تلاش علم بازاریابی بر این است که شیوههای رفتار مصرفکننده را تحت تأثیر قرار دهد. کلیۀ افراد در مقطعی از زمان به عنوان مشتریان یا مصرفکنندگان مطرح میشوند، بدین سبب شناخت و درک رفتار مصرفکننده برای همگی ما مهم و ضروری است (مرتضوی، 1391).
فرآیندهای سنتی پردازش اطلاعات در تئوریهای رفتار مصرفکننده شامل مراحل مختلفی میشود. مصرفکننده قسمتی از اطلاعات را مانند شرکت، محصول فروشگاه، تبلیغات و … مشاهده و ارزیابی کرده و از طریق طی مراحل در معرض قرار گرفتن، توجه و درک به قضاوت نهایی، یعنی قصد خرید میرسد. یک محرک از طریق حواس دریافت شده و به حافظه کوتاه مدت، (جایی که اطلاعات نگهداری شده و از طریق فرآیند رمز گشایی درک میگردد و از حافظه بلند مدت بازیابی میگردد) منتقل میشود. در مدلهای سنتی فرآیند تصمیــمگیری، تصمیمها و استدلالهای منطقی بر مبنای فرآیند یادگیری – احساس – عمل صورت میگرفت (یون و پارک، 2011). باگسترش فناوری درحوزههای تولید و توزیع کالاو نیز تنوع سلایق مشتریان واهمیت یافتن بازاریابی محصولات وگسترش رقابت برای فروش، شیــوههای تولید و توزیع دگرگون شــدهاند. در راستای همین پویایی سیستم توزیع بوده است که ایجاد و گسترش فروشگاههای زنجیرهای درجهان گسترش یافته است.درایران باتوجه به پیدایش وایجاد ساختار جدید و فنــــاوری نوین دربخش خردهفروشی و فروشگاهی، رقابت شدیدی بین فروشگاهها و خردهفروشیها برای جلب نظرمشتریان به وجودآمده است. دراین راستا، نقش فروشگاهها و واحدهای خرده فروشیها بسیار با اهمیت جلوه میکند (میرزایی، 1388).
مدل پژوهش حاضر شامل دو متغیر مستقل (مسئولیت اجتماعی شرکت و تصویر قیمت)، یک متغیر میانجــی (ارزش ویژه برند) و پنج متغیر وابسته (رضـایت، اعتماد، نگرش، وفاداری و قصـد رفتـاری مصرفکننده) است. در این پژوهش قصد داریم به این سؤال اساسی
پاسخ دهیم که آیا مسئولیت اجتماعی شرکت و تصویر قیمت بر ارزش ویژه برند و عکسالعمل مصرفکننده تأثیرگذار است؟

در فرایند جلب رضایت مشتری مهمترین گام شناسایی انتظارات مشتری است. یكی از معضلات سازمانها از جمله بانكها عدم آشنایی با نیازهای مشتریان است. در بررسی ها مشاهده شده كه بانك از دید خود نیازهای مشتری را مورد بررسی قرار داده است. در چنین حالتی اكثراً رضایت مشتریان در حد متوسط بوده، بنابراین برای افزایش كارآیی ، نیاز به بهبود شیوه حاضر می باشد.
تحقیقات بسیاری نشان داده اند كه رضایتمندی و ارضای نیاز مشتریان كلید نهایی موفقیت و سودآوری است، در حقیقت مفاهیم بازاریابی هم به این مهم تاكید می ورزند. شناسایی انتظارات مشتری جز با مراجعه به وی و دریافت دیدگاههای او میسر نیست. دیگر عصر از ظن خود یار مشتری شدن سپری شده و برای آگاهی از سر درون مشتری باید به آوای او گوش فرا داد. در این راستا توجه به عواملی كه انتظارات مشتری از یك خدمت یا كالا را شكل میدهد از اهمیت زیادی برخوردار است. مهمترین این عوامل به شرح زیر است:
1– نیاز و خواسته مشتری 2– باورهای مشتری 3– تجربههای پیشین مشتری در ارتباط با همان عرضه كننده
4– تجربههای پیشین مشتری در ارتباط با سایر عرضه كنندگان
5– نظرات دریافتی مشتری از دوستان و آشنایان در ارتباط با تجربهشان از آن كالا و یا خدمت .
بنابراین شناسایی نیازهای مشتری برای شروع هر كسب و كاری ضروری است. یک سازمان نمی تواند به نیازها و خواستههای مشتری توجه کند و بدان وسیله ارزش ایجاد کند، مگر اینکه بطور واضح آنچه را که مشتریان میخواهند، درک کند. چنانچه دو اصل شناسایی و ارضای نیاز مشتری، مدنظر قرار گیرد، در بلند مدت منافعی حاصل می شود كه در نتیجه سهم بازار و سودآوری سازمانها افزایش می یابد. امروزه ارزشی که یک شرکت را از سایر رقبا متمایز می کند به طور فزاینده ای بر مبنای تجربه آنها در تعامل با مشتری است . از این رو شناخت و درک مشتری و ارتباط با مشتریان برا ی بانکها اهمیت خاصی پیدا میکند. در واقع بانکها بایستی پیشاپیش به تجهیز خود در خصوص شناسایی نیازها، توقعات مشتریان و همچنین توجه به وضعیت بازار اهمیت قایل شوند، زیرا هر بانکی بتواند زودتر از سایر رقبا این نیازها را شناسایی و برآورده کند در میدان رقابت پیروز و سرافراز خواهد بود. بدین منظور مشتری با همه نیازها و آرزوهایش باید در مرکز توجه قرار بگیرد.
در گذشته فرض براین بود که از راه تطبیق با نیازهای مشتریان میتوان به ماندگاری مشتری دست یافت. ولی تجربه نشان داد با ورود بانک های جدیدی که محصولات منطبق با نیاز مشتریان داشتند، اغلب مشتریان جذب بانک های تازه وارد می شوند. پس از آن فرض بر آن شد که ارائه محصولات متمایز میتواند موجب ماندگاری مشتریان شود، ولی همان حادثه تلخ با ورود رقبای جدید با محصولات متمایزتر تکرار شد. تا اینکه ایده حفظ مشتریان از طریق روابط ماندگار با آنها مطرح شد .
در این تفکر جدید، هدف ارتباط با مشتریان است و فرض براین است که مشتری نه فقط به دلیل محصول متمایز و منطبق با نیازهایش، بلکه به دلیل تعلق خاطر به روابطش با عرضهکنندگان خدمات یا محصولات، خرید میکند. به عبارت دیگر، داشتن محصولات و خدمات متمایز و منطبق با نیازهای مشتری شرط لازم است، ولی لزوماً شرط کافی برای کسب و تداوم ماندگاری مشتری نیست . بلكه شرط کافی، داشتن روابط ماندگار با مشتری است ( نیکخواه ، 1387 ) .
در دنیای رقابتی امروز ، بانكها برای حفظ مشتریان خود بایستی بیشترین توجه را به نیازها ، نظرات و اعتراضات آنها در ارتباط با خدمات بانكی داشته باشند و باید بدانند كه در صنعت بانكداری ، صدای مشتری ، صدایی است كه سیاست های بانك میبایست بر اساس آن شكل گیرد. در این بین مواردی مانند تكریم مشتریان ، تعامل مناسب با مشتریان ، نظرسنجی از مشتریان ، داشتن رابطه مناسب دو طرفه با مشتریان ، بررسی مشكلات مشتریان و رسیدگی به موقع به شكایت های آنان ، آگاهی از رضایتمندی مشتریان و بالا بردن كیفیت و سرعت ارائه خدمات ، تطبیق سیاست های بانك با نیازهای مشتریان ، بررسی صحت خدمات ارائه شده و … درحفظ مشتریان میتواند كمك زیادی به بانكها نماید .این امر امكان پذیر نیست مگر اینكه آنها بپذیرند كه توجه به مشتریان رمز ماندگاری آنهاست . فرهنگ مشتری محوری ، مشتری مداری و خدمت رسانی به مشتریان باید به صورت یك جریان فراگیر و زنجیرهای كلیه افراد سازمان را شامل شود تا نتیجه و هدف مورد نظر كه كسب رضایتمندی و ایجاد ارزش برای جلب ، وفاداری و اعتماد مشتریان است ( شاملو ، 1386، 14–13 ) .
در این راستا ارزشهای مورد نظر مشتریان در بخشهای مختلف بانك شناسایی می شود و به این سوال پاسخ داده می شود كه نیازهای
مشتریان مختلف بانك چیست ؟ و چگونه می توان كیفیت خدمات مورد نظر را طوری افزایش داد كه موجبات رضایت مشتریان را فراهم آورد (گرونروس،1985).
ایجاد فرآیند پایش رضایت مشتری ، سازمان را جهت شناسایی مشكلات بالفعل و بالقوه ، پیش از آنكه موقعیت تجاری سازمان را با مخاطرات جدی روبرو سازد یاری می نماید ( كاووسی، و سقایی ،1384 ، 14–13 ) .
آخرین مطالعات در موسسات مالی اهمیت خدمات را تایید كردهاند . لویس در سال 1991 مشتریان بانك های بریتانیایی و آمریکایی را با هم مقایسه كرد و دریافت كه مشتریان هر دو بانك در مقابل سرمایه گذاری كه كرده بودند ، انتظارات زیادی در زمینه خدمات ، درستكاری و امانت داری داشتند (لوئیس،1991) .
گروهی از محققان نواندیش از جمله اشنیدر و بوان (1995 ) اعتقاد دارند كه رضایت مشتری تنها به انتظارات آنان برنمی گردد . بلكه توجه به نیازهای آنان به ویژه نیازهای اساسی مانند نیازهای ایمنی ، احترام و عدالت اهمیت دارد. چرا که نیازها با انتظارات فرق دارند . انتظارها آگاهانه ، مشخص ، كوتاه مدت و سطحی هستند در حالی كه نیازها تا زمانی كه فعال نشده اند ، ناآگاهانه ، كلی ، عمیق و دراز مدت هستند (شنودر و بون ،1995) .
تحقیقات روز افزون در خصوص کیفیت خدمات دیدگاههای جدیدی به مدیران بخش خدمات میدهند. به خصوص شناسایی و اندازهگیری دو بعد اصلی کیفیت خدمات یعنی فرآیند (چگونه خدمت ارائه میشود) و نتیجه (چه چیزی ارائه میشود) و رابطه آنها با رضایت مشتری به مدیران از اینکه کیفیت خدمات از دیدگاه مشتری شامل چه چیزهایی میشود، ایده بهتری میدهد. این دیدگاهها به ویژه برای مدیران در بخش خدمات مالی بسیار مهم هستند زیرا کیفیت خدمات میتواند یک عامل برای متمایز بودن در یک محیط بسیار رقابتی باشد (گرونروس ،1985،پاراسورامان و همکاران،1991) .
استنباط مشتریان از کیفیت که در رضایت مشتریان نقش دارد، از طریق فرایندارزیابی کیفیت که شامل استنباط از فرآیندی که طی آن نتیجه حاصل میشود، بوجود میآید. (گرونروس،1984،مرگند و پی یرسی ،1992). پاراسورامان و همكارانش معیارهای كیفیت خدمات را به پنج بعد گروه بندی كردند : از جمله : امكانات ( فیزیكی ، تجهیزات و آراستگی ظاهری كاركنان ) ، اعتماد ( توانایی ارائه خدمات وعده داده شده به گونه صحیح و دقیق ) ، مسئولیت پذیری ( علاقه داشتن برای كمك كردن و فراهم كردن امكانات برای پاسخگویی سفارش های مشتریان ، اعتماد ( دانش و رفتار مودبانه كاركنان و توانایی آنها جهت جلب اعتماد و امانت داری و همدلی ( توجه داشتن ، توجه ویژه فردی كه شركت به مشتریان خود دارد . ( پاراسورامان،1988 ) .
از طرفی امروزه اهمیت بخش بندی در بخش مؤسسات مالی به خوبی درك شده است( آوین و لیناگرن،1982:اسپید و اسمیت،1992). همانطور که تأکید قوانین و مقررات بر بخش خدمات مالی و تکثیر محصولات درون بخش خدمات مالی افزایش مییابد، نیاز برای شناسایی بخشهایی که باید خدمت رسانی شوند برای مدیران به موضوع مهمی تبدیل شده است .در واقع بخش بندی مشتریان بر اساس شناسایی نیازهای مشتریان و ویژگی های جمعیتی ، راه حل های مناسب تری به مدیران ارائه می دهد . چالش تعیین استراتژی های بخش بندی اثربخش منجر به این می شود كه محققان به سوی فرآیندهای متنوعی از جمله سرعت كاربرد خدمات متنوع بانكی بروند(برنت،1985) .
در پژوهش حاضر نیازها و انتظارات مشتریان متغیرهای مستقل ، رضایت مشتری و نتایج رفتاری حاصله متغیرهای وابسته می باشند .
برای شناسایی منافع مورد انتظار مشتریان و بخش بندی آنان گامهایی به ترتیب ذیل برداشته شد که توضیح آنها در ادامه مطرح خواهد گردی
در اواخر قرن نوزدهم نحوه بکارگیری روش ها و مدیریت برند سازی، متداول و فراگیر شد. اما عملاً در دهه های پنجاه و شصت میلادی تولید کنندگان را وادار کرد که برای تفکیک کالاهایشان از کالای رقبا، متوسل به برند و صرف هزینه های سنگین برای برند سازی در دنیای کسب و کار شوند(یاسین و همکاران، 2007).
بنابراین در دنیای امروز برخورداری برند قوی، از الویت های بسیاری از سازمان ها و شرکت هاست. از همین رو محققان در این حوزه ان را از جنبه های مختلف بررسی می کنند. همچنین برند سازی را می توان از دو جنبه ی متفاوت داخلی و خارجی مورد توجه قرار داد. برندسازی خارجی مشتریان را هدف قرار داده و از شیوه هایی برای این کار استفاده می کنند که به صورت مستقیم به مشتری مرتبط است، که در این پژوهش از این جنبه به ان پرداخته خواهد شد. اما برندسازی داخلی به ارتقای برند در درون سازمان، یعنی همان کارکنان گفته می شود(گلیارانی، 1391).
اما برای داشتن برند قوی در نزد مشتری و با افزودن عاملی که خریدار را به انتخاب کالا کمک می کند، ترجیح یا رجحان حاصل خواهد شد. رجحان مزیتی است که می توان در مقایسه یک کالا با کالاهای مشابه در ذهن خریدار ایجاد کرد. رجحان که نتیجه تفکر خریدار در مقابل انتظارات از برند است، به تولید کننده اجازه می دهد که کالاهایش را در شرایط یکسان و غالبا با قیمت برتر و در نتیجه سود بیشتر و کسب سهم بیشتری از بازار فروش عرضه کند. از همین رو برند را می توان این چنین تعریف کرد : برند عبارت است از مجموعه اگاهی و مزایای اصلی و عمومی کالا یا خدمت همراه با مزیت اضافی که در ذهن خریدار شکل می گیرد و موجب رشد اعتماد و استمرار عمل وی نسبت به کالا می شود(ایگر و همکاران، 2013).
از مهمترین مسائلی که امروزه مدیران برند با آن مواجه اند، چگونگی فراهم آوردن و گسترش درک بهتری از رابطه بین عواملی مثل اعتماد به نام تجاری و عملکرد می باشد. به ویژه که در ادبیات مدیریت بازاریابی عوامل بسیاری مطرح شده که بر عملکرد برند اثرگذار است. مفهوم بازاریابی دلالت بر این عقیده دارد که صنعت، فرایند رضایت مشتری است نه فرایند تولید کالا. یک صنعت با مشتری و نیازهایش شروع می شود نه بوسیله حق امتیاز، مواد خام و یا مهارت فروش. فقط هنگامی یک سازمان می تواند به بقای خود ادامه دهد که بتواند نیازها و خواسته های مشتری را با درکی صحیح و جامع از طرف مقابلش(مشتری) برآورده کند (به نقل از منوریان و همکاران، 1392). با توجه به اینکه کیفیت پوشاک در ایران کمتر از سایر کشورها نیست، اما به دلیل اینکه در ایجاد برند و طراحی مد در صنعت پوشاک ضعیف عمل شده و شناخت مشتری از کالا در وضعیت مطلوبی قرار ندارد لذا مشتری، نامرغوب بودن و قیمت بالاتر را به لحاظ برند بودن کالای خارجی بیشتر می پذیرد و این امر ناشی از عدم شناخت و دانش کافی است. امروزه با طرح جهانی شدن که گریز ناپذیر است، آنچه که در مقابل این مقوله بیشتردر حال گسترش است، تلاش مضاعف افراد جامعه برای شناخت و کسب هویتی متمایز وبومی متناسب با ارزشهای جامعه خویش می باشد ودر مرحله دوم ارائه سمبلیک یا کلاسیک آن به طروق مختلف برای شناساندن آن به جوامع دیگرمی باشد . آری تولید پوشاک متناسب با سلایق وحمایت از تولید داخلی وملی می تواند راهبردی برای حفظ و اشاعه پوشاک ایرانی وهویت بخشی به آن باشد . واین هویت بخشی باید به شکلی زیر ساختی وبرند سازی وبر پایه کیفیت ،مشتری مداری و بهرگیری ازالگوهای مناسب جهانی و نیروهای متخصص تحصیل کرده در این زمینه باشد .تا راه را برای رسیدن به خود کفایی ،تولید ملی وبرند ایرانی ودر نهایت صادرات هموار سازد.
لذا لازم دانستیم در این پژوهش به تاثیرمولفه های برندسازی در ایجاد اعتماد به برند و وفاداری به آن در صنعت پوشاک بپردازیم.در این راستا ما دو مولفه ارتباطات برند و کیفیت خدمات را مورد بررسی قرار دادیم و تاثیر آنها را بر اعتماد و وفاداری بررسی کردیم.
بررسی کیفیت خدمات بر وفاداری به برند
Yassine et al.,
Egger et al.,
تحقیق
این امر مسلمی است كه پژوهشهای كاربردی مسألهمدار هستند، بدین معنی كه تمام فرایند پژوهش از اولین گامهای مشاهده تا آخرین مراحل نتیجهگیری میباید حول محور یك یا چند مسأله دور بزند. بنابراین روشن كردن مسأله در یك تحقیق علمی كاربردی یكی از ضروریترین و اولین گامهای پژوهش است. اگر مسأله خوب روشن یا تبیین نشود، تمام مراحل بعدی فرایند تحقیق از جمله جمعآوری اطلاعات و نتیجهگیری دچار اشكالات و نواقصی خواهند شد كه ناشی از خود آن مراحل نیست، بلكه ناشی از روشن نبودن و بیان نادرست مسأله است. بنابراین شاید اغراق نباشد كه بعضی محققان معتقدند كه خوب و درست روشن كردن مسأله معادل نیمی از فعالیتهای پژوهشی است (میرزایی اهرنجانی، 1371،ص5).
از طرف دیگر، نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریف روشنی از آن است. به طور کلی در تعاریفی که از کارآفرینی ارائه شده است، تناقضها و مغایرتهایی به چشم می خورد. وجود تفاوت در تعاریف کارآفرینی از سویی نشاندهنده گستردگی و اهمیت و از سوی دیگر نشاندهنده پویایی آن است (پورداریانی، 1381). ژوزف شومپیتر میگوید: کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش کارآفرین نوآوری با ایجاد ترکیب های تازه ای از مواد می باشد (خنیفر ، 1385).

در شرایطی که توسعه سریع اقتصادی اجتماعی، یک هدف کلان و آرزوی دیرینه برای تمامی کشورهاست، تحقق توسعه منوط به تولید انبوه و صادرات و به تبع آن افزایش درآمد ملی، توسعه عدالت اجتماعی و گسترش اشتغال مولد در کشورها میباشد. دستیابی به این هدف نیز در گرو ایجاد و توسعه فعالیتهای اقتصادی و افزایش بهره وری و خلاقیت است. تجربه موفق کشورهای صنعتی و کشورهای شتابدار در توسعه اقتصادی، نشان میدهد که مدیران کارآفرین، خلاق و ریسکپذیر در بخش های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور میتوانند هدف های فوق را محقق سازند (امور مشاورین وزارت صنایع، 1376).

ایدههای مدیران کارآفرین در صورتی بر تولید، اشتغال و بهره وری عوامل تولید بنگاه اثرگذار هستند که شرایط اجرای آنها نیز فراهم گردد. شرط اینکه یک بنگاه تولیدی بتواند ایجاد و راهاندازی گردد و با اجرای ایدههای کارآفرینی فعالیت خود را تداوم بخشد و از این طریق امکان رشد و توسعه را بیابد، فراهم بودن بسترهای لازم در عرصه اقتصاد کشور است. از جمله نهادهایی که بر بسترسازی فعالیتهای اقتصادی نقش بارز و بی چون و چرایی دارد، نهاد دولت میباشد. دولت میتواند با قانون گذاری بستر لازم را برای موفقیت فعالیتهای تولیدی فراهم نماید و قوانین مصوب نیز میتوانند نقشی متفاوت را در عرصه اقتصاد ایفا نمایند. اگر درست به کار گرفته شوند بسترها و شرایط فعالیت و رقابت در عرصه اقتصادی را تسهیل و مهیا مینمایند و در غیر این صورت به عنوان مانعی برای بازیگران اقتصاد عمل میکنند. علاوه بر قوانین و مقررات، عواملی چون چگونگی شرایط اقتصادی، سیاسی حاکم بر کشور، بوروکراسی اداری، عوامل فرهنگی چون: فرهنگ خانواده و نگرش جامعه به کار و تولید، نگرش مصرفکنندگان نسبت به محصولات داخلی، بالا بودن میزان مخاطره پذیری برای ایجاد کسب و کار، سطح موفقیت طلبی در جامعه و عوامل آموزشی مانند: ارتباط بین دانشگاه و صنعت، تناسب بین آموزشهای دانشگاهی بر حسب نیازهای بازار کسب و کار، توانایی دانش آموختگان دانشگاهی، و … نیز بر موفقیت فعالیت کارآفرینان تأثیرگذار هستند که در فصل دوم به بررسی این عوامل می پردازیم.
این پژوهش نیز یك تحقیق مسألهمدار كاربردی است كه درصدد شناسایی عوامل موفقیت کارآفرینان در صنایع تولیدی استان هرمزگان میباشد. شناسایی این عوامل و ارائه راهکارهایی کاربردی در جهت توسعه آنها، میتواند برای متولیان کارآفرینی و صنعت در سطح استان و حتی در سطح کشور در امر برنامهریزی و قانونگذاری راهگشا باشد.
اهمیت كارآفرینی و ایجاد شغل جدید در اقتصاد، موضوعی می باشد كه در سالهای اخیر مورد توجه زیادی قرار گرفته است. به طور كلی اقتصاددانان كارآفرینی را از منظر سودمحوری، سرمایه گذاری و ریسك ودیدگاهی كه از گسترش اقتصاد حمایت می كند، مورد توجه قرار داده اند، اما به نظر می رسد در یك جامعه مدرن نقش كارآفرینی فراتر از بعد اقتصادی است (Henry & et al, 2003).
وقتی از موفقیت و ماندگاری كسب و كار سخن به میان می آید، پاسخ به این سئوال كه موفقیت و معیار آن چیست، ضروری به نظر می رسد. اما باید توجه داشت هنگامی می توان كارآفرین موفق را شناسایی كرد كه از شاخص های معتبری برخوردار باشد تا بتوان بر اساس این شاخص ها موفقیت افراد كارآفرین را اندازه گیری كرد. متأسفانه موفقیت كار آفرینان همواره از نقطه نظر شاخصهای سنتی و مالی سنجیده شده و از دیدگاه خود كارآفرینان كم تر به موفقیت پرداخته شده است، در حالی كه مطالعات نشان می دهد، موفقیت می تواند تعاریف متعددی در كارآفرینی داشته باشد. موفقیت كارآفرینان یك ساختار چند بعدی است كه می تواند شامل عناصر شخصی، حرفه ای، محسوس و نامحسوس نیز باشد و باید توجه داشت كارآفرینان ضرورتاٌ موفقیت كاریشان را با واژه های مالی ارزیابی نمی كنند. لذا چگونگی درك موفقیت از دیدگاه كارآفرینان مسأله مهمی است كه باید در مطالعات كارآفرینی به طور اساسی به آن توجه شود . از سوی دیگر توسعه و گسترش موفقیتهای کارآفرینان یکی از راهکارهای اساسی برای رسیدن به توسعه اقتصاد پایدار میباشد. اولین گام برای این منظور شناسایی عوامل موثر بر موفقیت کارآفرینان و سپس ارائه راهکارهایی در راستای ایجاد بسترهای لازم برای توسعه این عوامل، میباشد.
هدف کلی از اجرای این تحقیق فراهم نمودن بسترهای لازم برای تسریع روند رشد کارآفرینان در ایجاد و توسعه واحدهای صنعتی استان و در نتیجه کمک به رشد اقتصادی استان میباشد. همچنین این تحقیق دارای اهداف فرعی دیگر به شرح زیر است :
نتایج به دست آمده از این تحقیق اگر مورد توجه قرار گیرد کاربردهای زیر را برای مسئولین و متولیان امر کارآفرینی و کارآفرینان میتواند به دنبال داشته باشد :
سوال اصلی این پژوهش شناسایی عوامل موفقیت کارآفرینان از دیدگاه کارآفرینان منتخب استان هرمزگان در سال 87 است . در همین راستا پرسشهای فرعی زیر مطرح می گردد:
قلمرو موضوعی این تحقیق، مباحث و مفاهیم کارآفرینی را در بر میگیرد.
این پژوهش طی دوره زمانی 6 ماهه اول سال 88 انجام شده است.
قلمرو مکانی آن استان هرمزگان میباشد.
تحقیق حاضر به لحاظ دستهبندی بر مبنای هدف، تحقیق کاربردی است. نتایج به دست آمده از این تحقیق اگر مورد توجه قرار گیرد کاربردهای از جمله 1) کمک به کارآفرینان در ایجاد کسب و کارهای جدید 2) دادن بازخوری مناسب به متولیان کارآفرینی در استان برای ارتقاء سطح عملکردشان 3) کمک به کارآفرینان برای آشنایی با عوامل موثر بر موفقیت در ایجاد یک کسب و کار جدید 4) کمک به ایجاد زمینه های لازم برای افزایش اشتغال زایی در استان؛ برای مسئولین و متولیان امر کارآفرینی و کارآفرینان میتواند به دنبال داشته باشد. لذا، این تحقیق از لحاظ هدف، تحقیقی کاربردی محسوب میشود.
روش کلی تحقیق حاضر، روش توصیفی- تحلیلی میباشد.
در این پژوهش، كارآفرینان منتخب صنایع تولیدی استان هرمزگان در جشنواره كارآفرینان برتر سال 87 جامعه آماری را تشكیل می دهند.
لازم به ذکر است که توضیحات مربوط به نمونه آماری، روشهای نمونهگیری و … به تفصیل در فصل سوم ارائه شده است.
از آنجایی که روش گردآوری دادهها، روش کتابخانهای- میدانی میباشد، بر همین اساس، تحقیق حاضر نیز برای گردآوری و تدوین ادبیات تحقیق و بررسی سوابق مربوطه از روش کتابخانهای استفاده گردید. بدین منظور از کتب و مقالات موجود در کتابخانهها و همچنین پایاننامههای فارسی و لاتین استفاده شده است.
همچنین، در این تحقیق با تعدادی از اساتید، متخصصین و صاحبنظران خبره، نیز در زمینه موضوع مربوطه مصاحبههایی ساختاریافته انجام گرفت. در نهایت جهت جمعآوری دادهها، پرسشنامههایی به کار گرفته شد.
بنگاه های اقتصادی در جهان امروز در رقابت شدید با یکدیگر بسر می برند. وضعیتی که پیش از این فعالان اقتصادی با آن مواجه نبوده و در طول دهههای اخیر بی سابقه بوده است. تحولات عمده دو دهه اخیر نظیر تسریع روند جهانی شدن، تلاش کشورهای توسعه یافته برای دستیابی به جایگاه مناسب تر در روابط تجاری صنعتی، تغییرات سریع فناوری و ظهور فناوریهای جدید، همانند فناوری اطلاعات و ارتباطات، تغییر ساختار اقتصادی کشورها به سمت اقتصادهای متکی بر دانش و استفاده از آخرین دستاوردهای علمی در اداره و مدیریت بنگاههای کسب و کار، برخی از علل عمده تشدید این رقابت می باشد. وضعیت فوق شرایط دشواری را برای پایداری و ماندگاری بنگاهها فراهم ساخته و در این میان بنگاههای صنعتی کوچک و متوسط که به تنهایی از مقیاس تولید پایینتری برخوردار بوده و نوعاً سهم کمتری از بازار را در اختیار دارند با شرایط دشوارتری مواجه ساخته است. (شفیعی، 1387).صنایع کوچک در کشور ایران و استان لرستان نیز شرایط مشابهی دارند. بنابراین صنایع کوچک در استان لرستان که درصد بسیار بالایی از واحدهای صنعتی استان را تشکیل می دهند، ناگزیرند که خود را با تغییرات سریع فناوری و ظهور فناوریهای جدید همانند فناوری اطلاعات و ارتباطات، تطبیق دهند و حداکثر توان خود را برای دستیابی و بکارگیری آنها نه تنها از گردونه تولید و رقابت خارج نشوند، بلکه روند رشد را طی نموده و موقعیت خود را در بازار تثبیت نمایند.

هوانگ (HUAVNG) و ونگ (WANG) در سال ۲۰۰۲ میلادی، ۸عامل را که بر رضایت مشتریان از کیفیت خدمت الکترونیک موثرند به صورت زیر شناسایی كرده اند:
۱ ) بازخورد عمومی درمورد طراحی وب سایت؛ ۲ ) قیمت رقابتی محصول؛ ۳ ) شرایط محصول؛ ۴ ) تحویل به موقع؛ ۵ ) سیاست برگشت محصول؛ ۶ ) حمایت مشتری؛ ۷ ) سفارشی كردن پست الكترونیك باتوجه به خواسته مشتری؛ ۸ ) فعالیتهای ترخیص. www.irantiles.com))
در این پژوهش ابتدا نقش فناوری اطلاعات در تجارت الکترونیکی شرکتهای کوچک مورد بررسی قرار گرفته و سپس مشکلاتی که این شرکتها در رابطه با بازاریابی الکترونیکی با آن مواجه هستند مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و عوامل موثر بر آن تعیین خواهد گردید.
با توجه به آشنایی روز افزون مردم با اینترنت و مزایای فراوان تجارت الکترونیکی برای مشتری، شرکت و جامعه، شرکتها و سازمانهای عرضه
کننده محصولات و خدمات بایستی بیش از پیش به دنبال ایجاد فضای مناسب مطمئن و قابل اعتماد برای مردم جهت انجام این مهم باشند.
امروزه صنایع کوچک محور اصلی توسعه میباشند، لذا باید با فراهم ساختن شرایط مطلوب جهت بکارگیری فناوری اطلاعات در این صنایع، بتوانیم راه پیشرفت و راه رسیدن به یک اقتصاد کارا را هموار سازیم. بنابراین ضرورت دارد مزایای بکارگیری فناوری اطلاعات را روشن نموده و محدودیتهای بکارگیری آن در صنایع کوچک را شناسایی نماییم.

هدف اصلی از انجام این تحقیق روشن نمودن نقش فناوری اطلاعات بر رقابت، سود و فروش محصولات در صنایع کوچک میباشد. بنابراین آگاهی از این موضوع میتواند دانش مدیران شرکت را نسبت به اثرات فناوری اطلاعات بر کارایی شرکتها را افزایش دهد.
هدفهای اصلی تحقیق عبارتند از:
تعیین مشکلات فرا روی بکارگیری فناوری اطلاعات در توسعه بازاریابی صنایع کوچک شهرستان دورود
Information and Communication of Technology
Information technology