اقتصادی ضربه خورده اند، به همین دلیل، الگوی را برای تبیین بیتفاوتی سیاسی در میان افراد طبقات پایین در اواسط دهۀ(1980) دارند طراحی کردند. در عین حال به طراحی یک الگوی تبینی برای انگیزه های آنها که در خلال این دوره رکود هنوز به رفتار سیاسی متمایل بودند اقدام نمودهاند. در این مطالعه، نتایج تحلیل شاخصی که نشانگر یک طبقه محروم بوده احتمال آنومی بیشتری را افزایش میداد. همچنین، آنومی موجب بیتفاوتی سیاسی بالاتری شده و از سوی دیگر این پژوهش نشان میدهد که آموزش باعث کاهش بی تفاوتی سیاسی شده است.
5ـ المیز حاجی(2001) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی رابطه میان بوروکراسی در کشور عربستان سعودی» انجام شد، محقق مسأله بیتفاوتی عمومی را به عنوان مانعی در جهت برنامههای توسعه این کشور مورد تحلیل و تبیین قرارداد.نمونه این پژوهش 466 نفر به صورت تصادفی بوده که از آن، اطلاعات لازم جمع آوری شده و به طور توصیفی و تحلیلی آزمون شده و در نتیجه نهایی فرضیه وجود بیتفاوتی عمومی در شهروندان این کشور تأیید شد. محقق در پایان سعی کرده از پیشنهادهای پژوهش را به عنوان ثروتمندترین کشور در جهان
سوم، انواع خدمات عمومی در سطوح فردی و اجتماعی را به شهروندان عرضه کند (بیمارستان رایگان، مدارس، دانشگاهها، بزرگراهها و …) بسنجد؛ ولی بی تفاوتی شهروندان به طورکلی، واقعیتی است که به عنوان مانعی در راه تمام تلاشهای عرضه شده بوسیله نظام اداری و دولتی برای توسعه در این کشور عمل کرده است. زمینه اصلی این پژوهش این بود که شهروندان عربستان سعودی نسبت به خدمات عمومی بوروکراتیک دولتی بی تفاوت نیستند که در پایان، خلاف این فرضیه استنتاج شده است.
6ـ چن و زانگ(1999) در پژوهش با عنوان «سنجش بیتفاوتی سیاسی مردم شهر پکن عوامل مؤثر بر آن»نتایج حاصله نشانگر آن بود که رابطه معنیداری میان متغیرهای مستقل با وابسته برقرار بوده است. بیتفاوتی سیاسی با بهرهگیری از شاخصهایی همچون میزان علاقه به مباحث سیاسی، توجه کردن به مسائل ملی و تمرکز و توجه به مسائل شهری سنجیده شد. و اثر متغیرهای گوناگون زمینهای مستقل مانند رضایت اجتماعی، احساس اثر بخشی، موقعیت اجتماعی ـ شغلی ـ وابستگی حزبی ـ سیاسی بر روی بی تفاوتی سیاسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله حاکی از وجود رابطۀ معنیدار میان این متغیرها بوده است
7- گانز(1352) در پژوهشی تحت عنوان «تحلیل رابطه بین مشارکت سیاسی و بیتفاوتی» انجام شده است. در این پژوهش با اشاره به اهمییت بیتفاوتی، وجود آن را در جامعه آمریکا به عنوان یکی از مسایل مهم ارزیابی قرار داده و کاهش علاقه افراد را نسبت به موضوعات سیاسی با اهمیت عنوان کرده است. نتایج تحقیق مذکور حکایت از آن دارد که نمود بی تفاوتی در بین افراد جامعه در نتیجه ظهور و بروز احساس ناتوانی و نهایتاً و بیگانگی افراد، فقدان انگیزه وعلاقه لازم، نبود رضایت کافی از نظام اجتماعی حاکم، فاصله اجتماعی موجود در بین افراد و نبود کارکرد مناسب و مشخص این افراد در جامعه عنوان شده (,1952: 187-190).
8- دوایت دین(1960) در پژوهشی تحت عنوان”بررسی رابطه بین بیگانگی و بیتفاوتی سیاسی”به اهمیت پدیدهی بیگانگی در جامعه و توجه اندیشمندان علوم سیاسی واجتماعی به رابطه این پدیده و بیتفاوتی در جامعه، به بررسی ارتباط بین بیگانگی و بیتفاوتی سیاسی پرداخته است. نتایج حاصله حکایت دارد که ارتباط معنیداری بین بی تفاوتی در رأی گیری و متغیر مستقل بیگانگی احساس بیقدرتی و بی هنجاری در سطح قابل قبولی میباشد (1960:185-189).
9-سیلان وکایناک(2010)در پژوهشی تحت عنوان”بیگانگی شغلی به عنوان یک واسطه و ارتباطی بین بیعدالتی سازمانی و تعهد سازمانی”را بررسی کرد.به این نتیجه دست یافتند که بی عدالتی توزیعی و رویه ای با احساس بیگانگی شغلی رابطه مثبت با تعهد سازمانی رابطه معکوس دارد.
1ـ مستغاثی(1377) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی بیرمقی(تحلیل رفتگی) ناشی از کار در کارکنان بیمارستان دکتر شریعتی اصفهان» با توجه به متغیرهای شخصی پرداخت. نتایج پژوهش حاکی از این بود که اکثر پاسخ گویان درجههای بالایی از تحلیل عاطفی، فقدان موفقیت شخصی و منع شخصیت را دارا بودند. تحلیل رفتگی شغلی در بین کارکنان این بیمارستان در حدی بود که مداخله درمانی را می طلبید.
2-بختیاری(1378) در پژوهشی تحت عنوان”بررسی ارتباط عوامل انگیزشی – بهداشتی و تحلیل رفتگی(بی رمقی) شغلی کارشناسان تربیت بدنی مرد و زن”پرداخت که نتایج زیر به دست آمد.بررسی تفاوت بین میزان تحلیل رفتگی زنان ومردان مورد مطالعه نشان داد که بین فرسودگی عاطفی زنان و مردان مورد مطالعه تفاوت معنی داری وجود نداشت.بین مسخ شخصیت در زنان و مردان تفاوت معنی داری وجود نداشت.این پژوهش نشان داد که بین عامل انگیزشی و فرسودگی عاطفی آزمودنیها ارتباط معناداروجود داشت.همچنین، بین عامل انگیزشی و فقدان موفقیت فردی ارتباط معنادار وجود داشت.این پژوهش نشان داد، عامل بهداشتی فقط با بعد فقدان موفقیت فردی آزمونیها ارتباط معنادار داشت.
3-کلانتری و همکاران(1386) در پژوهش با عنوان «بررسی بی تفاوتی و نوعدوستی در جامعه شهری ایران و عوامل مؤثر بر آن» هدف کار خود را در پژوهش علی- مقایسه ای، بررسی ارتباط بی تفاوتی اجتماعی با متغیرهای همدلی، مسئولیت پذیری هزینه– پاداش عادی قرار دادند.
نتایج حاصله نشان داد در مواجه با حالتهای اضطراری3/75 درصد از شهروندان، نوعدوست و 7/24 درصد بیتفاوت دارای همدلی بیشتر، مسئولیت پذیری بیشتر، و تحلیل هزینه پاداش کمتر است.
4- حبیب زاده(1384) نتایج یک پژوهش اسنادی- میدانی با عنوان”بی تفاوتی سیاسی کارگران و تأثیر آن در کاهش مشارکت سیاسی آنان در جمهوری اسلامی”، نشان داد که این بیتفاوتی در سطحی نبوده که نا امیدی کامل آنان را در پی داشته باشد و یا خود را فاقد تأثیر در حوزههای سیاسی و اجتماعی بیابند اما باعث بیتفاوتی آنان در حیات سیاسی شده است. بررسی پیشینه پژوهش یاد شده دامنه وسیعی از آراء و دیدگاههای را در بر میگیرد که از منظرهای گوناگون به مسأله بیتفاوتی پرداخته اند. از این رو، در مقیاس سازی و شاخصهای عملیاتی متغیرها، نکته های مفیدی را در اختیار این مطالعه قرارداد تا به اتکای آنها با دقت بیشتری عمل نمود.
5ـ مسعودنیا(1380: 165ـ152) در پژوهش اسنادی با عنوان«تبیین جامعه شناختی بیتفاوتی شهروندان در حیات اجتماعی و سیاسی»، به کاوشی نظری در مطالعه این مفهوم پرداخته و با تعریف مفهومی بی تفاوتی اجتماعی، و به عوامل مؤثر بر این پدیده اجتماعی و آراء و نظریههای مرتبط با آن پرداخته و از تکثیر چند ملیتی آن سخن رانده است. وی بیتفاوتی اجتماعی را به عنوان عدم مشارکت فعال و بیمشارکت در فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی تعریف کرده و بیان داشته است که بیتفاوتی اجتماعی اگرچه پدیدهای جدید تلقی نمیشود ولی به نظر میرسد که با تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در عصر نو، به طور چشمگیری افزایش یافته است. وی با بررسی آراء و نظریههای مرتبط، تبیین خاص هر یک از نظریهپردازان را در مورد موضوع بیتفاوتی اجتماعی مطرح کرده است که هر کدام اشاره به متغیر ویژه در رویکرد خود داشته اند.
منظور از نزاع، درگیری یا دعوایی ست که معمولاً با انگیزههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در درون یا بین جوامع شهری، روستایی یا عشایر به طور محدود یا گسترده و یا به صورت مسلحانه یا غیرمسلحانه بین عدهای از افراد به وقوع میپیوندد که معمولاً منجر به خسارتهای مادی و معنوی میشود. درگیریها و نزاعهای قومی در هر دورهای از تاریخ وجود داشته و در جوامع سنتی و ایلی این موضوع بیشتر نمود داشته است. شاید ضعف و کنترلهای خانوادگی و اجتماعی یا نبود قوانین جزائی متقن یا عدم اجرای درست آن از سوی متولیان امرو غیره خود دلیلی بوده است که افراد هر جامعهای برای رسیدن به خواسته قانونی یا غیرقانونی خود، قوم و طایفه خود را برای نزاع جمعی گسیل سازند. این مسئله در گذشته و امروز منشأ خسارات جانی و مالی فراوان شده است بنابراین نزاع در هر جامعه به عنوان یکی از مسائل اجتماعی مطرح بوده است (پورافکاری، 1383: 375). در گذشته این پدیده عامل ماندگاری بسیاری از انسانها، جوامع، تمدنها و فرهنگها بوده است. این مسئله و چگونگی استفاده از آن در گذشته در مسائلی چون دفاع از آب، خاک، حیثیت، فرهنگ و تمدن و غیرت و حمیت مطرح بوده است؛ اما امروزه نزاعهای خیابانی یکی از شاخصهای خشونت در جامعه تلقی میشود که بین افراد به وقوع میپیوندد و همه ساله بر اساس آمار و اخبار، تعدادی قربانی میگیرد. آمار سال 1382: تعداد کل معاینات بالینی 16954 مورد بوده که بالاترین آمار مربوط به معاینات نزاع است و تعداد اجساد 1902 مورد بوده است (dadgostari-hr.ir)، به گزارش ایسنا بیش از نیم میلیون تن از ایرانیان که از ابتدای سال 92 تا پایان دی ماه به دلیل نزاع به مراکز پزشکی قانونی سراسر کشور مراجعه کردهاند 5245 تن از استان هرمزگان بودهاند. استانهای تهران، خراسان رضوی و اصفهان به ترتیب دارای بیشترین آمار مراجعات نزاع به پزشکی قانونی بودهاند که از این بین تهران با 89 هزار و 561 مورد، خراسان رضوی با 48 هزار و 695 مورد و اصفهان با 37 هزار و 653 مورد رتبههای اول تا سوم بیشترین آمار نزاع را به خود اختصاص دادهاند. در میان مراجعه کنندگان نزاع در این سه استان برای تهران 30 هزار و 386 مورد زن و 59 هزار و 175 مورد مرد، برای خراسان رضوی 15 هزار و 656 مورد زن و 33 هزار و 39 مورد مرد و برای اصفهان 11 هزار و 571 مورد زن و 26 هزار و 82 مورد مرد گزارش شده است. استانهای بوشهر، هرمزگان و کهگیلویه و بویراحمد نیز به ترتیب با 4438، 5245 و 5719 مورد مراجعه کننده نزاع در مقامهای چهارم تا ششم استانهای دارای کمترین آمار نزاع قرار گرفتند (isna.ir) و در سال 1393 تعداد آمار کل نزاع 589602 تن بوده است که 6362 تن از استان هرمزگان بودهاند که نسبت به سال قبل افزایش داشته است (khabaronline). نزاع خیابانی کار بیفرجامی ست که جز دردسر و ناراحتی، زخمی شدن و گاهی مرگ و نابودی چیزی به دنبال ندارد. در نزاع جنبه مثبت و خوب وجود ندارد. نزاعهای خیابانی همچون دیگر ناهنجاریهای اجتماعی، مثل دزدی، الکل، مواد مخدر، جیببری، سرقت مسلحانه، قتل، تجاوز، آدمربایی و غیره به واسطهی عوامل و دلایل مختلفی رشد و وقوع مییابند. کارشناسان پزشکی قانونی، امداد و نجات میگویند بیش از نیمی از افرادی که به مراکز معاینات پزشکیقانونی مراجعه میکنند جراحت دارند و حدود ۲۰ درصد این جراحات ناشی از بروز درگیریها و نزاعهای خیابانی است. این کارشناسان خبره در سازمانهای پزشکی قانونی، امداد و نجات هلالاحمر استفاده از قدرت بدنی به جای منطق برای حل مسائل و مجادلات را ویژه جوامعی که هنوز شهرنشینی و مدنیت در آنها رشد نکرده، میدانند و زور بازو و استفاده از آن برای به کرسی نشاندن و اثبات نظر خود، ویژه جوامع مکانیکی و قبیله محور است. تاریخ جامعهشناسی و علوم اجتماعی نشان میدهد رشد و گسترش شهرنشینی و پیدایش جوامع ارگانیکی، استفاده از تعقل و اندیشه برای حل مسائل را نیز به دنبال دارد. از نظر نظریهپردازان و متخصصان علوم اجتماعی مانند دورکیم در نظریه آنومی اگر چه او به طور اخص بر روی نزاع تأکید نمیکند، آشکارا بر این اصل تأکید دارد که فقدان اجماع در باب ارزشهای مقرره به محو و غیبت تدریجی آتوریته و ضابطه اخلاقی منجر میگردد و جامعه، مدیریت مؤثر و کنترل اجتماعی لازم را بر فرد از دست میدهد. ثبات اجتماعی برخاسته از قواعد اخلاقی و نحوه مدیریت صحیح اجتماعی و منوط به چگونگی اعمال کنترل اخلاقی بر افراد یک جامعه است. از این رو فقدان چنین ضابطه کنترلی و مدیریت اخلاقی در بروز بیهنجاری اجتماعی از جمله نزاع نقش اساسی ایفا میکند. (نظری، 1386: 94). مطابق نظریه فضای عاطفی خانواده دوروتی لاونولث، افراد نزاع را به عنوان یک رفتار نابهنجار در خانوادهای که توأم با خشونت است میآموزند و یاد میگیرند. از دیدگاه کنترل اجتماعی، نزاع مانند دیگر اشکال بزهکاری، معلول کاهش فقدان نظارت و کنترل اجتماعی است. بر اساس نظریه کنترل میتوان گفت، زمانی که کنترل والدین بر فرزندان ضعیف گردد متقابلاً گرایش به سوی گروههای منحرف بیشتر میشود که این خود سبب گرایش به رفتار انحرافی و نزاع میگردد و علل وقوع آن ممکن است تحت عوامل مختلف باشد که طی وقوع آن بین جمعی از افراد جامعه درگیری فیزیکی به وجود آمده و موجب ضربوجرح و حتی قتل یک یا چند نفر شود. با توجه به آنکه شهرستان بندرعباس یک شهر تجاری است و افراد از شهرستانهای مختلف به این شهر مهاجرت میکنند این وضعیت علاوه بر در پی داشتن آثار مثبت از قبیل توسعه روابط فردی، فرهنگی، اجتماعی و توسعه شهر، میتواند آثار نامطلوبی از قبیل اختلافات، نزاعها، کشمکشهای اجتماعی و سیاسی را به وجود آورد و انسجام و تفاهم اجتماعی را به خطر بیندازد. لذا تحقیق حاضر در نظر دارد به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به نزاعهای خیابانی در شهر بندرعباس بپردازد تا در جهت رفع مکانیسمهای آن فرهنگسازی کرده و با نظارت صحیح به جای اعمال رویههای نامطلوب برای این مسئله بسترهای مناسب و لازم را برای کاهش نزاع فراهم آورد، در این پژوهش سعی شده پاسخگوی سؤالات زیر باشیم:
1) آیا عوامل اجتماعی در گرایش به نزاع خیابانی تأثیرگذار هستند؟
2) و اگر تأثیرگذار هستند، سهم هر کدام از این عوامل چقدر است؟
اهمیت مسئله و ضرورت پژوهش
افزایش آمار درگیری و نزاع خیابانی ذهن را به این سو میبرد که آستانه تحمل و مدارا در میان مردم کاهش یافته است و نسبت به ارائه راهکار از سوی جامعهشناسان، برای مقابله با این معضل جدی، هنوز اهتمامی صورت نگرفته است. اگر به مراکز پزشکی قانونی در شهرها بروید و صف انبوهی از طرفین نزاع و درگیری را می ببینید که به صرف مسائل پوچ و پیشپاافتاده حسابی به هم تاخته و گریبان دریدهاند و همدیگر را زخمی کردهاند. گسترش نزاعهای خیابانی در برخی موارد به خسارات جبران ناپذیری از جمله قتل و مجروحیتهای بسیار خطرناک منجر میشود. هر روز ما در کوچه و خیابان شاهد دست به یقه شدن عدهای هستیم که بدون توجه به سرانجام رفتارهای خود با هم درگیر میشوند و متأسفانه گاه حوادث دلخراش و بعضاً غیر قابل جبرانی را رقم میزنند. یادگیری مسائلی مانند خونسردی، متانت، تأمل، تفکر و چارهجویی برای حل مشکل در سرنوشت انسان و نحوه زندگی او در تمام دوران مؤثر است. شخصیت افراد در بروز درگیریها هم مؤثر است. افرادی که دارای هدف و برنامهریزی در زندگی هستند و بسیاری از مشکلات را پیشبینی میکنند و با آمادگی قبلی برای هر موردی اقدام میکنند، کمتر باعث درگیری، ضربوجرح و منازعه میشوند و حال آنکه نقطه مقابل آنها افرادی هستند بدون برنامه و باری به هر جهت که نمیدانند چگونه زندگی خود را میگذرانند، این دسته افراد هم بیشتر برای دیگران مشکل ایجاد میکنند و هم به دلیل برخورد، دیگران هم با نگاه خصمانهتری به آنها مینگرند. آنچه اکنون برای مردم ما مهم است، پیشگیری از این نوع درگیریهاست و اینکه چگونه میتوانیم از این اتفاقات جلوگیری کنیم (روزنامه جمهوری اسلامی،22/06/90). میتوان گفت نزاعهای خیابانی و ناهنجاریهایی که در جامعه مشاهده میشود، زاییده مشکلاتی است که در جامعه وجود دارد و سبب میشود افراد هر چند ناخواسته دست به پرخاشگری بزنند و وقتی افراد در مقابل رفتار تحقیرآمیز یا ناعادلانه قرار میگیرند واکنش دفاعی وی به صورت خشم بروز میکند به همین دلیل نزاعهای خیابانی زنگ خطری برای جامعه است و بیشترین موارد درگیریها بین افراد جوان صورت میگیرد که این افراد ویژگیهایی مانند ناپختگی، بیتجربگی، انرژی زیاد و تحریکپذیری دارند و مستعد درگیری و زدوخورد و پیامدهای آن هستند. خشونت خیابانی بار مالی نیز به دنبال خواهد داشت. آسیبهای ایجاد شده موجب پرداخت دیه شده و باعث میشود هر دو طرف از کار یا مدرسه خود بازبمانند. آسیبهایی که موجب ناتوانی دائمی میشود، تأثیرات اجتماعی، احساسی و اقتصادی زیادی برای فرد آسیب دیده به دنبال خواهد داشت. اجتماع نیز بار اقتصادی این خشونتها را متحمل خواهد شد. برای ایجاد برنامههای مؤثر پیشگیری، سلامت عمومی باید عواملی که باعث میشود افراد اعمال خشونتآمیز انجام دهند را شناسایی کند
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف کلی
هدف عمده و اصلی این پژوهش «شناخت عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به نزاعهای خیابانی در شهرستان بندرعباس»
1-4-2- اهداف جزئی
تعیین اهداف جزئی تحقیق موجب میشود هدف کلی بیشتر قابل دسترس باشد. اهداف جزئی که در این تحقیق به آن پرداخته خواهد شد شامل موارد زیر است:
1-5– سؤالهای تحقیق
1-6- تعریف مفاهیم اساسی تحقیق
نزاعهای خیابانی:
نزاعهای خیابانی یکی از آسیبهای اجتماعی است که با انگیزههایی متفاوت رخ میدهند، انسانها به دلایل مختلف با هم ارتباط دارند و زمانی که روابطشان جوابگوی نیازهایشان نمیشود، درگیری ایجاد میشود. نزاع عبارت است از کشمکشی مشهود و از نظر اصولی مستقیماً قابلرؤیت، حداقل بین دو نفرصورت می گیرد (شایان مهر، 1388: 232). خشونت خیابانی رفتاری است که برای آسیب رساندن به دیگری از کسی سر میزند و دامنه آن از تحقیر، توهین، تجاوز، ضربوجرح تا تخریب اموال و دارایی و قتل گسترده است.
کنترل اجتماعی غیررسمی
به مجموع عوامل محسوس و نامحسوسی که یک جامعه در جهت حفظ معیارهای خود به کار میبرد و مجموع موانعی که به قصد جلوگیری افراد از کجروی اجتماعی در راه آنان قرار میدهد، گفته میشود (ستوده،1380: 46).
از خود بیگانگی اجتماعی
از خود بیگانگی در لغت به معنای جدایی از خود است و در اصطلاح به وضعی اطلاق میشود که در آن، انسانها تحت چیرگی نیروهای خودآفریدهشان قرار میگیرند و این نیروها به عنوان قدرتهای بیگانه در برابرشان میایستند ( کوزر، 1377: 84).
انسجام اجتماعی
انسجام اجتماعی دلالت بر توافق جمعی میان یک جامعه دارد. به عبارتی «انسجام در کل ناظر به میزان و الگوی رابطه متقابل بین کنشگران، گروه ها وخرده فرهنگ های تمایز یافته است» ( افروغ،1378: 140).
هوش فرهنگی
هوش فرهنگی به ظرفیتهای شخصی اطلاق میشود که انسان را به تعامل مؤثر با دیگر انسانها با پیشینه و زمینههای فرهنگی گوناگون توانا میکند (بریسلین و همکاران،2006: 43).
امروزه در محیطی به سر می بریم که رسانه های گروهی ما را احاطه کردند؛ رسانه ها با کارکردهای متنوعی همچون فرایند اطلاع دهی و آگاهی بخشی، آموزش و…، امروزه حائز اهمیت می باشند. بنابراین تأثیر رسانه های گروهی برای ما بسیار مهم می باشد؛ زیرا رسانه ها در راستای تجربه مستقیم و غیر مستقیم در ایجاد تصویر وقایع اجتماعی به طور عام و جرایم به طور خاص برای مردم می توانند به عنوان یک نیرو و جریان اصلی شناخته شوند(بیابانی،1393 :22).
در بین وسایل ارتباط جمعی، مطبوعات با توجه به ویژگی ها و کارکردهای ویژه و منحصر به فرد خود نظیر آگاهی دادن به افراد از وقایع و رویدادهای محیط زندگی جمعی و پخش اخبار و اطلاعات ضروری، تکمیل معلومات اجتماعی و بالا بردن سطح فرهنگ و نیز فراهم ساختن وسائل سرگرمی و اوقات فراغت افراد، روز به روز بر اهمیت آنها افزوده می شود. در ایران نیز اگرچه توسعه مطبوعات به شکل جدید آن دیرتر از کشورهای اروپایی و غربی آغاز شده است؛ ولی نمی توان از اهمیت و نقش پر رنگ مطبوعات در عرصه ارتباطات چشم پوشید. در سال های اخیر در ایران، مطبوعات بخصوص روزنامه ها توانستند در افکارسازی و سوق دادن اندیشه ها و همچنین بیان افکار عمومی و خواسته های مردم و نیز بیان وقایع و رویدادهای مهم اجتماعی جایگاه مطلوب تری را کسب کنند. یکی از وقایعی که ما همه روزه یا بعضاً در مطبوعات و روزنامه ها ملاحظه می کنیم، تصویرسازی و انعکاسی است که این قسم از وسایل ارتباط جمعی از پدیده « آسیب های اجتماعی و انواع آن » به عمل می آورند و هر کدام از آنها با توجه به سلایق و گرایش های خاصی که دارند بگونه ای متفاوت به تفسیر و انعکاس آن می پردازند. در این میان، پدیده ایی که بیش از سایر آسیب های اجتماعی در صفحه حوادث روزنامه ها با آن مواجه می شویم؛ آسیب اجتماعی سرقت می باشد. سرقت را معمولا ربودن مال دیگری بدون اطلاع یا رضایت وی و با قصد برنگرداندن و یا به تعبیر دیگر؛ تصرف غیر قانونی در مال دیگران تعریف کردند. سرقت اصولا کنشی است نسبتا عقلانی و حساب شده که طبق برنامه معین و با تصمیم گیری قبلی در مورد انتخاب قربانی و چگونگی فرایند انجام کار صورت می گیرد(صدیق سروستانی،1386: 93). در بین جرایم مختلف سرقت پدیده ای است که هم زمان بر هم زننده امنیت مالی و جانی دیگری می باشد. رفع نیازهای فردی و جمعی به هر شیوه ممکن از طریق تجاوز به اموال غیر و همچنین انتخاب الگوی سرقت به عنوان شیوه ای برای امرار معاش و کسب مال و ثروت و انباشت دارایی در کنار پیامدها برشمرده شده زمینه را برای تقویت خرده فرهنگ های بزهکار و ظهور و شیوع سایر جرایم اجتماعی هموار می سازد(هوشمند و کوه شکاف،1381: 110). لذا شیوع یا اپیدمی شدن سرقت در جامعه می تواند تسهیل کننده هرج و مرج در مناسبات و روابط اجتماعی و به دنبال آن تزلزل در بنیان های نظم عمومی و تقویت بی سامانی اجتماعی باشد.
رسانه های جمعی از جمله روزنامه ها به بازنمایی آسیب های اجتماعی مختلفی از جمله سرقت می پردازند و زوایای مختلفی آن را برای مخاطبان به تصویر می کشند. لذا با اطلاع رسانی به موقع و مناسب برای اعضای جامعه در پیشگیری از این نوع از انحراف اجتماعی برای اعضای جامعه نقش موثری را ایفاء می کنند تا اعضای جامعه بتوانند با درک همه جانبه آنها ضمن حفظ خود از ارتکاب انحرافات اجتماعی، از شکسته شدن هنجارهای مقبول جامعه جلوگیری نمایند(بیابانی،1393 :22). بنابراین می توان اذعان داشت که رسانه های ارتباطی به طور عام و مطبوعات به طور خاص به عنوان یكی از اركان اساسی جامعه می توانند با آشنا و آگاه ساختن جامعه نسبت به بزهكاری و مسائل قانونی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی مربوط به آن، مشاركت هرچه بهتر و مفیدتر مردم را در برقراری و حفظ امنیت موجب شوند به نحوی كه مردم خود كارگزار امنیت شده و در فرایند حصول به آن مشاركت نمایند(شایگان، 1389: 92). با توجه به مطالب فوق، بررسی میزان انعکاس و تصویر سازی مطبوعات داخلی از آسیب اجتماعی سرقت موضوع پژوهش حاضر و اینکه صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق آسیب اجتماعی سرقت( از حیث طبقه بندی و علل) را چگونه انعکاس می دهند؛ مسأله پژوهش حاضر می باشد؟
2-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
جهان امروز خواسته و ناخواسته در معرض دگرگونی های شگفت انگیزی قرار گرفته که در این دگرگونی، سهم عمده ای نیز برای وسایل ارتباط جمعی منظور شده است. به بیان دیگر در میان عوامل متعددی كه در تكوین آگاهیها، نگرشها و دگرگونی در رفتارهای افراد مؤثر بودند، نقش رسانههای گروهی غالباً به عنوان یكی از مهمترین عوامل شناخته شده است. امروزه نقشی كه وسایل ارتباط جمعی بر عهده دارند؛ شامل: فرهنگ پذیری، آموزش، اطلاع رسانی و ایجاد مشاركت اجتماعی در میان شهروندان یک جامعه می باشد. در این میان، روزنامهها و مجلات میتوانند خواه از طریق مقالات و خواه از طریق آگاهیهای خود، راه و رسم زندگی امروزی را به خوانندگان بیاموزند و جایگاهی را كه در حیات سیاسی- اجتماعی به معنای وسیع كلمه از دست دادهاند را از طریق مقالات و خواه از نفوذ فزاینده بر زندگی روزانه مردم عادی جبران كنند. از جمله این موارد که می توان به آنها اشاره کرد؛ صفحه حوادث روزنامه ها می باشند که همه روزه شاهد وقایع و اتفاقاتی از انواع مسائل و آسیب های اجتماعی در آن می باشیم.
به طور کلی دو رویکرد کلی در رابطه با انعکاس آسیب های اجتماعی از سوی رسانه ها وجود دارد؛ بدین ترتیب که رسانه ها از یك سو توانایی تشدید احساس ناامنی، ترویج بزهكاری و تشویق افراد مستعد ارتكاب جرم را دارند و از سوی دیگر با ایفای نقش اطلاع رسانی مسئولانه و ترویج الگوهای زندگی سالم می توانند در كاهش وقوع جرم و تأمین احساس امنیت مؤثر باشند(فرجی ها، 1385: 59).
از سوی دیگر، آسیب های اجتماعی خصوصاً برای كسانی كه در شهرها زندگی می كنند پدیده ای ملموس، مشهود و واقعیتی تلخ و در عین حال گریز ناپذیر است كه به عنوان یكی از نمودهای زندگی اجتماعی جامعه مدرن و ماشینی بروز و حضور دارد. آنچه كه حائز اهمیت است این است كه به منظور بقاء و استمرار حیات هر جامعه باید هنجارها و ارزشهای آن جامعه توسط اعضاء آن محترم شمرده شود. اما در همه جوامع انسانی، برخی از افراد پاره ای از ارزشها و هنجارهای جامعه را رعایت نمی كنند و به قول جامعه شناسان نظم اجتماعی «ناهمنوا» نامیده می شوند. به طور کلی مسایل مربوط به آْسیب شناسی اجتماعی در جامعه ما نسبت به سایر حوزه های جامعه شناسی گسترده است و حجم در خوری از پژوهش های انجام شده در عرصه علوم اجتماعی به این گونه پژوهش ها اختصاص دارد. پژوهشگران زیادی تلاش نموده اند تا آنچه را به نظر آسیب اجتماعی آمده مورد مطالعه قرار دهند و علل و عوامل و پیامدهای آنها را مورد بررسی و شناسایی قرار دهند(عبداللهی،1380). اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر را می توان موارد زیر بر شمرد:
1- افزایش نگرانی های عمومی درباره مسایل مختلف اجتماعی از این رو كه صدمات و خسارات وارده بر پیكر اجتماع از ناحیه این گونه مسایل رو به فزونی دارد و هم از آن رو كه گاهی مقابله با آن نیز روز به روز دشوارتر می شود؛ شناخت علمی و دقیق مسایل اجتماعی را ضروری می سازد.
2- آسیب اجتماعی سرقت در میان سایر آسیب های اجتماعی، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص می دهد؛ لذا شناسایی نوع و عوامل موثر بر آن می تواند نقش مهمی را در کنترل و کاهش آن ایفاء نماید.
3- مطالعات انجام شده حاكی از آن است كه اخبار و رویدادهای جنایی بخش عمده ای از محتوای تمامی رسانه های گروهی را به خود اختصاص داده است. بنابراین می توان ادعا كرد كه بخش عمده ای از برداشت ما از جرم محصول تأثیر رسانه هاست. لذا رسانه ها با ایفای نقش اطلاع رسانی مسئولانه و ترویج الگوهای زندگی سالم می توانند در كاهش وقوع جرم و تأمین احساس امنیت مؤثر باشند.
3-1- اهداف تحقیق
پژوهش حاضر درصدد دستیابی به اهداف ذیل می باشد:
الف- اهداف کلی تحقیق:
1- بررسی و شناخت انعکاس و تصویر سازی صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق از آسیب اجتماعی سرقت.
2- شناخت و ارائه راهکارهای مناسب به منظور کاهش آسیب اجتماعی سرقت براساس یافته های حاصل از تحقیق.
ب- اهداف جزیی تحقیق:
1- بررسی و مقایسه میزان انعکاس طبقه بندی(تیپولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق.
2- بررسی و مقایسه میزان انعکاس سبب شناسی( اتیولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق.
3- بررسی و مقایسه اولویت انعکاس طبقه بندی (تیپولوژی) و سبب شناسی (اتیولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق.
4-1- سئوالات تحقیق
پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به سئوالات ذیل می باشد:
الف- سئوالات کلی تحقیق:
1- انعکاس و تصویر سازی صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق از آسیب اجتماعی سرقت چگونه است؟
2- چه راهکارهای مناسبی را می توان به منظور کاهش آسیب اجتماعی سرقت براساس یافته های حاصل از تحقیق ارائه داد؟
ب- سئوالات جزیی تحقیق:
1-آیا بین میزان انعکاس طبقه بندی(تیپولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت وجود دارد؟
2- آیا بین میزان انعکاس سبب شناسی(اتیولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت وجود دارد؟
3- آیا بین اولویت انعکاس طبقه بندی(تیپولوژی) و سبب شناسی(اتیولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت وجود دارد؟
5-4- فرضیه های تحقیق
فرضیه های پژوهش حاضر به شرح ذیل می باشد:
1- بین میزان انعکاس طبقه بندی(تیپولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود
دارد.
1-1- بین میزان انعکاس انواع سرقت براساس اعتبار عامل(مهارت سارق) در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
2-1- بین میزان انعکاس زمان سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
3-1- بین میزان انعکاس نحوه عمل عامل(تعداد سارق) در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
4-1- بین میزان انعکاس مال سرقت شده در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
5-1- بین میزان انعکاس شیوه های سرقت به اعتبار راه های ورود سارق در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
6-1- بین میزان انعکاس سرقت به اعتبار محل سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
2- بین میزان انعکاس سبب شناسی( اتیولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
1-2- بین میزان انعکاس اعتیاد سارق به عنوان یکی از متغیرهای گرایش به آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
2-2- بین میزان انعکاس فقر، بیکاری و گذران زندگی به عنوان یکی از متغیرهای گرایش به آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
3-2- بین میزان انعکاس ورشکستگی اقتصادی(فشار اقتصادی) به عنوان یکی از متغیرهای گرایش به آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
4-2- بین میزان انعکاس حس جامعه گریزی به عنوان یکی از متغیرهای گرایش به آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
5-2- بین میزان انعکاس تصاحب اموال( نابهنجاری از نوع نوآوری) به عنوان یکی از متغیرهای گرایش به آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
6-2- بین میزان انعکاس بدهکاری(وصول طلب) به عنوان یکی از متغیرهای گرایش به آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
7-2- بین میزان انعکاس فرصت و معاشرت افتراقی(محیط نامناسب و دوستان کجرو) به عنوان یکی از متغیرهای گرایش به آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
8-2- بین میزان انعکاس ناکامی و حسادت(احساس محرومیت نسبی) به عنوان یکی از متغیرهای گرایش به آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
3- بین اولویت انعکاس طبقه بندی (تیپولوژی) و سبب شناسی (اتیولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
1-3- بین اولویت انعکاس انواع سرقت براساس اعتبار عامل(مهارت سارق) در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
2-3- بین اولویت انعکاس زمان سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
3-3- بین اولویت انعکاس نحوه عمل عامل(تعداد سارق) در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
4-3- بین اولویت انعکاس مال سرقت شده در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
5-3- بین اولویت انعکاس شیوه های سرقت به اعتبار راه های ورود سارق در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
6-3- بین اولویت انعکاس سرقت به اعتبار محل سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
7-3- بین اولویت انعکاس سبب شناسی( اتیولوژی) آسیب اجتماعی سرقت در صفحه حوادث دو روزنامه جام جم و شرق تفاوت معناداری وجود دارد.
6-4- تعاریف متغیرهای تحقیق
با توجه به اینکه تحقیق حاضر در صدد بررسی میزان انعکاس سرقت، طبقه بندی و علل آن در مطبوعات داخلی(دو روزنامه شرق و جام جم) می باشد، بنابراین طبقه بندی(انواع) سرقت و علل آن مقوله های تحلیل محتوی پژوهش حاضر می باشد:
ممکن است هر روز تعداد زیادی از زن و شوهرها را در کنار یکدیگر ببینیم. شاید گاهی چنین به نظر برسد که برخی از این زوجها هیچ تجانسی با هم ندارند و گاهی ممکن است از دیدن زوجی که گویی فقط برای یکدیگر ساخته شدهاند به شگفت آییم.
هر چند که نمیتوان قاعدهای کلی را حتی به یک زمان یا مکان خاص تعمیم داد اما با مطالعه اسنادی که موجود است متوجه می شویم در گذشته، زن و مرد، کمتر در ازدواج خود نقش داشتهاند، زیرا ازدواج، بیشتر به عنوان وسیلهای در خدمت منافع جمع بوده است. لذا توافق اطرافیان در این امر مهم بوده است. هر چند ازدواجهایی نیز صورت میگرفته که زن و مرد بدون توجه به خواست اطرافیان، یکدیگر را گزینش مینمودند لیکن شمار چنین ازدواجهایی بسیار کمتر از نوع دیگر بوده است. در این دوره طولانی اصل اساسی، گزینش همسر توسط دیگران بوده است اما در همین دوره نیز تنوعاتی به چشم میخورد. چنانکه در فراخور نیاز، جهت انتخاب همسر برای پسر، در دورهای به ثروت و دارایی دختر و زمانی دیگر به قابلیتها و تواناییهای شخصی او توجه میشده است. اما در دوره صنعتی این امکان برای زن و مرد به وجود آمد که در مهمترین تصمیم زندگی خود، نقش فعالی داشته باشند، زیرا در این دوره ازدواج مانند گذشته یک ضرورت اقتصادی یا سیاسی نبود بلکه به قصد تکمیل شخصیت و برای نیل به هدفهای شخصی مطرح میشد. بنابراین طبیعی بود فردی که تقریباً از بند ضرورت اقتصادی و سیاسی ازدواج خارج شده بود میتوانست به ویژگیهای شخصی همسرش بیندیشد. هر کسی را متناسب با خود نداند و دست به گزینش زند. اما این تحول در همه جا به طور همزمان ایجاد نشد به طوری که حتی امروزه نیز در برخی جاها ازدواجهای اجباری و یا با واسطه دیده میشود. اما برخلاف دورههای قبل که ازدواج در خدمت اهداف و منافع جمعی بوده است امروزه بیشتر ازدواجها با هدفهای شخصی صورت میگیرد. در این باب جامعهشناس به دنبال آن است که بداند افراد یک جامعه براساس چه ملاکها و معیارهایی و با اولویت دادن به کدام ارزشها شریک زندگی خود را برمیگزینند. بنابراین میتوان گفت که خانواده و لزوماً همسرگزینی از تغییر و تحولات ساختار اجتماعی متأثر میشوند، به عبارت دیگر همسرگزینی به عنوان سنگ بنای اولیه تشکیل خانواده تحت تأثیر تغییر و تحولات ساختار اجتماعی- اقتصادی پیرامون خود دگرگون میگردد.
جامعه در حال تحول و گذار ما، از نظر فرهنگی در حال تجربه تغییرات سریع معیارهای همسرگزینی از ملاکهای سنتی به مدرن و از شیوههای بسیط به روشهای پیچیده و متنوع همسریابی است. سنتها قدیم ازدواج اکثراً در حال فروپاشی و دگرگون شدن به سمت معیارهای جوامع پیشرفته میباشد؛ به جای آنکه ازدواج مانند قبل یک کار جمعی و خانوادگی و مشارکتی با مسئولیت جمع باشد گاه به تصمیمگیری فردی جوانان و انتخاب شخصیشان بدل شده است. غیر از عدم شفافیت ارزشها و هنجارها در انتخاب همسر، لازم است به دغدغههای ساختاری و اجتماعی اشاره شود که احتمالاً میباید به تغییرات جمعیتی ناشی از انبوه متولدین سالهای اولیه انقلاب، مسئله جنگ تحمیلی و بحران اقتصادی رکود و بیکاری جوانان (حتی پس از اتمام تحصیلات) و…. بالا رفتن سن ازدواج و ایجاد تأخیر در آن که به خاطر مضیقههای موجود، اشاره کرد. تأخیر در ازدواج حداقل، به سبب اینکه در فرهنگ و مذهب ما روابط دو جنس خارج از ازدواج مجاز نمیباشد خود مسئله است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی باتوجه به دیدگاههای منفی در مورد طرحها و برنامههای رژیم گذشته، برنامه کنترل جمعیت و تنظیم خانواده به طور موقت متوقف شد و در حدود 8 سال (1357-1365) رشد جمعیت به مرحله خطرآفرینی رسید. اکنون جمعیت ایران با نرخ رشد بین 5/1 تا 7/1 در حال افزایش است. متوقف نمودن رشد جمعیت در کشور ما به دلیل این که بخش کثیری از جمعیت کشورمان جوان هستند دشوار است، برای پایان دادن به رشد سریع جمعیت، باید تعداد افراد یک خانواده کامل به پایینترین حد جایگزینی تقلیل یابد (میری آشتیانی، 1382: 57). «ساختار سنی سبب شده که در دهه 90 تعداد جوانان با فاصله سنی میان 40-25 سال بسیار زیاد باشند، در نتیجه ما در جامعه با جمعیت بزرگی روبرو هستیم » (میرزایی، 1384). این کثرت جمعیت جوان با توجه به فطری و حیاتی بودن نیاز آنان به ازدواج ضرورت این گونه مطالعات را بیشتر میکند.
از مشکلات اجتماعی مضیقهساز دیگر برای دستیابی جوانان به کار و شروع یک زندگی مشترک مهاجرت و حرکت مکانی جمعیت از روستاها به شهرها به طور بیرویه میباشد که در این مورد با مشکل توزیع نامتوازن روبرو هستیم و بالاخره اینکه رشد جمعیت فعال سبب افزایش نرخ بیکاری به نسبت رشد جمعیت شاغل شده است و این امر یکی از چالشهای مهم دهه 90 است که دولت با آن روبروست. بدیهی است که پیامد مشکلآفرین آسیبهای اجتماعی فوق در ارتباط با موانعی در راه ازدواج بوده که اولین آن به تعویق افتادن ازدواج جوانان است که مانند زودرسی ازدواج امری نامطلوب میباشد.
در حال حاضر شواهد حاکی از این میباشد که سن ازدواج روز به روز رو به افزایش است (که این خود ناشی از تحول در معیارهای گزینش همسر است) اما از آن طرف، سن بلوغ جنسی کاهش چشمگیری را نشان میدهد و در سالهای اخیر فاصله این دو بیشتر شده است. به تعبیر دیگر، انتظارات، ایدهآلها و هنجارهای اجتماعی، ازدواج جوانان را به تأخیر انداخته است، اما از سوی دیگر، غریزه جنسی که سراسر وجود نوجوان و جوان را تسخیر کرده و عوامل تحریککننده بیرونی از قبیل الگوهای رفتاری، چهرههای زیبا و آرایش کرده، نوارها و عکسهای مبتذل، فیلمهای سینمایی وارداتی، دسترسی به ماهواره و اینترنت علاوه بر آن، فیلمها و سریالهای داخلی مغایر با فرهنگ معنوی جامعه، باعث بلوغ زودرس در نوجوانان شده و چون همه آنها از لحاظ اخلاقی و معنوی آن چنان قوی نیستند که بتوانند با رعایت تقوا و خویشتنداری، این فاصله (بلوغ تا زمان ازدواج) را پشت سر بگذراند، امکان ابتلای آنان به انحرافات اخلاقی و بیبند و باریهای جنسی بیشتر است.
به طور کلی تحولات جدید در معیارهای همسرگزینی باعث افزایش در سن ازدواج میگردد که این امر خود افزایش احساس تنهایی و افزایش افسردگی (پیامدهای فردی) و گسترش روابط ناسالم (پیامدهای منفی اجتماعی) را در پی دارد. علاوه بر پیامدهای یاد شده، بالا رفتن سن ازدواج میتواند تبعات اجتماعی و روانی نیز به همراه داشته باشد. با توجه به کوتاه و زودرس شدن سن بلوغ جنسی در جامعه، شکاف و طولانی شدن آن و عدم تأمین نیازهای روحی و جسمی جوانان، مشکلات روحی، روانی و نابهنجاریهای اجتماعی را به دنبال دارد و باعث ایجاد بحرانهای شخصیتی واجتماعی میشود. ازدواج در سنین بالاتر به آن معنا است که جوانان باید دورههای طولانیتر را در خویشتنداری جنسی (الزام اخلاقی مالتوس) بگذرانند، که این خود باعث وارد شدن فشار روحی، روانی، افسردگی، اضطراب و به وجود آمدن بسیاری از امراض روانی دیگری در آنان میشود. همچنین ازدواج در سنین بالا علاوه بر این، باعث ایجاد فاصله بین والدین و فرزندان میشود. به موجب فاصله نسلی، شکاف و در مواردی تضاد نسلی به وجود میآید و همین امر همراه با بزرگ شدن بچهها اختلاف سلیقه و نگرشهای متفاوتی را در درون خانواده پدید میآورد.
بدیهی است با گذشت زمان الگوی ازدواج در جامعه ایرانی در حال تغییر است. افزایش سن ازدواج در جامعه ایرانی به ویژه در روستاها نشاندهنده تحول عمیق در نگرش خانوار نسبت به ازدواج فرزندان آنها و حاکی از تحولاتی است که زودرسی ازدواج را در کل جامعه و به ویژه در جامعه روستایی تضعیف کرده است. پدیدهای که مجموعه عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در آن مؤثر بودهاند.
تفاوتی چشمگیر که با تحول جامعه از یک ساختار سنتی عمدتاً با فعالیت غالب کشاورزی به ساختاری نسبتاً مدرن با شیوه غالب خدمات امکانپذیر شده است. وضعیتی که در آن نقشی فراتر از خانهداری و بچهداری برای زنان قائل شده و زمینه مشارکت بیشتر آنها را در فعالیتهای اجتماعی به ویژه با توسعهبخش خدمات فراهم کرده است» (همان: 22).
جذابیت اجتماعی شامل طبقه اجتماعی، موقعیت اقتصادی، شان و منزلت اجتماعی،شهرت و اعتبار ، اصالت خانوادگی ، شغل تحصیلات و غیره می شود که به نظر می رسد افراد هرچه جذابیت اجتماعی بیشتری داشته باشند بیشتر مورد انتخاب و توجه قرار می گیرند.
آنچه در تناسب اجتماعی باید در نظر داشت،ارتباطات و رفت و آمدهای خانوادگی است. این که خانواده با چه افرادی رفت و آمد می کنند و دارای چه جایگاهی هستند، آیا شهرت اجتماعی دارند یا خیر، مهم است. همه اینها در جایی جمع می شود که به آن تناسب اجتماعی می گوییم. در حقیقت مردم دوست دارند با افرادی رفت و آمد کنند که از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار باشند. دو خانواده باید از این حیث با یکدیگر تناسب داشته باشند.
بنابراین از مسائل مهم انتخاب همسردر نظر گرفتن تناسب اجتماعی دو خانواده است که به آن طبقه اجتماعی اقتصادی می گوییم.
یکی دیگر از مواردی که زیر مجموعه طبقه اجتماعی واقتصادی باید در نظر گرفت مسائل مالی و اقتصادی است، هر چقدر دو خانواده از لحاظ مالی در یک سطح باشند ازدواج، ازدواج خوبی است. صلاح نیست دختر و پسر و خانواده هایشان از لحاظ مالی و ثروت تفاوت زیادی با هم داشته باشند، ازدواج دو طبقه متضاد اجتماعی همیشه مشکلاتی به همراه خواهد داشت. نمی توانید با فردی زندگی کنید که از نظر اقتصادی در ردیف شما نیست .برای مثال کسی که از نظر اقتصادی در یک طبقه بالای اجتماعی است در ناز و نعمت بزرگ شده، همه چیز برایش مهیا بوده، هیچوقت مشکلات و تنگنای مالی نداشته است، حالا با فردی از خانواده بسیار پایین از نظر اقتصادی ازدواج می کند که سبک زندگیش با این فرد متفاوت بوده است. فرهنگ خانوادگیش متفاوت، نیازهایش متفاوت.
با توجه به موارد فوق اما این مسئله هم مطرح است که امروزه به دلایل مختلفی سن ازدواج در بین جوانان بالا رفته است که این تأخیر در ازدواج را میتوان به عنوان یک مسئله اجتماعی مطرح کرد به خصوص در جوامع شهری بالا رفتن سن ازدواج به صورت یک امر عادی در آمده است. بسیاری از جوانان علاقهای به تشکیل خانواده ندارند که ریشه در بسیاری از عوامل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی جامعه دارد و رشد جمعیت و به خصوص جوانی جمعیت ایران شدت مسئله را مضاعف نموده است. به این ترتیب میزان بیکاری جوانان افزایش یافته و بسیاری نیز از ورود به دانشگاهها و بازار کار محروم ماندهاند که این خود انگیزه برای تشکیل خانواده را پایین آورده است در این تحقیق میخواهیم ذهنیت جوانان شهر تهران را نسبت به پدیده ازدواج مورد ارزیابی قرار داده و نقش طبقه اقتصادی و اجتماعی مؤثر در این امر را مورد بررسی قرار دهیم.
اگر تحقیقی درصدد باشد که مشکلی را شناسایی نموده و ابعاد مختلف آن را از ابهام خارج سازد از آن حیث که نخستین گام را در راه حل آن مشکل بر میدارد فی نفسه مهم تلقی میشود هیچ جامعهای عاری از مسائل اجتماعی نیست اما همه مشکلات اجتماعی از اهمیت و اولویت یکسانی برخوردار نیستند همواره مشکلاتی که علت مشکلات دیگر محسوب میشوند از اولویت و اهمیت زیادی برخوردار بوده و اهتمام به شناسایی دقیق آنها ضروری تلقی میشود. ژرفنگری در نابسامانیهای اجتماعی شایع در خانوادهها ما را به این نتیجه مهم میرساند که یکی از علل اصلی نابسامانیها انتخاب نامناسب همسر است. در میان انتخابهای مهمی که فرد در طول حیات خود انجام میدهد نظیر (شغل، رشته تحصیلی، همسر…) انتخاب همسر پیش از هر انتخاب دیگری تعیینکننده سعادت یا بدبختی وی میباشد بخشی از ناسازگاریهای زناشویی و حتی متارکهها و طلاقها به دلیل انتخاب ناشایست و عجولانه است.
دگرگونیهای سریع، چون پیدایش شهرهای بزرگ، مهاجرت سریع روستاییان به شهر و گسترش وسایل ارتباطی بروز تغییرات همه جانبهای را در امر انتخاب همسر موجب گردیده است (ساروخانی، 114:1382).
اگر از نظر جامعهشناختی به موضوع همسرگزینی بنگریم موانع اقتصادی نظیر شغل ومسکن و.. را نیز تا حدودی آمیخته با فرهنگ میبینیم. شیوههای نامناسب همسرگزینی میتوانند به عنوان مانعی در مسیر ازدواج جوانان عمل کنند و باعث طولانیتر شدن دوران تجرد شوند و تأخیر در سن ازدواج در آیندهای نه چندان دور موجب تشکیل خانوادههایی خواهند شد که در آنها فاصله بین والدین و فرزندان به احتمال قوی باعث شکاف فرهنگی عمیق میان آنها خواهد شد. بنابراین شناخت عوامل مؤثر در انتخاب همسر و در بین این عوامل، شناخت طبقه اجتماعی و اقتصادی بسیار مهم است چرا که شناخت این عوامل میتواند زمینههای توفیق در زندگی مشترك زوجین و زندگی اجتماعی آنها را فراهم سازد.
هدف اصلی :
بررسی نقش طبقه اقتصادی و اجتماعی بر معیارهای همسرگزینی«مورد پژوهش جوانان شهر تهران»
هدف فرعی:
1- شناخت نقش طبقه اقتصادی و اجتماعی در انتخاب همسر
2- آشنایی با تفاوتهایی است که بین دیدگاههای جوانان شهر تهران از نقطه نظر طبقه اجتماعی اقتصادی درباره معیارهای انتخاب همسر وجود دارد .
3- تاثیر تفاوت نسلی بر دیدگاه جوانان شهر تهران از نظر طبقه اجتماعی اقتصادی درباره معیارهای انتخاب همسر
سوالات تحقیق بدین قرار است :
کارلسون دراثرش انطباقپذیری وارتباط در ازدواج این تعریف را از ازدواج به دست میدهد: «ازدواج فرایندی از کنش مقابل بین دو فرد یک مردویک زن که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیدهاند و مراسمی برای برگزاری زناشویی خود برپا داشتهاند و به طور کلی عمل آنان مورد پذیرش قانون قرار گرفته و بدان ازدواج اطلاق شده است.»
کلودی لوی اشتروس معتقد است که «ازدواج برخوردی است دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت، یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی.»
گونتر، اثرش را به نام «ازدواج، اشکال و منشاء آن» با بحث از حیات و روابط جنسی بین حیوانات آغاز میکند و این از آن روست که ازدواج دارای منشاء زیستی و جسمانی است. اما بر این حیات زیستی وحیوانی، فرهنگ نیز افزوده شده است تا به زعم لوی اشتروس در اثرش ساختهای اساسی خویشاوندی موجبات دگرگونی حیات طبیعی را فراهم آورد و در نتیجه برآیندی نو پدید آید.
ازدواج و قرارداد ناشی از آن نوعی تقدس است. برخی تا آنجا پیش میروند که تقدس زوجیت را مهمترین وجه تمایز آن از دیگر روابط بین انسانها میدانند (ساروخانی، 1382 :23).
طبقه اجتماعی نوعی قشربندی است ک در آن قشرها به وسیله مقررات قانونی یا مذهبی ایجاد نمیشوند و عضویت بر مبنای موقعیت موروثی نیست.همچنین طبقه اجتماعی؛ گروهبندی وسیعی از افراد است که دارای منابع اقتصادی مشترکی هستند.نظامهای طبقاتی انعطافپذیرترین نظامهای قشربندی هستند.هیچگونه محدودیتهای رسمی درباره ازدواج میان گروهی بین افراد متعلق به طبقات مختلف وجود ندارد.طبقه یک فرد تا اندازهای اکتسابی است؛ نه این که صرفاً در هنگام تولد منسوب گردد.تحرک اجتماعی؛ حرکت صعودی یا نزولی در ساخت طبقاتی؛ بسیار معمولتر از انواع دیگر است. طبقات به تفاوتهای اقتصادی میان گروهبندیهای افراد و نابرابری در تملک و کنترل منابع مادی بستگی دارند.نظامهای طبقاتی اساساً از طریق ارتباطات گسترده غیرشخصی عمل میکنند. پایههای اصلی اختلافات طبقاتی؛ تفاوت در ثروت و شغل است.ثروتمندان، تاجران، کارفرمایان، صاحبان صنایع و مدیران اجرایی؛ معمولاً در طبقه بالا قرار دارند. کارمندان و کارکنان متخصص حرفهای؛ طبقه متوسط را تشکیل میدهند. طبقه کارگر معمولاً در کارهای دستی و مشاغل زراعتی و باربری اشتغال دارند.
به طور کلی جامعه شناسان سه طبقه ی اجتماعی را مشخص می کنند.
اساس نابرابری ، شکل گیری نوعی نظام توزیعی نامتعادل است. این نظام توزیعی نابرابر به فرصت های زندگی مربوط می شود و نابرابری را به توزیع این فرصت ها تسری می دهند. فرصت های زندگی با گذر زمان متنوع و گسترده می شوند که معمولاً در سه گروه طبقه بندی می کنند عبارتند از؛ ۱ قدرت، ۲ رفاه و ۳ منزلت. قدرت بنیاد سیاسی نابرابری، رفاه بنیاد مادی یا اقتصادی نابرابری و بالاخره منزلت بنیاد اجتماعی فرهنگی نابرابری را شکل بخشیده و به نظامی از ارزش ها پیوند می زنند.
با توجه به اینکه پایه وجود سلسله مراتب اجتماعی که بر نابرابری استوار است، مفهوم طبقه اجتماعی تعریف می شود. نابرابری از سرمنشاء اصلی سرچشمه می گیرد که عبارتند از استثمار اقتصادی، سرکوب سیاسی و سلطه فرهنگی. چنانچه ملاحظه می شود باز هم سه بعد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در شکل گیری طبقه اجتماعی نیز دخیل اند. به بیان دیگر در دل کلیت جامعه به زعم برخی از اندیشمندان در دل ساختار جامعه، سه خرده ساخت یعنی خرده ساخت سیاسی، خرده ساخت اقتصادی و خرده ساخت فرهنگی در تمامی لحظات در حال کنش و واکنش دائمی اند و حاصل این کنش و واکنش شکل کلی و ویژگی های پدیده های اجتماعی را رقم می زند. یکی از پدیده های مورد اشاره طبقه اجتماعی است. طبقه اجتماعی به مکان خاص افراد و گروه های اجتماعی در سازمان جامعه اطلاق می شود. به بیان دیگر مردمانی که در لایه اجتماعی اقتصادی مشابهی جای دارند، اعضای طبقه اجتماعی خاصی را تشکیل می دهند. برخی از متفکران بحث های اجتماعی، در تعریف طبقه اجتماعی پا را فراتر گذاشته از همان سه بعد مورد بحث سود جسته و بیان داشته اند که «طبقه اجتماعی تعداد وسیعی از آدمیانی را دربرمی گیرد که از نظر ثروت، قدرت و پرستیژ یا منزلت، نزدیک به هم رتبه بندی می شوند حال اگر گروهی از آدمیان از نظر ویژگی خاصی مشترک باشند، لیکن از نظر ثروت، قدرت و پرستیژ تفاوت های فاحشی داشته باشند، قشری خاص را پدید می آورند. مثلاً هنگامی که از مفهوم دانشجو، روحانی، نظامی و نظایر آنها استفاده می شود به قشرهای مختلف توجه شده است که به رغم ویژگی مشترک تفاوت های چشمگیری می توانند داشته باشند.
هنگام بحث از طبقه اجتماعی، باید به تفاوت طبقه اجتماعی با مفاهیم دیگری که نوعی لایه بندی و رتبه بندی اجتماعی را نشان می دهند، توجه ویژه مبذول داشت تا بر پیچیدگی و اغتشاش مفهومی که فی نفسه وجود دارد، افزوده نشود. طبقه اجتماعی را یکی از اشکال طبقه بندی و تمایزات اجتماعی می دانند که عمده بر معیارهای اقتصادی استوار است. حرکت از طبقه یی به طبقه دیگر را تحرک عمودی می نامند که برعکس تحرک افقی با دگرگونی جایگاه و منزلت و ثروت فرد همراه است. تحرک عمودی از طبقه بالا به پایین تر را تحرک عمودی منفی و از طبقه پایین به بالاتر را تحرک عمودی مثبت نام داده اند. تحرک عمودی در نظام های ماقبل سرمایه داری فوق العاده محدود و سخت تر بوده است. بخش بزرگی از افراد در طبقه یی به دنیا می آمدند و تا آخر عمر در همان طبقه می ماندند. جوامع صنعتی مدرن که به خصوص بر نوعی محدود از مردمسالاری استوارند، بیشترین امکان تحرک عمودی را در اختیار فرد قرار می دهند.
در این تحقیق ما بر نظرات وبر تاکید داریم. ماکس وبر جامعه شناس ژرف اندیش آلمانی به سه بعد مشخص برای تعریف طبقه اشاره
بالاخره منزلت به معنای توان اثرگذاری معنوی بر دیگران شاخص سوم تشخیص طبقه اجتماعی و تمایز طبقات از یکدیگر است.
مفهوم سرمایه فرهنگی از نظر بوردیو، نزدیک به مفهوم وبری شیوه زندگی است که شامل مهارتهای خاص، سلیقه، نحوه سخن گفتن، مدارک تحصیلی و شیوههایی میگردد که فرد از طریق آن خود را از دیگران متمایز میسازد. این نقطهنظر یادآور مفهوم مصرف چشمگیر وبلن نیز هست. یعنی طبقات بالا با چشمگیر ساختن شیوه زندگی خود از دیگران متمایز میشوند. که همین موضوع دقیقاً در معیار همسر گزینی افراد نیز تاثیر گذار هست.
بیشتر پژوهشهای انجام شده در زمینه همسرگزینی، در بین قشر خاصی از جامعه و یا در یک منطقه جغرافیایی کوچک انجام شدهاند. از مهمترین پژوهشهای انجام شده میتوان موارد زیر را برشمرد:
1- مطالعه در باب شیوه همسرگزینی جامعه پزشکان: در این پژوهش که در قالب پایاننامه در دانشگاه تهران دفاع شد، سعی شده است تصویری واقعی از همسرگزینی در میان پزشکان ارایه شود. زوایای همسرگزینی در میان پزشکان، انگیزهها و علتهای انتخاب و شکافهای عمیق در ابعاد مختلف زندگی خصوصی پزشکان، با توجه به موقعیتهای شغلی و اجتماعی و مالی آنها به مثابه زمینهای که همسرگزینی آنها را تحتالشعاع قرار میدهد، نشان داده شده است (گلزاده، 1362).
2- بررسی شیوههای همسرگزینی معلولان: این پژوهش با اعتبار 21.000.000 ریال به تصویب رسید و در سالهای 1373 تا 1374 انجام شد. سازمانهای مجری این طرح پژوهشی معتبر، سازمان بهزیستی کشور و دفتر پژوهشی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بودند. در این پژوهش شیوههای همسرگزینی معلولان و عوامل مؤثر بر انتخاب آنان مورد توجه قرار گرفته است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که معلولان نیز مانند سایر اقشار جامعه به حمایتهای قانونی در همه ابعاد زندگی از جمله ازدواج و تشکیل خانواده نیاز دارند و مسئولان بیش از پیش باید به این موضوع توجه کنند. از پیشنهادهای مطرح شده در این پژوهش ایجاد مراکز مشاوره خانواده و ازدواج و ژنتیک خاص معلولان و ایجاد فرصتهای آموزشی مناسب است که میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات معلولان در امر انتخاب همسر باشد (سازمان بهزیستی، 1373).
3- بررسی شیوههای همسرگزینی دختران و پسران شهر مشهد و ارایه الگوهای کارآمدتر؛ این پژوهش در قالب یک طرح پژوهشی در سال 1376 اجرا شد. سازمانهای مجری این طرح صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و جهاددانشگاهی استان خراسان بودند. این پژوهش به بروز شیوههای جدید همسرگزینی دختران و پسران شهر مشهد اشاره میکند و به دلایل آن میپردازد. پس از بررسی نیز الگوهای مؤثر در انتخاب همسر پیشنهاد شده است (حیدری جروده، 1376).
4- بررسی موانع، راهحلهای ازدواج و شیوههای همسرگزینی دانشجویان مجرد دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان همدان: این مقاله که در همایش «نقش ازدواج در بهداشت روانی دانشجویان» ارایه شده، بیشتر به ملاکهای ازدواج پرداخته و آنها را به عنوان شیوههای همسرگزینی معرفی کرده است (توکل و حیدری، 1376).
همچون سایر ابعاد زندگی، گزینش همسر نیز دستخوش تحول و دگرگونی گردید. در دوران پیشین، ازدواج به شدت تحت تأثیر فشار اجتماعی قرار داشت. انتخاب همسر نه براساس میل و علاقه طرفین، که به دلیل نوعی جبر اجتماعی، انجام میشد. در جامعهای که فردیت مطرح نبود، علایق فرد نیز ارزشی نداشت، ازدواج از حالت وصلت بین دو شخص خارج و به وضعیت وصلت و اتحاد بین دو گروه خویشاوندی تبدیل گردیده بود.
پایگاه اجتماعی دختر در خانه پدر یا برادر نامشخص بود. احتمالاً چیزی فراتر از خدمه، اما به طور حتم پایینتر از پایگاه کدبانوی خانه، تنها راه ارتقاء اجتماعی دختر، ازدواج بود. هرچند که زن متأهل معمولاً تحت سلطه مادرشوهر قرار داشت و شوهر نیز بر او اعمال قدرت میکرد، اما به تدریج با انتقال اقتدار شوهر به زن، در حیطههایی خاص، زن تبدیل به فرد فرماندهنده پس از فوت مادرشوهر، به بالاترین مقام خانه میرسید. به این ترتیب برای دختران جامعه ازدواج تنها امکان کسب یک نقش اجتماعی قابل قبول جامعه بود. مردها نیز مجبور به ازدواج بودند، زیرا اداره واحد خانه که در عین حال، محل تولید نیز بود، بدون وجود زن که قسمتی از کارها را بر عهده میگیرد، امکان نداشت. با ازدواج، پسر مجرد تبدیل به مرد متأهل میشد که از اهمیت اجتماعی بالاتری برخوردار بود (سگالن، 55:1375)
گذشته از جنبه اقتصادی، اصل مهم در ازدواج، ایجاد تحکیم خانوادگی بود. علاقه و محبت در فرع قرار داشتند. اهمیت اتحاد خانوادگی چه از بعد سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی تا آن حد مهم بودند که خانوادهها، انتخاب همسر فرزندان را خود در دست داشتند.****
کرده است که عبارتند از بعد سیاسی (قدرت)، بعد اقتصادی (ثروت) و بالاخره بعد فرهنگی (منزلت یا پرستیژ). اهمیت این ابعاد در آن است که از عمده کردن درآمد جلوگیری به عمل می آورد. مثالی که در منابع برای نقد تعریف درآمدی طبقه اجتماعی به کار می رود، ثروت مافیای مواد مخدر است. بدیهی است افراد عضو مافیای یاد شده صرفاً به دلیل داشتن ثروت عظیم نمی توانند عضو بالاترین طبقه اجتماعی تلقی شوند. از این رو درآمد آن هم معمولاً درآمد کسب شده در یک سال از طریق کار مشروع، تنها یکی از شاخص های شناخت و تعریف طبقه اجتماعی است. قدرت به معنای وبری آن یعنی توان بسیج منابع (از جمله توافق و هم عقیده کردن دیگران) برای تحقق اهداف و خنثی کردن مقاومت ها، شاخص مهم دیگر تعریف و تشخیص طبقه اجتماعی است.